#شعر_سپید
✍ بر لب تو سرود ملّی بود
به سه تا رنگ مرده جان می داد
داد را می کشیدی از «ایران»
پرچمت باد را تکان می داد!!
.
طبل بر مغز خالی ات می کوفت
بغض دیوارها ترک می خورد
آن طرف توی کوچه ای بن بست
خواهر کوچکم کتک می خورد
🆔 @khod2
پخش می شد درون تلویزیون
اسم هایی که نام و ننگت بود
من به فکر رهایی وطنم
دست تو پرچم سه رنگت بود
■
.
در شب ِ چشم های مست «ندا»
جای شلّاق های «حدّ»م بود
«سبز»ی آن درخت بی پاییز
رنگ «شب گریه»های جدّم بود
روی کتفم گلوله ای می سوخت
یک غریبه گرفت نبضم را
پیرمردی میان خون خم شد
بوسه زد دستبند «سبز»م را
سبز پرچم به هیچ کس نرسید
همه ی باغ ما ملخ زده بود
نوشدارو دوباره دیر رسید
تن «سهراب» از تو یخ زده بود
■
.
آخر کوچه های بن بستت
پیر شد در دلم جوانی ها
آنقدر حذف شد... که از شعرم
هیچ ماند و «سپید»خوانی ها
رنگ «مشکی» زد از تو جوجه کلاغ
بر پر خسته ی کبوترها
شرح معراج عاشقان این بود:
رفت بالای دارها، سرها
ساعت ِ تو چهار بار نواخت
اسلحه توی فکر کشتن بود
ریزش برف بر سر ِ یک گور
این سپیدی پرچم من بود
■
.
من به خورشید فکر می کردم
عینک دودی تو «هرگز» بود!
رادیو گفت: شهر آرام است
ظاهراً آسفالت، قرمز بود!
🆔 @khod2
بولدوزرهای بی سر و پایت
لاله های مرا درو کردند
صاحبان گلوله و باتوم
عاقبت عشق را «وتو» کردند
به «نظامی» بگو که بنویسد
هر که در شهر بود «مجنون» بود
نه شراب و نه سیب حوّا داشت
سرخی پرچم من از خون بود!
■
.
دوستانم یکی یکی مردند
درد ما عشق بود یا که جنون؟!
دست تو پرچم سه رنگت بود
مسخ بودی جلوی تلویزیون
روزنامه نوشت: خوشبختیم!
گریه کردم: کجاست آزادی؟!
بغل دوست دخترت بودی!
به من و عشق فحش می دادی!!
.
زیر بار ِ هزار ناموزون
پشت تاریخ، تا ابد خم بود
از تمامی رنگ های جهان
سهم این نسل، چوب پرچم بود
✍ سید مهدی موسوی
https://t.me/khod2/14262
✔️من خــــــــــدا هــســـــــتم🌐
🆔 @KHOD2
☪ @ISLIE
📚 @KTYAB
✍ بر لب تو سرود ملّی بود
به سه تا رنگ مرده جان می داد
داد را می کشیدی از «ایران»
پرچمت باد را تکان می داد!!
.
طبل بر مغز خالی ات می کوفت
بغض دیوارها ترک می خورد
آن طرف توی کوچه ای بن بست
خواهر کوچکم کتک می خورد
🆔 @khod2
پخش می شد درون تلویزیون
اسم هایی که نام و ننگت بود
من به فکر رهایی وطنم
دست تو پرچم سه رنگت بود
■
.
در شب ِ چشم های مست «ندا»
جای شلّاق های «حدّ»م بود
«سبز»ی آن درخت بی پاییز
رنگ «شب گریه»های جدّم بود
روی کتفم گلوله ای می سوخت
یک غریبه گرفت نبضم را
پیرمردی میان خون خم شد
بوسه زد دستبند «سبز»م را
سبز پرچم به هیچ کس نرسید
همه ی باغ ما ملخ زده بود
نوشدارو دوباره دیر رسید
تن «سهراب» از تو یخ زده بود
■
.
آخر کوچه های بن بستت
پیر شد در دلم جوانی ها
آنقدر حذف شد... که از شعرم
هیچ ماند و «سپید»خوانی ها
رنگ «مشکی» زد از تو جوجه کلاغ
بر پر خسته ی کبوترها
شرح معراج عاشقان این بود:
رفت بالای دارها، سرها
ساعت ِ تو چهار بار نواخت
اسلحه توی فکر کشتن بود
ریزش برف بر سر ِ یک گور
این سپیدی پرچم من بود
■
.
من به خورشید فکر می کردم
عینک دودی تو «هرگز» بود!
رادیو گفت: شهر آرام است
ظاهراً آسفالت، قرمز بود!
🆔 @khod2
بولدوزرهای بی سر و پایت
لاله های مرا درو کردند
صاحبان گلوله و باتوم
عاقبت عشق را «وتو» کردند
به «نظامی» بگو که بنویسد
هر که در شهر بود «مجنون» بود
نه شراب و نه سیب حوّا داشت
سرخی پرچم من از خون بود!
