"صدای ملّت"
7.96K subscribers
142K photos
69.2K videos
162 files
4.23K links

ولاتلبسوا الحق‌ بالباطل‌ و تکتموا‌ الحق‌ وانتم‌تعلمون‌. حق را با باطل در نیامیزید، حقیقت را که خود می‌دانید پنهان نکنید.

@sedayeslahat
Download Telegram
🔴🔴🔴سوءتفاهمی به نام توسعۀ شهر ما!

#احمد_زیدآبادی:

این روزها که تظاهرات مردم شهرهای خوزستان در اعتراض به وضعیت زندگی و کمبود آب بالا گرفته است، در گوشه و کنار، بحث تبعیض قومی در کشور هم مطرح می‌شود.
من منکر انواع تبعیض‌های جاری در کشور نیستم اما گاه می‌بینم در برخی نوشته‌ها، از استان‌هایی مانند کرمان و یزد به عنوان کانون توجه توسعۀ کشور به زیان استان‌های مرزی سخن می‌رود.
این نوع سخنان از سرِ سوء تفاهم یا احیاناً برای دامن زدن به سوء تفاهم است.
برای نمونه، در دو سوی شهر ما سیرجان، دو معدن مس و سنگ آهن است که اولی یعنی معدن مس سرچشمه بیش از نیم قرن پیش مورد بهره‌برداری قرار گفته است. درآمد این معدن به جیب دولت می‌رود و در عوض آلودگی آن، نصیب مردم منطقه می‌شود تا جایی که تمام پوشش گیاهی اطراف آن تا کوه‌های پاریز نابود شده و درختان بادام وحشی از بیخ سوخته و جزغاله شده‌اند. خدا رحمت کند استاد محمد ابراهیم باستانی پاریزی را که تا آخر عمر از اینکه زادگاه ییلاقی مصفا و خنک و باطراوتش قربانی بهره‌برداری از معدن مس سرچشمه شد، به تلخی نالید و شکوه کرد.
معدن دوم اما گل گهر سیرجان است که اقیانوسی از سنگ آهن را در دل خود جای داده است. سال‌هاست بی‌وقفه و سه‌شیفته به جان این معدن افتاده‌اند که تا مثقال آخرش را استخراج کنند و از کوه‌های زیبا جز گودالی ژرف و هراسناک چیزی باقی نگذارند تا بلکه خزانۀ دولت در شرایط تحریم خالی نشود! آب کمیاب منطقه نیز مدت‌ها صرف این معدن شده و کشاورزی را به بحران کشانده و مشکلات اجتماعی فراونی به بار آورده است.
خب، آیا این خدمت به آن منطقه است یا به خدمت در آوردن آن منطقه برای دیگر مناطق؟ آیا غارت معادن منطقۀ ما واقعاً بخشی از توجه توسعۀ دولت به زیان دیگر مناطق کشور است؟
متأسفانه ذهنیت‌های نادرست در بارۀ توسعه کار دست این کشور داده است. مثلاً نمایندۀ یک شهرِ کشاورزی یا مستعد توریسم در مجلس برای تأسیس یک کارخانۀ صنعتی در منطقۀ خود فشار می‌آورد اما همین که کارخانه دائر و آلودگی ناشی از آن مردم را به ستوه آورد، از کردۀ خود پشیمان می‌شود.
اراک شهری با تمرکز صنایع مختلف در آن است. در برخی فصول، در این شهر حتی نمی‌توان نفس کشید! بوی مشمئزکنندۀ برخی کارخانه‌های شیمیایی در حومه و تفریحگاه شهر حال آدم را بد می‌کند. این چه خدمتی به مردم اراک است؟ اشتغال مردم شهر؟ بیشتر شاغلان از استان‌های دیگرند. مردم آنجا عمدتاً میزبان آلودگی صنایع‌اند. این واقعیت‌ها را ندیدن و بعد داوری کردن خالی از انصاف است.

