Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔹کوروش
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جستوجوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار انسان
هی میکنم من توسن اندیشهام را
هر سو شتابان!
در زیر چتر آسمان هرجا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی بهجا نیست
در چارسوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروا نیست
دژخیم ایام با داس خونآلودهی درندهخویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم پندار ظلم و پیشهاش ویرانهسازیست
تنخسته از اندیشههای زندگیسوز
در آرزوی دیدن روزی دلافروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر، کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد
آخر کجایی روشنایی؟
ناگه بهیکبار
از لابلای ابرهای سرد و غمبار
گل میکند خورشید زَرتار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابرمردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد
چون جویباری نرم و آرام
بانگ نوای مهرخیزش
در گوشهایم مینشیند:
«کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررَهانَ دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرمگرمِ ظلم و تاراج
در روزگار بردهداری
آنگه که ددخویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند
هرجا که رفتم، هرجا که بودم
از چهر گیتی ننگ دژخویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر برآورد
از آن هزاران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد
وقتی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد
هرجا رسیدم
ویرانهها را سربهسر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پربها بود
پس بندهای بردهداری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام
هرکس به فرمان خدای خویش خرسند
هرکس به آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوتهدل را شاد کردم»
آوای کورش
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی
پیک سرور و روشنایی
بر بالهای باد شبگرد، تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهنآرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی بهناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر روزگار تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا درمیرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد، این نالهی سرد
آخر کجایی روشنایی؟
آخر کجایی روشنایی؟
#هما_ارژنگی
#روز_کوروش
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔹کوروش
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جستوجوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار انسان
هی میکنم من توسن اندیشهام را
هر سو شتابان!
در زیر چتر آسمان هرجا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی بهجا نیست
در چارسوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروا نیست
دژخیم ایام با داس خونآلودهی درندهخویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم پندار ظلم و پیشهاش ویرانهسازیست
تنخسته از اندیشههای زندگیسوز
در آرزوی دیدن روزی دلافروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر، کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد
آخر کجایی روشنایی؟
ناگه بهیکبار
از لابلای ابرهای سرد و غمبار
گل میکند خورشید زَرتار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابرمردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد
چون جویباری نرم و آرام
بانگ نوای مهرخیزش
در گوشهایم مینشیند:
«کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررَهانَ دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرمگرمِ ظلم و تاراج
در روزگار بردهداری
آنگه که ددخویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند
هرجا که رفتم، هرجا که بودم
از چهر گیتی ننگ دژخویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر برآورد
از آن هزاران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد
وقتی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد
هرجا رسیدم
ویرانهها را سربهسر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پربها بود
پس بندهای بردهداری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام
هرکس به فرمان خدای خویش خرسند
