ادب‌سار
14.9K subscribers
4.95K photos
123 videos
21 files
859 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram
🌬🌧🌧🌧
@AdabSar

مردم هیچ سرزمینی به اندازه‌ی ایرانیان آب را گرامی نمی‌داشتند.
#هرودوت


افسانه‌ی نبرد ایزد تیشتر با دیو اَپوش

ایزد تیر یا تیشتر، ایزد همه‌ی آب‌ها، باران و باروری بود. داستان جنگ او با دیو خشکسالی یا دیو اپوش، خواندنی است.

دیو اپوش با هر ترفندی کوشید از بارش باران جلوگیری کند؛ ولی تیشتر به یاری ایزد باد، آب‌ها را از زمین به آسمان فرستاد و پس از ۱۰شبانه‌روز خود را همچون مرد جوان بلندبالایی درآورد که توان پرواز داشت و در آسمان‌ها جای گرفت و توانست از ابرها به سوی زمین باران بفرستد.

اين باران همچون همیشه نبود؛ هر چکه‌ی آن به بزرگی يک مرد تنومند بود.
پس از چنين بارشی، آب زمين را فرا گرفت و جانوران موتَک(موذی) را از ميان برد. اگر شماری از آن‌ها جان به‌در بردند، خود را پنهان کردند.

يک بار ديگر ايزدِ باد دست به‌کار شد و آب‌ها را به کرانه‌های زمين برد و يک دریای افسانه‌ای به نام دريای فراخکرد ساخت. همين که دیو خشکسالی دریافت که تیشتر و یارانش چه کرده‌اند، تيشتر اين‌بار خود را به سان گاوی زرين‌شاخ درآورد و ۱۰شبانه‌روز ديگر در آسمان پرواز کرد و همچنان از ابرها باران باراند.
در دهه‌ی سوم نیز همچون اسبی سپید و زيبا درآمد و این کار را دنبال کرد. در اين زمان که بسان اسب بود، به دريای فراخکرد رفت تا آنجا را از زهر جانوران زيان‌بخش پاکيزه کند. ولی ديو اپوش دست او را خوانده و او نيز خود را همچون اسبی درآورده بود که يال و گوش نداشت و سياه و ترسناک بود. در اينجا بود که نبردی رو در رو ميان آن‌ها درگرفت.

در آغاز اين جنگ، ديو اپوش نيرومندتر از تيشتر جنگید و پيروز شد. او توانست ايزد تيشتر را هزار گام از دريای فراخکرد دور و جهان را چندی دچار خشکی و تشنگی کند. تيشتر، آزرده و شکست خورده به پيشگاه خداوند رفت و گفت که ناتوانی‌اش برای این است که مردم نیایش شايسته‌ای برای او بجا نیاورده‌اند. خداوند به او نیرویی داد برابر ۱۰مرد جوان، ۱۰کوه، ۱۰رود و..
با اين پشتوانه تیشتر در نبرد دوم پيروز شد و اين‌بار او بود که ديو خشکسالی را هزار گام دور کرد و باز هم با یاری ايزدِ باد، ابرها را به هر سوی آسمان راند تا همه‌جا را سرشار از باران کنند.

در اين داستان همان‌گونه که تيشتر همکارانی داشت، دیو خشکسالی نيز از دیوهای دیگر یاری گرفته بود. یکی از آن‌ها دیو آذرخش(رعد و برق) بود. زيرا در نبرد دوم، هنگامی ايزد تيشتر گرز خود را بر آتشی که در ابرها نهفته بود، کوبید، آتش زبانه کشید و یکی از یاوران دیو خشکسالی از ترس خروشی برآورد و نابود شد؛ همين رویداد باران را فراوان‌تر کرد. تيشتر کم‌کم توانست بر خشکسالی چیره شود و ۱۰شبانه‌روز برای زمین باران بفرستد.

زهری که از جانوران موتَک بر روی زمین مانده بود، همراه با این آب‌ها به دریاها رفت و مایه‌ی شوری و تلخی آب دریاها شد. ولی آب‌های پاکیزه به کشتزارها و چراگاه‌ها راه يافت و مایه‌ی سرسبزی و تازگی شد.

