Forwarded from کانال محمدکاظم کاظمی
👆قوالی «من کنت مولاه» اثر آوازخوان فقید پاکستانی، نصرت فتحعلی خان.
🔹
در ضمن اسم ایشان «فاتحعلی خان» نیست؛ «فتحعلی خان» است. در ایران بسیاریها به اشتباه او را «فاتحعلی خان» مینویسند.
🔹
در ضمن اسم ایشان «فاتحعلی خان» نیست؛ «فتحعلی خان» است. در ایران بسیاریها به اشتباه او را «فاتحعلی خان» مینویسند.
Forwarded from کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ غدیر
🔹 نعمت میرزازاده
🔻 قسمت اول
قصیدهای است مفصل، استادانه و پرمعنی از نعمت میرزازاده (م. آزرم). این شاعر چند قصیدهٔ عالی دربارهٔ حضرت پیامبر، حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا دارد و اینها در کتاب «لیلةالقدر» او چاپ شده است. دریغ که گذشت ایام و فاصلهای که شاعرِ این سرودهها با نظام حاکم در ایران پیدا کرد، این شعرها را مهجور نهاده است. انتشار این قصیدههای نعمت میرزازاده همیشه از آرزوهایم بوده است ولی در این فراوانی مشغلهها، کمتر به آنها دست یافتهام. امروز به شکرانهٔ روز عید غدیر، این قصیده را از کتاب شاعر تایپ کردم و تقدیم شما میکنم. با درود به روان حاج محمود اکبرزاده یزدی که در دههٔ شصت، ما را با قصیدههای نعمت میرزازاده آشنا کرد و خود از دوستداران این شعرها بود.
غدیر
(به سیدعلی حسینی خامنهای)
_ «تمام قافله گیرد به جای خویش قرار...!»
منادیان همه کردند حکم را تکرار
کویر بود، افق تا افق، گداخته مس
بر آن گداخته مس، کاروان، خطی ز غبار
دمیده مجمر خورشید، بر فراز کویر
وز آن، شراره فروتافته هزار هزار
به نیمروز تو گفتی که کورهٔ خورشید
تمام هستی خود، زی کویر، کرده نثار
هوا ستاده که در سینهاش گرفته نفس
نفس نمانده که خود باد، مانده از رفتار
شتاب قافله افزون، که زودتر برسد
به منزلی، که مگر سایه باشد و جوبار
به دوردست، نه پیدا، مگر درختی چند
در آن کویر، به مانند قامت زنهار
فراخنای بیابان چو پیکری خفته
که پاش در افق و سر به سینهٔ کهسار
به نیمروز به «جُحفه» قرار ممکن نیست
فتاد همهمه در کاروان، که چیست قرار،
نه کاروان، که ز حج بازگشته انبوهی
فزون ز دیدن و افزونتر از حدود شمار
نه کاروان، که به فرسنگها خطی ممتد
_ نود هزار نفر از پیادگان و سوار _
قبیلههای عرب در کنار یکدیگر
رکابدار نبی، چون مهاجر و انصار
نبی ستاد و بفرمود تا که گردآیند
تمام قافله، از پیش و پس، کران و کنار
کنار راه، یکی کوه بود و در پایش
بمانده برکهٔ بارانِ ابرهایِ بهار
کنار برکه، درختان سالخوردی چند
که سایبان شده در آن کویر آتشبار
بگفت تا که برآرند از جهاز شتر
فراز دامنهٔ کوه، منبری سُتْوار
از آنکه لحظهٔ پیشین رسیده بود سروش
که در رسیده زمانی، که حق شود اظهار
ملازمان همه دیدند _ بر نشانهٔ وحی _
عرق نشسته نبی را به جبهه و رخسار
شکفته چهرهٔ پاکش ز التهاب پیام
زدوده جلوهٔ وحیَش ز روی خسته غبار
فراز دامنهٔ کوه، بر شد و نگریست
در آن قبایل بسیار، از یمین و یسار
در آن فراز چه میدید، کس نمیدانست
کنون بگویمت از آن مناظر و اسرار:
«گذشته»ها و «کنون» و فضای «آینده»
همه معاینه میدید اندر آن دیدار
«گذشته»، بود ره رفته، مبدأش «مکه»
که تا «مدینه» همی گشته بود ره هموار
«کنون» تجمع خلق است اندر این منزل
کهشان به مقصد «آینده»، بست باید بار
و لیک حوزهٔ «آینده» هست جمله جهان:
رهی به طول ابد، رهنوردیاش دشوار
هرآنچه طی شده زین پیشتر، رهی اندک
هرآنچه مانده از این پس، مسافتی بسیار
چنان رهی است فراپیش و وقتِ رهبر تنگ
که را سزاست که بر کاروان شود سالار؟
چنین، «گذشته» و «آینده» و «کنون» میدید
به چشمِ روشنِ دل، نقشهای روشن و تار
به بیست سال و سه، کوشیده بود تا اسلام
رسیده بود به «اکنون» به یُمنِ بس پیکار
وز آنکه شارع اسلام بود، میدانست
که هست نهضت او تازه پای در رفتار
ز «جاهلیت» پیشین، هنوز آثاری است
که گاه جلوه کند آشکار، آن آثار
هنوز دورهٔ تعلیم، خود نگشته تمام
که تا پدید شود راه و چاه و گلبن و خار
اگرچه هست در اسلام، اصل، آزادی
و در «امور» به شَورند مردمان مختار
ولیک قاعده را نیز هست استثنا
کز این خلاف، شود قاعده بسی ستوار
بهویژه آن که کمین کردهاند در ره خلق
بسا به چهره شبان و به سیرتِ کفتار
که هست نهضت اسلام، چون نهالی خُرد
