🔴 #من_هم_شکنجه_شدم
بعد از انتشار نامه #اسماعیل_بخشی، زیر هشتگی با عنوان #من_هم_شکنجه_شدم برخی موارد اعمال شکنجه در زندان ها از سوی شکنجه شده گان مطرح شده است. شیما بابایی از دختران خیابان انقلاب در پستی در اینستاگرام نوشته:
▪️«دلیل برهنه کردن زندانی سیاسی چیست؟
▪️من دختری که در سن 21 و 23 سالگی در بازجویی های سپاه ثارالله و وزارت اطلاعات مدام تخت شکنجه روحی قرار گرفتم مگر چه کرده بودم که مستحق چنین رفتاری بودم؟
▪️نه به خاطر فریب دشمن باعث مرگ بیش از 7 هزار نفر از هم وطنانم شده بودن و نه پول مردم را به جیب زده در خارج از ایران مشغول عیاشی بودم.
تنها دختر بچه ای معترض بودم که هیچ گونه عملکرد مثبتی از جمهوری اسلامی ندیده بودم و می خواستم کشورم تنها کمی جای بهتری برای زندگی خودم و هموطنانم باشد. من تنها خواهان آبادی کشور بودم.
▪️آیا جمهوری اسلامی می تواند پاسخگوی شکنجه هایی باشد که به ناحق در تمام این سالها در زندان هایش اتفاق افتاد؟»
#شکنجه_گر_پاسخگو_باش
#ما_همه_بخشی_هستیم
#حکومت_شکنجه_نمیخواهیم
بعد از انتشار نامه #اسماعیل_بخشی، زیر هشتگی با عنوان #من_هم_شکنجه_شدم برخی موارد اعمال شکنجه در زندان ها از سوی شکنجه شده گان مطرح شده است. شیما بابایی از دختران خیابان انقلاب در پستی در اینستاگرام نوشته:
▪️«دلیل برهنه کردن زندانی سیاسی چیست؟
▪️من دختری که در سن 21 و 23 سالگی در بازجویی های سپاه ثارالله و وزارت اطلاعات مدام تخت شکنجه روحی قرار گرفتم مگر چه کرده بودم که مستحق چنین رفتاری بودم؟
▪️نه به خاطر فریب دشمن باعث مرگ بیش از 7 هزار نفر از هم وطنانم شده بودن و نه پول مردم را به جیب زده در خارج از ایران مشغول عیاشی بودم.
تنها دختر بچه ای معترض بودم که هیچ گونه عملکرد مثبتی از جمهوری اسلامی ندیده بودم و می خواستم کشورم تنها کمی جای بهتری برای زندگی خودم و هموطنانم باشد. من تنها خواهان آبادی کشور بودم.
▪️آیا جمهوری اسلامی می تواند پاسخگوی شکنجه هایی باشد که به ناحق در تمام این سالها در زندان هایش اتفاق افتاد؟»
#شکنجه_گر_پاسخگو_باش
#ما_همه_بخشی_هستیم
#حکومت_شکنجه_نمیخواهیم
📌روایت اعظم جنگروی
📍در این روزها همه از #شکنجه گفتن و نوشتن !راستش بعد چند ماه میخوام از خودم بگم.
سالیان سال من مورد خشونت خانگی قرار گرفتم و با کلی سختی بعد پنج سال توانستم دو سال پیش طلاق بگیرم .
📍ده تیر امسال بعد از دادگاه #دختران_انقلاب به فاصله یک ساعت یک دادگاه دیگر برای من تشکیل دادند./۱
که در آن دادگاه من شوکه شدم!
📍یکی از پروندههای من رو که از طریق آن طلاق گرفته بودم (پرونده نفقه)گم کرده بودند و اجراییه پرونده نفقه هم از سیستم پاک شده بود،به من گفتند پروندت ناقص و ممکنه طلاقت برگرده برو پروندت بیار ؟! پرونده ای که در خود دادگاه بود!
بعد از این که حکم دختران/۲
📍انقلابم آمد و به سه سال زندان محکوم شدم ،
قاضی با استناد به حکم دختران انقلابم و اون پرونده ای که گم کرده بودند طلاقی که من قانونی گرفته بودم رو برگردوند.نمیدونم حرکت دختران انقلاب من چه ربطی به طلاق دارد!!!/۳
📍اینها همه شکنجه های روحی و روانی است که با استفاده از ابزار قانونی انجام می دهند.انها با استفاده از دستگاه قضایی و همکاری همسر سابق من (فردی معتاد) و ورود کردن به زندگی شخصی من میخواستند اعتراض من را شبهه دار نشان دهند که این یکی از شگردهای قدیمی شکنجه روحی و روانی است./۴
در همان دادگاه حضانت دختر من را هم از من گرفتند.
📍صیغه طلاق خوانده شده و من طلاق نامه هم دارم تازه در شناسنامه هم ثبت شده!
فکر کنم میخوان به زور منو سر سفره عقد بنشونن؟! دارن حکم تجاوز به من رو صادر میکنن !/
📍تهدیدهای اقای منصوری معاون دادستان قبل از اینکه من برم پیش بازپرس من رو پیش ایشون بردند به من گفت : «از کار اخراجت میکنم ،همه چیزت ازت میگرم بچت ازت میگیرم خونه نشینت میکنم ...»
حالم خوب نیست و نمیتونم بقیش رو بنویسم
فقط خواستم بگم خوب بلدن #شکنجه انجام دهند.../۶
«خوشبختانه این را نمی توانید تکذیب کنید، چون حکم وجود دارد»
در آخر این را هم اضافه کنم اگر این حکم قطعی شود در دادگاه های بین المللی از دستگاه قضایی ایران شکایت میکنم.
📍در این روزها همه از #شکنجه گفتن و نوشتن !راستش بعد چند ماه میخوام از خودم بگم.
سالیان سال من مورد خشونت خانگی قرار گرفتم و با کلی سختی بعد پنج سال توانستم دو سال پیش طلاق بگیرم .
📍ده تیر امسال بعد از دادگاه #دختران_انقلاب به فاصله یک ساعت یک دادگاه دیگر برای من تشکیل دادند./۱
که در آن دادگاه من شوکه شدم!
📍یکی از پروندههای من رو که از طریق آن طلاق گرفته بودم (پرونده نفقه)گم کرده بودند و اجراییه پرونده نفقه هم از سیستم پاک شده بود،به من گفتند پروندت ناقص و ممکنه طلاقت برگرده برو پروندت بیار ؟! پرونده ای که در خود دادگاه بود!
بعد از این که حکم دختران/۲
📍انقلابم آمد و به سه سال زندان محکوم شدم ،
قاضی با استناد به حکم دختران انقلابم و اون پرونده ای که گم کرده بودند طلاقی که من قانونی گرفته بودم رو برگردوند.نمیدونم حرکت دختران انقلاب من چه ربطی به طلاق دارد!!!/۳
📍اینها همه شکنجه های روحی و روانی است که با استفاده از ابزار قانونی انجام می دهند.انها با استفاده از دستگاه قضایی و همکاری همسر سابق من (فردی معتاد) و ورود کردن به زندگی شخصی من میخواستند اعتراض من را شبهه دار نشان دهند که این یکی از شگردهای قدیمی شکنجه روحی و روانی است./۴
در همان دادگاه حضانت دختر من را هم از من گرفتند.
📍صیغه طلاق خوانده شده و من طلاق نامه هم دارم تازه در شناسنامه هم ثبت شده!
فکر کنم میخوان به زور منو سر سفره عقد بنشونن؟! دارن حکم تجاوز به من رو صادر میکنن !/
📍تهدیدهای اقای منصوری معاون دادستان قبل از اینکه من برم پیش بازپرس من رو پیش ایشون بردند به من گفت : «از کار اخراجت میکنم ،همه چیزت ازت میگرم بچت ازت میگیرم خونه نشینت میکنم ...»
حالم خوب نیست و نمیتونم بقیش رو بنویسم
فقط خواستم بگم خوب بلدن #شکنجه انجام دهند.../۶
«خوشبختانه این را نمی توانید تکذیب کنید، چون حکم وجود دارد»
در آخر این را هم اضافه کنم اگر این حکم قطعی شود در دادگاه های بین المللی از دستگاه قضایی ایران شکایت میکنم.
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
شیرین علمهولی؛ روایتی از درون
۹ سال بعد از #اعدام پنج زندانی #کرد در زندان اوین
حکم اعدام شیرین علمهولی که تایید شد، ما، همبندیهایش، نه برای دلداری و تسکین، که با اطمینان میگفتیم: این حکمی برای اجرا کردن نیست، فقط قرار است که بترسی. آخر جمهوری اسلامی از دهه ۶۰ به بعد دیگر زن سیاسیای را اعدام نکرده است. این هم بی دلیل نیست، برایش هزینه دارد. به هر حال دارد سعی میکند به خود سر و شکل آبرومندی در جامعه جهانی بدهد، قرار نیست اعدام شوی اما چون احتمالا میخواهند یک ابد از حکمات دربیاورند این را گفتند که به آن اعتراض نکنی.
زندانیان عمومی همبندمان اما به اندازه ما خوشبین نبودند، میگفتند شما سادهاید و خودتان را گول میزنید، از ما بشنوید که بدترین روی حکومت را دیدهایم.
در دادگاه بدوی هم حکماش اعدام بود، اما خانواده شیرین چون به شکستن حکم امیدوار بودند به او گفتند که حکم ابد است. حکم ابدش را جشن گرفتیم و برایمان کردی رقصید.
اعدام تایید شد و او تنها وقتی خبردار شد که دیگر به نظر میرسید راه برگشتی نیست. دیوان عالی عدالت اداری اما هنوز امید اندکی باقی گذاشته بود.
هرچند میشد امید داشت اما متزلزل و اضطرابآلود. هر بار خوانده شدناش به دفتر زندان کابوسی بود که بیداری از آن فقط با دیدنش در آستانه در سلول و تعریف گفتگوها و کشمکشاش با بازجوها ممکن بود، یا این توضیح ساده که هیچی بابا «فرهنگیِ زندان کارم داشت».
سه روز قبل از اعدام بود. توی کارگاه تراش سنگ بودیم و صدای محسن یگانه از توی باشگاه کوچک زندان توی راهرو میپیچید:«روزای سخت نبودن با تو، خلا امیدُ تجربه کردم…» دوستی رقصان و آوازخوان از در وارد شد و ما هم با او دم گرفتیم، شیرین سرخوشانه نگاهی کرد و خندید که «دیوانهها» و دوباره دستگاهش را روشن کرد.
صدای افسر نگهبان توی سالن پیچید، «فرشته علم هولی، دفتر… سریع خانم.» #فرشته اسمی بود که به بازجویش گفته بود. در لحظه انگار زمان و مکان عوض شد و فضای شاد و سبک، خاکستری و سنگین شد. حتی مربی کلاس سنگ هم دستگاهش را خاموش کرد و با نگرانی به چشمهای ما نگاه میکرد. همه ساکت شدند. شیرین زودتر از همه به خودش آمد. درآمد که «چیزی نیست، لابد باز…» جمله اش تمام نشده بود که صدای افسر نگهبان دوباره در اتاق پیچید:«با حجاب کامل بیا خانم، سریع.»
بخش فرهنگی زندان را با مانتو و روسری میرفتیم چون درون «بند نسوان» بود و حجاب کامل یعنی یک چادر گلدار هم از روی آن بپوشیم. با هم برگشتیم به سلول. آفتاب زیبا و روشن اردیبهشت از پنجرههای باریک و بلند به درون سلول ریخته بود و فضا چنان زنده و زیبا بود که مضطرب و غمگین بودن را سخت میکرد. چادرش را پوشید و رفت.
تا برگردد جادوی اردیبهشت هم باطل شده بود. ۵ـ۶ ساعتی طول کشید. زمان کند، کشدار میگذشت. بعد از ظهر بود که خسته و عرق کرده در آستانه در ظاهر شد. شادی برگشتن و دیدن دوبارهاش آنقدر زیاد بود که در لحظات اول آنچه که بر او گذشته بود را از اهمیت میانداخت. لااقل برگشته بود.
خسته و گرسنه بود. برده بودنش ۲۰۹. برای تهدید و تطمیع آخر. گفته بودند «حکمت که اعدام است، اما عفو بنویس شاید اعدام ات نکردیم.» او هم درشت بارشان کرده بود، تا جایی که زبان فارسی اش یاری میکرد و این کشمکش تا ۵ ساعت به دراز کشیده بود.
بهشان گفته بود: «شما از اول میدانستید که میخواهید مرا بکشید. از زمانی که در ۲ الف #شکنجه میشدم و این بازی شماست. میدانم که اگر عفو هم بنویسم باز اعدام میشوم. میخواهید علاوه بر زندگیم، #عزت_نفسم را هم نابود کنید و من بازی شما را نمیخورم.»
سعی کردیم متقاعدش کنیم که نمیتوان از امکانی هر چند ضعیف و غیرقابل باور برای زنده ماندن چشم بپوشی، صحبت مرگ است!
همه دورش حلقه زده بودند و او همانطور که با برنج سرد باقیمانده از ناهارش بازی میکرد، سرش را بلند کرد و با لبخند محزونی گفت :«نه».
گفته بودند اگر نظرت عوض شد از طریق افسرنگهبان خبر بده.
شب سردرد بدی گرفت، میگفت همه عضلاتم منقبض شده و گویی قصد باز شدن ندارد. مسکنها اثر نمیکرد و تا صبح با چشمان درشت سیاهش در سلول نیمه تاریک گویی به خلایی بیپایان خیره شده بود. صبح صورتش تیره تر از معمول بود و چشمانش گود افتاده بود و تلاشش برای لبخند زدن مانند همیشه، ناموفق و بیثمر بود.
حرف عفو نوشتن را که میزدیم با ما هم اخم و تخم میکرد، به این معنی که پرونده اش برایم بسته شد.
۲۴ ساعت که از ماجرا گذشت و خبری از کسی نشد، همه سادهدلانه به خودمان و او دلداری دادیم که احتمالا حکم در دیوان در آستانه شکستن است و آنها هم آخرین تلاششان را قبل از از دست رفتن این فرصت کردهاند.
دو روز دیگر هم گذشت.
شیرین علمهولی؛ روایتی از درون
۹ سال بعد از #اعدام پنج زندانی #کرد در زندان اوین
حکم اعدام شیرین علمهولی که تایید شد، ما، همبندیهایش، نه برای دلداری و تسکین، که با اطمینان میگفتیم: این حکمی برای اجرا کردن نیست، فقط قرار است که بترسی. آخر جمهوری اسلامی از دهه ۶۰ به بعد دیگر زن سیاسیای را اعدام نکرده است. این هم بی دلیل نیست، برایش هزینه دارد. به هر حال دارد سعی میکند به خود سر و شکل آبرومندی در جامعه جهانی بدهد، قرار نیست اعدام شوی اما چون احتمالا میخواهند یک ابد از حکمات دربیاورند این را گفتند که به آن اعتراض نکنی.
