تنِ تو آهنگیست و تنِ من کلمهیی که در آن مینشیند تا نغمهیی در وجود آید: سرودی که تداوم را میتپد ...
در نگاهات همهی مهربانیهاست: قاصدی که زندگی را خبر میدهد و در سکوتات همهی صداها: فریادی که بودن را تجربه میکند ...
- از دفتر آیدا در آینه
- احمد شاملو
@ShafAzad
در نگاهات همهی مهربانیهاست: قاصدی که زندگی را خبر میدهد و در سکوتات همهی صداها: فریادی که بودن را تجربه میکند ...
- از دفتر آیدا در آینه
- احمد شاملو
@ShafAzad
Forwarded from Sciensology
▪️ورزش در دوران کودکی موجب تقویت عملکردهای شناختی میشود
تحقیقات نشان داده است کسانی که در دوران کودکی - تا سن ۱۲ سالگی - دارای فعالیت بدنی هستند، در مراحل بعدی زندگی خود عملکردهای شناختی بالاتری دارند. ورزش در دوران کودکی با تفکیک مدولار شبکههای مغزی، تقویت ارتباط بین نمیکرهها، ضخامت بیشتر قشری، میزان کمتر شاخهسازی و کاهش تراکم دندریتها در فرونتوپاریتال، سینگلو اپرکولار و شبکه حالت پیشفرض دارای رابطهٔ مثبت است و عملکردهای شناختی را تقویت میکند. تشکیل شبکههای مغزی نسبت به عوامل محیطی و تجربیات در دوران کودکی به نحو شگفتانگیزی حساس است. ورزش در این دوره رشد، شبکههای مغزی را بهینه میکند و موجب تقویت عملکردهای شناختی در مراحل بعدی زندگی میشود. لازم به ذکر است که فعالیت بدنی در دوران پس از کودکی منجر به تقویت عملکردهای شناختی نمیشود.
Source: NeuroImage
@NeoSciensology
تحقیقات نشان داده است کسانی که در دوران کودکی - تا سن ۱۲ سالگی - دارای فعالیت بدنی هستند، در مراحل بعدی زندگی خود عملکردهای شناختی بالاتری دارند. ورزش در دوران کودکی با تفکیک مدولار شبکههای مغزی، تقویت ارتباط بین نمیکرهها، ضخامت بیشتر قشری، میزان کمتر شاخهسازی و کاهش تراکم دندریتها در فرونتوپاریتال، سینگلو اپرکولار و شبکه حالت پیشفرض دارای رابطهٔ مثبت است و عملکردهای شناختی را تقویت میکند. تشکیل شبکههای مغزی نسبت به عوامل محیطی و تجربیات در دوران کودکی به نحو شگفتانگیزی حساس است. ورزش در این دوره رشد، شبکههای مغزی را بهینه میکند و موجب تقویت عملکردهای شناختی در مراحل بعدی زندگی میشود. لازم به ذکر است که فعالیت بدنی در دوران پس از کودکی منجر به تقویت عملکردهای شناختی نمیشود.
Source: NeuroImage
@NeoSciensology
این کتاب به تعبیر بعضی از منتقدین بهترین اثر این روانکاو مشهور است که در آن دربارهی ریشههای آسیبهای روانی صحبت میکند. فروید در این کتاب انحرفات مختلف، رفتارهای ناخواسته و فراموش کردن کلمات را جلوهای از افکار ناخودآگاه میداند و معتقد است در پس هر فراموشی، جریانی ذهنی وجود دارد.
📕 فراموشکاری
✍🏻 #زیگموند_فروید
@ShafiAzad
📕 فراموشکاری
✍🏻 #زیگموند_فروید
@ShafiAzad
کتاب قدرت فکر اثر دکتر ژوزف مورفی است که توسط هوشیار رزم آرا به فارسی ترجمه گردیده است.این کتاب بیش از 21 چاپ رفته و یکی از برترین کتاب های روانشناسی می باشد این اثر بی نظیر که روانشناسی را در خود گنجانده است را از دست ندهید.
📕 قدرت فکر
✍🏻 #ژوزف_مورفی
@ShafiAzad
📕 قدرت فکر
✍🏻 #ژوزف_مورفی
@ShafiAzad
یک حادثه واقعی یعنی انهدام کلیسای سن ژروه پاریس توسط بمب افکن های آلمان در غروب روز بیست و نهم مارس ۱۹۱۸ که ۷۵ کشته و تعداد زیادی زخمی بجای گذاشت.
