ادب‌سار
14.9K subscribers
4.97K photos
123 videos
21 files
865 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram
@AdabSar

گر شادی وصال تو یکدم نمی‌رسد
شادم که جز غمت به دلم غم نمی‌رسد

خورشید اگر به مشتِ زری وصل گل خرید
هرگز به پاکبازی شبنم نمی‌رسد

ای ابر رهگذار به برقی نوازشی
بر کشتزارِ ما اگرت نم نمی‌رسد

چون مرغکانِ گلشنِ تصویر شیوَنم
هرگز به گوش آن گل خرم نمی‌رسد

با آنکه همچو آینه‌ام در غبار غم
گردی ز من به خاطر همدم نمی‌رسد

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@AdabSar
@AdabSar

ندانم کجا می‌کشانی مرا
سوی آسمان یا به خاموش خاک
نِی‌اَم در هراس از تو ای ناگزیر
ندانم کجا می‌کشانی مرا...

ندانم کجا لیک دانم یقین
کزین تنگنا می‌رهانی مرا...

ندانم کجا می‌کشانی مرا
ندانم کجا می‌کشانی مرا
سوی آسمان یا به خاموش خاک
و یا جانب نیروانا و نور
کجا می‌کشانی نهانی مرا...

ز سنگینی کوله‌بار وجود
سبک داری‌ام دوش و آسوده‌سار
بری سوی بی‌سوی خویشم نهان
چه بزمی‌ست این میهمانی مرا...

نقابیت بر روی و همراه من
همی آیی و با تو تنها نِی‌اَم
ولی کاش می‌شد بدانم کجا
نقابت ز رخساره یکسو شود
در آن لحظه‌ی ناگهانی مرا...

ندانم کجا می‌کشانی مرا
ندانم کجا می‌کشانی مرا...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@AdabSar
گر درختی از خزان بی‌برگ شد
یا کرخت از سورت سرمای سخت

هست امیدی که ابر فرودین
برگ‌ها رویاندش از فر بخت

بر درخت زنده بی‌برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ بی‌درخت...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
نگارگر: کامبیز درمبخش

🌳🍃 @AdabSar
🇮🇷🌱
هان ای بهار خسته که از راه‌های دور
موج صدای پای تو می‌آیدم به گوش
وز پشت بیشه‌های بلورین صبح‌دم
رو کرده‌ای به دامن این شهر بی‌خروش

برگرد
ای مسافر گم‌کرده راه خویش
از نیمه‌راه خسته و لب‌تشنه بازگرد
اینجا میا... میا... تو هم افسرده می‌شوی
در پنجه‌ی ستمگر این شامگاه سرد

برگرد ای بهار
که در باغ‌های شهر
جای سرود شادی و بانگ ترانه نیست
جز عقده‌های بسته‌ی یک رنج دیرپای
بر شاخه‌های خشک درختان
جوانه نیست

برگرد و راه خویش بگردان ازین دیار
بگریز از سیاهی این شام جاودان...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

اکنون که ایران از تندآبه‌ی ویرانگر استان گلستان داغدار است و از نابخردی‌های پیش و پس از آن داغدارتر، بر ماست که همبسته‌تر از همیشه یاریگر هم‌میهنان خویش باشیم و چه در این رویداد، چه در روزهای دشوار دیگر، با هم به مردم‌داری و داد رفتار کنیم. تنها مردم برای ایران می‌مانند.

♥️🇮🇷 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
@AdabSar

هرچند امیدی به وصال تو ندارم
یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم

ای چشمه‌ی روشن منم آن سایه که نقشی
در آینه‌ی چشمِ زلال تو ندارم

می‌دانی و می‌پرسی‌ام ای چشم سخنگوی
جز عشق جوابی به سوال تو ندارم

ای قُمریِ هم‌نغمه در این باغ، پناهی
جز سایه‌ی مهرِ پر و بال تو ندارم

از خویش گریزانم و سوی تو شتابان
با این همه راهی به وصال تو ندارم

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@AdabSar
💫

از کنارِ منِ افسرده‌ی تنها تو مرو
دیگران گر همه رفتند خدا را تو مرو

سایه‌ی بختِ منی از سرِ من پای مکش
به تو شاد است دل خسته خدا را تو مرو

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
@AdabSar

از کنارِ منِ افسرده‌ی تنها تو مرو
دیگران گر همه رفتند خدا را تو مرو

اشک اگر می‌چکد از دیده تو در دیده بمان
موج اگر می‌رود ای گوهرِ دریا تو مرو

ای نسیم از برِ این شمع مکش دامنِ ناز
قصه‌ها مانده منِ سوخته را با تو مرو

ای قرارِ دلِ توفانی بی ساحلِ من
بهرِ آرامش این خاطرِ شیدا تو مرو

سایه‌ی بخت منی از سرِ من پای مکش
به تو شاد است دلِ خسته خدا را تو مرو

ای بهشت نگهت مایه‌ی الهامِ سرشک
از کنارِ من افسرده‌ی تنها تو مرو

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
💫

از کنارِ منِ افسرده‌ی تنها تو مرو
دیگران گر همه رفتند خدا را تو مرو

سایه‌ی بختِ منی از سرِ من پای مکش
به تو شاد است دل خسته خدا را تو مرو

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🌱🌿🌳🌲
@AdabSar

گر درختی از خزان بی‌برگ شد
یا کرخت از سورت سرمای سخت

هست امیدی که ابر فرودین
برگ‌ها رویاندش از فر بخت

بر درخت زنده بی‌برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ بی‌درخت...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#شعر_ایران
#روز_درختکاری
@AdabSar
🍂🌱🌿🌳
شهر خاموش من آن روح بهارانت کو؟
شور و شیدایی انبوه هَزارانت کو؟

می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو؟

کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهه‌ی اسب و هیاهوی سوارانت کو؟

زیر سرنیزه‌ی تاتار چه حالی داری؟
دل پولادوَش شیر شکارانت کو؟

سوت و کور است شب و میکده‌ها خاموش‌اند
نعره و عربده‌ی باده‌گسارانت کو؟

چهره‌ها درهم و دل‌ها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟

آسمانت همه‌جا سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانت کو؟

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
از دفتر چراغ و آینه
@AdabSar 🕊
بر باغِ ما ببار!
بر داغِ ما ببار!

بر باغِ ما ببار!
بر باغِ ما که خنده‌ی خاکستر است و خون
باغ درخت مردان
این باغ باژگون.
ما در میانِ زخم و شب و شعله زیستیم
در تورِ تشنگی و تباهی
با نظمِ واژه‌های پریشان گریستیم.

بر باغِ ما ببار!
بر داغِ ما ببار!

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

🪓🌳 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
@AdabSar

هرچند امیدی به وصال تو ندارم
یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم

ای چشمه‌ی روشن منم آن سایه که نقشی
در آینه‌ی چشمِ زلال تو ندارم

می‌دانی و می‌پرسی‌ام ای چشم سخنگوی
جز عشق جوابی به سوال تو ندارم

ای قُمریِ هم‌نغمه در این باغ، پناهی
جز سایه‌ی مهرِ پر و بال تو ندارم

از خویش گریزانم و سوی تو شتابان
با این همه راهی به وصال تو ندارم

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@AdabSar
آواز زندگی را
با هر مرکبی که نوشتیم
بزدودش این پلیدک غدار بدگمان

وِمروز
آموختیم از تو
که با مرگی این‌چنین
آواز زندگی را
باید نوشت و
رفت
تا جاودان بماند در زیر آسمان...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

🏴🇮🇷 @AdabSar
@AdabSar


گر به گلگشت چمن می‌روی از من یاد آر
زین گرفتارِ قفس ای گل گلشن یاد آر

زآنکه یک عمر به پاداش وفاداری برد
لاله‌ی حسرت از این باغ به دامن یاد آر

هر زمان برق نگاهت زند آتش به دلی
ای گل ناز از این سوختهِ خرمن یاد آر

چون هلالم سر شوریده به زانوی غم است
از شب تارِ من ای کوکب روشن یاد آر

ای که بی لاله‌ی داغ تو بهارم نشکفت
گر به گلگشت چمن می‌روی از من یاد آر

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@AdabSar
@AdabSar

دست به دست مدعی شانه به شانه می‌روی
آه که با رقیب من جانب خانه می‌روی

بی‌خبر از کنار من ای نفَسِ سپیده‌دم
گرم‌تر از شراره‌ی آهِ شبانه می‌روی

من به زبانِ اشک خود می‌دهمت سلام و تو
بر سرِ آتشِ دلم همچو زبانه می‌روی

در نگهِ نیازِ من موجِ امیدها تویی
وه که چه مست و بی‌خبر سوی کرانه می‌روی

گردشِ جامِ چشم تو هیچ به کام ما نشد
تا به مرادِ مدعی همچو زمانه می‌روی

حال که داستان من بهر تو شد فسانه‌ای
باز بگو به خوابِ خوش با چه فسانه می‌روی

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@AdabSar
آخرین روزهای اسفند است
از سر شاخ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
می‌زند نغمه…

نیست معلومم
آخرین شِکوِه از زمستان است
یا نخستین ترانه‌های بهار…

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#نوروز

@AdabSar 🕊
با نقطه نقطه
نقطه‌ی خون
خون رهروان
خون هزار مهسا خون بسی جوان

این نقشه بر سراسر میهن
درحال شکل‌گیری و گسترانگی
می‌گسترد به هر سو در بیکرانگی

این نقشه را شبانه به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش با خون توان کشید
با خون نسل‌ها
پررنگ و آشکار شود در برابرت
تا ناکجای هرگزیِ حیرت‌آورت

این نقشه‌ی شکفتگی و شادی وطن
این نقشه‌ی رهایی و آزادی وطن…

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
رو به سوی زندگی
در گریز از هرآنچه بند و بندگی
در ستیز با هرآنچه ابتذال و کهنگی
ای خوشا روال این روندگی…

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
من از خراسان و
تو از تبریز و
او از ساحل بوشهر
با شعرهامان شمع‌هایی خُرد
بر طاق این شب‌های وحشت برمی‌افروزیم

یعنی که در این خانه هم
چشمان بیداری
باقی‌ست
یعنی در اینجا می‌تپد قلبی و
نبض شاخه‌ها زنده‌ست
هرچند
با زهرِ سبزآلود و از وحشت آکنده‌ست…


#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
🎨 #محمدفؤاد_سوری

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀🌱 @AdabSar
با نقطه نقطه
نقطه‌ی خون
خون رهروان
خون هزار مهسا خون بسی جوان

این نقشه بر سراسر میهن
درحال شکل‌گیری و گسترانگی
می‌گسترد به هر سو در بیکرانگی

این نقشه را شبانه به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش با خون توان کشید
با خون نسل‌ها
پررنگ و آشکار شود در برابرت
تا ناکجای هرگزیِ حیرت‌آورت

این نقشه‌ی شکفتگی و شادی وطن
این نقشه‌ی رهایی و آزادی وطن…

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar