Forwarded from borobalatar
نزدیکی های شهرداری پاریس قرار داشت ، همه ما را از هم جدا کردند و هر یک را به سلولی فرستادند. در آخرین لحظات ، #قطب زاده خیلی آهسته گفت : بخاطر اسلحه وضع تو از همه خرابتر است ، با اینهمه گمان نمی کنم در میان همه دستگیر شدگان کسی خونسردتر و بی اعتنا تر از من بود !. فکر می کردم چرا این قدر خونسرد و بی تفاوت شده ام ، در زمان شاه ، وقتی که بعلت ذبح غیر بهداشتی به زندان افتادم، آنچنان وحشتی کردم که همان وحشت سبب نزدیکی من به #سید مهدی هاشمی شد و خلاصه جریانهایی که حالا دیگر شما هم می دانید درزندگیم اتفاق افتاد. چریک شدم، تروریست شدم، آدم کشتم ، مردم را شکنجه می دادم و خیال می کردم دارم انتقام می گیرم، اما حالا در پاریس بخاطر فسق و فجور آیت الله زاده ها ،در زندان بودم و عین خیال هم نبود. شاید هم این خونسردی و بی اعتنایی برای این بود که براستی برای من فرقی نداشت . من نه پسر#آیت الله خمینی بودم و نه پسر شیخ #حسینعلی منتظری نه پدرم قصد انقلاب داشت و نه خودم می خواستم کاره ای بشوم، ولو این که در زندان هم می ماندم ، در سوریه و لیبی آنقدر یاد گرفته بودم که بتوانم بهر قیمتی شده فرار کنم . یکی دوبار پلیس را صدا زدم و هر بار شکسته و بریده به خیال خودم چیزهایی به فرانسه گفتم که معلوم شد نفهمیده اند ، چون در عوض حرفهای من برایم غذا و دوبار هم دو نخ سیگار آوردند. ساعت ۹ شب بالاخره مرا از سلول انفرادی به همان اتاقی که در لحظات ورود به مرکز پليس آورده بودند، بردند و در آنجا بود که متوجه شدم، پیش از من همه متهمین پرونده به جز کارمن ، سروین و شوهران و برادرشان را از سلول ها بیرون آورده اند و علاوه بر ما، #بنی صدر، #سلامتیان، #حسن ابراهیم حبیبی، #حاج مانیان ، پروفسور #سیف الدین نبوی و یکی دو وکیل فرانسوی هم در آنجا هستند .
پاتریسیا در برابر چشم همه ، مرا بوسید و#قطب زاده در حالی که باد به غبغب انداخته بود، گفت : زیاد هم خوشحال نباشید، محاکمه اصلی در #نوفل لوشاتو خواهد بود!. در همین هنگام سر و کله خانم #دوریان مك گری پیدا شد و پس از آن که مرا بوسید، گفت ، از میان همه اینها، تنها برای تو شور می زد. تو از همه اینها بیگناه تر بودی و سنگین ترین اتهام هم متوجه تو بود. دیگر هرگز نه از اقبال احمد و نه از هیچ احمق دیگری یک اسلحه نشاندار که مربوط به دولت یک کشور است . نگیر و اگر هم بزور بتو دادند، در اولین فرصتی که پیدا کردی آن را دور بینداز! اگر این اسلحه لعنتی نبود، تمام امروز را در زندان نمی ماندید. با تعجب گفتم ، ولی جریان چیز دیگری بود، گفت : همه را می دائم و از شانس بد شما، پلیس در تعقیب این زن و مردها بوده است ، چون به ظاهر اینها یک باند هستند و کارشان همین است و چندی پیش همین بلا را سر وزیر نفت عربستان آقای #زکی یمانی هم آورده اند، آنهم با یک میلیون دلار و نقد هم گرفته اند! گفتم حالا وضعمان چطور می شود؟ گفت : همگی آزاد هستید و حتی می توانید علیه آنها شکایت کنید .اما وضع تو به خاطر اسلحه فرق میکند، ترتیب آن را هم قرار شده است بدهیم، آقای ژیسکار دستن علاقه مند نیست خطری برای انقلاب ایران بوجود آید! . . . . و بعد دوباره مرا بوسید و گفت ، دنیای کثیفی است ، نه ؟ و من فقط توانستم بخندم ! نزدیک ساعت یازده شب ، تشریفات مربوط به آزادی ما تمام شد و همگی بسوی #نوفل لوشاتو حرکت کردیم. به محض ورود ، #دکتر یزدی که حالت نوعی سرزنش بخودش گرفته بود، گفت ، متفرق نشوید که امام می خواهد همگی را یکجا ببیند، قطب زاده هم در مقابل چشم همه و از جمله چند نفر که اصلا در جریان نبودند ، با سرعتی باور نکردنی ، یقه #دکتر یزدی را در میان دستهای درشتش گرفت و در حالی که بدترین فحش های ناموسی را می داد، گفت ،
مادر قحبه ! اگر فکر می کنی از این قضیه می توانی آب گل آلود کنی ، کور خوانده ای . حواست جمع باشد ، تا حالا هم خيلى آقایی کرده ام .https://goo.gl/v6QW1L ادامه مطلب در سایت بروبالاترhttps://goo.gl/p9XJrK
پاتریسیا در برابر چشم همه ، مرا بوسید و#قطب زاده در حالی که باد به غبغب انداخته بود، گفت : زیاد هم خوشحال نباشید، محاکمه اصلی در #نوفل لوشاتو خواهد بود!. در همین هنگام سر و کله خانم #دوریان مك گری پیدا شد و پس از آن که مرا بوسید، گفت ، از میان همه اینها، تنها برای تو شور می زد. تو از همه اینها بیگناه تر بودی و سنگین ترین اتهام هم متوجه تو بود. دیگر هرگز نه از اقبال احمد و نه از هیچ احمق دیگری یک اسلحه نشاندار که مربوط به دولت یک کشور است . نگیر و اگر هم بزور بتو دادند، در اولین فرصتی که پیدا کردی آن را دور بینداز! اگر این اسلحه لعنتی نبود، تمام امروز را در زندان نمی ماندید. با تعجب گفتم ، ولی جریان چیز دیگری بود، گفت : همه را می دائم و از شانس بد شما، پلیس در تعقیب این زن و مردها بوده است ، چون به ظاهر اینها یک باند هستند و کارشان همین است و چندی پیش همین بلا را سر وزیر نفت عربستان آقای #زکی یمانی هم آورده اند، آنهم با یک میلیون دلار و نقد هم گرفته اند! گفتم حالا وضعمان چطور می شود؟ گفت : همگی آزاد هستید و حتی می توانید علیه آنها شکایت کنید .اما وضع تو به خاطر اسلحه فرق میکند، ترتیب آن را هم قرار شده است بدهیم، آقای ژیسکار دستن علاقه مند نیست خطری برای انقلاب ایران بوجود آید! . . . . و بعد دوباره مرا بوسید و گفت ، دنیای کثیفی است ، نه ؟ و من فقط توانستم بخندم ! نزدیک ساعت یازده شب ، تشریفات مربوط به آزادی ما تمام شد و همگی بسوی #نوفل لوشاتو حرکت کردیم. به محض ورود ، #دکتر یزدی که حالت نوعی سرزنش بخودش گرفته بود، گفت ، متفرق نشوید که امام می خواهد همگی را یکجا ببیند، قطب زاده هم در مقابل چشم همه و از جمله چند نفر که اصلا در جریان نبودند ، با سرعتی باور نکردنی ، یقه #دکتر یزدی را در میان دستهای درشتش گرفت و در حالی که بدترین فحش های ناموسی را می داد، گفت ،
مادر قحبه ! اگر فکر می کنی از این قضیه می توانی آب گل آلود کنی ، کور خوانده ای . حواست جمع باشد ، تا حالا هم خيلى آقایی کرده ام .https://goo.gl/v6QW1L ادامه مطلب در سایت بروبالاترhttps://goo.gl/p9XJrK