⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➋➍】
💠ادامه حمله به قبايل كوچک و كشتار و غارت آنها
🔹پس از پايان کار يهوديان، محمد به حملات خود به قبايل کوچک ديگر همچنان ادامه ميدهد.
📜عمر را در سال هفتم هجرت به "هَوازِن" ميفرستد. عمر وهمراهانش همچنان که تاکتيک هميشگی محمد بود، "شبانه راه می پيمودند و بروز پنهان می شدند." مردم بدبخت هوازن با شنيدن خبر آمدن مسلمانان جرّار فراری دشت و بيابان می شوند و اموال آنان بدون هيچ تصادمی بدست عمر می افتد.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:550
📘البدایه و النهایه ،ابن کثیر ،جلد 6، ص358
📕 طبقات ابن سعد ، جلد2 «سیره و مغازی» ص 117
📜در شعبان همين سال، محمد ابوبکر را به نجد ميفرستد. گروه ٣٠نفری ديگری از مسلمانان را نيز به فرماندهی "بَشير بن سَعد" روانه سرزمين "بنى مُرَه" سوی فدک ميکند که همه کشته و خود وی زخمی ميشود. از اينرو، محمد گروه قدرتمندتری را به آنجا ميفرستد و با آنكه "مِرداس بن نَهيک" از گروه دشمن، هنگام جنگ "لااله الاالله" گويان بآنها حمله ميکند، با اينحال، او را بقتل ميرسانند.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص: 552-550
📘طبقات ابن سعد ، جلد2 «سیره و مغازی» ص 118.
📕 البدایه و النهایه ابن کثیر دمشقی، جلد 6، ص 360
📗الکامل فی التاریخ ابن اثیر ،جلد 2 ،ص 104
⇒ @ISLIE ⇐
📜در رمضان همان سال، گروه ١٣٠نفره ای را به ميفعه ميفرستد. آنها به "بنى عبد بن ثَعلَبه" حمله مى کنند. او را مى کشند و تمامى شترها و گوسفندهاى او را به مدينه ميآورند. سپس، "غالب بن عبدالله" را بسوی "بنی عبد بن ثعلبه" ميفرستد که پس از حمله به بنی عبد با شتران و گوسفندان غارتی به مدينه باز ميگردد. در ماه شوال همانسال، "بشير بن سعد" را به سوی يمن ميفرستد که پس از جنگ با شتران و گوسفندان غنيمتی باز ميگردد.
📗طبری، جلد سوم، ص 1156.
📘ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:553
📕 البدایه و النهایه ابن کثیر دمشقی ، جلد 6 ،ص 360.
📗 طبقات ابن سعد،جلد 2 «سیره و مغازی»ص 119.
🎯باين ترتيب ، کشتارها و غارتگری های مداومی که به غزوات پيغمبر معروف شده، ولی چيزی جز قتل وغارت و چپاول بی سابقه، توقف ناپذير وحشيانه مردم بيگناه عرب و اسير کردن زن و فرزندان آنها نبوده است همچنان تا ماه ذيقعده همان سال که محمد آهنگ زيارت کعبه را ميکند، ادامه می يابد.
🔰واقعا نيز اين مسئله بسيار تامل برانگيز است که اين خدای واحد، الله، چگونه خدائی بوده است که پيامبرش را، همچون غارتگران مغول، اينچنين برای قتل و غارت وقفه ناپذير مردمی که خود آنها را خلق کرده بوده، بميان آنها ميفرستاده است، و اين چگونه هدايتی بوده است که بايد بزور شمشير و غارت اموال و اسير کردن زن و فرزندان مردم انجام گيرد؟ آيا کسان و قبايلی که به اين ترتيب، و برای فرار از قتل و غارت محمد و باندهای سفاک او اعلام مسلمانی ميکردند، واقعا به خدای وی ايمان ميآوردند؟ يا از روی ترس و ناچاری به او می پيوستند؟ و آيا اين خيل مسلمانان، بجز آن چند صد نفر اوليه ای که خود مسلمانان نيز برايشان اهميت والائی قائل اند، بقيه جزو همين گروندگان بدون ايمان و از روی ترس به اسلام نبوده اند؟ 🔅بايد توجه داشت که اينها بهيچوجه صرفا يک مشت نظريه پردازی خشگ و خالی نيست، بلکه مجموعه حقايقی است که با پشتوانه اسناد و واقعيات انکار ناپذير تاريخی، با ما سخن ميگويند.
ادامه دارد ...
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠ادامه حمله به قبايل كوچک و كشتار و غارت آنها
🔹پس از پايان کار يهوديان، محمد به حملات خود به قبايل کوچک ديگر همچنان ادامه ميدهد.
📜عمر را در سال هفتم هجرت به "هَوازِن" ميفرستد. عمر وهمراهانش همچنان که تاکتيک هميشگی محمد بود، "شبانه راه می پيمودند و بروز پنهان می شدند." مردم بدبخت هوازن با شنيدن خبر آمدن مسلمانان جرّار فراری دشت و بيابان می شوند و اموال آنان بدون هيچ تصادمی بدست عمر می افتد.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:550
📘البدایه و النهایه ،ابن کثیر ،جلد 6، ص358
📕 طبقات ابن سعد ، جلد2 «سیره و مغازی» ص 117
📜در شعبان همين سال، محمد ابوبکر را به نجد ميفرستد. گروه ٣٠نفری ديگری از مسلمانان را نيز به فرماندهی "بَشير بن سَعد" روانه سرزمين "بنى مُرَه" سوی فدک ميکند که همه کشته و خود وی زخمی ميشود. از اينرو، محمد گروه قدرتمندتری را به آنجا ميفرستد و با آنكه "مِرداس بن نَهيک" از گروه دشمن، هنگام جنگ "لااله الاالله" گويان بآنها حمله ميکند، با اينحال، او را بقتل ميرسانند.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص: 552-550
📘طبقات ابن سعد ، جلد2 «سیره و مغازی» ص 118.
📕 البدایه و النهایه ابن کثیر دمشقی، جلد 6، ص 360
📗الکامل فی التاریخ ابن اثیر ،جلد 2 ،ص 104
⇒ @ISLIE ⇐
📜در رمضان همان سال، گروه ١٣٠نفره ای را به ميفعه ميفرستد. آنها به "بنى عبد بن ثَعلَبه" حمله مى کنند. او را مى کشند و تمامى شترها و گوسفندهاى او را به مدينه ميآورند. سپس، "غالب بن عبدالله" را بسوی "بنی عبد بن ثعلبه" ميفرستد که پس از حمله به بنی عبد با شتران و گوسفندان غارتی به مدينه باز ميگردد. در ماه شوال همانسال، "بشير بن سعد" را به سوی يمن ميفرستد که پس از جنگ با شتران و گوسفندان غنيمتی باز ميگردد.
📗طبری، جلد سوم، ص 1156.
📘ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:553
📕 البدایه و النهایه ابن کثیر دمشقی ، جلد 6 ،ص 360.
📗 طبقات ابن سعد،جلد 2 «سیره و مغازی»ص 119.
🎯باين ترتيب ، کشتارها و غارتگری های مداومی که به غزوات پيغمبر معروف شده، ولی چيزی جز قتل وغارت و چپاول بی سابقه، توقف ناپذير وحشيانه مردم بيگناه عرب و اسير کردن زن و فرزندان آنها نبوده است همچنان تا ماه ذيقعده همان سال که محمد آهنگ زيارت کعبه را ميکند، ادامه می يابد.
🔰واقعا نيز اين مسئله بسيار تامل برانگيز است که اين خدای واحد، الله، چگونه خدائی بوده است که پيامبرش را، همچون غارتگران مغول، اينچنين برای قتل و غارت وقفه ناپذير مردمی که خود آنها را خلق کرده بوده، بميان آنها ميفرستاده است، و اين چگونه هدايتی بوده است که بايد بزور شمشير و غارت اموال و اسير کردن زن و فرزندان مردم انجام گيرد؟ آيا کسان و قبايلی که به اين ترتيب، و برای فرار از قتل و غارت محمد و باندهای سفاک او اعلام مسلمانی ميکردند، واقعا به خدای وی ايمان ميآوردند؟ يا از روی ترس و ناچاری به او می پيوستند؟ و آيا اين خيل مسلمانان، بجز آن چند صد نفر اوليه ای که خود مسلمانان نيز برايشان اهميت والائی قائل اند، بقيه جزو همين گروندگان بدون ايمان و از روی ترس به اسلام نبوده اند؟ 🔅بايد توجه داشت که اينها بهيچوجه صرفا يک مشت نظريه پردازی خشگ و خالی نيست، بلکه مجموعه حقايقی است که با پشتوانه اسناد و واقعيات انکار ناپذير تاريخی، با ما سخن ميگويند.
ادامه دارد ...
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➌➍】
✅با توجه به آنچه که در پست های قبل دیدیم میتوان دریافت که اسلام هيچگاه، بصورت مذهبی که مردم به آن ايمان بياورند بر عربستان مسلط نشد. بلکه، از طريق زور، کشتار و اجبار بود که مردم را تابع خود کرد. اين نبود که محمد، اکنون که به قدرت دست يافته بود، تغيير يافته و بفرد زورگو و ستمکاری تبديل شده بود. چنين تصوری از اساس بی پايه و نادرست است. نظام سياسی که او در پی برپا داشتن آن در عربستان بود، يعنی ديکتاتوری مطلق شخصی، نه تنها ماهيتاٌ لازمه اش سرکوب مردم و مطيع ساختن آنها بزور شمشير و خون بود، بلکه خود وی نيز در همان ابتدا، هنگاميکه در مکه بود، صريحا به آن اعتراف کرده بود. چنانکه پس از مرگ ابوطالب، روزی در خانه کعبه هنگاميکه مکيان او و دعوی پيغمبريش را مسخره می کنند، محمد رو بآنها نموده ميگويد:
📜"ای قوم قريش، بشنويد ، به آن خدائی که جان من در يد قدرت اوست که من از بهر آن آمده ام تا من شما را همچون گوسفند کارد بگلو بر نهم و بکشم و مپنداريد که شما رايگان از چنگ من بدر رويد".
📗ابن هشام، جلد اول، ص 259.
🔆ما در گذشته نيز اين امر را خاطر نشان کرديم که همه مذاهب توحيدی، بر خاکستر سرکوب خونين توده های مردم صلح طلب بود که قامت شوم خود را بر افراشتند. چرا که همه آنها روبنای نظام سرکوبگر مالکيت خصوصی يعنی سيستمی بودند که با روحيه آزادی طلبانه انسان بدوی بهيچوچه جور در نمی آمد، و از اينرو، تنها از طريق زور و سرکوب ميتوانستند مورد قبول توده های مردم قرارگيرند. منتها، اگر اين وظيفه سرکوب را مثل دررم امپراطوران و سرداران رمی انجام داده و از اينراه، زمينه روحی برای قبول مسيحيت و متوسل شدن به آنرا در ميان مردم مايوس وسرخورده از قيامهای خود فراهم آوردند، اينکار در عربستان بدست خود اسلام و شمشير خونين آن انجام گرفت.
🔅برای همين، اسلام از همان ابتدا يک جريان سياسی برای تصرف قدرت از طريق سرکوب توده ها و قبايل عرب بود، و برعکس مسيحيت، که مسيحيان را از طريق تسليم به دشمنی که قبل اورا سرکوب کرده بود- امپراطوری رم- ( اگر دشمن بتو سيلی زد آن سوی صورتت را نير برای سيلی خوردن بسوی او بگير) به عبوديت خدا دعوت ميکرد، اينکار را از طريق تهديد آنها به انتخاب ميان مرگ و اسلام انجام ميداد.
🎯در يک کلام، مسيحيت پس از سرکوب خونين مردم اورشيليم و سرزمينهای ديگر امپراطوری ميان آنان پراکنده شد، و اسلام در جريان سرکوب مردم عرب.
⏪پست بعد : ادامه حمله به قبایل کوچک و غارت
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✅با توجه به آنچه که در پست های قبل دیدیم میتوان دریافت که اسلام هيچگاه، بصورت مذهبی که مردم به آن ايمان بياورند بر عربستان مسلط نشد. بلکه، از طريق زور، کشتار و اجبار بود که مردم را تابع خود کرد. اين نبود که محمد، اکنون که به قدرت دست يافته بود، تغيير يافته و بفرد زورگو و ستمکاری تبديل شده بود. چنين تصوری از اساس بی پايه و نادرست است. نظام سياسی که او در پی برپا داشتن آن در عربستان بود، يعنی ديکتاتوری مطلق شخصی، نه تنها ماهيتاٌ لازمه اش سرکوب مردم و مطيع ساختن آنها بزور شمشير و خون بود، بلکه خود وی نيز در همان ابتدا، هنگاميکه در مکه بود، صريحا به آن اعتراف کرده بود. چنانکه پس از مرگ ابوطالب، روزی در خانه کعبه هنگاميکه مکيان او و دعوی پيغمبريش را مسخره می کنند، محمد رو بآنها نموده ميگويد:
📜"ای قوم قريش، بشنويد ، به آن خدائی که جان من در يد قدرت اوست که من از بهر آن آمده ام تا من شما را همچون گوسفند کارد بگلو بر نهم و بکشم و مپنداريد که شما رايگان از چنگ من بدر رويد".
📗ابن هشام، جلد اول، ص 259.
🔆ما در گذشته نيز اين امر را خاطر نشان کرديم که همه مذاهب توحيدی، بر خاکستر سرکوب خونين توده های مردم صلح طلب بود که قامت شوم خود را بر افراشتند. چرا که همه آنها روبنای نظام سرکوبگر مالکيت خصوصی يعنی سيستمی بودند که با روحيه آزادی طلبانه انسان بدوی بهيچوچه جور در نمی آمد، و از اينرو، تنها از طريق زور و سرکوب ميتوانستند مورد قبول توده های مردم قرارگيرند. منتها، اگر اين وظيفه سرکوب را مثل دررم امپراطوران و سرداران رمی انجام داده و از اينراه، زمينه روحی برای قبول مسيحيت و متوسل شدن به آنرا در ميان مردم مايوس وسرخورده از قيامهای خود فراهم آوردند، اينکار در عربستان بدست خود اسلام و شمشير خونين آن انجام گرفت.
🔅برای همين، اسلام از همان ابتدا يک جريان سياسی برای تصرف قدرت از طريق سرکوب توده ها و قبايل عرب بود، و برعکس مسيحيت، که مسيحيان را از طريق تسليم به دشمنی که قبل اورا سرکوب کرده بود- امپراطوری رم- ( اگر دشمن بتو سيلی زد آن سوی صورتت را نير برای سيلی خوردن بسوی او بگير) به عبوديت خدا دعوت ميکرد، اينکار را از طريق تهديد آنها به انتخاب ميان مرگ و اسلام انجام ميداد.
🎯در يک کلام، مسيحيت پس از سرکوب خونين مردم اورشيليم و سرزمينهای ديگر امپراطوری ميان آنان پراکنده شد، و اسلام در جريان سرکوب مردم عرب.
⏪پست بعد : ادامه حمله به قبایل کوچک و غارت
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➍➍】
💠حمله به قبايل كوچک ادامه می يابد
🔹محمد پس از 7 سال در همان ماهی که سال گذشته به زيارت مکه رفته بود، طبق معاهده حُدَيبيه که در آن سالی يکبار به او اجازه زيارت کعبه داده می شود، عازم زيارت مجدد مکه می گردد. پس از باز گشت از مکه بقيه ذی الحجه و ماه صفر از سال هشتم را (چهار ماه بعد از سال هشتم را تا ماه جمادی الاول) در مدينه ماند. در اين ماه،
⇒ @ISLIE ⇐
📜"غالب بن عبدالله" را بهمراه ده و چند نفری به سوی قوم کوچک "بنی اََلمُلَوَح" فرستاد، که مسلمانان پس از رسيدن به مقصد در جائی کمين کردند "تا گله بيامد و چون شير بدوشيدند و بنوشيدند و آرام گرفته و پاسی از شب گذشت به آنها حمله برديم و کسان بکشتيم و گوسفندان برانديم و باز گشتيم و بانگزن به طلب کمک سوی قوم رفت و ما شتابان بيامديم."
📜سپس، "سلم علاء بن حضرمی" را به سوی "منذربن ساوی عبدی" ميفرستد که آنها قبول ميکنند که جزيه بپردازند. جزيه مالياتی بود که اهل کتاب در صورت مسلمان نشدن می پرداختند. اين اولين جزيه بود، چيزی که در مورد يهود که آنان نيز اهل کتاب بودند بکار نرفت. چرا که محمد از همان ابتدا، پس از نااميدی از مسلمان شدن آنان، طرح نابوديشان را ريخت. شايد محمد هنوز خود را آماده درگيری با رم نميدانست و از اينرو با مسيحيان رفتار محتاط آميزتری داشت.
📗طبری، جلد سوم، ص 1160.
📘ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:572
📗الکامل فی التاریخ ابن اثیر ،جلد 2 ،ص 106
🔹در همين سال، محمد "عَمرو بن عاص" را سوی جيفر و عباد پسران جلندی فرستاد "که تصديق پيغمبرکردند و به دين وی گرويدند و عمرو بن عاص زکات اموالشان بگرفت."
🔰به نظر می آيد که از اين تاريخ، قبايل کوچک که از تاخت و تازها و قتل و غارت های محمد به وحشت افتاده اند، شروع به تسليم شدن و پرداخت ماليات می کنند. در ضمن، زکات که امری داوطلبانه بود، اجباری شده و بهمراه جزيه از اهل کتاب، شکل ماليات دولتی را که نيروی مسلح مرکزی جمع آوری آنرا ضمانت ميکند، بخود ميگيرد
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠حمله به قبايل كوچک ادامه می يابد
🔹محمد پس از 7 سال در همان ماهی که سال گذشته به زيارت مکه رفته بود، طبق معاهده حُدَيبيه که در آن سالی يکبار به او اجازه زيارت کعبه داده می شود، عازم زيارت مجدد مکه می گردد. پس از باز گشت از مکه بقيه ذی الحجه و ماه صفر از سال هشتم را (چهار ماه بعد از سال هشتم را تا ماه جمادی الاول) در مدينه ماند. در اين ماه،
⇒ @ISLIE ⇐
📜"غالب بن عبدالله" را بهمراه ده و چند نفری به سوی قوم کوچک "بنی اََلمُلَوَح" فرستاد، که مسلمانان پس از رسيدن به مقصد در جائی کمين کردند "تا گله بيامد و چون شير بدوشيدند و بنوشيدند و آرام گرفته و پاسی از شب گذشت به آنها حمله برديم و کسان بکشتيم و گوسفندان برانديم و باز گشتيم و بانگزن به طلب کمک سوی قوم رفت و ما شتابان بيامديم."
📜سپس، "سلم علاء بن حضرمی" را به سوی "منذربن ساوی عبدی" ميفرستد که آنها قبول ميکنند که جزيه بپردازند. جزيه مالياتی بود که اهل کتاب در صورت مسلمان نشدن می پرداختند. اين اولين جزيه بود، چيزی که در مورد يهود که آنان نيز اهل کتاب بودند بکار نرفت. چرا که محمد از همان ابتدا، پس از نااميدی از مسلمان شدن آنان، طرح نابوديشان را ريخت. شايد محمد هنوز خود را آماده درگيری با رم نميدانست و از اينرو با مسيحيان رفتار محتاط آميزتری داشت.
📗طبری، جلد سوم، ص 1160.
📘ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:572
📗الکامل فی التاریخ ابن اثیر ،جلد 2 ،ص 106
🔹در همين سال، محمد "عَمرو بن عاص" را سوی جيفر و عباد پسران جلندی فرستاد "که تصديق پيغمبرکردند و به دين وی گرويدند و عمرو بن عاص زکات اموالشان بگرفت."
🔰به نظر می آيد که از اين تاريخ، قبايل کوچک که از تاخت و تازها و قتل و غارت های محمد به وحشت افتاده اند، شروع به تسليم شدن و پرداخت ماليات می کنند. در ضمن، زکات که امری داوطلبانه بود، اجباری شده و بهمراه جزيه از اهل کتاب، شکل ماليات دولتی را که نيروی مسلح مرکزی جمع آوری آنرا ضمانت ميکند، بخود ميگيرد
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➎➍】
🔰 نيروی مسلح اوليه محمد يک گام به شکل ارگانی دولتی نزديک می شود. دولتی که باتکاء نيروی مسلح خود، قبايل و مردم تحت قلمرو خود را به رعب انداخته، قوانين خود منجمله قوانين مالياتی اش را به آنها تحميل نموده، و آنها را به اطاعت خود در می آورد. با اينحال، محمد هنوز بيشتر شکل نيروی غارتگری را دارد که به قبايل حمله ميکند، از آنها باج ميگيرد، و در صورت مقاومت آنها را بقتل رسانده و اموالشان را به غارت می برد. به عبارت ديگر، هنوز بصورت دولتی که قلمرو معينی داشته، در آن محدوده مردم را به تبعيت خود در آورده و قوانينش نفوذ داشته، متجاوزين از آنرا سرکوب و مجازات کند، در نيامده است. چنين دولتی البته در مدينه که اکنون کامل تحت کنترل وی و قوانين اسلامی و بعبارت ديگر ديکتاتوری شخصی وی قرار گرفته تا حدود زيادی بوجود آمده است. ولی آنچه که در خارج از قلمرو مدينه جريان دارد، تلش برای گسترش و بسط اين قدرت به نقاط پيرامونی و در تحليل نهایی کل عربستان ميباشد.
⇒ @ISLIE ⇐
☠در ماه ربيع الول، "شجاع بن وهب" با ٢۴نفر به بنی عامر حمله ميکنند و شتر و گوسفندان آنها را بغارت ميبرند که بهر يک از آنها ١۵شتر ميرسد.
☠درضمن، در اين سال "عمرو بن کعب غفاری" را به سوی "ذات اطلاع" از"بنی قضاعه" در نزديکی شام ميفرستد و جماعت آنجا را که بسيار بودند " به اسلامشان خواند که نپذيرفتند و همه ياران عَمرو را بکشتند و او با زحمت بسيار به سوی مدينه باز گشت."
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص: 574
📘طبری، جلد سوم، ص 1157.
☠در جمادی الخر"عمرو بن عاص" را سوی سلسل ميفرستد، و سپس "اَبی عبيدة بن جراح" را با ٢٠٠تن به کمک آنها اعزام می دارد. در شعبان همانسال نيز محمد گروه ديگری را بفرماندهی "ابو قتاده" به ماموريت ديگری می فرستد که با گوسفندان و شتران غارتی بسيار، بهمراه ۴زن اسير، باز می گردند. در همين سال، محمد برای بار دوم ابوقتاده را به دره "اضم" ميفرستد.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:587
🔆در اينجا واقعه ای رخ ميدهد که هرچند بی اهميت ولی نشان دهنده اينست که چگونه سرکوب و مطيع کردن قبايل عرب، عليرغم اينکه اين قبايل همگی قبايل کوچکی بوده اند، ولی با چنان سرعت و شدت عملی پيش ميرود که همان طور که نقشه محمد بوده است، در نظر اعراب، به تدريج وزنه قدرت را به سوی وی می چرخاند. اين البته برای محمد لحظه مهمی است چرا که بيانگر چرخش تدريجی قدرت به طرف او است. داستان از اينقرار بوده است که "عَمرو بن عاص" پس از جنگ خندق گروهی از دوستان قريشی اش را گرد آورده به آنها ميگويد:
📜"بخدا می بينم که کار محمد بال ميگيرد و مرا رای و نظری هست، شما چه ميگوئيد؟" گفتند:
رای تو چيست؟ [گفت:] رای من اينست که پيش نجاشی رويم و آنجا باشيم، اگر محمد بر قوم ما غلبه يافت پيرو او باشيم که زير تسلط او باشيم بهتر از آنست که زير تسلط محمد باشيم."
📗طبری، جلد سوم، ص 1162.
📘ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:566
🎯آنها نزد نجاشی ميروند، و بعد پس از گذشتن چند سالی که قدرت محمد با حمله و غارت قبايل ديگر بالا ميگيرد، عَمرو به مدينه باز ميگردد و مسلمان می شود. او در راه مدينه خالدبن وليد و عثمان بن طلحه را نير ميبيند که برای همينمنظور بسوی مدينه ميرفتند.
⏪پست بعد : جنگ موته
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
🔰 نيروی مسلح اوليه محمد يک گام به شکل ارگانی دولتی نزديک می شود. دولتی که باتکاء نيروی مسلح خود، قبايل و مردم تحت قلمرو خود را به رعب انداخته، قوانين خود منجمله قوانين مالياتی اش را به آنها تحميل نموده، و آنها را به اطاعت خود در می آورد. با اينحال، محمد هنوز بيشتر شکل نيروی غارتگری را دارد که به قبايل حمله ميکند، از آنها باج ميگيرد، و در صورت مقاومت آنها را بقتل رسانده و اموالشان را به غارت می برد. به عبارت ديگر، هنوز بصورت دولتی که قلمرو معينی داشته، در آن محدوده مردم را به تبعيت خود در آورده و قوانينش نفوذ داشته، متجاوزين از آنرا سرکوب و مجازات کند، در نيامده است. چنين دولتی البته در مدينه که اکنون کامل تحت کنترل وی و قوانين اسلامی و بعبارت ديگر ديکتاتوری شخصی وی قرار گرفته تا حدود زيادی بوجود آمده است. ولی آنچه که در خارج از قلمرو مدينه جريان دارد، تلش برای گسترش و بسط اين قدرت به نقاط پيرامونی و در تحليل نهایی کل عربستان ميباشد.
⇒ @ISLIE ⇐
☠در ماه ربيع الول، "شجاع بن وهب" با ٢۴نفر به بنی عامر حمله ميکنند و شتر و گوسفندان آنها را بغارت ميبرند که بهر يک از آنها ١۵شتر ميرسد.
☠درضمن، در اين سال "عمرو بن کعب غفاری" را به سوی "ذات اطلاع" از"بنی قضاعه" در نزديکی شام ميفرستد و جماعت آنجا را که بسيار بودند " به اسلامشان خواند که نپذيرفتند و همه ياران عَمرو را بکشتند و او با زحمت بسيار به سوی مدينه باز گشت."
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص: 574
📘طبری، جلد سوم، ص 1157.
☠در جمادی الخر"عمرو بن عاص" را سوی سلسل ميفرستد، و سپس "اَبی عبيدة بن جراح" را با ٢٠٠تن به کمک آنها اعزام می دارد. در شعبان همانسال نيز محمد گروه ديگری را بفرماندهی "ابو قتاده" به ماموريت ديگری می فرستد که با گوسفندان و شتران غارتی بسيار، بهمراه ۴زن اسير، باز می گردند. در همين سال، محمد برای بار دوم ابوقتاده را به دره "اضم" ميفرستد.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:587
🔆در اينجا واقعه ای رخ ميدهد که هرچند بی اهميت ولی نشان دهنده اينست که چگونه سرکوب و مطيع کردن قبايل عرب، عليرغم اينکه اين قبايل همگی قبايل کوچکی بوده اند، ولی با چنان سرعت و شدت عملی پيش ميرود که همان طور که نقشه محمد بوده است، در نظر اعراب، به تدريج وزنه قدرت را به سوی وی می چرخاند. اين البته برای محمد لحظه مهمی است چرا که بيانگر چرخش تدريجی قدرت به طرف او است. داستان از اينقرار بوده است که "عَمرو بن عاص" پس از جنگ خندق گروهی از دوستان قريشی اش را گرد آورده به آنها ميگويد:
📜"بخدا می بينم که کار محمد بال ميگيرد و مرا رای و نظری هست، شما چه ميگوئيد؟" گفتند:
رای تو چيست؟ [گفت:] رای من اينست که پيش نجاشی رويم و آنجا باشيم، اگر محمد بر قوم ما غلبه يافت پيرو او باشيم که زير تسلط او باشيم بهتر از آنست که زير تسلط محمد باشيم."
📗طبری، جلد سوم، ص 1162.
📘ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:566
🎯آنها نزد نجاشی ميروند، و بعد پس از گذشتن چند سالی که قدرت محمد با حمله و غارت قبايل ديگر بالا ميگيرد، عَمرو به مدينه باز ميگردد و مسلمان می شود. او در راه مدينه خالدبن وليد و عثمان بن طلحه را نير ميبيند که برای همينمنظور بسوی مدينه ميرفتند.
⏪پست بعد : جنگ موته
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➏➍】
💠جنگ مُؤتَه
🔹محمد که از پيروزيهای مکرر خود با قبايل کوچک غرّه شده است، دوباره با خامی تمام تصميم به تعرض به قلمرو امپراطوری بيزانس ميگيرد، و دو ماه بعد در جمادی الاول، يک نيروی سه هزار نفری از قبايل بدوی را به سرکردگی زيد بن حارثه، غلام سابق و ناپسری خود، به سوی شام (سوريه) ميفرستد.
🔆راويان اسلامی در اين لشگر کشی از جنگ مسلمانان با هرقل سخن می گويند. هرقل همان هراکليوس سردار بزرگ رمی است و مسلمانان برای بزرگ نمائی از رويارويی با او دم می زنند. در حاليکه محتمل منظورشان يکی از قبايل عرب دست نشانده رم که از مرزهای آن در برابر حملات اقوام بدوی نگهبانی ميکرده اند و يا يکی از لژيون های کمکی رمی بوده است که از گروههای بدوی عرب و مسيحی تشکيل ميشده و وظيفه حفظ سرحدات امپراطوری رم را در برابر مهاجمين خارجی بعهده داشته است.
🔅اين نيرو که وظيفه حفظ مرزهای امپراطوری در مقابل حملات بی وقفه و غارتگرانه قبايل بدوی پيرامونی را بعهده داشته، از مدتها قبل توسط رميها از خودِ بدويان عرب که زير آموزش رميها قرار داشتند تشکيل شده بوده است. از اينرو، در نظر هراکليوس، حمله مسلمانان نيز از جمله يکی از همين حملات رايج بدويان بوده است که طبق معمول غارت شهرهای ثروتمند منطقه را در نظر داشته اند.
⇒ @ISLIE ⇐
🔹🔅جنگ در نقطه ای بنام "مُؤتَه" آغاز می شود، و مسلمانان بسرعت در مقابل لژيون و قوای منظم و تعليم ديده رمی شکست خورده پا بفرار ميگذارند. در جريان جنگ، ابتدا زيد که فرمانده و علمدار مسلمانان بوده به قتل ميرسد. آنگاه "جعفر ابی طالب" که بدستور محمد جانشين او بوده علم را بدست ميگيرد. ولی بلافاصله او نيز بقتل ميرسيد. سپس، "عبدالله بن رواحه" نيز که فرمانده مسلمانان پس از جعفر بوده کشته ميشود، و بدنبال آن، مسلمانان بطور کامل به هزيمت ميروند، و خالد بن وليد، فرمانده سابق قريش در جنگ احد که بتازگی به مسلمانان پيوسته بوده است، موفق به جمع آوری نيروی بهزيمت رفته مسلمانان شده، باقيمانده سپاه را جمع آوری و به مدينه باز می گرداند.
ت📗رجمه المغازی واقدی ،متن،ص:579-576
🎯جنگ مُؤتَه به محمد نشان داد که قدرت او، هر چند آنرا بتمامی بکار نگرفته بود، ولی هنوز برای رو در روئی با قدرتهای بزرگ ابدا کفايت نميکند. البته جنگ با هرقل، آنطور که مورخين اسلامی به منظور بزرگنمائی از خود وانمود ميکنند، جنگ با امپراطوری بيزانس نبود. اين جنگ، همانطور که گفته شد، جنگ با يکی از عوامل آن در منطقه مرزی بود. تصميم به چنين جنگ نابرابری را، اگر به پای خامی و بلند پروازی سبکسرانه محمد نگذاريم، بايد قبول کنيم که در بهترين حالت برای آزمودن نيروی هراکليوس برای تدارک حملات مجهزتر بعدی بوده است. با اينحال، اين جنگ، با هر انگيزه ای که در پشت آن بود، محمد را واداشت تا دوباره متوجه رقبای داخلی خود گردد. مهمترين رقيب او مکه بود. محمد که همواره از قريش و رودر رويی با آنها وحشت داشت و از آن احتراز مينمود، اکنون، از پی غارت يهود، حملت و قتل و غارت بی امان و بدون وقفه قبايل کوچک، و مطيع ساختن آنها، خود را برای رودر رويی با قريش آماده می ديد.
🔅باين ترتيب بود که در دهم ماه رمضان، بدنبال درگيری ميان بنی خزاعه و بنی بکر و به بهانه حمايت از اولی که متحد او بود، با يک نيروی ده هزار نفری عازم مکه ميگردد.
⏪پست بعد : فتح مکه
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠جنگ مُؤتَه
🔹محمد که از پيروزيهای مکرر خود با قبايل کوچک غرّه شده است، دوباره با خامی تمام تصميم به تعرض به قلمرو امپراطوری بيزانس ميگيرد، و دو ماه بعد در جمادی الاول، يک نيروی سه هزار نفری از قبايل بدوی را به سرکردگی زيد بن حارثه، غلام سابق و ناپسری خود، به سوی شام (سوريه) ميفرستد.
🔆راويان اسلامی در اين لشگر کشی از جنگ مسلمانان با هرقل سخن می گويند. هرقل همان هراکليوس سردار بزرگ رمی است و مسلمانان برای بزرگ نمائی از رويارويی با او دم می زنند. در حاليکه محتمل منظورشان يکی از قبايل عرب دست نشانده رم که از مرزهای آن در برابر حملات اقوام بدوی نگهبانی ميکرده اند و يا يکی از لژيون های کمکی رمی بوده است که از گروههای بدوی عرب و مسيحی تشکيل ميشده و وظيفه حفظ سرحدات امپراطوری رم را در برابر مهاجمين خارجی بعهده داشته است.
🔅اين نيرو که وظيفه حفظ مرزهای امپراطوری در مقابل حملات بی وقفه و غارتگرانه قبايل بدوی پيرامونی را بعهده داشته، از مدتها قبل توسط رميها از خودِ بدويان عرب که زير آموزش رميها قرار داشتند تشکيل شده بوده است. از اينرو، در نظر هراکليوس، حمله مسلمانان نيز از جمله يکی از همين حملات رايج بدويان بوده است که طبق معمول غارت شهرهای ثروتمند منطقه را در نظر داشته اند.
⇒ @ISLIE ⇐
🔹🔅جنگ در نقطه ای بنام "مُؤتَه" آغاز می شود، و مسلمانان بسرعت در مقابل لژيون و قوای منظم و تعليم ديده رمی شکست خورده پا بفرار ميگذارند. در جريان جنگ، ابتدا زيد که فرمانده و علمدار مسلمانان بوده به قتل ميرسد. آنگاه "جعفر ابی طالب" که بدستور محمد جانشين او بوده علم را بدست ميگيرد. ولی بلافاصله او نيز بقتل ميرسيد. سپس، "عبدالله بن رواحه" نيز که فرمانده مسلمانان پس از جعفر بوده کشته ميشود، و بدنبال آن، مسلمانان بطور کامل به هزيمت ميروند، و خالد بن وليد، فرمانده سابق قريش در جنگ احد که بتازگی به مسلمانان پيوسته بوده است، موفق به جمع آوری نيروی بهزيمت رفته مسلمانان شده، باقيمانده سپاه را جمع آوری و به مدينه باز می گرداند.
ت📗رجمه المغازی واقدی ،متن،ص:579-576
🎯جنگ مُؤتَه به محمد نشان داد که قدرت او، هر چند آنرا بتمامی بکار نگرفته بود، ولی هنوز برای رو در روئی با قدرتهای بزرگ ابدا کفايت نميکند. البته جنگ با هرقل، آنطور که مورخين اسلامی به منظور بزرگنمائی از خود وانمود ميکنند، جنگ با امپراطوری بيزانس نبود. اين جنگ، همانطور که گفته شد، جنگ با يکی از عوامل آن در منطقه مرزی بود. تصميم به چنين جنگ نابرابری را، اگر به پای خامی و بلند پروازی سبکسرانه محمد نگذاريم، بايد قبول کنيم که در بهترين حالت برای آزمودن نيروی هراکليوس برای تدارک حملات مجهزتر بعدی بوده است. با اينحال، اين جنگ، با هر انگيزه ای که در پشت آن بود، محمد را واداشت تا دوباره متوجه رقبای داخلی خود گردد. مهمترين رقيب او مکه بود. محمد که همواره از قريش و رودر رويی با آنها وحشت داشت و از آن احتراز مينمود، اکنون، از پی غارت يهود، حملت و قتل و غارت بی امان و بدون وقفه قبايل کوچک، و مطيع ساختن آنها، خود را برای رودر رويی با قريش آماده می ديد.
🔅باين ترتيب بود که در دهم ماه رمضان، بدنبال درگيری ميان بنی خزاعه و بنی بکر و به بهانه حمايت از اولی که متحد او بود، با يک نيروی ده هزار نفری عازم مکه ميگردد.
⏪پست بعد : فتح مکه
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➐➍】
💠فتح مكه
✔️هنگاميكه محمد بسوى مكه حرکت مى کند، اکنون از پی ثروتی که از غارت قبايل يهود و قدرتی که از طريق مطيع کردن قبايل ديگر بدست آورده بود، برای خود قدر قدرتى شده و کمتر کسی ياراى مقاومت در برابر وى را داشت . براى همين اختلاف طوايف خزاعه و بنى بكر را که اولى با مسلمانان و دومى با قريش هم پيمان بودند بهانه کرده و با زير پا گذاردن يك طرفه قرارداد صلح حديبيه با ده هزار نفر مرد مسلح بسوى مكه حرکت ميکند.
🔆واضح است که محمد آشکارا خواستار بهم خوردن قرارداد صلح و آغاز جنگ بود و روايت مسلمانان مبنی بر اين که اين قريش بوده اند که قرارداد صلح را بهم زده اند، سراپا دروغ و رياکارانه است. چرا که اگر غير از اين بود، هيچگاه دست رد به سينه ابوسفيان، نماينده جناح سازشکار و مآل انديش قريش، که برای رفع سوء تفاهم و آشتی و جلوگيری از شکسته شدن قرار داد حديبيه، بعدا به مدينه سفر نموده، تقاضای ملاقات با گ محمد را می کند، نمی زدند، و اين چنين او را مورد بی اعتنائی و بی مهری قرار نمی دادند. باين ترتيب که ابتدا محمد حاضر به مذاکره با او نمی شود، و بعد، با آنکه او در کمال فروتنی و با حالت درخواست و التماس به نزد ابوبکر، و سپس عمر، و بعد علی رفته و برای پا در ميانی به آنها و حتی فرزند خردسال علی و فاطمه دختر محمد متوسل ميشود، هيچيک از آنها، بنا به سفارش قبلی محمد، حاضر به کاری در اين مورد نمی شوند و در نتيجه ابوسفيان، مايوس و سر شکسته، به مکه باز می گردد.
⇒ @ISLIE ⇐
🔹بنابراين، شکی باقی نمی ماند که محمد از قبل، برای اجرای بخش دوم نقشه خود آماده بوده و تنها بدنبال فرصت و بهانه ای برای حمله به مکه می گشته است. به اين ترتيب او پس از يکی دو ماه آماده سازی و جمع آوری يک نيروی ده هزار نفری از مهاجرين و انصار و قبايل مختلفی که اکنون به اطاعت وی در آمده بودند، در حالی که تظاهر به تدارک نيرو برای حمله مجدد به شمال ميکند،
📜طبری ميگويد نيروی محمد "چهار صد کس از بنی غفار، چهار صد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزينه، و هفتصد کس از بنی سليم و هزار و چهار صد کس از جهينه و باقيمانده از قريشيان مهاجر و انصار و هم عهدانشان از بنی تيمی و قيس بودند".
📗طبری، جلد سوم، ص 1193.
🔹 محمد بدون آنکه اجازه دهد کسی از قصد او مطلع گردد، خود را به "مَرّ اَلظََّهران" در آنجا اطراق ميکند و برای ايجاد هراس در دل دشمن و نشان دادن عظمت لشگر خود دستور ميدهد که هر نفر باندازه دو آتش بپا کند. که تعداد نفرات او بيش از آنچه که بود وانمود شود.
🎯از طرفی عباس، عموی خود را که مخفيانه و با انکارِ مسلمانی خود، در ميان قريش می زيسته و به تازگی و طبق قرار قبلی، مکه را ترک کرده در راه مدينه به محمد ملحق شده است، به نزد قريش ميفرستد که به ابتکار خود، آنها و بخصوص ابوسفيان را دچار وحشت نموده، وادار به تسليم نمايد. باين ترتيب است که ابوسفيان بهمراه عباس که او را در پناه خود ميگيرد، به اردوگاه مسلمانان آورده می شود.و ابوسفیان به خاطر نجات جانش مسلمان میشود
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 876.
📘مقدسي مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 710.
📕طبری، جلد سوم، ص 1178.
ادامه دارد ...
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠فتح مكه
✔️هنگاميكه محمد بسوى مكه حرکت مى کند، اکنون از پی ثروتی که از غارت قبايل يهود و قدرتی که از طريق مطيع کردن قبايل ديگر بدست آورده بود، برای خود قدر قدرتى شده و کمتر کسی ياراى مقاومت در برابر وى را داشت . براى همين اختلاف طوايف خزاعه و بنى بكر را که اولى با مسلمانان و دومى با قريش هم پيمان بودند بهانه کرده و با زير پا گذاردن يك طرفه قرارداد صلح حديبيه با ده هزار نفر مرد مسلح بسوى مكه حرکت ميکند.
🔆واضح است که محمد آشکارا خواستار بهم خوردن قرارداد صلح و آغاز جنگ بود و روايت مسلمانان مبنی بر اين که اين قريش بوده اند که قرارداد صلح را بهم زده اند، سراپا دروغ و رياکارانه است. چرا که اگر غير از اين بود، هيچگاه دست رد به سينه ابوسفيان، نماينده جناح سازشکار و مآل انديش قريش، که برای رفع سوء تفاهم و آشتی و جلوگيری از شکسته شدن قرار داد حديبيه، بعدا به مدينه سفر نموده، تقاضای ملاقات با گ محمد را می کند، نمی زدند، و اين چنين او را مورد بی اعتنائی و بی مهری قرار نمی دادند. باين ترتيب که ابتدا محمد حاضر به مذاکره با او نمی شود، و بعد، با آنکه او در کمال فروتنی و با حالت درخواست و التماس به نزد ابوبکر، و سپس عمر، و بعد علی رفته و برای پا در ميانی به آنها و حتی فرزند خردسال علی و فاطمه دختر محمد متوسل ميشود، هيچيک از آنها، بنا به سفارش قبلی محمد، حاضر به کاری در اين مورد نمی شوند و در نتيجه ابوسفيان، مايوس و سر شکسته، به مکه باز می گردد.
⇒ @ISLIE ⇐
🔹بنابراين، شکی باقی نمی ماند که محمد از قبل، برای اجرای بخش دوم نقشه خود آماده بوده و تنها بدنبال فرصت و بهانه ای برای حمله به مکه می گشته است. به اين ترتيب او پس از يکی دو ماه آماده سازی و جمع آوری يک نيروی ده هزار نفری از مهاجرين و انصار و قبايل مختلفی که اکنون به اطاعت وی در آمده بودند، در حالی که تظاهر به تدارک نيرو برای حمله مجدد به شمال ميکند،
📜طبری ميگويد نيروی محمد "چهار صد کس از بنی غفار، چهار صد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزينه، و هفتصد کس از بنی سليم و هزار و چهار صد کس از جهينه و باقيمانده از قريشيان مهاجر و انصار و هم عهدانشان از بنی تيمی و قيس بودند".
📗طبری، جلد سوم، ص 1193.
🔹 محمد بدون آنکه اجازه دهد کسی از قصد او مطلع گردد، خود را به "مَرّ اَلظََّهران" در آنجا اطراق ميکند و برای ايجاد هراس در دل دشمن و نشان دادن عظمت لشگر خود دستور ميدهد که هر نفر باندازه دو آتش بپا کند. که تعداد نفرات او بيش از آنچه که بود وانمود شود.
🎯از طرفی عباس، عموی خود را که مخفيانه و با انکارِ مسلمانی خود، در ميان قريش می زيسته و به تازگی و طبق قرار قبلی، مکه را ترک کرده در راه مدينه به محمد ملحق شده است، به نزد قريش ميفرستد که به ابتکار خود، آنها و بخصوص ابوسفيان را دچار وحشت نموده، وادار به تسليم نمايد. باين ترتيب است که ابوسفيان بهمراه عباس که او را در پناه خود ميگيرد، به اردوگاه مسلمانان آورده می شود.و ابوسفیان به خاطر نجات جانش مسلمان میشود
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 876.
📘مقدسي مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 710.
📕طبری، جلد سوم، ص 1178.
ادامه دارد ...
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➑➍】
💠فتح مکه (قسمت دو)
✔️همانطور که پست قبل گفته شدآنچه را که محمد در ١٧سال قبل نتوانسته بود از طريق استدلال و منطق به اشرافيت مکه بقبولاند، اکنون بزور شمشير به باور آنها در می آورد.
🔆آنگاه عباس به محمد می گويد: "يا رسول الله، ابو سفيان مردی است که منصب دوست ميدارد و جاه می ورزد، اکنون در حق وی بتخصيص منصبی بفرمای." و محمد ميگويد: "چنين کنم." بعد از آن گفت: "هر کی پناه به سرای ابو سفيان برد ايمن باشد".
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص .876
⇒ @ISLIE ⇐
🔅بعدا، محمد برای افراد سپاه خود که در اثر سازش محمد و قريش از غارت مکه محروم شده اند مبلغ زيادی پول از اشراف قريش بقرض ميگيرد، و ميان دو هزار تن از افراد خود تقسيم ميکند. اينکه آيا اين نيز جزئی از توافق ميان محمد و ابوسفيان بوده، و يا بعدا و جدا از اين توافق اوليه محمد بآن دست ميازد، ما نميدانيم. همين قدر، اين باجی است که قريش در قبال جان بدر بردن از غارت شدن بدست جندالله به نماينده خدا ميپردازند. از اينرو، به هر يک از مسلمين ١۵درهم ميرسد.
📗- Rodinson Maxime, muhammad, in English, p. 262.
📘 ابن هشام، جلد دوم، ص .878
📜بدنبال آن، سپاه محمد از چهارطرف وارد مکه می شود، و تنها مقاومتی که در برابر وی می شود از جانب "صَفوان بن اُمَيه"، "عِکرَمَة بن اَبی جهل" و "سُهيل بن عَمرو"، از مهتران قريش بوده است که با گروهی به يکی از کوه های مکه رفته راه را بر يکی از دستجات چهارگانه ارتش محمد می بندند که مقاومتشان در پی جنگی سخت باخالدبن وليد و سپاه تحت فرماندهی او در هم شکسته و با بجا ماندن کشتگانی ار هر دو طرف به هزيمت می روند.
📗 ابن هشام، جلد دوم، ص .879
☠به اين ترتيب، مکیان اعلام ميکنند که حاضرند با نيروی تازه ای که يافته اند، تحت فرماندهی محمد و اشرافيت قريش که اکنون به آنها پيوسته است بقيه عربستان و بسياری از سرزمين های ديگر جهان را برای فرونشاندن عطش سيری ناپذير الله، بخاک و خون بکشند.
🔅سپس محمد پس از چند روز به زيارت خانه کعبه می رود، و سوار بر شتر خود "راحله"، هفت بار طواف ميدهد و هر بار بهنگام گذشتن از کنار حجر السود نيزه ای را که در دست داشت به آن ميمالد. سپس کليد خانه کعبه را از "عثمان بن طَلحه" که کليد دار خانه کعبه بوده است طلب ميکند. در را باز و بدرون کعبه ميرود و صورتهائی را که "از چوب پرداخته بودند بر مثال کبوتر و در ميان خانه کعبه نهاده بودند... همه را خرد [ميکند] و بدست خود از خانه بيرون" می اندازد. همينطور، دستور ميدهد که تصاوير ابراهيم و خدايان و بتهای ديگر را در کعبه که در کنار يکديگر بودند پاک نمايند، و بدنبال آن اين آيه را می آورد:
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 884.
📜"ابراهيم به آئين يهود و نصارا نبود. و ليکن به دين حنيفِ توحيد و اسلام بود و هرگز از آنان که بخدا شرک ارند نبود".
📗سوره آل عمران، آيه ،76قمشه ای.
🔹آنگاه با چوبی که در دست داشت، در حاليکه به بتهايی که در اطراف کعبه قرار داشتند اشاره نموده آنها را به زمين می انداخت، آيه ای را که در آن می گويد، "حق آمد و باطل از ميان رفت "... بزبان می آورد
📗سورة الَسراء، آيه ،81
📘مقدسی آفرينش و تاريخ، ص . 711
⏪پست بعد : فتح مکه شکست یا پیروزی بزرگی برای قریش؟
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠فتح مکه (قسمت دو)
✔️همانطور که پست قبل گفته شدآنچه را که محمد در ١٧سال قبل نتوانسته بود از طريق استدلال و منطق به اشرافيت مکه بقبولاند، اکنون بزور شمشير به باور آنها در می آورد.
🔆آنگاه عباس به محمد می گويد: "يا رسول الله، ابو سفيان مردی است که منصب دوست ميدارد و جاه می ورزد، اکنون در حق وی بتخصيص منصبی بفرمای." و محمد ميگويد: "چنين کنم." بعد از آن گفت: "هر کی پناه به سرای ابو سفيان برد ايمن باشد".
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص .876
⇒ @ISLIE ⇐
🔅بعدا، محمد برای افراد سپاه خود که در اثر سازش محمد و قريش از غارت مکه محروم شده اند مبلغ زيادی پول از اشراف قريش بقرض ميگيرد، و ميان دو هزار تن از افراد خود تقسيم ميکند. اينکه آيا اين نيز جزئی از توافق ميان محمد و ابوسفيان بوده، و يا بعدا و جدا از اين توافق اوليه محمد بآن دست ميازد، ما نميدانيم. همين قدر، اين باجی است که قريش در قبال جان بدر بردن از غارت شدن بدست جندالله به نماينده خدا ميپردازند. از اينرو، به هر يک از مسلمين ١۵درهم ميرسد.
📗- Rodinson Maxime, muhammad, in English, p. 262.
📘 ابن هشام، جلد دوم، ص .878
📜بدنبال آن، سپاه محمد از چهارطرف وارد مکه می شود، و تنها مقاومتی که در برابر وی می شود از جانب "صَفوان بن اُمَيه"، "عِکرَمَة بن اَبی جهل" و "سُهيل بن عَمرو"، از مهتران قريش بوده است که با گروهی به يکی از کوه های مکه رفته راه را بر يکی از دستجات چهارگانه ارتش محمد می بندند که مقاومتشان در پی جنگی سخت باخالدبن وليد و سپاه تحت فرماندهی او در هم شکسته و با بجا ماندن کشتگانی ار هر دو طرف به هزيمت می روند.
📗 ابن هشام، جلد دوم، ص .879
☠به اين ترتيب، مکیان اعلام ميکنند که حاضرند با نيروی تازه ای که يافته اند، تحت فرماندهی محمد و اشرافيت قريش که اکنون به آنها پيوسته است بقيه عربستان و بسياری از سرزمين های ديگر جهان را برای فرونشاندن عطش سيری ناپذير الله، بخاک و خون بکشند.
🔅سپس محمد پس از چند روز به زيارت خانه کعبه می رود، و سوار بر شتر خود "راحله"، هفت بار طواف ميدهد و هر بار بهنگام گذشتن از کنار حجر السود نيزه ای را که در دست داشت به آن ميمالد. سپس کليد خانه کعبه را از "عثمان بن طَلحه" که کليد دار خانه کعبه بوده است طلب ميکند. در را باز و بدرون کعبه ميرود و صورتهائی را که "از چوب پرداخته بودند بر مثال کبوتر و در ميان خانه کعبه نهاده بودند... همه را خرد [ميکند] و بدست خود از خانه بيرون" می اندازد. همينطور، دستور ميدهد که تصاوير ابراهيم و خدايان و بتهای ديگر را در کعبه که در کنار يکديگر بودند پاک نمايند، و بدنبال آن اين آيه را می آورد:
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 884.
📜"ابراهيم به آئين يهود و نصارا نبود. و ليکن به دين حنيفِ توحيد و اسلام بود و هرگز از آنان که بخدا شرک ارند نبود".
📗سوره آل عمران، آيه ،76قمشه ای.
🔹آنگاه با چوبی که در دست داشت، در حاليکه به بتهايی که در اطراف کعبه قرار داشتند اشاره نموده آنها را به زمين می انداخت، آيه ای را که در آن می گويد، "حق آمد و باطل از ميان رفت "... بزبان می آورد
📗سورة الَسراء، آيه ،81
📘مقدسی آفرينش و تاريخ، ص . 711
⏪پست بعد : فتح مکه شکست یا پیروزی بزرگی برای قریش؟
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➒➍】
💠اشرافيت قريش سلسه سران جدید قدرت
🔹محمد ميداند که کنترل بر عربستان بدون اتحاد با اشرافيت قريش که از نظر اقتصادی پر قدرت ترين قبيله عرب بود امکان پذير نميباشد. از اينرو، چه هنگاميکه در مکه بود و چه اکنون که بر آنها چيره شده بود ، نهايت کوشش در جلب آنان را بخود کرده بود و لذا هنگامی هم که وارد مکه می شود، باز هم بحد ممکن رعايت حال آنان را نموده، با آنان رفتاری کامل متفاوت با ديگر قبايل در پيش ميگيرد. حتی هنگاميکه علی پس از فتح مکه و مراسم طواف کعبه، بپا خواسته، علاوه برمقام سقايیِ حجاج که به او داده شده بود، از محمد درخواست مقام کليدداری و پرده داری (حجابت) کعبه را نيز ميکند، محمد تقاضای او را رد کرده، "عثمان بن ابی طلحه" را که از قبل عهده دار مشاغل مزبور بود در مقام خود ابقا ميکند.
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 886.
✔️اشراف قريش نيز که به خوبی به موقعيت وقدرت اقتصادی خود واقفند به روشنی ميدانند که هر چند جان و هستی شان در دست محمد است، ولی بلحاظ همين موقعيت اقتصادی شان، قدرتی که محمد برای خود از پس اينهمه جنگ و خونريزی بپا ساخته، همچون ميوه پر حلاوتی، سرانجام به دهان باز آنها ست که می افتد. 👈🏻تاريخ صد ساله بعدی نشان ميدهد که شکست قريش از محمد در واقع يک پيروزی بزرگ برای آنان بود.👉🏻 همه کشاکش محمد با قريش بر سر اين بود که همانطور که خود او در اولين ملاقاتش با آنها بوساطت ابوطالب گفته بود، عرب را تابع آنها و عجم را مطيع عرب نمايد. منتها ناچار شده بود آنچه را که سعی کرده بود در ابتدا با مسالمت به آنان بفهماند، اکنون به زور به آنها بقبولاند.
🔸برای همين، درنظام جديد، خود ابوسفيان به يکی از مشاوران قابل اعتماد محمد تبديل می شود، و يکی از پسرانش يزيد حاکم "تيمه" وپسر ديگرش معاويه بعدا به بالاترين مقام در امپراطوری اسلامی يعنی بمقام خلافت ميرسد.
🔅مضافا بر اينکه اقوام بنی اميه نيز همه جا به حکومت ميرسند و مانند ساير عناصر طبقه حاکمه جديد، زمينها و ثروت بی قياسی را در سوريه و نقاط ديگر از راه چپاول و غصب اموال مردم از آن خود ميکنند.
⇒ @ISLIE ⇐
🔰محمد از همان ابتدا بخوبی ميدانست که رويای نظام يکپارچه و متمرکزی که او قصد برپائی آن را تحت پرچم خدای يکتا در عربستان داشت بدون شرکت اشرافيت عرب ممکن نبود. خود اشرافيت قريش نيز بلحاظ قدرت اقتصاديش به جايگاه حاکمه خود در هر نظامی که در عربستان بوجود می آمد واقف بود. برای همين رهبران دورانديش قريش مانند عتبة بن ربيعه از بقدرت رسيدن محمد ترسی نداشتند و معتقد بودند بجای جنگ بامحمد او را با اعراب ديگر بحال خود رها کنند. اگر بدست آنها از ميان رفت آنها به مراد خود رسيده اند و اگر بر آنها چيره شد صلح خود کنند يعنی به او بپيوندند. منتها بخش ديگر اشرافيت قريش مانند ابوجهل و ابولهب نه سلطه بر قبايل ديگر عرب و برپائی چنان نظامی را در توان محمد می ديدند و نه بردباری امثال عتبه را در نشستن و در انتظار وقايع ماندن را داشتند.
🔅ابوسفيان، اولين کسی است که به اين بازی تاريخ پی ميبرد، و از همين رو، برای قبول نقش خود با شتاب راهی اردوی محمد می گردد. ماکسيم رادينسون در کتاب خود محمد در مورد فتح مکه چنين ميگويد:
📜"فتح مکه ... تاييدی بر کليه سياستهای قبلی محمد بود و باين ترتيب، الله، يکبار و برای هميشه حقانيت او را اثبات ميکرد، و نشان ميداد که حق با او بوده است. اکنون بدترين دشمنان وی با قبول سروری وی، و اعتراف به اينکه واقعا او پيامبر خداست و آنها در مورد او اشتباه ميکرده اند و در برابراعمال شگفت انگيز خدا کور بوده اند، به مشتاق ترين خادمان او تبديل شده بودند. با اينحال، قريشيان چيزی از دست نداده بودند. بالعکس، آنها صاحب پرستيژ، نفوذ سياسی و امتيازات مادی شده بودند.آنها در ميان اولين مقامات دولت مدينه، که قلمرو اش اکنون از مرز بيزانس تا مرز طائف گسترش يافته و نفوذش سراسر عربستان را فرا گرفته بود، قرار داشتند... کمی بعد نيز، هوازن و طائف، هر دو دشمنان قريش بدست وی شکست خورده و مطيع او و قريش شده بودند... سرانجام قريش رهبر طبيعی خود را در وجود کودکی عجيب که با آنها گفته بود آنان را برای سروری بر همه اعراب و جهان راهبر می شود يافته بودند. اذيت و آزارهای محمد و جنگهای او چيزی جز بدرازا کشيدن اين بدفهمی قريش از اين سخن او نبود. ولی اکنون نظم بر قرار شده بود. الله سرانجام بر لات ، عزّی و منات پيروز گشته بود، تعدادی عرب ديگر هم در درکنار قريشيان به رهبران عرب اضافه شده بودند... مدينه- و نه هنوز دمشق،نيز بجای مکه پايتخت شده بود...وبنابراين مقدر شده بود که مکيان به فرمانروايان يک امپراطوری بزرگ بزرگ تبديل شوند".
📗Rodinson Maxime, muhammad, in English, p. 265.
⏪پست بعد : ترور و قتل شعرای مکه
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠اشرافيت قريش سلسه سران جدید قدرت
🔹محمد ميداند که کنترل بر عربستان بدون اتحاد با اشرافيت قريش که از نظر اقتصادی پر قدرت ترين قبيله عرب بود امکان پذير نميباشد. از اينرو، چه هنگاميکه در مکه بود و چه اکنون که بر آنها چيره شده بود ، نهايت کوشش در جلب آنان را بخود کرده بود و لذا هنگامی هم که وارد مکه می شود، باز هم بحد ممکن رعايت حال آنان را نموده، با آنان رفتاری کامل متفاوت با ديگر قبايل در پيش ميگيرد. حتی هنگاميکه علی پس از فتح مکه و مراسم طواف کعبه، بپا خواسته، علاوه برمقام سقايیِ حجاج که به او داده شده بود، از محمد درخواست مقام کليدداری و پرده داری (حجابت) کعبه را نيز ميکند، محمد تقاضای او را رد کرده، "عثمان بن ابی طلحه" را که از قبل عهده دار مشاغل مزبور بود در مقام خود ابقا ميکند.
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 886.
✔️اشراف قريش نيز که به خوبی به موقعيت وقدرت اقتصادی خود واقفند به روشنی ميدانند که هر چند جان و هستی شان در دست محمد است، ولی بلحاظ همين موقعيت اقتصادی شان، قدرتی که محمد برای خود از پس اينهمه جنگ و خونريزی بپا ساخته، همچون ميوه پر حلاوتی، سرانجام به دهان باز آنها ست که می افتد. 👈🏻تاريخ صد ساله بعدی نشان ميدهد که شکست قريش از محمد در واقع يک پيروزی بزرگ برای آنان بود.👉🏻 همه کشاکش محمد با قريش بر سر اين بود که همانطور که خود او در اولين ملاقاتش با آنها بوساطت ابوطالب گفته بود، عرب را تابع آنها و عجم را مطيع عرب نمايد. منتها ناچار شده بود آنچه را که سعی کرده بود در ابتدا با مسالمت به آنان بفهماند، اکنون به زور به آنها بقبولاند.
🔸برای همين، درنظام جديد، خود ابوسفيان به يکی از مشاوران قابل اعتماد محمد تبديل می شود، و يکی از پسرانش يزيد حاکم "تيمه" وپسر ديگرش معاويه بعدا به بالاترين مقام در امپراطوری اسلامی يعنی بمقام خلافت ميرسد.
🔅مضافا بر اينکه اقوام بنی اميه نيز همه جا به حکومت ميرسند و مانند ساير عناصر طبقه حاکمه جديد، زمينها و ثروت بی قياسی را در سوريه و نقاط ديگر از راه چپاول و غصب اموال مردم از آن خود ميکنند.
⇒ @ISLIE ⇐
🔰محمد از همان ابتدا بخوبی ميدانست که رويای نظام يکپارچه و متمرکزی که او قصد برپائی آن را تحت پرچم خدای يکتا در عربستان داشت بدون شرکت اشرافيت عرب ممکن نبود. خود اشرافيت قريش نيز بلحاظ قدرت اقتصاديش به جايگاه حاکمه خود در هر نظامی که در عربستان بوجود می آمد واقف بود. برای همين رهبران دورانديش قريش مانند عتبة بن ربيعه از بقدرت رسيدن محمد ترسی نداشتند و معتقد بودند بجای جنگ بامحمد او را با اعراب ديگر بحال خود رها کنند. اگر بدست آنها از ميان رفت آنها به مراد خود رسيده اند و اگر بر آنها چيره شد صلح خود کنند يعنی به او بپيوندند. منتها بخش ديگر اشرافيت قريش مانند ابوجهل و ابولهب نه سلطه بر قبايل ديگر عرب و برپائی چنان نظامی را در توان محمد می ديدند و نه بردباری امثال عتبه را در نشستن و در انتظار وقايع ماندن را داشتند.
🔅ابوسفيان، اولين کسی است که به اين بازی تاريخ پی ميبرد، و از همين رو، برای قبول نقش خود با شتاب راهی اردوی محمد می گردد. ماکسيم رادينسون در کتاب خود محمد در مورد فتح مکه چنين ميگويد:
📜"فتح مکه ... تاييدی بر کليه سياستهای قبلی محمد بود و باين ترتيب، الله، يکبار و برای هميشه حقانيت او را اثبات ميکرد، و نشان ميداد که حق با او بوده است. اکنون بدترين دشمنان وی با قبول سروری وی، و اعتراف به اينکه واقعا او پيامبر خداست و آنها در مورد او اشتباه ميکرده اند و در برابراعمال شگفت انگيز خدا کور بوده اند، به مشتاق ترين خادمان او تبديل شده بودند. با اينحال، قريشيان چيزی از دست نداده بودند. بالعکس، آنها صاحب پرستيژ، نفوذ سياسی و امتيازات مادی شده بودند.آنها در ميان اولين مقامات دولت مدينه، که قلمرو اش اکنون از مرز بيزانس تا مرز طائف گسترش يافته و نفوذش سراسر عربستان را فرا گرفته بود، قرار داشتند... کمی بعد نيز، هوازن و طائف، هر دو دشمنان قريش بدست وی شکست خورده و مطيع او و قريش شده بودند... سرانجام قريش رهبر طبيعی خود را در وجود کودکی عجيب که با آنها گفته بود آنان را برای سروری بر همه اعراب و جهان راهبر می شود يافته بودند. اذيت و آزارهای محمد و جنگهای او چيزی جز بدرازا کشيدن اين بدفهمی قريش از اين سخن او نبود. ولی اکنون نظم بر قرار شده بود. الله سرانجام بر لات ، عزّی و منات پيروز گشته بود، تعدادی عرب ديگر هم در درکنار قريشيان به رهبران عرب اضافه شده بودند... مدينه- و نه هنوز دمشق،نيز بجای مکه پايتخت شده بود...وبنابراين مقدر شده بود که مکيان به فرمانروايان يک امپراطوری بزرگ بزرگ تبديل شوند".
📗Rodinson Maxime, muhammad, in English, p. 265.
⏪پست بعد : ترور و قتل شعرای مکه
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【50】
💠ترور و قتل شعرای مكه
🔅محمد هرچند بدلئلی که گفته شد از قتل و اسارت مردم مکه خوداری ميکند و بدليل سياسی با آنان خوش رفتاری مينمايد، ولی از مجازات کسانی که در گذشته بطور ويژه با او به مخالفت برخواسته و از نظر او گناه بزرگی مرتکب شده بودند فارغ نميماند.
🔅او در همان لحظه ورود به مکه در حاليکه به سرداران خود می سپرد که "با کسی جنگ نکنند، الا با کسی که جنگ کند"، در ضمن فرمان قتل و ترور "جماعتی که هر يکی گناهی داشتند و گناهی بزرگ کرده بودند، و سيد، عليه السلام، بغايت رنجيده بود" را صادر ميکند. او حتی به سپاهيان خود می سپرد که در قتل اين افراد هيچگونه رحم و تخفيفی بخرج ندهند، 👈🏻حتی "اگر ايشان تقديرا در ميان أستار کعبه گريخته باشند يا دست در حلقه کعبه زده باشند."👉🏻
📗 ابن کثیر، البدایه و النهایه جلد 6 صفحه 545
📘طبقات کبری، محمد بن سعد ،جلد 2 ص 136 .
⇒ @ISLIE ⇐
❌گناه اين افراد،البته واضح است که چيزی جز انتقاد از محمد نبود. درگذشته، نقد نظرات و انتقاد از ديگران، چه در اشعار شاعران و چه در مکالماتِ افراد معمولی، جزئی از آزادی بيان در نظام بدوی و از جمله حقوق فردی افراد محسوب می شد.
🔸در تاريخ قبل از اسلام، هيچ شاعری بخاطر ابراز نظراتش به قتل نرسيده بود. ولی اکنون در نظام جديد که نظام خفقان و سرکوب بود، مانند همه نظامات متمدن، آزادی و شعر تنها محدود به حمد و ثنای ديکتاتور و فرمانروای بزرگ بود، و تخلف از آن با مرگ پاسخ داده ميشد. اين قانون خونين که قبل پايه آن با ترور شعرای مدينه بنا نهاده شده بود، اکنون با ورود محمد به مکه، سايه شومش را بآنجا نيز ميکشاند. بگفته واقدى:
⇒ @ISLIE ⇐
📜☠"پيمبرگفته بود شش مرد وچهار زن را بكشند" که البته تعدا آنها بيش از اينها بود. از جمله اين افراد يکی "عبدالله بن خَطََل الَدرَمی" بود که يكباربه اسلام پيوسته و بعد از آن در آمده بود و براى همين پيغمبر گفته بود که او را به همراه دو کنيز آوازه خوانش پيدا کرده و بقتل برسانند. گناه خود وى ارتداد و بيرون آمدن از اسلام بود و کنيزانش نيز قُرَينه (يا کَرينّا يا فَرتنا) و قَريبه (يا اَرنَب) جرمشان هجو آردن محمد در آوازهای خود در مجلس عبدالله بود. عبدالله بدست "سعيد بن حريث مخزومی" و "ابو بريده اسلمی" کشته می شود. ولى آنيزانش، قٌرَينه بقتل رسيده و ديگری که فرارى مى شود، بعدا اظهار ندامت کرده امان می گيرد.
📓ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:658
📗 البدایه و النهایه جلد 6 ص545 و ص 558
📘 الکامل فی التاریخ ابن اثیر .جلد 2 ص 123 ، 124
📕طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1188
📙طبقات کبری، محمد بن سعد ،جلد 2 ص 136 .
☠" مقيس بن صبابه" نيز فرد ديگری بود که از اسلام بيرون آمده و مرتد شده بود که بدست "نميلة بن عبدالله" کشته می شود.".
☠ساره نيز، کنيز "عَمرو بن هاشم بن عبدالمطلب" بود که کشته می شود. همينطور، "حريث بن نقيذ" که بدست علی بقتل ميرسد.
📗البدایه و النهایه جلد 6 ص 184و 563
📘 الکامل فی التاریخ ابن اثیر . جلد2 ص 76 - 78 و ص 123
📕طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1188-1189.
📙ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:660
ادامه دارد ... .. .
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠ترور و قتل شعرای مكه
🔅محمد هرچند بدلئلی که گفته شد از قتل و اسارت مردم مکه خوداری ميکند و بدليل سياسی با آنان خوش رفتاری مينمايد، ولی از مجازات کسانی که در گذشته بطور ويژه با او به مخالفت برخواسته و از نظر او گناه بزرگی مرتکب شده بودند فارغ نميماند.
🔅او در همان لحظه ورود به مکه در حاليکه به سرداران خود می سپرد که "با کسی جنگ نکنند، الا با کسی که جنگ کند"، در ضمن فرمان قتل و ترور "جماعتی که هر يکی گناهی داشتند و گناهی بزرگ کرده بودند، و سيد، عليه السلام، بغايت رنجيده بود" را صادر ميکند. او حتی به سپاهيان خود می سپرد که در قتل اين افراد هيچگونه رحم و تخفيفی بخرج ندهند، 👈🏻حتی "اگر ايشان تقديرا در ميان أستار کعبه گريخته باشند يا دست در حلقه کعبه زده باشند."👉🏻
📗 ابن کثیر، البدایه و النهایه جلد 6 صفحه 545
📘طبقات کبری، محمد بن سعد ،جلد 2 ص 136 .
⇒ @ISLIE ⇐
❌گناه اين افراد،البته واضح است که چيزی جز انتقاد از محمد نبود. درگذشته، نقد نظرات و انتقاد از ديگران، چه در اشعار شاعران و چه در مکالماتِ افراد معمولی، جزئی از آزادی بيان در نظام بدوی و از جمله حقوق فردی افراد محسوب می شد.
🔸در تاريخ قبل از اسلام، هيچ شاعری بخاطر ابراز نظراتش به قتل نرسيده بود. ولی اکنون در نظام جديد که نظام خفقان و سرکوب بود، مانند همه نظامات متمدن، آزادی و شعر تنها محدود به حمد و ثنای ديکتاتور و فرمانروای بزرگ بود، و تخلف از آن با مرگ پاسخ داده ميشد. اين قانون خونين که قبل پايه آن با ترور شعرای مدينه بنا نهاده شده بود، اکنون با ورود محمد به مکه، سايه شومش را بآنجا نيز ميکشاند. بگفته واقدى:
⇒ @ISLIE ⇐
📜☠"پيمبرگفته بود شش مرد وچهار زن را بكشند" که البته تعدا آنها بيش از اينها بود. از جمله اين افراد يکی "عبدالله بن خَطََل الَدرَمی" بود که يكباربه اسلام پيوسته و بعد از آن در آمده بود و براى همين پيغمبر گفته بود که او را به همراه دو کنيز آوازه خوانش پيدا کرده و بقتل برسانند. گناه خود وى ارتداد و بيرون آمدن از اسلام بود و کنيزانش نيز قُرَينه (يا کَرينّا يا فَرتنا) و قَريبه (يا اَرنَب) جرمشان هجو آردن محمد در آوازهای خود در مجلس عبدالله بود. عبدالله بدست "سعيد بن حريث مخزومی" و "ابو بريده اسلمی" کشته می شود. ولى آنيزانش، قٌرَينه بقتل رسيده و ديگری که فرارى مى شود، بعدا اظهار ندامت کرده امان می گيرد.
📓ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:658
📗 البدایه و النهایه جلد 6 ص545 و ص 558
📘 الکامل فی التاریخ ابن اثیر .جلد 2 ص 123 ، 124
📕طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1188
📙طبقات کبری، محمد بن سعد ،جلد 2 ص 136 .
☠" مقيس بن صبابه" نيز فرد ديگری بود که از اسلام بيرون آمده و مرتد شده بود که بدست "نميلة بن عبدالله" کشته می شود.".
☠ساره نيز، کنيز "عَمرو بن هاشم بن عبدالمطلب" بود که کشته می شود. همينطور، "حريث بن نقيذ" که بدست علی بقتل ميرسد.
📗البدایه و النهایه جلد 6 ص 184و 563
📘 الکامل فی التاریخ ابن اثیر . جلد2 ص 76 - 78 و ص 123
📕طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1188-1189.
📙ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:660
ادامه دارد ... .. .
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➊➎】
💠ترور و قتل شعرای مکه (قسمت دو)
☠👈فرد ديگری که فرمان قتلش توسط محمد صادر می شود، "عبدالله بن سَعد بن ابی سرح " کاتب وحی بود که همانطور که قبلا گفتیم ، پس از آنکه محمد در جريان کتابت آيه های خود، گفته وی را نيز بحساب وحی می گذارد، به کذب ادعای پيغمبری او پی ميبرد، و از اسلام خارج شده به مکه فرار ميکند. او نيز بدنبال صدور فرمان قتلش، به خانه "عثمان بن عفوان " که برادر شيری وی بود پناه می برد. عثمان پس از چند روز که او را در خانه خود پنهان ميکند، سرانجام وی را نزد محمد برده برای او زينهار می خواهد. محمد که نميتواند در خواست عثمان را رد نمايد، ساعتی خاموش مانده و سرانجام او را بر خلاف ميل قلبی خويش به عثمان می بخشد. بعدا وقتی که عثمان خارج می شود، محمد که از روی اجبار او را بخشيده بود از اطرافيان حاضر در جلسه گله می کند که "چه چیز مانع از آن شد که مردی از میان شما برخیزد و گردن این سگ را بزند؟"
📗تفسیر شیخ الفتوح رازی، ج 5، ص 7، 18،
📘فتوح البلدان، بلاذری، ص 383-384
📓تاریخ طبری ص 4، ص 1187- 1303
📙تفسير كشاف، جلد2 ،ص 44.
📕ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:654
☠سرانجام، برادر ابو جهل، "حارث بن هِشام" و "زُهَير بن اًبی اُمَيَة بن اَلمُغيرَه" بودند که چون بخانه "اُم هانی"، خواهر علی پناه برده بودند، وی مانع کشته شدن آنها بدست علی ميگردد، و سرانجام از محمد برای آنها امان می گيرد.
🔹اما جالب تر از همه داستان "عِکرَمة بن أبی جهل"، يکی از کسانيست که بهنگام فتح مکه، با اينکه هيچ اميدی به پيروزی نداشت، با اينحال، دليرانه با سپاه محمد بفرماندهی "خالد بن وليد" جنگيده و پس از شکست متواری ميشود.
داستان وی که طبری آنرا بتفصيل نقل ميکند، از اينجهت اهميت دارد که محيط ترور و وحشتى را که محمد در شبه جزيره عربستان برقرار کرده بود بخوبی نشان ميدهد. عکرمه نيز از جمله کسانی بود که فرمان قتلش صادر شده و از اينرو درحال فرار به سوى يمن بود. طبرى مى گويد:
📜" سبب اينكه عكرمه پس از فرار به يمن مسلمان شد چنان بود که خود او گفته بود خواستم به دريا نشينم و سوى حبشه شوم و چون به نزديك کشتى رفتم که بر نشينم کشتيبان گفت : "اى بنده خدا تا کلمه توحيد نگويى و از شرك باز نيايى بر کشتى من منشين که اگر چنين نكنى بيم هلاکمان است.” گفتم : "هيچكس بر کشتى تونمى نشيند مگر کلمه توحيد گويد و از شرك باز آيد؟" گفت: "آرى، هيچكس بر ننشيند مگر آنكه موحد باشد.” با خود گفتم : "پس چرا از محمد جدا شده ام. همين است که او مى گويد که خداى ما به دريا و خشكى يكى است. اسلام را بشناختم و در دلم نفوذ کند."
📗طبری، جلد سوم، ص .1188
⇒ @ISLIE ⇐
🔰واضح است که اين روايتی است که راوی اسلامی با تحريفاتی که در اصل داستان بعمل آورده، آنرا مطابق ميل خود يا دستگاه سانسور آنزمان در آورده است. در حاليکه اصل داستان اين نبوده که عکرمه از روی ميل به حقانيت اسلام پی برده باشد، بلکه علت مسلمان شدن او منطقا ميبايست اين بوده باشد که با مشاهده چنان درجه از سانسور و ترس و کنترلی که روی مردم در خشکی و دريا ايجاد شده بود، فکر نميکرده است که بتواند، بعنوان مخالف محمد، از دست او جان سالم را بدر برده خود را به حبشه برساند، و بناچار مسلمان ميشود.
🔆اما نکته مهم در اين داستان نه مسلمان شدن اجباری عکرمه، بلکه اين است که چگونه محمد، با کشتارهاى خود در عربستان، چنان محيط رعب و وحشتى براى اعراب عادی بوجود آورده بوده است که صاحب آشتى وحشت داشته که اگر فردی را بدون ذکر کلمه توحيدى سوار کشتى کند، شاهدى خبر برده سر خود را بر باد دهد. در واقع نيز کلمه بسم الله الرحمن الرحيم باين ترتيب بعدا ورد زبان هر بزور مسلمان شده ای می شود،
☠افراد ديگری نيز بودند که حکم قتلشان صادر شده بود و در ميان آنان هند زن ابو سفيان و دختر "عتبة بن ربيعه"، رهبر صلح طلب قريش بود که در دو جنگ بدر و احد، پسر، برادر، پدر و عموی خود را از دست داده بود، و در انتقام مرگ آنها، در جنگ احد، جگر حمزه عموی محمد را در آورده و از فرط خشم به دندان گرفته بود.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:650
🎯بهرحال، ترور مخالفين به حدی ادامه می يابد که بناچار ابوسفيان نزد محمد آمده و نگرانی قبيله قريش را از ترورهای مزبور اعلام می دارد. محمد نيز قول می دهد که بآنها خاتمه دهد
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:660
{پ ن : برای چنین تاریخ تحلیلی ذکر یک منبع معتبر هم کافیست باقی منابع برای جلوگیری از بهانه جویی دوستان مسلمان است.}
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠ترور و قتل شعرای مکه (قسمت دو)
☠👈فرد ديگری که فرمان قتلش توسط محمد صادر می شود، "عبدالله بن سَعد بن ابی سرح " کاتب وحی بود که همانطور که قبلا گفتیم ، پس از آنکه محمد در جريان کتابت آيه های خود، گفته وی را نيز بحساب وحی می گذارد، به کذب ادعای پيغمبری او پی ميبرد، و از اسلام خارج شده به مکه فرار ميکند. او نيز بدنبال صدور فرمان قتلش، به خانه "عثمان بن عفوان " که برادر شيری وی بود پناه می برد. عثمان پس از چند روز که او را در خانه خود پنهان ميکند، سرانجام وی را نزد محمد برده برای او زينهار می خواهد. محمد که نميتواند در خواست عثمان را رد نمايد، ساعتی خاموش مانده و سرانجام او را بر خلاف ميل قلبی خويش به عثمان می بخشد. بعدا وقتی که عثمان خارج می شود، محمد که از روی اجبار او را بخشيده بود از اطرافيان حاضر در جلسه گله می کند که "چه چیز مانع از آن شد که مردی از میان شما برخیزد و گردن این سگ را بزند؟"
📗تفسیر شیخ الفتوح رازی، ج 5، ص 7، 18،
📘فتوح البلدان، بلاذری، ص 383-384
📓تاریخ طبری ص 4، ص 1187- 1303
📙تفسير كشاف، جلد2 ،ص 44.
📕ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:654
☠سرانجام، برادر ابو جهل، "حارث بن هِشام" و "زُهَير بن اًبی اُمَيَة بن اَلمُغيرَه" بودند که چون بخانه "اُم هانی"، خواهر علی پناه برده بودند، وی مانع کشته شدن آنها بدست علی ميگردد، و سرانجام از محمد برای آنها امان می گيرد.
🔹اما جالب تر از همه داستان "عِکرَمة بن أبی جهل"، يکی از کسانيست که بهنگام فتح مکه، با اينکه هيچ اميدی به پيروزی نداشت، با اينحال، دليرانه با سپاه محمد بفرماندهی "خالد بن وليد" جنگيده و پس از شکست متواری ميشود.
داستان وی که طبری آنرا بتفصيل نقل ميکند، از اينجهت اهميت دارد که محيط ترور و وحشتى را که محمد در شبه جزيره عربستان برقرار کرده بود بخوبی نشان ميدهد. عکرمه نيز از جمله کسانی بود که فرمان قتلش صادر شده و از اينرو درحال فرار به سوى يمن بود. طبرى مى گويد:
📜" سبب اينكه عكرمه پس از فرار به يمن مسلمان شد چنان بود که خود او گفته بود خواستم به دريا نشينم و سوى حبشه شوم و چون به نزديك کشتى رفتم که بر نشينم کشتيبان گفت : "اى بنده خدا تا کلمه توحيد نگويى و از شرك باز نيايى بر کشتى من منشين که اگر چنين نكنى بيم هلاکمان است.” گفتم : "هيچكس بر کشتى تونمى نشيند مگر کلمه توحيد گويد و از شرك باز آيد؟" گفت: "آرى، هيچكس بر ننشيند مگر آنكه موحد باشد.” با خود گفتم : "پس چرا از محمد جدا شده ام. همين است که او مى گويد که خداى ما به دريا و خشكى يكى است. اسلام را بشناختم و در دلم نفوذ کند."
📗طبری، جلد سوم، ص .1188
⇒ @ISLIE ⇐
🔰واضح است که اين روايتی است که راوی اسلامی با تحريفاتی که در اصل داستان بعمل آورده، آنرا مطابق ميل خود يا دستگاه سانسور آنزمان در آورده است. در حاليکه اصل داستان اين نبوده که عکرمه از روی ميل به حقانيت اسلام پی برده باشد، بلکه علت مسلمان شدن او منطقا ميبايست اين بوده باشد که با مشاهده چنان درجه از سانسور و ترس و کنترلی که روی مردم در خشکی و دريا ايجاد شده بود، فکر نميکرده است که بتواند، بعنوان مخالف محمد، از دست او جان سالم را بدر برده خود را به حبشه برساند، و بناچار مسلمان ميشود.
🔆اما نکته مهم در اين داستان نه مسلمان شدن اجباری عکرمه، بلکه اين است که چگونه محمد، با کشتارهاى خود در عربستان، چنان محيط رعب و وحشتى براى اعراب عادی بوجود آورده بوده است که صاحب آشتى وحشت داشته که اگر فردی را بدون ذکر کلمه توحيدى سوار کشتى کند، شاهدى خبر برده سر خود را بر باد دهد. در واقع نيز کلمه بسم الله الرحمن الرحيم باين ترتيب بعدا ورد زبان هر بزور مسلمان شده ای می شود،
☠افراد ديگری نيز بودند که حکم قتلشان صادر شده بود و در ميان آنان هند زن ابو سفيان و دختر "عتبة بن ربيعه"، رهبر صلح طلب قريش بود که در دو جنگ بدر و احد، پسر، برادر، پدر و عموی خود را از دست داده بود، و در انتقام مرگ آنها، در جنگ احد، جگر حمزه عموی محمد را در آورده و از فرط خشم به دندان گرفته بود.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:650
🎯بهرحال، ترور مخالفين به حدی ادامه می يابد که بناچار ابوسفيان نزد محمد آمده و نگرانی قبيله قريش را از ترورهای مزبور اعلام می دارد. محمد نيز قول می دهد که بآنها خاتمه دهد
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:660
{پ ن : برای چنین تاریخ تحلیلی ذکر یک منبع معتبر هم کافیست باقی منابع برای جلوگیری از بهانه جویی دوستان مسلمان است.}
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➋➎】
💠گردن زدن قوم بنی جذيمه جنايتی ديگر
✔️پس از فتح مکه، در همان سال، محمد نيروهايی را به اطراف مکه ميفرستد تا قبايل پيرامونی را دعوت به اسلام کنند. يکی از اين دسته جات گروه خالد بن وليد بوده است که به پايين تهامه، بسوی قوم "بنی جَذيمَه" اعزام می شود. مردم بنی جذيمه قصد مقاومت نداشتند. ليکن شهرت محمد و بخصوص سردار او خالد بن وليد به درنده خوئی و قتل و غارت قبايل بحدی بود که با رسيدن دشمن به سرزمينشان، همگی اسلحه بدست گرفته آماده جنگ و دفاع از خود می شوند.