📕 جزیره ای در توفان
✍🏻 #رومن_رولان
@shafiAzad
📕 جزیره ای در توفان
✍🏻 #رومن_رولان
@shafiAzad
از دید یک کارمند قطار، خداحافظی کردن های هر روزهی مسافران دَمِ قطار، یک حالت کاملا کلیشهای دارد. از دید یک پرستار، مرگ چهرهی دیگری دارد تا از دید یک عزادار.
هر کاری را که آدم مرتب و به صورت حرفهای انجام میدهد، او را فسیل میکند. شاید بهتر باشد آدم، پیشامدهای زندگی خودش را هم از دید یک کارمند ایستگاه قطار ببیند...
📕 بعضی ها هیچوقت نمی فهمند
✍🏻 #کورت_توخولسکی
@ShafiAzad
هر کاری را که آدم مرتب و به صورت حرفهای انجام میدهد، او را فسیل میکند. شاید بهتر باشد آدم، پیشامدهای زندگی خودش را هم از دید یک کارمند ایستگاه قطار ببیند...
📕 بعضی ها هیچوقت نمی فهمند
✍🏻 #کورت_توخولسکی
@ShafiAzad
ما عیبهای خودمان را نمیبینیم!
مدام در تصورمان پیراهن قربانی به تن کرده و مظلومنمایی میکنیم.
ما مسئولیت رفتارهای خودمان را به عهده نمیگیریم و حواسمان نیست خودمان چقدر رنجاندهایم؟
چقدر زخم زده و چقدر مقصر بودهایم.
ما انگشتهای اتهام را به سمت هرکسی میگیریم، جز خودمان و هرکسی را مقصر و گناهکار قلمداد میکنیم،
بیآنکه حتی یکبار مقابل آینه بایستیم و از خودمان بپرسیم:
سهم من در بروز اینهمه اشتباه و آسیب چیست؟
که کدام اشتباه را من کردهام و کدامین زخم را من زدهام؟
که دیگران هم مثل من احساس دارند و با هر حرف و رفتاری ممکن است تا مدتها رنجیدهخاطر باشند.
که دیگران هم مثل من حق دارند دلگیر شوند و از من فاصله بگیرند.
هیچوقت حرفها و رفتارهای خودمان را ورق زدهایم؟ که آه از من! فلانی را چقدر رنجاندم! که چطور توانستم اینقدر ظالم باشم و احساسات آدمِ مقابلم را نادیده بگیرم؟
حقیقت این است که بیشترِ ما ترجیح میدهیم حتی در تصوراتمان، یک مظلومِ بیگناه باقی بمانیم، تقصیرات خودمان را نپذیریم و حتی گاهی فرافکنی کنیم.
شاید فکر میکنیم این به نفع ماست که از امتیازات نقش معصومِ قربانی، بهرهمند باشیم.
که اگر هرکسی کوتاهی و ضربههایی که میزد را میپذیرفت و در قبال آنها احساس گناه میکرد، الآن یک مشت زخمیِ آسیبدیده نبودیم که یکدیگر را متهم میکنند، مدام برای تلافی، به هم زخم میزنند و از جهان و روزگار دلگیرند.
همهی ما به یک آینه نیاز داریم، آینهای که انعکاس رفتارهای خودمان را هزاران بار به ما نشان بدهد تا هزاران دفعه ببینیم و شاید متقاعد شویم که در اکثر وضعیتهای نامناسبِ موجود، خودمان هم تقصیر کاریم.
#Azad
@ShafiAzad
مدام در تصورمان پیراهن قربانی به تن کرده و مظلومنمایی میکنیم.
ما مسئولیت رفتارهای خودمان را به عهده نمیگیریم و حواسمان نیست خودمان چقدر رنجاندهایم؟
چقدر زخم زده و چقدر مقصر بودهایم.
ما انگشتهای اتهام را به سمت هرکسی میگیریم، جز خودمان و هرکسی را مقصر و گناهکار قلمداد میکنیم،
بیآنکه حتی یکبار مقابل آینه بایستیم و از خودمان بپرسیم:
سهم من در بروز اینهمه اشتباه و آسیب چیست؟
که کدام اشتباه را من کردهام و کدامین زخم را من زدهام؟
که دیگران هم مثل من احساس دارند و با هر حرف و رفتاری ممکن است تا مدتها رنجیدهخاطر باشند.
که دیگران هم مثل من حق دارند دلگیر شوند و از من فاصله بگیرند.
هیچوقت حرفها و رفتارهای خودمان را ورق زدهایم؟ که آه از من! فلانی را چقدر رنجاندم! که چطور توانستم اینقدر ظالم باشم و احساسات آدمِ مقابلم را نادیده بگیرم؟
حقیقت این است که بیشترِ ما ترجیح میدهیم حتی در تصوراتمان، یک مظلومِ بیگناه باقی بمانیم، تقصیرات خودمان را نپذیریم و حتی گاهی فرافکنی کنیم.
شاید فکر میکنیم این به نفع ماست که از امتیازات نقش معصومِ قربانی، بهرهمند باشیم.
که اگر هرکسی کوتاهی و ضربههایی که میزد را میپذیرفت و در قبال آنها احساس گناه میکرد، الآن یک مشت زخمیِ آسیبدیده نبودیم که یکدیگر را متهم میکنند، مدام برای تلافی، به هم زخم میزنند و از جهان و روزگار دلگیرند.
همهی ما به یک آینه نیاز داریم، آینهای که انعکاس رفتارهای خودمان را هزاران بار به ما نشان بدهد تا هزاران دفعه ببینیم و شاید متقاعد شویم که در اکثر وضعیتهای نامناسبِ موجود، خودمان هم تقصیر کاریم.
#Azad
@ShafiAzad
Forwarded from Sciensology
▪️تخمکگذاری زنان و افزایش خلاقیت
تفکر خلاقانه یکی از ویژگیهای مهم انسان است. اما آیا خلاقیت میتواند با تخمکگذاری زنان ارتباط داشته باشد و به عنوان یک ویژگی مطلوب برای جفتیابی فرگشت یابد؟ در این یادداشت به بررسی این موضوع میپردازیم.
@NeoSciensology
تفکر خلاقانه یکی از ویژگیهای مهم انسان است. اما آیا خلاقیت میتواند با تخمکگذاری زنان ارتباط داشته باشد و به عنوان یک ویژگی مطلوب برای جفتیابی فرگشت یابد؟ در این یادداشت به بررسی این موضوع میپردازیم.
@NeoSciensology
Telegraph
تخمکگذاری زنان و افزایش خلاقیت
تخمکگذاری یک فرآیند زیستی است که برای موفقیت تولیدمثلی ضروری میباشد. تخمکگذاری در فاز دوم از چرخهٔ قاعدگی انجام میشود و وقوع تخمکگذاری بیانگر دوران اوج باروری است. احتمالِ بارور شدن زنان در این مرحله به بالاترین میزان خود میرسد و احتمال باروری در زمانی…
Forwarded from Sciensology
▪️اندازهٔ متغیر مغز در طول زندگی
اندازهٔ مغز در طول عمر فرد تغییر میکند. همانطور که تغذیهٔ خوب در اوایل زندگی میتواند موجب بزرگتر شدن اندازهٔ بدن شود، اندازهٔ مغز نیز میتواند افزایش یابد. یک محیط غنی از لحاظ فرهنگی با رشد سلولهای مغزی موجود مرتبط است و موجب افزایش اندازهٔ مغز میشود. یکی از راههایی که مغز مهارتها و خاطرات جدید را ذخیره میکند، افزایش تعداد سلولها و ایجاد ارتباطات جدید بین سلولهای مغزی است. این سازگاریهای تغییرپذیر به نوبهٔ خود در افزایش اندازهٔ مغز مؤثر هستند. از سوی دیگر باید توجه داشت که بعضی از تحلیلهای مغز به طور طبیعی با افزایش سن رخ میدهد و همانطور که بدن پیر میشود، مغز نیز پیر میشود و متقابلاً اندازهٔ آن نیز کاهش مییابد. سایر علل بالقوهٔ کوچک شدن مغز شامل آسیبها، بیماریها و اختلالات خاص، عفونتها و مصرف الکل است.
@NeoSciensology
اندازهٔ مغز در طول عمر فرد تغییر میکند. همانطور که تغذیهٔ خوب در اوایل زندگی میتواند موجب بزرگتر شدن اندازهٔ بدن شود، اندازهٔ مغز نیز میتواند افزایش یابد. یک محیط غنی از لحاظ فرهنگی با رشد سلولهای مغزی موجود مرتبط است و موجب افزایش اندازهٔ مغز میشود. یکی از راههایی که مغز مهارتها و خاطرات جدید را ذخیره میکند، افزایش تعداد سلولها و ایجاد ارتباطات جدید بین سلولهای مغزی است. این سازگاریهای تغییرپذیر به نوبهٔ خود در افزایش اندازهٔ مغز مؤثر هستند. از سوی دیگر باید توجه داشت که بعضی از تحلیلهای مغز به طور طبیعی با افزایش سن رخ میدهد و همانطور که بدن پیر میشود، مغز نیز پیر میشود و متقابلاً اندازهٔ آن نیز کاهش مییابد. سایر علل بالقوهٔ کوچک شدن مغز شامل آسیبها، بیماریها و اختلالات خاص، عفونتها و مصرف الکل است.
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️چرا زنان به رنگ صورتی علاقه دارند؟
معمولاً مردان به رنگهایی مثل آبی و زنان به رنگهایی مثل صورتی گرایش دارند و این رنگها را ترجیح میدهند. در جستار پیشِ رو به بررسی علل این تفاوت جنسیتی میپردازیم.
@NeoSciensology
معمولاً مردان به رنگهایی مثل آبی و زنان به رنگهایی مثل صورتی گرایش دارند و این رنگها را ترجیح میدهند. در جستار پیشِ رو به بررسی علل این تفاوت جنسیتی میپردازیم.
@NeoSciensology
Telegraph
چرا زنان به رنگ صورتی علاقه دارند؟
همهٔ ما میدانیم که زنان و مردان در علاقه به رنگها تفاوت دارند. هورمونها و فرآیند جامعهپذیری دو دلیل ایجاد این تفاوت هستند. هورمونها علاوه بر نقش خود در تعیین جنسیت جنین در سازماندهی رفتارهای اجتماعی ما نیز ایفای نقش میکنند. حتی وقتی که میزان هورمون…
Forwarded from Sciensology
▪️علت تفاوت اثر انگشت دوقلوهای همسان
اثر انگشت ما با سایر انسانهای روی زمین متفاوت است و ترکیب ژنتیکیمان تا حدودی نقشهای روی نوک انگشتان ما را تعیین میکند. هیچ دو فردی روی زمین یافت نمیشوند که اثر انگشت یکسانی داشته باشند. دوقلوهای همسان - دوقلوهای تکتخمکی - از یک رویان نشأت میگیرند که در مراحل اولیه رشد به دو قسمت تقسیم میشود. نتیجه این پدیده ایجاد دو فرد است که اطلاعات ژنتیکی یکسانی را از والدین خود به ارث میبرند و از لحاظ ظاهری هم تقریباً یکسان به نظر میرسند. دوقلوهای همسان به واقع کلون همدیگر هستند؛ اگرچه جهشهای ژنتیکی که در رحم رخ میدهد، موجب میشود DNA آنان کاملاً یکسان نباشد. دوقلوهای همسان با وجود داشتن DNA تقریباً یکسان اثر انگشت یکسانی ندارند. دوقلوهای همسان نسبت به دو فرد تصادفی شباهتهای بیشتری باهم دارند، اما اثر انگشت آنها تا حدی متفاوت است که برای شناساییشان میتوان از آن استفاده کرد. تا امروز هیچ دو اثر انگشتی یافت نشده که یکسان باشند. پژوهشگران تخمین زدهاند احتمال اینکه دو نفر اثر انگشت یکسانی داشته باشند؛ ۱ به ۶۴ میلیارد است. اثر هر انگشت نیز با اثر انگشتان دیگر فرق میکند. هر انگشت دارای الگویی متفاوت است که اثری متمایز ایجاد میکند. در واقع DNA تنها عاملی نیست که روی اثر انگشت ما تأثیر میگذارد؛ گرچه در تعیین نقشهای روی انگشت نقش مهمی ایفاء میکند. عوامل محیطی متفاوت در رحم نیز در رشد اثر انگشت مؤثر هستند. اثر انگشت در هفته سیزدهم تا نوزدهم رشد جنین ایجاد میشود. موقعیت جنین در رحم و دسترسی به مواد مغذی و حتی طول بند ناف نیز میتواند روی اثر انگشت تأثیر بگذارد. پس از تولد دوقلوها نیز عوامل دیگری ممکن است اثر انگشت را تغییر دهند. بیماریهای پوستی، زخمها، سوختگیها و در نمونههای نادر حتی داروها میتوانند نقشهای روی انگشت را به طور دائم یا موقت تغییر دهند.
Source: Live Science
@NeoSciensology
اثر انگشت ما با سایر انسانهای روی زمین متفاوت است و ترکیب ژنتیکیمان تا حدودی نقشهای روی نوک انگشتان ما را تعیین میکند. هیچ دو فردی روی زمین یافت نمیشوند که اثر انگشت یکسانی داشته باشند. دوقلوهای همسان - دوقلوهای تکتخمکی - از یک رویان نشأت میگیرند که در مراحل اولیه رشد به دو قسمت تقسیم میشود. نتیجه این پدیده ایجاد دو فرد است که اطلاعات ژنتیکی یکسانی را از والدین خود به ارث میبرند و از لحاظ ظاهری هم تقریباً یکسان به نظر میرسند. دوقلوهای همسان به واقع کلون همدیگر هستند؛ اگرچه جهشهای ژنتیکی که در رحم رخ میدهد، موجب میشود DNA آنان کاملاً یکسان نباشد. دوقلوهای همسان با وجود داشتن DNA تقریباً یکسان اثر انگشت یکسانی ندارند. دوقلوهای همسان نسبت به دو فرد تصادفی شباهتهای بیشتری باهم دارند، اما اثر انگشت آنها تا حدی متفاوت است که برای شناساییشان میتوان از آن استفاده کرد. تا امروز هیچ دو اثر انگشتی یافت نشده که یکسان باشند. پژوهشگران تخمین زدهاند احتمال اینکه دو نفر اثر انگشت یکسانی داشته باشند؛ ۱ به ۶۴ میلیارد است. اثر هر انگشت نیز با اثر انگشتان دیگر فرق میکند. هر انگشت دارای الگویی متفاوت است که اثری متمایز ایجاد میکند. در واقع DNA تنها عاملی نیست که روی اثر انگشت ما تأثیر میگذارد؛ گرچه در تعیین نقشهای روی انگشت نقش مهمی ایفاء میکند. عوامل محیطی متفاوت در رحم نیز در رشد اثر انگشت مؤثر هستند. اثر انگشت در هفته سیزدهم تا نوزدهم رشد جنین ایجاد میشود. موقعیت جنین در رحم و دسترسی به مواد مغذی و حتی طول بند ناف نیز میتواند روی اثر انگشت تأثیر بگذارد. پس از تولد دوقلوها نیز عوامل دیگری ممکن است اثر انگشت را تغییر دهند. بیماریهای پوستی، زخمها، سوختگیها و در نمونههای نادر حتی داروها میتوانند نقشهای روی انگشت را به طور دائم یا موقت تغییر دهند.
Source: Live Science
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️مروری بر شکلگیری سیستم عصبی انسان
تشکیل سیستم عصبی به صورت مرحلهای رخ میدهد. ابتدا بیان ژنهای مقرر شده و انتقال سیگنال تعیین میکند هنگامی که جنین در حال رشد است، نورونها شکل بگیرند. در مرحله بعد، نورونها برای زنده ماندن رقابت میکنند؛ هر نورون به عواملی برای پشتیبانی از رشد خود نیازمند است، این پشتیبانها در مقادیر محدود توسط بافتهایی تولید میشوند که رشد نورون را هدایت میکنند. نورونهایی که به مکانهای مناسب نمیرسند، از عوامل پشتیبانی برخوردار نمیشوند و توسط فرآیند مرگ برنامهریزیشده سلولی - آپوپتوز - از بین میروند. این رویداد به بقای ترجیحی نورونهایی میانجامد که در مکان مناسب قرار دارند. رقابت بینِ نورونها به حدی شدید است که نیمی از سلولهای عصبی تشکیلشده در جنین از بین میروند.
بسیاری از سیناپسها در مرحله نهایی سازماندهی سیستم عصبی حذف میشوند. نورونها برای عملکرد مناسب به سیناپسها نیاز دارند و هر نورون در طول رشد خود سیناپسهای متعددی را شکل میدهد، اما این سیناپسها بیش از حد لازم تشکیل میشوند. زمانی که یک نورون شروع به کار میکند، فعالیت آن برخی سیناپسها را تثبیت و برخی دیگر را بیثبات میکند. افزون بر نیمی از سیناپسها تا زمان کامل شدن توسعه جنین حذف میشوند. این حذف ارتباطات غیر ضروری که در انسان «هرس سیناپسی» نامیده میشود، پس از تولد و در دوران کودکی ادامه پیدا میکند. شکل و عملکردهای حیوانات، تکوین و مرگ نورونها و حذف سیناپسها شبکهٔ اصلی سلولها و اتصالات درون سیستم عصبی مورد نیاز در طول زندگی را میسازد.
اگرچه سازمان کلی دستگاه عصبی مرکزی در طول رشد جنینی ایجاد میشود، اما ارتباط بین سلولهای عصبی میتواند تغییر کند. این ظرفیت بالقوه برای بازسازی سیستم عصبی که در بسیاری از موارد در پاسخ به فعالیتهای جاندار بالفعل میشود، انعطافپذیری عصبی - نوروپلاستیسیتی - نامیده میشود. بیشترین تغییر شکل سیستم عصبی در سیناپسها اتفاق میافتد. هنگامی که فعالیت یک سیناپس با سیناپسهای دیگر سازگار باشد، ممکن است تغییراتی رخ دهد که ارتباطات سیناپسی را تقویت میکند، اما زمانی که فعالیت یک سیناپس با سایر سیناپسها مطابقت نداشته باشد، ارتباطات سیناپسی تضعیف میشود. علاوه بر تغییرات ساختاری سیناپسها حتی پیامدهی در سیناپسها نیز میتواند تقویت یا تضعیف شود.
Source: Campbell Biology
@NeoSciensology
تشکیل سیستم عصبی به صورت مرحلهای رخ میدهد. ابتدا بیان ژنهای مقرر شده و انتقال سیگنال تعیین میکند هنگامی که جنین در حال رشد است، نورونها شکل بگیرند. در مرحله بعد، نورونها برای زنده ماندن رقابت میکنند؛ هر نورون به عواملی برای پشتیبانی از رشد خود نیازمند است، این پشتیبانها در مقادیر محدود توسط بافتهایی تولید میشوند که رشد نورون را هدایت میکنند. نورونهایی که به مکانهای مناسب نمیرسند، از عوامل پشتیبانی برخوردار نمیشوند و توسط فرآیند مرگ برنامهریزیشده سلولی - آپوپتوز - از بین میروند. این رویداد به بقای ترجیحی نورونهایی میانجامد که در مکان مناسب قرار دارند. رقابت بینِ نورونها به حدی شدید است که نیمی از سلولهای عصبی تشکیلشده در جنین از بین میروند.
بسیاری از سیناپسها در مرحله نهایی سازماندهی سیستم عصبی حذف میشوند. نورونها برای عملکرد مناسب به سیناپسها نیاز دارند و هر نورون در طول رشد خود سیناپسهای متعددی را شکل میدهد، اما این سیناپسها بیش از حد لازم تشکیل میشوند. زمانی که یک نورون شروع به کار میکند، فعالیت آن برخی سیناپسها را تثبیت و برخی دیگر را بیثبات میکند. افزون بر نیمی از سیناپسها تا زمان کامل شدن توسعه جنین حذف میشوند. این حذف ارتباطات غیر ضروری که در انسان «هرس سیناپسی» نامیده میشود، پس از تولد و در دوران کودکی ادامه پیدا میکند. شکل و عملکردهای حیوانات، تکوین و مرگ نورونها و حذف سیناپسها شبکهٔ اصلی سلولها و اتصالات درون سیستم عصبی مورد نیاز در طول زندگی را میسازد.
اگرچه سازمان کلی دستگاه عصبی مرکزی در طول رشد جنینی ایجاد میشود، اما ارتباط بین سلولهای عصبی میتواند تغییر کند. این ظرفیت بالقوه برای بازسازی سیستم عصبی که در بسیاری از موارد در پاسخ به فعالیتهای جاندار بالفعل میشود، انعطافپذیری عصبی - نوروپلاستیسیتی - نامیده میشود. بیشترین تغییر شکل سیستم عصبی در سیناپسها اتفاق میافتد. هنگامی که فعالیت یک سیناپس با سیناپسهای دیگر سازگار باشد، ممکن است تغییراتی رخ دهد که ارتباطات سیناپسی را تقویت میکند، اما زمانی که فعالیت یک سیناپس با سایر سیناپسها مطابقت نداشته باشد، ارتباطات سیناپسی تضعیف میشود. علاوه بر تغییرات ساختاری سیناپسها حتی پیامدهی در سیناپسها نیز میتواند تقویت یا تضعیف شود.
Source: Campbell Biology
@NeoSciensology
به خودت کمی اهمیت بده! وگرنه لابهلای زندگی از بین میروی و هیچکس هم نمیفهمد ...
- جان ماکسول کوتسی
@ShafiAzad
- جان ماکسول کوتسی
@ShafiAzad
Forwarded from Sciensology
▪️نظریه آشوب
تصور میشد که شاید پیشبینی کامل سیستمهای پیچیده و کوانتومی امکانپذیر باشد، اما هنگامی که «آشوب» به درستی درک شد، این امید از بین رفت. ایدهٔ آشوب بیان میکند سیستمهایی وجود دارند - سیستمهای آشوبناک - که در آنها حتی عدم قطعیتهای جزیی در اندازهگیریهای موقعیت و تکانه اولیه میتواند به خطاهای بزرگ در پیشبینیهای بلندمدت این مقادیر بیانجامد. این موضوع معروف به «وابستگی حساس بر روی شرایط آغازین» است. در بخشهایی از جهان طبیعت این عدم قطعیتهای کوچک اهمیتی ندارد. یعنی اگر اندازهگیریهای اولیهٔ شما نسبتاً دقیق باشند، آنگاه پیشبینیهای شما نزدیک به واقعیت خواهد بود حتی اگر دقیقاً آن مقدار هدف نباشد. برای مثال اخترشناسان با وجود عدم قطعیتها در اندازهگیری موقعیتهای سیارهها میتوانند تقریباً به طور کامل خسوف و کسوف سیارات را پیشبینی کنند.