#خوزستان
#باستانی_پاریزی
#معدن_گل_گهر
#معدن_سرچشمه

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
⚫️⚫️⚫️سید محمود دعایی؛ نمونۀ اعلای چهره‌ای خاکسار و دلسوز

#احمد_زیدآبادی:

خبر غیرمترقبۀ وفات سید محمود دعایی مرا بسیار متأثر و غمگین کرد. تحت مدیریت آن مرحوم به مدت هشت سال در روزنامۀ اطلاعات مشغول به کار بودم و پس از آن نیز هیچگاه رابطه‌ام با آن مرحوم قطع نشد.
زنده‌یاد دعایی شخصیتی استثنایی داشت. او در مقام همکار و مدیر، اقتدار خاص خود را اعمال می‌کرد و در مقام دوست و رفیق، بی‌نهایت خاکسار و فروتن و دلسوز و دستگیر بود.
سال 1373 با تلخی از روزنامۀ اطلاعات جدا شدم و این تلخی برای چندی پس از آن هم دوام یافت، اما سید محمود دعایی که بغضش دیری نمی‌پایید، همۀ آن تلخی‌ها را به باد نسیان سپرد و از درِ دوستی و آشتی و صمیمیت در آمد.
مرحوم دعایی از کرمانِ ما برخاسته بود. مادرش با رنجِ رخت‌شویی او را پرورش داده و برای تحصیل راهی قم کرده بود.
در قم او در سلکِ شیفتگانِ مخصوصِ آیت‌الله خمینی در آمده و با تبعید آیت‌الله به نجف، برای خدمت به وی رهسپار عراق شده بود.
ارادت مرحوم دعایی به آقای خمینی و فرزندان و خاندان او نهایت نداشت و در کنار آن، به روحانیون نوگراتر بخصوص از خطۀ یزد و کرمان علاقمندی غیر قابل وصفی نشان می‌داد. نیاز به گفتن نیست که سید محمد خاتمی و مرحوم هاشمی رفسنجانی در رأس افراد مورد احترام و بلکه شیفتگی او قرار داشتند.
مرحوم دعایی به دلیل نقش واسطگی بین آیت‌الله خمینی و گروه‌های مبارز دوران پهلوی، شناخت گسترده و همراه با جزئیاتی از تک تک نیروهای مبارز آن زمان داشت و از این جهت به نوبۀ خودش دایرهٌ‌المعارف محسوب می‌شد.
در بین گروه‌های سیاسی داخلی مرحوم دعایی با هیچکدام سر قهر و غیظ نداشت و دلسوز همگان بود. به افراد ایران‌دوست و با فرهنگ مهری عمیق داشت. برای سالیان دراز، روزنامۀ تحت مدیریتش تنها رسانۀ منعکس کنندۀ مقالاتِ چهره‌های دانشگاهی مانند استاد باستانی پاریزی و استاد ندوشن و یا برخی نظرات انتقادیِ شخصیت‌های شاخصِ ملی و ملی - مذهبی و یا اخبار مربوط به آنها بود.
من مجموعۀ خاطراتم در بارۀ مرحوم دعایی را در دو کتاب "بهار زندگی در زمستان تهران" و "گرگ و میش هوای خرداد ماه" نقل کرده‌ام با این حال، خاطرات بسیار زیادی از او بخصوص از دوران زندانم پس از سال 88 همچنان باقی مانده است.
واقعیت این است که بسیاری از همشهریان فرهیختۀ کرمانی مقیم تهران بخصوص استاد فقید باستانی پاریزی تنها مرجعی را که برای کمک به امور افراد گرفتار و زندانی در جمهوری اسلامی می‌شناختند، مرحوم دعایی بود. طبعاً در بارۀ من هم فقط به آن مرحوم مراجعه می‌کردند.
مرحوم دعایی در این گونه موارد نسبت به همۀ افراد از هر کمکی به هر میزان که از دستش برمی‌آمد، دریغ نمی‌کرد. گویا او برای مرخصی استعلاجی من از زندان، زحمت بسیار کشیده و پیش بسیاری از افراد کوچک و بزرگ رو انداخته بود. او حتی به درخواست دادستان وقت تهران، شخصاً ضامن من شده بود که در صورت اعزام به مرخصی از ایران فرار نکنم!
مرحوم دعایی در واپسین روزهای عمر خود به دلیل بوسیدن دست سید ابراهیم رئیسی مورد حمله و هجوم گسترده‌ای قرار گرفت؛ حال آنکه هر کس با او مختصر آشنایی داشت می‌دانست که این حرکت نه از سرِ تملق و چاپلوسی که از روی خوی و سرشتی بی‌اندازه خاکسارانه بوده است.
خداوند روحش را شاد و غرق آمرزش خود کند و برای خانوادۀ محترمش، همکاران گرامی در روزنامۀ اطلاعات و تمام دوستان و دوستدارانش صبر و اجر عنایت فرماید.

#محمود_دعایی
#روزنامه_اطلاعات
#محمد_خاتمی
#باستانی_پاریزی

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat