پاکدینی ـ احمد کسروی
8.18K subscribers
8.13K photos
457 videos
2.28K files
1.72K links
کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad

تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran

اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info

کتاب سودمند
@KetabSudmand

یوتیوب
youtube.com/@pakdini

بوست
https://t.me/boost/pakdini

پیام بما
@PakdiniHambastegibot

farhixt@gmail.com
Download Telegram
اکنون این داوری خرد درباره‌ی شعر و شاعرانست. آیا بکجای این ایرادی توان گرفت؟!.. کدام جمله‌اش ناراستست؟!.. از روزی که ما این داوری خرد را درباره‌ی شعر و شاعری بازنموده‌ایم ، کسانی که با ما کشاکش می‌کنند ، یک پاسخی باین گفته‌ها نتوانسته‌اند و تنها چاره‌ی خود را در آن دیده‌اند که از روبرو نیایند و در پشت سر به بدگویی پردازند. بگفته‌ی یکی از یاران : همچون شغالان در تاریکی زوزه می‌کشند.


🌸
📖 دفتر «در پیرامون شعر و صوفیگری»

🖌 احمد کسروی

🔸 در پیرامون شعر و صوفیگری ـ 3 (چهار از چهار)


این شگفتتر که از ایران صدها بزرگانی برخاسته که هر یکی از ایشان مایه‌ی سرفرازی دیگریست. ولی ایرانیان آنان را فراموش ساخته دست بدامن یکمشت یاوه‌بافان بیکاره زده‌اند که هر یکی جز زیان بهره‌ی دیگری به ایران نداده و از اینجاست که ما بشک افتاده می‌گوییم در این کار دست دشمنان و بدخواهان ایران در کار بوده و مقصودی جز از برانداختن بنیاد ایران نداشته‌اند.

یک مردمی را چگونه می‌توان معذور داشت و زبان بنکوهش آنان باز نکرد که مردان گرانمایه‌ی بزرگی را که از میان ایشان برخاسته فراموش کنند و از آنسوی نامهای یکمشت یاوه‌گویان را بر زبانها انداخته و هرگز نخواهند دست از دامن آنان بردارند؟!

از آغاز مشروطه هنوز بیش از بیست و اند سال نمی‌گذرد و با اینحال اندکی نمانده که نامهای همه‌ی پیشاهنگان آن جنبش تاریخی فراموش گردد. ولی فلان شاعر چاپلوس ستایشگر سنجر و سنقر که قرنها پیش از این در دوره‌ی زبونی ایران برخاسته و داد چاپلوسی و فرومایگی داده نام او همیشه بر سر زبانها باشد.


بزرگان ایران را من برای شما بشمارم :

آقای سید محمد طباطبایی ، آقای سید عبدالله بهبهانی که سالها با دربار استبداد قاجاری نبرد کرده و در سایه‌ی کاردانی و مردانگی خود بنیاد مشروطه را نهادند. آقای آخوند خراسانی و آقای شیخ عبدالله مازندرانی و آقای حاج میرزا حسین خلیل که در سایه‌ی پشتیبانی که از مشروطه نمودند بزرگترین منت را بر گردن ایرانیان دارند.

سید جمال‌الدین واعظ که آنهمه کوششها در راه بیداری ایرانیان بکار برده و سرانجام جان شیرین خود را در این راه باخت.


شیخ سلیم و ثقة‌الاسلام و ضیاءالعلماء و میرزا علی‌آقا واعظ پس از کوششها در راه مشروطه سرانجام طناب سیاه را بگردن خود گرفتند.

مؤیدالاسلام مدیر حبل‌المتین که سی و اند سال در هندوستان روزنامه می‌نوشت و در این مدت هرگز قدم از راه مسلمانی و ایراندوستی بیرون نگزاشت.

یکایک چه بشمارم. همه‌ی آن کسانی که در راه مشروطه بی‌ریا می‌کوشیدند و گزندها در این راه دیدند هر یکی حق دیگری در گردن ایرانیان دارد و خود شایسته‌ی نجابت یک توده است که نامهای چنین کسانی را فراموش نسازند.