که باغبان طلبد تا نهال آرد بار
نهال، نهضت اسلام و باغبان، رهبر
و بار، مردم آزاد و چشم و دل بیدار
وز آنکه مرحلهٔ رهبری هنوز بهجاست
تمام نیست هدایت، در این زمان ناچار
به یُمن تربیت آنگه که ریشه کرد درخت
به بار آید و نقصان نیابد از آزار
میان «رهبر» و «حاکم» تفاوتی است عظیم
چنان که هست تفاوت میان «راه» و «سوار»
نخست راه بباید به سوی مقصد خلق
وز آن سپس به سر کاروان، یکی سالار
(ادامه در پست بعدی)
@mkazemkazemi
🔹 نعمت میرزازاده
🔻 قسمت اول
قصیدهای است مفصل، استادانه و پرمعنی از نعمت میرزازاده (م. آزرم). این شاعر چند قصیدهٔ عالی دربارهٔ حضرت پیامبر، حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا دارد و اینها در کتاب «لیلةالقدر» او چاپ شده است. دریغ که گذشت ایام و فاصلهای که شاعرِ این سرودهها با نظام حاکم در ایران پیدا کرد، این شعرها را مهجور نهاده است. انتشار این قصیدههای نعمت میرزازاده همیشه از آرزوهایم بوده است ولی در این فراوانی مشغلهها، کمتر به آنها دست یافتهام. امروز به شکرانهٔ روز عید غدیر، این قصیده را از کتاب شاعر تایپ کردم و تقدیم شما میکنم. با درود به روان حاج محمود اکبرزاده یزدی که در دههٔ شصت، ما را با قصیدههای نعمت میرزازاده آشنا کرد و خود از دوستداران این شعرها بود.
غدیر
(به سیدعلی حسینی خامنهای)
_ «تمام قافله گیرد به جای خویش قرار...!»
منادیان همه کردند حکم را تکرار
کویر بود، افق تا افق، گداخته مس
بر آن گداخته مس، کاروان، خطی ز غبار
دمیده مجمر خورشید، بر فراز کویر
وز آن، شراره فروتافته هزار هزار
به نیمروز تو گفتی که کورهٔ خورشید
تمام هستی خود، زی کویر، کرده نثار
هوا ستاده که در سینهاش گرفته نفس
نفس نمانده که خود باد، مانده از رفتار
شتاب قافله افزون، که زودتر برسد
به منزلی، که مگر سایه باشد و جوبار
به دوردست، نه پیدا، مگر درختی چند
در آن کویر، به مانند قامت زنهار
فراخنای بیابان چو پیکری خفته
که پاش در افق و سر به سینهٔ کهسار
به نیمروز به «جُحفه» قرار ممکن نیست
فتاد همهمه در کاروان، که چیست قرار،
نه کاروان، که ز حج بازگشته انبوهی
فزون ز دیدن و افزونتر از حدود شمار
نه کاروان، که به فرسنگها خطی ممتد
_ نود هزار نفر از پیادگان و سوار _
قبیلههای عرب در کنار یکدیگر
رکابدار نبی، چون مهاجر و انصار
نبی ستاد و بفرمود تا که گردآیند
تمام قافله، از پیش و پس، کران و کنار
کنار راه، یکی کوه بود و در پایش
بمانده برکهٔ بارانِ ابرهایِ بهار
کنار برکه، درختان سالخوردی چند
که سایبان شده در آن کویر آتشبار
بگفت تا که برآرند از جهاز شتر
فراز دامنهٔ کوه، منبری سُتْوار
از آنکه لحظهٔ پیشین رسیده بود سروش
که در رسیده زمانی، که حق شود اظهار
ملازمان همه دیدند _ بر نشانهٔ وحی _
عرق نشسته نبی را به جبهه و رخسار
شکفته چهرهٔ پاکش ز التهاب پیام
زدوده جلوهٔ وحیَش ز روی خسته غبار
فراز دامنهٔ کوه، بر شد و نگریست
در آن قبایل بسیار، از یمین و یسار
در آن فراز چه میدید، کس نمیدانست
کنون بگویمت از آن مناظر و اسرار:
«گذشته»ها و «کنون» و فضای «آینده»
همه معاینه میدید اندر آن دیدار
«گذشته»، بود ره رفته، مبدأش «مکه»
که تا «مدینه» همی گشته بود ره هموار
«کنون» تجمع خلق است اندر این منزل
کهشان به مقصد «آینده»، بست باید بار
و لیک حوزهٔ «آینده» هست جمله جهان:
رهی به طول ابد، رهنوردیاش دشوار
هرآنچه طی شده زین پیشتر، رهی اندک
هرآنچه مانده از این پس، مسافتی بسیار
چنان رهی است فراپیش و وقتِ رهبر تنگ
که را سزاست که بر کاروان شود سالار؟
چنین، «گذشته» و «آینده» و «کنون» میدید
به چشمِ روشنِ دل، نقشهای روشن و تار
به بیست سال و سه، کوشیده بود تا اسلام
رسیده بود به «اکنون» به یُمنِ بس پیکار
وز آنکه شارع اسلام بود، میدانست
که هست نهضت او تازه پای در رفتار
ز «جاهلیت» پیشین، هنوز آثاری است
که گاه جلوه کند آشکار، آن آثار
هنوز دورهٔ تعلیم، خود نگشته تمام
که تا پدید شود راه و چاه و گلبن و خار
اگرچه هست در اسلام، اصل، آزادی
و در «امور» به شَورند مردمان مختار
ولیک قاعده را نیز هست استثنا
کز این خلاف، شود قاعده بسی ستوار
بهویژه آن که کمین کردهاند در ره خلق
بسا به چهره شبان و به سیرتِ کفتار
که هست نهضت اسلام، چون نهالی خُرد
که باغبان طلبد تا نهال آرد بار
نهال، نهضت اسلام و باغبان، رهبر
و بار، مردم آزاد و چشم و دل بیدار
وز آنکه مرحلهٔ رهبری هنوز بهجاست
تمام نیست هدایت، در این زمان ناچار
به یُمن تربیت آنگه که ریشه کرد درخت
به بار آید و نقصان نیابد از آزار
میان «رهبر» و «حاکم» تفاوتی است عظیم
چنان که هست تفاوت میان «راه» و «سوار»
نخست راه بباید به سوی مقصد خلق
وز آن سپس به سر کاروان، یکی سالار
(ادامه در پست بعدی)
@mkazemkazemi
Forwarded from کانال محمدکاظم کاظمی
کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ غدیر 🔹 نعمت میرزازاده 🔻 قسمت اول قصیدهای است مفصل، استادانه و پرمعنی از نعمت میرزازاده (م. آزرم). این شاعر چند قصیدهٔ عالی دربارهٔ حضرت پیامبر، حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا دارد و اینها در کتاب «لیلةالقدر» او چاپ شده است. دریغ که گذشت ایام و فاصلهای…
✳️ غدیر
🔹 نعمت میرزازاده
🔻 قسمت دوم
از آن فراز، در این گونه پردهها میدید
هزار نقش که نآرم سرود، در گفتار
کنون سزاست یکی راهبر بود حاکم
کنون رواست همان راهدان بود سردار
کسی که نهضت اسلام را شناسد نیک
کسی که در ره حق بگذرد ز خویش و تبار
کسی که در دل و جانش ز جاهلیت نیست
نه هیچ شعلهٔ آز و نه هیچ لکهٔ تار
کسی که دانش و آزادگی از او روید
چنان که از دل آتش شود پدید، شرار
کسی که در نظرش هیچ نیست جز انسان
کسی که در دل او نیست هیچ، جز دادار
کسی که هست ستمدیده را بِهین یاور
کسی که هست ستمباره را مِهین قهّار
کسی که قلعهٔ «خیبر» گشوده است به دست
به جنگ «بدر»، ز اهریمنان کشیده دمار
کسی که روی نگردانده هیچگه از رزم
کسی که در «اُحُد» از دشمنان نکرده فرار
کسی که هست چو دریا و میکند طوفان
ز اشک چشم یتیم؛ این شگرف دریابار!
کسی که هست چنانچون نبی به قول و عمل
کسی که جان گرامی به حق کند ایثار
کسی که خُفت به جای نبی در آن شب خوف،
درون مهلکه، تا جان کند به دوست نثار
کسی که نیست جدا از فروغ علم نبی
چنان که نیست ز آتش جدا، شرارهٔ نار
بهویژه آن که سروش آمده است لحظهٔ پیش
که بیش از این بنشاید درنگ، در این کار
از آن فراز، علی را بخواند در بر خویش
«وصی» کنار «نبی» آمد و گرفت قرار
فرازِ دستِ نبی شد علی، که تا بینند
به دستِ قائد اسلام، مظهری ز شعار
گرفت دست علی و نمود بر همه خلق
که اینک آنکه شما راست رهبر و سردار
هر آنکه را که بُدم مقتدا و پیغمبر
علی است زین سپس او را امیر و حکمگذار
ودیعت است شما را ز من دو شیء گران
که هست ارزششان بیشتر ز هر مقدار
یکی کلام خدا و دگر حریم رسول
که نیستند جدا این دو، تا به روز شمار
وگر ز دست نهید این دو را، یقین دانم
که نیست بهره شما را به غیر رنج و مرار
علی است آن که شما راست زین سپس رهبر
علی است آن که شما راست زین سپس سردار
گذشته است از آن روز، روزگار دراز
گذشته است بسی ماه و سال و لیل و نهار
و لیک بیعت آن روز، همچنان برجاست
چو آفتاب که نارد کسَش کند انکار
«غدیر»، چشمهٔ پاکی است در دل تاریخ
روان به بستر آینده، نی به وادی پار
هماره تا که بوَد حق برابر باطل
هماره تا که تحرّک بوَد بری ز قرار
پیام صحنۀ آن روز، بانگ آزادی است
طنین فکنده در آفاق هستی و اعصار
مشهد، بهمن ۱۳۴۷
منبع: لیلةالقدر، نعمت میرزازاده (م. آزرم)، انتشارات روشنان، اردیبهشت ۱۳۵۷، صفحات ۶۷ تا ۷۶.
🔹 نعمت میرزازاده
🔻 قسمت دوم
از آن فراز، در این گونه پردهها میدید
هزار نقش که نآرم سرود، در گفتار
کنون سزاست یکی راهبر بود حاکم
کنون رواست همان راهدان بود سردار
کسی که نهضت اسلام را شناسد نیک
کسی که در ره حق بگذرد ز خویش و تبار
کسی که در دل و جانش ز جاهلیت نیست
نه هیچ شعلهٔ آز و نه هیچ لکهٔ تار
کسی که دانش و آزادگی از او روید
چنان که از دل آتش شود پدید، شرار
کسی که در نظرش هیچ نیست جز انسان
کسی که در دل او نیست هیچ، جز دادار
کسی که هست ستمدیده را بِهین یاور
کسی که هست ستمباره را مِهین قهّار
کسی که قلعهٔ «خیبر» گشوده است به دست
به جنگ «بدر»، ز اهریمنان کشیده دمار
کسی که روی نگردانده هیچگه از رزم
کسی که در «اُحُد» از دشمنان نکرده فرار
کسی که هست چو دریا و میکند طوفان
ز اشک چشم یتیم؛ این شگرف دریابار!
کسی که هست چنانچون نبی به قول و عمل
کسی که جان گرامی به حق کند ایثار
کسی که خُفت به جای نبی در آن شب خوف،
درون مهلکه، تا جان کند به دوست نثار
کسی که نیست جدا از فروغ علم نبی
چنان که نیست ز آتش جدا، شرارهٔ نار
بهویژه آن که سروش آمده است لحظهٔ پیش
که بیش از این بنشاید درنگ، در این کار
از آن فراز، علی را بخواند در بر خویش
«وصی» کنار «نبی» آمد و گرفت قرار
فرازِ دستِ نبی شد علی، که تا بینند
به دستِ قائد اسلام، مظهری ز شعار
گرفت دست علی و نمود بر همه خلق
که اینک آنکه شما راست رهبر و سردار
هر آنکه را که بُدم مقتدا و پیغمبر
علی است زین سپس او را امیر و حکمگذار
ودیعت است شما را ز من دو شیء گران
که هست ارزششان بیشتر ز هر مقدار
یکی کلام خدا و دگر حریم رسول
که نیستند جدا این دو، تا به روز شمار
وگر ز دست نهید این دو را، یقین دانم
که نیست بهره شما را به غیر رنج و مرار
علی است آن که شما راست زین سپس رهبر
علی است آن که شما راست زین سپس سردار
گذشته است از آن روز، روزگار دراز
گذشته است بسی ماه و سال و لیل و نهار
و لیک بیعت آن روز، همچنان برجاست
چو آفتاب که نارد کسَش کند انکار
«غدیر»، چشمهٔ پاکی است در دل تاریخ
روان به بستر آینده، نی به وادی پار
هماره تا که بوَد حق برابر باطل
هماره تا که تحرّک بوَد بری ز قرار
پیام صحنۀ آن روز، بانگ آزادی است
طنین فکنده در آفاق هستی و اعصار
مشهد، بهمن ۱۳۴۷
منبع: لیلةالقدر، نعمت میرزازاده (م. آزرم)، انتشارات روشنان، اردیبهشت ۱۳۵۷، صفحات ۶۷ تا ۷۶.
✳️ انتشار کتاب «مزارات هرات»
▪️ رسالهٔ مزارات هرات
شامل سه حصه
حصۀ اول (مقصدالاقبال سلطانیه) تألیف اصیلالدین واعظ هروی
حصهٔ دوم تألیف عبیدالله بن ابوسعید هروی
حصهٔ سوم تألیف ملا محمدصدیق هروی
به تصحیح، مقابله، حواشی و تعلیقات عبدالرئوف فکری هروی
به اهتمام دکتر هادی اکبرزاده
ناشر: انتشارات عرفان
صفحهآرایی: محمدکاظم کاظمی
طرح جلد: باسمالرسام
چاپ دوم (اول عرفان)، ۱۴۰۲
🔻 شهر هرات را «خاک اولیا» نامیدهاند به سبب برخورداری بسیار این شهر از مقبرهها و مزارات اهالی دانش، ادب و عرفان. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم که آنقدر از مزارات مشاهیر در فقط همین شهر میتوان یافت که در همه دیگر شهرهای افغانستان به مشاهده نرسیده است.
🔻 دریغ که بسیاری از این مزارات وضعیت نابسامانی دارد. شماری از اینها ویران شده یا با توسعههای شهری آسیب دیده یا حتی ناپدید شده است. آنها هم که باقی است رسیدگی بسیار به خود نمیبیند مگر تعدادی اندک.
حفظ و مرمت این مقابر البته یک ضرورت مهم است که هم به عهدهٔ مردم است و هم حکومتگران، که معمولاً هم هیچ گروه آن مایه از احساس مسئولیت را در این موضوع نداشتهاند. ولی آنچه قبل از اینها و در قدم اول اهمیت دارد، شناخت این مقابر است و ثبت و ضبط مشخصات کسانی که در آنها خفتهاند و نیز سنگهای قبر و کتیبههایی که هر کدام یک سند تاریخیاند.
🔻 هم از این روی است که ضرورت و ارزش کتابی مثل «رسالهٔ مزارات هرات» معلوم میشود. کتابی مفصل و مرجع دربارهٔ این مزارات که البته خود حاصل سه رساله است، چنان که در ابتدای این یادداشت دیدید. و به این بیفزاییم حواشی و تعلیقات مرحوم عبدالرئوف فکری سلجوقی که بهراستی این رساله را زنده کرده است. با توجه به فاصلهٔ زمانی میان تألیف این رسالهها و عصر حاضر، اگر این تعلیقات مرحوم فکری سلجوقی نبود، شاید این کتاب مهم، آنقدرها هم بهروز و کارآمد نمیبود.
🔻 کتاب بار اول در سال ۱۳۴۴ شمسی چاپ شده است و در سالهای اخیر همواره نایاب بوده است با همه نیازی که به آن احساس میشده است. از آن گذشته، حدود نیم قرن فاصله، طبیعتاً استفاده از چاپ اول را از نظر نوع حروفچینی و خطاهای تایپی و پریدگی و افتادگی حروف، بسیار دشوار میساخت.
🔻 در چاپ جدید، کتاب از نو حروفچینی شده و با ویرایش و نمونهخوانی دکتر هادی اکبرزاده کیفیتی دیگر یافته است. صفحهآرایی آن نیز با من بوده است.
🔻 «رسالهٔ مزارات هرات» را میتوانید در مشهد از انتشارات امام در چهارراه دکترا تهیه کنید و برای تهیهٔ آن در سایر جایها، میشود با پیامرسانها با انتشارات عرفان تماس بگیرید.