اما وابستگی حساس بر روی شرایط آغازین میگوید که در سیستمهای آشوبناک حتی کوچکترین خطاها در اندازهگیریهای اولیه در نهایت منجر به خطاهای بزرگ در پیشبینی حرکت آیندهٔ یک شیء خواهد شد. در برخی سیستمها - برای مثال طوفانها - هر خطایی به هر اندازه هم که کوچک باشد پیشبینیهای طولانیمدت را با اشتباهات بسیاری مواجه میسازد. این نوع رفتار دور از عقل به نظر میرسد و به همین دلیل بسیاری از دانشمندان مدتها امکان چنین چیزی را رد میکردند. با اینحال آشوب در اختلالات قلبی، تلاطم مایعات، مدارهای الکترونیکی، چکهکردن آب و بسیاری دیگر از پدیدههای به ظاهر نامربوط مشاهده شده است. این روزها وجود سیستمهای آشوبناک یک حقیقت علمی پذیرفته شده است.
Source: Complexity; by Melanie Mitchell
@NeoSciensology
تصور میشد که شاید پیشبینی کامل سیستمهای پیچیده و کوانتومی امکانپذیر باشد، اما هنگامی که «آشوب» به درستی درک شد، این امید از بین رفت. ایدهٔ آشوب بیان میکند سیستمهایی وجود دارند - سیستمهای آشوبناک - که در آنها حتی عدم قطعیتهای جزیی در اندازهگیریهای موقعیت و تکانه اولیه میتواند به خطاهای بزرگ در پیشبینیهای بلندمدت این مقادیر بیانجامد. این موضوع معروف به «وابستگی حساس بر روی شرایط آغازین» است. در بخشهایی از جهان طبیعت این عدم قطعیتهای کوچک اهمیتی ندارد. یعنی اگر اندازهگیریهای اولیهٔ شما نسبتاً دقیق باشند، آنگاه پیشبینیهای شما نزدیک به واقعیت خواهد بود حتی اگر دقیقاً آن مقدار هدف نباشد. برای مثال اخترشناسان با وجود عدم قطعیتها در اندازهگیری موقعیتهای سیارهها میتوانند تقریباً به طور کامل خسوف و کسوف سیارات را پیشبینی کنند.
اما وابستگی حساس بر روی شرایط آغازین میگوید که در سیستمهای آشوبناک حتی کوچکترین خطاها در اندازهگیریهای اولیه در نهایت منجر به خطاهای بزرگ در پیشبینی حرکت آیندهٔ یک شیء خواهد شد. در برخی سیستمها - برای مثال طوفانها - هر خطایی به هر اندازه هم که کوچک باشد پیشبینیهای طولانیمدت را با اشتباهات بسیاری مواجه میسازد. این نوع رفتار دور از عقل به نظر میرسد و به همین دلیل بسیاری از دانشمندان مدتها امکان چنین چیزی را رد میکردند. با اینحال آشوب در اختلالات قلبی، تلاطم مایعات، مدارهای الکترونیکی، چکهکردن آب و بسیاری دیگر از پدیدههای به ظاهر نامربوط مشاهده شده است. این روزها وجود سیستمهای آشوبناک یک حقیقت علمی پذیرفته شده است.
Source: Complexity; by Melanie Mitchell
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️اینشتین چرا اینشتین شد؟
شکی نیست که ژنتیک در هوش و نبوغ اینشتین نقش داشته است، اما جایگاهی که او در کتابهای تاریخ ما پیدا کرده به دلیل همهٔ تجربیاتی است که داشته: کار کردن با ویولنسل، معلم فیزیکی که در سال آخر تحصیل داشت، جواب رد دختری که دوست داشت، ادارهٔ ثبت اختراعات که در آنجا کار میکرد، مسائل ریاضی که به دلیل حل کردن آنها تشویق میشد، داستانهایی که میخواند و هزاران تجربهٔ دیگری که داشت، همهٔ اینها دستگاه عصبی او را به صورت یک ماشین بیولوژیک شکل داده بود که برای ما به عنوان آلبرت اینشتین شناخته میشود.
هر سال هزاران کودک با همان قابلیتهایی که او داشت متولد میشوند، اما در معرض فرهنگها، شرایط اقتصادی و ساختارهای خانوادهای قرار میگیرند که در آن بازخورد مثبت کافی دریافت نمیکنند و ما به آنها اینشتین نمیگوئیم. اگر DNA تنها چیزی بود که اهمیت داشت، آنگاه دلیل خاصی وجود نداشت که برنامههای مهم اجتماعی ایجاد کنیم تا تجربیات خوبی را برای کودکان فراهم سازیم و آنها را در مقابل تجربیات بد محافظت کنیم. اما مغز برای اینکه به درستی رشد و نمو پیدا کند به محیط مناسب محتاج است.
هنگامی که نخستین پیشنویس پروژهٔ ژنوم انسان در اوایل این سده تکمیل شد، یکی از چیزهایی که همه را غافلگیر کرد این بود که انسانها فقط حدود بیست هزار ژن دارند. این تعداد ژن برای زیستشناسان تعجبآور بود؛ با توجه به پیچیدگی مغز و بدن تصور میشد که نیاز به صدها هزار ژن باشد. پس مغز چگونه با اینهمه پیچیدگی و هشتاد و شش میلیارد نورونی که دارد توسط دستورالعمل این مجموعهٔ کوچک از ژنها ساخته میشود؟ پاسخ به این پرسش قطعاً مبتنی بر راهبرد هوشمندانه ژنوم است. ژنوم فرآیند ساخت را به گونهای ناتمام انجام میدهد تا تجربیات زندگی بتواند این کار ناقص را تکمیل کند. بنابراین مغز انسانها در زمان تولد تا حد زیادی ناقص است و تعامل با دنیای بیرون برای کامل کردن آن ضروری است.
Source: Livewired; by David Eagleman - Translated by Ghasem Kiani
@NeoSciensology
شکی نیست که ژنتیک در هوش و نبوغ اینشتین نقش داشته است، اما جایگاهی که او در کتابهای تاریخ ما پیدا کرده به دلیل همهٔ تجربیاتی است که داشته: کار کردن با ویولنسل، معلم فیزیکی که در سال آخر تحصیل داشت، جواب رد دختری که دوست داشت، ادارهٔ ثبت اختراعات که در آنجا کار میکرد، مسائل ریاضی که به دلیل حل کردن آنها تشویق میشد، داستانهایی که میخواند و هزاران تجربهٔ دیگری که داشت، همهٔ اینها دستگاه عصبی او را به صورت یک ماشین بیولوژیک شکل داده بود که برای ما به عنوان آلبرت اینشتین شناخته میشود.
هر سال هزاران کودک با همان قابلیتهایی که او داشت متولد میشوند، اما در معرض فرهنگها، شرایط اقتصادی و ساختارهای خانوادهای قرار میگیرند که در آن بازخورد مثبت کافی دریافت نمیکنند و ما به آنها اینشتین نمیگوئیم. اگر DNA تنها چیزی بود که اهمیت داشت، آنگاه دلیل خاصی وجود نداشت که برنامههای مهم اجتماعی ایجاد کنیم تا تجربیات خوبی را برای کودکان فراهم سازیم و آنها را در مقابل تجربیات بد محافظت کنیم. اما مغز برای اینکه به درستی رشد و نمو پیدا کند به محیط مناسب محتاج است.
هنگامی که نخستین پیشنویس پروژهٔ ژنوم انسان در اوایل این سده تکمیل شد، یکی از چیزهایی که همه را غافلگیر کرد این بود که انسانها فقط حدود بیست هزار ژن دارند. این تعداد ژن برای زیستشناسان تعجبآور بود؛ با توجه به پیچیدگی مغز و بدن تصور میشد که نیاز به صدها هزار ژن باشد. پس مغز چگونه با اینهمه پیچیدگی و هشتاد و شش میلیارد نورونی که دارد توسط دستورالعمل این مجموعهٔ کوچک از ژنها ساخته میشود؟ پاسخ به این پرسش قطعاً مبتنی بر راهبرد هوشمندانه ژنوم است. ژنوم فرآیند ساخت را به گونهای ناتمام انجام میدهد تا تجربیات زندگی بتواند این کار ناقص را تکمیل کند. بنابراین مغز انسانها در زمان تولد تا حد زیادی ناقص است و تعامل با دنیای بیرون برای کامل کردن آن ضروری است.
Source: Livewired; by David Eagleman - Translated by Ghasem Kiani
@NeoSciensology