هرکس به آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوتهدل را شاد کردم»
آوای کورش
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی
پیک سرور و روشنایی
بر بالهای باد شبگرد، تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهنآرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی بهناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر روزگار تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا درمیرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد، این نالهی سرد
آخر کجایی روشنایی؟
آخر کجایی روشنایی؟
#هما_ارژنگی
#روز_کوروش
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
هما ارژنگی - کوروش
@AdabSar
کورش منم، شاه جهان، شاه پیَمبر
کورش منم کشوررَهان دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
سرودهای برای «کوروش» با آوای سراینده: #هما_ارژنگی
#روز_کوروش
☀️🌍 @AdabSar
کورش منم کشوررَهان دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
سرودهای برای «کوروش» با آوای سراینده: #هما_ارژنگی
#روز_کوروش
☀️🌍 @AdabSar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زن زندگی آزادی
سراینده و گوینده: #هما_ارژنگی
شعله فکن ای شررِ آتشین
ولوله انداز در این سرزمین
خشم تو آتشکدهای روشن است
رای تو نابودی اهریمن است
موج ستیهنده و توفنده باش
شبشکن و روشن و رخشنده باش
دخت برازندهی ایران تویی
پور هراسافکن میدان تویی
پاره کن این بند نفسگیر را
دَرشِکن این حلقهی زنجیر را
بَرفِکن این رسم ستمبارهگی
کهتری و خواری و بیچارهگی
ای که تویی دادرس و دادخواه
بهر وطن تکیهگه و جانپناه
گرچه ددان جمله به کین تواَند
لشکر دیوان به کمین تواَند
مهر اهوراست نگهبان تو
ما همه همسنگر و پیمان تو
کاخ ستمکاره چو ویران شود
باز وطن خانهی شیران شود
از قفس آزاد شود زندگی
زن برهد از ستم و بندگی
باز برآید گل شادی به بار
خنده زند بر رخ ما روزگار
این شب اندوه به پایان رسد
نوبت خورشید زراَفشان رسد
#زن_زندگی_آزادی
🤍💇🏻♀ @AdabSar
سراینده و گوینده: #هما_ارژنگی
شعله فکن ای شررِ آتشین
ولوله انداز در این سرزمین
خشم تو آتشکدهای روشن است
رای تو نابودی اهریمن است
موج ستیهنده و توفنده باش
شبشکن و روشن و رخشنده باش
دخت برازندهی ایران تویی
پور هراسافکن میدان تویی
پاره کن این بند نفسگیر را
دَرشِکن این حلقهی زنجیر را
بَرفِکن این رسم ستمبارهگی
کهتری و خواری و بیچارهگی
ای که تویی دادرس و دادخواه
بهر وطن تکیهگه و جانپناه
گرچه ددان جمله به کین تواَند
لشکر دیوان به کمین تواَند
مهر اهوراست نگهبان تو
ما همه همسنگر و پیمان تو
کاخ ستمکاره چو ویران شود
باز وطن خانهی شیران شود
از قفس آزاد شود زندگی
زن برهد از ستم و بندگی
باز برآید گل شادی به بار
خنده زند بر رخ ما روزگار
این شب اندوه به پایان رسد
نوبت خورشید زراَفشان رسد
#زن_زندگی_آزادی
🤍💇🏻♀ @AdabSar
Forwarded from ادبسار
کم کَمَک چاووشی شاد بهار
نرم نرمک میرسد از کوهسار
چشم تا بر هم زنی عید آمده
روز خوب جشن جمشید آمده
فَروَهَرها میهمانت میشوند
همنشین مهربانت میشوند
ای درخت سرفراز آریا
ای به درد مام میهن آشنا
هر کجای این جهان داری سرا
گوش کن با جان و دل پند مرا:
ما همه از یک نژاد و ریشهایم
پیروان نیکی اندیشهایم
مام میهن ریشه و ما شاخهسار
بهر ماندن، ریشه باید پایدار
ور نه در توفانسرای روزگار
شاخهساران را نمیماند قرار
لیک اگر روزی من و تو «ما» شویم
جنگلی سبز و گشن میپروریم
مهر میهن در سرشت و جان ما
تا ابد پاینده باد ایران ما
#هما_ارژنگی
#نوروز
🌳🌸 @AdabSar
نرم نرمک میرسد از کوهسار
چشم تا بر هم زنی عید آمده
روز خوب جشن جمشید آمده
فَروَهَرها میهمانت میشوند
همنشین مهربانت میشوند
ای درخت سرفراز آریا
ای به درد مام میهن آشنا
هر کجای این جهان داری سرا
گوش کن با جان و دل پند مرا:
ما همه از یک نژاد و ریشهایم
پیروان نیکی اندیشهایم
مام میهن ریشه و ما شاخهسار
بهر ماندن، ریشه باید پایدار
ور نه در توفانسرای روزگار
شاخهساران را نمیماند قرار
لیک اگر روزی من و تو «ما» شویم
جنگلی سبز و گشن میپروریم
مهر میهن در سرشت و جان ما
تا ابد پاینده باد ایران ما
#هما_ارژنگی
#نوروز
🌳🌸 @AdabSar
Forwarded from ادبسار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
...چو بر رخش اندیشهها تاختی
درفش سخن را بر افراختی
نبشتی چو شهنامهی شاهوار
همان خسروان نامهی استوار
یکی گنج پر رنج آمد پدید
که دیگر چون او در جهان کس ندید...
