خبرگر
2.24K subscribers
25K photos
19K videos
165 files
36.1K links
#خبرگرصدای_بیصدایان_وستمدیدگان_دادخواه
ارتباط با ادمینها(,عکس ها و ویدیوهای خود را برای انعکاس از این جا
با ما در میان بگذارید.)
@mansoor1999
Download Telegram
Forwarded from borobalatar
همانطور که گفتم ورود #خمینی به #پاریس و اقامتش در نوفل لوشاتو هرگز تصادفی نبود


حداقل سه روز پيش از ورود او به فرانسه ،من و30 نفر از چريكهايم در نوفل لوشاتو از هر دو خانه اجاره ايى كه براى اقامت خمينى در نظر گرفته شده بود ،محافظت مى كرديم در همين مدت بود كه 16 خط تلفنى و خطوط ديگر مخابراتی در اندرونى نصب شد،من و حتى چريكهايم مى دانستيم كه #خمينى بهنگام ورود سه روز در خانه #بنى صدر خواهد ماند و اين را هم هم اضافه كنم درست روزى كه محافظت از ويلاهای #نوفل لوشاتو را بعهده گرفتيم 143 نفر از #ملاها و روضه خوانها يى كه بعدها در #جمهورى اسلامى صاحب مشاغل و عنوانهاى حكومتى شدند،از تهران و #نجف به #پاريس امدند و در انتظار ورود خمينى بودند، بنابراین ملاحظه میکنید که افسانه تصادفی بودن سفر #خمینی به #فرانسه از بیخ و بن دروغ است . حتی اينكه ميگويند #امريكايى ها در نزديكى ويلاهاى نوفلوشاتو ساختمانى اجاره كرده بودند تا كارهاى خمينى را زير نظر بگيرند به تعبيرى درست وبه تعبيرى نادرست است،درست است از اين جهت كه اين ساختمان توسط امريكايى ها اجاره شده بود و يازده نفرنظامى و غير نظامى آمريكايى با تجهيزات مفصل مخابراتى در ان اقامت داشتند و دروغ است اگر گفته شود براى جاسوسى از كارهاى خمينى بود،برعكس هدف انها از این برنامه حمایت از #خمینی و راهنمايى او بود هر جا و هر لحظه كه مشكلى پيش مى امد،بلافاصله #دكتر ابراهيم يزدى به سراغ اين ساختمان مى رفت،مدتى را انجا مى ماند و بر بعد بر مى گشت و لحظاتی بعد #خمینی یک تیر دیگر از ترکش #حرفهایش رها میکرد ما که در آنجا اقامت داشتیم و از همه مسائل باخبر بودم . میدانستیم #دکتر ابراهیم یزدی بطور مستقیم با #آمریکاییها ، #بنی صدر با #اسراییلیها و #قطب زاده همزمان با فرانسوی ها و انگیلیسیها در ارتباط ساعت به ساعت و حدالقل روزانه بودند . طی 2 ماه اقامت خمینی در فرانسه 2 بار هم چند نفر از همین ماموران آمریکایی ، پس از نیمه شب در پوشش #خبرنگار به منزل #خمینی رفتند و با او ملاقات کردند. https://goo.gl/2xJkyj ادامه مطلب https://goo.gl/FuUdV8
Forwarded from borobalatar
پس از نیمه شب در پوشش #خبرنگار به منزل #خمینی رفتند و با او ملاقات کردند.

یکی از این دفعات هنگام مسافرت #مهدی بازرگان بود که پس از بازگشت از همین #ستاد آمریکایی ها و ملاقاتش با #خمینی ، #یزدی آمریکایی ها را برای ملاقات پس از نیمه شب دعوت کرد. سر پرستی این ستاد آمریکایی ها بعهده همان #سرهنگ #ادوارد تامسون بود. نکته دیگری که شاید جای گفتنش همین جا باشد، بی توجهی شخص #خمینی و خانواده اش به آداب و رسوم مذهبی بود. در این مدت #خمینی بجز در مقابل دوربین های تلویزیونی هرگز نماز نخواند و گوشت ذبح اسلامی و غیراسلامی هم برای او تفاوتی نداشت . از نکات دیگری که باید به آن اشاره کنم ، یکی هم جلیقه ضد گلوله و اگر تعجب نکنید #عمامه ضد گلوله خمینی بود که از سوی آمریکایی ها به آلمان سفارش داده شده بود و خمینی پس# از انتقال از منزل #بنی صدر به #نوفل لوشاتو از آن استفاده می کرد. پارچه عمامه خمینی یک لایه #ضد گلوله داشت و اگر به عکسهای او در مدت اقامتش در #نوفل لوشاتو توجه کنید ، بزرگتر بودن عمامه اش را نسبت به زمان اقامتش در منزل #بنی صدر و بعد در ایران بخوبی ملاحظه می کنید،در این ویدیو یک شخص آمریکایی قصد دارد با خمینی در نوفل لوشاتو دیدار کند . خبرنگار از او سوال میکند که او کیست؟ و آن شخص خود را یک تاجر آمریکایی معرفی میکند و در ادامه سوال خبرنگار که میپرسد درباره ایران میخواهید صحبت کنید ؟ شخص آمریکایی علت ملاقات را عنوان نمیکند و فقط میگوید قصد ملاقات با خمینی را دارد ! https://goo.gl/jMqVNp ادامه مطلب https://goo.gl/FuUdV8
Forwarded from borobalatar
خمینی با آن که بمدت 14 سال در عراق زندگی می کرد ،نمی توانست و هنوز هم نمی تواند به زبان عربی صحبت کند! او مثل بقیه #ملاهای ایران فقط قرآن خوانی بلد است و به همین سبب در تمام مدت اقامت #خمینی در #عراق ، #سید محمود دعایی سمت مترجم او را داشت و حتی وقتی در جریان همکاری خمینی با دولت عراق و بر ضد حکومت #شاه یک فرستنده رادیویی به توصیه #سپهبد تیمور بختیار در اختیار خمینی قرار گرفت ، سید محمود دعایی برنامه های این رادیو را که به زبان فارسی پخش می شد، گویندگی و اداره می کرد. #شیخ مهدی کروبی برای من تعریف کرد که یک بار بهنگام گفتگوی یکی از مقامات امنیتی عراق با #خمینی ، مقام عراقی که به فارسی آشنایی کامل داشته است، متوجه می شود که سید محمود دعایی خباثت از خود نشان می دهد و ضمن ترجمه ، هرچه که خود می خواهد به آن اضافه می کند. کروبی می گفت که با دیدن این صحنه، مامور عراقی سر انجام به فارسی تکلم می کند و #خمینی را در جریان این حقه بازی دعایی قرار می دهد . به هر حال این #سید محمود دعایی و پس از ورود به پاریس ، هر روز به #گالری لافایت می رفته و هر بار مقداری اشیای کم قیمت از این فروشگاه بزرگ پاریس، سرقت می کرده است، سر انجام یک روز وقتی که شیء گرانقیمتی را بر می دارد ، ماموران حفاظتی فروشگاه متوجه می شوند و درست بهنگام خروج از فروشگاه او را دستگیر می کنند و به کمیسریای محل می برند . #دعایی از آنجا تلفن زد و با بنی صدر صحبت کرد و اشکریزان می خواست که بفریادش برسیم وگرنه بزندان خواهد رفت . #بنی صدر قضیه را باطلاع خمینی رساند و خمینی به #شیخ ملا شهاب #اشراقی دستور داد که هر طور شده او را نجات دهند. #سلامتیان و #حبیبی و غضنفر پور راهی پاریس شدند و با پرداخت چهل هزار فرانک فرانسه بعنوان وجه الغمان ، حجه الاسلام را از زندانی شدن نجات# دادند . از آن پس سید محمود #دعایی تبدیل شد ہه «دعایی لافایت »، نامی که هنوز هم روی او مانده است . من بارها بگوش خودم در ایران شنیدم که #هاشمی رفسنجانی، شبستری و #خامنه ای او را به این عنوان صدا می زدند. آسان می شود تصور کرد که چنین موجوداتی وقتی بقدرت برسند، چه کارها که نخواهند کرد . من خود از کسانی بودم که حالا دیگر می دانید از کجا به کجا رسیدم و نه همه چیز برایم در پول و قدرت خلاصه می شد، اما فراموش نکنید که من یک بچه قصاب کم سواد بودم و اینها هر یک #ملا و عمامه به سری که دم از بهشت و جهنم می زدند و خیلی تفاوت ها میان ما بود . بیش از دو هفته از ورود #خمینی به پاریس می گذشت که یک شب اقبال احمد مرا صدا زد و گفت آماده باشم که برای یک ماموریت شبانه، باید به خارج از نوفل لوشاتو بروم. #اقبال احمد توصیه کرد که مسلح باشم و به هر قیمتی که شده از شخصیت هایی که بهمراهشان خواهم بود، محافظت کنم .

یک کلت کمری که مارک دولت #سوریه را داشت ، به من تحویل داد. پرسیدم ، اجازه تیراندازی خواهم داشت ؟ اقبال احمد گفت : البته که نه ! مگر اینکه جان آیت الله زاده براستی در معرض خطر باشد!.به این ترتیب معلوم شد که شخصیت مهم این ماموریت #سید احمد خمینی است . آن شب از شبهای شلوغ نوفل لوشاتو بود. اعتصاب کارکنان نفت در ایران شروع شده بود و هیئت هایی برای جلب رضایت #خمینی به #نوفل لوشاتو می آمدند تا پیرمرد را راضی به صدور یک اعلامیه مبنی بر شکستن اعتصاب کنند، تلویزیونها، فیلمهایی نشان می داد که مردم ایران را در صفهای طویل ، پشت مغازه های #نفت فروشی نشان می داد.

تلاشها، بی ثمر بود. کسانی که در #نوفل لوشاتو نشسته بودند، خوش خیال تر از آن بودند که بفکر سرمای تهران و دوستداران انقلاب باشند و یکی از آنها، همین آیت الله زاده #سید احمد خمینی بود. ساعت ده شب ، وقتی که با یک هیئت تازه از تهران رسیده ، به دیدار خمینی رفتند، اقبال احمد به من ماموریت داد که در معیت صادق قطب زاده بسوی انجام وظیفه بشتابم . https://goo.gl/w2Am3z ادامه مطلب در سایت بروبالاتر https://goo.gl/yhXrLj عکس پیوست شناسنامه مصری سید احمد خمینی
Forwarded from borobalatar
نزدیکی های شهرداری پاریس قرار داشت ، همه ما را از هم جدا کردند و هر یک را به سلولی فرستادند. در آخرین لحظات ، #قطب زاده خیلی آهسته گفت : بخاطر اسلحه وضع تو از همه خرابتر است ، با اینهمه گمان نمی کنم در میان همه دستگیر شدگان کسی خونسردتر و بی اعتنا تر از من بود !. فکر می کردم چرا این قدر خونسرد و بی تفاوت شده ام ، در زمان شاه ، وقتی که بعلت ذبح غیر بهداشتی به زندان افتادم، آنچنان وحشتی کردم که همان وحشت سبب نزدیکی من به #سید مهدی هاشمی شد و خلاصه جریانهایی که حالا دیگر شما هم می دانید درزندگیم اتفاق افتاد. چریک شدم، تروریست شدم، آدم کشتم ، مردم را شکنجه می دادم و خیال می کردم دارم انتقام می گیرم، اما حالا در پاریس بخاطر فسق و فجور آیت الله زاده ها ،در زندان بودم و عین خیال هم نبود. شاید هم این خونسردی و بی اعتنایی برای این بود که براستی برای من فرقی نداشت . من نه پسر#آیت الله خمینی بودم و نه پسر شیخ #حسینعلی منتظری نه پدرم قصد انقلاب داشت و نه خودم می خواستم کاره ای بشوم، ولو این که در زندان هم می ماندم ، در سوریه و لیبی آنقدر یاد گرفته بودم که بتوانم بهر قیمتی شده فرار کنم . یکی دوبار پلیس را صدا زدم و هر بار شکسته و بریده به خیال خودم چیزهایی به فرانسه گفتم که معلوم شد نفهمیده اند ، چون در عوض حرفهای من برایم غذا و دوبار هم دو نخ سیگار آوردند. ساعت ۹ شب بالاخره مرا از سلول انفرادی به همان اتاقی که در لحظات ورود به مرکز پليس آورده بودند، بردند و در آنجا بود که متوجه شدم، پیش از من همه متهمین پرونده به جز کارمن ، سروین و شوهران و برادرشان را از سلول ها بیرون آورده اند و علاوه بر ما، #بنی صدر، #سلامتیان، #حسن ابراهیم حبیبی، #حاج مانیان ، پروفسور #سیف الدین نبوی و یکی دو وکیل فرانسوی هم در آنجا هستند .


پاتریسیا در برابر چشم همه ، مرا بوسید و#قطب زاده در حالی که باد به غبغب انداخته بود، گفت : زیاد هم خوشحال نباشید، محاکمه اصلی در #نوفل لوشاتو خواهد بود!. در همین هنگام سر و کله خانم #دوریان مك گری پیدا شد و پس از آن که مرا بوسید، گفت ، از میان همه اینها، تنها برای تو شور می زد. تو از همه اینها بیگناه تر بودی و سنگین ترین اتهام هم متوجه تو بود. دیگر هرگز نه از اقبال احمد و نه از هیچ احمق دیگری یک اسلحه نشاندار که مربوط به دولت یک کشور است . نگیر و اگر هم بزور بتو دادند، در اولین فرصتی که پیدا کردی آن را دور بینداز! اگر این اسلحه لعنتی نبود، تمام امروز را در زندان نمی ماندید. با تعجب گفتم ، ولی جریان چیز دیگری بود، گفت : همه را می دائم و از شانس بد شما، پلیس در تعقیب این زن و مردها بوده است ، چون به ظاهر اینها یک باند هستند و کارشان همین است و چندی پیش همین بلا را سر وزیر نفت عربستان آقای #زکی یمانی هم آورده اند، آنهم با یک میلیون دلار و نقد هم گرفته اند! گفتم حالا وضعمان چطور می شود؟ گفت : همگی آزاد هستید و حتی می توانید علیه آنها شکایت کنید .اما وضع تو به خاطر اسلحه فرق میکند، ترتیب آن را هم قرار شده است بدهیم، آقای ژیسکار دستن علاقه مند نیست خطری برای انقلاب ایران بوجود آید! . . . . و بعد دوباره مرا بوسید و گفت ، دنیای کثیفی است ، نه ؟ و من فقط توانستم بخندم ! نزدیک ساعت یازده شب ، تشریفات مربوط به آزادی ما تمام شد و همگی بسوی #نوفل لوشاتو حرکت کردیم. به محض ورود ، #دکتر یزدی که حالت نوعی سرزنش بخودش گرفته بود، گفت ، متفرق نشوید که امام می خواهد همگی را یکجا ببیند، قطب زاده هم در مقابل چشم همه و از جمله چند نفر که اصلا در جریان نبودند ، با سرعتی باور نکردنی ، یقه #دکتر یزدی را در میان دستهای درشتش گرفت و در حالی که بدترین فحش های ناموسی را می داد، گفت ،
مادر قحبه ! اگر فکر می کنی از این قضیه می توانی آب گل آلود کنی ، کور خوانده ای . حواست جمع باشد ، تا حالا هم خيلى آقایی کرده ام .https://goo.gl/v6QW1L ادامه مطلب در سایت بروبالاترhttps://goo.gl/p9XJrK
Forwarded from borobalatar
ما منتظر شدیم تا خمینی صدایمان بزند، ابتدا سید احمد و بعد بقیه وارد اتاق شدیم، خمینی روی مخده نشسته بود و تنها کسی که اجازه یافت برود و پهلوی دستش بنشیتد، خانم دوریان مک گری بود، پس از لحظه ای با خمینی در حالی که بشدت عصبانی به نظر می رسید، خطاب به بنی صدر گفت ، چه شد ؟! بنی صدر گفت ، مسئله مهمی نبود ، یک سوء تفاهم جزئی بود که چون آقایان به جز آقای قطب زاده . زبان فرانسه نمی دانند، ایجاد اشکال کرده بود. اینجا هم که فورمالیته و کاغذ بازی بیداد می کند . این بود که تا اقدامات لازم انجام شود، کمی طول کشید. خمینی رو به سلامتیان کرد و گفت ، پس مسئله پانصدهزار فرانک چه بوده است ؟ #سلامتیان دستپاچه و سراسیمه، گفت ، خوشبختانه احتیاجی پیدا نشد ! #قطب زاده که بالای دست من نشسته بود، به آرامی گفت ، ای مادر سگ .

خمینی با صدای بلند خطاب به سید احمد و شیخ محمد منتظری گفت ، شما ها ناسلامتی زن و بچه دارید و از منسوبین من هستید، مگر نمی دانید دنیا چشم باز کرده تا همه کارهای خوب از ما صادر بشود. این خاک بر سر بازیها را بگذارید برای بعد ! یک شبانه روز است ، اینجا همه در اضطراب هستند . در ضمن از آقای قطب زاده هم میخواهم که دیگر به تقاضاهای این دو خبیث توجه نفرمایند. بعد هم در حالی که برای اولین بار لبخندش را می دیدم ، خطاب به من گفت : ازبابت شما صحبت های فراوان شنیده ام و فداکاریهایی که برای ما و اسلام کرده اید ، خدا خودش اجر شما را خواهد داد . حالا همگی این قضیه را فراموش کنید و از بابت غیبت از اینجا هم بگویید که دنبال یک کار سیاسی بوده اید. احمد و محمد بمانند و بقیه می توانند بروند ! به محض آن که از اتاق بیرون آمدیم، #قطب زاده به #سلامتیان گفت : یکی طلب من ، من و بچه ها تو زندانیم و تو می خواهی پانصد هزار بالا بکشی ! مگر خود من شقاتل گرفته ام ؟. #دوریان که تازه از اتاق بیرون آمده بود، قطب زاده را با خود برد و من و دیگران هم از هم جدا شدیم. خواب تنها چیزی بود که به آن احتیاج داشتم. اما مگر فکر و خیال می گذاشت ؟ آنچه که به نظرم می آمد. این بود که در چهار چوب #نوفل لوشاتو، هر آنچه که می گذشت ، دروغ بود و همه اصرار داشتند دروغ بگویند ! امام دروغ می گفت ، بنی صدر دروغ می گفت ، قطب زاده دروغ می گفت ، یزدی دروغ می گفت ، و دروغ و دروغ و دروغ آن هم میان کسانی که همدیگر را خوب می شناختند!.. من بهیچوجه نمی خواهم در این خاطرات وارد ماجراهای خصوصی افراد بشوم وگرنه از این نوع فسق و فجورها بسیار دیدم و البته این به آن معنی هم نیست که من خودم مبری از عیبم، خیر، ولی من اگر صاحب هر عیب و ایرادی که باشم ، که گفته ام و بقیه را هم با صداقت خواهم گفت ، دیگر ادعایی ندارم. دم از خدا و پیغمبر و محشر و معاد هم نمی زنم . بهر حال همین جا این را هم اضانه کنم که بعد از این ماجرا، #قطب زاده بفهمی نفهمی از چشم خمینی افتاد و گرنه تا آن شب ، قطب زاده چشم و چراغ #خمینی بود، بخصوص بابت حمایتهایی که از سوریه، الجزایر و لیبی برای خمینی جلب کرده بود. اینجوری که خود قطب زاده بمن گفت ، اگر این ماجرا پیش نیامده بود ، بجای سرپرستی رادیو تلویزیون، او باید نخست وزیر جمهوری اسلامی می شد . و اما نکته دیگر وی که در رابطه با این ماجرای عیاشی باید گفته شود. اینست که پس از این قضیه #فاطمه خمینی، یعنی همسر سید احمد و خواهر #صادق طباطبایی تا پای طلاق و طلاق کشی پیش رفت و چون با پا در میانی همسر امام و برادرش و خواهر #امام موسی صدر ناگزیر به سکوت شد ، شاید هم به اندیشه انتقام ،عاشق یک خبرنگار بخت برگشته کانادایی شد که حکایت آن را هم بموقع برایتان خواهم گفت . اختلاف #سید احمد و فاطمه نزدیک به چهار سال بعد از پیروزی انقلاب ادامه داشت . https://goo.gl/DZ7816
Forwarded from borobalatar
خمینی با آن که بمدت 14 سال در عراق زندگی می کرد ،نمی توانست و هنوز هم نمی تواند به زبان عربی صحبت کند! او مثل بقیه #ملاهای ایران فقط قرآن خوانی بلد است و به همین سبب در تمام مدت اقامت #خمینی در #عراق ، #سید محمود دعایی سمت مترجم او را داشت و حتی وقتی در جریان همکاری خمینی با دولت عراق و بر ضد حکومت #شاه یک فرستنده رادیویی به توصیه #سپهبد تیمور بختیار در اختیار خمینی قرار گرفت ، سید محمود دعایی برنامه های این رادیو را که به زبان فارسی پخش می شد، گویندگی و اداره می کرد. #شیخ مهدی کروبی برای من تعریف کرد که یک بار بهنگام گفتگوی یکی از مقامات امنیتی عراق با #خمینی ، مقام عراقی که به فارسی آشنایی کامل داشته است، متوجه می شود که سید محمود دعایی خباثت از خود نشان می دهد و ضمن ترجمه ، هرچه که خود می خواهد به آن اضافه می کند. کروبی می گفت که با دیدن این صحنه، مامور عراقی سر انجام به فارسی تکلم می کند و #خمینی را در جریان این حقه بازی دعایی قرار می دهد . به هر حال این #سید محمود دعایی و پس از ورود به پاریس ، هر روز به #گالری لافایت می رفته و هر بار مقداری اشیای کم قیمت از این فروشگاه بزرگ پاریس، سرقت می کرده است، سر انجام یک روز وقتی که شیء گرانقیمتی را بر می دارد ، ماموران حفاظتی فروشگاه متوجه می شوند و درست بهنگام خروج از فروشگاه او را دستگیر می کنند و به کمیسریای محل می برند . #دعایی از آنجا تلفن زد و با بنی صدر صحبت کرد و اشکریزان می خواست که بفریادش برسیم وگرنه بزندان خواهد رفت . #بنی صدر قضیه را باطلاع خمینی رساند و خمینی به #شیخ ملا شهاب #اشراقی دستور داد که هر طور شده او را نجات دهند. #سلامتیان و #حبیبی و غضنفر پور راهی پاریس شدند و با پرداخت چهل هزار فرانک فرانسه بعنوان وجه الغمان ، حجه الاسلام را از زندانی شدن نجات# دادند . از آن پس سید محمود #دعایی تبدیل شد ہه «دعایی لافایت »، نامی که هنوز هم روی او مانده است . من بارها بگوش خودم در ایران شنیدم که #هاشمی رفسنجانی، شبستری و #خامنه ای او را به این عنوان صدا می زدند. آسان می شود تصور کرد که چنین موجوداتی وقتی بقدرت برسند، چه کارها که نخواهند کرد . من خود از کسانی بودم که حالا دیگر می دانید از کجا به کجا رسیدم و نه همه چیز برایم در پول و قدرت خلاصه می شد، اما فراموش نکنید که من یک بچه قصاب کم سواد بودم و اینها هر یک #ملا و عمامه به سری که دم از بهشت و جهنم می زدند و خیلی تفاوت ها میان ما بود . بیش از دو هفته از ورود #خمینی به پاریس می گذشت که یک شب اقبال احمد مرا صدا زد و گفت آماده باشم که برای یک ماموریت شبانه، باید به خارج از نوفل لوشاتو بروم. #اقبال احمد توصیه کرد که مسلح باشم و به هر قیمتی که شده از شخصیت هایی که بهمراهشان خواهم بود، محافظت کنم .

یک کلت کمری که مارک دولت #سوریه را داشت ، به من تحویل داد. پرسیدم ، اجازه تیراندازی خواهم داشت ؟ اقبال احمد گفت : البته که نه ! مگر اینکه جان آیت الله زاده براستی در معرض خطر باشد!.به این ترتیب معلوم شد که شخصیت مهم این ماموریت #سید احمد خمینی است . آن شب از شبهای شلوغ نوفل لوشاتو بود. اعتصاب کارکنان نفت در ایران شروع شده بود و هیئت هایی برای جلب رضایت #خمینی به #نوفل لوشاتو می آمدند تا پیرمرد را راضی به صدور یک اعلامیه مبنی بر شکستن اعتصاب کنند، تلویزیونها، فیلمهایی نشان می داد که مردم ایران را در صفهای طویل ، پشت مغازه های #نفت فروشی نشان می داد.

تلاشها، بی ثمر بود. کسانی که در #نوفل لوشاتو نشسته بودند، خوش خیال تر از آن بودند که بفکر سرمای تهران و دوستداران انقلاب باشند و یکی از آنها، همین آیت الله زاده #سید احمد خمینی بود. ساعت ده شب ، وقتی که با یک هیئت تازه از تهران رسیده ، به دیدار خمینی رفتند، اقبال احمد به من ماموریت داد که در معیت صادق قطب زاده بسوی انجام وظیفه بشتابم . https://goo.gl/w2Am3z ادامه مطلب در سایت بروبالاتر https://goo.gl/yhXrLj عکس پیوست شناسنامه مصری سید احمد خمینی
Forwarded from borobalatar
یادداشت ادمین بروبالاتر : همراهان و دوستان گرامی ، لطفن به این قسمت با دقت توجه کنید و ببینید دشمنان ایران چطور با روی کار آوردن جمهوری اسلامی بهترین متخصصان ، نظامیان ، پزشکان ، اساتید و بزرگان یک مملکت را بنام اسلام کشتند و وضع امروز کشور عزیزمان را به این شکل درآوردند . برای روی کار آوردن مزدوران جمهوری اسلامی ابتدا میبایست تمامی روشنفکران سیاسی و نظامیان وطنپرست را میکشتند تا بتوانند این اجنویهای ایران فروش را به قدرت برسانند ! ادامه کتاب : در ایام اقامت خمینی در پاریس ، علاوه بر آنچه توسط خبرگزاریها و رادیو تلویزیونها پخش می شد و در حقیقت ظاهر قضایا بود، وقایع و حوادث دیگری نیز در پشت پرده جریان داشت که اگر یکصدم آنرا، همان رادیو تلویزیونها پخش می کردند، بی شک پای خمینی و یاران او که من هم یکی از آنها هستم. هرگز به ایران نمی رسید. برنامه های #نوفل لوشاتو یک جنبه آشکار و علنی داشت و یک جنبه مخفی و پنهانی . حالا پس از گذشت چند سال و با تجربیاتی که بدست آورده ام می توانم به صراحت بگویم که همه آن چیزهای آشکار و علنی فقط دروغ و توطئه بود. مثلاً بازی خمینی با دکتر شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر شاه و همه آن چیزهایی که آنروزها گفته می شد و بعد ها نوشته شد، جز دروغ نیست و حقیقت آن است که اگر در جلسات شبانه #نوفل لوشاتو ، توافق بر فهرست اسم کسانی که باید در همان ده روز اول انقلاب اعدام می شدند، حاصل شده بود، هم بختیار به پاریس می آمد و هم احتمالاً اگر یزدی و #قطب زاده و #بنی صدر می گذاشتند،بجای بازرگان نخست وزیر می شد .
یادداشت ادمین بروبالاتر : همراهان و دوستان گرامی ، لطفن به این قسمت با دقت توجه کنید و ببینید دشمنان ایران چطور با روی کار آوردن جمهوری اسلامی بهترین متخصصان ، نظامیان ، پزشکان ، اساتید و بزرگان یک مملکت را بنام اسلام کشتند و وضع امروز کشور عزیزمان را به این شکل درآوردند . برای روی کار آوردن مزدوران جمهوری اسلامی ابتدا میبایست تمامی روشنفکران سیاسی و نظامیان وطنپرست را میکشتند تا بتوانند این اجنویهای ایران فروش را به قدرت برسانند !
خلاصه ماجرا از این قرار است که آمریکاییها وانگلیسی ها یک فهرست مشترک تهیه کرده بودند که 4830 نفر از امرای ارتش ، افسران ارشد ، وزرا، وکلا، بازرگانان . استادان دانشگاه، مهندسان مقاطعه کار، پزشکان شاغل کارهای دولتی ، روحانیون و روزنامه نویسان باید طی همان ده روز اول انقلاب به چوبه دار آویخته می شدند. خمینی و مشاوران نزدیك او بسیاری از این افراد را نمی شناختند و شاید به همین دلیل هم خمینی زودتر از آنچه که همه فکر می کردند با اصل برنامه موافقت کرد . اما اختلاف میان آمریکایی ها و انگلیسی ها، کار تصمیم گیری را روزهای روز به عقب انداخت . از این فهرست 3000 نفر در فهرست آمریکایی ها قرار داشت و 1830نفر در لیست انگلیسی ها، هرگز هم هیچیک از ما نفهمیدیم که چرا سرهنگ تامسون آمریکایی و مستر ساندرز انگلیسی بجای آن که میان خودشان مسئله را حل و فصل کنند، آن را به نزد خمینی می آوردند . بطوری که گفته می شد آمریکایی ها همین لیست را به سفیر شاه ، اردشیر زاهدی داده بود ند و در یکی از سفرهایی که وی به تهران می رفته است آنرا با خود برده بود، فهرستی که آمریکایی ها به زاهدی داده بودند، بالای چهار هزار نفر بود، البته بدون در نظر گرفتن لیست انگلیسی ها، این را #دوریان مک گری بعدها در ایران و در جریان اعدامها برایم فاش ساخت . در لیست آمریکایی ها، بیشتر نظامیان قرارداشتند و در فهرست انگلیسی ها شخصی ها، 35 نفر روحانی صاحب نام هم در لیست انگلیسی ها بود که در حد اطلاعات من بسیاری از آنها بدون سر و صدا و محاکمه، بطرز فجیعی کشته شدند، آیت الله علامه بوشهری ، آیت الله سید محمد خلفی نائینی، آیت الله سید محمود سادات اشکوری، آیت الله حاج سید اسدالله نظام العلمای تفرشی و آیت الله رحمت الله امامی دستجردی از جمله این روحانیون بودند که من درجریان قتل فجیع آنها قرار گرفتم . https://goo.gl/hKdzXA ادامه مطلب در سایت بربالاتر https://goo.gl/bg36CW
Forwarded from borobalatar
نکته جالبی که در این رابطه باید گفته شود اینست که نام آیت الله سید محمود طالقانی هم در لیست انگلیسی ها بود و تنها موردی که خمینی به آن روی خوش نشان نداد، همین بود و همین جا هم اضافه کنم که بر خلاف همه شایعات موجود، #طالقانی به تحریک و دستور #آیت الله بهشتی کشته نشد و طراحان و مجریان قتل #طالقانی ، #دکتر چمران و #فخرالدین حجازی بودند که بموقع ماجرای آن را هم خواهم گفت ،

برای آن که از سرنوشت سایر روحانیون این فهرست آگاه شده باشیم، این نکته را نیز باید برای اولین بار فاش کنم که، درست در شب اعدام ژنرالها که #نصیری و #ناجی تیرباران شدند ، #صادق خلخالی به زندان قصر رفت و 31 نفر از روحانیون را در مسجد زندان قصر به رگبار مسلسل بست که متاسفانه ، چریکهای زیر نظر من در این قتل عام شرکت موثر داشتند، این شب در میان خودشان به شب آخوند کشان نامگذاری شد. می بینید که این گونه کارها، بنیه و اساسش در #نوفل لو شاتو گذاشته شد و نه در تهران که از فرط درهم ریختگی کارها، قدرت تصمیم گیری در چنین موارد خطیری عملاً در مرحله صفر بود.https://goo.gl/n3CpTT ادامه مطلب در وبسایت بروبالاتر https://goo.gl/qNUfQN
Forwarded from borobalatar
طرح رژه #همافران از مقابل خمینی ، در نوفل لو شاتو برنامه ریزی شد، در همان جلسات نیمه شب به بعد که ادوارد تامسون و دیگران می توانستند با خمینی خلوت کنند، در این برنامه ریزی بدلیل آن که چریکهای زیر نظر من، مسئولیت اصلی را به عهده داشتند ، از کم و کیف قضایا آگاه هستم حقیقت قضایا اینست که پس از رفتن ژنرال هایزر آمریکایی به ایران ، فکر ایجاد رخنه و نفوذ در ارتش ، مثل خوره به جان جلسات شبانه #نوفل لو شاتو افتاد، آمریکایی ها و خمینی می دانستند که ارتش در برابر آنها تسلیم نمی شود و همچنان به سوگند خود وفادار خواهد ماند، سوگند آن هم به کلام الله مجید، یک امر مذهبی بود که آیت الله مذهبی نمی توانست تا مقدماتی فراهم نشده باشد ، حکم بر بطلان آن بدهد.

بنابراین ، بنظر آنها تنها شرط موفقیت ، ایجاد اختلاف، شکاف و بعد نفوذ در ارتش بود. کلنل تامسون آمریکایی بارها و به دفعات می گفت که شما فکر نفوذ در میان امرا و افسران و حتی درجه داران ، یا حتی خریداری کردن آنها را از ذهنتان خارج کنید. او می گفت : البته ما تنی چند نفر ناراضی را در مشت داریم اما این بمعنای نفوذ در ارتش نیست .
https://goo.gl/17sMj7