#کتاب_صوتی🎤🎼🎶
#بانوی_قرمز_پوش داستان واقعی
#داستان_کوتاه
توضیحات : 📒📒📒
و اما داستان زن سرخ پوش که او را یاقوت صدا می زدند
احتمالا همسالان من در مورد یاقوت، زن سرخپوش میدان فردوسی که در سال ۶۱ ناپدید شد کمتر شنیده باشند. راوی میگوید:.. آنهایی که تهرانِ پیش از انقلاب را به یاد دارند زن سرخپوش اطراف میدان فردوسی را دیدهاند. زنی بزککرده، لاغران…دام، با قامتی متوسط، صورتی استخوانی که گذر عمر و ناگواری روزگار شکستهاش کرده بود. همه چیزش سرخ بود: کیف و کفش و جوراب و دامن و پیراهن و تل سر و بغچهی همیشهدردستش و این اواخر روسری و عصایش. تهرانیها نام «یاقوت» بر او گذاشته بودند و خود نیز چنین دوست داشت. سالها ــ میگویند بیست سی سال ــ هر روز، صبح تا شب، ساکت و آرام در حوالی میدان فردوسی ایستاده بود. اگر این حرف راست باشد، من جزو آخرین کسانی بودم که او را دیدهاند.
#بانوی_قرمز_پوش داستان واقعی
#داستان_کوتاه
توضیحات : 📒📒📒
و اما داستان زن سرخ پوش که او را یاقوت صدا می زدند
احتمالا همسالان من در مورد یاقوت، زن سرخپوش میدان فردوسی که در سال ۶۱ ناپدید شد کمتر شنیده باشند. راوی میگوید:.. آنهایی که تهرانِ پیش از انقلاب را به یاد دارند زن سرخپوش اطراف میدان فردوسی را دیدهاند. زنی بزککرده، لاغران…دام، با قامتی متوسط، صورتی استخوانی که گذر عمر و ناگواری روزگار شکستهاش کرده بود. همه چیزش سرخ بود: کیف و کفش و جوراب و دامن و پیراهن و تل سر و بغچهی همیشهدردستش و این اواخر روسری و عصایش. تهرانیها نام «یاقوت» بر او گذاشته بودند و خود نیز چنین دوست داشت. سالها ــ میگویند بیست سی سال ــ هر روز، صبح تا شب، ساکت و آرام در حوالی میدان فردوسی ایستاده بود. اگر این حرف راست باشد، من جزو آخرین کسانی بودم که او را دیدهاند.