کانال حزب نافرمانی مدنی
2.41K subscribers
25.5K photos
19.6K videos
84 files
1.88K links
Download Telegram
اوضاع ایران قبل از کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی
شروع حکومت و سلطنت خاندان قاجاریه مصادف با دوران آغاز نهضتهای فکری و مذهبی و علمی و صنعتی در اروپا بود، کشورهای اروپایی با سرعت قدم در راه پیشرفت و ترقی گذاشته بودند، متاسفانه در این زمان در کشور ایران خاندانی حکومت میکردند که از هفت پادشاه این خاندان حتی یکی از آنها کوچکترین خدمتی به ملت و مملکت ایران نکرد، بلکه هست و نیست ایران را خرج زندگی خصوصی و عیاشی ها و مسافرتهای خود ویا بذل و بخشش به اعوان و انصار و اطرافیان و حق السکوت به مجتهدها و آخوندها نمودند.
@mobarezan_vatannews
در دوران حکومت قاجاریه مناطق وسیعی از خاک ایران از قبیل ترکمنستان، افغانستان، بلوچستان شرقی، بحرین و کرکوک و سلیمانیه و موصل و دیاربکر و ۱۷ شهر حومه قفقاز ( اران سابق و جمهوری آذربایجان امروزی) از ایران جدا شد.
در مقابل اخذ وام از روس و انگلیس برای تامین هزینه های شاهان قاجار ، نه تنها هست و نیست مملکت در گرو بیگانگان قرار گرفت ، بلکه اداره امور لشکری و کشوری ایران هم تحت اختیار دول روس و انگلیس در آمد.
@mobarezan_vatannews
در مقابل دریافت وامهای مختلف از دول روس و انگلیس تمام دارایی های ایران از قبیل: امتیازات معادن، خطوط تلگراف، راهها و راه آهن، رودخانه ها، بنادر و کشتی رانی، گمرکات، بانک و نشر اسکناس، اختیار فرماندهی نیروی قزاق در دست روسها و پلیس جنوب در دست انگلیسی ها و پلیس ژاندارمری در دست سوعدی ها، و بالاخره به طور رسمی تقسیم ایران به دو منطقه نفوظ انگلیس و روس ( قرار داد های ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ بین انگلستان و روس) و صدها امتیاز دیگر.
به عبارت دیگر اگر کشورهای آفریقایی و آسیایی هریک به نوعی مستعمره یکی از دول اروپایی بودند، ایران عملا مستعمره دو کشور استعمار و استعمارگر روس و انگلیس بود.
ملت ایران با ورشکستگی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و نظامی با فقر و بدبختی و نا امیدی دست به گریبان بود.
در چنین شرایطی رضا خان میر پنج در صحنه تاریخ ایران ظاهر می شود.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمانی

#قسمت_دوم
@mobarezan_vatannews
با مروری به تاریخ ۱۵۰ ساله حکومت سلسله قاجاریه به خوبی معلوم می شود چگونه ایران در دوران سلطنت این خاندان به ورطه ی نیستی و نابودی کشیده شده بود، حاکمیت در دست بیگانگان، دار و ندار ملت و جان و مال و ناموس مردم در اختیار شاه و اطرافیان او و دولتمردان و حکام ظالم و ستمکار و روحانیون دزد و ریاکار قرار گرفته بود.
متاسفانه به علت آلودگی و مزدور بیگانه بودن عده ای از رجال و دولتمردان و روحانیون دوران قاجار از قبیل:
میرزا آقا خان اعتماد الدوله نوری( با داشتن تابعیت انگلیس سالها صدر اعظم ایران بود).

امین السلطان یا اتابک اعظم( با وابستگی به دولت روس ، در دوران ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، و محمد علی شاه، سالها زمام امور مملکت را در دست داشته).
@mobarezan_vatannews
سعد الدوله، شیخ فضل الله نوری، میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران ، ناصرالملک قراگوزلو، فرمانفرما، عین الدوله، وثوق الدوله، نصرت الدوله فیروز، حاج میرزا حسن مجتهد تبریزی، سید حسن مدرس، و صدها خودفروخته و مزدور که هریک عملا و رسما تحت حمایت یک دولت بیگانه بودند و به علت تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ و وجود کاپیتولاسیون و دخالت مستقیم بیگانگان در تمام امور مملکت ، ایران در بدترین شرایط به سر می برد.

در اواخر دوران سلطنت قاجاریه ، هر منطقه ای تحت حکمرانی یک یاغی و سرکش و خان و رعیس ایلی قرار داشت، و حکومت و دولت مرکزی کوچکترین اختیاری و قدرتی در اداره امور ولایات ایران را نداشت.
@mobarezan_vatannews
اسماعیل آقا سیمیتقو در کردستان و آذربایجان غربی، اقبال السلطنه در ماکو و خوی و حومه، شیخ خزعل در خوزستان، صولت الدوله قشقایی در فارس، دوست محمد خان بلوچ در بلوچستان و سیستان، حاج آقا محسن در اراک و ساوه، متولی باشی در قم، شجاع نظام در مرند و جلفا و صوفیان، رحیم خان چلبیانلو و پسرش در قرچه داغ و ارسبار و اهر و اردبیل، امیر اسعد( پسر سپهدار) در لاهیجان و لنگرود و رودبار، میرزا کوچک خان در رشت و فومن و طوالش، امیر موید فیروزکوهی در فیروزکوه و ساری، شیخ محمود ورامینی در ورامین و گرمسار ، نایب حسین کاشی در کاشان و نطنز و محلات، ملا قربانعلی در زنجان و ابهر

شورش و یاغی گری عشایر و قبایل مختلف از قبیل لرها، شاهسونها، تنگستان یها، بختیاری ها، بویر احمدی ها، چاه کوتاهی ها و ترکمن ها و غیره، تشکیل حکومت جمهوری خودمختار در شمال ایران به وسیله احسان الله خان و خالو قربان
@mobarezan_vatannews
و ساعدالدوله و شجاع السلطنه و حیدر عمو اوغلی، با همکاری تعدادی از چریکهای بلشویک، که از روسیه آمده بودند، حظور ارتشهای روس و انگلیس و عثمانی در ایران ، همه این عوامل باعث به وجود آمدن هرج و مرج و قتل و غارت و فقر و بیکاری شده بود و به علت نبودن امنیت و عدم امکان

انجام کشت و کار قحطی به شدت دامن گیر مردم شده و کار و تجارت متوقف گردیده بود ، و نتیجتا امکانی برای وصول مالیات و تامین هزینه های دولت نبود.



#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمانی

#قسمت_سوم
@mobarezan_vatannews
ابراهیم صفایی در کتاب( زمینه های اجتماعی کودتا) وضع ایران قبل از کودتا را چنین توصیف می کند:
در آن هنگام کارهای مملکت به کلی از هم گسیخته و کشور ما شبیه مستعمره بود.
قدرت سیاسی و نظامی انگلیس در ایران چیرگی داشت، آذربایجان دستخوش تجاوزات سیمیتقو بود، قسمت عمده گیلان و شمال را بلشویکها به نام حکومت مستقل در اختیار داشتند، عبور از قزوین به رشت بدون اجازه بیگانگان ممکن نبود، آوارگان گیلانی در قزوین و تهران با حال رقت بار سرگردان بودند. در مازندران جمعیت اتحاد ملی طبرستان دم از خودمختاری میزد. راههای کشور نا امن بود، حقوق کارمندان دولت ماه ها عقب افتاده و دولت قادر به پرداخت نبود.
سیاست خارجی ایران با قرارداد ۱۹۱۹ ( قرارداد منعقد شده بین وثوق الدوله با دولت انگلیس) پیوسته بود و هیچ زمامداری جرات و توان آن را نداشت که این زنجیر استعماری را پاره کند.و با همسایگان بزرگ شمالی که با رژیم جدید و قدرت نو قد برافراشته بود، قرارداد دوستانه ای امضا کند و تشنجات مملکت را بکاهد و نیروی بیگانه را از ایران بیرون کند.
مالیاتها وصول نمیشد، خانها و زورمندان محلی هر کدام به نوبه خود حکومتی نیمه مستقل داشتند ، فقر و گرسنگی و قحطی که از آغاز جنگ اول جهانی به صورت وحشتناکی گسترش یافته بود هنوز در سراسر کشور هیولای شوم خود را نشان میداد. هیچ کس امیدی نداشت که ایران بتواند روی پای خود بایستد و از پرتگاه زوال و انقراض خود را نجات دهد.حکومت مرکزی چنان ظعیف و ناتوان بود که اگر نیروی انگلیس در حوالی قزوین پایگاه نداشت بلشویکهای گیلان می توانستند به آسانی به تهران حمله کنند و دولت حتی توانایی دفاع از پایتخت را هم نداشت، مرکزیت مملکت در هم شکسته و قدرت رهبری و اداره مملکت از دست زمامداران کشور بیرون رفته بود.
هرگاه مختصر کمک و مساعدت بیگانگان نبود( کمک مالی که انگلیس هر ماه به صورت وام می پرداخت) حقوق وزیران و دربار نیز میسر نمی شد، وطن خواهان و روشنفکران خطر اضمحلال ایران را آشکارا می دیدند و از هر سو نجات و چاره می جستند. ابن الوقت ها با سر سپردن به سفارتخانه های بیگانگان به منافع کوچک و پست خود می اندیشیدند ودر فکر مقام و پول بودند.
فعودالها با اصول قرون وسطایی و جور و ستم بر کشاورزان گرسنه بر وسعت املاک خود می افزودند، محتکرین به قیمت جان مردم آذوقه عمومی را احتکار می کردند. توده مردم پناهگاهی نداشتند و از دولت جز اسمی بی رسم چیزی بر جای نمانده بود و حتی در پایتخت فرمانش نفوذ نداشت.


#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمانی

#قسمت_چهارم
@mobarezan_vatannews
تلاش رضاخان میر پنج برای نجات ایران

احمد آقاخان( سپهبد امیر احمدی) که در آن موقع جزو افسران نیروی قزاق و شخص مورد اطمینان رضاخان میر پنج بوده در خاطراتش چنین می نویسد؛؛
میر پنج رضاخان به تهران رفت و بعد از چند روز برگشت و با هم ملاقات کردیم، ایشان گفتند که در تهران در اطراف آن مطلب مذاکرات لازم را کردم ، شرط موفقیت ما این است که سرداران قزاقخانه اعتراض نداشته باشند و علیه این نظر اقدام نکنند، حال لازم است شما فورا اقدام کنید ، خودتان به تهران بروید و حظورا با سردار معظم خراسانی مذاکره کنید ، خود من هم نامه ای به ایشان می نویسم، نامه حاظر شد و من عازم تهران شدم.( لازم به ذکر است رضاخان در این سالها سرهنگ بوده)
میرپنج رضاخان به سردار معظم( خراسانی) چنین نوشته بود::
(سرتیپ احمد آقاخان که برای زیارت حضرت عالی به تهران می آیند حامل پیغامی هستند که آن را شفاها خواهند گفت و تقاضایی از شما خواهند داشت که عین نظرات و مکنونات این جانب است. تمنا دارم در اجرای مطالبی که ایشان به عرضتان می رسانند اقدام سریع مبذول بفرمایید) .
ایام عزت به کام. رضا.

هنگامی که به تهران رسیدم با سردار معظم که مسنترین سرداران آن زمان بود ملاقات کردم و موضوع را با وی در میان گذاشتم، سردار با اصل موضوع موافقت کرد. و گفت باید از سایر سرداران وامرای قشون نیز دعوت کند و نظر آنها را نیز در یک جلسه سری بخواهد که اگر میرپنج رضاخان به فرماندهی کل قزاقخانه بر قرار باشد آیا رضایت خاطر همه سرداران فراهم می شود یا نه؟
اگر موافقت کردند که چه بهتر وگرنه در همان مجلس از همه شان رای بگیرید که یکی دیگر از سرداران قزاقخانه را برای تصدی پست فرماندهی کل به جای( سردار همایون) پیشنهاد کنند.
(سردار همایون بعد از عزل استاروسلسکی به عنوان فرمانده نیروی قزاق به دلیل انتساب به دربار به این سمت برگزیده شده بود و هیچ سابقه سپاهی گری نداشت که باعث ایجاد نگرانی شدید بین افسران قزاقخانه شده بود).

پایان بخش اول.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_پنجم
@mobarezan_vatannews
شروع بخش دوم:
چند روز پس از این قول و قرارداد دوباره سردار معظم( خراسانی) را ملاقات کردم و از نتیجه اقداماتش جویا شدم ، جواب داد که هفت تن از سرداران قزاقخانه را دعوت کرده است و تا آن روز سردار موفق، سردار مخصوص، سردار رفعت( سرلشکر نقدی بعدی) جواب قبولی دعوت را داده اند و هر وقت جوابهای دیگران رسید و جلسه تشکیل شد نتیجه را فورا به من اطلاع خواهد داد.
روز تشکیل جلسه من در خانه سردار معظم در اتاق دیگری بودم ، پس از ختم جلسه سردار معظم ( خراسانی)مرا به داخل اتاق مشاوره احضار کرد و در حظور شرکت کنندگان گفت تمام سرداران حاظر در این جلسه موافقت خود را با انتساب میرپنج رضاخان به فرماندهی کل دیویزیون قزاق اعلام کردند. من به سردار معظم( خراسانی) گفتم بهتر است صورت جلسه ی این مذاکرات به نامه ای که در پاسخ نامه میرپنج رضاخان نوشته می شود ضمیمه شود. چند دقیقه بعد صورت جلسه نوشته شد و همگی آن را امضا کردند و من جواب نامه را از سردار معظم گرفته و پس از یک هفته تلاش و دوندگی در تهران و دیدار با چند نفر رجال از قبیل مستوفی الممالک ، نجف قلی خان صمصام السلطنه، موتمن الملک، مشیر الدوله و کسب نظر آنها به قزوین بازگشتم و عین صورت جلسه و نامه سردار معظم(خراسانی) را به میرپنج رضاخان دادم و نتیجه مذاکراتم را به اطلاع ایشان رساندم.
با دریافت موافقت رجال کشوری و امرای قزاق ، میرپنج رضاخان را بیش از پیش در تصمیم خود برای حفظ نیروی قزاق و روی کار آوردن یک دولت مقتدر مرکزی و نجات کشور از این همه نابه سامانی مصمم تر از همیشه دیدم.
سردار همایون که خودش هم می دانست مرد این میدان نیست از فرماندهی کناره کشید و پس از مدت کوتاهی عملا اختیار و فرماندهی نیروی قزاق به دست میرپنج رضاخان افتاد.
آنهایی که گفته و یا نوشته اند که رضاشاه را انگلیس ها بر سر کار آوردند، این مطلب را ندیده گرفتند که رضاشاه با جلب موافقت رجال کشوری و امرای لشکری و با اتکا به مدیریت و توانایی خود و اطمینان به یاری همکارانش قدرت را به دست گرفت


#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_ششم

@mobarezan_vatannews
علل وقوع کودتا ( اسفند ۱۲۹۹)

با شروع جنگ اول جهانی در سال ۱۹۱۴ میلادی ارتش روسیه تزاری استان های شمالی و ارتش عثمانی استان های غربی و ارتش انگلیس هم استان های مرکزی و شرقی و جنوبی را متصرف شدند.
در سال ۱۹۱۷ با وقوع انقلاب روسیه و در سال ۱۹۱۸ با شکست عثمانی در جنگ ، ارتشهای روسیه و عثمانی خاک ایران را ترک گفتند . ولی دولت انگلیس نه تنها ارتش خود را از ایران خارج نکرد ، بلکه مناطق شمالی و غربی را هم متصرف شد و با اخراج افسران روسی از فرماندهی نیروی قزاق، تقریبا اختیار نیروی قزاق را هم به دست گرفت، دولت انگلیس فکر می کرد که با روی کار آمدن حکومت بلشویکی در روسیه و درگیری حکومت جدید با مساعل و مشکلات داخلی و خارجی خواهد توانست علاوه بر ایران ، منابع نفت قفقاز را هم تصاحب کند. به همین دلیل با در دست داشتن اختیار نیروی قزاق ایران و با همکاری تعدادی از افراد نظامی ارتش تزاری که مخالف حکومت جدیدالتاسیس روسیه بودند، اقداماتی را برای تصرف قفقاز آغاز کرد. ولی دولت شوروی با تشکیل ارتش سرخ به سرعت به نا آرامی های داخلی پایان داد و به مقابله با ارتش انگلیس پرداخت.
در فروردین ۱۲۹۹ خورشیدی، دنیکن دریاسالار روسیه تزاری که با نیروی بلشویک شوروی می جنگید شکست خورد و با ناوگان و افراد خود به بندر انزلی( بندر پهلوی) پناهنده شد. در اردیبهشت ۱۲۹۹ ارتش سرخ برای سرکوبی باقی مانده ارتش تزاری در ایران و عقب راندن ارتش انگلیس وارد قسمتهای شمالی ایران شد و با حمایت از افرادی که تمایل به مرام بلشویکی داشتند از قبیل احسان الله خان، حیدر عمو اوغلی، خالو قربان، ساعد الدوله و غیره... اقدام به تشکیل دولت جمهوری در شمال ایران نمود. این عده با پشتیبان ارتش سرخ نیروی قزاق ایران را شکست داده و باعث عقب نشینی نیروی انگلیس به قزوین میشوند.
نیروی به اصطلاح جمهوری خودمختار شمال خود را آماده برای حمله به تهران و تشکیل حکومت جمهوری ایران وابسته به دولت شوروی می نمود و به علت ظعف و ناتوانی حکومت مرکزی ایران که قادر به پرداخت حقوق و تامین خوراک و پوشاک و تجهیزات قزاقها نبود ، از هم پاشیدن نیروی قزاق غریب الوقوع و حتمی بود.
پایان بخش اول.

#قسمت_هفت

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی
@mobarezan_vatannews
دولت انگلیس از مدتها قبل با حمایت رسمی از شیخ خزعل و عقد قراردادهایی با بختیاری ها و لر ها و سایر خوانین و تشکیل نیروی نظامی به نام پلیس جنوب ، مناطق جنوبی و مرکزی ایران مخصوصا حوضه های نفتی را تقریبا از ایران جدا کرده و تحت حاکمیت خود در آورده بود. انگلستان وقتی که تصرف مناطق شمال ایران و تملک معادن نفت قفقاز را غیر عملی دید اجرای موارد زیر را طراحی کرد:
۱- استاروسلسکی فرمانده نیروی قزاق و سایر افسران روسی برکنار و به جای آنها افسران انگلیسی گمارده شوند . در این مورد مشیر الدوله نخست وزیر موافقت نکرد ، و انگلستان با ایجاد انواع اشکالات مخصوصا با قطع کمک مالی که همه ماهه به ایران به صورت وام میداد مشیرالدوله را مجبور به استعفا نمود و به جای او در آبان ماه سال ۱۲۹۹ خورشیدی فتح الله خان اکبر ( سپهدار اعظم گیلانی) به سمت نخست وزیری منسوب شد.
شکست نیروی قزاق از قوای متجاسرین شمال ظمن اینکه باعث ناراحتی و عصبانیت نیروی قزاق مخصوصا رضاخان میرپنج شده بود ، موقعیتی را پیش آورد که انگلستان برکناری استاروسلسکی و سایر افسران روسی را از احمدشاه و فتح الله خان اکبر بخواهد.و برای انجام منظورش دولت ایران را تهدید کرده بود که در صورت عدم اقدام در این مورد علاوه بر قطع کمک‌ مالی ماهانه ، قشون خود را از ایران خارج و ایران را بلا دفاع خواهد گذاشت.
احمد شاه به علت ظعف و زبونی مدتی بود که به خیال استعفا و خارج شدن از ایران افتاده بود.
در این مورد به نقل از کتاب ( سیمای احمدشاه قاجار) نوشته دکتر جواد شیخ الاسلامی، به تلگراف لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلیس به هرمان نورمن وزیر مختار انگلیس به شرح زیر اشاره می شود:
( خیلی مهم است که شاه را به هر نحوی که شده از تصمیمش منصرف کنید و نگذارید از مقام سلطنت استعفا بدهد، زیرا تعیین جانشین و یا تغییر سلسله اشکالاتی ایجاد خواهد کرد که آن سرش ناپیدا است. ولی به هر حال اگر به حرف منطق گوش ندهد آن وقت چاره ای نیست جز اجرای قسمت آخر تلگراف شما دایر به انتخاب یکی دیگر از اعضای خاندان قاجاریه به جای وی ، و اتخاذ موضعی سخت تر و محکم تر در این قضیه ممکن است معظم اله را از فکر استعفا منصرف سازد . همچنان که در گذشته نیز یک بار با اتخاذ رویه ای مشابه توانستیم ایشان را از فکر انتقال پایتخت به جنوب منصرف سازیم.).
( اسناد محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس، جلد سیزدهم. شماره ۶۱۵. تلگراف لرد کرزن به نورمن).
احمدشاه در مقابل برآورده شدن دو خواسته اش به شرح زیر با عزل استاروسلسکی موافقت کرد.
الف: ۱۵ هزار تومان مقرری اش کماکان از طرف انگلستان پرداخت شود
ب؛ دولت انگلیس موافقت کند که او برای مدت شش ماه به اروپا برود.
بدین ترتیب انگلستان موفق شد که استاروسلسکی و سایر افسران روسی دوران تزاری را از نیروی قزاق ایران اخراج کند.
پایان بخش دوم.

#قسمت_هشت

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی
@mobarezan_vatannews
پس از برکناری استاروسلسکی ، سایر افسران روسی نیز از نیروی قزاق برکنار شده و سردار همایون به فرماندهی نیروی قزاق تایین شد.
۲- با توجه به خسارات و ضایعات مالی و جانی ناشی از جنگ که به انگلستان وارد شده بود ، نگهداری ارتش انگلیس که در ایران مستلزم هزینه های زیادی بود به صرفه و صلاح انگلستان نبود . از طرفی روسها به بهانه اینکه حظور ارتش انگلیس در ایران امنیت روسیه را تهدید میکند حاظر به خارج کردن ارتش خود از ایران نبودند و این امر علاوه بر اینکه می توانست باعث تشکیل دولت جمهوری وابسته به شوروی بشود، احتمال درگیری و جنگ بین دو ارتش شوروی و انگلستان را هم در بر داشت.
۳- دولت انگلیس وجود یک دولت مرکزی طرفدار انگلیس را به جهت حاعل بودن بین شوروی و مناطق مرکزی و جنوبی ایران لازم می دانست، و برای اینکه نیروی شکست خورده و از هم پاشیده قزاق را به نحوی نگهداری کند با پرداخت مختصر وجه و دادن غذاهای پس مانده و لباسهای مندرس سربازان انگلیسی و هندی توانست تا مدت کوتاهی از پاشیده شدن نیروی قزاق جلوگیری کند.و چون ادامه این وضع هم غیر عملی بود لذا به فکر به قدرت رسانیدن فرد با قدرت و مورد اعتماد افتاد.
وزارت امور خارجه انگلستان و هرمان نورمن وزیر مختار انگلیس در ایران، برای احراز پست نخست وزیری افرادی چون ، محمد ولی خان سپهسالار تنکابنی، وثوق الدوله، نصرت الدوله فیروز، سردار اسعد، سید ضیاع الدین طباطبایی را در نظر گرفته بودند، ولی چون سید ضیاع با نورمن روابط بسیار نزدیکی داشت برای به دست گرفتن زمام امور حکومت شانسی بیشتر از سایرین داشت.
بنا به علل و موارد فوق الذکر انگلستان تصمیم گرفت که هرچه زودتر شخص مورد نظر خود را انتخاب کرده و حکومت ایران را به دست او بسپارد و ارتش خود را از ایران خارج کند.
برای اجرای موارد فوق یکی از افسران بسیار ورزیده و با تجربه خود به نام ژنرال ( ادموند آیرون ساید) را به سمت فرمانده ارتش انگلیس در ایران تعیین نمود.
به علت شکست نیروی قزاق و ظعف و عدم توانایی دولتها که قادر به اداره امور مملکت و بر طرف کردن هرج و مرج نبودند و مملکت در آستانه سقوط قرار گرفته بود ، مخصوصا بعد از عزل استاروسلسکی و انتصاب سردار همایون به عنوان فرمانده نیروی قزاق که سابقه سپاهی گری نداشت و فقط به علت انتصاب به دربار به این سمت برگزیده شده بود ، باعث ایجاد شدن نگرانی و عصبانیت شدید بین افسران نیروی قزاق مخصوصا رضاخان میرپنج شده بود ، بنابراین رضاخان میر پنج با عزم راسخ تر به فکر پیدا کردن راه نجاتی افتاد..

#قسمت_نهم

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی
@mobarezan_vatannews
اولین دیدار رضاخان میرپنج با ژنرال آیرون ساید:

مطالب زیر نقل از کتاب ( تاریخ بیست ساله ایران) نوشته حسین مکی است.
در دی ماه سال ۱۲۹۹ خورشیدی ژنرال آیرون ساید بدون سابقه قبلی اطراف قوای قزاق را که در آق بابا اردو زده بودند، محاصره نظامی نمود و برای احتیاط لازم و پیش گیری از حوادث سوئی چند مسلسل اطراف آنها می گذارد. سپس ژنرال نام برده به اتفاق کلنل کاظم خان وارد اردوی قزاق شده و افسران ارشد آنها را می خواهد که راجع به مساعل مهمه با آنها مذاکره کند.
موقعی که افسران ارشد قزاق اطراف او جمع می شوند، کلنل کاظم خان به عنوان مترجمی از زبان ژنرال آیرون ساید شروع به صحبت کرده و به افسران ارشد قزاق ظاهرا پیشنهاد ولی در حقیقت تکلیفهایی می نماید. منجمله می گوید ما میخواهیم به شما کمک کرده افسران روسی را که در استخدام دولت ایران هستند از خدمت خارج نماییم. به عوض آن افسران انگلیسی داده می شود و تشکیلات مرتبی داده و از هر حیث وسایل آسایش و راحتی و نیرومندی شما را فراهم نماییم.
در این هنگام هیچ یک از افسران قزاق در پاسخ اظهارات او چیزی نمی گویند و همه سکوت اختیار میکنند. فقط رضاخان میرپنج سکوت را در هم شکسته و با درشتی جواب می دهد و می گوید:
ما قزاق اعلا حضرت شاهنشاه هستیم و خدمت گذار دولت ایران و در تمام موارد کاملا مطیع و فرمان بردار اوامر و دستوراتی هستیم که از مرکز به ما داده می شود و در این مورد که پیشنهاد می کنید هیچ گونه پاسخ مثبتی نمی توانیم اظهار نماییم. اگر شما فرمایشی و یا پیش نهادی دارید به هیعت دولت برده و مطرح نمایید. اگر مورد تصویب واقع شد دولت به ما دستور خواهد داد.البته در این صورت ما اجرا خواهیم کرد. ضمنا همین حالا افراد و مسلسلها را به دور ببرید و الا ما به زور آنها را پراکنده خواهیم کرد.
پس از این مذاکرات آیرون ساید برای رفع ناراحتی و نوعی عذرخواهی به صف افسران نزدیک شد و گفت شاید حرف های من درست ترجمه نشد، چون منظور من تبادل نظر بود، نه تکلیف و یا دستور.
به هر حال با یکایک افسران دست داده و خواهش میکند که هر کدام خود را معرفی بکند. در اینجا بود که متوجه شد رضاخان میرپنج همان شخصی است که قبلا به وسیله ی ( اردشیر جی ) ملقب به ریپورتر غایبا به او معرفی شده بود.
این اولین دیدار ژنرال آیرون ساید و کلنل کاظم خان با رضاخان میرپنج بوده، ظاهرا صراحت و شهامت و جرات رضاخان میرپنج آیرون ساید را شدیدن تحت تاثیر قرار داده و فهمیده که او تنها فردی است که میتواند از متلاشی شدن نیروی قزاق جلوگیری نماید، لذا تصمیم می گیرد که از وجود او در اجرای طرح
استفاده نماید. به همین علت به وسیله کلنل کاظم خان باب دوستی با رضاخان میرپنج را باز می کند و قبل از کودتای سال ۱۲۹۹ خورشیدی چندین ملاقات بین آیرون ساید و رضاخان میرپنج صورت می گیرد.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_دهم
@mobarezan_vatannews
اردشیر جی که بود؟
اردشیر جی یکی از زرتشتیان ایرانی تبار متولد هندوستان بوده که در سال ۱۹۰۸ میلادی از طرف پارسیان هند برای اداره امور زرتشتیان ایران به عنوان نماینده تعیین شده بود. اردشیر جی در مورد آشنایی خود با رضاخان میرپنج در خاطراتش چنین نوشته:
در یکی از مسافرتهایم در شمال ایران در پیر بازار ( محلی بین رشت و طالش) بر حسب اتفاق با رضاخان سرهنگ‌ آشنا شدم . در همان برخورد اول سیمای پر غرور و قد بلند و هیکل قوی و سبیل چخماقی و چشمان نافذش مرا تحت تاثیر قرار داد. برایم روشن بود که با مردی طرفم که آتش مهر ایران در قلبش شعله ور است، و می تواند روزی ناجی کشورش باشد، پس از آن حس اعتماد و دوستی همیشگی بین ما برقرار گردید.
اردشیر جی با اینکه در هندوستان متولد شده و تبعه ی آن کشور بود، ولی به علت کسرت علاقه به کشور اجدادی خود تابعیت ایران را قبول نمود و تا آخر عمر خود در ایران زندگی کرد. اردشیر جی شخصی بود تحصیل کرده و بسیار با شخصیت و حسن نیت ، چون در آن زمان هندوستان تحت تسلط انگلستان بود طبعا اردشیر جی با وزیر مختار و کارمندان ارشد سفارت انگلیس ارتباط داشته، بارها در جهت حفظ منافع ایران و حل و فصل خیلی از مشاغل و مشکلات بین ایران و انگلیس کوشیده و خدمات ارزنده ای انجام داده ، به همین علت با اکثر رجال و دولت مردان ایران آشنایی و دوستی داشته و بی نهایت مورد احترام رضاشاه و رجال ایران قرار داشت.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_یازدهم
@mobarezan_vatannews
نظر آیرون ساید در مورد وظعیت ایران ، احمدشاه، رضا خان میرپنج

