Forwarded from کافه کتاب
#معرفی_کتاب
آیا مرگ تصویر دارد؟ به بیانی دیگر، آیا میتوان نه فقط از تصویر مردهها بلکه از تصویر مرگ هم حرف زد؟ و آیا سینما که همچون شکارگاهِ تصاویر است، میتواند این تصویر مرگ را نیز به دام اندازد؟
کتاب حاضر با این پرسشها آغاز میشود و با بررسی فیلمهایی که دغدغه مرگ دارند، پیش میرود. اما کتاب در ادامه تلاش میکند تا از یک سو مرگ را نه فقط در روایت فیلمها بلکه در رابطه و نسبت با خود مدیوم سینما نیز بررسی کند و از سوی دیگر امکانات مقاومت در برابر مرگ، یعنی نسبت سینما و نامیرایی را نیز بکاود.
از این رو همزمان با استفاده از بحثهای نظری در تاریخ صدساله نظریه فیلم، کنکاش در نظرورزیهای فلسفی در باب مرگ و نامیرایی و همچنین جستجو در منابع ادبی نیز اجتنابناپذیر میشود. بنابراین کتاب حاضر مطالعهای میان رشتهای با محوریت مرگ است که از سوی نظریه فیلم، فلسفه و ادبیات تغذیه میشود.
مرکز جاذبهای که در سرتاسر این کتاب سرگردان و پنهان و سلطهجو مانده است [خواهد ماند!] مرگ است.
سینما و مرگ | میلاد روشنی پایان | نشر ققنوس | پاییز ۱۳۹۷
آیا مرگ تصویر دارد؟ به بیانی دیگر، آیا میتوان نه فقط از تصویر مردهها بلکه از تصویر مرگ هم حرف زد؟ و آیا سینما که همچون شکارگاهِ تصاویر است، میتواند این تصویر مرگ را نیز به دام اندازد؟
کتاب حاضر با این پرسشها آغاز میشود و با بررسی فیلمهایی که دغدغه مرگ دارند، پیش میرود. اما کتاب در ادامه تلاش میکند تا از یک سو مرگ را نه فقط در روایت فیلمها بلکه در رابطه و نسبت با خود مدیوم سینما نیز بررسی کند و از سوی دیگر امکانات مقاومت در برابر مرگ، یعنی نسبت سینما و نامیرایی را نیز بکاود.
از این رو همزمان با استفاده از بحثهای نظری در تاریخ صدساله نظریه فیلم، کنکاش در نظرورزیهای فلسفی در باب مرگ و نامیرایی و همچنین جستجو در منابع ادبی نیز اجتنابناپذیر میشود. بنابراین کتاب حاضر مطالعهای میان رشتهای با محوریت مرگ است که از سوی نظریه فیلم، فلسفه و ادبیات تغذیه میشود.
مرکز جاذبهای که در سرتاسر این کتاب سرگردان و پنهان و سلطهجو مانده است [خواهد ماند!] مرگ است.
سینما و مرگ | میلاد روشنی پایان | نشر ققنوس | پاییز ۱۳۹۷
Forwarded from اتچ بات
تازههاي تاريخي ققنوس
روزنامه اعتماد، شنبه، ۱۲آبان:
کتابخانه
ايران در جنگ جهاني اول
مارتين هنري دانوهو معتقد است كه درباره جنگ تا ابد ميتوان نوشت. جنگ بخش بزرگي از زندگي دانوهو را تشكيل داده است و در سِمت گزارشگر دِيلي كرونيكل از امتياز حضور در بزرگترين خيزشهاي نظامي و سياسي جهان برخوردار بوده است. در اوايل جنگ جهاني اول به عنوان خبرنگار ديلي كرونيكال در بالكان، به ماموريتي اطلاعاتي در ايران اعزام ميشود.
مارتين هنري دانوهو مينويسد: «ماجراي جنگ ايران بايد روايت شود و من خوشوقتم كه سهمي كوچك در اين گزارش بر عهده گرفتهام. اين كتاب ماجراي عملياتي كوچكي است كه گمنام مانده است، در كشور من كسي آن را نميشناسد و ظاهرا مدتهاي مديد حتي خود مقامات نيز آن را از ياد برده بودند. اين قوا تحت فرماندهي ژنرال دانسترويل بود كه همهجا با عنوان «دانستر فورس» شناخته ميشود و من بخشي از آن بودم و اين كتاب را درباره آن نوشتهام.»
او كوشيده است در اين كتاب «دانستر فورس» را معرفي كند، علت اعزامش را شرح دهد و بگويد تا چه حد در اجراي ماموريتش توفيق داشته است.
«ماموريت به ايران» روزنامهنگار مستقر در ايران در هنگامه جنگ جهاني اول است كه كتاب گزارشهاي او اخيرا توسط شهلا طهماسبي ترجمه شده و انتشارات ققنوس آن را منتشر كرده است.
ايران عصر قاجار
«نماهايي از ايران» درباره ماموريتهاي سِر جان ملكم در ايران، بهخصوص ماموريت اول و موضوعات ادبي و زندگي اجتماعي و خلقوخوي ايرانيان است.
سِر جان ملكم، كارمند كمپاني هند شرقي و اولين نماينده سياسي انگلستان به ايران در دوره قاجار، در سال ١٢١٥ قمري به حضور فتحعليشاه قاجار رسيد. وي در هند، زبان فارسي را كه زبان ادبي و رسمي بود و نيز آداب و رسوم اجتماعي- فرهنگي مشرقزمين را چنان آموخت كه در ١٧٩٢ مترجم فارسي نيروهاي نظامي انگليسي در ايالت حيدرآبادشد. در اين كتاب به اقداماتي كه ملكم انجام داده است پرداخته ميشود، ملكم در مدت اقامت در ايران به اهميت سياسي و تجاري جزاير و بنادر خليج فارس پي برد و پس از بازگشت به هند، به لرد ولزي پيشنهاد كرد كه جزيره هنگام را اشغال و در آن پايگاه دريايي تاسيس كنند، اما اقدامي صورت نگرفت.
اين كتاب از زبان داناي كل بيان ميشود؛ شايد به اين علت كه او آسانتر بتواند احساسات و افكار و داوريهاي خود در مورد ايرانيان را، كه بيشتر با عداوت و غرض و كينه و تحقير همراه است، از زبان ديگران بيان كند.
«نماهايي از ايران»نوشته سرجان ملكم با ترجمه شهلا طهماسبي به تازگي توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است.
خاطرات همسر يك ديپلمات بلژيكي
دوروتي ديويس همسر لئون لوماري دو وارزي، ديپلمات بلژيكي در اواخر دوره قاجار به ايران آمد. او به ايران علاقه بسيار داشت. دوروتي دو وارزي، ايران را در سه دوره بحراني در تاريخ اين كشور در دوره قاجار- يعني دوره مظفرالدينشاه قاجار پيش از مشروطيت، دوره محمدعلي شاه در هنگامه نبرد بين مشروطهخواهان و استبداد طلبان و دوره احمدشاه اندكي پيش از جنگ جهاني اول و كودتاي سوم اسفند 1299- ديده بود و مشاهدات و اطلاعات و تجربيات خود را از اين كشور كه در حد خاطرات خود به آن بسيار علاقه نشان داده به اختصار ثبت كرده است. اين كتاب حدود يك قرن از نظرها دور مانده بود تا اينكه در سال 2008 در انگلستان به اهميت و ارزش تاريخي آن پي بردند و تجديد چاپش كردند.