اين رویداد فرخنده در سيزدهمین روز ماه، در يک زمان افسانه‌ای رخ داد و برای مردمی که از خشکسالی بیم داشتند، روز باران فرخنده بود. به‌ويژه اگر اين روز، از پی نوروز و در آغاز بهار از راه می‌رسید. پس باید برای تماشای زیبایی بهار از خانه‌ها بيرون می‌آمدند و با جشن و شادی برای داشتن سالی پر باران نيايش می‌خواندند.

با این کار، دلخوری ایزد تیشتر نیز از میان می‌رفت تا او به یاری کشت و کارشان بیاید. آن‌ها سبزه‌ها را به آب روان می‌سپردند تا به تیشتر بگویند که سرسبزی و باروری زمین در گرو آب و باران است و با اين کار نمادين از او می‌خواستند بارش را از آن‌ها دريغ نکند.
تیشتر به اندازه‌ای ارزشمند بود که نام او را بر درخشان‌ترین ستاره‌ی آسمان و گل سرسبد ستاره‌های خرس بزرگ گذاشته بودند.

#فرهنگ_ایران #نوروز #سیزده_بدر

@AdabSar
🌬🌧🌧🌧
Forwarded from ادب‌سار
🌬🌧🌧🌧
@AdabSar

مردم هیچ سرزمینی به اندازه‌ی ایرانیان آب را گرامی نمی‌داشتند.
#هرودوت


افسانه‌ی نبرد ایزد تیشتر با دیو اَپوش

ایزد تیر یا تیشتر، ایزد همه‌ی آب‌ها، باران و باروری بود. داستان جنگ او با دیو خشکسالی یا دیو اپوش، خواندنی است.

دیو اپوش با هر ترفندی کوشید از بارش باران جلوگیری کند؛ ولی تیشتر به یاری ایزد باد، آب‌ها را از زمین به آسمان فرستاد و پس از ۱۰شبانه‌روز خود را همچون مرد جوان بلندبالایی درآورد که توان پرواز داشت و در آسمان‌ها جای گرفت و توانست از ابرها به سوی زمین باران بفرستد.

اين باران همچون همیشه نبود؛ هر چکه‌ی آن به بزرگی يک مرد تنومند بود.
پس از چنين بارشی، آب زمين را فرا گرفت و جانوران موتَک(موذی) را از ميان برد. اگر شماری از آن‌ها جان به‌در بردند، خود را پنهان کردند.

يک بار ديگر ايزدِ باد دست به‌کار شد و آب‌ها را به کرانه‌های زمين برد و يک دریای افسانه‌ای به نام دريای فراخکرد ساخت. همين که دیو خشکسالی دریافت که تیشتر و یارانش چه کرده‌اند، تيشتر اين‌بار خود را به سان گاوی زرين‌شاخ درآورد و ۱۰شبانه‌روز ديگر در آسمان پرواز کرد و همچنان از ابرها باران باراند.
در دهه‌ی سوم نیز همچون اسبی سپید و زيبا درآمد و این کار را دنبال کرد. در اين زمان که بسان اسب بود، به دريای فراخکرد رفت تا آنجا را از زهر جانوران زيان‌بخش پاکيزه کند. ولی ديو اپوش دست او را خوانده و او نيز خود را همچون اسبی درآورده بود که يال و گوش نداشت و سياه و ترسناک بود. در اينجا بود که نبردی رو در رو ميان آن‌ها درگرفت.

در آغاز اين جنگ، ديو اپوش نيرومندتر از تيشتر جنگید و پيروز شد. او توانست ايزد تيشتر را هزار گام از دريای فراخکرد دور و جهان را چندی دچار خشکی و تشنگی کند. تيشتر، آزرده و شکست خورده به پيشگاه خداوند رفت و گفت که ناتوانی‌اش برای این است که مردم نیایش شايسته‌ای برای او بجا نیاورده‌اند. خداوند به او نیرویی داد برابر ۱۰مرد جوان، ۱۰کوه، ۱۰رود و..
با اين پشتوانه تیشتر در نبرد دوم پيروز شد و اين‌بار او بود که ديو خشکسالی را هزار گام دور کرد و باز هم با یاری ايزدِ باد، ابرها را به هر سوی آسمان راند تا همه‌جا را سرشار از باران کنند.

در اين داستان همان‌گونه که تيشتر همکارانی داشت، دیو خشکسالی نيز از دیوهای دیگر یاری گرفته بود. یکی از آن‌ها دیو آذرخش(رعد و برق) بود. زيرا در نبرد دوم، هنگامی ايزد تيشتر گرز خود را بر آتشی که در ابرها نهفته بود، کوبید، آتش زبانه کشید و یکی از یاوران دیو خشکسالی از ترس خروشی برآورد و نابود شد؛ همين رویداد باران را فراوان‌تر کرد. تيشتر کم‌کم توانست بر خشکسالی چیره شود و ۱۰شبانه‌روز برای زمین باران بفرستد.