نماهنگ درود فردوسی
سراینده و گوینده: #هما_ارژنگی
#روز_فردوسی
📚🇮🇷 @AdabSar
درفش سخن را بر افراختی
نبشتی چو شهنامهی شاهوار
همان خسروان نامهی استوار
یکی گنج پر رنج آمد پدید
که دیگر چون او در جهان کس ندید...
نماهنگ درود فردوسی
سراینده و گوینده: #هما_ارژنگی
#روز_فردوسی
📚🇮🇷 @AdabSar
☀️🕊
زر میچکد خدا را از شاخههای زرین
بر قلهی دماوند مهر خجسته را بین
همپای گام پاییز بر زورقی دُرافشان
آمد که تازه دارد عهد وفای یاران
مهرآمد و صلا زد یاران مهربان را
آمد که هدیه آرد افسونگر خزان را
آمد که بازگوید از کاوهی دلاور
از شاه آفریدون ضحاک تیرهگوهر
آمد که بر تو خواند آیین پهلوانی
اندر نبرد دیوان مردانه جانفشانی
گوید ز جور ضحاک افسانهگوی پاییز
از مرگ تلخ انسان در ماتمی غمانگیز
روزی که نسل انسان در چنبر بلا بود
تسلیم سرنوشتی بیچون و بیچرا بود
سرهای سرفرازان از شانهها جدا بود
جان گزیده یاران بیارج و بیبها بود
خون در قدح خورشید برجای بادهی نوش
از جور بیامانِ ضحاکِ مار بردوش
این رفت و آمد آن دم که آواز کاوه برخاست
چرمینه برگشاد و بر نیزهای بیاراست
فریاد شد صدایش اندر غریو یاران
خون دوباره جوشید در تار و پود انسان
آنگه که کاوه سرداد آواز سربلندی
ضحاک شد به زندان در قاف دردمندی
روزی که روح انسان آزاده و رها شد
زنجیر ناگریزی از قامتش جدا شد
آن روز سرفرازی یک روز مهرگان بود
پیدایی بهاران بر قامت خزان بود
ای از تو خاطرم شاد باشی همیشه آزاد
در کوچ سرد پاییز یا گرمی امرداد
تو نسل قهرمانی آگاه و پرتوانی
از کاوهی دلاور زیبنده یادمانی
برخیز و سر برافراز با همت خدایی
تا با تو برفروزد ایران آریایی
#جشن_مهرگان
سراینده #هما_ارژنگی
☀️🕊 @AdabSar
زر میچکد خدا را از شاخههای زرین
بر قلهی دماوند مهر خجسته را بین
همپای گام پاییز بر زورقی دُرافشان
آمد که تازه دارد عهد وفای یاران
مهرآمد و صلا زد یاران مهربان را
آمد که هدیه آرد افسونگر خزان را
آمد که بازگوید از کاوهی دلاور
از شاه آفریدون ضحاک تیرهگوهر
آمد که بر تو خواند آیین پهلوانی
اندر نبرد دیوان مردانه جانفشانی
گوید ز جور ضحاک افسانهگوی پاییز
از مرگ تلخ انسان در ماتمی غمانگیز
روزی که نسل انسان در چنبر بلا بود
تسلیم سرنوشتی بیچون و بیچرا بود
سرهای سرفرازان از شانهها جدا بود
جان گزیده یاران بیارج و بیبها بود
خون در قدح خورشید برجای بادهی نوش
از جور بیامانِ ضحاکِ مار بردوش
این رفت و آمد آن دم که آواز کاوه برخاست
چرمینه برگشاد و بر نیزهای بیاراست
فریاد شد صدایش اندر غریو یاران
خون دوباره جوشید در تار و پود انسان
آنگه که کاوه سرداد آواز سربلندی
ضحاک شد به زندان در قاف دردمندی
