ایران بریفینگ
روایت ۲۸ /در بهار ۱۹۸۲ ژنرال اویسی از منابع نزدیک به خمینی خبر یافت که در سال۱۹۸۱ آمریکا پیشنهاد فروش اسلحه به جمهورى اسلامى داده است. دولت ریگان از طریقCIAبا امید تجدید رابطه با ایران چندین بار مقدمه چینى نموده بود اما خمینی دست رد به سینه آنها زده و گفته…
روایت ۲۹ / [منصور رفیعزاده کارشناس ارشد ساواک بود که از او به عنوان مغز متحرک #ساواک یاد میشود، اوبعد از #انقلاب۵۷ و خروجش از ایران برای چند سال در سازمان سیا تحلیلگر ارشد بود، وی راوی این سطور و از آخرین افرادی است که با #ارتشبد_غلامعلی_اویسی در ارتباط بوده]
رفیعزاده در ادامه دیدار سرنوشت ساز خودش و اویسی و نماینده سیا میگوید:«بعدها در زمستان ۱۹۸۲ همان افسرCIA اصرار کرد که ترتیب یک قـرار ملاقـات دیگر بـا #ژنرال_اویسی را در پاریس بدهم ، تیمسار ابتدا قبول نکرد وگفت:«منصور ما با آمریکاییها فقط داریم وقتمان را تلف میکنیم»، وقتى که با مردCIA در رستوران چهارستاره ملاقات کردیم،اویسى طبق معمول یک لیوان آب پرتغال سفارش داد و سپس شـروع بـه حرکـات غیرعادى نمود و گفت:«من نمىخواهم امروز راجع بـه سیاسـت حـرف بـزنیم، دلـم مىخواهد گریه کنم،اما چون رسـتوران جـاى مناسـبى بـراى گریـه نیـست در نتیجـه مىخواهم بخندم!، او در طول غذا هر وقت که مأمورCIA چیزى در رابطـه بـا سیاسـت بـر زبـان میآورد، اویسى با صدایى بلنـد خنـده سـر میداد، مـأمورCIA کـه از حرکـات اویسى به شدت عصبى شده بود، با حیرت گفت:«چرا نمىخواهی با مـن حـرف بزنی ، مشکلش چیست؟
اویسى باز هم با صدایى بلند زیر خنده زد، مـأمور CIA با ناراحتى فراوان دست از تلاش برنداشت:«مىدانم که شما ناراحت و عـصبانى هستید،اما ما با دولت ایران همکارى نکردهایم، یک بار دیگر اویسى خنده بلندى سر داد،در این لحظه همه مشتریان رستوران به ما خیره شدند،این وضعیت حدودا به مدت دو ساعت ادامه یافت،این ملاقات، آخرین تماس #غلامعلی_اویسی باCIA بود.
چند ماه بعد در هشتم فوریه ۱۹۸۴ او و برادرش در نزدیکى آپارتمـان خـود توسط مزدوران گروه لبنانی جهاد اسلامی، به رهبری عماد مغنیه، در پاریس به قتـل رسیدند.
از آن تاریخ من همیشه در این اندیشه بودهام که اویسى را مزدورهای آیت الله کشتند اما دستور را چه کسی داد؟ CIA ؟
ادامه دارد…
#جمهوری_اشباح
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
رفیعزاده در ادامه دیدار سرنوشت ساز خودش و اویسی و نماینده سیا میگوید:«بعدها در زمستان ۱۹۸۲ همان افسرCIA اصرار کرد که ترتیب یک قـرار ملاقـات دیگر بـا #ژنرال_اویسی را در پاریس بدهم ، تیمسار ابتدا قبول نکرد وگفت:«منصور ما با آمریکاییها فقط داریم وقتمان را تلف میکنیم»، وقتى که با مردCIA در رستوران چهارستاره ملاقات کردیم،اویسى طبق معمول یک لیوان آب پرتغال سفارش داد و سپس شـروع بـه حرکـات غیرعادى نمود و گفت:«من نمىخواهم امروز راجع بـه سیاسـت حـرف بـزنیم، دلـم مىخواهد گریه کنم،اما چون رسـتوران جـاى مناسـبى بـراى گریـه نیـست در نتیجـه مىخواهم بخندم!، او در طول غذا هر وقت که مأمورCIA چیزى در رابطـه بـا سیاسـت بـر زبـان میآورد، اویسى با صدایى بلنـد خنـده سـر میداد، مـأمورCIA کـه از حرکـات اویسى به شدت عصبى شده بود، با حیرت گفت:«چرا نمىخواهی با مـن حـرف بزنی ، مشکلش چیست؟
اویسى باز هم با صدایى بلند زیر خنده زد، مـأمور CIA با ناراحتى فراوان دست از تلاش برنداشت:«مىدانم که شما ناراحت و عـصبانى هستید،اما ما با دولت ایران همکارى نکردهایم، یک بار دیگر اویسى خنده بلندى سر داد،در این لحظه همه مشتریان رستوران به ما خیره شدند،این وضعیت حدودا به مدت دو ساعت ادامه یافت،این ملاقات، آخرین تماس #غلامعلی_اویسی باCIA بود.
چند ماه بعد در هشتم فوریه ۱۹۸۴ او و برادرش در نزدیکى آپارتمـان خـود توسط مزدوران گروه لبنانی جهاد اسلامی، به رهبری عماد مغنیه، در پاریس به قتـل رسیدند.
از آن تاریخ من همیشه در این اندیشه بودهام که اویسى را مزدورهای آیت الله کشتند اما دستور را چه کسی داد؟ CIA ؟
ادامه دارد…
#جمهوری_اشباح
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing