[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
Voice message
و اما جوابیه:
📌 من چند نکته را به تفکیک و با رعایت ترتیب منطقی عرض میکنم.
✨ ابتدا از حیث معرفتشناسانه به قضیه نگاه کنیم...
✨ مسئله #علم و مسئله #اختیار دو امری هستند که آنها را در ابتدا میان خود انسانها دیدهایم و برای عالم انسانی (و با تسامح حیوانی) قابل درک است.
❓حال چگونه این دو صفت را با جزئیاتش برای موجودی که به زعم معتقدانش «لیس کمثله شی» میباشد، تعمیم میدهیم؟
🖊 در تعریف علم میگوییم: تصویری برگرفته از اشیا و امور و روابط آنها در فاعل شناسا
🖊 در تعریف اختیار نیز میگوییم: توانایی فاعل در انتخاب بین چند گزینه
✨ نکته ظریفی که در این بین محققان بدان اشاره کردهاند، تفاوت بین #اراده و #اختیار میباشد
✨ چه موقع انسان را دارای اختیار و چه موقع دارای اراده میدانیم؟
✨ با توجه به تعریف علم که نوعی برداشت ذهنی مطابق واقع فاعل شناساست و تعریف اختیار که توانایی انتخاب بین چند گزینه پیش روست
✨ و هر دو در عالم انسانی فهم میشوند، چگونه چنین صفاتی را به موجودی که شبیه هیچ موجودی نیست میتوانیم نسبت دهیم؟
❌ این تعمیم آیا ذیل عبارت «حکم الامثال فی ما یجوز و فی ما لایجوز واحد» قرار میگیرد؟
مسلماً خیر!
🔸زیرا اصلاً #حکم_الامثال نیست چرا که خدا #مثل هیچ موجودی نیست
✨ منظور از عالم مطلق این است که خدا همه چیز را میداند (هو بکل شیء علیم)
◾️ تفاوتهایی که بین علم خدا با علم آدمی بیان شده عبارتاند از:
۱.علم خدا به اشیاء، حضوری است اما اکثر علم ما حصولی است
۲.علم خدا نامحدود است ولی علم ما محدود است
۳.علم خدا به اشیا کما هو علیه است؛ یعنی اشیا را آنچنان که هست مییابد اما علم ما به اشیا صرفاً به نمود آنهاست و نه بود آنها (رجوع شود به تقسیم نومن و فنومن در نظریه جناب کانت)
✨ حال با تمام این تفاوتها اگر الهیون اصرار بر این دارند که با علم خدا بهسان علم انسانی تا کنیم اشکالی ندارد اما نتایج آن را نیز باید پذیرفت
❌ اینگونه نیست که از طرفی بگوییم خدا شبیه هیچچیزی نیست و از طرفی صفات انسانی را به او تعمیم دهیم
❗️از طرفی برای #بیان آن صفات به علت بیشباهتی از #تشبیه استفاده کنیم و در همان تشبیهات هم باز با کلی تجرید و وصل و پینهزدن باز صفاتش را از صفات انسانی متمایز کنیم
❗️این رفت و برگشتها و این تشبیه و تنزیههای درهم و برهم خلاف سیر عقلایی مسائل فلسفی است
🔰 اگر امری قابل مشاهده مستقیم یا غیرمستقیم نبوده
و تشابهی هم به صفات تجربی ما ندارد
خب طبق گفتار جناب ویتگنشتاین در انتهای رساله منطقی فلسفیاش باید درباره آن سکوت کرد.
✨ و اگر اصرار بر این است که صفات را به زبان عالم انسانی تحلیل کنیم، پس این همه تجرید و ترکیب و تشبیه و تنزیه همزمان برای چیست؟
🖊 آخرین کلام در بحث معرفتشناسی قضیه این است که ما چارهای جز انسانیسازی مفاهیم نداریم کما اینکه در تفسیر متون مقدس هم قواعد دستور زبانی و هرمنوتیکی را لحاظ میکنیم. چه در غرب به نام هرمنوتیک و چه در اسلام به نام اصول فقه باب الفاظ
📌 و اما بحث دوم در باب هستیشناسی این مسئله
✨ درباره تعریف علم و اختیار و تفاوت اختیار با اراده به اجمال نکاتی عرض میشود.
✨ در باب تعریف علم و معرفت گفتهاند: باور صادق موجهی که برای فاعل شناسا پیش میآید
گرچه این ۳ را شرط لازم معرفت دانستهاند اما در باب شرط کافیبودن آن اختلاف است. اما با تسامح همین تعریف را قبول میکنیم.
◾️در باب تعریف اختیار (در مقابل جبر) معانی متعددی برای آن ذکر شده. طبق اعتقاد مصباح یزدی در کتاب آموزش فلسفه، ۴ معنای مختلف را برای اختیار بیان کرده که در ذیل بدان اشاره میشود:
بیان ایشان چنین است: «اختیار عبارت است از این که فاعل ذی شعوری [دارای شعور] کاری را بر اساس خواست خودش و بدون اینکه مقهور فاعل دیگری واقع شود انجام بدهد.
معنای دوم اختیار این است که فاعلی دارای دو نوع گرایش متضاد باشد و یکی را بر دیگری ترجیح دهد و به این معنی مساوی با انتخاب و گزینش بوده ملاک تکلیف و پاداش و کیفر بهشمار میرود.
معنای سوم آن این است که انتخاب کار بر اساس گرایش درونی فاعل باشد و شخص دیگری هیچگونه فشاری برای انجامدادن آن بر او وارد نکند در مقابل فعل اکراهی که در اثر فشار و تهدید دیگری انجام میگیرد.
و معنای چهارم آن این است که انتخاب کار در اثر محدودیت امکانات و در تنگنا واقعشدن فاعل نباشد در مقابل کار اضطراری که در اثر چنین محدودیتی انجام میگیرد طبق این معنی کسی که در زمان قحطی برای ادامه حیاتش ناچار شود که از گوشت مردار بخورد کارش اختیاری نخواهد بود هر چند طبق اصطلاحات دیگر اختیاری نامیده میشود» (ادامه دارد)
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
📌 من چند نکته را به تفکیک و با رعایت ترتیب منطقی عرض میکنم.
✨ ابتدا از حیث معرفتشناسانه به قضیه نگاه کنیم...
✨ مسئله #علم و مسئله #اختیار دو امری هستند که آنها را در ابتدا میان خود انسانها دیدهایم و برای عالم انسانی (و با تسامح حیوانی) قابل درک است.
❓حال چگونه این دو صفت را با جزئیاتش برای موجودی که به زعم معتقدانش «لیس کمثله شی» میباشد، تعمیم میدهیم؟
🖊 در تعریف علم میگوییم: تصویری برگرفته از اشیا و امور و روابط آنها در فاعل شناسا
🖊 در تعریف اختیار نیز میگوییم: توانایی فاعل در انتخاب بین چند گزینه
✨ نکته ظریفی که در این بین محققان بدان اشاره کردهاند، تفاوت بین #اراده و #اختیار میباشد
✨ چه موقع انسان را دارای اختیار و چه موقع دارای اراده میدانیم؟
✨ با توجه به تعریف علم که نوعی برداشت ذهنی مطابق واقع فاعل شناساست و تعریف اختیار که توانایی انتخاب بین چند گزینه پیش روست
✨ و هر دو در عالم انسانی فهم میشوند، چگونه چنین صفاتی را به موجودی که شبیه هیچ موجودی نیست میتوانیم نسبت دهیم؟
❌ این تعمیم آیا ذیل عبارت «حکم الامثال فی ما یجوز و فی ما لایجوز واحد» قرار میگیرد؟
مسلماً خیر!
🔸زیرا اصلاً #حکم_الامثال نیست چرا که خدا #مثل هیچ موجودی نیست
✨ منظور از عالم مطلق این است که خدا همه چیز را میداند (هو بکل شیء علیم)
◾️ تفاوتهایی که بین علم خدا با علم آدمی بیان شده عبارتاند از:
۱.علم خدا به اشیاء، حضوری است اما اکثر علم ما حصولی است
۲.علم خدا نامحدود است ولی علم ما محدود است
۳.علم خدا به اشیا کما هو علیه است؛ یعنی اشیا را آنچنان که هست مییابد اما علم ما به اشیا صرفاً به نمود آنهاست و نه بود آنها (رجوع شود به تقسیم نومن و فنومن در نظریه جناب کانت)
✨ حال با تمام این تفاوتها اگر الهیون اصرار بر این دارند که با علم خدا بهسان علم انسانی تا کنیم اشکالی ندارد اما نتایج آن را نیز باید پذیرفت
❌ اینگونه نیست که از طرفی بگوییم خدا شبیه هیچچیزی نیست و از طرفی صفات انسانی را به او تعمیم دهیم
❗️از طرفی برای #بیان آن صفات به علت بیشباهتی از #تشبیه استفاده کنیم و در همان تشبیهات هم باز با کلی تجرید و وصل و پینهزدن باز صفاتش را از صفات انسانی متمایز کنیم
❗️این رفت و برگشتها و این تشبیه و تنزیههای درهم و برهم خلاف سیر عقلایی مسائل فلسفی است
🔰 اگر امری قابل مشاهده مستقیم یا غیرمستقیم نبوده
و تشابهی هم به صفات تجربی ما ندارد
خب طبق گفتار جناب ویتگنشتاین در انتهای رساله منطقی فلسفیاش باید درباره آن سکوت کرد.
✨ و اگر اصرار بر این است که صفات را به زبان عالم انسانی تحلیل کنیم، پس این همه تجرید و ترکیب و تشبیه و تنزیه همزمان برای چیست؟
🖊 آخرین کلام در بحث معرفتشناسی قضیه این است که ما چارهای جز انسانیسازی مفاهیم نداریم کما اینکه در تفسیر متون مقدس هم قواعد دستور زبانی و هرمنوتیکی را لحاظ میکنیم. چه در غرب به نام هرمنوتیک و چه در اسلام به نام اصول فقه باب الفاظ
📌 و اما بحث دوم در باب هستیشناسی این مسئله
✨ درباره تعریف علم و اختیار و تفاوت اختیار با اراده به اجمال نکاتی عرض میشود.
✨ در باب تعریف علم و معرفت گفتهاند: باور صادق موجهی که برای فاعل شناسا پیش میآید
گرچه این ۳ را شرط لازم معرفت دانستهاند اما در باب شرط کافیبودن آن اختلاف است. اما با تسامح همین تعریف را قبول میکنیم.
◾️در باب تعریف اختیار (در مقابل جبر) معانی متعددی برای آن ذکر شده. طبق اعتقاد مصباح یزدی در کتاب آموزش فلسفه، ۴ معنای مختلف را برای اختیار بیان کرده که در ذیل بدان اشاره میشود:
بیان ایشان چنین است: «اختیار عبارت است از این که فاعل ذی شعوری [دارای شعور] کاری را بر اساس خواست خودش و بدون اینکه مقهور فاعل دیگری واقع شود انجام بدهد.
معنای دوم اختیار این است که فاعلی دارای دو نوع گرایش متضاد باشد و یکی را بر دیگری ترجیح دهد و به این معنی مساوی با انتخاب و گزینش بوده ملاک تکلیف و پاداش و کیفر بهشمار میرود.
معنای سوم آن این است که انتخاب کار بر اساس گرایش درونی فاعل باشد و شخص دیگری هیچگونه فشاری برای انجامدادن آن بر او وارد نکند در مقابل فعل اکراهی که در اثر فشار و تهدید دیگری انجام میگیرد.
و معنای چهارم آن این است که انتخاب کار در اثر محدودیت امکانات و در تنگنا واقعشدن فاعل نباشد در مقابل کار اضطراری که در اثر چنین محدودیتی انجام میگیرد طبق این معنی کسی که در زمان قحطی برای ادامه حیاتش ناچار شود که از گوشت مردار بخورد کارش اختیاری نخواهد بود هر چند طبق اصطلاحات دیگر اختیاری نامیده میشود» (ادامه دارد)
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE