ادب‌سار
14.5K subscribers
4.99K photos
123 videos
21 files
872 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram
ادب‌سار
🌬🌍 نوروز و باور به پیوستگی رستاخیز تن و زمین یکی از نکته‌های شایان نگریستن در جشن سال نو و باورهای پیوسته به آن، باور به جهان پسین، رستاخیز مردگان و دنباله‌دار بودن زندگی است. جشن سال نو نمایش نمادین آفرینش و بازکرد(تکرار) همیشگی آن است که پایان سال یا پایان…
🍃🍂 نوروز و ارزش افسانه‌ای زمان


زمان، خود یک استوره است و ساخت و بخش‌بندی زمان با روزهای سپنت(مقدس) و برجسته‌ی سال بار افسانه‌ای دارد. سرآمد همه‌ی بخش‌های زمان #نوروز است. هرگاه که نوروز فرامی‌رسد، جشن نمادین آفرینش، زندگی و زمانِ دوباره برگزار می‌شود.

در داستان‌های افسانه‌ای ایران و در آیین زُروانی به زمان نگاه شایانی شده است. بر پایه‌ی داستان‌های کیهانی آیین زروانی، هر پدیده‌ی مینوی و ماتکیک(مادی)، نمونه‌ای در جهان بالا و سپهر برین دارد. اهورامزدا در یک زمان ۱۲هزار ساله جهان را آفرید. که هر سه‌هزار سال ویژه‌ی بخشی از آفرینش بود. پس در چنین افسانه‌ی کهنی نیز سال که نماد بخشی از زمان است، دیده می‌شود. این بخش زمان پس از آفرینش و زندگی یافتن هستی نیز پایدار است.
بار افسانه‌ای آفرینش در آغاز و پایان هر نوروز یا سال نو، اگرچه ناخودآگاه، یادآوری می‌شود.

در زمان باستان و میان زیست‌وَران نخستین، سال نو برابر است با پروانه(اجازه) بهره‌برداری از فراورده‌های خوراکی و کشاورزی، انبار کردن آن برای سال در پیش در میان گروه‌هایی که چندین فراورده کشت می‌کردند و در زمان‌های گوناگونی از سال کاشت و برداشت داشتند، چندین جشن برگزار می‌شد که ایرانیان باستان به آن گاهنبار می‌گفتند.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #فروردینگان


برگرفته از: حکمت خسروانی #هاشم_رضی
گاهشماری و جشن‌های ایران باستان #هاشم_رضی
ماه فروردین روز خرداد #بیژن_غیبی

🍂🍃 @AdabSar

b2n.ir/s82825
🕊

…برگ‌ها را ز چهره شویم گـَرد
غنچه‌ها را شکفته دارم و شاد

من فرستم به باغ در نوروز
مژده‌ی شادی و نوید مراد…


#پروین_اعتصامی
برشی از سروده‌ی «هرچه باداباد»


#چکامه_پارسی #نوروز
@AdabSar 🕊
آزاده حسین‌زاده - رقص شکوفه
@AdabSar
🌸🌱

شکوفه می‌رقصد از باد بهاری
شده سرتاسر دشت سبز و گلناری


بازخوانی ترانه‌ی «رقص شکوفه»
با آواز «آزاده حسین‌زاده» و گروه «هونیاک»
ترانه‌سرا: «پرویز وکیلی»


#نوروز
🌸🌱 @AdabSar
Audio

🌱☀️ نغمه‌ی نوروز
سراینده و گوینده: #هما_ارژنگی

نوروز دل‌افروز بخوان نغمه‌ی پیروز…



…دیری‌ست که رنگ از رخ امید پریده‌ست
بر خاک وطن درد و محن تار تنیده‌ست
دژخیم تباهی به رخش پنجه کشیده‌ست
زهر ستم و تلخی اندوه چشیده است



این خانه‌ی عشق است تو غمخانه مدانش
گنجینه‌ی مهر است تو ویرانه مخوانش
این جان جهان است و ورا فرّه یزدان
زین بیش به چنگ دد و دیوانه نمانش…


#نوروز
☀️🌱 @AdabSar

🌱☀️ نماد امشاسپند شهریور در هفت‌سین


آیین‌های #نوروز یک به یک با داستان و افسانه‌ای خواندنی درآمیخته‌اند ولی بسیاری از این داستان‌ها در گذر هزاره‌ها جا ماندند و ما اندکی و بریده‌ای از آن را می‌دانیم. امروز دانگ(سکه) بخشی از هفت‌سین است. اگرچه بسیاری از ایران‌دوستان به آن خرده گرفته و گفته‌اند که «سکه» هم واژه‌ای تازی است و هم خوراکی نیست. ولی از سویی گفته می‌شود که گذاشتن دانگ(سکه) در خوان هفت‌سین نوروز برای «سین» داشتنش نیست. دانگ که از توپال(فلز) ساخته شده، نماد ایزد یا امشاسپند شهریور است. زیرا این امشاسپند نگهبان توپال‌های جهان بود. ایرانیان در جشن شهریورگان او را می‌ستودند و توپال‌ها را پاک نگاه می‌داشتند. دانگ هفت‌سین نیز نمادی از این افسانه بود که پس از سده‌ها به نماد فراوانی و دارایی دگرید(تغییر کرد).


درباره شهریورگان و ارزش توپال و ایزد شهریور بیشتر بخوانید:
https://t.me/AdabSar/14699
https://t.me/AdabSar/14694
https://t.me/AdabSar/14686

درباره خوان #هفت_سین بیشتر بخوانید:
https://t.me/AdabSar/6409
https://t.me/AdabSar/10502


☀️🌱 @AdabSar

از دور که سیاهی شهر پیدا شد دود و آتش بود که از شهر زبانه همی‌کشید. به شهر که رسیدیم کشته بود که بر جای-جای شهر فتاده بود، زنان و‌ مردان و کودکان.
تازیان هَتا بر جانوران دلسوزی نکرده آن‌ها را نیز کشته بودند.
ناگاه از برزنی سِدای بَربَت(بربط) شنیدیم، به کوی اندر(وارد) شدیم و مردی را سرگرم بَربت‌نوازی و پایکوبی دیدیم.
گفتیم ای مرد این چه کاری است؟
با چشمانی گریان و روزگاری پریشان گفت: سپاهیان مسلمان بر نیمروز تاخته و «یزیدابن‌مهلب» دستور کشتار همگان داد و کشتند و سوختند، من به همراه اندکی بیرون از شهر بودیم و پس از رفتن آنان آمدیم.
شگفت‌زده گفتیم پس این نواختن و پایکوبی از برای چیست؟
گفت: مگر نمی‌دانید که امروز نوروز است!


برشی از نبیک «تاریخ سیستان»
با بازبینی و ویرایش #محمدتقی_بهار
برگردان شده به پارسی

#نوروز
🥀 @AdabSar
🌬🌧 افسانه‌ی نبرد ایزد تیشتر با دیو اَپوش


#هرودوت نوشته است که مردم هیچ سرزمینی به اندازه‌ی ایرانیان آب را گرامی نمی‌داشتند.
این سخن نشانه‌ای برای داستان‌ها و افسانه‌هایی در ستایش آب و باران است.


🌧 در ایران باستان ایزد تیر یا تیشتر/تیشتریَه ایزدِ همه‌ی آب‌ها، باران و باروری بود و چهارمین ماه سال برای او نام‌گذاری شد. داستان جنگ او با دیو خشکسالی یا دیو اپوش/اپوشَه خواندنی است. افسانه‌ای که شاید چیستی سیزده‌بدر را بیشتر بر ما بنمایاند.

بر پایه‌ی افسانه‌های باستانی و زرتشتی تیشتر در سی روز ماه سه دیسه‌ی(شکل) گوناگون داشت. در ده روز نخست مردی پانزده ساله می‌شد. پانزده سالگی زمانی آرمانی نزد ایرانیان بود. در ده روز دوم گاوی نر بود و در دهه‌ی پایانی اسبی سپید و در هر سه جایگاه باران می‌آفرید. در نبیگ(کتاب) پهلوی «بُندَهِش» تیشتر پدیدآورنده‌ی نخستین باران، دریا و دریاچه است.
در باور زرتشتیان باستان ایزدِ تیر چکه‌های باران را ساخت و ایزدِ باد آن‌ها را به یک سو برد تا دریای گیهانی(کاسپی) در کنار کوه البرز ساخته شود.

⚡️ داستان نبرد بارندگی و خشکسالی این است که دیو اپوش با هر ترفندی می‌کوشید از بارندگی جلوگیری کند ولی تیشتر به یاری ایزدِ باد، آب‌ها را از زمین به آسمان فرستاد و پس از ده شبانه‌روز خود را همچون مرد جوان بلندبالایی درآورد که پرواز کرد و در آسمان‌ها جای گرفت و توانست از ابرها به سوی زمین باران بفرستد.
اين باران همچون همیشه نبود. هر چکه‌ی آن به بزرگی يک مرد تنومند بود.
پس از چنين بارشی، آب زمين را فرا گرفت و جانوران موتَک(موذی) را از ميان برد. اگر شماری از آن‌ها جان به‌در بردند خود را پنهان کردند.

🌬 يک بار ديگر ايزدِ باد دست به‌کار شد و آب‌ها را به کرانه‌های زمين برد و يک دریای افسانه‌ای به نام دريای فراخکرد ساخت. همين که اپوش دریافت که تیشتر و یارانش چه کرده‌اند، تيشتر اين‌بار خود را به سان گاوی زرين‌شاخ درآورد و ده شبانه‌روز ديگر در آسمان پرواز کرد و همچنان از ابرها باران باراند.
در دهه‌ی سوم که به سان اسبی سپید و زيبا بود، به دريای فراخکرد رفت تا آنجا را از زهر جانوران زيان‌بخش پاکيزه کند. ولی ديو اپوش دست او را خوانده و او نيز خود را همچون اسبی درآورده بود که يال و گوش نداشت و سياه و ترسناک بود. در اينجا بود که نبردی رو در رو ميان آن‌ها درگرفت.

💫 در آغاز اين جنگ، اپوش نيرومندتر از تيشتر جنگید و پيروز شد. او توانست تيشتر را هزار گام از دريای فراخکرد دور و جهان را چندی دچار خشکی و تشنگی کند. تيشتر آزرده و شکست‌خورده به پيشگاه خدا رفت و گفت که ناتوانی‌اش برای این است که مردم نیایش شايسته‌ای برای او بجا نیاورده‌اند. خداوند به او نیرویی داد برابر ده مرد جوان، ده کوه و ده رود. در برخی نوشتارها ده اسب، ده گاو نر و ده شتر نیز نوشته‌اند.
با اين پشتوانه تیشتر در نبرد دوم پيروز شد و ديو خشکسالی را هزار گام دور کرد و باز هم با یاری ايزدِ باد ابرها را به هر سوی آسمان راند تا همه‌جا را سرشار از باران کند.

⚡️ در اين داستان همان‌گونه که تيشتر همکارانی داشت، اپوش نيز از دیوهای دیگر مانند دیو آذرخش(رعد و برق) یاری گرفته بود زيرا در نبرد دوم هنگامی که ايزدِ تيشتر گرز خود را بر آتشی که در ابرها نهفته بود کوبید آتش زبانه کشید و یکی از یاوران اپوش از ترس خروشی برآورد و نابود شد، همين رویداد باران را فراوان‌تر کرد. تيشتر کم‌کم توانست بر خشکسالی چیره شود و ده شبانه‌روز برای زمین باران بفرستد.
زهری که از جانوران موتَک بر روی زمین مانده بود همراه با این آب‌ها به دریاها رفت و مایه‌ی شوری و تلخی آب دریاها شد. ولی آب‌های پاکیزه به کشتزارها و چراگاه‌ها راه يافت و مایه‌ی سرسبزی و تازگی شد.

🌧 اين رویداد فرخنده در سيزدهمین روز ماه، در يک زمان افسانه‌ای رخ داد و برای مردمی که از خشکسالی بیم داشتند روز باران فرخنده بود. به‌ويژه اگر اين روز از پی نوروز و در آغاز بهار از راه می‌رسید. پس باید برای دیدن زیبایی بهار از خانه‌ها بيرون می‌آمدند و با جشن و شادی برای داشتن سالی پر باران نيايش می‌کردند.
با این کار دلخوری تیشتر از مردم نیز از میان می‌رفت تا او به یاری کشت و کارشان بیاید. آن‌ها سبزه‌ها را به آب روان می‌سپردند تا به تیشتر بگویند که سرسبزی زمین در گرو آب و باران است و با اين کار نمادين از او می‌خواستند بارش را از آن‌ها دريغ نکند.
تیشتر به اندازه‌ای ارزشمند بود که نام او را بر درخشان‌ترین ستاره‌ی آسمان و گل سرسبد ستاره‌های خرس بزرگ گذاشته بودند.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #سیزده_بدر #نوروز


📚 ۱- جشن‌ها و آیین‌های ایرانی با تکیه بر استوره و مردم‌شناسی #حسام_الدین_مهدوی
۲- جشن‌ها و آیین‌های شادمانی در ایران #ابوالقاسم_آخته
۳- شناخت اساتیر ایران #جان_هینلز برگردان «باجلان فرخی»

🌬🌧 @AdabSar
goo.gl/vqiuhw
با من از ایران بگو.mp4
12.4 MB

💚🤍❤️

با من از خاک وطن از خطه‌ی شیران بگو
ای نسیم نوبهاری با من از ایران بگو…

با من از جمشید از زرتشت از فر کیان
از سرود گات‌ها از روزگار باستان
با من از پندار نیک و با من از کردار نیک
با من از بخشایش آن مهربان دادار نیک

با من از آیین رادی، مردمی، آزادگی
با من از دریادلان عشق از دلدادگی
بامن از شادی عید و سفره‎های هفت‎سین
از شمیم سنبل و آن لاله‌های نازنین…


نماهنگ «با من از ایران بگو»
سراینده و گوینده #هما_ارژنگی


#نوروز
☀️🌱 @AdabSar
🌱
آمد سپهِ بهار و شد لشکرِ دی
بر شاخ نگر شکوفه چون افسرِ کی

زان پیش که خیلِ* دی رسد باز ز پی
در پایِ گل از دست مده ساغرِ می!

#میرزا_نصیرالدین_جهرمی_شیرازی
چارانه‌ی بهاریه

#چکامه_پارسی #نوروز
*خیل: تنها واژه‌ی ییگانه

🌿 @AdabSar
دریا دادور- باز بهار
@AdabSar
🎋🍃
باد به تن سبزه‌ها
چه رقصان دمیده
شاخه به آهنگ ما
به هر سو رمیده
برگ گل‌ها به روی چمن
شده دامن‌افشان
شد قناری غزل‌خوان و مست
به روی درختان


ترانه‌ی «باز بهار»
با آواز #دریا_دادور

#نوروز
🎋🍃 @AdabSar
💚 تو و من 💚
<unknown>
🌱💚 «تو و من»
سراینده و گوینده: #مهران_گلستانی_ماچک_پشتی
آدینه، سوم فروردین ۱۴۰۳ خورشیدی


بر من ارزانی‌دار
شادی جشن کهن‌ساله‌ی ایرانی را
پهلوانانه بخوان
شَروه‌ی پیر خرَد، نامه‌ی شاهانی را
که در آغوش و ِسارِ تو به جا مانده ز جَم
که در آزادی اندیشه‌ی من
می‌درخشد هَنتا

نوش لبخنده‌ی تو
اشک شورانه‌ی من
کاهد از رنج دریغ دیدار
سبز پیوند تو در من بسیار
اختر خُفته‌ی من
شود از بخت بلند تو ویشار

به شُکوه‌ات سوگند
پرتو فَرّ کیانی من از کیخسروست
بال پرواز امید دلم از چرخ برین
و تو زیبایی‌ات از شهر خُجَند…

آید افکندِ کمند از
اَسریِ سرد تو در گوشه‌ی چشم
می‌چکد درد شکست از
ناامیدانه ز ِکانِ نگه‌اَت‌
از تو ای روشن چشم
تو خموشانه و آرام بخند
تا من اندوه نیاکانم را
پُرشتابان بِزُدایم از یاد
بسپارم به باد…


🖋 پی‌نوشت:
شَروه: سروده (شعر)
جَم: جمشید پیشدادی
و ِسار: گرم
هَنتا: هنوز
ویشار: بیدار
ز ِکان: زُل(زدن)، خیرگی
اَسری: اشک


#چکامه_پارسی #نوروز
💚🌱 @AdabSar
🎑 جشن نوروز رودها و شادی روان شدن رودها


🌧 جشن «نورور رودان» یا «نوروز رودها» جشنی شاد برای لایروبی و پاک‌سازی رودخانه‌ها، کاریزها و چشمه‌ها در ایران بود.
هنگامی که برف‎ها آب شده و رودها روان می‌شدند ایرانیان به این بهانه به کنار رودخانه‎ها می‌رفتند و رودها را پاک‎سازی و آن‌ها را برای فرارسیدن بهار آماده می‌کردند و پس از پایان این کار به دست‎افشانی و پایکوبی می‎پرداختند. پس از بهسازی و لایروبی در رودها و پیرامون آن گل، گلبرگ، گلاب و خوشبویه (عطر) می‌ریختند و با این کار از رودها برای روان‌شدن دوباره‎شان سپاسگزاری می‌کردند. شاید این کار نمادی از آرزوی داشتن سالی پرباران و داشتن آب گوارا و شادی به پایان رسیدن سرمای سخت زمستان بود. #جشن_نوروز_رودها در فروردین‌روز از اسپندماه برابر با نوزدهم اسپند برگزار می‌شد. این جشن همچون بسیاری دیگر از جشن‏‌های ایرانی نمایانگر مهر نیاگان ما به زمین و زیست‎بوم بود.

🌧 درباره‎ی پیدایش این جشن گفته شده که در افسانه‏‌های ایرانی هوشنگ پیشدادی نخستین شهرساز با ساختن شهرها، مردمان بسیاری را یک‎جانشین کرد. یکجانشینی وابسته به کشاورزی و آب بود. ازاین‌رو مردم در جشنی نمادین برای کشاورزی آماده می‌شدند و از پروردگار آب فراوان و گوارا و فرآورده‌ی کشاورزی پربار می‎خواستند.
بیرونی نوشته است: «روز ۱۹ سپندارمذ را به نام "انهار و میاه جاری" جشن می‌گرفتند و آن هنگامی بود که آب در رودخانه‌ها جاری می‌شد و گل‎ها شکوفه می‌کردند و فضا عطرافشان می‌شد. در این روز مردم به دشت و صحرا و جاهایی که جوی‌های روان و چشمه‎سارها بوده می‌رفتند و طیّ مراسم و تشریفاتی گلاب و عطر در آب می‌ریختند.»
مکمونی: «نوزدهم این روز را فروردین خوانند و این روز را نوروز خوانند و انهار و میاه جاری سازند و ماء‌ورد و طیب‎ها در آن ریزند.»
با نگاه به اینکه اسپندارمذ، واپسین ماهی است که مکمونی پیش از این بریده درباره‌اش سخن گفته است، می‌بایست فردید (منظور) او نوزدهم اسپندماه باشد.
گردیزی: «و اندرین روز جای‌ها را آب زنند که این روز نام فرشته‌ای است که بر آب موکل است.»

🌧 تا چند دهه پیش از این جشن «بیل‌گردانی» در روستای نیمه‌وَر یا نیموَر یکی از روستاهای پیرامون شهرستان محلات برگزار می‌شد که جشن پایان لایروبی و آماده‌سازی زمین‎های کشاورزی و با آیین‎های شاد و نمایشی همراه بود. این آیین در روزی میان آغاز نوروز تا سیزده‌بدر برگزار می‌شد. شیوه‎های دیگری از جشن‎های بجا مانده از #نوروز_رودها در برخی شهرها و روستاهای استان کرمانشاه برگزار می‌شود.

🌧 فرتور(عکس)های پیوست را ببینیم و ردپای امروز خود را در زمین و آب‌ها به سنجش بگذاریم.
B2n.ir/Nowroozroodha


✍🏻 #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #اسپندگان

🎑 @AdabSar
🧹🏡 خانه تکانی، آیین میزبانی مردگان


خانه‌تکانی پیش از نوروز از آیین‌های چند هزارساله‌ی ایرانیان است که گفته می‌شود هم‌سال با آمدن آریاییان به این سرزمین است.
پیدایش خانه‌تکانی بر این باور استوار بود که ده روز مانده به نوروز، به گفته برخی دیگر پنج روز مانده به نوروز، فَرَوَهَر(روح) پاک درگذشتگان به خانه زمینی خود و کنار خانواده بازمی‌گردند تا به آنان سرکشی کنند. اگر خانه پاک باشد، آنان از خانواده خود خشنود خواهند شد و اگر خانه پاکیزه نباشد، دلخور و روی‌گردان می‌شوند. از این‌رو ایرانیان گَردِ فراورده‌های کشاورزی و خاکستر تنور را از خانه می‌تکاندند و خانه را آب و جارو می‌کردند.

آن دسته از کهن‌نگارانی که می‌گویند آیین خانه‌تکانی باید ده روز پیش از نوروز به پایان می‌رسید نوشته‌اند که از پیش از پنجه بزرگ که ۲۰ اسپند است خانه تکانی‌ها به پایان می‌رسید، ابزارهای کهنه دور ریخته می‌شد و ایرانیان زمین‌ها را شخم می‌‌زدند و برای گاهنبار پنجه آماده می‌شدند. گروهی هم نوشته‌اند که به باور باستانیان فروهر/فرورها در پنج روز پایانی سال به زمین فرود می‌آیند تا پنج روز در کنار زندگان باشند. اگر میان خویشان و بستگان خود شادمانی، آرامش و آشتی ببینند بی‌گمان با خوشنودی به جهان مردگان باز می‌گردند.

ایرانیان همانگونه که همراه با نو شدن جهان آفرینش گرد کهنگی را از خانه می‌زدودند و رخت تازه برتن می‌کردند، غبار پلیدی و دشمنی را نیز از کاشانه‌ی دل پاک می‌کردند تا نیاکان خود را شاد کنند. یکی از نشانه‌های به‌جا مانده از این باور اکنون در میان گروهی از زرتشتیان دیده می‌شود. آنان در واپسین شب سال برای پَسواز(بدرقه) فروهرها آتش می‌افروزند، نیایش ویژه‌ی این شب را به‌جا می‌آورند و آرزو می‌کنند که فروهرها از آن‌ها خشنود باشند. همچنین خواهان بازگشت آنان در سال آینده می‌شوند.
در فروردین یشت آمده است: «فَرَوَشی‌های نیکِ توانای پاکان را می ستاییم که در جشن آفرینش از جایگاه خود فرود آیند و در دَه شبانه‌روز پیاپی در اینجا برای آگاهی به‌سر برند.»


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #اسپندگان #نوروز


درباره‌ی فرزانِش (حکمت) نوروز و خانه‌تکانی بیشتر بخوانید:
t.me/AdabSar/10427

درباره‌ی جشن فرورگان که همتای خانه‌تکانی بود، بیشتر بخوانید:
t.me/AdabSar/13296


📚 بهره از:
۱- جهان فروری #بهرام_فره_وشی
۲- نوروز و گاهشماری در ایران باستان #هاشم_رضی

🌸🌱 @AdabSar
🌍🎺
تا نوای هفت سُرنا* در گلستان جان دمید
خوابِ دیرین شد ز چشمانِ زمستان ناپدید
روزگارا هفت سُرنا را به گوشِ جان نواز
چشم را بیدار دار و سینه‌‌ها را پر امید

روزگارا گلشنِ نوروز را پربار کن
شهد پیروزی به کام مرد و زن بسیار کن
ابر را جان‌بخش ساز و ماه را آیینه‌دار
بددلان را دور، با ما نیکوان را یار کن

روزگارا تازه شد هستی در آغاز بهار
جشنِ جمشید جهان‌بین را جهان‌آرا بدار
مهر افزون کن درونِ سینه‌ها در سال نو
فر شادی را به جامِ زندگی از نو بیار

روزگارا جشنِ ما را نوبه‌نو جاوید ساز
سینه را پرمهرتر از سینه‌‌ی جمشید ساز
رنج را آسان بنه بر مردمِ برگشته‌بخت
چشم نیکومردمان را دیده‌ی خورشید ساز


*پی‌نوشت: در باور پیشینیان «رپیتوین» که ایزد گرمی و نوشَوَندِگی است در جشن سده(پنجاه روز پیش از نوروز) به ژرفای زمین فرو می‌رود، در پنجاه روز زمین را از درون گرم می‌سازد و در آغاز بهار دوباره بر زمین فراز می‌آید. در این هنگام با هفت سُرنا(سورنا، شیپور) بر گیتی می‌دمد و جان خفته‌ی جانداران را دوباره به زندگی برمی‌انگیزد.


🎺 سراینده #مردو_آناهيد
#نیایش_نوروزی #نوروز
#چکامه_پارسی

🌍🎺 @AdabSar
🌱 از چرخ به هر گونه همی‌دار امید…
#مجید_دری
🌱

سال نو می‌آید و ما پیامی از امید داریم که باید آن را به همدیگر برسانیم.
امید داریم که نوروز نویدبخش آغازی نو در سالی نو باشد.
امید داریم که زندگی را هزار رنگ است و سیاهی تنها یکی از آن رنگ‌هاست.
امید داریم که از سیاه‌ترین شب به آفتاب خواهیم رسید و درها گشوده می‌شوند به سوی روشنایی.
امید داریم که فردای بهتری خواهیم داشت و زیبایی زندگی را خواهیم دید.
امید داریم که دوستمان خواهند داشت و دوستشان خواهیم داشت و روبروی هم نخواهیم ایستاد جز برای بوسیدن.
امید داریم که دوباره خنده‌هایمان گل می‌کند،  زندگی زنده خواهد شد و زنگار اندوه از دل خواهیم شست به امید شادمانی.
امید داریم که شادی خواهد آمد و ما ترانه‌خوان، پای‌کوبان و دست‌افشان، گام خواهیم زد در کوچه‌های زندگی.
امید داریم که شاید بتوانند همه‌ی گل‌ها را بچینند ولی نمی‌توانند بهار را از آمدن بازدارند.
امید داریم که رنگین‌کمان از دل توفان بیرون خواهد آمد و زیبایی‌اش توفان را از یادمان خواهد برد.
و امید داریم به روزهای پاک، به روزهای سبز، به روزهایی که دل خانه گرم است و دل‌های‌مان آرام می‌گیرد به بودن همدیگر…

🌱 امید داریم
چون امید خودِ زندگی است
چون امید ارزشمندترین دارایی‌مان است
چون امید ستونی است که ما را سرپا نگاه داشته است
چون امسال سال امید است!


🌱 #نوروز #سال_امید
🌱 @AdabSar
           «به نام خداوند جان و خرد»

  ز کویِ یار می‌آید نسیم باد نوروزی

در این هنگامه‌های بس دل‌افروز و بهروز، به همایونی و به خُرّمی و به دل‌آرایی، جهانِ ایرانی دل‌نواز و ارجمندْ دیدگانِ همگان را می‌نوازد و روانِ همه را به نوازشی دلبرانه تازه و جوان می‌دارد‌. زمین در گشتی، گرداگرد خورشید را می‌پیماید و باز به آغاز‌ خود باز می‌گردد. پیوسته بازگشت به آغازها هماره بشکوه و والاست. زمینِ دهش‌مند از این گشت‌و‌گذار، ایرانیان را بهاری دلگشا پیشکش می‌دارد و جان آنان را برومند می‌سازد.
دلرباتر و جانمایه‌تر آنکه همراه بهار، نوروز آن شکوهمندْ فرزندِ فَرّمندِ ایران نیز از راه می‌رسد و روز و روزگارانِ ایرانیان را در پرنیانی از شادمانی و کامیابی و سرسبزی و نوشدگی می‌آراید و آن را در جهان بلند آوازه می‌کند که همه بدانند ایرانیان را سرشتی پاک و پارسایی است و شیوه و رفتارشان نیکوست و همراه با دوستی و مهرورزی است.
خداوند را به بزرگی می‌ستایند و از او برای مردمان گیتی آرامش و خشنودی و آشتی و خرسندی آرزو می‌کنند.
همه‌ی این شکوهمندی‌ها بر شما همایون و فرّخ باد.


فرستنده: «انجمن یاوران فرهنگ»
#نوروز #پیام_پارسی

@AdabSar
💚 تو و من 💚
<unknown>
🌷
بر من ارزانی‌ دار
شادی جشن کهن‌ساله‌ی ایرانی را
پهلوانانه بخوان
شَروه‌ی* پیر خِرَد، نامه‌ی شاهانی را
که در آغوشِ وِسارِ* تو به جا مانده ز جَم*
که در آزادی اندیشه‌ی من
می‌درخشد هَنتا*

نوش لبخنده‌ی تو
اشک شورانه‌ی من
کاهد از رنج دریغ دیدار
سبز پیوند تو در من بسیار
اختر خفته‌ی من
شود از بخت بلند تو ویشار*

به شکوه‌ات سوگند
پرتو فَرِّ کیانی من از کیخسروست
بال پرواز امید دلم از چرخ برین
و تو زیبایی‌ات از شهر خُجَند…

آید افکندِ کمند از
اَسریِ* سرد تو در گوشه‌ی چشم
می‌چکد درد شکست از
ناامیدانه ز ِکانِ نگه‌اَت‌
از تو ای روشن چشم!

تو خموشانه و آرام بخند
تا من اندوه نیاکانم را
پُرشتابان بِزُدایم از یاد
بسپارم به باد…


#مهران_گلستانی_ماچک_پشتی


🌷 پی‌نوشت سراینده:
شَروه: سروده (شعر)
جَم: جمشید پیشدادی
و ِسار: گرم
هَنتا: هنوز
ویشار: بیدار
ز ِکان: زُل (زدن)
اَسری: اشک

🌷 #نوروز
🌷 @AdabSar
🌷🪴
چرا نوروز جشن بزرگی است؟
در بخشی از نبیک(کتاب) «آیین مزدیسنا» چند رخداد درباره‌ی بزرگی #نوروز آمده که در آن‌ها افسانه و راستی آمیخته‌اند:

- کیومرث، نخستین پادشاه پیشدادی در این روز زاده شد.

- هوشنگ دومین پادشاه پیشدادی نیز در این روز زاده شد.

- تهمورث پیشدادی هم در این روز پا به جهان گذاشت.

- فریدون در این روز فرمانروایی ایران پهناور را میان فرزندانش بخش(تقسیم) کرد.

- سام نریمان در این روز تبه‌کاران را سرکوب و بنیاد آن‌ها را واژگون کرد و آسایش مردم پایدار شد.

- کیخسرو و پورسیاوش در این روز زاده شدند.

- کیخسرو در این روز فرخ جایگاه «افسرپادشاهی» را به لهراسب بخشید.

- زرتشت در این روز آفریده شد.

- زرتشت در این روز به نمایندگی از اهورامزدا به راهنمایی گمراهان پرداخت.

- شاه گشتاسب، بانو کتایون و جاماسب در این روز کیش مزدیسنایی را پذیرفته و از پیامبر آن پیروی کردند.

- به باور گروهیان(شیعیان) در این روز فرمند(حضرت)«علی» از سوی پیامبر اسلام و در جشن غدیر خم به فرمانروایی رسید.


#پریسا_امام_وردیلو
برگرفته از: آیین مزدیسنا #مهرداد_مهرین، جشن‌های ملی ایرانیان #رضا_دشتی

🌷🪴 @AdabSar
🔮 چه شد که نوروز، نوروز شد؟
نگاهی کوتاه به چند داستان کمتر شنیده شده از نامگذاری #نوروز


- گفته شده که در زمان تهمورس و در چنین روزهایی صابئه (از کیش‌های باستانی) پدید آمد و هنگامی که جمشید به پادشاهی رسید، این دین را آیین‌مند (رسمی) دانست و این کار از دید مردم بسیار بزرگ آمد. پس آن روز را جشن گرفتند و نوروز نامیدند. اگرچه پیش از آن هم نوروز بزرگ و باشکوه بود.

- در داستان دیگری گفته شده که چون جمشید برای خود گردونه ساخت، در این روز بر آن نشست و ابلیس، دیوها و پریان او را در هوا بردند و در یک روز از کوه دماوند به بابِل رسید. مردم از این رخداد در شگفتی شدند و جشن گرفتند و برای یادبود آن هر سال بر تاب می‌نشستند و تاب می‌خوردند.

- گویا جمشید در شهرها بسیار گردش می‌کرد. گفته‌اند چون جمشید خواست به آذربادگان (آذربایجان) درون شود، بر سریری از زر نشست و مردم آن را بر روی دوش خود بردند. چون پرتو آفتاب بر آن تابید و سریر جمشید درخشید، آن روز را جشن گرفتند.
این داستان را اینگونه هم گفتند که سریر جم از زر و گوهرهای فراوان بود. تخت را بر بلندی‌های آذربادگان گذاشتند و جم با تاگ (تاج) بر سر روی تخت نشست و هنگامی که آفتاب بامداد دمید، مردم از درخشش تخت او شاد شدند و پسوند شید (نور) را بر نام او افزودند و جمشید نامیدندش.

- داستان خواندنی دیگر اینکه جمشید در این روز نیشکر را شناخت و آن را شکست و شیرینی‌اش را نوشید. مردم از یافتن نیشکر خوشمزه شاد شدند و جشن گرفتند و هر سال در نوروز شیرینی‌های گوناگون پختند.

b2n.ir/y35778

#پریسا_امام_وردیلو
🗞 برگرفته از: برهان قاطع، آنندراج، فرهنگ رشیدی و انجمن آرا.

فرتور: نگاره‌ای از افسانه‌ی بر هوا بردن تخت جمشید به دست دیوها و پریان.

💃🏻🎺 @AdabSar
والس نوروزی؛ احمد عاشورپور.
@AdabSar
🌱
بهار آمد سوار آمد به مرکب نوروز
خورشید تابان
خوشم خوشم که عمر دی سر آمده
رنجم بگرفته پایان
بیا که خوش کنم دلم به روی تو
شادم کن در این نوبهاران
دور سرما رفته
غم به یک جا رفته
پا بکوبیم یاران
به من و تو بادا سال نو فرخنده
به سال نو گردد ما را لب پر خنده
ستاره‌ی بختت چون مهر تابنده
به همه کسانی
به همه یاران
خوش و خرم روزگاران…


خواننده #احمد_عاشورپور
#نوروز

🪴🦜 @AdabSar