«نگاهي به ايران» خاطرات همسر يك ديپلمات بلژيكي است كه توسط شهلا طهماسبي به فارسي برگردانده شده و نشر ققنوس آن را منتشر كرده است.
@qoqnoospub
روزنامه اعتماد، شنبه، ۱۲آبان:
کتابخانه
ايران در جنگ جهاني اول
مارتين هنري دانوهو معتقد است كه درباره جنگ تا ابد ميتوان نوشت. جنگ بخش بزرگي از زندگي دانوهو را تشكيل داده است و در سِمت گزارشگر دِيلي كرونيكل از امتياز حضور در بزرگترين خيزشهاي نظامي و سياسي جهان برخوردار بوده است. در اوايل جنگ جهاني اول به عنوان خبرنگار ديلي كرونيكال در بالكان، به ماموريتي اطلاعاتي در ايران اعزام ميشود.
مارتين هنري دانوهو مينويسد: «ماجراي جنگ ايران بايد روايت شود و من خوشوقتم كه سهمي كوچك در اين گزارش بر عهده گرفتهام. اين كتاب ماجراي عملياتي كوچكي است كه گمنام مانده است، در كشور من كسي آن را نميشناسد و ظاهرا مدتهاي مديد حتي خود مقامات نيز آن را از ياد برده بودند. اين قوا تحت فرماندهي ژنرال دانسترويل بود كه همهجا با عنوان «دانستر فورس» شناخته ميشود و من بخشي از آن بودم و اين كتاب را درباره آن نوشتهام.»
او كوشيده است در اين كتاب «دانستر فورس» را معرفي كند، علت اعزامش را شرح دهد و بگويد تا چه حد در اجراي ماموريتش توفيق داشته است.
«ماموريت به ايران» روزنامهنگار مستقر در ايران در هنگامه جنگ جهاني اول است كه كتاب گزارشهاي او اخيرا توسط شهلا طهماسبي ترجمه شده و انتشارات ققنوس آن را منتشر كرده است.
ايران عصر قاجار
«نماهايي از ايران» درباره ماموريتهاي سِر جان ملكم در ايران، بهخصوص ماموريت اول و موضوعات ادبي و زندگي اجتماعي و خلقوخوي ايرانيان است.
سِر جان ملكم، كارمند كمپاني هند شرقي و اولين نماينده سياسي انگلستان به ايران در دوره قاجار، در سال ١٢١٥ قمري به حضور فتحعليشاه قاجار رسيد. وي در هند، زبان فارسي را كه زبان ادبي و رسمي بود و نيز آداب و رسوم اجتماعي- فرهنگي مشرقزمين را چنان آموخت كه در ١٧٩٢ مترجم فارسي نيروهاي نظامي انگليسي در ايالت حيدرآبادشد. در اين كتاب به اقداماتي كه ملكم انجام داده است پرداخته ميشود، ملكم در مدت اقامت در ايران به اهميت سياسي و تجاري جزاير و بنادر خليج فارس پي برد و پس از بازگشت به هند، به لرد ولزي پيشنهاد كرد كه جزيره هنگام را اشغال و در آن پايگاه دريايي تاسيس كنند، اما اقدامي صورت نگرفت.
اين كتاب از زبان داناي كل بيان ميشود؛ شايد به اين علت كه او آسانتر بتواند احساسات و افكار و داوريهاي خود در مورد ايرانيان را، كه بيشتر با عداوت و غرض و كينه و تحقير همراه است، از زبان ديگران بيان كند.
«نماهايي از ايران»نوشته سرجان ملكم با ترجمه شهلا طهماسبي به تازگي توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است.
خاطرات همسر يك ديپلمات بلژيكي
دوروتي ديويس همسر لئون لوماري دو وارزي، ديپلمات بلژيكي در اواخر دوره قاجار به ايران آمد. او به ايران علاقه بسيار داشت. دوروتي دو وارزي، ايران را در سه دوره بحراني در تاريخ اين كشور در دوره قاجار- يعني دوره مظفرالدينشاه قاجار پيش از مشروطيت، دوره محمدعلي شاه در هنگامه نبرد بين مشروطهخواهان و استبداد طلبان و دوره احمدشاه اندكي پيش از جنگ جهاني اول و كودتاي سوم اسفند 1299- ديده بود و مشاهدات و اطلاعات و تجربيات خود را از اين كشور كه در حد خاطرات خود به آن بسيار علاقه نشان داده به اختصار ثبت كرده است. اين كتاب حدود يك قرن از نظرها دور مانده بود تا اينكه در سال 2008 در انگلستان به اهميت و ارزش تاريخي آن پي بردند و تجديد چاپش كردند.
«نگاهي به ايران» خاطرات همسر يك ديپلمات بلژيكي است كه توسط شهلا طهماسبي به فارسي برگردانده شده و نشر ققنوس آن را منتشر كرده است.
@qoqnoospub
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
داستان، روشی برای کسب حقیقت است
گفت و گوي شهريار عباسي نويسنده #بازيگوش با روزنامه آرمان 97/8/13
طلا نژادحسن* / گروه ادبیات و کتاب: شهریار عباسی (۱۳۴۹-خرمآباد) از نویسندههای فعال در داستاننویسی ایران است با هشت رمان، یک مجموعهداستان و یک داستان بلند. بنمایه بیشتر داستانهای عباسی جنگ و فضای پرالتهاب و هنگامه آن است. آدمهای او در فضای جنگی فقط نمیجنگند؛ آنها در حین جنگیدن عاشق میشوند، بهدنبال هویتهای گمشده خود میگردند، در میان موشکباران به جشن و عروسی میروند، در یک کلام زندگی میکنند. انقلاب و زلزله نیز از دیگر مضامین اصلی در کارهای عباسی است. برگزیده جایزه جلال آلاحمد برای رمان «دختر لوتی»، برگزیده جایزه ادبی اصفهان برای رمان «زنی پنهان در میان واژهها»، برگزیده جایزه شهید غنیپور در بخش رمان آزاد برای رمان «سایههای بلند»، و نامزد نهایی کتاب فصل و جایزه هفتاقلیم برای رمان «هتل گمو»، از جمله افتخارات عباسی است. آنچه میخوانید گفتوگو با شهریار عباسی درباره آثارش بهویژه رمانهای «بازیگوش»، «دختر لوتی» و «سایههای بلند» است با گریزی به داستاننویسی امروز ایران.
شما به شکل حرفهای در عرصه نویسندگی مطرح هستید. زندگی خانوادگی و موقعیت شغلی چقدر مجال نوشتن به شما میدهد؟
من بیشتر وقتم را صرف خواندن و نوشتن داستان میکنم. شرایط زندگیام را جوری سامان دادهام که بهطور حرفهای به داستاننویسی بپردازم و این کار اولویت اول من است. طی سالهای اخیر کوشیدهام هر شغل و فعالیتی را که مانع نوشتنم میشود کنار بگذارم. البته معنایش این نیست که مشکلی ندارم، ولی نمیگذارم چیزی مانع داستاننویسیام شود. تا حالا اینطور بوده، از این بعدش را نمیدانم.
شما را میتوان نویسنده موفق خطه لرستان به حساب آورد، باتوجه به ویژگیهای فرهنگی بسیار غنی که در اسطورهها و فولکلور این منطقه نهفته، آیا خود را ملزم به انعکاس آنها و شرایط اقلیمی در داستان میدانید؟
من الزامی برای انعکاس شرایط اقلیمی ندارم. کار داستاننویس انعکاس چیزی نیست. به نظر من، داستان روشی برای اندیشیدن برای فهم بهتر هستی و کسب حقیقت است. داستان را وسیلهای برای بیان دانشهایی نمیدانم که از طریق دیگری به دست آمدهاند. داستان خودش کاشف حقیقت است. مثل فلسفه، فیزیک، ریاضیات روشی برای اندیشدن است و ابزار این دانش، یا لوله آزمایش آن، روایت است. بنابراین، سخنگفتن از انعکاس هر چیزی را درست نمیدانم، ولی معتقدم انسان موجودی محصور در زمان و مکان است. شرایط اقلیمی بهنوعی همان مکان زیستی ماست. وقتی در داستان تجربه زیستی را بازآفرینی میکنیم، اگر شرایط اقلیمی را نادیده بگیریم کارمان ناقص است. من در لرستان به دنیا آمدهام و مهمترین دوره زندگیام از کودکی تا اوایل جوانی را آنجا گذراندهام. وقتی برای بازآفرینی تجربه زیستهام تلاش میکنم، اقلیمی که در آن رشد کردهام خودبهخود ظاهر میشود. معتقدم داستانی که رنگوبوی تجربه زیستی نویسنده در آن نباشد داستان اصیلی نیست. در همه داستانهای من تجربه زیستهام نمایان است آنچه را با همه حسهایم دریافت کردهام در لوله روایت ریختهام و آزمودهام. چطور میشود شرایط اقلیمی که بخش مهمی از شخصیت، خلقوخو و نگاه ما به زندگی را میسازد از داستان حذف کنیم و فکر کنیم داستان کاملی نوشتهایم؟
وضعیت ادبیات داستانی امروز و گرایش عمده داستاننویسان به موضوعات اجتماعی، روانشناختی خصوصا نقد اجتماعی را چگونه میبینید؟
..
@qoqnoospub
ادامه گفتگو را در لينك زير مشاهده كنيد
http://www.armandaily.ir/fa
گفت و گوي شهريار عباسي نويسنده #بازيگوش با روزنامه آرمان 97/8/13
طلا نژادحسن* / گروه ادبیات و کتاب: شهریار عباسی (۱۳۴۹-خرمآباد) از نویسندههای فعال در داستاننویسی ایران است با هشت رمان، یک مجموعهداستان و یک داستان بلند. بنمایه بیشتر داستانهای عباسی جنگ و فضای پرالتهاب و هنگامه آن است. آدمهای او در فضای جنگی فقط نمیجنگند؛ آنها در حین جنگیدن عاشق میشوند، بهدنبال هویتهای گمشده خود میگردند، در میان موشکباران به جشن و عروسی میروند، در یک کلام زندگی میکنند. انقلاب و زلزله نیز از دیگر مضامین اصلی در کارهای عباسی است. برگزیده جایزه جلال آلاحمد برای رمان «دختر لوتی»، برگزیده جایزه ادبی اصفهان برای رمان «زنی پنهان در میان واژهها»، برگزیده جایزه شهید غنیپور در بخش رمان آزاد برای رمان «سایههای بلند»، و نامزد نهایی کتاب فصل و جایزه هفتاقلیم برای رمان «هتل گمو»، از جمله افتخارات عباسی است. آنچه میخوانید گفتوگو با شهریار عباسی درباره آثارش بهویژه رمانهای «بازیگوش»، «دختر لوتی» و «سایههای بلند» است با گریزی به داستاننویسی امروز ایران.
شما به شکل حرفهای در عرصه نویسندگی مطرح هستید. زندگی خانوادگی و موقعیت شغلی چقدر مجال نوشتن به شما میدهد؟
من بیشتر وقتم را صرف خواندن و نوشتن داستان میکنم. شرایط زندگیام را جوری سامان دادهام که بهطور حرفهای به داستاننویسی بپردازم و این کار اولویت اول من است. طی سالهای اخیر کوشیدهام هر شغل و فعالیتی را که مانع نوشتنم میشود کنار بگذارم. البته معنایش این نیست که مشکلی ندارم، ولی نمیگذارم چیزی مانع داستاننویسیام شود. تا حالا اینطور بوده، از این بعدش را نمیدانم.
شما را میتوان نویسنده موفق خطه لرستان به حساب آورد، باتوجه به ویژگیهای فرهنگی بسیار غنی که در اسطورهها و فولکلور این منطقه نهفته، آیا خود را ملزم به انعکاس آنها و شرایط اقلیمی در داستان میدانید؟
من الزامی برای انعکاس شرایط اقلیمی ندارم. کار داستاننویس انعکاس چیزی نیست. به نظر من، داستان روشی برای اندیشیدن برای فهم بهتر هستی و کسب حقیقت است. داستان را وسیلهای برای بیان دانشهایی نمیدانم که از طریق دیگری به دست آمدهاند. داستان خودش کاشف حقیقت است. مثل فلسفه، فیزیک، ریاضیات روشی برای اندیشدن است و ابزار این دانش، یا لوله آزمایش آن، روایت است. بنابراین، سخنگفتن از انعکاس هر چیزی را درست نمیدانم، ولی معتقدم انسان موجودی محصور در زمان و مکان است. شرایط اقلیمی بهنوعی همان مکان زیستی ماست. وقتی در داستان تجربه زیستی را بازآفرینی میکنیم، اگر شرایط اقلیمی را نادیده بگیریم کارمان ناقص است. من در لرستان به دنیا آمدهام و مهمترین دوره زندگیام از کودکی تا اوایل جوانی را آنجا گذراندهام. وقتی برای بازآفرینی تجربه زیستهام تلاش میکنم، اقلیمی که در آن رشد کردهام خودبهخود ظاهر میشود. معتقدم داستانی که رنگوبوی تجربه زیستی نویسنده در آن نباشد داستان اصیلی نیست. در همه داستانهای من تجربه زیستهام نمایان است آنچه را با همه حسهایم دریافت کردهام در لوله روایت ریختهام و آزمودهام. چطور میشود شرایط اقلیمی که بخش مهمی از شخصیت، خلقوخو و نگاه ما به زندگی را میسازد از داستان حذف کنیم و فکر کنیم داستان کاملی نوشتهایم؟
وضعیت ادبیات داستانی امروز و گرایش عمده داستاننویسان به موضوعات اجتماعی، روانشناختی خصوصا نقد اجتماعی را چگونه میبینید؟
..
@qoqnoospub
ادامه گفتگو را در لينك زير مشاهده كنيد
http://www.armandaily.ir/fa
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
روزنامه همشهري و سوژه لاكاني
امروز 97/8/13
ژاک لاکان (1981-1901) پزشک، فیلسوف و روانکاو برجسته فرانسوی بود که به خاطر ایده «بازگشت به فروید» و رسالهای که در آن ناخودآگاه را به صورت یک زبان، ساختاربندی کرده معروف شد. او از تاثیرگذاران بر فلسفه در فرانسه بوده است. در پشت جلد این کتاب آمده است: «لاکان نظریهای اساسا جدید درباره سفر بژکتیویته پدید میآورد. لاکان روانکاو، برخلاف بیشتر پساساختارگرایانی که به دنبال واسازی و حذف مفهوم سوژه انسانیاند، مفهوم سوبژکتیویته را بسیار مهم میداند و به کاوش در معنای سوژهبودن، نحوه سوژهشدن فرد و عوامل شکست در سوژهشدن میپردازد.»
بروس فینک، نویسنده کتاب در این اثر خوانندگان را در هزار توی نظریه لاکانی راهنمایی میکند و به شرح و بسط مفاهیم محوری از قبیل دیگری، ابژه a، بیگانگی و جداسازی، ساختار زبان مانند ناخودآگاه، استعاره پدری، ژوئیسانس و تفاوت جنسی میپردازد و دانشی عمیق از کار نظری و بالینی لاکان ارائه میدهد.
بروس فینک روانکاو لاکانی، عضو مدرسه آرمان فرویدی در پاریس و استاد روانشناسی دانشگاه روکن است. این کتاب را محمدعلی جعفری به فارسی برگردانده و ترجمه کتاب را به «مراد فرهادپور» تقدیم کرده است.
سوژه لاکانی (بین زبان و ژوئیسانس) را انتشارات ققنوس در 365 صفحه با قیمت 35هزار تومان منتشر کرده است.
http://newspaper.hamshahri.org/id/36278/سوژه-لاکانی.html
@qoqnoospub
امروز 97/8/13
ژاک لاکان (1981-1901) پزشک، فیلسوف و روانکاو برجسته فرانسوی بود که به خاطر ایده «بازگشت به فروید» و رسالهای که در آن ناخودآگاه را به صورت یک زبان، ساختاربندی کرده معروف شد. او از تاثیرگذاران بر فلسفه در فرانسه بوده است. در پشت جلد این کتاب آمده است: «لاکان نظریهای اساسا جدید درباره سفر بژکتیویته پدید میآورد. لاکان روانکاو، برخلاف بیشتر پساساختارگرایانی که به دنبال واسازی و حذف مفهوم سوژه انسانیاند، مفهوم سوبژکتیویته را بسیار مهم میداند و به کاوش در معنای سوژهبودن، نحوه سوژهشدن فرد و عوامل شکست در سوژهشدن میپردازد.»
بروس فینک، نویسنده کتاب در این اثر خوانندگان را در هزار توی نظریه لاکانی راهنمایی میکند و به شرح و بسط مفاهیم محوری از قبیل دیگری، ابژه a، بیگانگی و جداسازی، ساختار زبان مانند ناخودآگاه، استعاره پدری، ژوئیسانس و تفاوت جنسی میپردازد و دانشی عمیق از کار نظری و بالینی لاکان ارائه میدهد.
بروس فینک روانکاو لاکانی، عضو مدرسه آرمان فرویدی در پاریس و استاد روانشناسی دانشگاه روکن است. این کتاب را محمدعلی جعفری به فارسی برگردانده و ترجمه کتاب را به «مراد فرهادپور» تقدیم کرده است.
سوژه لاکانی (بین زبان و ژوئیسانس) را انتشارات ققنوس در 365 صفحه با قیمت 35هزار تومان منتشر کرده است.
http://newspaper.hamshahri.org/id/36278/سوژه-لاکانی.html
@qoqnoospub
Telegram
attach 📎
انتشارات ققنوس
ققنوس منتشر كرد: به مناسبت 13 آبان #سياست_خارجي_ايران_و_آمريكا 👇👇👇👇👇 @qoqnoospub
ا📚🇮🇷🇺🇸
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم !
دکتر علی شریعتی
نشر ققنوس در رابطه با سیاست های ایران و آمریکا کتابی منتشر کرده است که به مناسبت ۱۳ آبان شما را به معرفی و خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
این کتاب یکی از معدود آثار محققانه درباره خطمشی دولت کارتر در قبال انقلاب اسلامی ایران است.
نویسنده این کتاب ،کریستین امری معتقد است آمریکا انقلاب ایران را به منزله واقعیتی موجود و پیچیده پذیرفته بود، اما کارتر و مشاورانش برداشتی پراکنده و سطحی از آن داشتند. اِمری در این کتاب علت این کاستی را برمیشمرد.
.
.
سفارش و ارسال از طریق فروشگاه اینترنتی نشر ققنوس :
qoqnoos.ir
.
.
.
#ایران #آمریکا #روز_دانش_آموز #سفارت_آمریکا #سیزده_آبان #تحریم #انتشارات-ققنوس #علی_شریعتی
@qoqnoospub
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم !
دکتر علی شریعتی
نشر ققنوس در رابطه با سیاست های ایران و آمریکا کتابی منتشر کرده است که به مناسبت ۱۳ آبان شما را به معرفی و خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
این کتاب یکی از معدود آثار محققانه درباره خطمشی دولت کارتر در قبال انقلاب اسلامی ایران است.
نویسنده این کتاب ،کریستین امری معتقد است آمریکا انقلاب ایران را به منزله واقعیتی موجود و پیچیده پذیرفته بود، اما کارتر و مشاورانش برداشتی پراکنده و سطحی از آن داشتند. اِمری در این کتاب علت این کاستی را برمیشمرد.
.
.
سفارش و ارسال از طریق فروشگاه اینترنتی نشر ققنوس :
qoqnoos.ir
.
.
.
#ایران #آمریکا #روز_دانش_آموز #سفارت_آمریکا #سیزده_آبان #تحریم #انتشارات-ققنوس #علی_شریعتی
@qoqnoospub
كنيز دوقلوهايش را خوابانده بود جلوي تيغه لودر اداره منازل شركت نفت، خودش هم دراز كشيده بود كنارشان
به راننده لودر گفته بود:«اول از روي نعش من و بچههام رد بشو، بعد برو اتاق خراب كن.»
راننده لودر گفته بود:« به زبان خوش بهت ميگم خانم، جلدي بچههات از سراه وردار بذار ما به كارمون برسيم.»
..
كنيز رو به راننده لودر گفته بود: «خب كارت بكن آقا، چرا معطلي؟ فقط شرطش اينه كه اول از سر نعش من و بچه هام رد شي»
#فوران #قباد_آذرآيين
@QOQNOOSPUB
به راننده لودر گفته بود:«اول از روي نعش من و بچههام رد بشو، بعد برو اتاق خراب كن.»
راننده لودر گفته بود:« به زبان خوش بهت ميگم خانم، جلدي بچههات از سراه وردار بذار ما به كارمون برسيم.»
..
كنيز رو به راننده لودر گفته بود: «خب كارت بكن آقا، چرا معطلي؟ فقط شرطش اينه كه اول از سر نعش من و بچه هام رد شي»
#فوران #قباد_آذرآيين
@QOQNOOSPUB
Forwarded from اتچ بات
ققنوس #اسپينوزا_و_ما را منتشر كرد:
خبرگزاری مهر – سرویس فرهنگ:
آنتونیو نگری، فیلسوف مارکسیست پست مدرن، در طول حیات فکریاش که با تلاطمها سیاسی بسیاری هم همراه بود، سه کتاب مستقل و مهم را به باروخ (بندیکت) اسپینوزا اختصاص داد؛ فیلسوف مهم قرن هفدهمی اروپا که تا پیش از انتشار کتابهای نگری و دوستان دیگرش در فرانسه بیشتر و صرفا به عنوان فیلسوفی شناخته میشد که در کنار دکارت، مالبرانش، لایبنیتس و دیگران از سرمداران و آغازگران سوژهمحوری و عقلگرایی در فلسفه مدرن بود. اما نگری از نیمه دوم قرن بیستم به بعد در کنار دیگر همکارانش در دل سنت فرانسوی تفسیر اسپینوزا، به قرائتی یکسره متفاوت از این فیلسوف برجسته آغاز دروه مدرن دامن زدند. سنت فرانسوی تفسیر اسپینوزا به طور مشخص از دهه ۶۰ با آثاری از الکساندر ماترون، ژیل دلوز، فردینان آلکیه، کارسیال گوئرو، اویی آلتوسر، پییر ماشری، اتیین بالیبار و... به ارائه تفسیری از اسپینوزا در مقام متفکری متمایز روی آوردند که نه فقط نسبت چندانی با حلقه واسط دکارتگرایی و قراردادگرایی در اندیشه سیاسی آن دوران نداشت، بلکه حتی گسستی اساسی بود از فلسفههای رایج آن دوران، بویژه سوبژکتیویسم دکارتی و ایدئالیسم و هگلیانیسم اروپایی.
انتونیو نگری بازخوانی خود از اسپینوزا را در چنین بافت تاریخیای مطرح کرد. او با نگارش سه کتاب «اسپینوزای برنداز» و «نابهنجاری وحشی» در آخر «اسپینوزا و ما» تلاش کرد قرائتی اجتماعی سیاسی و تا حد زیادی رادیکال از اسپینوزا ارائه دهد. قرائت او از اسپینوزا نهتنها گسستی از قرائت متعارف از وی به مثابه فیلسوف عقلگرای سپیدهدمان مدرنیته است، بلکه حتی القاکننده این معنا است که اساسا اسپینوزا را نمیتوان به هیچ وجه فیلسوفی «مدرن» دانست. طبق خوانش نگری، اسپینوزا به سبب تن ندادن به فلسفه سوژه و قراردادگرایی سیاسی موجود در آن دوران، و در عوض با طرح نوعی از هستیشناسی که امکان درک قدرت برسازندهی «انبوه خلق» را میسر میسازد، نه فقط ربطی به فلسفه مدرن ندارد، بلکه صرفاً بدین معنا در دوره مدرن قرار دارد که به نقد و افشای این دوران و همه آن چیزهایی بپردازد که تفکر و سیاست مدرن از آغاز آنها را طرد کرده است. از نظر نگری درست به همین دلیل است که اسپینوزا به جای تلقی فردگرایانه از سوژه، افراد را مجموعههای متغیری از بدنها و امیال میبیند که در جهانی سرشار از تاثیر و تاثر، حق و پایداری خویش را در هستی بر کرسی مینشانند.
بر همین مبنا آنتونیو نگری، باروخ اسپینوزا را در دوران و سرزمین خویش فیلسوفی «نابهنجار» میداند که بر علیه نظم و نظام معرفتی و سیاسی آن زمان میآشوبد و در سپیدهدم تسلط نظام لیبرالیستی و سرمایهداری از اشکال اصیل «انسان اجتماعی صاحب میل»، «امر جمعی»، «انبوه خلق»، «دموکراسی» (متمایز از اشکال لیبرالیستی تاکنون موجود) و بسیاری دیگر از عناصر اصیل اخلاقی و سیاسی دوران کنونی سخن میگوید.
https://www.mehrnews.com/news/4449875/اسپینوزای-ضدمدرن-به-روایت-آنتونیو-نگری
@QOQNOOSPUB
خبرگزاری مهر – سرویس فرهنگ:
آنتونیو نگری، فیلسوف مارکسیست پست مدرن، در طول حیات فکریاش که با تلاطمها سیاسی بسیاری هم همراه بود، سه کتاب مستقل و مهم را به باروخ (بندیکت) اسپینوزا اختصاص داد؛ فیلسوف مهم قرن هفدهمی اروپا که تا پیش از انتشار کتابهای نگری و دوستان دیگرش در فرانسه بیشتر و صرفا به عنوان فیلسوفی شناخته میشد که در کنار دکارت، مالبرانش، لایبنیتس و دیگران از سرمداران و آغازگران سوژهمحوری و عقلگرایی در فلسفه مدرن بود. اما نگری از نیمه دوم قرن بیستم به بعد در کنار دیگر همکارانش در دل سنت فرانسوی تفسیر اسپینوزا، به قرائتی یکسره متفاوت از این فیلسوف برجسته آغاز دروه مدرن دامن زدند. سنت فرانسوی تفسیر اسپینوزا به طور مشخص از دهه ۶۰ با آثاری از الکساندر ماترون، ژیل دلوز، فردینان آلکیه، کارسیال گوئرو، اویی آلتوسر، پییر ماشری، اتیین بالیبار و... به ارائه تفسیری از اسپینوزا در مقام متفکری متمایز روی آوردند که نه فقط نسبت چندانی با حلقه واسط دکارتگرایی و قراردادگرایی در اندیشه سیاسی آن دوران نداشت، بلکه حتی گسستی اساسی بود از فلسفههای رایج آن دوران، بویژه سوبژکتیویسم دکارتی و ایدئالیسم و هگلیانیسم اروپایی.
انتونیو نگری بازخوانی خود از اسپینوزا را در چنین بافت تاریخیای مطرح کرد. او با نگارش سه کتاب «اسپینوزای برنداز» و «نابهنجاری وحشی» در آخر «اسپینوزا و ما» تلاش کرد قرائتی اجتماعی سیاسی و تا حد زیادی رادیکال از اسپینوزا ارائه دهد. قرائت او از اسپینوزا نهتنها گسستی از قرائت متعارف از وی به مثابه فیلسوف عقلگرای سپیدهدمان مدرنیته است، بلکه حتی القاکننده این معنا است که اساسا اسپینوزا را نمیتوان به هیچ وجه فیلسوفی «مدرن» دانست. طبق خوانش نگری، اسپینوزا به سبب تن ندادن به فلسفه سوژه و قراردادگرایی سیاسی موجود در آن دوران، و در عوض با طرح نوعی از هستیشناسی که امکان درک قدرت برسازندهی «انبوه خلق» را میسر میسازد، نه فقط ربطی به فلسفه مدرن ندارد، بلکه صرفاً بدین معنا در دوره مدرن قرار دارد که به نقد و افشای این دوران و همه آن چیزهایی بپردازد که تفکر و سیاست مدرن از آغاز آنها را طرد کرده است. از نظر نگری درست به همین دلیل است که اسپینوزا به جای تلقی فردگرایانه از سوژه، افراد را مجموعههای متغیری از بدنها و امیال میبیند که در جهانی سرشار از تاثیر و تاثر، حق و پایداری خویش را در هستی بر کرسی مینشانند.
بر همین مبنا آنتونیو نگری، باروخ اسپینوزا را در دوران و سرزمین خویش فیلسوفی «نابهنجار» میداند که بر علیه نظم و نظام معرفتی و سیاسی آن زمان میآشوبد و در سپیدهدم تسلط نظام لیبرالیستی و سرمایهداری از اشکال اصیل «انسان اجتماعی صاحب میل»، «امر جمعی»، «انبوه خلق»، «دموکراسی» (متمایز از اشکال لیبرالیستی تاکنون موجود) و بسیاری دیگر از عناصر اصیل اخلاقی و سیاسی دوران کنونی سخن میگوید.
https://www.mehrnews.com/news/4449875/اسپینوزای-ضدمدرن-به-روایت-آنتونیو-نگری
@QOQNOOSPUB
Telegram
attach 📎
Audio
اگر ز كوي تو بويي
به من رساند باز
به مژده جام جهان
را به باد خواهم داد
نه ياد مي كني از
من نه ميروي از ياد
تصنيف #غبار
از #وصال_علوي
@qoqnoospub
به من رساند باز
به مژده جام جهان
را به باد خواهم داد
نه ياد مي كني از
من نه ميروي از ياد
تصنيف #غبار
از #وصال_علوي
@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چهارمین دوره جایزه کتاب سال اعضای هیات علمی دانشگاه های سراسر کشور توسط وزارتخانه های #ارشاد_اسلامی
#کار و #علوم
در تاریخ ۲۹آبان ۹۷ در دانشگاه تربیت مدرس
@qoqnoospub
#کار و #علوم
در تاریخ ۲۹آبان ۹۷ در دانشگاه تربیت مدرس
@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«پانوراما» عنوانی است که انتشارات ققنوس برای سری کتابهای کوچک و کمحجم با قیمت مناسب برگزیده است که میتوانیم در موقعیتهای مختلف روزانه بخوانیمشان.
@KhabGard
@qoqnoospub
@KhabGard
@qoqnoospub
Forwarded from اتچ بات
یادداشت #نسرین_قربانی (داستان نویس و منتقد ) بر رمان #انگار_خودم_نیستم :
دل زدگی، واپس گرایی، عقب نشینی و سرآخر گریزاز خود و دیگرانی که گمان می کردی اگرنه به اندازه ی خود، ولی نه کم تر، آن ها را می شناسی. آن هایی که گمانت بر این بود دوستانی جان در یک قالب اند اما وقتی خلاف این موضوع ثابت می شود، وقتی فکرمی کنی به نوعی شکست خورده و فریب خورده هستی، همه را از خود دور می کنی حتا نزدیک ترین شخص زندگی ات که سال هایی را با هم گذرانده اید. عشق نیاز به از خود گذشتگی، احساس وفاداری طرفین و هم بستگی دارد که اگر روزی یکی از این دیواره ها فرو ریزد، به طور قطع و یقین آن چه که در تمام سال ها ساخته اند، فرو خواهد ریخت و این که جایی از این رابطه حتمن عمیق نبوده. وقتی هنوز بخشسی از یک مرحله از زندگی کامل نشده، به ناچار وارد مرحله ی بعدی می شویم، انگار فصلی از یک کتاب را نیمه خوانده رها کرده و به قسمت بعدی می رویم. به طور حتم فصل بعدی نمی تواند درک ما را نسبت به داده های تازه کامل کند. بنابراین گیج و سردرگم می مانیم؛ و این واقعه می توان در پایان ما را به بن بستی عمیق بکشاند. مثل چاهی که علاوه برآن که خود درون آن سقوط کرده ایم، دیگرانی را هم با خود به قعرکشانده ایم. انگارخودم نیستم، نوشته ی : یاسمن خلیلی فرد، دقیقن توصیف چنین آدم هایی است. کسانی که هر کدام به شکلی به قعرچاهی فرو رفته اند که رشته در گذشته ی دور داشته. آن ها هریک بی آن که بخشی از عمر را تکمیل کرده و از آن عبورکنند، به مرحله ی بعدی پا گذاشته اند. پایی که نه این سمت است و نه آن سمت و با این حال معلق در فضایی مه آلود دست و پا می زند تا مگرخودش را به نوعی نجات دهد. آن ها هیچ یک نمی دانند عواین عواقب گذشته است که امروزما را می سازد و بیهوده دست و پا می زنند. آدم های رمان، هرکدام به شکلی درگیر زندگی و مصائبی هستند که مثل باری سنگین، از گذشته به دنبال خود کشیده اند و حالا خسته از این بار سنگین، دیگر حتا توانِ زمین گذاشتنش را هم ندارند. آدم هایی گم شده میان پشت و پسله ها خود؛ راهی و روزنه ای می جویند برای برون رفت از پیله ی در ون، اما هیچ یک نمی دانند در وهله ی اول تا بخش نخستین زندگی را تکمیل نکنند، رسیدن به خود شناسی و عبور از مرحله ی قبل امری محال است. گاهی خود آزاری می کنیم، گاهی کسی را که بیش تر از همه دوست داریم به همان نسب هم بیش تر آزار می دهیم و علتش را نمی دانیم و حال این که علت در روزهای دورکودکی است. چیزی که کسی نمی داند. عذاب می دهیم هم دیگر را و این قدر در پیله ی خود تنهایی و خود آزاری فرو می رویم که به انسانی خود خواه تبدیل می شویم. کسی که گمان می کند همه چیز را می داند. در حالی که : همه چیز را همگان دانن ئ همگان هم هنوزاز مادرزاده نشده اند. گاهی فراموش می کنیم کسی که می رود، صرفن نه به قصد برون رفت، که به منظور جلب توجه و محبتی است که احساس می کند دیگر آن را مثل روزهای نخستین ندارد. البته که خود او هم از مشکلات روحی و روانی عدیده ای رنج می برد و این زنجیره هم چنان به چای همه بسته است تا هم دیگر را در هیچ مرحله ای تنها نگذرایم و یادمان باشد کسی هست یا کسانی هستند که کبودهای خود را با آزارهای به ظاهرمهربانانه ی ما، تخلیه کند. وقتی جایی پل های پشت سرخراب شد، دیگرنباید امید ترمیمی داشت مگر بازگشت به خودشناسی عمیق. وقتی کسی می رود و دیگر نیست و می دانی دیگر هرگز امکان نفس کشیدنش نیست، وقتی کسی می رود و می دانی دیگرهرگزبرگشتی درکارنخواهد بود، وقتی پس از یک سوگواری چندین ساله، ناگهان از پیله ی ساخته به دور خود بیرون می آیی، دیگر خودت نیستی، کمااین که نه خودت، خودت را می شناسی و باور داری و نه دیگرانی که به تو نزدیک اند. وقتی کسی از زندگی ات بیرون رفت، وقتی نتوانستی عشق را بیان کنی، باید بگذاری برود. باید جست و جو را از خود شروع کنی نه از دیگری. باید یاد بگیری ابتدا با خودت روراست باشی. خود فریب و خود آزاری، تقابل با آن چه که می خواهی باشی، همه و همه موضوع رمانی است به شدت خواندنی.
@qoqnoospub
دل زدگی، واپس گرایی، عقب نشینی و سرآخر گریزاز خود و دیگرانی که گمان می کردی اگرنه به اندازه ی خود، ولی نه کم تر، آن ها را می شناسی. آن هایی که گمانت بر این بود دوستانی جان در یک قالب اند اما وقتی خلاف این موضوع ثابت می شود، وقتی فکرمی کنی به نوعی شکست خورده و فریب خورده هستی، همه را از خود دور می کنی حتا نزدیک ترین شخص زندگی ات که سال هایی را با هم گذرانده اید. عشق نیاز به از خود گذشتگی، احساس وفاداری طرفین و هم بستگی دارد که اگر روزی یکی از این دیواره ها فرو ریزد، به طور قطع و یقین آن چه که در تمام سال ها ساخته اند، فرو خواهد ریخت و این که جایی از این رابطه حتمن عمیق نبوده. وقتی هنوز بخشسی از یک مرحله از زندگی کامل نشده، به ناچار وارد مرحله ی بعدی می شویم، انگار فصلی از یک کتاب را نیمه خوانده رها کرده و به قسمت بعدی می رویم. به طور حتم فصل بعدی نمی تواند درک ما را نسبت به داده های تازه کامل کند. بنابراین گیج و سردرگم می مانیم؛ و این واقعه می توان در پایان ما را به بن بستی عمیق بکشاند. مثل چاهی که علاوه برآن که خود درون آن سقوط کرده ایم، دیگرانی را هم با خود به قعرکشانده ایم. انگارخودم نیستم، نوشته ی : یاسمن خلیلی فرد، دقیقن توصیف چنین آدم هایی است. کسانی که هر کدام به شکلی به قعرچاهی فرو رفته اند که رشته در گذشته ی دور داشته. آن ها هریک بی آن که بخشی از عمر را تکمیل کرده و از آن عبورکنند، به مرحله ی بعدی پا گذاشته اند. پایی که نه این سمت است و نه آن سمت و با این حال معلق در فضایی مه آلود دست و پا می زند تا مگرخودش را به نوعی نجات دهد. آن ها هیچ یک نمی دانند عواین عواقب گذشته است که امروزما را می سازد و بیهوده دست و پا می زنند. آدم های رمان، هرکدام به شکلی درگیر زندگی و مصائبی هستند که مثل باری سنگین، از گذشته به دنبال خود کشیده اند و حالا خسته از این بار سنگین، دیگر حتا توانِ زمین گذاشتنش را هم ندارند. آدم هایی گم شده میان پشت و پسله ها خود؛ راهی و روزنه ای می جویند برای برون رفت از پیله ی در ون، اما هیچ یک نمی دانند در وهله ی اول تا بخش نخستین زندگی را تکمیل نکنند، رسیدن به خود شناسی و عبور از مرحله ی قبل امری محال است. گاهی خود آزاری می کنیم، گاهی کسی را که بیش تر از همه دوست داریم به همان نسب هم بیش تر آزار می دهیم و علتش را نمی دانیم و حال این که علت در روزهای دورکودکی است. چیزی که کسی نمی داند. عذاب می دهیم هم دیگر را و این قدر در پیله ی خود تنهایی و خود آزاری فرو می رویم که به انسانی خود خواه تبدیل می شویم. کسی که گمان می کند همه چیز را می داند. در حالی که : همه چیز را همگان دانن ئ همگان هم هنوزاز مادرزاده نشده اند. گاهی فراموش می کنیم کسی که می رود، صرفن نه به قصد برون رفت، که به منظور جلب توجه و محبتی است که احساس می کند دیگر آن را مثل روزهای نخستین ندارد. البته که خود او هم از مشکلات روحی و روانی عدیده ای رنج می برد و این زنجیره هم چنان به چای همه بسته است تا هم دیگر را در هیچ مرحله ای تنها نگذرایم و یادمان باشد کسی هست یا کسانی هستند که کبودهای خود را با آزارهای به ظاهرمهربانانه ی ما، تخلیه کند. وقتی جایی پل های پشت سرخراب شد، دیگرنباید امید ترمیمی داشت مگر بازگشت به خودشناسی عمیق. وقتی کسی می رود و دیگر نیست و می دانی دیگر هرگز امکان نفس کشیدنش نیست، وقتی کسی می رود و می دانی دیگرهرگزبرگشتی درکارنخواهد بود، وقتی پس از یک سوگواری چندین ساله، ناگهان از پیله ی ساخته به دور خود بیرون می آیی، دیگر خودت نیستی، کمااین که نه خودت، خودت را می شناسی و باور داری و نه دیگرانی که به تو نزدیک اند. وقتی کسی از زندگی ات بیرون رفت، وقتی نتوانستی عشق را بیان کنی، باید بگذاری برود. باید جست و جو را از خود شروع کنی نه از دیگری. باید یاد بگیری ابتدا با خودت روراست باشی. خود فریب و خود آزاری، تقابل با آن چه که می خواهی باشی، همه و همه موضوع رمانی است به شدت خواندنی.
@qoqnoospub
Telegram
attach 📎
🔻 "۳۰" ویژگی کسانی که #کتاب نمیخوانند:
۱. خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاندا قرار میگیرند.
۲. حرفهای تکراری میزنند.
۳. دایرهی واژگان آنها بسیار محدود است.
۴. خود را نمیشناسند.
۵. با هیجانات و احساسات زندگی میکنند.
۶. بخش استدلالی ذهن آنها تقریباً تعطیل است.
۷. استعداد عوامگرا شدن را پیدا میکنند.
۸. قوای عقلی آنها پرورش نیافته است.
۹. بر آنچه میگویند خیلی کنترل ندارند.
۱۰. گوش کردن بهدیگران را نمیآموزند.
۱۱. مستعد پذیرش شایعات هستند.
۱۲. اهمیت متفاوت میان انسانها را کشف نمیکنند.
۱۳. مغزشان حالت سولفاته پیدا میکند.
۱۴. توان و انگیزه یادگیری آنها به شدت کاهش مییابد.
۱۵. فرصت فکر کردن در زندگی را از دست میدهند.
۱۶. با واژه «انتقاد» بیگانهاند.
۱۷. زمینه استقرار و تداوم اقتدارگرایی را فراهم میآورند.
۱۸. حرفهای نسنجیده زیاد میزنند.
۱۹. منافع خود را به خوبی تشخیص نمیدهند.
۲۰. با واژه «مشورت» نا آشنا هستند.
۲۱. حکومتها را خوشحال میکنند.
۲۲. باعث میشوند که نظام حزبی در کشور شکل نگیرد.
۲۳. زود عصبانی میشوند.
۲۴. از حقوق شهروندی خود و دیگران نا آگاه هستند.
۲۵. برای رشد فکری و شخصیتی، احساس نیاز نمیکنند.
۲۶. در همه زمینهها، اظهار نظر میکنند.
۲۷. راحت بر دیگران القاب میگذارند.
۲۸. تفاوت بین توهم و غیر توهم را نمیدانند.
۲۹. تعریفشان در خصوص زندگی، از غرایز انسانی فراتر نمیرود.
۳۰. نمیدانند جهل چیست.