⇒ @ISLIE ⇐
📜ابن هشام ميگويد، "پس خالد، چون ايشان را ديد که سلاح پوشيده اند و سر جنگ دارند، آواز داد و با ايشان گفت: ما جنگ نميکنيم و بجنگ شما نيامده ايم و سلحها بنهيد. ايشان خواستند که سلاح بنهند، و يکی در ميان ايشان بود که او را جَحدَم گفتندی، و خالد بن وليد را می شناخت، قوم خود را گفت که: شما بقول خالد غرّه مشويد و ايمن مباشيد، که بخدای که شما چون سلاحها نهاده باشيد، با شما نکند الا آنکه دستهای شما بر بندد و شما راهمه گردن بزند. و اين جحدم مردی مردانه بود و البته سلاح از خود نمی گشود. خالد ديگر بار پيغام فرستاد که ما باشما سر جنگ نداريم و از بهر قتال نيامده ايم، اگر شما سلاح می نهيد و جنگ فرو ميگذاريد [فخيره]، و اگر نه تا مرد به مکه فرستم و لشکر مکه بخواهم و آنگاه آنچه که سزای شما باشد بدهم."
پس چون قوم بنی جذيمه ديگر سخن خالد بشنيدند، همه بخصومت جحدم در آمدند و او را گفتند:
"تو مى خواهى خون ما را بريزند، مردم مسلمان شده اند و جنگ از ميان رفته و کسان ايمنى يافته اند. و اصرار کردند تا سلاح بنهاد و قوم نيز به گفته خالد سلاح فرو گذاشتند، آنگاه خالد بگفت تا دستهايشان را ببستندو آنها را از دم شمشير گذرانيد و بسيار کس بكشت"
📗ابن هشام، جلد دوم، ص . 906
📘طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1195.
🔹البته هر چند محمد خود در گذشته بيشتر از اينها دست به اين جلدى ها زده بود که نمونه آنرا در مورد بنی قريظه ديديم، با اينحال، اکنون که مردم عرب از روی ترس دسته دسته به او روی می آوردند، برای آنکه مانع روی آوری انها بسوی خود نشود، با چنين سياستى موافق نبود و آنرا مضر به حال سرتاسری شدن قدرت خود ميدانست . برای همين، با ابراز نارضايتی از کار خالد، بعدا علی را برای دلجوئی و پرداخت خون بها نزد بنی جزيمه ميفرستد. همينطور "عبدالله بن ابى حدرد اسلمى" ميگويد:
📜"من جزو سپاه خالد بودم، يكى از جوانان بنى جذيمه که جزو اسيران بود و دستهايش با ريسمان به گردن بسته بود و زنانى نه چندان دور از او فراهم بودند به من گفت : مى توانى اين ريسمان را بكشى و مرا پيش اين زنان ببرى که کارى دارم آنگاه بازم آرى که هر چه خواهيد با
من کنيد." گفتم : اين کار آسان است" .
پس همچنان او را دست بسته پيش آن زنان بردم، "و روی در يکی از ايشان آورد که معشوقه وی بود و نام وی حُبَيش بود" و اشعار عاشقانه خواند، آنگاه او را پس آوردم و گردنش را بزدند".
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 910 .
📘طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1196.
ابوفراس بن ابو سنبله اسلمى گويد : وقتى او را گردن زدند زن بر او افتادو او را همى بوسيد تا بر کشته اش جان داد.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠گردن زدن قوم بنی جذيمه جنايتی ديگر
✔️پس از فتح مکه، در همان سال، محمد نيروهايی را به اطراف مکه ميفرستد تا قبايل پيرامونی را دعوت به اسلام کنند. يکی از اين دسته جات گروه خالد بن وليد بوده است که به پايين تهامه، بسوی قوم "بنی جَذيمَه" اعزام می شود. مردم بنی جذيمه قصد مقاومت نداشتند. ليکن شهرت محمد و بخصوص سردار او خالد بن وليد به درنده خوئی و قتل و غارت قبايل بحدی بود که با رسيدن دشمن به سرزمينشان، همگی اسلحه بدست گرفته آماده جنگ و دفاع از خود می شوند.
⇒ @ISLIE ⇐
📜ابن هشام ميگويد، "پس خالد، چون ايشان را ديد که سلاح پوشيده اند و سر جنگ دارند، آواز داد و با ايشان گفت: ما جنگ نميکنيم و بجنگ شما نيامده ايم و سلحها بنهيد. ايشان خواستند که سلاح بنهند، و يکی در ميان ايشان بود که او را جَحدَم گفتندی، و خالد بن وليد را می شناخت، قوم خود را گفت که: شما بقول خالد غرّه مشويد و ايمن مباشيد، که بخدای که شما چون سلاحها نهاده باشيد، با شما نکند الا آنکه دستهای شما بر بندد و شما راهمه گردن بزند. و اين جحدم مردی مردانه بود و البته سلاح از خود نمی گشود. خالد ديگر بار پيغام فرستاد که ما باشما سر جنگ نداريم و از بهر قتال نيامده ايم، اگر شما سلاح می نهيد و جنگ فرو ميگذاريد [فخيره]، و اگر نه تا مرد به مکه فرستم و لشکر مکه بخواهم و آنگاه آنچه که سزای شما باشد بدهم."
پس چون قوم بنی جذيمه ديگر سخن خالد بشنيدند، همه بخصومت جحدم در آمدند و او را گفتند:
"تو مى خواهى خون ما را بريزند، مردم مسلمان شده اند و جنگ از ميان رفته و کسان ايمنى يافته اند. و اصرار کردند تا سلاح بنهاد و قوم نيز به گفته خالد سلاح فرو گذاشتند، آنگاه خالد بگفت تا دستهايشان را ببستندو آنها را از دم شمشير گذرانيد و بسيار کس بكشت"
📗ابن هشام، جلد دوم، ص . 906
📘طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1195.
🔹البته هر چند محمد خود در گذشته بيشتر از اينها دست به اين جلدى ها زده بود که نمونه آنرا در مورد بنی قريظه ديديم، با اينحال، اکنون که مردم عرب از روی ترس دسته دسته به او روی می آوردند، برای آنکه مانع روی آوری انها بسوی خود نشود، با چنين سياستى موافق نبود و آنرا مضر به حال سرتاسری شدن قدرت خود ميدانست . برای همين، با ابراز نارضايتی از کار خالد، بعدا علی را برای دلجوئی و پرداخت خون بها نزد بنی جزيمه ميفرستد. همينطور "عبدالله بن ابى حدرد اسلمى" ميگويد:
📜"من جزو سپاه خالد بودم، يكى از جوانان بنى جذيمه که جزو اسيران بود و دستهايش با ريسمان به گردن بسته بود و زنانى نه چندان دور از او فراهم بودند به من گفت : مى توانى اين ريسمان را بكشى و مرا پيش اين زنان ببرى که کارى دارم آنگاه بازم آرى که هر چه خواهيد با
من کنيد." گفتم : اين کار آسان است" .
پس همچنان او را دست بسته پيش آن زنان بردم، "و روی در يکی از ايشان آورد که معشوقه وی بود و نام وی حُبَيش بود" و اشعار عاشقانه خواند، آنگاه او را پس آوردم و گردنش را بزدند".
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 910 .
📘طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1196.
ابوفراس بن ابو سنبله اسلمى گويد : وقتى او را گردن زدند زن بر او افتادو او را همى بوسيد تا بر کشته اش جان داد.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➌➎】
💠جنگ حُنَين و مقاومت طائف در برابر محمد
هر چند بسياری از قبايل کوچک و درشت تسليم محمد می شوند، ولی هنوز قبايلی بودند که حاضر به تسليم به محمد و گردن گذاردن به ديکتاتوری وی و به چيزی که به آن عقيده نداشتند نبودند. از جمله کنفدراسيون هوازن متشکل از قبايل بين مکه و طائف مانند بنی نصر، بنی جُشَم، و بنی سَعد بن بکر و عده ای از بنی هِلال بود که با قبيله بزرگ بنی ثقيفه نپيز که موطن اصلی اش شهر طائف واقع در ۶٠مايلی جنوب شرقی مکه بود عقد اتحاد داشت. اينها که همگی از رقبای جدی قريش بوده، و از شکست مکه بدست محمد ميدان را برای خود خالی ميديدند، برای مقاومت در برابر محمد و شکست وی، اتحاديه قدرتمندی را بر عليه وی تشکيل داده و در جريان لشکر کشی وی به مکه، از آنجا که محمد قصد خود را آشکار نکرده بود، بگمان اينكه قصد حمله به آنان را دارد، از قبل براى جنگ با وی آماده شده بودند، و اکنون که محمد پس از فتح مکه آنان را نشانه گرفته بود، عزم خود در مقاومت در برابر وی را از دست نداده، به مقابله با او شتافته و در وادی "حُنَين" که پر از گردنه ها و کمين گاههای خطرناک بود به انتظار او نشسته بودند.
محمد نيز با ده هزار تنى که به مكه حمله کرده بودند، باضافه ٢هزار تن از قريشيان مكه، به مقابله با آنان می رود.
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1199.
⇒ @ISLIE ⇐
در همين جنگ است که مسلمانان، بخاطر اينکه در کمين می افتند، با وجود برترى اعجاب انگيز نفراتشان، زير حمله دليرانه مالك، در ابتدا، بشدت دچار هزيمت شده و پا به فرار مي گذارند. در اين ميان، محمد که با چند تن از اطرافيان خود تنها مانده و بقيه در حال فرار بودند، برای آنکه آنانرا از فرار بازدارد مدام فرياد ميزده، "ای مردم، سوی من آييد، من پيغمبر خدايم، من محمد بن عبدالله ام." گويد شتران در هم افتاده بودند و مردم برفتند و تنی چند از مهاجر و انصار و خاندان پييمبر با وی بماندند از جمله... ابوبکر و عمر و علی و ...
و جالب اينكه قريشيان و آنانكه از روی اجبار و ترس تن به اطاعت از محمد داده به او پيوسته بودند، به محض اينكه مى بينند که ممكن است وی بهزيمت رود، بنای مخالف خوانى با او را می گذارند. طبرى مى گويد: "و چون مردم فرارى شدند و نو مسلمانان مكه که همراه پيمبر بودنداين بديدند آنچه را در دل داشتند به زبان آوردند" -
📗طبری، جلد سوم، ص 1201.
📘ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 918.
📓ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:687
نيروی هوازن و متحدين آن هرچند در ابتدا سپاه محمد را وادار به فرار ميكنند، ولی به همت صد تن از گروه انصار و اطرافيان محمد که پايداری ميکنند و به جنگ ادامه ميدهند، بقيه نيز باز گشته جنگ سختی ميان آنان و اتحاديه هوازن در گير می شود. محمد، طبق معمول، دور از صحنه جنگ بر تپه ای می ايستد و با محافظان خود صحنه جنگ را تماشا و رهبری ميکند. سرانجام، مسلمانان بعلت فزونی بی اندازه نفرات خود، دشمن را شکست داده آنها وادار به عقب نشينی به شهر طائف که از برج و باروی محکمی برخوردار بوده، می کنند. آنگاه، محمد شهر را به محاصره در آورده، بهر طريقی ميکوشد آنرا به تصرف خود در آورد.
محمد، از بريدن "رزهای طائف" و خراب کرده باغهای آن نيز دريغ نميکند. حتی به تقليد از مدافعان شهر که بر سر هر کنگره ای از حصار شهر منجنيق نهاده بودند، دستور ميدهد که مسلمانان نيز منجنيق گذارده با آن شهر را سنگ باران کنند. ولی باز هم موفق به تصرف نمی شود.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:707
سرانجام، پس از بيست روز، با بجا گذاشتن ١٢کشته ( ۵تن از قريش و ٧تن از انصار)، دست از محاصره شهر برداشته عقب می نشيند.
⏪پست بعد : غنائم جنگي و اختلاف و درگيری مسلمانان بر سر تقسيم آن
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠جنگ حُنَين و مقاومت طائف در برابر محمد
هر چند بسياری از قبايل کوچک و درشت تسليم محمد می شوند، ولی هنوز قبايلی بودند که حاضر به تسليم به محمد و گردن گذاردن به ديکتاتوری وی و به چيزی که به آن عقيده نداشتند نبودند. از جمله کنفدراسيون هوازن متشکل از قبايل بين مکه و طائف مانند بنی نصر، بنی جُشَم، و بنی سَعد بن بکر و عده ای از بنی هِلال بود که با قبيله بزرگ بنی ثقيفه نپيز که موطن اصلی اش شهر طائف واقع در ۶٠مايلی جنوب شرقی مکه بود عقد اتحاد داشت. اينها که همگی از رقبای جدی قريش بوده، و از شکست مکه بدست محمد ميدان را برای خود خالی ميديدند، برای مقاومت در برابر محمد و شکست وی، اتحاديه قدرتمندی را بر عليه وی تشکيل داده و در جريان لشکر کشی وی به مکه، از آنجا که محمد قصد خود را آشکار نکرده بود، بگمان اينكه قصد حمله به آنان را دارد، از قبل براى جنگ با وی آماده شده بودند، و اکنون که محمد پس از فتح مکه آنان را نشانه گرفته بود، عزم خود در مقاومت در برابر وی را از دست نداده، به مقابله با او شتافته و در وادی "حُنَين" که پر از گردنه ها و کمين گاههای خطرناک بود به انتظار او نشسته بودند.
محمد نيز با ده هزار تنى که به مكه حمله کرده بودند، باضافه ٢هزار تن از قريشيان مكه، به مقابله با آنان می رود.
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1199.
⇒ @ISLIE ⇐
در همين جنگ است که مسلمانان، بخاطر اينکه در کمين می افتند، با وجود برترى اعجاب انگيز نفراتشان، زير حمله دليرانه مالك، در ابتدا، بشدت دچار هزيمت شده و پا به فرار مي گذارند. در اين ميان، محمد که با چند تن از اطرافيان خود تنها مانده و بقيه در حال فرار بودند، برای آنکه آنانرا از فرار بازدارد مدام فرياد ميزده، "ای مردم، سوی من آييد، من پيغمبر خدايم، من محمد بن عبدالله ام." گويد شتران در هم افتاده بودند و مردم برفتند و تنی چند از مهاجر و انصار و خاندان پييمبر با وی بماندند از جمله... ابوبکر و عمر و علی و ...
و جالب اينكه قريشيان و آنانكه از روی اجبار و ترس تن به اطاعت از محمد داده به او پيوسته بودند، به محض اينكه مى بينند که ممكن است وی بهزيمت رود، بنای مخالف خوانى با او را می گذارند. طبرى مى گويد: "و چون مردم فرارى شدند و نو مسلمانان مكه که همراه پيمبر بودنداين بديدند آنچه را در دل داشتند به زبان آوردند" -
📗طبری، جلد سوم، ص 1201.
📘ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 918.
📓ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:687
نيروی هوازن و متحدين آن هرچند در ابتدا سپاه محمد را وادار به فرار ميكنند، ولی به همت صد تن از گروه انصار و اطرافيان محمد که پايداری ميکنند و به جنگ ادامه ميدهند، بقيه نيز باز گشته جنگ سختی ميان آنان و اتحاديه هوازن در گير می شود. محمد، طبق معمول، دور از صحنه جنگ بر تپه ای می ايستد و با محافظان خود صحنه جنگ را تماشا و رهبری ميکند. سرانجام، مسلمانان بعلت فزونی بی اندازه نفرات خود، دشمن را شکست داده آنها وادار به عقب نشينی به شهر طائف که از برج و باروی محکمی برخوردار بوده، می کنند. آنگاه، محمد شهر را به محاصره در آورده، بهر طريقی ميکوشد آنرا به تصرف خود در آورد.
محمد، از بريدن "رزهای طائف" و خراب کرده باغهای آن نيز دريغ نميکند. حتی به تقليد از مدافعان شهر که بر سر هر کنگره ای از حصار شهر منجنيق نهاده بودند، دستور ميدهد که مسلمانان نيز منجنيق گذارده با آن شهر را سنگ باران کنند. ولی باز هم موفق به تصرف نمی شود.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:707
سرانجام، پس از بيست روز، با بجا گذاشتن ١٢کشته ( ۵تن از قريش و ٧تن از انصار)، دست از محاصره شهر برداشته عقب می نشيند.
⏪پست بعد : غنائم جنگي و اختلاف و درگيری مسلمانان بر سر تقسيم آن
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➍➎】
💠غنائم جنگی اختلاف و درگيری مسلمانان بر سر تقسيم آن
✔️غنائمی که محمد از اين جنگ بدست آورده بود بی سابقه بود. "شش هزار مرد و زن اسير، کوچک و بزرگ و گوسفند و شتر چندان که کمتر در حساب آمد، و قماش و مالهای ديگر از هر جنسی هم بر اين قياس." چنانکه بر سر تقسيم اين غنائم که هنگام حرکت بسوی طائف در حنين بجا نهاده شده بود، چپاول و شورشی در ميان مسلمانان در ميگيرد.
👈چنانکه در گير و دار آن، خود محمد نيز بسوی درختی هل داده می شود و لباسش پاره ميگردد.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:717
🔅در اينموقع، نمايندگانی از قوم هوازن برای مذاکره نزد محمد آمده، حاضر به تسليم بشرط باز پس گرفتن اموال و زن و فرزندان خود ميشوند. محمد، آنها را مختار ميکند که از ميان زن و فرزندان و اموال يکی را انتخاب کنند که آنها زن و فرزندانشان را انتخاب ميکنند و به اين ترتيب است که بالجبار مسلمان می شوند.
🔅برای اين منظور او ابتدا، از سهم خود از زنان و کودکان اسيری که به بردگی او در آمده بودند صرفنظر ميکند. سپس مهاجرين نيز از او تأسی کرده، و کسانی از مسلمانان منجمله از قوم بنی سليم نيز که حاضر از گذشتن از سهم خود نمی شوند، به پيشنهاد محمد، آنها نيز با گرفتن شش شتر در برابر هر اسير از او از سهم خود ميگذرند.
ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:718
⇒ @ISLIE ⇐
☠به اين ترتيب، خدای الله، اين مقتدر بزرگ!، اين کريم بخشنده!، اين بی نياز!، از طريق پيغمبری که برای هدايت بندگان خود فرستاده بود، اموال مردم بيچاره را غارت ميکند، و به شرط آنکه او را بپرستند زنان و فرزندان معصوم آنها را آزاد می کند.
🔹با تسليم هوازن، رهبر آنان، مالک بن عوف نيز که با مردم ثقيف در شهر طائف بوده و مقاومت ميکرده، با پيشنهاد محمد مبنی بر باز پس دادن اهل و عيال و اموال وی، باضافه صد شتر اضافی بشرط تسليم، مخفيانه و دور از چشم ثقفيان از قلعه بيرون آمده خود را تسليم محمد ميکند. محمد نيز مالک را "سالار هوازن و مسلمانان قبايل اطراف طائف کرد که ثماله و سلمه و فهم بودند و به کمک آنها با ثقفيان (که متحد سابق وی بودند) جنگ مى کرد و گله هايشان را به غارت ميبرد تا کار بر آنها سخت شد"...
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1213.
📘ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:726
مطالبی که ذکر شد به تفصیل در این منابع نیز امده است👇🏻
📗سیر الاعلام و النبلاء. امام ذهبی. جلد 2 ص 195-203
📘 البدایه و النهایه. حافظ ابن کثیر دمشقی . جلد 7 . ص 6 - 204
📕 سیرة النبویه. ابن هشام. جلد 2 .ص 437 - 495.
📓 الکامل فی التاریخ . ابن اثیر جزری .جلد 2.ص 132 - 142
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠غنائم جنگی اختلاف و درگيری مسلمانان بر سر تقسيم آن
✔️غنائمی که محمد از اين جنگ بدست آورده بود بی سابقه بود. "شش هزار مرد و زن اسير، کوچک و بزرگ و گوسفند و شتر چندان که کمتر در حساب آمد، و قماش و مالهای ديگر از هر جنسی هم بر اين قياس." چنانکه بر سر تقسيم اين غنائم که هنگام حرکت بسوی طائف در حنين بجا نهاده شده بود، چپاول و شورشی در ميان مسلمانان در ميگيرد.
👈چنانکه در گير و دار آن، خود محمد نيز بسوی درختی هل داده می شود و لباسش پاره ميگردد.
📗ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:717
🔅در اينموقع، نمايندگانی از قوم هوازن برای مذاکره نزد محمد آمده، حاضر به تسليم بشرط باز پس گرفتن اموال و زن و فرزندان خود ميشوند. محمد، آنها را مختار ميکند که از ميان زن و فرزندان و اموال يکی را انتخاب کنند که آنها زن و فرزندانشان را انتخاب ميکنند و به اين ترتيب است که بالجبار مسلمان می شوند.
🔅برای اين منظور او ابتدا، از سهم خود از زنان و کودکان اسيری که به بردگی او در آمده بودند صرفنظر ميکند. سپس مهاجرين نيز از او تأسی کرده، و کسانی از مسلمانان منجمله از قوم بنی سليم نيز که حاضر از گذشتن از سهم خود نمی شوند، به پيشنهاد محمد، آنها نيز با گرفتن شش شتر در برابر هر اسير از او از سهم خود ميگذرند.
ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:718
⇒ @ISLIE ⇐
☠به اين ترتيب، خدای الله، اين مقتدر بزرگ!، اين کريم بخشنده!، اين بی نياز!، از طريق پيغمبری که برای هدايت بندگان خود فرستاده بود، اموال مردم بيچاره را غارت ميکند، و به شرط آنکه او را بپرستند زنان و فرزندان معصوم آنها را آزاد می کند.
🔹با تسليم هوازن، رهبر آنان، مالک بن عوف نيز که با مردم ثقيف در شهر طائف بوده و مقاومت ميکرده، با پيشنهاد محمد مبنی بر باز پس دادن اهل و عيال و اموال وی، باضافه صد شتر اضافی بشرط تسليم، مخفيانه و دور از چشم ثقفيان از قلعه بيرون آمده خود را تسليم محمد ميکند. محمد نيز مالک را "سالار هوازن و مسلمانان قبايل اطراف طائف کرد که ثماله و سلمه و فهم بودند و به کمک آنها با ثقفيان (که متحد سابق وی بودند) جنگ مى کرد و گله هايشان را به غارت ميبرد تا کار بر آنها سخت شد"...
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1213.
📘ترجمه المغازی واقدی ،متن،ص:726
مطالبی که ذکر شد به تفصیل در این منابع نیز امده است👇🏻
📗سیر الاعلام و النبلاء. امام ذهبی. جلد 2 ص 195-203
📘 البدایه و النهایه. حافظ ابن کثیر دمشقی . جلد 7 . ص 6 - 204
📕 سیرة النبویه. ابن هشام. جلد 2 .ص 437 - 495.
📓 الکامل فی التاریخ . ابن اثیر جزری .جلد 2.ص 132 - 142
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➎➎】
💠اختلاف و درگیری مسلمانان بر سر تقسیم غائم
✔️ در ادامهی اختلافات بر سر غنائم سران قريش که از قبل رقيب و دشمن هوازن بودند، از اين آسان گيری محمد نسبت به رقبای شکست خورده خود، بخصوص رياست مالک بر قبيله خود و قبايل جديد، دل نا خوش آيند شده و بهمراه بعضی ديگر بنای اعتراض را ميگذارند. در نتيجه اين اعتراضات، محمد ناچار ميشود برای استمالت از آنان، به ابوسفيان، پسرش معاويه خليفه آتی، يزيد و جمع ديگری از اشراف قريش نفری صد شتر، به دسته ای ديگر هر يک پنجاه شتر، و دسته بعد چهل شتر، و سرانجام ده و بعد دو شتر ببخشد. حتی بعضی از پاگان ها و کفارقريش نيز با آنکه هنوز اسلم نياورده بودند از بخشش محمد که البته از آن منظور سياسی داشته است، برخوردار می شوند. تا جائيکه يکی از معترضين ميگويد: 👈"با اين هدايا انسان به خدا رو می آورد
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص -1214
🔅البته، منظور اصلی محمد جلب هر چه بيشتر اشراف قريش و مطمئن ساختن آنها از منفعت اتحاد با خود و سودی بود که از شرکت در يک دولت چپاول گر اسلامی می توانستند ببرند. طبری که اين نکته را مد نظر دارد چنين ميگويد:
📜"پيغمبر به کسانی از اشراف ناس که جلب قلوبشان می خواست کرد عطا کرد و آنها را المؤلفة قلوبهم گفتند".
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص -1214
🔹بااينحال، کشمکش و دعوای مسلمانان بر سر غنايم غارتی به همينجا ختم نميگردد و ادامه می يابد. يکی از معترضين "ذُو خُوَ يصِرَه" از بنی تميم بود که به محمد اعتراض می کند و ميگويد:
📜"يا محمد ديدم که امروز چه کردی، گفت: چه کردم؟ گفت: عدل کار نفرمودی که بعضی را بسيار بدادی و بعضی را هيچ ندادی. سيد، عليه السلام، از سخن وی خشم گرفت، گفت: وای بر تو مرد، اگر عدل پيش من نباشد پيش کی خواهد بودن؟"
در اين زمان، عمر از جای خود بلند شده ميگويد: "يا رسول الله، دستوری ده تا اين مرد را بکشم".
📗 ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص . 940
🔹آنگاه نوبت اعتراض انصار می رسد. آنان نيز از اينکه از غنائم و زنان و کودکان اسير شده نصيبی به آنها نرسيده و محمد به "روسای قريش و مهتران عرب و ديگر قبايل نصيبه بداد و أنصار را هيچ نداد ... برنجيدند و بسخن در آمدند و هر کسی چيزی گفت." محمد نيز آنان را جمع نموده و با تقسيم بقيه غنائم ميان آنان و ديگران، و سخنرانی گرمی که برای دلجوئی از آنها ميکند، آنان را از اين نگرانی که با فتح مکه و آشتی با مردم خود آنها را فراموش کرده است در ميآورد.
⇒ @ISLIE ⇐
🔸👈بهرحال، غارت قبايل عرب در اين جنگ در چنان حدی بوده است که با آنکه اموال مردم هوازن بآنها پس داده می شود، با اينحال تنها رقم شترها به غنيمت گرفته شده به دهها هزار ميرسيد، و اين جدای از گوسفندان و ساير اموالی بود که ذکری از آنها بعمل نيامده بود. ابن هشام ميگويد:
📜"آن روز دوازده هزار مرد بودند که هر يکی چهار شتر داده بود، اين چهل و هشت هزار باشد از شتر، و مؤلف قلوب دو هزار بداده بود از شتر، اين جمله پنج هزار باشد."
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 946.
و طبری از قول واقدی ميگويد:
📜"بهر کس چهار شتر و چهل گوسفند رسيد و هر که سوار بود سهم اسب خود را نيز گرفت".
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1218
🎯در هر صورت، وقايع بالا نشان ميدهد که چگونه انگيزه واقعی مسلمانان در جنگ هائی که در کنار محمد ميکرده اند، چيزی جز غارت مردم و دستيابی به غنائم جنگی نبوده است. خود مسلمانان نيز، اغلب، همان مردم غارت شده "بی ايمانی" بودند که اکنون به يمن ايمان به اسلام درسِلک غارتگران درآمده بودند.
مثلا👈هنگام ترک طائف عُمر اعلام حرکت می کند، و هنگامی که مسلمانان براه می افتند، "سعيد بن عبيده ثقفی" بانگ ميزند: "محله به جای خويش است." "عُبَينَة بن حِصن" ميگويد: "بله، با مجد و بزرگواری." و يکی از مسلمانان باو ميگويد: "عبينه، خدايت بکشد تو که به ياری پيمبر آمده ای قومی از مشرکان را می ستايی که در مقابل وی مقاومت کرده اند؟" و او جواب ميدهد:
📜🔅"بخدا نيامده بودم که همراه شما با ثقيف جنگ کنم، ميخواستم محمد، طائف را بگشايد و دختری از ثقفيان به دست آرم و با وی در آميزم شايد مردی برای من بيارد که ثقفيان مردمی بسيار لايقند".👉🏻
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1211.
📘البداية والنهاية ،ابن كثير ،جلد 4 ،ص 402
📕سيرة ابن هشام ،جلد 2 ، ص485
📚منابع بیشتر برای مطالب ذکر شده.
📗سیر الاعلام و النبلاء.امام ذهبی.جلد 2 ،ص 195-203
📘 البدایه و النهایه .حافظ ابن کثیر دمشقی .جلد 7.ص 6- 204.
📕 سیرة النبویه. ابن هشام. جلد 2 .ص 437 - 495.
📓 الکامل فی التاریخ .ابن اثیر جزری . جلد2 .ص 132- 142.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠اختلاف و درگیری مسلمانان بر سر تقسیم غائم
✔️ در ادامهی اختلافات بر سر غنائم سران قريش که از قبل رقيب و دشمن هوازن بودند، از اين آسان گيری محمد نسبت به رقبای شکست خورده خود، بخصوص رياست مالک بر قبيله خود و قبايل جديد، دل نا خوش آيند شده و بهمراه بعضی ديگر بنای اعتراض را ميگذارند. در نتيجه اين اعتراضات، محمد ناچار ميشود برای استمالت از آنان، به ابوسفيان، پسرش معاويه خليفه آتی، يزيد و جمع ديگری از اشراف قريش نفری صد شتر، به دسته ای ديگر هر يک پنجاه شتر، و دسته بعد چهل شتر، و سرانجام ده و بعد دو شتر ببخشد. حتی بعضی از پاگان ها و کفارقريش نيز با آنکه هنوز اسلم نياورده بودند از بخشش محمد که البته از آن منظور سياسی داشته است، برخوردار می شوند. تا جائيکه يکی از معترضين ميگويد: 👈"با اين هدايا انسان به خدا رو می آورد
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص -1214
🔅البته، منظور اصلی محمد جلب هر چه بيشتر اشراف قريش و مطمئن ساختن آنها از منفعت اتحاد با خود و سودی بود که از شرکت در يک دولت چپاول گر اسلامی می توانستند ببرند. طبری که اين نکته را مد نظر دارد چنين ميگويد:
📜"پيغمبر به کسانی از اشراف ناس که جلب قلوبشان می خواست کرد عطا کرد و آنها را المؤلفة قلوبهم گفتند".
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص -1214
🔹بااينحال، کشمکش و دعوای مسلمانان بر سر غنايم غارتی به همينجا ختم نميگردد و ادامه می يابد. يکی از معترضين "ذُو خُوَ يصِرَه" از بنی تميم بود که به محمد اعتراض می کند و ميگويد:
📜"يا محمد ديدم که امروز چه کردی، گفت: چه کردم؟ گفت: عدل کار نفرمودی که بعضی را بسيار بدادی و بعضی را هيچ ندادی. سيد، عليه السلام، از سخن وی خشم گرفت، گفت: وای بر تو مرد، اگر عدل پيش من نباشد پيش کی خواهد بودن؟"
در اين زمان، عمر از جای خود بلند شده ميگويد: "يا رسول الله، دستوری ده تا اين مرد را بکشم".
📗 ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص . 940
🔹آنگاه نوبت اعتراض انصار می رسد. آنان نيز از اينکه از غنائم و زنان و کودکان اسير شده نصيبی به آنها نرسيده و محمد به "روسای قريش و مهتران عرب و ديگر قبايل نصيبه بداد و أنصار را هيچ نداد ... برنجيدند و بسخن در آمدند و هر کسی چيزی گفت." محمد نيز آنان را جمع نموده و با تقسيم بقيه غنائم ميان آنان و ديگران، و سخنرانی گرمی که برای دلجوئی از آنها ميکند، آنان را از اين نگرانی که با فتح مکه و آشتی با مردم خود آنها را فراموش کرده است در ميآورد.
⇒ @ISLIE ⇐
🔸👈بهرحال، غارت قبايل عرب در اين جنگ در چنان حدی بوده است که با آنکه اموال مردم هوازن بآنها پس داده می شود، با اينحال تنها رقم شترها به غنيمت گرفته شده به دهها هزار ميرسيد، و اين جدای از گوسفندان و ساير اموالی بود که ذکری از آنها بعمل نيامده بود. ابن هشام ميگويد:
📜"آن روز دوازده هزار مرد بودند که هر يکی چهار شتر داده بود، اين چهل و هشت هزار باشد از شتر، و مؤلف قلوب دو هزار بداده بود از شتر، اين جمله پنج هزار باشد."
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 946.
و طبری از قول واقدی ميگويد:
📜"بهر کس چهار شتر و چهل گوسفند رسيد و هر که سوار بود سهم اسب خود را نيز گرفت".
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1218
🎯در هر صورت، وقايع بالا نشان ميدهد که چگونه انگيزه واقعی مسلمانان در جنگ هائی که در کنار محمد ميکرده اند، چيزی جز غارت مردم و دستيابی به غنائم جنگی نبوده است. خود مسلمانان نيز، اغلب، همان مردم غارت شده "بی ايمانی" بودند که اکنون به يمن ايمان به اسلام درسِلک غارتگران درآمده بودند.
مثلا👈هنگام ترک طائف عُمر اعلام حرکت می کند، و هنگامی که مسلمانان براه می افتند، "سعيد بن عبيده ثقفی" بانگ ميزند: "محله به جای خويش است." "عُبَينَة بن حِصن" ميگويد: "بله، با مجد و بزرگواری." و يکی از مسلمانان باو ميگويد: "عبينه، خدايت بکشد تو که به ياری پيمبر آمده ای قومی از مشرکان را می ستايی که در مقابل وی مقاومت کرده اند؟" و او جواب ميدهد:
📜🔅"بخدا نيامده بودم که همراه شما با ثقيف جنگ کنم، ميخواستم محمد، طائف را بگشايد و دختری از ثقفيان به دست آرم و با وی در آميزم شايد مردی برای من بيارد که ثقفيان مردمی بسيار لايقند".👉🏻
📗طبری، جلد سوم، فارسی، ص 1211.
📘البداية والنهاية ،ابن كثير ،جلد 4 ،ص 402
📕سيرة ابن هشام ،جلد 2 ، ص485
📚منابع بیشتر برای مطالب ذکر شده.
📗سیر الاعلام و النبلاء.امام ذهبی.جلد 2 ،ص 195-203
📘 البدایه و النهایه .حافظ ابن کثیر دمشقی .جلد 7.ص 6- 204.
📕 سیرة النبویه. ابن هشام. جلد 2 .ص 437 - 495.
📓 الکامل فی التاریخ .ابن اثیر جزری . جلد2 .ص 132- 142.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➏➎】
💠 لشکر کشی به تبوک
💠 اجبار به مسلمانان برای شرکت در جنگ
✔️محمد پس از تسليم هوازن و قطع اميد از محاصره بنی ثقيف در طائف به مکه و از آنجا به مدينه بازگشته، ماههای ذی الحجه تا رجب از سال نهم را در آنجا ميماند. و آنگاه اعلام ميكند که به تبوك، در ٢۵٠مايلی مدينه در شمال، به جنگ هرقل يا هراکليس ميرود. با آنکه محمد با گردآوری يک ارتش ٣٠هزار نفره دست به يکی از بزرگترين لشکر کشی های تاکنونی خود ميزند، بسيارى با اقدام او به مخالفت می پردازند چرا که ياراى حتی نزديک شدن به ارتش روم را در وی نمی ديدند.حاضر به شرکت در آن نمی شوند.
⇒ @ISLIE ⇐
🔅چنانکه بنا بر يک روايت تعداد آنها حتی بيش از کسانی بوده است که به جنگ ميروند. از جمله مخالفين "جَدَ بن قََيس" بوده که در جواب محمد در مورد اينکه آيا در جنگ شرکت ميکند ميگويد:
📜"يا رسول الله ، مرا در فتنه ميفکن و دستوری ده تا در خانه خود بنشينم که همه قوم من ميدانند که هيچ کس حريص تر و مُولع تر از من نيست بر زنان، و من می ترسم که چون زنان روميان ببينم، خود را باز نتوانم گرفت و در فتنه افتم".
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 962.
و محمد در جواب او اين آيه را می آورد.
📜"از اين پيش در جنگ خندق و احد هم آنان در صدد فتنه گری و انهدام اسلام بودند و کارها را به تو بر عکس می نمودند تا آنگاه که حق روی آورد و امر خدا آشکار گرديد (اسلام را فتح نصيب فرمود) در صورتيکه آنها (از فتوحات) کمال کراهت داشتند و برخی از آن مردم منافق با تو گويند که به ما در جهاد اجازه معافی ده و ما را در آتش جنگ و جدال ميفکن. آگاه باش که آنها خود به فتنه و امتحان در افتادند و دوزخ همانا به آن کافران احاطه خواهد داشت. آگر تو را حادثه خوش نصيب شود سخت بر آنها ناگوار آيد و اگر تو را از جهاد زحمت و رنجی پيش آيد (خوشحال شده) گويند ما در کار خود نيک پيش بينی کرديم (که به جنگ نرفتيم) و آنها از دين روگردانند در حالی که شادمانند".
📗سوره التوبه، آيه های 50-48 ،قمشه ای.
🔅👆در اين آيه چند نکته بسيار جالب و مهم وجود دارد که نميتوان بسادگی از آنها گذشت.
اول🔹 آنکه در نظر محمد، بر عکس، آنطور که وانمود ميکند، کفار فقط منکران وجود خدای يکتا را در بر نميگيرد، بلکه هرکسی را که با فرامين و ديکتاتوری محمد مخالفت نمايد شامل می شود. چرا که منافقين مسلمان بووده اند و درایه محمد به انها میگوید "و دوزخ همانا به آن کافران احاطه خواهد داشت"
دوم 🔹اينکه اينها مردمی هستند که نميخواهند در جنگ شرکت کنند و بدست محمد در آتش جنگ و جدال با ديگران بيافتند. اين حق آنهاست. اين حق هر فردی است که به جنگ برود يا نرود. حداقل در قبايل عرب قبل از محمد رسم چنين بوده که افراد بنا به ميل خود به جنگ ميرفته اند. ولی اکنون محمد ميخواهد اين حق را از آنها بگيرد و آنها را بجرم عدم شرکت در جنگ کافر قلمداد نموده گرفتار آتش جهنم نمايد
🔅آنها که در ابتدا با نيت خاتمه دادن به جنگهای خانمان برانداز اوس و خَزرَج در مدينه بود که با محمد همراه شدند، اکنون از اينرو از نظر محمد به منافق تبديل شده اند که به مقاصد واقعی وی پی برده و متوجه شده اند که او نه تنها برای آنها صلح و آرامشی فراهم نکرده، بلکه با حمله به قبايل ديگر و حتی کشورهای همسايه، تمام عربستان و شبه جزيره عربی را بطور بی سابقه ای دچار جنگ و کشتار نموده
سوم🔹 اينکه منافقين از اينجهت به جنگ تبوک مايل نبودند که معتقد بودند محمد يارای مقاومت در برابر رميها را ندارد. آنها به مردم ميگفتند: "بکجا می رويد به اين گرمای گرم که حساب لشکر روم با لشکر قريش و ديگر عرب راست نباشد، و ما کثرت و شوکت ايشان ديده ايم و همچون آفتاب يقين می دانيم که هر کی برود از لشکر شما، سر باز پس نياورد".
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 963.
⏪پست بعد :اتش زدن خانهی مخالفان
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠 لشکر کشی به تبوک
💠 اجبار به مسلمانان برای شرکت در جنگ
✔️محمد پس از تسليم هوازن و قطع اميد از محاصره بنی ثقيف در طائف به مکه و از آنجا به مدينه بازگشته، ماههای ذی الحجه تا رجب از سال نهم را در آنجا ميماند. و آنگاه اعلام ميكند که به تبوك، در ٢۵٠مايلی مدينه در شمال، به جنگ هرقل يا هراکليس ميرود. با آنکه محمد با گردآوری يک ارتش ٣٠هزار نفره دست به يکی از بزرگترين لشکر کشی های تاکنونی خود ميزند، بسيارى با اقدام او به مخالفت می پردازند چرا که ياراى حتی نزديک شدن به ارتش روم را در وی نمی ديدند.حاضر به شرکت در آن نمی شوند.
⇒ @ISLIE ⇐
🔅چنانکه بنا بر يک روايت تعداد آنها حتی بيش از کسانی بوده است که به جنگ ميروند. از جمله مخالفين "جَدَ بن قََيس" بوده که در جواب محمد در مورد اينکه آيا در جنگ شرکت ميکند ميگويد:
📜"يا رسول الله ، مرا در فتنه ميفکن و دستوری ده تا در خانه خود بنشينم که همه قوم من ميدانند که هيچ کس حريص تر و مُولع تر از من نيست بر زنان، و من می ترسم که چون زنان روميان ببينم، خود را باز نتوانم گرفت و در فتنه افتم".
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 962.
و محمد در جواب او اين آيه را می آورد.
📜"از اين پيش در جنگ خندق و احد هم آنان در صدد فتنه گری و انهدام اسلام بودند و کارها را به تو بر عکس می نمودند تا آنگاه که حق روی آورد و امر خدا آشکار گرديد (اسلام را فتح نصيب فرمود) در صورتيکه آنها (از فتوحات) کمال کراهت داشتند و برخی از آن مردم منافق با تو گويند که به ما در جهاد اجازه معافی ده و ما را در آتش جنگ و جدال ميفکن. آگاه باش که آنها خود به فتنه و امتحان در افتادند و دوزخ همانا به آن کافران احاطه خواهد داشت. آگر تو را حادثه خوش نصيب شود سخت بر آنها ناگوار آيد و اگر تو را از جهاد زحمت و رنجی پيش آيد (خوشحال شده) گويند ما در کار خود نيک پيش بينی کرديم (که به جنگ نرفتيم) و آنها از دين روگردانند در حالی که شادمانند".
📗سوره التوبه، آيه های 50-48 ،قمشه ای.
🔅👆در اين آيه چند نکته بسيار جالب و مهم وجود دارد که نميتوان بسادگی از آنها گذشت.
اول🔹 آنکه در نظر محمد، بر عکس، آنطور که وانمود ميکند، کفار فقط منکران وجود خدای يکتا را در بر نميگيرد، بلکه هرکسی را که با فرامين و ديکتاتوری محمد مخالفت نمايد شامل می شود. چرا که منافقين مسلمان بووده اند و درایه محمد به انها میگوید "و دوزخ همانا به آن کافران احاطه خواهد داشت"
دوم 🔹اينکه اينها مردمی هستند که نميخواهند در جنگ شرکت کنند و بدست محمد در آتش جنگ و جدال با ديگران بيافتند. اين حق آنهاست. اين حق هر فردی است که به جنگ برود يا نرود. حداقل در قبايل عرب قبل از محمد رسم چنين بوده که افراد بنا به ميل خود به جنگ ميرفته اند. ولی اکنون محمد ميخواهد اين حق را از آنها بگيرد و آنها را بجرم عدم شرکت در جنگ کافر قلمداد نموده گرفتار آتش جهنم نمايد
🔅آنها که در ابتدا با نيت خاتمه دادن به جنگهای خانمان برانداز اوس و خَزرَج در مدينه بود که با محمد همراه شدند، اکنون از اينرو از نظر محمد به منافق تبديل شده اند که به مقاصد واقعی وی پی برده و متوجه شده اند که او نه تنها برای آنها صلح و آرامشی فراهم نکرده، بلکه با حمله به قبايل ديگر و حتی کشورهای همسايه، تمام عربستان و شبه جزيره عربی را بطور بی سابقه ای دچار جنگ و کشتار نموده
سوم🔹 اينکه منافقين از اينجهت به جنگ تبوک مايل نبودند که معتقد بودند محمد يارای مقاومت در برابر رميها را ندارد. آنها به مردم ميگفتند: "بکجا می رويد به اين گرمای گرم که حساب لشکر روم با لشکر قريش و ديگر عرب راست نباشد، و ما کثرت و شوکت ايشان ديده ايم و همچون آفتاب يقين می دانيم که هر کی برود از لشکر شما، سر باز پس نياورد".
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 963.
⏪پست بعد :اتش زدن خانهی مخالفان
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➐➎】
💠 محمد خانهی مخالفان جنگ را اتش میزند
📜هنگامی که عده ای از مسلمانان که در مخالفت با جنگ، هر روز در خانه "سُوَيلِم" جمع شده ديگران را از جنگ منع می کردند، محمد که تحمل هيچ گونه مخالفتی را با تصميمات خود نداشت، "طَلحة بن عُبَيدالله را با جماعتی از صحابه بفرستاد که خانه آن يهودی را خراب کنند و بسوزانند."
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 963.
📘 السيرة النبوية .ابن كثير ج 4 ،ص6
📕 البداية والنهايه، ج7 ، ص 146.
☠آنها با کمال قصاوت، خانه را با مردم داخل آن بی اطلاع آنان آتش ميزنند و مردم بی گناه داخل خانه که جرمشان تنها مخالفت با جنگ بود، ناگهان خود را در محاصره آتش ديده عده ای به روی بام فرار کرده خود را از آن به پائين می اندازند که پايشان می شکند، و بقيه نيز موفق به فرار از در خانه می شوند. آنگاه محمد برای عبرت کسی که از فرمان او سرپيچی کند اين آيه را می آورد.
⇒ @ISLIE ⇐
📜"آنهائی که خوشحالند که از حکم جهاد در رکاب رسول خدا تخلف ورزيدند و مجاهده به جان و مالشان در راه خدا بر آنان سخت ناگوار بود و مومنان را از جهاد منع کرده و به آنها ميگفتند شما در اين هوای سوزان از وطن خود بيرون نرويد آنانرا بگو آتش دوزخ بسيار سوزانتر از اين هواست اگر می فهميد. اکنون آنها بايد خنده کم و گريه بسيار کنند که به مجازات سخت اعمال خود خواهند رسيد".
📗سوره التوبه، آيه81،قمشه ای.
🔹🔅به اين ترتيب، محمد برای مجازات مخالفين کمی از طعم آتش جهنم را به آنها تقديم ميکند تا آنرا با هوای گرم عربستان که برای نرفتن به جنگ بهانه کرده بودند، مقايسه کنند. بعلاوه، آنچه که در اين مجازات اهميت دارد آنست که او به اين ترتيب، لغو قانون دمکراتيک بدوی را مبنی بر آزادی افراد به رفتن به جنگ با آيه قران مورد تاکيد قرار ميدهد، و به اين ترتيب، ضربه ديگری در جهت استقرار نظام ديکتاتوری فردی به نظام قبيله ای موجود در عربستان وارد ميسازد، و آنرا از يکی از مهمترين آزاديهای مندرج در آن تهی ميسازد.
🔸محمد، بهنگام جنگ بدر، يعنی بهنگاميکه هنوز فاقد قدرت بود اين آزادی را کامل برسميت می شناخت. چنانکه ابن هشام ميگويد در جنگ بدر"هيچ معاتبتی نبود از قِبَلِ خدای و رسول، عليه السلام، و هر کی خواست می رفت و هر کی نمی خواست نمی رفت" ولی اکنون که قدرت ديکتاتوری وی افزايش يافته کسانيرا که به جنگ نميروند بسختی مجازات ميکند.
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 983.
🔹عبدالله بن اُبَیّ رهبر جناح ليبرال مسلمانان نيز، ابتدا لشکر خود را برای شرکت در جنگ بحرکت در آورده، همراه محمد از مدينه خارج ميسازد، ولی بعد، از ادامه حرکت منصرف شده با لشکر خود به مدينه باز ميگردد. البته، بايد توجه داشت که محمد هنوز قدرت درگيری و مجازات سهل و آسان وی را، آنطور که در مورد ساکنين خانه سويلم ديديم، در خود نمی ديده.
🔅در ضمن در اين جنگ اشرافيت عرب که اکنون پس از فتح مکه به محمد پيوسته است، باز هم به کمک مالی محمد برای تدارک حملات نظامی و گسترش قدرتش می شتابد. منجمله، عثمان در پاسخ به دعوت محمد برای کمک مالی برای تدارک جنگ، چهارصد شتر، باضافه هزار دينار تقديم محمد نموده، مخارج بخشی از نفرات فقير لشکر او را از جهت نفقه، تجهيزات و مخارج سفر جنگ تامين مينمايد.
⏪پست بعد : اتش زدن مسجد مخالفان
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠 محمد خانهی مخالفان جنگ را اتش میزند
📜هنگامی که عده ای از مسلمانان که در مخالفت با جنگ، هر روز در خانه "سُوَيلِم" جمع شده ديگران را از جنگ منع می کردند، محمد که تحمل هيچ گونه مخالفتی را با تصميمات خود نداشت، "طَلحة بن عُبَيدالله را با جماعتی از صحابه بفرستاد که خانه آن يهودی را خراب کنند و بسوزانند."
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 963.
📘 السيرة النبوية .ابن كثير ج 4 ،ص6
📕 البداية والنهايه، ج7 ، ص 146.
☠آنها با کمال قصاوت، خانه را با مردم داخل آن بی اطلاع آنان آتش ميزنند و مردم بی گناه داخل خانه که جرمشان تنها مخالفت با جنگ بود، ناگهان خود را در محاصره آتش ديده عده ای به روی بام فرار کرده خود را از آن به پائين می اندازند که پايشان می شکند، و بقيه نيز موفق به فرار از در خانه می شوند. آنگاه محمد برای عبرت کسی که از فرمان او سرپيچی کند اين آيه را می آورد.
⇒ @ISLIE ⇐
📜"آنهائی که خوشحالند که از حکم جهاد در رکاب رسول خدا تخلف ورزيدند و مجاهده به جان و مالشان در راه خدا بر آنان سخت ناگوار بود و مومنان را از جهاد منع کرده و به آنها ميگفتند شما در اين هوای سوزان از وطن خود بيرون نرويد آنانرا بگو آتش دوزخ بسيار سوزانتر از اين هواست اگر می فهميد. اکنون آنها بايد خنده کم و گريه بسيار کنند که به مجازات سخت اعمال خود خواهند رسيد".
📗سوره التوبه، آيه81،قمشه ای.
🔹🔅به اين ترتيب، محمد برای مجازات مخالفين کمی از طعم آتش جهنم را به آنها تقديم ميکند تا آنرا با هوای گرم عربستان که برای نرفتن به جنگ بهانه کرده بودند، مقايسه کنند. بعلاوه، آنچه که در اين مجازات اهميت دارد آنست که او به اين ترتيب، لغو قانون دمکراتيک بدوی را مبنی بر آزادی افراد به رفتن به جنگ با آيه قران مورد تاکيد قرار ميدهد، و به اين ترتيب، ضربه ديگری در جهت استقرار نظام ديکتاتوری فردی به نظام قبيله ای موجود در عربستان وارد ميسازد، و آنرا از يکی از مهمترين آزاديهای مندرج در آن تهی ميسازد.
🔸محمد، بهنگام جنگ بدر، يعنی بهنگاميکه هنوز فاقد قدرت بود اين آزادی را کامل برسميت می شناخت. چنانکه ابن هشام ميگويد در جنگ بدر"هيچ معاتبتی نبود از قِبَلِ خدای و رسول، عليه السلام، و هر کی خواست می رفت و هر کی نمی خواست نمی رفت" ولی اکنون که قدرت ديکتاتوری وی افزايش يافته کسانيرا که به جنگ نميروند بسختی مجازات ميکند.
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 983.
🔹عبدالله بن اُبَیّ رهبر جناح ليبرال مسلمانان نيز، ابتدا لشکر خود را برای شرکت در جنگ بحرکت در آورده، همراه محمد از مدينه خارج ميسازد، ولی بعد، از ادامه حرکت منصرف شده با لشکر خود به مدينه باز ميگردد. البته، بايد توجه داشت که محمد هنوز قدرت درگيری و مجازات سهل و آسان وی را، آنطور که در مورد ساکنين خانه سويلم ديديم، در خود نمی ديده.
🔅در ضمن در اين جنگ اشرافيت عرب که اکنون پس از فتح مکه به محمد پيوسته است، باز هم به کمک مالی محمد برای تدارک حملات نظامی و گسترش قدرتش می شتابد. منجمله، عثمان در پاسخ به دعوت محمد برای کمک مالی برای تدارک جنگ، چهارصد شتر، باضافه هزار دينار تقديم محمد نموده، مخارج بخشی از نفرات فقير لشکر او را از جهت نفقه، تجهيزات و مخارج سفر جنگ تامين مينمايد.
⏪پست بعد : اتش زدن مسجد مخالفان
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➑➎】
💠محمد مسجد مسلمانانِ مخالفِ خود را به آتش ميكشد
✔️جنگ تبوک از چند جهت با مخالفت بی اندازه مسلمانان مواجه ميشود. زيرا، نه تنها درگيری با رميان، در آن سطح از قدرت محمد، کاری از نظر نظامی نابخردانه بنظر ميرسيد، بلکه اينکاراز لحاظ زمانی و مکانی نيز برای مسلمانان نامناسب و دشوار بود. نه تنها بخاطر تابستان بی نهايت گرم عربستان، بلکه همچنين بخاطر دور بودن مقصد که در ١۵٠مايلی مدينه قرار داشت و در نتيجه تدارک مالی سفر از نظر مالی برای سربازان دشوار مينمود. بخصوص که قحطی و خشکسالی در آن سال نيز کار را بر مسلمانان از جهت تهيه مايحتاج خانواده های خود که بايد آنها را بحال خود گذارده بجنگ ميرفتند، بيش از پيش دشوار ساخته بود.
🔹ما قبلا مقاومت بسياری از مسلمانان را در برابر جنگ ديديم. نه تنها آنهائی که از همان ابتدا، از رفتن به جنگ احتراز کردند، بلکه همچنين عبدالله بن اُبَی که هرچند با جنگجويان خود رهسپار جنگ شد، ولی در همان ابتدای راه پشيمان و به مدينه بازگشت. با اينحال، بسياری نيز با آنکه بدليل گفته شده در بالا رغبتی به اين جنگ نداشنتد، با اينحال، از ترس محمد و اطرافيان بی اراده، متعصب و دنباله روی وی راهی جنگ شدند. از اينرو، مخالفت با جنگ در مسير راه نيز به اشکال گوناگون ادامه داشت. چنانکه ابن هشام ميگويد:
📜"جماعتی از منافقان در راه تبوک افسوس بر مسلمانان می کردند و می گفتند که: شما می پنداريد که قتال با روميان همچون قتال با عرب است، بخدای که فردا دستهای شما بر بندند و شما را به اسيری به روم برند".
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص972 .
⇒ @ISLIE ⇐
🔹همين طور، بهنگام خارج شدن محمد از مدينه، يک گروه از رهبران منافقين، در خارج از مدينه مسجدی بنا ميکنند که بنابر نظر مورخين اسلامی قصد پنهانیِ شان اين بوده که آنرا به مسجد رقيبی در برابر مسجد محمد و به مرکزی برای گردآوری مسلمانان مخالف وی تبديل کنند. از اينرو، پس از ساختمان آن نزد محمد آمده به او ميگويند:
📜"يا رسول الله، ما بيرون مدينه مسجدی بکرده ايم از بهر ضعيفان، و ايشان را که عذری باشد، و از بهر شبهای باران که مردم را عذری باشد، و غريبان که برسند، آن جايگاه نماز ميکنند و بشب جماعت بر پای می دارند؛ اکنون ما را التماس چنانست که تو بيائی و آن جايگاه نماز کنی."
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 980.
☠🔅محمد که در ابتدا از مقاصد آنها بی اطلاع بوده به آنها قول ميدهد که پس از بازگشت از تبوک به درخواست آنها جامه عمل پوشيده در مسجد آنها نماز بگذارد. ولی در بازگشت از تبوک، وقتيکه توسط مسمانان به مقاصد آنان پی ميبرد، "مالک بن دُخشُم" و "عاصِم بن عَدیّ" را که از انصار بودند می فرستد تا آن مسجد را آتش زده ويران کنند.
📗البدایه و النهایه، ابن کثیر، جلد ۷ ،ص ١٨٩ .
📕الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، جلد ۲، ص ١٤٩ .
📘سیره ابن هشام ج ۲، ص: ۳۳۴
📜"تو ای رسول ما هرگز در مسجد آنها قدم مگذار و همان مسجد (قبا)که از اول بنيانش بر تقوای محکم بنا گرديده بر اينکه در آن اقامه نماز کنی سزاوارتر است... آيا کسی که مسجدی به غرض تقوا و خدا پرستی تاسيس کرده و رضای حق را طالب است مانند کسی است که بنائی (به غرض کفر و نفاق و تفرقه کلمه در اسلام) سازد و بر پايه سستی در کنار سيل که زود به ويرانی کشد و عاقبت آن بنا از پايه به آتش دوزخ افتد؟ (اين حال بنای نفاق و ستم است) و خدا هرگز ستمکاران را هدايت نخواهد کرد".
📗سوره توبه، آيه ، 109 -108قمشه ای.
👆اين نمونه ديگری بود از سرکوب آزادی بيان در نظام اسلامی محمد در مدينه.
🔸در جريان لشکر کشی به تبوک، هر چند هيچگونه برخوردی با رمی ها رخ نمی دهد، ولی محمد به مدد ٢٠تا ٣٠هزار نفری خود ، ميتواند بعضی از جماعت های مسيحی و يهودی ساکن در شمال را به وحشت انداخته با تهديد و زور، آنها را خراج گذار خود کند.
🔹اندکی بعد، "عبدالله بن اُبَی" رهبر اپوزيسيون ليبرال و مسلمان محمد، کسی که محمد، عليرغم ملامتهای سخت ولی غير مستقيم، هيچگاه جرات حمله مستقيم به او را نيافت، در مدينه در ميگذرد. محمد بر سر گور وی نماز می گذارد و اين باعث اعتراض اطرافيان متعصب وی شده محمد را ناچار به آوردن آيه ای ميکند که در آن خدا نيز او را از نماز گذاردن برسر خاک منافقين، مسلمانانی که گاهاً با اعمال محمد مخالفت ورزيده از تبعيت کورکورانه از ديکتاتوری وی امتناع می ورزيده اند، منع ميکند.
📜"ديگر هرگز به نماز ميت آن منافقان حاضر نشده و بر جنازه آنها به دعا مايست که آنها به رسول و خدايش کافر شدند و در حال فسق و بدکاری مردند."
📗سوره توبه، آيه84 ، قمشه ای.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠محمد مسجد مسلمانانِ مخالفِ خود را به آتش ميكشد
✔️جنگ تبوک از چند جهت با مخالفت بی اندازه مسلمانان مواجه ميشود. زيرا، نه تنها درگيری با رميان، در آن سطح از قدرت محمد، کاری از نظر نظامی نابخردانه بنظر ميرسيد، بلکه اينکاراز لحاظ زمانی و مکانی نيز برای مسلمانان نامناسب و دشوار بود. نه تنها بخاطر تابستان بی نهايت گرم عربستان، بلکه همچنين بخاطر دور بودن مقصد که در ١۵٠مايلی مدينه قرار داشت و در نتيجه تدارک مالی سفر از نظر مالی برای سربازان دشوار مينمود. بخصوص که قحطی و خشکسالی در آن سال نيز کار را بر مسلمانان از جهت تهيه مايحتاج خانواده های خود که بايد آنها را بحال خود گذارده بجنگ ميرفتند، بيش از پيش دشوار ساخته بود.
🔹ما قبلا مقاومت بسياری از مسلمانان را در برابر جنگ ديديم. نه تنها آنهائی که از همان ابتدا، از رفتن به جنگ احتراز کردند، بلکه همچنين عبدالله بن اُبَی که هرچند با جنگجويان خود رهسپار جنگ شد، ولی در همان ابتدای راه پشيمان و به مدينه بازگشت. با اينحال، بسياری نيز با آنکه بدليل گفته شده در بالا رغبتی به اين جنگ نداشنتد، با اينحال، از ترس محمد و اطرافيان بی اراده، متعصب و دنباله روی وی راهی جنگ شدند. از اينرو، مخالفت با جنگ در مسير راه نيز به اشکال گوناگون ادامه داشت. چنانکه ابن هشام ميگويد:
📜"جماعتی از منافقان در راه تبوک افسوس بر مسلمانان می کردند و می گفتند که: شما می پنداريد که قتال با روميان همچون قتال با عرب است، بخدای که فردا دستهای شما بر بندند و شما را به اسيری به روم برند".
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص972 .
⇒ @ISLIE ⇐
🔹همين طور، بهنگام خارج شدن محمد از مدينه، يک گروه از رهبران منافقين، در خارج از مدينه مسجدی بنا ميکنند که بنابر نظر مورخين اسلامی قصد پنهانیِ شان اين بوده که آنرا به مسجد رقيبی در برابر مسجد محمد و به مرکزی برای گردآوری مسلمانان مخالف وی تبديل کنند. از اينرو، پس از ساختمان آن نزد محمد آمده به او ميگويند:
📜"يا رسول الله، ما بيرون مدينه مسجدی بکرده ايم از بهر ضعيفان، و ايشان را که عذری باشد، و از بهر شبهای باران که مردم را عذری باشد، و غريبان که برسند، آن جايگاه نماز ميکنند و بشب جماعت بر پای می دارند؛ اکنون ما را التماس چنانست که تو بيائی و آن جايگاه نماز کنی."
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 980.
☠🔅محمد که در ابتدا از مقاصد آنها بی اطلاع بوده به آنها قول ميدهد که پس از بازگشت از تبوک به درخواست آنها جامه عمل پوشيده در مسجد آنها نماز بگذارد. ولی در بازگشت از تبوک، وقتيکه توسط مسمانان به مقاصد آنان پی ميبرد، "مالک بن دُخشُم" و "عاصِم بن عَدیّ" را که از انصار بودند می فرستد تا آن مسجد را آتش زده ويران کنند.
📗البدایه و النهایه، ابن کثیر، جلد ۷ ،ص ١٨٩ .
📕الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، جلد ۲، ص ١٤٩ .
📘سیره ابن هشام ج ۲، ص: ۳۳۴
📜"تو ای رسول ما هرگز در مسجد آنها قدم مگذار و همان مسجد (قبا)که از اول بنيانش بر تقوای محکم بنا گرديده بر اينکه در آن اقامه نماز کنی سزاوارتر است... آيا کسی که مسجدی به غرض تقوا و خدا پرستی تاسيس کرده و رضای حق را طالب است مانند کسی است که بنائی (به غرض کفر و نفاق و تفرقه کلمه در اسلام) سازد و بر پايه سستی در کنار سيل که زود به ويرانی کشد و عاقبت آن بنا از پايه به آتش دوزخ افتد؟ (اين حال بنای نفاق و ستم است) و خدا هرگز ستمکاران را هدايت نخواهد کرد".
📗سوره توبه، آيه ، 109 -108قمشه ای.
👆اين نمونه ديگری بود از سرکوب آزادی بيان در نظام اسلامی محمد در مدينه.
🔸در جريان لشکر کشی به تبوک، هر چند هيچگونه برخوردی با رمی ها رخ نمی دهد، ولی محمد به مدد ٢٠تا ٣٠هزار نفری خود ، ميتواند بعضی از جماعت های مسيحی و يهودی ساکن در شمال را به وحشت انداخته با تهديد و زور، آنها را خراج گذار خود کند.
🔹اندکی بعد، "عبدالله بن اُبَی" رهبر اپوزيسيون ليبرال و مسلمان محمد، کسی که محمد، عليرغم ملامتهای سخت ولی غير مستقيم، هيچگاه جرات حمله مستقيم به او را نيافت، در مدينه در ميگذرد. محمد بر سر گور وی نماز می گذارد و اين باعث اعتراض اطرافيان متعصب وی شده محمد را ناچار به آوردن آيه ای ميکند که در آن خدا نيز او را از نماز گذاردن برسر خاک منافقين، مسلمانانی که گاهاً با اعمال محمد مخالفت ورزيده از تبعيت کورکورانه از ديکتاتوری وی امتناع می ورزيده اند، منع ميکند.
📜"ديگر هرگز به نماز ميت آن منافقان حاضر نشده و بر جنازه آنها به دعا مايست که آنها به رسول و خدايش کافر شدند و در حال فسق و بدکاری مردند."
📗سوره توبه، آيه84 ، قمشه ای.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【➒➎】
💠محمد يوغ ديكتاتوری خود بر گردن مردم را تنگتر می كند
✔️محمد پس از بازگشت از جنگ تبوک و در ماه ذيقعده همانسال، ابوبکر را مامور انجام مراسم ساليانۀ حج مينمايد، و علی را نيز بدنبال او، همراه با ۴٠آيه جديد از سوره برائت يا توبه، راهی مکه ميکند تا فرامين جديد وی را در مراسم حج برای مسلمانان و کفار قرائت کند.
🔹اين سوره که آخرين سوره ابداعی محمد است در ابتدا از "نقض عهد کفار" و سپس از مذمت مسلمانان مخالف محمد يا منافقان و در آخر از جنگ تبوک سخن ميگويد. مهمترين بخش اين فرمان، دادن اولتيماتوم چهار ماهه به همه مشرکين برای توبه و پيوستن به اسلام است. بر اساس اين فرمان، مسلمانان موظف می شوند، پس از چهار ماه، هرجا که مشرکين را يافتند، اگر هنوز مسلمان نشده اند، بدون استثناء دستگير و بلافاصله بقتل برسانند.
⇒ @ISLIE ⇐
📜"پس به شما مشرکان تا چهار ماه ديگر مهلت داده می شود که در زمين گردش و آسايش کنيد... و در بزرگترين روز حج (روز عرفه يا روز عيد که همه درمکه جمعند يا آنروز که مومنان و مشرکان همه به مکه حاضرند) خدا و رسولش به مردم اعلام ميدارند که بعد از اين خدا و رسولش بيزارند از مشرکين. پس هر گاه شما مشرکان از شرک توبه کرده (به اسلام گرويديد)برايتان در دنيا و عُقبی بهتر خواهد بود... و چنانچه ايمان نياورند مژده عذاب دردناک (عذاب شمشير در دنيا و آتش دوزخ در آخرت) به آن کافران برسان، مگر آن گروه از مشرکان که با آنها عهد بسته ايد و هيچ عهد شما نشکستند و هيچيک از دشمنان شما را ياری نکرده باشند. پس با آنها عهد را تا مدتی که مقرر داشته ايد نگاه داريد... پس از آنکه ماههای حرام (ذی القعده، ذی الحجه ، محرم و صفر) در گذشت،👈🏿 آنگاه مشرکين را هر جا يابيد به قتل رسانيد و آنها را دستگير و محاصره کنيد و از هر سو در کمين آنها باشيد".
📗سوره برائت يا توبه، آيه های 5-2،قمشه ای.
🔅در ضمن علی از جانب محمد اعلام ميکند که ديگر مشرکين از سال اينده ببعد حق زيارت خانه کعبه را نداشته و رسم بدوی برهنگی بهنگام طواف کعبه را نيز لغو ميکند. بايد توجه داشت که تا آن زمان علاوه بر قبايلی که هنوز به عقايد بدوی خود باقی مانده بودند، بسياری از قبايل و کسانی نيز که با محمد بيعت کرده يا بزور تسليم وی شده بودند، منجمله بسياری از مکيان، هنوز اسلام نياورده بودند. بعضی از قبايل عرب ديگر نيز بودند که از قبل با محمد، قراردادهای صلح جداگانه بسته بودند که به يکديگر تعرض ننموده به دشمنان هم کمک نرسانند.
☠🔰محمد به تمام مشرکين باستثنای کسانی که با آنها قراداد صلح داشته، و در مورد آنها هم تا بسر آمدن زمان قرارداد، چهار ماه فرصت ميدهد که به اسلام بپيوندند، و از کليه مسلمانان می خواهد که پس از چهار ماه، در شبه جزيره عربستان، هر جا پاگان يا عرب کافری را يافتند که هنوز مسلمان نشده، بيدرنگ به #قتل برسانند
⇒ @ISLIE ⇐
🎯به اين ترتيب، محمد ، حلقه استبداد خود به گردن اعراب بدوی را تنگتر کرده، و فرمان قتل عام همه مشرکين يعنی عناصر آزاديخواه و روشنفکر باقی مانده از جامعه بدوی را اعلام ميکند. او ظاهرا هدف مسلمان کردن تمام جامعه عربی را دنبال مينمايد، ولی درپشت اين اسلامی کردن، ريشه کن کردن بقايای همه قوانين انسانی و آزادی خواهانه بدوی و جايگزين کردن کامل آنها با نظام ديکتاتور مآبانه و ضد انسانی خود را دنبال ميکند.
🔅مشرکان حاضر در مراسم حج پس از شنيدن اولتيماتوم محمد توسط علی بر آشفته شده می گويند:
📜"ما از پيمان تو و پسر عمويت بيزاريم و جز طعنه و ضربت چيزی در ميان نيست و چون برفتند همديگر را ملامت کردند و گفتند اکنون که قرشيان مسلمان شده اند شما چه ميکنيد و همه مسلمان شدند".
📗 طبری، جلد چهارم، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ص 1253.
🔆در همين سال، سال نهم هجرت، فرستادگان طايفه بهرا، فرستادگان طايفه بنى بكا، براى مسلمان شدن به نزد محمد می آيند. همينطور، طايفه "سعد هذيم" نيز مانند بقيه از روی ترس مسلمان می شوند.
🔅بعلاوه، درهمين مراسم است که جنگ و قتل که بنابر سنن عرب در ماههای حرام ممنوع شده بود، توسط محمد حلل گشته کشتن مشرکين در تمام ماههای سال بدون اشکال اعلم می گردد.
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 1003.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠محمد يوغ ديكتاتوری خود بر گردن مردم را تنگتر می كند
✔️محمد پس از بازگشت از جنگ تبوک و در ماه ذيقعده همانسال، ابوبکر را مامور انجام مراسم ساليانۀ حج مينمايد، و علی را نيز بدنبال او، همراه با ۴٠آيه جديد از سوره برائت يا توبه، راهی مکه ميکند تا فرامين جديد وی را در مراسم حج برای مسلمانان و کفار قرائت کند.
🔹اين سوره که آخرين سوره ابداعی محمد است در ابتدا از "نقض عهد کفار" و سپس از مذمت مسلمانان مخالف محمد يا منافقان و در آخر از جنگ تبوک سخن ميگويد. مهمترين بخش اين فرمان، دادن اولتيماتوم چهار ماهه به همه مشرکين برای توبه و پيوستن به اسلام است. بر اساس اين فرمان، مسلمانان موظف می شوند، پس از چهار ماه، هرجا که مشرکين را يافتند، اگر هنوز مسلمان نشده اند، بدون استثناء دستگير و بلافاصله بقتل برسانند.
⇒ @ISLIE ⇐
📜"پس به شما مشرکان تا چهار ماه ديگر مهلت داده می شود که در زمين گردش و آسايش کنيد... و در بزرگترين روز حج (روز عرفه يا روز عيد که همه درمکه جمعند يا آنروز که مومنان و مشرکان همه به مکه حاضرند) خدا و رسولش به مردم اعلام ميدارند که بعد از اين خدا و رسولش بيزارند از مشرکين. پس هر گاه شما مشرکان از شرک توبه کرده (به اسلام گرويديد)برايتان در دنيا و عُقبی بهتر خواهد بود... و چنانچه ايمان نياورند مژده عذاب دردناک (عذاب شمشير در دنيا و آتش دوزخ در آخرت) به آن کافران برسان، مگر آن گروه از مشرکان که با آنها عهد بسته ايد و هيچ عهد شما نشکستند و هيچيک از دشمنان شما را ياری نکرده باشند. پس با آنها عهد را تا مدتی که مقرر داشته ايد نگاه داريد... پس از آنکه ماههای حرام (ذی القعده، ذی الحجه ، محرم و صفر) در گذشت،👈🏿 آنگاه مشرکين را هر جا يابيد به قتل رسانيد و آنها را دستگير و محاصره کنيد و از هر سو در کمين آنها باشيد".
📗سوره برائت يا توبه، آيه های 5-2،قمشه ای.
🔅در ضمن علی از جانب محمد اعلام ميکند که ديگر مشرکين از سال اينده ببعد حق زيارت خانه کعبه را نداشته و رسم بدوی برهنگی بهنگام طواف کعبه را نيز لغو ميکند. بايد توجه داشت که تا آن زمان علاوه بر قبايلی که هنوز به عقايد بدوی خود باقی مانده بودند، بسياری از قبايل و کسانی نيز که با محمد بيعت کرده يا بزور تسليم وی شده بودند، منجمله بسياری از مکيان، هنوز اسلام نياورده بودند. بعضی از قبايل عرب ديگر نيز بودند که از قبل با محمد، قراردادهای صلح جداگانه بسته بودند که به يکديگر تعرض ننموده به دشمنان هم کمک نرسانند.
☠🔰محمد به تمام مشرکين باستثنای کسانی که با آنها قراداد صلح داشته، و در مورد آنها هم تا بسر آمدن زمان قرارداد، چهار ماه فرصت ميدهد که به اسلام بپيوندند، و از کليه مسلمانان می خواهد که پس از چهار ماه، در شبه جزيره عربستان، هر جا پاگان يا عرب کافری را يافتند که هنوز مسلمان نشده، بيدرنگ به #قتل برسانند
⇒ @ISLIE ⇐
🎯به اين ترتيب، محمد ، حلقه استبداد خود به گردن اعراب بدوی را تنگتر کرده، و فرمان قتل عام همه مشرکين يعنی عناصر آزاديخواه و روشنفکر باقی مانده از جامعه بدوی را اعلام ميکند. او ظاهرا هدف مسلمان کردن تمام جامعه عربی را دنبال مينمايد، ولی درپشت اين اسلامی کردن، ريشه کن کردن بقايای همه قوانين انسانی و آزادی خواهانه بدوی و جايگزين کردن کامل آنها با نظام ديکتاتور مآبانه و ضد انسانی خود را دنبال ميکند.
🔅مشرکان حاضر در مراسم حج پس از شنيدن اولتيماتوم محمد توسط علی بر آشفته شده می گويند:
📜"ما از پيمان تو و پسر عمويت بيزاريم و جز طعنه و ضربت چيزی در ميان نيست و چون برفتند همديگر را ملامت کردند و گفتند اکنون که قرشيان مسلمان شده اند شما چه ميکنيد و همه مسلمان شدند".
📗 طبری، جلد چهارم، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ص 1253.
🔆در همين سال، سال نهم هجرت، فرستادگان طايفه بهرا، فرستادگان طايفه بنى بكا، براى مسلمان شدن به نزد محمد می آيند. همينطور، طايفه "سعد هذيم" نيز مانند بقيه از روی ترس مسلمان می شوند.
🔅بعلاوه، درهمين مراسم است که جنگ و قتل که بنابر سنن عرب در ماههای حرام ممنوع شده بود، توسط محمد حلل گشته کشتن مشرکين در تمام ماههای سال بدون اشکال اعلم می گردد.
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 1003.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
⚔ #جنگ_های_محمد ... #بخش 【60】
💠تسلیم طائف و نفوذ محمد در یمن
🔹سرانجام، بنی ثقيفه، پس از آنکه محمد از محاصره آنها در شهر طائف نتيجه اى نگرفته به مکه و سپس مدينه باز ميگردد، زير فشار هوازن و قبايل متحد محمد که در خارج از قلعه راه را بر آنها بسته، رابطه شان با مکه را قطع نموده وگله هايشان را در چراگاهها غارت ميکردند، پس از ده ماه مقاومت، تسليم شده، آمادە پذيرش صلح با محمد می شوند.
🔅توصيه ايکه "عمروبن اميه علجى" به آنها ميکند گوياى اوضاع موجود بوده است . او به آنها ميگويد: ... "اينمرد (محمد) چنان شده است که مى بينى و همه عربان مسلمان شده اند و شما تاب جنگ آنها را نداريد، در کار خود بنگريد".
📗سیره ابن هشام، ج ۲، ص: ۳۴۳
🔹با خروج ايرانيان از يمن بخش هائی از قبايل يمن نيز به سوی قدرت محمد جلب می شوند. به اين ترتيب است که پس از ضعیف شدن امپراطوری ساسانیان در، در زمانی که محمد با فتح مکه و تکميل فتوحات خود در نوار غربی عربستان، و پس از ناکامی در نفوذ به شمال، آماده گسترش در جنوب می شود، حاکم نشينان پراکنده يمن موسوم به "قَيل" نيز که تکيه گاه ايرانی خود را از دست داده اند، در پی عقد قرارداد با متحدين جديد منجمله محمد بر می آيند.
🔅تحت چنين شرايطی است که حتی قبل از آنکه خود محمد، برای پر کردن خلء قدرتی که در اين منطقه به بوجود آمده دست به اقدام جنگی بزند، بعضی از قبايل و قدرتهای محلی در يمن برای عقد قرارداد دوستی و اتحاد با وی که با فتح مکه و شکست بنی ثقيف اکنون قدر قدرتی شده است، نماينده بسويش می فرستند. اين دومين شانس بزرگی است که پس از مورد مدينه و پذيرفته شدن سهل و راحت وی توسط قبايل اوس و خَزرَج، اينبار در مورد يمن نصيب او می شود، و راه را برای قدرت يابی بيشتر وی هموار مينمايد.
⇒ @ISLIE ⇐
🔸در پی اين اوضاع، بلافاصله محمد نيروی نظامی خود را به سرکردگی خالد بن وليد، نه برای جنگ، بلکه برای نمايش قدرت به نجران دروازه يمن ميفرستد. با اينکارمحمد قصد دارد قبل ازاينکه وارد جنگ با دشمنان خود شود حداکثر نيروهای ممکن را، بخصوص آنهائی را که هنوز در پيوستن به او شک و ترديد دارند، از طريق نمايش قدرت و تهديد بسوی خود بکشد.
🔹در ماه ربيع الول، محمد، خالدبن وليد را با ۴٠٠تن نيروی مسلح به سراغ طايفه "بنى حارث" در نجران ميفرستد. بنی حارث قبيله ای متشکل از عمدتا طوايف مسيحی و تعدادی طوايف برادر پاگان بوده است. صد سال قبل مسيحيان اين شهر زير فرمان يک پادشاه يهودی بنام "ذو نوواس" گرفتار آزار و اذيت زيادی شده بودند.
🔅با ورود خالد به نجران مردم بنی حارث چاره ای جز تسليم به محمد نمی بينند و نمايندگان خود را بهمراه رئيس شورای خود که اسقفی مسيحی بوده به مدينه برای مذاکره با محمد روانه ميکنند. در مدينه ميان نمايندگان مسيحی و محمد بر سر اينکه آيا مسيح خدا بوده يا نه بحث سختی در ميگيرد. محمد که نميتواند آنها را قانع کند پيشنهاد ميکند که بنا بر سنن اعراب همديگر را نفرين کرده و منتظر نتيجه امر بشوند. در ميان اعراب رسم بر اين بوده که وقتی نميتوانسته اند به توافق برسند با نفرين کردن هم منتظر می مانده اند تا با کارگر افتادن نفرين بر يکی از طرفين، معلوم شود که حق با کدام طرف بوده است.
📗سيرة ابن هشام ج ۲: ۵۹۱- ۵۹۲.
📜پس هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.
📗 سوره ال عمران ، ایه 61 ، قمشه ای.
🔅مسلم است که در اين دعوا نفرين مسيحيان بنی حارث که از قدرت نظامی بسيار کمتری برخوردار بوده اند نميتوانسته هيچ شانسی برای کارگر شدن داشته باشد.! از اينرو، آنها پس از مشورت در ميان خود به اين نتيجه ميرسند که دست از مباحثه برداشته و با حفظ مذهب خود به پرداخت جزيه و عقد پيمان اتحاد با محمد تن دهند .
🎯و به این ترتیب محمد با تکیه بر نیروی مسلح خود با زور شمشیر دین خود و دیکتاتوری خود را در شبه جزیره عربستان گسترش داد
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
💠تسلیم طائف و نفوذ محمد در یمن
🔹سرانجام، بنی ثقيفه، پس از آنکه محمد از محاصره آنها در شهر طائف نتيجه اى نگرفته به مکه و سپس مدينه باز ميگردد، زير فشار هوازن و قبايل متحد محمد که در خارج از قلعه راه را بر آنها بسته، رابطه شان با مکه را قطع نموده وگله هايشان را در چراگاهها غارت ميکردند، پس از ده ماه مقاومت، تسليم شده، آمادە پذيرش صلح با محمد می شوند.
🔅توصيه ايکه "عمروبن اميه علجى" به آنها ميکند گوياى اوضاع موجود بوده است . او به آنها ميگويد: ... "اينمرد (محمد) چنان شده است که مى بينى و همه عربان مسلمان شده اند و شما تاب جنگ آنها را نداريد، در کار خود بنگريد".
📗سیره ابن هشام، ج ۲، ص: ۳۴۳
🔹با خروج ايرانيان از يمن بخش هائی از قبايل يمن نيز به سوی قدرت محمد جلب می شوند. به اين ترتيب است که پس از ضعیف شدن امپراطوری ساسانیان در، در زمانی که محمد با فتح مکه و تکميل فتوحات خود در نوار غربی عربستان، و پس از ناکامی در نفوذ به شمال، آماده گسترش در جنوب می شود، حاکم نشينان پراکنده يمن موسوم به "قَيل" نيز که تکيه گاه ايرانی خود را از دست داده اند، در پی عقد قرارداد با متحدين جديد منجمله محمد بر می آيند.
🔅تحت چنين شرايطی است که حتی قبل از آنکه خود محمد، برای پر کردن خلء قدرتی که در اين منطقه به بوجود آمده دست به اقدام جنگی بزند، بعضی از قبايل و قدرتهای محلی در يمن برای عقد قرارداد دوستی و اتحاد با وی که با فتح مکه و شکست بنی ثقيف اکنون قدر قدرتی شده است، نماينده بسويش می فرستند. اين دومين شانس بزرگی است که پس از مورد مدينه و پذيرفته شدن سهل و راحت وی توسط قبايل اوس و خَزرَج، اينبار در مورد يمن نصيب او می شود، و راه را برای قدرت يابی بيشتر وی هموار مينمايد.
⇒ @ISLIE ⇐
🔸در پی اين اوضاع، بلافاصله محمد نيروی نظامی خود را به سرکردگی خالد بن وليد، نه برای جنگ، بلکه برای نمايش قدرت به نجران دروازه يمن ميفرستد. با اينکارمحمد قصد دارد قبل ازاينکه وارد جنگ با دشمنان خود شود حداکثر نيروهای ممکن را، بخصوص آنهائی را که هنوز در پيوستن به او شک و ترديد دارند، از طريق نمايش قدرت و تهديد بسوی خود بکشد.
🔹در ماه ربيع الول، محمد، خالدبن وليد را با ۴٠٠تن نيروی مسلح به سراغ طايفه "بنى حارث" در نجران ميفرستد. بنی حارث قبيله ای متشکل از عمدتا طوايف مسيحی و تعدادی طوايف برادر پاگان بوده است. صد سال قبل مسيحيان اين شهر زير فرمان يک پادشاه يهودی بنام "ذو نوواس" گرفتار آزار و اذيت زيادی شده بودند.
🔅با ورود خالد به نجران مردم بنی حارث چاره ای جز تسليم به محمد نمی بينند و نمايندگان خود را بهمراه رئيس شورای خود که اسقفی مسيحی بوده به مدينه برای مذاکره با محمد روانه ميکنند. در مدينه ميان نمايندگان مسيحی و محمد بر سر اينکه آيا مسيح خدا بوده يا نه بحث سختی در ميگيرد. محمد که نميتواند آنها را قانع کند پيشنهاد ميکند که بنا بر سنن اعراب همديگر را نفرين کرده و منتظر نتيجه امر بشوند. در ميان اعراب رسم بر اين بوده که وقتی نميتوانسته اند به توافق برسند با نفرين کردن هم منتظر می مانده اند تا با کارگر افتادن نفرين بر يکی از طرفين، معلوم شود که حق با کدام طرف بوده است.
📗سيرة ابن هشام ج ۲: ۵۹۱- ۵۹۲.
📜پس هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.
📗 سوره ال عمران ، ایه 61 ، قمشه ای.
🔅مسلم است که در اين دعوا نفرين مسيحيان بنی حارث که از قدرت نظامی بسيار کمتری برخوردار بوده اند نميتوانسته هيچ شانسی برای کارگر شدن داشته باشد.! از اينرو، آنها پس از مشورت در ميان خود به اين نتيجه ميرسند که دست از مباحثه برداشته و با حفظ مذهب خود به پرداخت جزيه و عقد پيمان اتحاد با محمد تن دهند .
🎯و به این ترتیب محمد با تکیه بر نیروی مسلح خود با زور شمشیر دین خود و دیکتاتوری خود را در شبه جزیره عربستان گسترش داد
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