برای ایران اینگونه مردان جانسپار و کاردان دربایست است. از شاعر چه سودی خواهد برخاست؟

این تاریخ در جلو ماست. در آن روز که سپاه خونخوار مغول بر در نیشابور رسیدند و روزی بود که دلهای هزاران زنان و کودکان از ترس همچون بید می‌لرزید روزی بود که میلیونها کسان مرگ سیاه را در برابر چشم خود می‌دیدند. در این روز شیخ عطار بزرگترین صوفی زمان خود زنده بود و در این شهر می‌زیست. آیا چه سودی ازو بهره‌ی مردم گردید!؟ در چنین روز سخت کدام گره از کار نیشابوریان گشاد؟! هیچ! هیچ! هیچ! همچو دیگران زبونی نمود و همچو دیگران کشته گردید.

ولی اگر بجای آن قطب‌الاقطاب یک مرد جانباز کاردانی بود بی‌شک چاره‌ای بدرد مردم می‌کرد. نمی‌گویم شاه‌عباس یا نادرشاه یا رضاشاه پهلوی ، می‌گویم : یک ستارخان قرچه‌داغی ، یک اسدآقا فشنگچی اگر در آنجا بود باری کاری می‌نمود که مایه‌ی سرفرازی ایران باشد. چنانکه شمس‌الدین خطیب تبریزی درباره‌ی تبریز کرد و در دو بار که سپاه خونخوار مغول آهنگ تبریز کردند او در سایه‌ی غیرتمندی و کاردانی خود شهر را از گزند آنان نگه داشت.

با اینحال آیا جای افسوس نیست که ایرانیان شمس‌الدین را پاک فراموش نمایند و هرگز نامش را نبرند ولی نام عطار را زبانزد همگان گردانند!؟ آیا نتیجه‌ی این کار جز آن خواهد بود که همگی مردم شاعر و مثنوی‌باف گردند و مرد غیرتمند و جانسپار کمیاب‌ترین چیز باشد؟!

آیا جای افسوس نیست که تبریزیان نام ستارخان و اسدآقا و صدها غیرتمندانی را که از آن شهر برخاسته فراموش کنند و بنام «مهستی» یک زن تردامن گنجه‌ای دبستان برپا نمایند؟! یا قطران و هَمّام و نثار را که یاوه‌بافان هرزه‌گردی بیش نبوده‌اند و از هر کدام جز یکمشت سخن یادگار نمانده مایه‌ی سرفرازی خود شمارند؟!

اگر کسانی پاسخ این سخنان را دارند بنگارند. وگرنه با گفتن یک جمله‌ی دور از منطق و خرد «فلان و بهمان از بزرگان ایران هستند» چاره‌ی کار نخواهد بود.


🌸
6ـ سید محمد‌ طباطبایی
7ـ سید‌ عبدالله ‌بهبهانی
8ـ از راست : حاجی شیخ مازندرانی ، حاجی میرزا حسین‌ تهرانی ، آخوند خراسانی
9ـ شیخ سلیم
10ـ ثقة‌الاسلام
11ـ ضیاءالعلماء
12ـ میرزا علی‌آقا واعظ
13ـ سید جمال‌الدین واعظ
14ـ مؤیدالاسلام کاشانی
15ـ ستارخان
16ـ اسدآقاخان
📖 کتاب «در پیرامون خرد»

🖌 احمد کسروی

🔸گفتار سوم : خرده‌هایی که به خرد می‌گیرند (سه از سه)


در این ده سال تنها یک کسی با من روبرو گردیده و پاسخی داده و برای اینکه دانسته شود پاسخش چه بوده ، داستان را باآنکه در جای دیگری نوشته‌ام ، در اینجا نیز می‌آورم :

چند ماه پیش به یکی از وزارتخانه رفتم ، جوانی که بشاعری شناخته شده و چند سالی در اروپا بوده و اکنون رئیس یک اداره‌ای می‌باشد ، با من بگفتگو پرداخته چنین گفت :‌ «من پیمان را با لذت می‌خوانم. هرچه می‌نویسید پذیرفته‌ام ولی می‌دانید که درباره‌ی ادبیات با شما مخالفم. زیرا نه من می‌توانم توقع کنم که شما پیروی از اندیشه‌ی من کنید و نه خودم می‌توانم تابع نظریه‌ی شما باشم».

گفتم : در جایی که شما یک باوری می‌دارید و ما یک باوری ، باید هر یکی دلیلهای خود را یاد کنیم و خرد را درمیانه داور گردانیم.

با یک شتابزدگی چنین گفت : «مطلب همینجاست که شما می‌خواهید شعرا را تابع عقل گردانید. شعرا تابع احساساتند». گفتم : «احساسات» یا سَهِشها نیز باید در زیر فرمان خرد باشد. خدا یگانه نیرویی که برای شناختن سود و زیان و راست و کج و نیک و بد بآدمیان داده خرد است. در هر چیزی باید خرد را راهنما گردانید. نمی‌گویم : باید جلو سهشها را گرفت ، چنین چیزی نشدنیست. می‌گویم : سهشها نیز باید فرمانبری از خرد کنند. بدینسان که آنچه بی‌زیان است جلوش باز باشد و آنچه زیانمند است جلوش گرفته شود. اگر سهشها جداسر[=مستقل] و آزاد تواند بود ، پس شما چه ایرادی به اصغر بروجردی و سیف‌القلم شیرازی داشتید؟!.. چرا از چنگیز و تیمور رنجیدگی می‌نمایید؟!.. اصغر که بچگان را می‌کشت ، سیف‌القلم که زنان را نابود می‌گردانید ، آیا نه از روی سهش می‌بود؟! چنگیز و تیمور آیا جز به پیروی از سهشهای خود آنهمه خون می‌ریختند؟! فلان دزد که از دیوار مردم بالا می‌رود آیا جز سهش انگیزه‌ی دیگری در کار است؟! فلان جوان که دنبال زنان بیگانه می‌افتد ، آیا جز سهش او را وامی‌دارد؟! اینهمه خونها که اکنون در اروپا و آفریقا ریخته می‌شود آیا شُوَندی[=سببی] جز سهشهای توده‌ها تواند داشت؟!..

شما باینها چه می‌گویید ؟! اگر این راستست که «احساسات» خود جداسر و آزاد است و خرد را بآنها فرمانروایی نیست ، پس این قانونها برای چیست؟! این دادگاهها و دادسراها بهر چه می‌باشد؟! اگر راست نیست پس شما چه می‌گویید؟! اگر می‌گویید تنها شاعر است که در پیروی از سهشها آزاد است و دیگران باید پیروی از خرد کنند ، بگویید دلیلش چیست؟! شاعر چه جدایی از دیگران می‌دارد؟! شاعر جز یاوه‌بافی چه هنری از خود نشان می‌دهد؟!..

اینها را که شنید درماند و بخاموشی گرایید و من نیز بسخن بیش از این دنباله ندادم. از این گفتگوها دو چیز بدست می‌آید :

1) آنان که به خرد و بسخنان ما درباره‌ی آن گردن نمی‌گزارند و ایستادگی می‌نمایند یک شُوَند آن دلبستگی‌ایست که به هوسبازیهای خود می‌دارند. اینان می‌خواهند آزاد باشند و به بهانه‌ی «احساسات» یا هر دستاویز دیگری دنبال هوسهای خود را گیرند و ایرادی هم درمیان نباشد. این برای آنان بسیار لذت می‌دهد که بجای کوشش و کار در راه بسیج[=تدارک] نیازمندیهای زندگانی ، هوسمندانه به قافیه‌بافی پردازند و «مضمونها» سازند و قصیده یا غزلی یا قطعه‌ای سروده در روزنامه‌ها بچاپ رسانیده خود را بنمایند ، و باین سروده‌های خود که جز میوه‌ی هوس و خودنمایی نیست و کمترین سودی بمردم و زندگانی ایشان ندارد (بلکه زیانهایی نیز می‌رساند) نام ادبیات گزارند ، و به همان دستاویز در پشت میز نشینند و از دسترنج روستاییان و کارگران ماهانه‌های گزاف گیرند و هوسبازی را با مفتخواری توأم گردانند. آن ایستادگی در برابر خرد و داوریهای او بیش از همه از این راهست.

2) این کسان بداوریهای خرد ایرادی نمی‌توانند گرفت. داوریهای خرد روشنتر از آنست که کسی تواند ایراد گرفت و یا تواند نپذیرفت. این خود پاسخی است بآن کسانی که به بودن یک چنین نیرویی در آدمی گردن نمی‌گزارند و اندیشه‌های پراکنده‌ی این و آن را برای خود دلیل می‌آوردند.


🌸
📖 دفتر «در پیرامون شعر و صوفیگری»

🖌 احمد کسروی

🔸 چند سخنی از دفتر (یک از یک)


(نبرد با گزند شعرا)

بتازگی دانسته‌ایم که دسته‌ای از جوانان بویژه از شاگردان دبیرستانها برآن سرند که انجمنی برای نبرد با گزند شعرا برپا نمایند. ما چنین جنبشی را همیشه انتظار داشتیم. در جایی که پیران بی‌ادب انجمنها برپا کنند و شرم را کنار نهاده پیرانه‌سر دم از عشق جوانان بزنند این جوانان راست که آسوده ننشسته برای کندن ریشه‌ی این بی‌ادبیها بکوشش برخیزند.

آن پیران سیاهدل که یک عمر با این پستیها بسر داده و آن را هنری از بهر خود پنداشته‌اند کنون هم دست از نادانی و بی‌ادبی برنمی‌دارند ، خود سزای ایشان است که صد بی‌احترامی از جوانان بینند!. حیف از نام خجسته‌ی «ایرانی» که بی‌ادبان بروی خود دارند ، حیف!

ما بر آن جوانان آفرین می‌فرستیم و از خداوند فیروزی آنان را می‌خواهیم.


🌸
📖 کتاب «در پیرامون خرد»

🖌 احمد کسروی

🔸گفتار چهارم : کشاکش کیشها از بکار نبردن خرد است (یک از یک)


چنانکه دیدیم حسن صباح کشاکشهای کیشها را ایراد دیگری به خرد و داوریهای آن شمرده. این ایراد را دیگران هم می‌گیرند و بارها کسانی با ما بگفتگو پرداخته می‌گویند : «اگر عقل می‌تواند حق و باطل را نشان دهد پس اختلاف مذاهب از کجاست؟!..» روزی یکی می‌گفت : «این مذهبها که با عقل درست شده ، پس چرا با هم اختلاف دارند؟!..».

گفتم : از این گفته‌ی شما من بیاد گفته آن شاهسون می‌افتم که خودشان را ستایش می‌کرده و می‌گفته : «در شاهسون همه چیز توان یافت جز دزدی» شاهسونان که کار و پیشه‌شان دزدی و راهزنی می‌بوده ، این آنها را بحساب نمی‌آورده و ستایش از راستی خودشان می‌کرده ، شما نیز می‌گویید : «این مذهبها که با عقل درست شده ...» در حالی که در آن کیشها آنچه هیچ راه نداشته خرد است.

ما این کیشها را نیک می‌شناسیم و تاریخچه‌ی هر کدام را می‌دانیم. بیشتر آنها از یکدیگر جدا گردیده. یک گمراهی که درمیان می‌بوده ، گمراهیهای دیگری را شاخه داده است.

در ایران اکنون چهارده کیش هست و بیشتر آنها از شیعیگری جدا گردیده. شیعیگری نیز بنیادش سیاست بوده که به خرد راهی داده نشده. کشاکش شیعی و سنی بر سر آنست که پس از مرگ پیغمبر اسلام خلیفه علی بایستی بود نه ابوبکر ، و بر سر همین گفتگوست که دو گروه از هم جدا گردیده‌اند و تاکنون جدا می‌باشند. در جایی که این دور از خرد است که پس از گذشتن یک داستانی در پیرامون آن کشاکش کنند. دور از خرد است که پس از هزاروسیصد سال در آن زمینه بسخن پردازند. پس این کیش از ریشه کجست و خرد از آن بیزار می‌باشد.

شیعیان دوازده نامی را ازبر کرده‌اند که اینها امامان ماست. در جایی که «امام» بمعنی پیشواست و یک کس زنده‌اش پیشوا تواند بود!. از مرده چه پیشوایی تواند درآمد؟! اینکه می‌گویند دوازدهم آنها زنده است و بیرون خواهد آمد ، این نیز دور از خرد است ، دور از آیین خداست. یک کس هزاروسیصد سال زندگی نتواند داشت.

بنیاد کیش شیعه بر آنست که همیشه باید کسی از سوی خدا درمیان مردم باشد که اگر کسانی از راه بدر افتادند ، آنان را براه بازگرداند ، اگر کسانی را ایرادی بود پاسخ گوید ، چنان باشد که روز رستاخیز که خدا از مردم بازخواست خواهد کرد ، کسی بهانه نیاورد و نگوید : «ما ندانستیم» نگوید : «کسی نبود بما راه نماید». بنیادگزاران این کیش (جعفر بن محمد و پدرش) نخست که زمزمه آغاز کردند و دعوای «امامت» می‌کردند ، عنوانشان همین می‌بود. خود را «حجت خدا» می‌نامیدند. (حجت بمعنی « بهانه‌بُر» است). در همان حال «تقیه» را بکار بسته ، این دعوای خود را از مردم نهان می‌داشتند و به پیروان خود سخت می‌سپردند که بکسی نگویید بلکه می‌سپردند که اگر کسی پرسید انکار کنید. خود جعفر بن محمد در نزد منصور خلیفه دعواهای خود را انکار کرده سوگند هم یاد کرد. [1]

جای شگفتست که کسی حجت خدا بمردم باشد و از سوی دیگر خود را پنهان گرداند. آیا خرد باین چه می‌گوید؟..

این کیش که از ریشه بیپا بوده از هر باره با خرد ناسازگار است ، و شما آن را ببینید که از همان کیش ، باطنیگری ، علی‌اللهیگری ، شیخیگری، کریمخانیگری ، بابیگری ، بهائیگری برخاسته که پیداست حال آنها چیست.

روشنترین دلیل باینکه در کیشها خرد را راه نبوده اینست که پیشروان آنها هیچگاه به خرد و داوری آن گردن نگزارند. بلکه چنانکه گفتیم همه‌ی آنها از خرد نکوهش کرده‌اند.

شما چنین انگارید که ما نشستی برپا کرده پیشروان کیشها را بآنجا خوانده‌ایم و پیشنهاد می‌کنیم که بیایید خرد را درمیان خود داور گردانیده ، این چهارده‌گروهی را از میان بردارید ، آیا این پیشنهاد را خواهند پذیرفت؟!.. بیگمان نخواهند پذیرفت. بیگمان گردن نخواهند گزاشت.

این بارها رخ داده که چون نام خرد و داوری آن بمیان آمده از میدان گریخته‌اند ، و در این باره همه‌ی کیشها و پیروانشان یکسانند. چند سال پیش در تهران یک میسیونر [=مبلغ مذهبی] آمریکایی را دیدم ، چون سخن از انجیل می‌راند و آن را کتاب خدا می‌نامید من برخی ایرادها گرفتم ، و چون از پاسخ درماند چنین گفت : «می‌دانید؟.. عقل چیز دیگر است ، ایمان چیز دیگر است». گفتم : این ورشکستگی نشان دادن است و دیگر مرا با شما سخنی نیست.

این حال کیشهاست. آیا از اینها بداستان خرد چه زیانی تواند بود؟!.. اینها را با خرد چه بهمبستگی درمیانست؟!..

👇