Forwarded from پیوست
📃 آرمانِ شهریاریِ ایران باستان | ولفگانگ کناوت
❃ در کشاکشهای سیاسی و گرفتاری های جنگی، که برای ایرانیان از زمان بهدستآوردن برتری قدرت در منطقهی آسیای پیشین تا گنجاندهشدن آن برتری در قلمروی نیرو و فرهنگ اسلامی روی داده، همواره یک عامل ثابت و پابرجا دیده میشود: نمونهی آرمانی از یک فرمانروای راستین. این موضوع از نخستین اعلامیهی یادمانی داریوش که به دست ما رسیده است تا مهمترین توصیف ادبی فردوسی، شاعر حماسهسرای ایرانی، در همه جا دیده میشود. آثار این تصور و آرمان در کتابهای آیین پادشاهی، که بهدست ایرانیان مسلمان در سراسر جهان گسترده شده بود، و همچنین بهوسیلهی عربها و ترکهایی که از این کتابها الهام گرفته بودند، و ملّتهای دیگر آسیای غربی، برجای ماند.
❃ سیاست نیرومندی شاهنشاهی ایرانی باستان، شاخههای خود را تا دورترین مناطق غربی گسترش داده بود؛ با این گسترش شاهنشاهی در صحنهی وقایع جهان، نبرد منطقهای میان آسیا و اروپا بر سر برتری در سرتاسر این دو قاره آغاز میشود. بازیکنان این صحنه هر دو از یک خانواده آریاییزبان هستند -بیآنکه خود از این حقیقت آگاه باشند- و در عین حال که باهم خویشاوندند باهم بیگانه شدهاند. تاریخ برخوردهای فرهنگی و معنوی از همین جا آغاز میشود. نتیجهی آن نه تنها یونانیشدن شرق است بلکه ایرانیشدن غرب نیز هست که از طرف پژوهندگان به آن توجه نشده است.
❃ «پرشکوه و گیرا»، خاطرهای بود که یونانیان از ایرانیان باستان (هخامنشیان) داشتند: چندان پرشکوه و گیرا که مردی از هلسپونت در «شاه شاهان»، تجسم زئوس را احساس میکرد و در این شاهشاهان، توانایی قدرت دشمنی را متمرکز میدید که بهوسیلهی آن صدها سال، بر سر بهدست آوردن سروری در سرزمین پهناور شرق و غرب از شبهجزيرهی بالكان تا نیل و از دریای سیاه تا رود سند، خشمگین، گاه شکست خورده و گاه پیروز، جنگیده بود.
❃ «تهدیدکننده و وحشتناک»، «هراسانگیز و در عین حال ستایشبرانگیز»، این پیکرهی فرمانرواییِ ناآشنایی بود که در برابر یونانیان قرار گرفته بود، و چنین مینمود که قدرت روزافزونش نظم جهان را آشفته میسازد. چه، در نظر آنان این قدرت گناهِ اصلی «بیشخواهی» را به صورتی بیسابقه آشکار میساخت. یونانیان در این فرمانروایی، سترگیِ سازمانی را میدیدند که برای ملّتهای بیشمار، با زبان و آیین گونهگون، نظم و داد پدید آورده، ولی بهدلیل نداشتن آگاهی درست از این فرمانروایی و چگونگی بنیاد آن چنین میپنداشتند که در آن آزادی فردی و پایگاه مردمی نادیده گرفته شده است. از اینجاست که ریشه تاریخی تضاد یونانی و بربری پدید میآید. کلیشهای که با آن سالیان دراز در دانش اروپایی و دبیرستانها کوشش میشد سراسر تاریخ زندگی را به دو جعبهی برچسبزده تقسیم کنند.
❃ پس شگفتی نیست که متفکران یونانی، این پیشقدمان دانش سیاست، نسبت به پدیدهی شاهنشاهی ایرانی (هخامنشیان) به شدت دلبسته بودند؛ بدبختانه فقط قطعات اندکی از نوشتههای یونانی دربارهی هخامنشیان برای ما بهجای مانده است. یک شاخهی بهویژه پر ارزش و باروری که از برخورد ایران و یونان رویید، انديشهی یک آرمانِ شهریاری به صورت داستانی سیاسی است به قلم «گزنفون» آتنی که در این کار بسی آمادگی و تخصص داشت. تا آنجاکه میدانیم وی نخستین اروپایی است که نمونه فرمانروایی را موضوع نوعی توصیف ساخت که جزو ادبیات جهان گردید و برای این رشته اهمیت پیدا کرد. همانطور که پیشرو او هرودت «پدر تاریخنویسی» لقب گرفته است میتوان گزنفون را «پدر ادبیات آیین شهریاری» و داستانهای آموزنده سیاسی دانست.
❃ ماده اصلی تصویر شاعرانه شهریاری این نویسنده را سیمای دو رهبر آسیایی به او بخشیده است؛ این دو یکی «کورش کبیر» است که گزنفون در کتاب «کوروپدیا» (کوروشنامه) نمونهوار او را ستوده است -او به سال ۵۳۹ پیش از میلاد شاهنشاهی هخامنشی را بنیاد گذارد و برای ملّت ایران راه بزرگی و سروری تاریخ را گشود. دیگری کورش کوچک است که سیمای اخلاقی او را گزنفون بنابر مشاهدات تاریخی و شخصی خود بازگو کرده است.