@Noandishaan_Book
@qoqnoospub
۱. خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاندا قرار میگیرند.
۲. حرفهای تکراری میزنند.
۳. دایرهی واژگان آنها بسیار محدود است.
۴. خود را نمیشناسند.
۵. با هیجانات و احساسات زندگی میکنند.
۶. بخش استدلالی ذهن آنها تقریباً تعطیل است.
۷. استعداد عوامگرا شدن را پیدا میکنند.
۸. قوای عقلی آنها پرورش نیافته است.
۹. بر آنچه میگویند خیلی کنترل ندارند.
۱۰. گوش کردن بهدیگران را نمیآموزند.
۱۱. مستعد پذیرش شایعات هستند.
۱۲. اهمیت متفاوت میان انسانها را کشف نمیکنند.
۱۳. مغزشان حالت سولفاته پیدا میکند.
۱۴. توان و انگیزه یادگیری آنها به شدت کاهش مییابد.
۱۵. فرصت فکر کردن در زندگی را از دست میدهند.
۱۶. با واژه «انتقاد» بیگانهاند.
۱۷. زمینه استقرار و تداوم اقتدارگرایی را فراهم میآورند.
۱۸. حرفهای نسنجیده زیاد میزنند.
۱۹. منافع خود را به خوبی تشخیص نمیدهند.
۲۰. با واژه «مشورت» نا آشنا هستند.
۲۱. حکومتها را خوشحال میکنند.
۲۲. باعث میشوند که نظام حزبی در کشور شکل نگیرد.
۲۳. زود عصبانی میشوند.
۲۴. از حقوق شهروندی خود و دیگران نا آگاه هستند.
۲۵. برای رشد فکری و شخصیتی، احساس نیاز نمیکنند.
۲۶. در همه زمینهها، اظهار نظر میکنند.
۲۷. راحت بر دیگران القاب میگذارند.
۲۸. تفاوت بین توهم و غیر توهم را نمیدانند.
۲۹. تعریفشان در خصوص زندگی، از غرایز انسانی فراتر نمیرود.
۳۰. نمیدانند جهل چیست.
@Noandishaan_Book
@qoqnoospub
Forwarded from اتچ بات
رواج اینگونه نوشتهها، بهخودی خود، اصلا بد نیست. حتی میتواند فوقالعاده خوب باشد؛ زیرا به اشتراک گذاشتن جزئیات زیسته و آنچه را که عمیقا تجربه میکنیم، باعث میشود دید ما نسبت به برخی از چیزهایی که در آنها غوطهوریم و با آنها زندگی میکنیم، باز شود و آنها را بهتر درک کنیم و بیشتر قدر بدانیم. در کل، زندگی غنیتری خواهیم داشت. اما کم و کیف بیان جزئیات تا بدین صورت درآیند، کار سادهای نیست و باید آن را با دقت و حوصله آموخت. نوشتن از چیزهای کوچک کار بزرگی است.انتشارات ققنوس
در پایان چند خطی از کتاب را با هم بخوانیم:
... طلاق یک حقیقت دائمی پنهان است. برشی از خشمی همیشگی در کیکِ ذهن شما. مسلما طلاقهای خوب هم داریم، که در آنها همه رفتارها مودبانه و حتی دوستانه است. نفقه بچهها به موقع پرداخت میشود. دیدارها بر حسب برنامه انجام میشود. همسر سابقت زنگ در را میزند و پشت در میماند؛ بدون در زدن و اجازه گرفتن وارد خانه نمیشود و از خودش با قهوه پذیرایی نمیکند. در زندگی آیندهام باید یکی از این طلاقها را تجربه کنم! یکی از خوبیهای طلاق این است که بعضی اوقات زندگی را برای شما راحتتر میکند. باعث میشود همسر بهتری برای شوهر آیندهتان بشوید. چون خشمی که دارید جای دیگری تخلیه میشود و همسر فعلیتان در امان میماند!
@qoqnoospub
در پایان چند خطی از کتاب را با هم بخوانیم:
... طلاق یک حقیقت دائمی پنهان است. برشی از خشمی همیشگی در کیکِ ذهن شما. مسلما طلاقهای خوب هم داریم، که در آنها همه رفتارها مودبانه و حتی دوستانه است. نفقه بچهها به موقع پرداخت میشود. دیدارها بر حسب برنامه انجام میشود. همسر سابقت زنگ در را میزند و پشت در میماند؛ بدون در زدن و اجازه گرفتن وارد خانه نمیشود و از خودش با قهوه پذیرایی نمیکند. در زندگی آیندهام باید یکی از این طلاقها را تجربه کنم! یکی از خوبیهای طلاق این است که بعضی اوقات زندگی را برای شما راحتتر میکند. باعث میشود همسر بهتری برای شوهر آیندهتان بشوید. چون خشمی که دارید جای دیگری تخلیه میشود و همسر فعلیتان در امان میماند!
@qoqnoospub
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
📚🗓
مجموعه «تاریخ ایران: روایتی دیگر» رونمایی میشود
رونمایی مجموعه «تاریخ ایران: روایتی دیگر» با حضور بهزاد کریمی، دبیر مجموعه، و نویسندگان آثار، امیرحسین حاتمی ، شیدا صابری و نسیم خلیلی روز دوشنبه 28 آبان 97 ساعت 17 در شهر کتاب دانشگاه واقع در خیابان انقلاب، خیابان قدس، نبش بزرگمهر برگزار میشود.
دکتر سید هاشم آقاجری و استاد کاوه بیات به عنوان سخنران در این مراسم حضور دارند.
این مجموعه شامل بررسی سیر تحولات تاریخ ایران است با نگاهی تازه و اتکا بر منابع معتبر و روشهای مقبول در پژوهشهای تاریخی.
.
.
#تاریخ #مراسم #ایران
#انتشارات_ققنوس #نشر
@qoqnoospub
مجموعه «تاریخ ایران: روایتی دیگر» رونمایی میشود
رونمایی مجموعه «تاریخ ایران: روایتی دیگر» با حضور بهزاد کریمی، دبیر مجموعه، و نویسندگان آثار، امیرحسین حاتمی ، شیدا صابری و نسیم خلیلی روز دوشنبه 28 آبان 97 ساعت 17 در شهر کتاب دانشگاه واقع در خیابان انقلاب، خیابان قدس، نبش بزرگمهر برگزار میشود.
دکتر سید هاشم آقاجری و استاد کاوه بیات به عنوان سخنران در این مراسم حضور دارند.
این مجموعه شامل بررسی سیر تحولات تاریخ ایران است با نگاهی تازه و اتکا بر منابع معتبر و روشهای مقبول در پژوهشهای تاریخی.
.
.
#تاریخ #مراسم #ایران
#انتشارات_ققنوس #نشر
@qoqnoospub
Telegram
داستان #شکار_آهو اثر #لاله_زارع به عنوان یکی از هشت برگزیده سومین جایزه داستان تهران شناخته شد. این داستان تمی جنایی دارد و ماجراهایش زیر پوست شهر تهران میگذرد. در سومین جایزه داستان تهران یک هزار و هشتاد
نفر به رقابت پرداختند.
@qoqnoospublication
نفر به رقابت پرداختند.
@qoqnoospublication