🔻 تلفن:
+989123131455
🔻 تلگرام
@Ketaberfan
✳️ انتشار کتاب «مزارات هرات»
▪️ رسالهٔ مزارات هرات
شامل سه حصه
حصۀ اول (مقصدالاقبال سلطانیه) تألیف اصیلالدین واعظ هروی
حصهٔ دوم تألیف عبیدالله بن ابوسعید هروی
حصهٔ سوم تألیف ملا محمدصدیق هروی
به تصحیح، مقابله، حواشی و تعلیقات عبدالرئوف فکری هروی
به اهتمام دکتر هادی اکبرزاده
ناشر: انتشارات عرفان
صفحهآرایی: محمدکاظم کاظمی
طرح جلد: باسمالرسام
چاپ دوم (اول عرفان)، ۱۴۰۲
🔻 شهر هرات را «خاک اولیا» نامیدهاند به سبب برخورداری بسیار این شهر از مقبرهها و مزارات اهالی دانش، ادب و عرفان. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم که آنقدر از مزارات مشاهیر در فقط همین شهر میتوان یافت که در همه دیگر شهرهای افغانستان به مشاهده نرسیده است.
🔻 دریغ که بسیاری از این مزارات وضعیت نابسامانی دارد. شماری از اینها ویران شده یا با توسعههای شهری آسیب دیده یا حتی ناپدید شده است. آنها هم که باقی است رسیدگی بسیار به خود نمیبیند مگر تعدادی اندک.
حفظ و مرمت این مقابر البته یک ضرورت مهم است که هم به عهدهٔ مردم است و هم حکومتگران، که معمولاً هم هیچ گروه آن مایه از احساس مسئولیت را در این موضوع نداشتهاند. ولی آنچه قبل از اینها و در قدم اول اهمیت دارد، شناخت این مقابر است و ثبت و ضبط مشخصات کسانی که در آنها خفتهاند و نیز سنگهای قبر و کتیبههایی که هر کدام یک سند تاریخیاند.
🔻 هم از این روی است که ضرورت و ارزش کتابی مثل «رسالهٔ مزارات هرات» معلوم میشود. کتابی مفصل و مرجع دربارهٔ این مزارات که البته خود حاصل سه رساله است، چنان که در ابتدای این یادداشت دیدید. و به این بیفزاییم حواشی و تعلیقات مرحوم عبدالرئوف فکری سلجوقی که بهراستی این رساله را زنده کرده است. با توجه به فاصلهٔ زمانی میان تألیف این رسالهها و عصر حاضر، اگر این تعلیقات مرحوم فکری سلجوقی نبود، شاید این کتاب مهم، آنقدرها هم بهروز و کارآمد نمیبود.
🔻 کتاب بار اول در سال ۱۳۴۴ شمسی چاپ شده است و در سالهای اخیر همواره نایاب بوده است با همه نیازی که به آن احساس میشده است. از آن گذشته، حدود نیم قرن فاصله، طبیعتاً استفاده از چاپ اول را از نظر نوع حروفچینی و خطاهای تایپی و پریدگی و افتادگی حروف، بسیار دشوار میساخت.
🔻 در چاپ جدید، کتاب از نو حروفچینی شده و با ویرایش و نمونهخوانی دکتر هادی اکبرزاده کیفیتی دیگر یافته است. صفحهآرایی آن نیز با من بوده است.
🔻 «رسالهٔ مزارات هرات» را میتوانید در مشهد از انتشارات امام در چهارراه دکترا تهیه کنید و برای تهیهٔ آن در سایر جایها، میشود با پیامرسانها با انتشارات عرفان تماس بگیرید.
🔻 تلفن:
+989123131455
🔻 تلگرام
@Ketaberfan
Telegram
کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ تصویر جلد کتاب «مزارات هرات»
🔻 توضیح بیشتر در پست بعد
🔻 توضیح بیشتر در پست بعد
Forwarded from خانهٔ آینه
✳️ دورهمی بیدلخوانی
🔻 در «کافه کتاب خانهٔ تجربه»
🔻 یکشنبهها، ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۱
🔻 مشهد، هفت تیر ۱۵، پلاک ۴
🔻 در «کافه کتاب خانهٔ تجربه»
🔻 یکشنبهها، ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۱
🔻 مشهد، هفت تیر ۱۵، پلاک ۴
مرثیهخوانی افغانستانی
میر فخرالدین آقا
🔹 امسال مرثیهخوانی میر فخرالدین آقا دست به دست میگردد. شاید چون خیلیها دلشان برای مرثیهخوانیهای ساده، پرمحتوا و مؤثر تنگ شده است. به راستی کسی نیست که این سبکهای اصیل را احیا کند؟
@mkazemkazemi
@mkazemkazemi
Forwarded from زین قند پارسی - علیرضا حیدری (علیرضا حیدری)
🔸خطۀ ویراستاران منتشر شد
🔹 به کوشش جواد رسولی
🔹با دیباچۀ گلی امامی
🔹 انتشارات کلهر
این کتاب در بر دارندۀ گفتوگوها و نوشتههای چند تن از ویراستارانی است که در حوزههای کتاب، صداوسیما و مطبوعات مشهد/خراسان فعال بودهاند یا فعالیت دارند؛ ازجمله:
#علیرضا_حیدری
#محمود_ناظرانپور، #خلیل_حسینی_عطار، #حسین_واحدی، #جعفر_جعفرزاده، #بیژن_باطنی، #محمدجعفر_یاحقی، #محمد_غلامینژاد، #محمدرضا_کربلایی_مقدم، #محمدجواد_شکوری، #جلیل_خشخاشی_مقدم، #عباس_فرزانه، #علیرضا_لعلی، ، #حسن_احمدی، #علی_خزاعیفر، #محمد_تقیزاده، #جواد_کامیابی، #احمد_وضیعی، #قنبرعلی_فاکهی، #باقر_معین، #هاشم_جوادزاده، #محسن_مدیرشانهچی، #مهدی_جامی، #محمدکاظم_کاظمی، #سیدحمید_حیدری_ثانی، #محمدرضا_مروارید، #امیر_سلمانی_رحیمی، #اصغر_ارشاد_سرابی، #حمیدرضا_نویدیمهر، #حسن_عطائیراد.
🔹 به کوشش جواد رسولی
🔹با دیباچۀ گلی امامی
🔹 انتشارات کلهر
این کتاب در بر دارندۀ گفتوگوها و نوشتههای چند تن از ویراستارانی است که در حوزههای کتاب، صداوسیما و مطبوعات مشهد/خراسان فعال بودهاند یا فعالیت دارند؛ ازجمله:
#علیرضا_حیدری
#محمود_ناظرانپور، #خلیل_حسینی_عطار، #حسین_واحدی، #جعفر_جعفرزاده، #بیژن_باطنی، #محمدجعفر_یاحقی، #محمد_غلامینژاد، #محمدرضا_کربلایی_مقدم، #محمدجواد_شکوری، #جلیل_خشخاشی_مقدم، #عباس_فرزانه، #علیرضا_لعلی، ، #حسن_احمدی، #علی_خزاعیفر، #محمد_تقیزاده، #جواد_کامیابی، #احمد_وضیعی، #قنبرعلی_فاکهی، #باقر_معین، #هاشم_جوادزاده، #محسن_مدیرشانهچی، #مهدی_جامی، #محمدکاظم_کاظمی، #سیدحمید_حیدری_ثانی، #محمدرضا_مروارید، #امیر_سلمانی_رحیمی، #اصغر_ارشاد_سرابی، #حمیدرضا_نویدیمهر، #حسن_عطائیراد.
Forwarded from Rasouli Javad رسولی
📚 علاقهمندان کتاب خطه ویراستاران میتوانند از این راهها برای تهیۀ آن اقدام فرمایند.
✅️ سایت انتشارات کلهر
Www.kalhorbook.com
✅نشانی اینستاگرام
www.instagram.com/kalhorbook2
✅️ کتابفروشی کلهر در مشهد، (چهارراه لشکر؛ بهصورت حضوری و یا تلفنی 38594344-051)
✅️ و بهزودی از کتابفروشیهای معتبر و شهرکتابهای سراسر کشور
✅️ سایت انتشارات کلهر
Www.kalhorbook.com
✅نشانی اینستاگرام
www.instagram.com/kalhorbook2
✅️ کتابفروشی کلهر در مشهد، (چهارراه لشکر؛ بهصورت حضوری و یا تلفنی 38594344-051)
✅️ و بهزودی از کتابفروشیهای معتبر و شهرکتابهای سراسر کشور
Forwarded from کافه کتاب آفتاب ☕️📚☀️
زآتش او شعلهها اندوختیم 🏴
دوستان و همراهان عزیز
سلام
امسال هم طبق سنت سالهای گذشته برای پیوند با حماسه انسانی عاشورا و
نهضت دادخواهانه
حضرت حسین ابن علی
(درود بر او و یارانش)
گرد هم میآییم و فراخور حس و حال، شعر یا نثری عاشورایی را میخوانیم.
زمان: تاسوعا و عاشورا از ساعت ۲۰ تا ۲۲
مکان: کافه کتاب آفتاب
⬛️ ضمنا کافه کتاب آفتاب در روزهای تاسوعا و عاشورا تعطیل است.
🏡🌱📚
www.abook.ir
.
https://www.instagram.com/cafe_ketab_aftab/
دوستان و همراهان عزیز
سلام
امسال هم طبق سنت سالهای گذشته برای پیوند با حماسه انسانی عاشورا و
نهضت دادخواهانه
حضرت حسین ابن علی
(درود بر او و یارانش)
گرد هم میآییم و فراخور حس و حال، شعر یا نثری عاشورایی را میخوانیم.
زمان: تاسوعا و عاشورا از ساعت ۲۰ تا ۲۲
مکان: کافه کتاب آفتاب
⬛️ ضمنا کافه کتاب آفتاب در روزهای تاسوعا و عاشورا تعطیل است.
🏡🌱📚
www.abook.ir
.
https://www.instagram.com/cafe_ketab_aftab/
Forwarded from یک حرف از هزاران
#یاد_ها
☑️ «لا یمکن الفرار از عشق»
مروری بر یک قصیدهی عاشورایی
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندۀ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عبّاس «اجننی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سر
میان خاک کلام خدا مقطعه شد
میان خاک الف لام میم طاها سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت، ادامه سه روز ...اما سر -
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیۀ کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت
به چوب، چوبه محمل؛ نه با زبان، با سر
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
#سید_حمیدرضا_برقعی
🔰برنامه: #قند_پارسی
🖋نویسنده: #محمدکاظم_کاظمی
🎙تهیهکننده/ گوینده: #زینب_بیات
@zaynabbayat
#یک_حرف_از_هزاران
▶️ گزیده های ایران و جهان ◀️
@yekhezaran
☑️ «لا یمکن الفرار از عشق»
مروری بر یک قصیدهی عاشورایی
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندۀ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عبّاس «اجننی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سر
میان خاک کلام خدا مقطعه شد
میان خاک الف لام میم طاها سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت، ادامه سه روز ...اما سر -
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیۀ کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت
به چوب، چوبه محمل؛ نه با زبان، با سر
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
#سید_حمیدرضا_برقعی
🔰برنامه: #قند_پارسی
🖋نویسنده: #محمدکاظم_کاظمی
🎙تهیهکننده/ گوینده: #زینب_بیات
@zaynabbayat
#یک_حرف_از_هزاران
▶️ گزیده های ایران و جهان ◀️
@yekhezaran
Telegram
attach 📎
Forwarded from 🎧پادکست شعر پارسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎧 «سیدحسن حسینی»، قسمت اول از فصل دوم پادکست شعر پارسی، منتشر شد.
🎙در این قسمت به یکی از بزرگترین و جریانسازترین شاعران معاصر، ملقب به سیدالشعرا، «سیدحسن حسینی» میپردازیم. برای شنیدن نسخه کامل این قسمت، به کانال کستباکس شعر پارسی سر بزنید.
🔸️با شعرخوانی شاعر ارجمند جناب آقای غلامرضا طریقی
🔹️لینک کانال شعر پارسی در کستباکس:
📎 https://castbox.fm/vb/697339170
🔹️لینک نصب نرمافزار کستباکس:
📎 https://b2n.ir/Castboxinstall
🔸️درصورت بازنشدن لینکها، از فیلترشکن استفاده کنید.
🎧 @shearparsipod
🎙در این قسمت به یکی از بزرگترین و جریانسازترین شاعران معاصر، ملقب به سیدالشعرا، «سیدحسن حسینی» میپردازیم. برای شنیدن نسخه کامل این قسمت، به کانال کستباکس شعر پارسی سر بزنید.
🔸️با شعرخوانی شاعر ارجمند جناب آقای غلامرضا طریقی
🔹️لینک کانال شعر پارسی در کستباکس:
📎 https://castbox.fm/vb/697339170
🔹️لینک نصب نرمافزار کستباکس:
📎 https://b2n.ir/Castboxinstall
🔸️درصورت بازنشدن لینکها، از فیلترشکن استفاده کنید.
🎧 @shearparsipod
✳️ کتابی در تاریخ معاصر افغانستان
🔻 تاریخ معاصر افغانستان، از احمدشاه درانی تا سقوط کمونیستها
▪️ علیاکبر فیاض
▪️چاپ اولِ انتشارات بدخشان، ۱۴۰۲
▪️ویرایش: حسین رهیاب
▪️صفحهآرایی: محمدکاظم کاظمی
▪️طرح جلد: وحید عباسی
🔻 بسیار رخ داده است که دوستانی از جوانان هموطن یا علاقهمندان ایرانی، در پی کتاب مختصر و جامعی از تاریخ سیاسی افغانستان هستند. البته ما کتابهای مهمی مثل «افغانستان در پنج قرن اخیر» میر محمدصدیق فرهنگ و «افغانستان در مسیر تاریخ» میر غلاممحمد غبار را داریم. ولی آنها کتابهای مفصلی است هر کدام با بیش از هزار صفحه و خارج از حوصلهٔ عموم خوانندگان.
🔻 در چنین مواردی کتاب «تاریخ معاصر افغانستان» نوشتهٔ علیاکبر فیاض میتواند قابل توصیه و استفاده باشد. کتابی در قطع رقعی در ۳۰۰ صفحه که در آن، تاریخ افغانستان در سه قرن اخیر بازگو شده است، یعنی از تشکیل حکومت احمدشاه درانی که میتوان آن را طلیعهٔ پیدایش افغانستان کنونی دانست، تا دههٔ هفتاد و سقوط حکومت کمونیستی.
🔻این کتاب پیش از این به وسیلهٔ انتشارات جامعةالمصطفی منتشر شده بود و چاپ جدید آن با اصلاح و بازنگری به وسیلهٔ انتشارات بدخشان منتشر شده است.
🔻 کتاب در چهار بخش تنظیم شده است. بخش اول از احمدشاه درانی تا عصر امانالله خان را در خود دارد. نویسنده در بخش دوم به دورهٔ امانالله خان تا نادر خان میپردازد. در بخش سوم حکومت پنجاه سالهٔ محمدظاهر شاه و دوران صدارتهای خاندانی و غیرخاندانی بازگو میشود و در بخش چهارم حکومتهای کودتا یعنی حکومت سردار داوود و سپس کمونیستها. کتاب با تصویرهایی از دولتمردان و بعضی ابنیه و رویدادها همراه شده است.
🔻 علیاکبر فیاض در سایهٔ گزارش تاریخی، کوشیده است که اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور را هم تا حدودی بازگو کند و نگرشی نسبتاً تحلیلی و البته غیرجانبدارانه داشته باشد.
🔻 کتاب «تاریخ معاصر افغانستان» را میتوانید در مشهد از کتابفروشی هیواد (خیابان سعدی، پاساژ مهتاب) تهیه کنید و برای تهیهٔ آن در جایهای دیگر با ناشر آن در تماس باشید.
تلفن
989332588104+
تلگرام
vahab_vaezi@
🔻 تاریخ معاصر افغانستان، از احمدشاه درانی تا سقوط کمونیستها
▪️ علیاکبر فیاض
▪️چاپ اولِ انتشارات بدخشان، ۱۴۰۲
▪️ویرایش: حسین رهیاب
▪️صفحهآرایی: محمدکاظم کاظمی
▪️طرح جلد: وحید عباسی
🔻 بسیار رخ داده است که دوستانی از جوانان هموطن یا علاقهمندان ایرانی، در پی کتاب مختصر و جامعی از تاریخ سیاسی افغانستان هستند. البته ما کتابهای مهمی مثل «افغانستان در پنج قرن اخیر» میر محمدصدیق فرهنگ و «افغانستان در مسیر تاریخ» میر غلاممحمد غبار را داریم. ولی آنها کتابهای مفصلی است هر کدام با بیش از هزار صفحه و خارج از حوصلهٔ عموم خوانندگان.