■
.
دوستانم یکی یکی مردند
درد ما عشق بود یا که جنون؟!
دست تو پرچم سه رنگت بود
مسخ بودی جلوی تلویزیون
روزنامه نوشت: خوشبختیم!
گریه کردم: کجاست آزادی؟!
بغل دوست دخترت بودی!
به من و عشق فحش می دادی!!
.
زیر بار ِ هزار ناموزون
پشت تاریخ، تا ابد خم بود
از تمامی رنگ های جهان
سهم این نسل، چوب پرچم بود
✍ سید مهدی موسوی
https://t.me/khod2/14262
✔️من خــــــــــدا هــســـــــتم🌐
🆔 @KHOD2
☪ @ISLIE
📚 @KTYAB
Telegram
من خدا هستم
✍اختاپوس رژیم منحوس مُلاها به آخرخط رسیده
بجزتغییر رژیم وبرای تغییر رژیم وتغییرسرنوشت فرد فردمان،ابتدا خودمان را #تغییر دهیم
#تغییر_به_سطح_بالاتری_از_خویش
✔️من خـــــــــدا هــســــــــتم🌐
🆔 @KHOD2
بجزتغییر رژیم وبرای تغییر رژیم وتغییرسرنوشت فرد فردمان،ابتدا خودمان را #تغییر دهیم
#تغییر_به_سطح_بالاتری_از_خویش
✔️من خـــــــــدا هــســــــــتم🌐
🆔 @KHOD2
#شعر #شعر_سپید #صدای_عمق_ما #شاعرانگی_واقعی
🆔 @KHOD2
به پیچ و تابِ دو زنگیِ مست روی خدنگ
به نیزههای فرو رفته توی چشم نهنگ
به جفتگیری بعد از دویدنِ دو پلنگ
به استقامت دندان و انتفاضهی سنگ
دو حرف مانده به تعدیل، ماشه را بچکان
اشاره کن به شقیقه، به استحالهی تن
به خون که میرود از سردچالههای بدن
اشاره کن به سرانگشتهای زخمی زن
به حرفهای نگفته، شنود توی کفن
به ضربِ چکمه دهان گشاد را بدران
به ضربِ چکمه دهان گشاد را بستید
که با چکاچک تیر و تفنگ همدستید
حرامیانِ به خون تشنه، جانی و پستید
که از نژاد شغالان بیصفت هستید
عجیب نیست اگر جان دهیم در زندان
به اختناق صدا در گلوی آزادی
به جبر کشتن و ماندن شعار میدادی...
شبان رمیده شد از گلهاش در آبادی
در این فضا که نماندهست هیچ فریادی
بخوان حکایت دنبالهدار گرگ و شبان
قسم به خونِ نشسته به سینهی دیوار
به التهابِ نفسگیر جوخهی اعدام
به شاعرانِ شکستهقلم، گزیده مُحاق
«ز روی درد برآر از زبان من فریاد»*
که تشت عافیت افتاد از ادامهی بام
«دهانِ بسته همان به بریده باد زبان»
✍ شاعر: سمیه جلالی
«*مصرعهای داخل گیومه از محتشم کاشانی میباشند.*»
🔆 پ.ن: وقتی که #زن نوشت، واژه به خود بالید، #هنر به کمال رسید...
🆔 @KHOD2
📬 @khod3bot
🆔 @KHOD2
به پیچ و تابِ دو زنگیِ مست روی خدنگ
به نیزههای فرو رفته توی چشم نهنگ
به جفتگیری بعد از دویدنِ دو پلنگ
به استقامت دندان و انتفاضهی سنگ
دو حرف مانده به تعدیل، ماشه را بچکان
اشاره کن به شقیقه، به استحالهی تن
به خون که میرود از سردچالههای بدن
اشاره کن به سرانگشتهای زخمی زن
به حرفهای نگفته، شنود توی کفن
به ضربِ چکمه دهان گشاد را بدران
به ضربِ چکمه دهان گشاد را بستید
که با چکاچک تیر و تفنگ همدستید
حرامیانِ به خون تشنه، جانی و پستید
که از نژاد شغالان بیصفت هستید
عجیب نیست اگر جان دهیم در زندان
به اختناق صدا در گلوی آزادی
به جبر کشتن و ماندن شعار میدادی...
شبان رمیده شد از گلهاش در آبادی
در این فضا که نماندهست هیچ فریادی
بخوان حکایت دنبالهدار گرگ و شبان
قسم به خونِ نشسته به سینهی دیوار
به التهابِ نفسگیر جوخهی اعدام
به شاعرانِ شکستهقلم، گزیده مُحاق
«ز روی درد برآر از زبان من فریاد»*
که تشت عافیت افتاد از ادامهی بام
«دهانِ بسته همان به بریده باد زبان»
✍ شاعر: سمیه جلالی
«*مصرعهای داخل گیومه از محتشم کاشانی میباشند.*»
🔆 پ.ن: وقتی که #زن نوشت، واژه به خود بالید، #هنر به کمال رسید...
🆔 @KHOD2
📬 @khod3bot