☕️قطعهای از کتاب
گفت : پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد ،
خود را در آب میدید و میرمید
او میپنداشت که از دیگری میرمد ، نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد ، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر ، چون در توست ، نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
گفت : پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد ،
خود را در آب میدید و میرمید
او میپنداشت که از دیگری میرمد ، نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد ، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر ، چون در توست ، نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
☕️قطعهای از کتاب
گفت : پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد ،
خود را در آب میدید و میرمید
او میپنداشت که از دیگری میرمد ، نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد ، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر ، چون در توست ، نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
گفت : پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد ،
خود را در آب میدید و میرمید
او میپنداشت که از دیگری میرمد ، نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد ، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر ، چون در توست ، نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
☕️قطعهای از کتاب
شخصی جهنم را اینطور برایم تعریف کرد :
در آخرین روز زندگی ات در روی زمین، آن شخصی که از خود ساختی، شخصی را که میتوانستی باشی ملاقات خواهد کرد
پس آگاه باش که تو را غیر این غذای خواب و خور، غذای دیگر است در این عالم. آن غذا را فراموش کرده ای و به این مشغول شده ای و شب و روز تن را می پروری.... آخر این تن، اسب توست، و این عالم آخور اوست، و غذای اسب غذای سوار نباشد، او را به سرِ خود خواب و خوری است و تنعنمی است.اما به سبب آنکه حیوانی و بهیمی بر تو غالب شده است، تو بر سر اسب در آخور اسبان مانده ای و در صف شاهان و امیرانِ عالمِ بقا مقام نداری. دلت آنجاست، اما چون تن غالب است، حکم تن گرفته ای و اسیر او مانده ای
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
شخصی جهنم را اینطور برایم تعریف کرد :
در آخرین روز زندگی ات در روی زمین، آن شخصی که از خود ساختی، شخصی را که میتوانستی باشی ملاقات خواهد کرد
پس آگاه باش که تو را غیر این غذای خواب و خور، غذای دیگر است در این عالم. آن غذا را فراموش کرده ای و به این مشغول شده ای و شب و روز تن را می پروری.... آخر این تن، اسب توست، و این عالم آخور اوست، و غذای اسب غذای سوار نباشد، او را به سرِ خود خواب و خوری است و تنعنمی است.اما به سبب آنکه حیوانی و بهیمی بر تو غالب شده است، تو بر سر اسب در آخور اسبان مانده ای و در صف شاهان و امیرانِ عالمِ بقا مقام نداری. دلت آنجاست، اما چون تن غالب است، حکم تن گرفته ای و اسیر او مانده ای
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
☕️قطعهای از کتاب
گفت : پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد ،
خود را در آب میدید و میرمید
او میپنداشت که از دیگری میرمد ، نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد ، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر ، چون در توست ، نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
گفت : پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد ،
خود را در آب میدید و میرمید
او میپنداشت که از دیگری میرمد ، نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد ، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر ، چون در توست ، نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
☕️قطعه ای از کتاب
گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه ای که آب خورد. خود را در آب می دید و می رمید. او می پنداشت که از دیگری می رمد. نمی دانست که از خود می رمد.
همه اخلاق بد، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر، چون در توست، نمی رنجی؛ چون آن را در دیگری می بینی، می رمی و می رنجی.
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولوی
♦️@seemorghbook
گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه ای که آب خورد. خود را در آب می دید و می رمید. او می پنداشت که از دیگری می رمد. نمی دانست که از خود می رمد.
همه اخلاق بد، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر، چون در توست، نمی رنجی؛ چون آن را در دیگری می بینی، می رمی و می رنجی.
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولوی
♦️@seemorghbook
☕️قطعه ای از کتاب
گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه ای که آب خورد. خود را در آب می دید و می رمید. او می پنداشت که از دیگری می رمد. نمی دانست که از خود می رمد.
همه اخلاق بد، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر، چون در توست، نمی رنجی؛ چون آن را در دیگری می بینی، می رمی و می رنجی.
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولوی
♦️@seemorghbook
گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه ای که آب خورد. خود را در آب می دید و می رمید. او می پنداشت که از دیگری می رمد. نمی دانست که از خود می رمد.
همه اخلاق بد، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر، چون در توست، نمی رنجی؛ چون آن را در دیگری می بینی، می رمی و می رنجی.
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولوی
♦️@seemorghbook
☕️قطعهای از کتاب
مجنون را گفتند که از لیلی خوبترانند بر تو بیاریم.
او میگفت که آخر من لیلی را به صورت دوست نمیدارم و لیلی صورت نیست!
لیلی به دست من همچون جامیست، من از آن جام شراب مینوشم.
پس من عاشق شرابم که از او مینوشم و شما را نظر بر قَدَح است.
از شراب آگاه نیستید!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
مجنون را گفتند که از لیلی خوبترانند بر تو بیاریم.
او میگفت که آخر من لیلی را به صورت دوست نمیدارم و لیلی صورت نیست!
لیلی به دست من همچون جامیست، من از آن جام شراب مینوشم.
پس من عاشق شرابم که از او مینوشم و شما را نظر بر قَدَح است.
از شراب آگاه نیستید!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
☕️ قطعهای از کتاب
عالَم بر مثالِ كوه است. هرچه گويی، از خير و شر، از كوه همان شنوی. و اگر گمان بری كه "من خوب گفتم، كوه زشت جواب داد،" مُحال باشد كه بلبل در كوه بانگ كند، از كوه بانگ زاغ آيد يا بانگِ آدمي يا بانگِ خر. پس يقين دان كه بانگِ خر كرده باشی!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
عالَم بر مثالِ كوه است. هرچه گويی، از خير و شر، از كوه همان شنوی. و اگر گمان بری كه "من خوب گفتم، كوه زشت جواب داد،" مُحال باشد كه بلبل در كوه بانگ كند، از كوه بانگ زاغ آيد يا بانگِ آدمي يا بانگِ خر. پس يقين دان كه بانگِ خر كرده باشی!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorghbook
☕ قطعهای از کتاب
گفت پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد،
خود را در آب میدید و میرمید!
او میپنداشت که از دیگری میرمد
نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد، از ظلم و کین و حسد
و حرص و بیرحمی و کبر ، چون در توست، نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorhhbook
گفت پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد،
خود را در آب میدید و میرمید!
او میپنداشت که از دیگری میرمد
نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد، از ظلم و کین و حسد
و حرص و بیرحمی و کبر ، چون در توست، نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
📕#فیه_ما_فیه
✍#مولانا
♦️@seemorhhbook