خبرگر
2.25K subscribers
25K photos
19K videos
165 files
36.1K links
#خبرگرصدای_بیصدایان_وستمدیدگان_دادخواه
ارتباط با ادمینها(,عکس ها و ویدیوهای خود را برای انعکاس از این جا
با ما در میان بگذارید.)
@mansoor1999
Download Telegram
Forwarded from borobalatar
خمینی با آن که بمدت 14 سال در عراق زندگی می کرد ،نمی توانست و هنوز هم نمی تواند به زبان عربی صحبت کند! او مثل بقیه #ملاهای ایران فقط قرآن خوانی بلد است و به همین سبب در تمام مدت اقامت #خمینی در #عراق ، #سید محمود دعایی سمت مترجم او را داشت و حتی وقتی در جریان همکاری خمینی با دولت عراق و بر ضد حکومت #شاه یک فرستنده رادیویی به توصیه #سپهبد تیمور بختیار در اختیار خمینی قرار گرفت ، سید محمود دعایی برنامه های این رادیو را که به زبان فارسی پخش می شد، گویندگی و اداره می کرد. #شیخ مهدی کروبی برای من تعریف کرد که یک بار بهنگام گفتگوی یکی از مقامات امنیتی عراق با #خمینی ، مقام عراقی که به فارسی آشنایی کامل داشته است، متوجه می شود که سید محمود دعایی خباثت از خود نشان می دهد و ضمن ترجمه ، هرچه که خود می خواهد به آن اضافه می کند. کروبی می گفت که با دیدن این صحنه، مامور عراقی سر انجام به فارسی تکلم می کند و #خمینی را در جریان این حقه بازی دعایی قرار می دهد . به هر حال این #سید محمود دعایی و پس از ورود به پاریس ، هر روز به #گالری لافایت می رفته و هر بار مقداری اشیای کم قیمت از این فروشگاه بزرگ پاریس، سرقت می کرده است، سر انجام یک روز وقتی که شیء گرانقیمتی را بر می دارد ، ماموران حفاظتی فروشگاه متوجه می شوند و درست بهنگام خروج از فروشگاه او را دستگیر می کنند و به کمیسریای محل می برند . #دعایی از آنجا تلفن زد و با بنی صدر صحبت کرد و اشکریزان می خواست که بفریادش برسیم وگرنه بزندان خواهد رفت . #بنی صدر قضیه را باطلاع خمینی رساند و خمینی به #شیخ ملا شهاب #اشراقی دستور داد که هر طور شده او را نجات دهند. #سلامتیان و #حبیبی و غضنفر پور راهی پاریس شدند و با پرداخت چهل هزار فرانک فرانسه بعنوان وجه الغمان ، حجه الاسلام را از زندانی شدن نجات# دادند . از آن پس سید محمود #دعایی تبدیل شد ہه «دعایی لافایت »، نامی که هنوز هم روی او مانده است . من بارها بگوش خودم در ایران شنیدم که #هاشمی رفسنجانی، شبستری و #خامنه ای او را به این عنوان صدا می زدند. آسان می شود تصور کرد که چنین موجوداتی وقتی بقدرت برسند، چه کارها که نخواهند کرد . من خود از کسانی بودم که حالا دیگر می دانید از کجا به کجا رسیدم و نه همه چیز برایم در پول و قدرت خلاصه می شد، اما فراموش نکنید که من یک بچه قصاب کم سواد بودم و اینها هر یک #ملا و عمامه به سری که دم از بهشت و جهنم می زدند و خیلی تفاوت ها میان ما بود . بیش از دو هفته از ورود #خمینی به پاریس می گذشت که یک شب اقبال احمد مرا صدا زد و گفت آماده باشم که برای یک ماموریت شبانه، باید به خارج از نوفل لوشاتو بروم. #اقبال احمد توصیه کرد که مسلح باشم و به هر قیمتی که شده از شخصیت هایی که بهمراهشان خواهم بود، محافظت کنم .

یک کلت کمری که مارک دولت #سوریه را داشت ، به من تحویل داد. پرسیدم ، اجازه تیراندازی خواهم داشت ؟ اقبال احمد گفت : البته که نه ! مگر اینکه جان آیت الله زاده براستی در معرض خطر باشد!.به این ترتیب معلوم شد که شخصیت مهم این ماموریت #سید احمد خمینی است . آن شب از شبهای شلوغ نوفل لوشاتو بود. اعتصاب کارکنان نفت در ایران شروع شده بود و هیئت هایی برای جلب رضایت #خمینی به #نوفل لوشاتو می آمدند تا پیرمرد را راضی به صدور یک اعلامیه مبنی بر شکستن اعتصاب کنند، تلویزیونها، فیلمهایی نشان می داد که مردم ایران را در صفهای طویل ، پشت مغازه های #نفت فروشی نشان می داد.

تلاشها، بی ثمر بود. کسانی که در #نوفل لوشاتو نشسته بودند، خوش خیال تر از آن بودند که بفکر سرمای تهران و دوستداران انقلاب باشند و یکی از آنها، همین آیت الله زاده #سید احمد خمینی بود. ساعت ده شب ، وقتی که با یک هیئت تازه از تهران رسیده ، به دیدار خمینی رفتند، اقبال احمد به من ماموریت داد که در معیت صادق قطب زاده بسوی انجام وظیفه بشتابم . https://goo.gl/w2Am3z ادامه مطلب در سایت بروبالاتر https://goo.gl/yhXrLj عکس پیوست شناسنامه مصری سید احمد خمینی
Forwarded from borobalatar
خمینی با آن که بمدت 14 سال در عراق زندگی می کرد ،نمی توانست و هنوز هم نمی تواند به زبان عربی صحبت کند! او مثل بقیه #ملاهای ایران فقط قرآن خوانی بلد است و به همین سبب در تمام مدت اقامت #خمینی در #عراق ، #سید محمود دعایی سمت مترجم او را داشت و حتی وقتی در جریان همکاری خمینی با دولت عراق و بر ضد حکومت #شاه یک فرستنده رادیویی به توصیه #سپهبد تیمور بختیار در اختیار خمینی قرار گرفت ، سید محمود دعایی برنامه های این رادیو را که به زبان فارسی پخش می شد، گویندگی و اداره می کرد. #شیخ مهدی کروبی برای من تعریف کرد که یک بار بهنگام گفتگوی یکی از مقامات امنیتی عراق با #خمینی ، مقام عراقی که به فارسی آشنایی کامل داشته است، متوجه می شود که سید محمود دعایی خباثت از خود نشان می دهد و ضمن ترجمه ، هرچه که خود می خواهد به آن اضافه می کند. کروبی می گفت که با دیدن این صحنه، مامور عراقی سر انجام به فارسی تکلم می کند و #خمینی را در جریان این حقه بازی دعایی قرار می دهد . به هر حال این #سید محمود دعایی و پس از ورود به پاریس ، هر روز به #گالری لافایت می رفته و هر بار مقداری اشیای کم قیمت از این فروشگاه بزرگ پاریس، سرقت می کرده است، سر انجام یک روز وقتی که شیء گرانقیمتی را بر می دارد ، ماموران حفاظتی فروشگاه متوجه می شوند و درست بهنگام خروج از فروشگاه او را دستگیر می کنند و به کمیسریای محل می برند . #دعایی از آنجا تلفن زد و با بنی صدر صحبت کرد و اشکریزان می خواست که بفریادش برسیم وگرنه بزندان خواهد رفت . #بنی صدر قضیه را باطلاع خمینی رساند و خمینی به #شیخ ملا شهاب #اشراقی دستور داد که هر طور شده او را نجات دهند. #سلامتیان و #حبیبی و غضنفر پور راهی پاریس شدند و با پرداخت چهل هزار فرانک فرانسه بعنوان وجه الغمان ، حجه الاسلام را از زندانی شدن نجات# دادند . از آن پس سید محمود #دعایی تبدیل شد ہه «دعایی لافایت »، نامی که هنوز هم روی او مانده است . من بارها بگوش خودم در ایران شنیدم که #هاشمی رفسنجانی، شبستری و #خامنه ای او را به این عنوان صدا می زدند. آسان می شود تصور کرد که چنین موجوداتی وقتی بقدرت برسند، چه کارها که نخواهند کرد . من خود از کسانی بودم که حالا دیگر می دانید از کجا به کجا رسیدم و نه همه چیز برایم در پول و قدرت خلاصه می شد، اما فراموش نکنید که من یک بچه قصاب کم سواد بودم و اینها هر یک #ملا و عمامه به سری که دم از بهشت و جهنم می زدند و خیلی تفاوت ها میان ما بود . بیش از دو هفته از ورود #خمینی به پاریس می گذشت که یک شب اقبال احمد مرا صدا زد و گفت آماده باشم که برای یک ماموریت شبانه، باید به خارج از نوفل لوشاتو بروم. #اقبال احمد توصیه کرد که مسلح باشم و به هر قیمتی که شده از شخصیت هایی که بهمراهشان خواهم بود، محافظت کنم .

یک کلت کمری که مارک دولت #سوریه را داشت ، به من تحویل داد. پرسیدم ، اجازه تیراندازی خواهم داشت ؟ اقبال احمد گفت : البته که نه ! مگر اینکه جان آیت الله زاده براستی در معرض خطر باشد!.به این ترتیب معلوم شد که شخصیت مهم این ماموریت #سید احمد خمینی است . آن شب از شبهای شلوغ نوفل لوشاتو بود. اعتصاب کارکنان نفت در ایران شروع شده بود و هیئت هایی برای جلب رضایت #خمینی به #نوفل لوشاتو می آمدند تا پیرمرد را راضی به صدور یک اعلامیه مبنی بر شکستن اعتصاب کنند، تلویزیونها، فیلمهایی نشان می داد که مردم ایران را در صفهای طویل ، پشت مغازه های #نفت فروشی نشان می داد.

تلاشها، بی ثمر بود. کسانی که در #نوفل لوشاتو نشسته بودند، خوش خیال تر از آن بودند که بفکر سرمای تهران و دوستداران انقلاب باشند و یکی از آنها، همین آیت الله زاده #سید احمد خمینی بود. ساعت ده شب ، وقتی که با یک هیئت تازه از تهران رسیده ، به دیدار خمینی رفتند، اقبال احمد به من ماموریت داد که در معیت صادق قطب زاده بسوی انجام وظیفه بشتابم . https://goo.gl/w2Am3z ادامه مطلب در سایت بروبالاتر https://goo.gl/yhXrLj عکس پیوست شناسنامه مصری سید احمد خمینی