#ایران #اندیشه_سیاسی #کوروش
#ایرانشهر #شاه #شاهنشاهی_ایران
#آزادی_فردی #گزنفون #هخامنشیان
#یونان #فردوسی #شاه_شاهان
🏴 @ISLIE
❃ در کشاکشهای سیاسی و گرفتاری های جنگی، که برای ایرانیان از زمان بهدستآوردن برتری قدرت در منطقهی آسیای پیشین تا گنجاندهشدن آن برتری در قلمروی نیرو و فرهنگ اسلامی روی داده، همواره یک عامل ثابت و پابرجا دیده میشود: نمونهی آرمانی از یک فرمانروای راستین. این موضوع از نخستین اعلامیهی یادمانی داریوش که به دست ما رسیده است تا مهمترین توصیف ادبی فردوسی، شاعر حماسهسرای ایرانی، در همه جا دیده میشود. آثار این تصور و آرمان در کتابهای آیین پادشاهی، که بهدست ایرانیان مسلمان در سراسر جهان گسترده شده بود، و همچنین بهوسیلهی عربها و ترکهایی که از این کتابها الهام گرفته بودند، و ملّتهای دیگر آسیای غربی، برجای ماند.
❃ سیاست نیرومندی شاهنشاهی ایرانی باستان، شاخههای خود را تا دورترین مناطق غربی گسترش داده بود؛ با این گسترش شاهنشاهی در صحنهی وقایع جهان، نبرد منطقهای میان آسیا و اروپا بر سر برتری در سرتاسر این دو قاره آغاز میشود. بازیکنان این صحنه هر دو از یک خانواده آریاییزبان هستند -بیآنکه خود از این حقیقت آگاه باشند- و در عین حال که باهم خویشاوندند باهم بیگانه شدهاند. تاریخ برخوردهای فرهنگی و معنوی از همین جا آغاز میشود. نتیجهی آن نه تنها یونانیشدن شرق است بلکه ایرانیشدن غرب نیز هست که از طرف پژوهندگان به آن توجه نشده است.
❃ «پرشکوه و گیرا»، خاطرهای بود که یونانیان از ایرانیان باستان (هخامنشیان) داشتند: چندان پرشکوه و گیرا که مردی از هلسپونت در «شاه شاهان»، تجسم زئوس را احساس میکرد و در این شاهشاهان، توانایی قدرت دشمنی را متمرکز میدید که بهوسیلهی آن صدها سال، بر سر بهدست آوردن سروری در سرزمین پهناور شرق و غرب از شبهجزيرهی بالكان تا نیل و از دریای سیاه تا رود سند، خشمگین، گاه شکست خورده و گاه پیروز، جنگیده بود.
❃ «تهدیدکننده و وحشتناک»، «هراسانگیز و در عین حال ستایشبرانگیز»، این پیکرهی فرمانرواییِ ناآشنایی بود که در برابر یونانیان قرار گرفته بود، و چنین مینمود که قدرت روزافزونش نظم جهان را آشفته میسازد. چه، در نظر آنان این قدرت گناهِ اصلی «بیشخواهی» را به صورتی بیسابقه آشکار میساخت. یونانیان در این فرمانروایی، سترگیِ سازمانی را میدیدند که برای ملّتهای بیشمار، با زبان و آیین گونهگون، نظم و داد پدید آورده، ولی بهدلیل نداشتن آگاهی درست از این فرمانروایی و چگونگی بنیاد آن چنین میپنداشتند که در آن آزادی فردی و پایگاه مردمی نادیده گرفته شده است. از اینجاست که ریشه تاریخی تضاد یونانی و بربری پدید میآید. کلیشهای که با آن سالیان دراز در دانش اروپایی و دبیرستانها کوشش میشد سراسر تاریخ زندگی را به دو جعبهی برچسبزده تقسیم کنند.
❃ پس شگفتی نیست که متفکران یونانی، این پیشقدمان دانش سیاست، نسبت به پدیدهی شاهنشاهی ایرانی (هخامنشیان) به شدت دلبسته بودند؛ بدبختانه فقط قطعات اندکی از نوشتههای یونانی دربارهی هخامنشیان برای ما بهجای مانده است. یک شاخهی بهویژه پر ارزش و باروری که از برخورد ایران و یونان رویید، انديشهی یک آرمانِ شهریاری به صورت داستانی سیاسی است به قلم «گزنفون» آتنی که در این کار بسی آمادگی و تخصص داشت. تا آنجاکه میدانیم وی نخستین اروپایی است که نمونه فرمانروایی را موضوع نوعی توصیف ساخت که جزو ادبیات جهان گردید و برای این رشته اهمیت پیدا کرد. همانطور که پیشرو او هرودت «پدر تاریخنویسی» لقب گرفته است میتوان گزنفون را «پدر ادبیات آیین شهریاری» و داستانهای آموزنده سیاسی دانست.
❃ ماده اصلی تصویر شاعرانه شهریاری این نویسنده را سیمای دو رهبر آسیایی به او بخشیده است؛ این دو یکی «کورش کبیر» است که گزنفون در کتاب «کوروپدیا» (کوروشنامه) نمونهوار او را ستوده است -او به سال ۵۳۹ پیش از میلاد شاهنشاهی هخامنشی را بنیاد گذارد و برای ملّت ایران راه بزرگی و سروری تاریخ را گشود. دیگری کورش کوچک است که سیمای اخلاقی او را گزنفون بنابر مشاهدات تاریخی و شخصی خود بازگو کرده است.
#ایران #اندیشه_سیاسی #کوروش
#ایرانشهر #شاه #شاهنشاهی_ایران
#آزادی_فردی #گزنفون #هخامنشیان
#یونان #فردوسی #شاه_شاهان
🏴 @ISLIE