زندانیان عمومی همبندمان اما به اندازه ما خوشبین نبودند، میگفتند شما سادهاید و خودتان را گول میزنید، از ما بشنوید که بدترین روی حکومت را دیدهایم.
در دادگاه بدوی هم حکماش اعدام بود، اما خانواده شیرین چون به شکستن حکم امیدوار بودند به او گفتند که حکم ابد است. حکم ابدش را جشن گرفتیم و برایمان کردی رقصید.
اعدام تایید شد و او تنها وقتی خبردار شد که دیگر به نظر میرسید راه برگشتی نیست. دیوان عالی عدالت اداری اما هنوز امید اندکی باقی گذاشته بود.
هرچند میشد امید داشت اما متزلزل و اضطرابآلود. هر بار خوانده شدناش به دفتر زندان کابوسی بود که بیداری از آن فقط با دیدنش در آستانه در سلول و تعریف گفتگوها و کشمکشاش با بازجوها ممکن بود، یا این توضیح ساده که هیچی بابا «فرهنگیِ زندان کارم داشت».
سه روز قبل از اعدام بود. توی کارگاه تراش سنگ بودیم و صدای محسن یگانه از توی باشگاه کوچک زندان توی راهرو میپیچید:«روزای سخت نبودن با تو، خلا امیدُ تجربه کردم…» دوستی رقصان و آوازخوان از در وارد شد و ما هم با او دم گرفتیم، شیرین سرخوشانه نگاهی کرد و خندید که «دیوانهها» و دوباره دستگاهش را روشن کرد.
صدای افسر نگهبان توی سالن پیچید، «فرشته علم هولی، دفتر… سریع خانم.» #فرشته اسمی بود که به بازجویش گفته بود. در لحظه انگار زمان و مکان عوض شد و فضای شاد و سبک، خاکستری و سنگین شد. حتی مربی کلاس سنگ هم دستگاهش را خاموش کرد و با نگرانی به چشمهای ما نگاه میکرد. همه ساکت شدند. شیرین زودتر از همه به خودش آمد. درآمد که «چیزی نیست، لابد باز…» جمله اش تمام نشده بود که صدای افسر نگهبان دوباره در اتاق پیچید:«با حجاب کامل بیا خانم، سریع.»
بخش فرهنگی زندان را با مانتو و روسری میرفتیم چون درون «بند نسوان» بود و حجاب کامل یعنی یک چادر گلدار هم از روی آن بپوشیم. با هم برگشتیم به سلول. آفتاب زیبا و روشن اردیبهشت از پنجرههای باریک و بلند به درون سلول ریخته بود و فضا چنان زنده و زیبا بود که مضطرب و غمگین بودن را سخت میکرد. چادرش را پوشید و رفت.
تا برگردد جادوی اردیبهشت هم باطل شده بود. ۵ـ۶ ساعتی طول کشید. زمان کند، کشدار میگذشت. بعد از ظهر بود که خسته و عرق کرده در آستانه در ظاهر شد. شادی برگشتن و دیدن دوبارهاش آنقدر زیاد بود که در لحظات اول آنچه که بر او گذشته بود را از اهمیت میانداخت. لااقل برگشته بود.
خسته و گرسنه بود. برده بودنش ۲۰۹. برای تهدید و تطمیع آخر. گفته بودند «حکمت که اعدام است، اما عفو بنویس شاید اعدام ات نکردیم.» او هم درشت بارشان کرده بود، تا جایی که زبان فارسی اش یاری میکرد و این کشمکش تا ۵ ساعت به دراز کشیده بود.
بهشان گفته بود: «شما از اول میدانستید که میخواهید مرا بکشید. از زمانی که در ۲ الف #شکنجه میشدم و این بازی شماست. میدانم که اگر عفو هم بنویسم باز اعدام میشوم. میخواهید علاوه بر زندگیم، #عزت_نفسم را هم نابود کنید و من بازی شما را نمیخورم.»
سعی کردیم متقاعدش کنیم که نمیتوان از امکانی هر چند ضعیف و غیرقابل باور برای زنده ماندن چشم بپوشی، صحبت مرگ است!
همه دورش حلقه زده بودند و او همانطور که با برنج سرد باقیمانده از ناهارش بازی میکرد، سرش را بلند کرد و با لبخند محزونی گفت :«نه».
گفته بودند اگر نظرت عوض شد از طریق افسرنگهبان خبر بده.
شب سردرد بدی گرفت، میگفت همه عضلاتم منقبض شده و گویی قصد باز شدن ندارد. مسکنها اثر نمیکرد و تا صبح با چشمان درشت سیاهش در سلول نیمه تاریک گویی به خلایی بیپایان خیره شده بود. صبح صورتش تیره تر از معمول بود و چشمانش گود افتاده بود و تلاشش برای لبخند زدن مانند همیشه، ناموفق و بیثمر بود.
حرف عفو نوشتن را که میزدیم با ما هم اخم و تخم میکرد، به این معنی که پرونده اش برایم بسته شد.
۲۴ ساعت که از ماجرا گذشت و خبری از کسی نشد، همه سادهدلانه به خودمان و او دلداری دادیم که احتمالا حکم در دیوان در آستانه شکستن است و آنها هم آخرین تلاششان را قبل از از دست رفتن این فرصت کردهاند.
دو روز دیگر هم گذشت.
خرین #شکنجه #بکارت بود
در شامگاه پیش از آخرین ملاقات خورشید
در مسخی رو به افول
عدالت را
بر دار کردند.
دخترانی که موهایشان را بافته بودند
با عینک های مستعطیل شکل و
شلوارهایی با پاچه های گشاد
با فریادی از گلو بر نیامده
بکارت خود را بدرود گفتند
کمی بعد از آنکه روزنامه های لوله شده
از درز زیر ژاکت هاشان
بر خاک غلتید.
پیش از چکاندن ماشه ات
دختران سرزمین من
زمزمه ای شدند
بر لبانِ یخ زدهء مردمان سرزمینِ آفتاب؛
در انجمادِ آن زمستانِ آغاز دربدری.
دیریست میگذرد از آن روزگار شوم
دیریست در جیب ها مان
گره میشود دستانِ اعتراض
و آرزوهامان از یاد می رود یک به یک
اینک، اما
ایستاده ایم
روبرویت
با صدایی نعره وار
آواز می کنیم
آن بغضِ تلخ را
هِی مردِ بازجو
دیریست در خود گندیده ای و تلخیِ بوی تعفن ات
شادیِ زندگی را
از ما ربوده است.
هِی مردِ بازجو
دیریست سرب داغ
بر لبهای آوازه خوانِ دخترانِ خورشید ریختی
اینک صدای آن در گور خفته گان
در گوش من
در گوش ما
در گوشه گوشهء
این زخم خورده سرزمینِ سوخته از شهوتِ بیمارگونه ات
می پیچد و خلقِ خموش را
بیدار میکند
شاید نه با سپیدهء فردا ولی بدان
تاریخ وعده داد
این خشمِ بی صدا
فریاد می شود
...
در شامگاه پیش از آخرین ملاقات خورشید
در مسخی رو به افول
عدالت را
بر دار کردند.
دخترانی که موهایشان را بافته بودند
با عینک های مستعطیل شکل و
شلوارهایی با پاچه های گشاد
با فریادی از گلو بر نیامده
بکارت خود را بدرود گفتند
کمی بعد از آنکه روزنامه های لوله شده
از درز زیر ژاکت هاشان
بر خاک غلتید.
پیش از چکاندن ماشه ات
دختران سرزمین من
زمزمه ای شدند
بر لبانِ یخ زدهء مردمان سرزمینِ آفتاب؛
در انجمادِ آن زمستانِ آغاز دربدری.
دیریست میگذرد از آن روزگار شوم
دیریست در جیب ها مان
گره میشود دستانِ اعتراض
و آرزوهامان از یاد می رود یک به یک
اینک، اما
ایستاده ایم
روبرویت
با صدایی نعره وار
آواز می کنیم
آن بغضِ تلخ را
هِی مردِ بازجو
دیریست در خود گندیده ای و تلخیِ بوی تعفن ات
شادیِ زندگی را
از ما ربوده است.
هِی مردِ بازجو
دیریست سرب داغ
بر لبهای آوازه خوانِ دخترانِ خورشید ریختی
اینک صدای آن در گور خفته گان
در گوش من
در گوش ما
در گوشه گوشهء
این زخم خورده سرزمینِ سوخته از شهوتِ بیمارگونه ات
می پیچد و خلقِ خموش را
بیدار میکند
شاید نه با سپیدهء فردا ولی بدان
تاریخ وعده داد
این خشمِ بی صدا
فریاد می شود
...
آخرین #شکنجه #بکارت بود
در شامگاه پیش از آخرین ملاقات خورشید
در مسخی رو به افول
عدالت را
بر دار کردند.
دخترانی که موهایشان را بافته بودند
با عینک های مستعطیل شکل و
شلوارهایی با پاچه های گشاد
با فریادی از گلو بر نیامده
بکارت خود را بدرود گفتند
کمی بعد از آنکه روزنامه های لوله شده
از درز زیر ژاکت هاشان
بر خاک غلتید.
پیش از چکاندن ماشه ات
دختران سرزمین من
زمزمه ای شدند
بر لبانِ یخ زدهء مردمان سرزمینِ آفتاب؛
در انجمادِ آن زمستانِ آغاز دربدری.
دیریست میگذرد از آن روزگار شوم
دیریست در جیب ها مان
گره میشود دستانِ اعتراض
و آرزوهامان از یاد می رود یک به یک
اینک، اما
ایستاده ایم
روبرویت
با صدایی نعره وار
آواز می کنیم
آن بغضِ تلخ را
هِی مردِ بازجو
دیریست در خود گندیده ای و تلخیِ بوی تعفن ات
شادیِ زندگی را
از ما ربوده است.
هِی مردِ بازجو
دیریست سرب داغ
بر لبهای آوازه خوانِ دخترانِ خورشید ریختی
اینک صدای آن در گور خفته گان
در گوش من
در گوش ما
در گوشه گوشهء
این زخم خورده سرزمینِ سوخته از شهوتِ بیمارگونه ات
می پیچد و خلقِ خموش را
بیدار میکند
شاید نه با سپیدهء فردا ولی بدان
تاریخ وعده داد
این خشمِ بی صدا
فریاد می شود
بر سرخیِ لبهایِ اعتراض،
آنگاه
در آن هنگامهء حضور
در خود تو را می بلعد و نابود می کند.
✍️ دست نوشته ای از #گلرخ_ایرایی
برای آن دسته از کشته شدگان #مرداد و #شهریور #شصتوهفت که علاوه بر تحمل انواع بازجویی و شکنجه پیش از اعدام به حکم شرع مورد تجاوز قرار گرفتند تا مبادا باکره از دنیا بروند و وارد #بهشت شوند.
در شامگاه پیش از آخرین ملاقات خورشید
در مسخی رو به افول
عدالت را
بر دار کردند.
دخترانی که موهایشان را بافته بودند
با عینک های مستعطیل شکل و
شلوارهایی با پاچه های گشاد
با فریادی از گلو بر نیامده
بکارت خود را بدرود گفتند
کمی بعد از آنکه روزنامه های لوله شده
از درز زیر ژاکت هاشان
بر خاک غلتید.
پیش از چکاندن ماشه ات
دختران سرزمین من
زمزمه ای شدند
بر لبانِ یخ زدهء مردمان سرزمینِ آفتاب؛
در انجمادِ آن زمستانِ آغاز دربدری.
دیریست میگذرد از آن روزگار شوم
دیریست در جیب ها مان
گره میشود دستانِ اعتراض
و آرزوهامان از یاد می رود یک به یک
اینک، اما
ایستاده ایم
روبرویت
با صدایی نعره وار
آواز می کنیم
آن بغضِ تلخ را
هِی مردِ بازجو
دیریست در خود گندیده ای و تلخیِ بوی تعفن ات
شادیِ زندگی را
از ما ربوده است.
هِی مردِ بازجو
دیریست سرب داغ
بر لبهای آوازه خوانِ دخترانِ خورشید ریختی
اینک صدای آن در گور خفته گان
در گوش من
در گوش ما
در گوشه گوشهء
این زخم خورده سرزمینِ سوخته از شهوتِ بیمارگونه ات
می پیچد و خلقِ خموش را
بیدار میکند
شاید نه با سپیدهء فردا ولی بدان
تاریخ وعده داد
این خشمِ بی صدا
فریاد می شود
بر سرخیِ لبهایِ اعتراض،
آنگاه
در آن هنگامهء حضور
در خود تو را می بلعد و نابود می کند.
✍️ دست نوشته ای از #گلرخ_ایرایی
برای آن دسته از کشته شدگان #مرداد و #شهریور #شصتوهفت که علاوه بر تحمل انواع بازجویی و شکنجه پیش از اعدام به حکم شرع مورد تجاوز قرار گرفتند تا مبادا باکره از دنیا بروند و وارد #بهشت شوند.
مماشات با #جمهوری_اسلامی را تمام کنید. تک تک دول اروپایی مسوول جانی هستند که رژیم خونخوار ج.اسلامی تحت عناوین تهوع آوری همچون #بصیرت و #انتقام_سخت از مردم گرفت.
#آبان۹۸
#دی۹۶
#خرداد۸۸
#قتل_های_زنجیره_ای
#خاوران
#ترور
#اعدام
#شکنجه
#آبان۹۸
#دی۹۶
#خرداد۸۸
#قتل_های_زنجیره_ای
#خاوران
#ترور
#اعدام
#شکنجه
آزادی شیدای همدانی با تامین قرار وثیقه
به گزارش بنیاد ستار بهشتی:
قاسم بهرامی ملقب به #شیدای_همدانی به طور موقت آزاد شد.
وی با تامین قرار وثیقه روز یکشنبه 23 آبان ماه به طور موقت و تا زمان برگزاری دادگاه آزاد گردیده است.
قاسم بهرامی شاعر منتقد اهل همدان می باشد که با انتشار شعرهای انتقادی خود علیه جمهوری در فضای مجاز شناخته می شود.
شیدای همدانی پس از به آتش کشیدن تصویر علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی و انتشار آن درفضای مجازی در تاریخ 20شهریور 1400 بازداشت گردیده بود.
مردم و تعدادی از فعالان مدنی و سیاسی به بازداشت وی اعتراض نموده بودند و خواهان آزادی وی بودند .
وی سالهای متمادی مخفیانه در نقاط مختلف ایران سکونت داشت.
#شیدای_همدانی #بازداشت #منتقد #شاعر #زندان #مشهد #همدان #دیکتاتور #شکنجه #ظلم #خامنه_ای_خونخوار #سپاه_پاسداران #ساس #satarfoundation #بنیاد_ستار_بهشتی
به گزارش بنیاد ستار بهشتی:
قاسم بهرامی ملقب به #شیدای_همدانی به طور موقت آزاد شد.
وی با تامین قرار وثیقه روز یکشنبه 23 آبان ماه به طور موقت و تا زمان برگزاری دادگاه آزاد گردیده است.
قاسم بهرامی شاعر منتقد اهل همدان می باشد که با انتشار شعرهای انتقادی خود علیه جمهوری در فضای مجاز شناخته می شود.
شیدای همدانی پس از به آتش کشیدن تصویر علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی و انتشار آن درفضای مجازی در تاریخ 20شهریور 1400 بازداشت گردیده بود.
مردم و تعدادی از فعالان مدنی و سیاسی به بازداشت وی اعتراض نموده بودند و خواهان آزادی وی بودند .
وی سالهای متمادی مخفیانه در نقاط مختلف ایران سکونت داشت.
#شیدای_همدانی #بازداشت #منتقد #شاعر #زندان #مشهد #همدان #دیکتاتور #شکنجه #ظلم #خامنه_ای_خونخوار #سپاه_پاسداران #ساس #satarfoundation #بنیاد_ستار_بهشتی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هدف #زندانیان_سیاسی از _#اعتصاب_غذا نجات دادن جان هزاران زندانی تحت ستم است.
مجازات نام مستعار شکنجه است و حتی یک مجرم هم با #شکنجه اصلاح نمی شود! آسیب شناسی و بهبود آموزش، معیشت ، اقتصاد سیاسی ... راهکار است.
#حمید_حاج_جعفر_کاشانی و #محمود_علی_نقی #زندانیان_سیاسی بند هشت اوین در اثر افت فشار ناشی از #اعتصاب_غذا به بیمارستان طالقانی اعزام شدند.
در اعتراض به کشته شدن #بکتاش_آبتین هفت زندانی در اعتصاب کاملند....
بدون آب و خوراک
کارد به استخوان رسیده رفقا
در اوج فجایعیم
به نقل از صفحهی فیسبوکی سهیل عربی
#دادخواهی
#ابان_ادامه_دارد
#محاکمه_سران_رژیم
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
تماس با ما:
https://t.me/no_execution1
+46737896505
@ICAE_Tamas
@hormozraha
مجازات نام مستعار شکنجه است و حتی یک مجرم هم با #شکنجه اصلاح نمی شود! آسیب شناسی و بهبود آموزش، معیشت ، اقتصاد سیاسی ... راهکار است.
#حمید_حاج_جعفر_کاشانی و #محمود_علی_نقی #زندانیان_سیاسی بند هشت اوین در اثر افت فشار ناشی از #اعتصاب_غذا به بیمارستان طالقانی اعزام شدند.
در اعتراض به کشته شدن #بکتاش_آبتین هفت زندانی در اعتصاب کاملند....
بدون آب و خوراک
کارد به استخوان رسیده رفقا
در اوج فجایعیم
به نقل از صفحهی فیسبوکی سهیل عربی
#دادخواهی
#ابان_ادامه_دارد
#محاکمه_سران_رژیم
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
تماس با ما:
https://t.me/no_execution1
+46737896505
@ICAE_Tamas
@hormozraha
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💥سخنرانی پریسا پوینده مسئول کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی ، یکشنبه ۸ اکتبر در شهر آمستردام هلند به مناسبت روز جهانی علیه اعدام ، برای محکومیت اعدام و آزادی زندانیان سیاسی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#جان_بازداشت_شدگان_در_خطر_است
#زن_زندگی_آزادی
#شکنجه_دارویی
#FreeIranPoliticalPrisoners
#StopExecutionsInIran
#PharmacologicalTorture
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#جان_بازداشت_شدگان_در_خطر_است
#زن_زندگی_آزادی
#شکنجه_دارویی
#FreeIranPoliticalPrisoners
#StopExecutionsInIran
#PharmacologicalTorture
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💥عکسهای آکسیون های هشتم اکتبر ۲۰۲۳ در #گوتنبرگ سوئد #آمستردام هلند و #کاسل آلمان به مناسبت ۱۰ اکتبر روز جهانی علیه اعدام
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زن_زندگی_آزادی
#شکنجه_دارویی
#FreeIranPoliticalPrisoners
#StopExecutionsInIran
#PharmacologicalTorture
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زن_زندگی_آزادی
#شکنجه_دارویی
#FreeIranPoliticalPrisoners
#StopExecutionsInIran
#PharmacologicalTorture
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💥 مصاحبه صدای آمریکا با پریسا پوینده مسئول کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی به مناسبت روز جهانی علیه اعدام در آمستردام هلند
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#جان_بازداشت_شدگان_در_خطر_است
#زن_زندگی_آزادی
#شکنجه_دارویی
#FreeIranPoliticalPrisoners
#StopExecutionsInIran
#PharmacologicalTorture
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#جان_بازداشت_شدگان_در_خطر_است
#زن_زندگی_آزادی
#شکنجه_دارویی
#FreeIranPoliticalPrisoners
#StopExecutionsInIran
#PharmacologicalTorture
💥💥ده اکتبر روز جهانی مبارزه برای لغو مجازات اعدام است.
💥حق حیات ابتدایی ترین حق هر انسان است و اعدام مجازاتی غیرانسانی و بدون شک قتل عمد حکومتیست.
بر اساس قوانین بین المللی و حقوقبشری، کشورهای عضو سازمان ملل از جمله ایران میبایست مجازات اعدام را لغو کنند.
اعدام در اکثر کشورهای دنیا لغو شده است اما ایران، یکی از کشورهاییست که بیشترین آمار صدور و اجرای حکم اعدام در دنیا را دارد.
طی یک سال گذشته حداقل ۶۵۹ انسان در ایران اعدام شدهاند.
برای کسی پوشیده نیست که ج.ا از مجازات اعدام برای سرکوب مخالفان خود استفاده میکند و از ابتدای به قدرت رسیدن با اعدام هزاران مخالف خود، دیکتاتوری را بنا نهاده است. اما در خصوص جرائم عمومی چون قتل، قاچاق و فروش مواد مخدر، آدم ربایی،سرقت مسلحانه وو تا زمانی که به چاره جویی و حل این مسائل و معضلات توجه ویژه نشود مجازات اعدام نیز بازدارندگی نخواهد داشت بلکه تاثیرات منفی بسیاری زیادی را نیز به دنبال دارد و باعث بروز مسائل و بحرانهای دیگری از جمله حس انتقام جویی، ادامهدار شدن چرخه خشونت و فروپاشی خانوادههای قربانیان نیز خواهد شد.
در زندان لاکان رشت با دختری هم بند بودم که ۱۸ عضو خانوادهاش از جمله پدر، برادر،عمو زاده ها، عمه و…. به جرم حملو فروش مواد مخدر اعدام شده بودند و هر روز ماموران اجرای حکم اعدامِ اعضای خانوادهاش را میدید و برای شکنجه اش به او میگفتند که چگونه عمه و دختر عمویش را پای چوبه دار بردهاند و… خودش نیز پس از چندین بازداشت با همین جرم محکوم به اعدام شده بود.
"نه به اعدام" مطالبه ای جهانیست...
آتنا دائمی
#اعدام_قتل_عمدحکومتی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#شکنجه_دارویی
#FreeIranPoliticalPrisoners
#StopExecutionsIran
💥حق حیات ابتدایی ترین حق هر انسان است و اعدام مجازاتی غیرانسانی و بدون شک قتل عمد حکومتیست.
بر اساس قوانین بین المللی و حقوقبشری، کشورهای عضو سازمان ملل از جمله ایران میبایست مجازات اعدام را لغو کنند.
اعدام در اکثر کشورهای دنیا لغو شده است اما ایران، یکی از کشورهاییست که بیشترین آمار صدور و اجرای حکم اعدام در دنیا را دارد.
طی یک سال گذشته حداقل ۶۵۹ انسان در ایران اعدام شدهاند.
برای کسی پوشیده نیست که ج.ا از مجازات اعدام برای سرکوب مخالفان خود استفاده میکند و از ابتدای به قدرت رسیدن با اعدام هزاران مخالف خود، دیکتاتوری را بنا نهاده است. اما در خصوص جرائم عمومی چون قتل، قاچاق و فروش مواد مخدر، آدم ربایی،سرقت مسلحانه وو تا زمانی که به چاره جویی و حل این مسائل و معضلات توجه ویژه نشود مجازات اعدام نیز بازدارندگی نخواهد داشت بلکه تاثیرات منفی بسیاری زیادی را نیز به دنبال دارد و باعث بروز مسائل و بحرانهای دیگری از جمله حس انتقام جویی، ادامهدار شدن چرخه خشونت و فروپاشی خانوادههای قربانیان نیز خواهد شد.
در زندان لاکان رشت با دختری هم بند بودم که ۱۸ عضو خانوادهاش از جمله پدر، برادر،عمو زاده ها، عمه و…. به جرم حملو فروش مواد مخدر اعدام شده بودند و هر روز ماموران اجرای حکم اعدامِ اعضای خانوادهاش را میدید و برای شکنجه اش به او میگفتند که چگونه عمه و دختر عمویش را پای چوبه دار بردهاند و… خودش نیز پس از چندین بازداشت با همین جرم محکوم به اعدام شده بود.
"نه به اعدام" مطالبه ای جهانیست...
آتنا دائمی
#اعدام_قتل_عمدحکومتی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#شکنجه_دارویی
#FreeIranPoliticalPrisoners
#StopExecutionsIran
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزارشی از نشست امروز ۱۸ آپریل ۲٠۲۴ پریسا پوینده، دبیر کمیته آزادی زندانیان سیاسی، با سخنگوی امور خارجه حزب دمکراتهای ۶۶ در پارلمان هلند
#stop_execution_in_iran
#شکنجه_دارویی
#IRGCterrorists
#stop_execution_in_iran
#شکنجه_دارویی
#IRGCterrorists