زهری که از جانوران موتَک بر روی زمین مانده بود، همراه با این آب‌ها به دریاها رفت و مایه‌ی شوری و تلخی آب دریاها شد. ولی آب‌های پاکیزه به کشتزارها و چراگاه‌ها راه يافت و مایه‌ی سرسبزی و تازگی شد.

اين رویداد فرخنده در سيزدهمین روز ماه، در يک زمان افسانه‌ای رخ داد و برای مردمی که از خشکسالی بیم داشتند، روز باران فرخنده بود. به‌ويژه اگر اين روز، از پی نوروز و در آغاز بهار از راه می‌رسید. پس باید برای تماشای زیبایی بهار از خانه‌ها بيرون می‌آمدند و با جشن و شادی برای داشتن سالی پر باران نيايش می‌خواندند.

با این کار، دلخوری ایزد تیشتر نیز از میان می‌رفت تا او به یاری کشت و کارشان بیاید. آن‌ها سبزه‌ها را به آب روان می‌سپردند تا به تیشتر بگویند که سرسبزی و باروری زمین در گرو آب و باران است و با اين کار نمادين از او می‌خواستند بارش را از آن‌ها دريغ نکند.
تیشتر به اندازه‌ای ارزشمند بود که نام او را بر درخشان‌ترین ستاره‌ی آسمان و گل سرسبد ستاره‌های خرس بزرگ گذاشته بودند.

#فرهنگ_ایران #نوروز #سیزده_بدر

@AdabSar
🌬🌧🌧🌧
🌬🌧 @AdabSar

مردم هیچ سرزمینی به اندازه‌ی ایرانیان آب را گرامی نمی‌داشتند.
#هرودوت

افسانه‌ی نبرد ایزد تیشتر با دیو اَپوش

🌧 در ایران باستان ایزد تیر یا تیشتر/تیشتریَه ایزدِ همه‌ی آب‌ها، باران و باروری بود و چهارمین ماه سال برای او نام‌گذاری شد. داستان جنگ او با دیو خشکسالی یا دیو اپوش/اپوشَه خواندنی است. افسانه‌ای که شاید چیستی سیزده‌بدر را بیشتر بر ما بنمایاند.
بر پایه‌ی افسانه‌های باستانی و زرتشتی ایزد تیر در سی روز ماه سه دیسه‌ی(شکل) گوناگون داشت. در ده روز نخست مردی پانزده ساله می‌شد. پانزده سالگی زمانی آرمانی نزد ایرانیان بود. در ده روز دوم او گاوی نر بود و در دهه‌ی پایانی اسبی سپید می‌شد و در هر سه جایگاه باران می‌آفرید. در نبیگ(کتاب) پهلوی «بُندَهِش» تیشتر پدیدآورنده‌ی نخستین باران، دریا و دریاچه است.
در باور زرتشتیان باستان ایزدِ تیر چکه‌های باران را ساخت و ایزدِ باد آن‌ها را به یک سو برد تا دریای گیهانی(کاسپین) در کنار کوه البرز ساخته شود.

⚡️ داستان نبرد بارندگی و خشکسالی این است که دیو اپوش با هر ترفندی می‌کوشید از بارندگی جلوگیری کند ولی تیشتر به یاری ایزدِ باد آب‌ها را از زمین به آسمان فرستاد و پس از ده شبانه‌روز خود را همچون مرد جوان بلندبالایی درآورد که توان پرواز داشت و در آسمان‌ها جای گرفت و توانست از ابرها به سوی زمین باران بفرستد.
اين باران همچون همیشه نبود، هر چکه‌ی آن به بزرگی يک مرد تنومند بود.
پس از چنين بارشی آب زمين را فرا گرفت و جانوران موتَک(موذی) را از ميان برد. اگر شماری از آن‌ها جان به‌در بردند خود را پنهان کردند.