🔻 در چنین مواردی کتاب «تاریخ معاصر افغانستان» نوشتهٔ علیاکبر فیاض میتواند قابل توصیه و استفاده باشد. کتابی در قطع رقعی در ۳۰۰ صفحه که در آن، تاریخ افغانستان در سه قرن اخیر بازگو شده است، یعنی از تشکیل حکومت احمدشاه درانی که میتوان آن را طلیعهٔ پیدایش افغانستان کنونی دانست، تا دههٔ هفتاد و سقوط حکومت کمونیستی.
🔻این کتاب پیش از این به وسیلهٔ انتشارات جامعةالمصطفی منتشر شده بود و چاپ جدید آن با اصلاح و بازنگری به وسیلهٔ انتشارات بدخشان منتشر شده است.
🔻 کتاب در چهار بخش تنظیم شده است. بخش اول از احمدشاه درانی تا عصر امانالله خان را در خود دارد. نویسنده در بخش دوم به دورهٔ امانالله خان تا نادر خان میپردازد. در بخش سوم حکومت پنجاه سالهٔ محمدظاهر شاه و دوران صدارتهای خاندانی و غیرخاندانی بازگو میشود و در بخش چهارم حکومتهای کودتا یعنی حکومت سردار داوود و سپس کمونیستها. کتاب با تصویرهایی از دولتمردان و بعضی ابنیه و رویدادها همراه شده است.
🔻 علیاکبر فیاض در سایهٔ گزارش تاریخی، کوشیده است که اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور را هم تا حدودی بازگو کند و نگرشی نسبتاً تحلیلی و البته غیرجانبدارانه داشته باشد.
🔻 کتاب «تاریخ معاصر افغانستان» را میتوانید در مشهد از کتابفروشی هیواد (خیابان سعدی، پاساژ مهتاب) تهیه کنید و برای تهیهٔ آن در جایهای دیگر با ناشر آن در تماس باشید.
تلفن
989332588104+
تلگرام
vahab_vaezi@
Telegram
کانال محمدکاظم کاظمی
تصویر مربوط به یادداشت «کتابی در تاریخ معاصر افغانستان»
Forwarded from Hamid Fatehikia
انجمن ادبی پویش
شعر و دلنوشته خوانی
سه شنبه ها : ۱۷/۳۰ الی ۱۹/۳۰
مشهد ، بلوار جانباز ، مجتمع تجاری نیکا ، طبقه دوم ، کافه شین
پیج ما در تلگرام :
https://t.me/del_neveshteha1402
پیج ما در اینستاگرام :
https://www.instagram.com/hamid_fatehi_kia_official?igsh=dGN3aWxzdGpzaDdq
شعر و دلنوشته خوانی
سه شنبه ها : ۱۷/۳۰ الی ۱۹/۳۰
مشهد ، بلوار جانباز ، مجتمع تجاری نیکا ، طبقه دوم ، کافه شین
پیج ما در تلگرام :
https://t.me/del_neveshteha1402
پیج ما در اینستاگرام :
https://www.instagram.com/hamid_fatehi_kia_official?igsh=dGN3aWxzdGpzaDdq
Forwarded from مردی در تبعید ادبی
🟩 دوره مثنویخوانی (دفتر سوم)
👤 با حضور استاد قربان ولیئی
📆 دوشنبهها ساعت ۲۲ به صورت آنلاین
🔹️جهت ثبت نام به آیدی زیر در بله یا تلگرام پیام دهید:
🆔️ @mimremeemmbot
📚 @mimremeembook
👤 با حضور استاد قربان ولیئی
📆 دوشنبهها ساعت ۲۲ به صورت آنلاین
🔹️جهت ثبت نام به آیدی زیر در بله یا تلگرام پیام دهید:
🆔️ @mimremeemmbot
📚 @mimremeembook
Forwarded from 🎧پادکست شعر پارسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎧 «داستانسرای عشق»، قسمت ششم از فصل دوم پادکست شعر پارسی، منتشر شد.
🎙در این قسمت به شاعری میپردازیم که ابیات بسیاری از او در حافظه و بر زبان مردم ماندگار و جاری است و بسیاری از مردم او را با داستانهای عاشقانهاش میشناسند: «نظامی.»
💠برای شنیدن نسخه کامل این قسمت، به کانال کستباکس شعر پارسی سر بزنید.
🔸️با شعرخوانی استاد ارجمند جناب آقای دکتر قربان ولیئی و شاعر جوان و توانمند جناب آقای دکتر محمدمهدی سیار
🔹️لینک کانال شعر پارسی در کستباکس:
📎 https://castbox.fm/vb/705828317
🔹️لینک نصب نرمافزار کستباکس:
📎 https://b2n.ir/Castboxinstall
🔸️درصورت بازنشدن لینکها، از فیلترشکن استفاده کنید.
🎧 @shearparsipod
🎙در این قسمت به شاعری میپردازیم که ابیات بسیاری از او در حافظه و بر زبان مردم ماندگار و جاری است و بسیاری از مردم او را با داستانهای عاشقانهاش میشناسند: «نظامی.»
💠برای شنیدن نسخه کامل این قسمت، به کانال کستباکس شعر پارسی سر بزنید.
🔸️با شعرخوانی استاد ارجمند جناب آقای دکتر قربان ولیئی و شاعر جوان و توانمند جناب آقای دکتر محمدمهدی سیار
🔹️لینک کانال شعر پارسی در کستباکس:
📎 https://castbox.fm/vb/705828317
🔹️لینک نصب نرمافزار کستباکس:
📎 https://b2n.ir/Castboxinstall
🔸️درصورت بازنشدن لینکها، از فیلترشکن استفاده کنید.
🎧 @shearparsipod