در کتاب خاطرات آیرون ساید که در سال ۱۹۴۵ میلادی که در لندن از طرف پسرش منتشر شده مطالب زیر را می خوانیم:
خدمت من در ایران زیاد طول نکشید، و من نمی توانم ادعا کنم که درباره این کشور اطلاعات عمیقی به دست آورده ام.
در تمام طول این مدت نیز تعجبم از این بود که این کشور چگونه توانسته است تا به حال استقلالش را حفظ کند؟ آنچه ایران به آن احتیاج داشت یک رهبر بود. شاه جوان تنبل و بزدل بود و همیشه ترس جان خود را داشت . برخورد کوتاه من با او من را واداشت تا فکر کنم او همیشه در آستانه اتخاذ این تصمیم است که به اروپا بگریزد و ملتش را به حال خود رها کند. در آن سرزمین من تنها یک مرد را دیدم که توانایی رهبری آن ملت را داشت ، او رضاخان بود. مردی که عنان اختیار تنها نیروی موثر نظامی کشور را در دست داشت، آیا شاه آنقدر عاقل بود که به این مرد اعتماد کند؟
رضاخان میرپنج با کسب موافقت و تایید رجال کشوری و امراع لشکری ضمن ملاقاتهایی که با آیرون ساید داشته به او می گوید که برای جلوگیری از متلاشی شدن نیروهای قزاق و حفظ حکومت مرکزی از سقوط و دفاع در برابر متجاسرین و بلشویکها و تشکیل یک دولت مقتدر به هر قیمت که شده به تهران خواهد رفت.( به نقل از اظهارات شفاهی کلنل کاظم خان سیاح).

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_دوازدهم
@mobarezan_vatannews
آخرین دیدار ژنرال آیرون ساید با رضاخان میرپنج
آیرون ساید در ادامه یادداشتهایش چنین می نویسد؛
به طور منظم از بریگاد قزاق در آق بابا بازدید می کردم . مسولیت تا بین تاریخی که آنها می بایست از حیطه کنترل ما خارج شوند بر عهده من واگذار شده بود. من در نظر داشتم که این کار را در حدود یک ماه پیش از شروع عقب نشینی به سوی بغداد انجام دهم، از این رو من دو مساله را با رضاخان در میان گذاشتم. به او گفتم که چه موقع او را از حیطه کنترل خود خارج خواهم کرد و همچنین از او در دو مورد قول گرفتم:
۱- از او خواستم که قول بدهد طی عقب نشینی ما به هیچ اقدام خصمانه ای علیه ما دست نخواهد زد ، به او اخطار کردم که اگر دست به چنین عملی بزند ، من کار عقب نشینی را متوقف میکنم و بی رحمانه به سوی او یورش می برم. و در چنین صورتی وظع کشور او از همیشه بدتر خواهد شد. البته من نمی خواستم این کار را بکنم ، از این رو از او خواستم به خاطر داشته باشد که ما بریگاد قزاق را به این منظور احیا نکردیم که به هنگام عزیمت خود آنها را از بین ببریم.
۲- هم چنین از او خواستم که نه خود دست به اقدام خشنی برای سرنگون کردن شاه بزند و نه اجازه چنین اقدامی را به دیگران بدهد.
او قطعن در هر دو مورد به من قول داد که طبق خواسته من رفتار کند. او بسیار رک و روراست با من حرف زد و گفت که از سیاستمدارانی که به خاطر نفع شخصی خود کنترل مجلس را در دست گرفته اند بیزار است.او یک سرباز بود و در خانواده سرباز پرورش یافته بود، از این رو از سخنان بی پایه و بی نتیجه سیاست مداران تنفر داشت. از نظر من او مردی قوی بود که سر نترسی داشت و قلبن خیر خواه کشور بود . ایران برای روزگار سختی که پیش رو داشت، به یک رهبر نیازمند بود و او بی تردید مردی بود که فوق العاده با ارزش به شمار می آمد.
پایان بخش اول.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_سیزدهم
@mobarezan_vatannews
شروع بخش دوم :
ژنرال آیرون ساید در قسمت دیگر یادداشتهایش چنین می نویسد؛
وقتی که تفصیل قول و قرارهای خود با رضاخان را به نورمن منتقل کردم بی نهایت وحشت زده شد و گفت که این مرد با ورود به تهران شاه را حتمن از تخت پایین خواهد کشید ، گفتم این طور نیست و من به حرف رضا اعتقاد دارم، بالاخره دیر یا زود می بایست تکلیف قزاقها را معلوم کنیم. برای همیشه که نمی شود آنها را در قزوین نگه داشت.

بعد از مذاکره با نورمن در تاریخ ۱۵ فوریه ۱۹۲۱ هر دو نفر تصمیم میگیرند که رضاخان تنها رهبر این کار نباشد، بلکه یک رهبر سیاسی هم به عنوان نخست وزیر در این کار همراه او باشد و چون قرار بوده آیرون ساید هرچه زودتر به بغداد برود و دیگر مراجعت نمی کرد لذا انتخاب رهبر سیاسی به عهده نورمن واگذار می گردد . یعنی نورمن هم تا چند روز قبل از حرکت آیرون ساید به بغداد از قرار و مدار او با رضاخان میرپنج مطلع نبوده .

آیرون ساید صبح روز ۲۸ بهمن ۱۲۹۹ خورشیدی برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۲۱ میلادی به بغداد حرکت میکند و نیروی قزاق هم همان روز به فرماندهی رضاخان میرپنج عازم تهران می شود.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_چهاردهم
@mobarezan_vatannews
انجام کودتا. نخست وزیری سید ضیاع الدین طباطبایی.و سردار سپهی رضاخان میرپنج

نیروی قزاق تحت فرماندهی رضاخان میرپنج روز ۲۸ بهمن ۱۲۹۹ از قزوین به سوی تهران حرکت کرد، قبل از رسیدن نیرو به تهران سید ضیاع الدین طباطبایی به ملاقات رضاخان میرپنج رفت و قرار و مدار وارد شدن نیرو به پایتخت و به دست گرفتن زمام امور حکومت را گذاشتند.
سید ضیاع فردی بود از خانواده متوسط، با اطلاعات و معلومات کم ، ولی فردی بسیار زیرک و سازشکار و ماجرا جو بود.
او در جوانی با به راه انداختن روزنامه ای به نام رعد خود را وارد محافل سیاسی و اجتماعی کرده بود و به علت وابستگی به وثوق الدوله و طرفداری از قرارداد ۱۹۱۹ مورد توجه سفارت انگلستان قرار گرفته و با اعضاء سفارت مخصوصا نورمن ( وزیر مختار انگلیس) و اسمارت ( مستشار سفارت) روابط بسیار نزدیکی را به وجود آورده بود . بنابراین مقدمات کار برای رساندن او به نخست وزیری از طرف نورمن فراهم شده بود.
همانطور که ذکر گردید به علت شرایط اضطراری رضاخان میرپنج فرماندهی قوای قزاق و ابتکار و اختیار تصرف پایتخت را به دست گرفت.
صبح روز سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی برابر با ۲۲ فوریه ۱۹۲۱ میلادی نیروی قزاق وارد تهران شد و تقریبا بدون مقاومت افراد افراد ژاندارم و نظمیه( شهربانی) کلیه ی مراکز نظامی و وزارت خانه ها، دوایر دولتی به تصرف نیروی قزاق درآمد. فردای آن روز رضاخان میرپنج سرهنگ باقر نیک اندیش را نزد احمدشاه فرستاد که به او اطمینان بدهد که نیروی قزاق برای حفظ مملکت و سلطنت و روی کار آوردن یک حکومت مقتدر که بتواند به نابه سامانی ها و هرج و مرج خاتمه بدهد و دست افراد ناصالح و ایادی خارجی را از مملکت کوتاه کند ، روی اجبار به پایتخت آمده .
احمدشاه که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود به ناچار فرمان نخست وزیری به نام سید ضیاء و فرماندهی کل نیروی قزاق با عنوان سردار سپه را به نام رضاخان میرپنج صادر کرد.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_پانزدهم
@mobarezan_vatannews
سید ضیاء از روز اول دست به اقدامات خشونت آمیز زد ، عده زیادی از رجال و دولتمردان و افراد سرشناس را توقیف و زندانی نمود ، در ملاقاتها با احمدشاه نه تنها رعایت احترام را نمی کرد ، بلکه با رفتار و اعمال اهانت آمیز با او برخورد می نمود.
سید ضیاء از افزایش قدرت سردار سپه نگران شده بود ، برای اینکه دست سردار سپه را از فرماندهی کل نیروی قزاق کوتاه کند، سردار سپه را به سمت وزیر جنگ تعیین نمود تا فرماندهی نیروی قزاق را به دست فرد مورد اطمینان خود بسپارد و در فرصت مناسب سردار سپه را از وزارت جنگ برکنار کند . چون سردار سپه پی به نیت او برده بود، ضمن احراز پست وزارت جنگ فرماندهی نیروی قزاق را همچنان در دستان خود نگاه داشت. و این بزرگترین اشتباه و یا باخت سید ضیاء الدین طباطبایی بود.
در مدت زمان کوتاهی چند گروه به مخالفت سید ضیاء به پا خواستند:
۱- احمدشاه به علت رفتار خشونت و اهانت آمیز سید ضیاء، مخصوصا اینکه پی برده بود سید ضیاء در صدد برکناری او از سلطنت است
۲- سردار سپه که شخص مقتدری بود حاظر به اجرای دستورات سید ضیاء نبود به همین علت چندین بار برخوردهای شدیدی بین او و سید ضیاء پیش آمد، به طوری که سردار سپه بدون اعتنا به او در موارد مختلف مخصوصا در مورد مساعل نظامی شخصن تصمیم می گرفت و با اطلاع احمدشاه اجرا می نمود.
۳- رجال وطن پرست و خوش نام از قبیل موتمن الملک، مستوفی الممالک، مشیرالدوله، صمصام السلطنه، مصدق السلطنه( دکتر محمد مصدق) و غیره که سید ضیاء را یک فرد دغلکار و سازشکار و عامل انگلستان می دانستند.
۴- افرادی که مال و مقام خود را از دست داده و به زندان افتاده بودند.

با توجه به علل فوق حکومت سید ضیاء کاملا متزلزل گردید ، چون احمدشاه هم ظمن عدم رضایت از اعمال او ، شنیده بود که سید ضیاء برای مرعوب کردن شاه و رجال و دولتمردان در نظر دارد که عده ای از زندانیان را اعدام کند، لذا روز ۴ خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی سردار سپه را احظار و به او می گوید (( من دیگر تحمل این مرد را ندارم ، فورا بروید و او را از ایران خارج کنید)).
سردار سپه در جواب احمدشاه می گوید:
ما تصور می کردیم همه اقدامات او موافق میل اعلیحضرت است، حال که چنین نیست هر طور می فرمائید اطاعت می شود ، من یک سرباز مطیع هستم ، هروقت امر بفرمائید شمشیرم را تقدیم خواهم کرد.
سید ضیاء با اطلاع از عزلش به نورمن ( وزیر مختار انگلیس) متوسل می شود، نورمن برای وساطت نزد احمدشاه و سردار سپه می رود، ولی هیچ کدام حاظر به قبول وساطت او نمی شوند.
بدین ترتیب سیدضیاء از نخست وزیری عزل و همان روز به اتفاق کلنل کاظم خان سیاح ( فرماندار نظامی و رعیس ستاد بعد از کودتا) ، ماژور مسعود خان کیهان( وزیر جنگ بعد از کودتا) ، اپیکیان خان ( رعیس بلدیه بعد از کودتا) ، از طریق قزوین و همدان و کرمانشاه به بغداد تبعید شدند وبه حکومت سه ماهه ی سید ضیاء خاتمه داده شد.
سید ضیاء تا سال ۱۳۲۰ خورشیدی در اروپا و سپس فلسطین به سر می برد و بعد از خروج رضاشاه از ایران ، به ایران برگشت.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_شانزدهم
@mobarezan_vatannews
شرکت سردار سپه در دولتهای بعد از سید ضیاء

بعد از سید ضیاء‌ به ترتیب احمد قوام السلطنه، مشیرالدوله، مستوفی الممالک، و سپس مشیر الدوله به سمت نخست وزیر انتخاب شدند. سردار سپه بعد از کابینه سید ضیاء تا خاتمه نخست وزیری مشیرالدوله (۳۱ مهرماه سال ۱۳۰۲ خورشیدی برابر با ۲۲ اکتبر سال ۱۹۲۳ میلادی) تقریبا به مدت دو سال و نیم در تشکیل دولتها سمت وزارت جنگ و فرمانده کل نیروی قزاق را بر عهده داشت.
سردار سپه چون گلوله برفی که از قله کوه سرازیر شده باشد هر روز بزرگتر و بزرگتر شده و چون بهمنی با قدرت و سرعت به پیش حرکت می کرد، و به عبارت واضح تر در تمام دولتها شخص شاخص و تصمیم گیرنده و اجرا کننده امور او بوده.
در اینجا لازم است به چند نکته و عوامل اساسی چه قبل از کودتا و چه بعد از کودتا که باعث به وجود آمدن موقعیت ها و فرصتهای مناسبی بودند تا رضاشاه بتواند با استفاده درست از شرایط زمان و موقعیت ها و فرصتها ایران را از نیستی نجات بدهد ، اشاره ای بشود:
۱- با خاتمه جنگ اول جهانی و سقوط امپراطوری تزاری و شکست امپراطوری عثمانی دولتهای روسیه و عثمانی ارتشهای خودرا از ایران خارج کردند، به طوری که در قبل ذکر گردید دولت انگلیس با وجود اینکه در جنگ فاتح شده و تقریبا همه ایران را تحت اشغال ارتش خود درآورده بود به علت تحمل خسارات مالی و جانی در جنگ و علاوه بر آن احتراز از رویارویی با ارتش جدید شوروی مجبور به خارج کردن ارتش خود از ایران گردید و مهمتر اینکه به جهت روی کار آمدن حکومت کمونیستی در روسیه در زمان کودتا و به قدرت رسیدن سردار سپه ، نه تنها هیچ گونه سازش و همکاری علیه ایران بین روس و انگلیس وجود نداشت، بلکه سیاستشان کاملا در جهت عکس هم بود ، بنابراین سردار سپه توانست از این موقعیت به نحو احسن استفاده کرده و با هریک به نوعی رابطه برقرار کند.
۲- به طوری که در قسمت کودتا ذکر گردید، ژنرال ادموند آیرون ساید که تصمیم گرفته بود ارتش انگلیس را از ایران خارج کند، در شرایط اضطراری مجبور شد با گرفتن قول شفاهی دست رضاخان میرپنج را برای کودتا باز بگذارد.
۳- با ایجاد شدن جو مخالفت علیه سید ضیاء ، سردار سپه ضمن قبضه کردن امور با خیلی از مخالفین سید ضیاء مخصوصا با احمد شاه روابط نزدیک ایجاد کرده بود که بالاخره منجر به عزل سید ضیاء شد.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_هفدهم
@mobarezan_vatannews
با توجه به اینکه سید ضیاء از طرف نورمن به سمت نخست وزیری تایید شده بود و نورمن هم نهایت سعی خودرا کرد که بتواند سید ضیاء را نگهداری کند ولی موفق نشد . بنابراین عزل سیدضیاء و به قدرت رسیدن سردار سپه به هیچ وجه مورد رضایت انگلستان مخصوصا لرد کرزن ( وزیر امور خارجه انگلیس) نبود ،
ودر این مورد در نامه ای که به نورمن نوشت سخت او را مورد ملامت قرار داده و در نامه به نورمن چنین نوشته:
(( با وجود تعلیماتی که به شما درباره تثبیت وضع پرنس نصرت الدوله ( نصرت الدوله فیروز دوست لرد کرزن) و وثوق الدوله ( نخست وزیر پیشین و عاقد قرارداد ۱۹۱۹) داده شده بود، ولی شما شخصی را که زمینه مساعد نداشت( منظور سید ضیاء الدین طباطبایی) حمایت کردید. تازه او را هم نتوانستید حفظ کنید و ما را با مشکلاتی روبرو ساختید)).

نورمن به شدت مورد بی مهری لرد کرزن قرار گرفت و در اواخر سال ۱۹۲۱ از کار برکنار و به جای او سرپرسی لورن که یک سیاستمدار ورزیده و واقع بین و نیک اندیش بود تعیین گردید.
لورن بعد از چندین ملاقات که با سردار سپه داشت با آشنا شدن با روحیات و افکار او گزارش مفصلی درباره سردار سپه و هم چنین وضعیت ایران به کرزن به شرح زیر نوشته:
سند شماره ۱۲۹ . در بایگانی شماره ۸ محرمانه.
تاریخ صدور ۳۱ ژانویه ۱۹۲۲ .
تاریخ وصول ۲۰ مارچ ۱۹۲۲.

سرور من:
در تلگرام شماره ۲۱ مورخ ۱۱ ماه جاری ، خود افتخار داشتم مختصرا موقعیت و آرزوهای محتمل رضاخان سردارسپه وزیر جنگ فعلی را برای سرورم بیان کنم،
فرصتی داشتم که با رضاخان آشنا شوم، او مانند من یکی از میهمانان شام رسمی اخیر وابسته نظامی دولت ایالات متحده آمریکا بود. در آن فرصت رضاخان به من معرفی شد. و در ۱۲ ماه جاری در شام منزل وابسته نظامی سفارت خودمان با او ملاقات کردم و توانستم مذاکره خصوصی طولانی با او داشته باشم، که مطالب آن را مستر اسمارت در یادداشت پیوست ثبت کرده است.
اتمام بخش اول.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_هجدهم
@mobarezan_vatannews
رضاخان بدون شک برجسته ترین شخصیت در صحنه سیاسی ایران است، آنچه راجع به پیشینه او می گویند و عقیده ای که راجع به او پیدا کرده اند ممکن است برای سرورم جالب توجه باشد.
رضا خان یکی از اهالی سوادکوه در استان مازندران است، پدرش یک ایرانی و مادرش دختر یکی از مهاجرین قفقازی است، به عبارت دیگر یکی از اهالی قفقاز که وقتی نواحی آنها را روسیه بر اثر معاهده ترکمنچای از ایران جدا کرد، مهاجرت به ایران را بر زندگی تحت تسلط روسیه در محل خود ترجیح داده بود. به من گفت خدمت در نیروی قزاق را از ۱۵ سالگی شروع کرده بود، بدیهی است که تمام علاقه اش متوجه حرفه سپاهی گریش می باشد. مردی نیرومند و خوش اندام با استخوان بندی درشت است، بلندقدتر از اشخاص معمولی، با صدای بلند و صراحت بیان که بین ایرانی ها نادر است، در صحبت کردن بدون اتلاف وقت( تعارفی که ایرانی ها برای مبادله جملات ظریف اما کاملا بی معنی، دوست دارند) . او بی درنگ وارد اصل مطلب می شود. در مذاکراتی که من و او تا کنون داشته ایم، هیچ گاه راجع به خودش یا راجع به کابینه ای که عضو آن است چیزی نگفته، بلکه فقط به خاطر کشورش صحبت کرده است. در اشاراتش به قدرتهای خارجی صرفا توجهش به اثر مفید یا غیر مفیدی است که آنها می توانند روی خوشبختی و آبادانی ایران بگذارند.
کاملا طبیعی است که با توجه به خانواده و ریشه و پرورش محدود رضاخان، او باید یک مرد بی اطلاع و بی معلومات باشد، ولی دست پاچگی و خود را باختن و یا رفتار ناشیانه ای نشان نمی دهد.
او وقار طبیعی قابل توجهی دارد و نشانی از عدم تسلط بر خود نه در گفتارش دیده می شود و نه در رفتارش.
در صحبت با اولین برداشت برای من حاصل شد که او مغزی به کار نگرفته دارد نه یک مغز خالی، بلکه مغزی که نقطه نظرهای تازه ای را که مسئولیتهای غیر منتظره و جدید به او محول کرده بود جست و جو و جذب می کرد.و موفقانه کوشش می نمود اولویتها ( مساعل اصلی) را مشخص و توجه خود را به آنها معطوف نماید تا نتیجه گیری مستقل برای او مقدور گردد.
اتمام بخش دوم.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_نوزدهم
@mobarezan_vatannews
در ادامه:
در حقیقت احساس کردم در مدرسه قبول مسولیتها، جناب او دانشجویی با آینده درخشان می باشد. زیرا میهن پرستی او در حد خیلی عملی تر از حد معمولی هم میهنانش می باشد و حقیقتا شانه های خود را زیر چرخ ارابه کشور که به علت بی مایگی و حماقت زمامدارانش در حال فرو رفتن در شیار جاده و غرغ شدن بود گذاشته است که آن را بلند کند.
سرور من به خوبی از چگونگی ترقی رضاخان اطلاع دارند و احتیاج به تکرار آنها نیست، علیرغم کارشکنی بسیاری از اعیان هم میهنش که فکر نمی کردند یک تازه به دوران رسیده جاهل بتواند به این سرعت در صدر قرار گیرد.او ثابت کرد که خود تصمیم گیر اصلی است و مطمئنا مرد جاهل تازه به دوران رسیده باید دارای قدرت اراده فوق العاده و هدف مشخصی باشد که بتواند علیرغم مشکلات به این موفقیت دست یابد.
تا کنون آنچه می توانم بگویم آن است که رضاخان به نادرستی بر ثروت خود نیافزوده و اجازه نداده است که ملاحظات پولی در تصمیماتش تاثیرگذار باشد.او وجه کافی برای ساختن منزلی مناسب با موقعیت فعلی خود فراهم نموده و بدون شک چنان که در این کشور رایج است، هدایای محترمانه ای را که اشخاص علاقه مند به جلب توجه و التاف او داده اند قبول کرده است، اما در قضاوت راجع به آن به استاندارد ایرانی ها( که آن جناب به طبیعت غیر ثابت آن کاملا آشنا هستید) وظع او مشمول سانسور نیست و عامه مردم او را متهم به پولکی بودن و فساد نمی کنند. شخصن اطلاع دارم که مبلغ ۱۵۰ هزار تومان در بانک گذاشته بود که آن را کتمان نمی کرد و ذخیره خود می نامید، عین حقیقت است که در وظع سخت مالی چند ماه اخیر ، او تمام وجه را برای نظامیان خود خرج کرد.
احترام متواضعانه ای نسبت به او اعمال می شود تقریبا مضحک است، گویا او زبان خیلی خشنی دارد که هم میهنانش در هر مقام بالایی باشند از آن معاف نیستند .ایرانی های غیر معتاد به این رفتار دچار معمایی شده اند که چگونه با آن برخورد کنند. به نظر میرسد که رضاخان حتی در غالب شاه نیز احساسی از نگرانی و تردید به وجود آورده است.
مطلع شده ام ( و ممکن‌است کاملا صحیح باشد) که شاه بعضی اوقات در منتهای تردید است که از نظر نفع شخصی خودش عاقلانه تر است که رضاخان را پشتیبانی کند یا قوام السلطنه را؟
و اراده شاه به اجتناب از این تصمیم گیری دلیل اصلی عزیمت با عجله ی او در یک فصل بسیار نامناسب برای مسافرت بود، این به آن معناست که شاه لااقل تردید داشت که قرعه بخت خود را با اعیان و سازمان اداری با قدرت بی نظیر تحریک و منفی بافی آنها بر علیه این مرد بیگانه اما نا خوانده و مزاحم بیاندازد .
اتمام بخش سوم.

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_بیستم
@mobarezan_vatannews
در ادامه:
وابسته نظامی ما از پیشرفت آموزش و انظباط و رفتارآموزش قشونی که رضاخان در حال ایجاد آن است مرا مرتبا مطلع کرده است . گزارشهای او بهبود زیاد و سریعی را در قشون نشان داده است که مسلما مربوط به شخصیت قوی رضاخان و قدرت رهبری اوست.
روز قبل از عزیمت شاه ، در میدان بزرگ وسط شهر از حدود شش هزار نفر نیروهای مستقر در پایتخت سان و رژه نظامی به افتخار اعلیحضرت انجام شد ، که در آن نمایندگان خارجی و کادر دفتر آنها حظور داشتند.در نتیجه من فرصت یافتم که واحدهای قشون را شخصا ببینم و قضاوت کنم و افواج پیاده نظامی قدیمی سرباز ایرانی را که موقع اقامت سابقم در ایران وجود داشت، دوباره به خاطر بیاورم. افواجی که تشکیل می شد از عده ای پاره پوره بد قواره ، به زحمت می توانستم باور کنم که با چشمان خود نظامیان جدید ایرانی را می بینم که با اسلحه کامل در حال اجرای حرکات نظامی ، تغییر آرایشها، و حرکات مشق با تفنگ‌ هستند. آن هم با ظرافتی که می شد به خوبی آن را با ارتشهای درجه دوم اروپا مقایسه کرد.
تنها شخصی که در تمام مدت عملیات به نظر می آمد که کاملا حوصله اش سر رفته اعلیحضرت شاه بود. او در طول بازدید از نظامیان حاظر نشد حتی یک کلمه هم خطاب به افسری یا به یکی از شرکت کنندگان در سان بگوید.
از آینده رضاخان مشکل است به طور یقین و مسلم چیزی گفت ، روی هم رفته او یک مرد بلند پرواز است و قصد دارد تمام‌ قدرتها را در دست خود بگیرد ، بعضی ها معتقدند آرزوهای او تا حد تخت سلطنت می باشد .من فقط می توانم بگویم که او اتفاقا تا کنون همه دلبستگی های دیگر خود را تابع مصالح قشون تحت فرماندهی خویش قرار داده و اقتدار واقعی خود را با میانه روی و مدارا توسعه داده است. موقعی که کابینه قوام السلطنه سقوط کرد ، او اگر می خواست بدون شک می توانست رعیس الوزرا بشود ولی تشخیص داد که با این کار از برنامه خود دور می شود .
رفتار او نسبت به مجلس یک بردباری مغرورانه است . او مجلسیان را اجتماعی خسته کننده و روی هم رفته پر حرف و بی ظرر می داند . فکر کنم او واقعن مشتاق است که میهن خود را مدرن و ایستاده روی پای خود ببیند.اما می ترسم به قشون زیاد تکیه نماید و آن را اهرم تجدید حیات کشورش کند ، و به علت نداشتن تحصیلات عمومی و تجربه، عنوان اصلی دیگر را عملا کم اهمیت بگیرد. به عقیده من بسیار عاقلانه است که به رضاخان پشتیبانی خودمان را عرضه نماییم، اگرچه برای این کار خود منطقی نداشته باشیم . اگر اعتقاد من به این که انگلستان تنها دوست واقعی و بدون نظر ایران می باشد به او تلقین گردد و در مغز او رسوخ کند ، او در برخورد با مشکلات ناخود آگاه به سوی ما خواهد آمد . در آن زمان ما باید از بروز توهمی که او را مورد حمایت خود قرار داده ایم جدا بپرهیزیم.ظمنن بدون آنکه در شرایط حساس افکار عمومی فعلی او را به مخاطره بیاندازیم ، کوشش خواهد کرد که ارتباط با او را ادامه دهم و او را از اوضاع حقیقی امور در منافع مشترک دو کشورمان آگاه نمایم.

سرپرسی لورن.
اتمام .

#رضا_شاه_پهلوی

#از_آلاشت_تا_ژوهانسبورگ

#نوشته_نادر_پیمایی

#قسمت_بیست_و_یکم
@mobarezan_vatannews