🌬 يک بار ديگر ايزدِ باد دست به‌کار شد و آب‌ها را به کرانه‌های زمين برد و يک دریای افسانه‌ای به نام دريای فراخکرد ساخت. همين که دیو خشکسالی دریافت که تیشتر و یارانش چه کرده‌اند تيشتر اين‌بار خود را به سان گاوی زرين‌شاخ درآورد و ده شبانه‌روز ديگر در آسمان پرواز کرد و همچنان از ابرها باران باراند.
در دهه‌ی سوم نیز همچون اسبی سپید و زيبا درآمد و این کار را دنبال کرد. در اين زمان که به سان اسب بود به دريای فراخکرد رفت تا آنجا را از زهر جانوران زيان‌بخش پاکيزه کند. ولی ديو اپوش دست او را خوانده و او نيز خود را همچون اسبی درآورده بود که يال و گوش نداشت و سياه و ترسناک بود. در اينجا بود که نبردی رو در رو ميان آن‌ها درگرفت.

💫 در آغاز اين جنگ ديو اپوش نيرومندتر از تيشتر جنگید و پيروز شد. او توانست ايزد تيشتر را هزار گام از دريای فراخکرد دور و جهان را چندی دچار خشکی و تشنگی کند. تيشتر آزرده و شکست‌خورده به پيشگاه خداوند رفت و گفت که ناتوانی‌اش برای این است که مردم نیایش شايسته‌ای برای او بجا نیاورده‌اند. خداوند به او نیرویی داد برابر ده مرد جوان، ده کوه و ده رود. در برخی نوشتارها ده اسب، ده گاو نر و دهشتر نیز نوشته‌اند.
با اين پشتوانه تیشتر در نبرد دوم پيروز شد و ديو خشکسالی را هزار گام دور کرد و باز هم با یاری ايزدِ باد ابرها را به هر سوی آسمان راند تا همه‌جا را سرشار از باران کند.

⚡️ در اين داستان همان‌گونه که تيشتر همکارانی داشت دیو خشکسالی نيز از دیوهای دیگر مانند دیو آذرخش(رعد و برق) یاری گرفته بود زيرا در نبرد دوم هنگامی که ايزدِ تيشتر گرز خود را بر آتشی که در ابرها نهفته بود کوبید آتش زبانه کشید و یکی از یاوران دیو خشکسالی از ترس خروشی برآورد و نابود شد، همين رویداد باران را فراوان‌تر کرد. تيشتر کم‌کم توانست بر خشکسالی چیره شود و ده شبانه‌روز برای زمین باران بفرستد.
زهری که از جانوران موتَک بر روی زمین مانده بود همراه با این آب‌ها به دریاها رفت و مایه‌ی شوری و تلخی آب دریاها شد. ولی آب‌های پاکیزه به کشتزارها و چراگاه‌ها راه يافت و مایه‌ی سرسبزی و تازگی شد.

🌧 اين رویداد فرخنده در سيزدهمین روز ماه، در يک زمان افسانه‌ای رخ داد و برای مردمی که از خشکسالی بیم داشتند روز باران فرخنده بود. به‌ويژه اگر اين روز از پی نوروز و در آغاز بهار از راه می‌رسید. پس باید برای دیدن زیبایی بهار از خانه‌ها بيرون می‌آمدند و با جشن و شادی برای داشتن سالی پر باران نيايش می‌کردند.
با این کار دلخوری ایزد تیشتر از میان می‌رفت تا او به یاری کشت و کارشان بیاید. آن‌ها سبزه‌ها را به آب روان می‌سپردند تا به تیشتر بگویند که سرسبزی زمین در گرو آب و باران است و با اين کار نمادين از او می‌خواستند بارش را از آن‌ها دريغ نکند.
تیشتر به اندازه‌ای ارزشمند بود که نام او را بر درخشان‌ترین ستاره‌ی آسمان و گل سرسبد ستاره‌های خرس بزرگ گذاشته بودند.
_________
📚 ۱- جشن‌ها و آیین‌های ایرانی با تکیه بر استوره و مردم‌شناسی #حسام_الدین_مهدوی
۲- جشن‌ها و آیین‌های شادمانی در ایران #ابوالقاسم_آخته
۳- شناخت اساتیر ایران #جان_هینلز برگردان «باجلان فرخی»

goo.gl/vqiuhw
#جشن_های_ایرانی #سیزده_بدر #نوروز

🌬🌧 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🌬🌧 @AdabSar

مردم هیچ سرزمینی به اندازه‌ی ایرانیان آب را گرامی نمی‌داشتند.
#هرودوت

افسانه‌ی نبرد ایزد تیشتر با دیو اَپوش

🌧 در ایران باستان ایزد تیر یا تیشتر/تیشتریَه ایزدِ همه‌ی آب‌ها، باران و باروری بود و چهارمین ماه سال برای او نام‌گذاری شد. داستان جنگ او با دیو خشکسالی یا دیو اپوش/اپوشَه خواندنی است. افسانه‌ای که شاید چیستی سیزده‌بدر را بیشتر بر ما بنمایاند.
بر پایه‌ی افسانه‌های باستانی و زرتشتی ایزد تیر در سی روز ماه سه دیسه‌ی(شکل) گوناگون داشت. در ده روز نخست مردی پانزده ساله می‌شد. پانزده سالگی زمانی آرمانی نزد ایرانیان بود. در ده روز دوم او گاوی نر بود و در دهه‌ی پایانی اسبی سپید می‌شد و در هر سه جایگاه باران می‌آفرید. در نبیگ(کتاب) پهلوی «بُندَهِش» تیشتر پدیدآورنده‌ی نخستین باران، دریا و دریاچه است.
در باور زرتشتیان باستان ایزدِ تیر چکه‌های باران را ساخت و ایزدِ باد آن‌ها را به یک سو برد تا دریای گیهانی(کاسپین) در کنار کوه البرز ساخته شود.

⚡️ داستان نبرد بارندگی و خشکسالی این است که دیو اپوش با هر ترفندی می‌کوشید از بارندگی جلوگیری کند ولی تیشتر به یاری ایزدِ باد آب‌ها را از زمین به آسمان فرستاد و پس از ده شبانه‌روز خود را همچون مرد جوان بلندبالایی درآورد که توان پرواز داشت و در آسمان‌ها جای گرفت و توانست از ابرها به سوی زمین باران بفرستد.
اين باران همچون همیشه نبود، هر چکه‌ی آن به بزرگی يک مرد تنومند بود.
پس از چنين بارشی آب زمين را فرا گرفت و جانوران موتَک(موذی) را از ميان برد. اگر شماری از آن‌ها جان به‌در بردند خود را پنهان کردند.

🌬 يک بار ديگر ايزدِ باد دست به‌کار شد و آب‌ها را به کرانه‌های زمين برد و يک دریای افسانه‌ای به نام دريای فراخکرد ساخت. همين که دیو خشکسالی دریافت که تیشتر و یارانش چه کرده‌اند تيشتر اين‌بار خود را به سان گاوی زرين‌شاخ درآورد و ده شبانه‌روز ديگر در آسمان پرواز کرد و همچنان از ابرها باران باراند.
در دهه‌ی سوم نیز همچون اسبی سپید و زيبا درآمد و این کار را دنبال کرد. در اين زمان که به سان اسب بود به دريای فراخکرد رفت تا آنجا را از زهر جانوران زيان‌بخش پاکيزه کند. ولی ديو اپوش دست او را خوانده و او نيز خود را همچون اسبی درآورده بود که يال و گوش نداشت و سياه و ترسناک بود. در اينجا بود که نبردی رو در رو ميان آن‌ها درگرفت.

💫 در آغاز اين جنگ ديو اپوش نيرومندتر از تيشتر جنگید و پيروز شد. او توانست ايزد تيشتر را هزار گام از دريای فراخکرد دور و جهان را چندی دچار خشکی و تشنگی کند. تيشتر آزرده و شکست‌خورده به پيشگاه خداوند رفت و گفت که ناتوانی‌اش برای این است که مردم نیایش شايسته‌ای برای او بجا نیاورده‌اند. خداوند به او نیرویی داد برابر ده مرد جوان، ده کوه و ده رود. در برخی نوشتارها ده اسب، ده گاو نر و دهشتر نیز نوشته‌اند.
با اين پشتوانه تیشتر در نبرد دوم پيروز شد و ديو خشکسالی را هزار گام دور کرد و باز هم با یاری ايزدِ باد ابرها را به هر سوی آسمان راند تا همه‌جا را سرشار از باران کند.

⚡️ در اين داستان همان‌گونه که تيشتر همکارانی داشت دیو خشکسالی نيز از دیوهای دیگر مانند دیو آذرخش(رعد و برق) یاری گرفته بود زيرا در نبرد دوم هنگامی که ايزدِ تيشتر گرز خود را بر آتشی که در ابرها نهفته بود کوبید آتش زبانه کشید و یکی از یاوران دیو خشکسالی از ترس خروشی برآورد و نابود شد، همين رویداد باران را فراوان‌تر کرد. تيشتر کم‌کم توانست بر خشکسالی چیره شود و ده شبانه‌روز برای زمین باران بفرستد.
زهری که از جانوران موتَک بر روی زمین مانده بود همراه با این آب‌ها به دریاها رفت و مایه‌ی شوری و تلخی آب دریاها شد. ولی آب‌های پاکیزه به کشتزارها و چراگاه‌ها راه يافت و مایه‌ی سرسبزی و تازگی شد.

🌧 اين رویداد فرخنده در سيزدهمین روز ماه، در يک زمان افسانه‌ای رخ داد و برای مردمی که از خشکسالی بیم داشتند روز باران فرخنده بود. به‌ويژه اگر اين روز از پی نوروز و در آغاز بهار از راه می‌رسید. پس باید برای دیدن زیبایی بهار از خانه‌ها بيرون می‌آمدند و با جشن و شادی برای داشتن سالی پر باران نيايش می‌کردند.
با این کار دلخوری ایزد تیشتر از میان می‌رفت تا او به یاری کشت و کارشان بیاید. آن‌ها سبزه‌ها را به آب روان می‌سپردند تا به تیشتر بگویند که سرسبزی زمین در گرو آب و باران است و با اين کار نمادين از او می‌خواستند بارش را از آن‌ها دريغ نکند.
تیشتر به اندازه‌ای ارزشمند بود که نام او را بر درخشان‌ترین ستاره‌ی آسمان و گل سرسبد ستاره‌های خرس بزرگ گذاشته بودند.
_________
📚 ۱- جشن‌ها و آیین‌های ایرانی با تکیه بر استوره و مردم‌شناسی #حسام_الدین_مهدوی
۲- جشن‌ها و آیین‌های شادمانی در ایران #ابوالقاسم_آخته
۳- شناخت اساتیر ایران #جان_هینلز برگردان «باجلان فرخی»

goo.gl/vqiuhw
#جشن_های_ایرانی #سیزده_بدر #نوروز

🌬🌧 @AdabSar
🌬🌧 افسانه‌ی نبرد ایزد تیشتر با دیو اَپوش


#هرودوت نوشته است که مردم هیچ سرزمینی به اندازه‌ی ایرانیان آب را گرامی نمی‌داشتند.
این سخن نشانه‌ای برای داستان‌ها و افسانه‌هایی در ستایش آب و باران است.


🌧 در ایران باستان ایزد تیر یا تیشتر/تیشتریَه ایزدِ همه‌ی آب‌ها، باران و باروری بود و چهارمین ماه سال برای او نام‌گذاری شد. داستان جنگ او با دیو خشکسالی یا دیو اپوش/اپوشَه خواندنی است. افسانه‌ای که شاید چیستی سیزده‌بدر را بیشتر بر ما بنمایاند.

بر پایه‌ی افسانه‌های باستانی و زرتشتی تیشتر در سی روز ماه سه دیسه‌ی(شکل) گوناگون داشت. در ده روز نخست مردی پانزده ساله می‌شد. پانزده سالگی زمانی آرمانی نزد ایرانیان بود. در ده روز دوم گاوی نر بود و در دهه‌ی پایانی اسبی سپید و در هر سه جایگاه باران می‌آفرید. در نبیگ(کتاب) پهلوی «بُندَهِش» تیشتر پدیدآورنده‌ی نخستین باران، دریا و دریاچه است.
در باور زرتشتیان باستان ایزدِ تیر چکه‌های باران را ساخت و ایزدِ باد آن‌ها را به یک سو برد تا دریای گیهانی(کاسپی) در کنار کوه البرز ساخته شود.

⚡️ داستان نبرد بارندگی و خشکسالی این است که دیو اپوش با هر ترفندی می‌کوشید از بارندگی جلوگیری کند ولی تیشتر به یاری ایزدِ باد، آب‌ها را از زمین به آسمان فرستاد و پس از ده شبانه‌روز خود را همچون مرد جوان بلندبالایی درآورد که پرواز کرد و در آسمان‌ها جای گرفت و توانست از ابرها به سوی زمین باران بفرستد.
اين باران همچون همیشه نبود. هر چکه‌ی آن به بزرگی يک مرد تنومند بود.
پس از چنين بارشی، آب زمين را فرا گرفت و جانوران موتَک(موذی) را از ميان برد. اگر شماری از آن‌ها جان به‌در بردند خود را پنهان کردند.

🌬 يک بار ديگر ايزدِ باد دست به‌کار شد و آب‌ها را به کرانه‌های زمين برد و يک دریای افسانه‌ای به نام دريای فراخکرد ساخت. همين که اپوش دریافت که تیشتر و یارانش چه کرده‌اند، تيشتر اين‌بار خود را به سان گاوی زرين‌شاخ درآورد و ده شبانه‌روز ديگر در آسمان پرواز کرد و همچنان از ابرها باران باراند.
در دهه‌ی سوم که به سان اسبی سپید و زيبا بود، به دريای فراخکرد رفت تا آنجا را از زهر جانوران زيان‌بخش پاکيزه کند. ولی ديو اپوش دست او را خوانده و او نيز خود را همچون اسبی درآورده بود که يال و گوش نداشت و سياه و ترسناک بود. در اينجا بود که نبردی رو در رو ميان آن‌ها درگرفت.

💫 در آغاز اين جنگ، اپوش نيرومندتر از تيشتر جنگید و پيروز شد. او توانست تيشتر را هزار گام از دريای فراخکرد دور و جهان را چندی دچار خشکی و تشنگی کند. تيشتر آزرده و شکست‌خورده به پيشگاه خدا رفت و گفت که ناتوانی‌اش برای این است که مردم نیایش شايسته‌ای برای او بجا نیاورده‌اند. خداوند به او نیرویی داد برابر ده مرد جوان، ده کوه و ده رود. در برخی نوشتارها ده اسب، ده گاو نر و ده شتر نیز نوشته‌اند.
با اين پشتوانه تیشتر در نبرد دوم پيروز شد و ديو خشکسالی را هزار گام دور کرد و باز هم با یاری ايزدِ باد ابرها را به هر سوی آسمان راند تا همه‌جا را سرشار از باران کند.

⚡️ در اين داستان همان‌گونه که تيشتر همکارانی داشت، اپوش نيز از دیوهای دیگر مانند دیو آذرخش(رعد و برق) یاری گرفته بود زيرا در نبرد دوم هنگامی که ايزدِ تيشتر گرز خود را بر آتشی که در ابرها نهفته بود کوبید آتش زبانه کشید و یکی از یاوران اپوش از ترس خروشی برآورد و نابود شد، همين رویداد باران را فراوان‌تر کرد. تيشتر کم‌کم توانست بر خشکسالی چیره شود و ده شبانه‌روز برای زمین باران بفرستد.
زهری که از جانوران موتَک بر روی زمین مانده بود همراه با این آب‌ها به دریاها رفت و مایه‌ی شوری و تلخی آب دریاها شد. ولی آب‌های پاکیزه به کشتزارها و چراگاه‌ها راه يافت و مایه‌ی سرسبزی و تازگی شد.

🌧 اين رویداد فرخنده در سيزدهمین روز ماه، در يک زمان افسانه‌ای رخ داد و برای مردمی که از خشکسالی بیم داشتند روز باران فرخنده بود. به‌ويژه اگر اين روز از پی نوروز و در آغاز بهار از راه می‌رسید. پس باید برای دیدن زیبایی بهار از خانه‌ها بيرون می‌آمدند و با جشن و شادی برای داشتن سالی پر باران نيايش می‌کردند.
با این کار دلخوری تیشتر از مردم نیز از میان می‌رفت تا او به یاری کشت و کارشان بیاید. آن‌ها سبزه‌ها را به آب روان می‌سپردند تا به تیشتر بگویند که سرسبزی زمین در گرو آب و باران است و با اين کار نمادين از او می‌خواستند بارش را از آن‌ها دريغ نکند.
تیشتر به اندازه‌ای ارزشمند بود که نام او را بر درخشان‌ترین ستاره‌ی آسمان و گل سرسبد ستاره‌های خرس بزرگ گذاشته بودند.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #سیزده_بدر #نوروز


📚 ۱- جشن‌ها و آیین‌های ایرانی با تکیه بر استوره و مردم‌شناسی #حسام_الدین_مهدوی
۲- جشن‌ها و آیین‌های شادمانی در ایران #ابوالقاسم_آخته
۳- شناخت اساتیر ایران #جان_هینلز برگردان «باجلان فرخی»

🌬🌧 @AdabSar
goo.gl/vqiuhw