روزی که روح انسان آزاده و رها شد
زنجیر ناگریزی از قامتش جدا شد
آن روز سرفرازی یک روز مهرگان بود
پیدایی بهاران بر قامت خزان بود
ای از تو خاطرم شاد باشی همیشه آزاد
در کوچ سرد پاییز یا گرمی امرداد
تو نسل قهرمانی آگاه و پرتوانی
از کاوهی دلاور زیبنده یادمانی
برخیز و سر برافراز با همت خدایی
تا با تو برفروزد ایران آریایی
#جشن_مهرگان
سراینده #هما_ارژنگی
☀️🕊 @AdabSar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آنگه که کاوه سرداد آواز سربلندی
ضحاک شد به زندان در قاف دردمندی
روزی که روح انسان آزاده و رها شد
زنجیر ناگریزی از قامتش جدا شد
آن روز سرفرازی یک روز مهرگان بود
پیدایی بهاران بر قامت خزان بود
سروده و آوای #هما_ارژنگی
#جشن_مهرگان
☀️🕊 @AdabSar
ضحاک شد به زندان در قاف دردمندی
روزی که روح انسان آزاده و رها شد
زنجیر ناگریزی از قامتش جدا شد
آن روز سرفرازی یک روز مهرگان بود
پیدایی بهاران بر قامت خزان بود
سروده و آوای #هما_ارژنگی
#جشن_مهرگان
☀️🕊 @AdabSar
هما ارژنگی - آتورپاتکان
@AdabSar
✨ چامهی آتورپاتکان به انگیزهی ۲۱ آذر، روز آزادی #آذرآبادگان (آذربایجان)
سروده و آوای زیبای #هما_ارژنگی
✨ آتورپاتکان
تو درگستردهی دوران
به هر شهر و به هر کویی
بلا گردان ایرانی
چه گویم من ز تبریزت
از آن سالار خیز آن خاک زر خیزت
به یاد آرم از آن جنبش
از آن هنگامهی خونین
از آن مردان جان برکف
چو ستار و چو باقر یا خیابانی
و یا زان سیل گمنامان
که خون پاکشان شد خون بهای راه انسانی
زآذر ماه یاد آرم
من از آن آذر سوزان
که چون بیگانهی رسوا
چو دزدی نابکار آمد
سر آزادهات از پیکر میهن جدا سازد
در آن غوغای جانبازی
چه توفانها به پا کردی
تو با بیگانگان و دشمنان خانگی دیدم چهها کردی
✨ آذرآبادگان در سال ۱۳۲۵ خورشیدی، پس از جنگ جهانی دوم و پس از پنج سال کشمکش از چنگ شوروی آزاد شد.
🟩⬜️🟥 @AdabSar
✨ چامهی آتورپاتکان به انگیزهی ۲۱ آذر، روز آزادی #آذرآبادگان (آذربایجان)
سروده و آوای زیبای #هما_ارژنگی
✨ آتورپاتکان
تو درگستردهی دوران
به هر شهر و به هر کویی
بلا گردان ایرانی
چه گویم من ز تبریزت
از آن سالار خیز آن خاک زر خیزت
به یاد آرم از آن جنبش
از آن هنگامهی خونین
از آن مردان جان برکف
چو ستار و چو باقر یا خیابانی
و یا زان سیل گمنامان
که خون پاکشان شد خون بهای راه انسانی
زآذر ماه یاد آرم
من از آن آذر سوزان
که چون بیگانهی رسوا
چو دزدی نابکار آمد
سر آزادهات از پیکر میهن جدا سازد
در آن غوغای جانبازی
چه توفانها به پا کردی
تو با بیگانگان و دشمنان خانگی دیدم چهها کردی
✨ آذرآبادگان در سال ۱۳۲۵ خورشیدی، پس از جنگ جهانی دوم و پس از پنج سال کشمکش از چنگ شوروی آزاد شد.
🟩⬜️🟥 @AdabSar
هما ارژنگی - یلدا
@AdabSar
☀️
جشنی دگر در گردش گردونهی مهر
آغاز روز چیرگی بر تیرگیها
جشنی بهپاس اولین روز زمستان
روزی بهدنبال شب زیبای یلدا
☀️سراینده و گوینده #هما_ارژنگی
#یلدا #چله
☀️ @AdabSar
جشنی دگر در گردش گردونهی مهر
آغاز روز چیرگی بر تیرگیها
جشنی بهپاس اولین روز زمستان
روزی بهدنبال شب زیبای یلدا
☀️سراینده و گوینده #هما_ارژنگی
#یلدا #چله
☀️ @AdabSar
Audio
💫 همای زرینبال
سرایش و خوانش: #هما_ارژنگی
هفتم اسپند ۱۴۰۲
💫 بخوابت دیده بودم؛
گفته بودی که میآیی و فرّه اهوراییات را دوباره بر سرِ مام میهن میگستری
گفته بودی به هنگامِ سرزدنِ جوانهها و رویشِ دانهها، آنگاه که زمین از خوابِ زمستانی رها میشود و شور زندگی در رگهای هستی میدود و خاک، جامهی زمستانی از تن به در میکند سبکبالتر از بادِ بهار بر بلندایی سپند، بال خواهی گسترد
گفته بودی که دلت از اندوهِ مام میهن و فرزندانش سخت به درد آمده است
گفته بودی که برای کودک و پیر و جوان، رهاوردی از شادمانی و شیرینی خواهی آورد
و اینک میبینمت! میبینمت ای «همای زرینبال»، میبینمت که پیمانِ وفا بجا آوردهایی و میدانم بهاری که پیشآهنگش تو باشی با خود نیکبختی و پیروزی و آزادگی به بار میآورد.
💫خجسته پروازت به مامِ میهن همایون باد💫
💫 @AdabSar
💫 همای زرینبال
سرایش و خوانش: #هما_ارژنگی
هفتم اسپند ۱۴۰۲
💫 بخوابت دیده بودم؛
گفته بودی که میآیی و فرّه اهوراییات را دوباره بر سرِ مام میهن میگستری
گفته بودی به هنگامِ سرزدنِ جوانهها و رویشِ دانهها، آنگاه که زمین از خوابِ زمستانی رها میشود و شور زندگی در رگهای هستی میدود و خاک، جامهی زمستانی از تن به در میکند سبکبالتر از بادِ بهار بر بلندایی سپند، بال خواهی گسترد
گفته بودی که دلت از اندوهِ مام میهن و فرزندانش سخت به درد آمده است
گفته بودی که برای کودک و پیر و جوان، رهاوردی از شادمانی و شیرینی خواهی آورد
و اینک میبینمت! میبینمت ای «همای زرینبال»، میبینمت که پیمانِ وفا بجا آوردهایی و میدانم بهاری که پیشآهنگش تو باشی با خود نیکبختی و پیروزی و آزادگی به بار میآورد.
💫خجسته پروازت به مامِ میهن همایون باد💫
💫 @AdabSar
🌱☀️ نیایشهای آستانهی نوروز در پارسی پاک
ایا سالیان را دگرگون نمای
توان را گَهی کم گَه افزون نمای
به دانش گمارندهی روز و شب
به ما با شکرخنده بگشای لب
#ادیب_برومند
☀️🌱
الا ای اهورای با فر و جاه
به فرمان تو تابش هور و ماه
در این روز نو از مه فرودین
به آیینِ جمشیدِ فرخنده دین
بگردان دل و دیدهام از گناه
بیاموزم از نو دگرگونه راه
روان مرا از غم آزاد کن
بهینروزیام بخش و دل شاد کن
#هما_ارژنگی
☀️🌱
خدایا چنان کن که هر روز ما
همه سبز باشد چو نوروز ما
دل و دیده باشد ز مهر تو شاد
جهان نو شود، سال فرخنده باد!
#شاهین_سپنتا
☀️🌱
ای واژگون سازندهی دلها و دیدهها
ای گردانندهی روزها و شبها
ای دیگرگونسازندهی بودنها و تواناییها
دیگرگون ساز بودنمان را به بهاریبودنها!
#هما_ارژنگی
☀️🌱
ای کارگردان گردان سپهر
یزدان کیهان و کیوان و مهر
ای بینشافروز دلهای پاک
چشمان ما را بپالا ز خاک
فرخنده گردان تو #نوروز را
امسال و هرسال و هرروز را
شادی بگستر بر ایرانیان
بیچارگان را بساز آشیان
شرمی بیفزا به خیرهسران
بر باد ده راز افسونگران!
#نادر_نوری
☀️🌱
گشت گرداگرد مهر تابناک ایرانزمین
روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان ای تو گردانندهی مهر و سپهر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین!
☀️🌱
سال نو آمد سپاس ای جاودان
جان ما آسوده دار و شادمان
هم خِرَد افزای و هم مهر و توان
روز نو امید نو بر دل نشان!
☀️🌱
میتوانید دیگر نیایشهای نوروزی در چامهی سرایندگان را با برچسب #نیایش_نوروزی در ادبسار بخوانید.
☀️🌱 @AdabSar
b2n.ir/a37864
ایا سالیان را دگرگون نمای
توان را گَهی کم گَه افزون نمای
به دانش گمارندهی روز و شب
به ما با شکرخنده بگشای لب
#ادیب_برومند
☀️🌱
الا ای اهورای با فر و جاه
به فرمان تو تابش هور و ماه
در این روز نو از مه فرودین
به آیینِ جمشیدِ فرخنده دین
بگردان دل و دیدهام از گناه
بیاموزم از نو دگرگونه راه
روان مرا از غم آزاد کن
بهینروزیام بخش و دل شاد کن
#هما_ارژنگی
☀️🌱
خدایا چنان کن که هر روز ما
همه سبز باشد چو نوروز ما
دل و دیده باشد ز مهر تو شاد
جهان نو شود، سال فرخنده باد!
#شاهین_سپنتا
☀️🌱
ای واژگون سازندهی دلها و دیدهها
ای گردانندهی روزها و شبها
ای دیگرگونسازندهی بودنها و تواناییها
دیگرگون ساز بودنمان را به بهاریبودنها!
#هما_ارژنگی
☀️🌱
ای کارگردان گردان سپهر
یزدان کیهان و کیوان و مهر
ای بینشافروز دلهای پاک
چشمان ما را بپالا ز خاک
فرخنده گردان تو #نوروز را
امسال و هرسال و هرروز را
شادی بگستر بر ایرانیان
بیچارگان را بساز آشیان
شرمی بیفزا به خیرهسران
بر باد ده راز افسونگران!
#نادر_نوری
☀️🌱
گشت گرداگرد مهر تابناک ایرانزمین
روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان ای تو گردانندهی مهر و سپهر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین!
☀️🌱
سال نو آمد سپاس ای جاودان
جان ما آسوده دار و شادمان
هم خِرَد افزای و هم مهر و توان
روز نو امید نو بر دل نشان!
☀️🌱
میتوانید دیگر نیایشهای نوروزی در چامهی سرایندگان را با برچسب #نیایش_نوروزی در ادبسار بخوانید.
☀️🌱 @AdabSar
b2n.ir/a37864
هما ارژنگی - روزِ نو نوروزِ نو
@AdabSar
غم مبادت ای سترگ بیخزان
با شکوه و فَرِ یزدانی بمان
ای بلندآوازه مامِ مهربان
جاودانی، جاودانی، جاودان
روز نو #نوروز نو
چکامهای برای ایران
سراینده و گوینده #هما_ارژنگی
💚🤍❤️ @AdabSar
با شکوه و فَرِ یزدانی بمان
ای بلندآوازه مامِ مهربان
جاودانی، جاودانی، جاودان
روز نو #نوروز نو
چکامهای برای ایران
سراینده و گوینده #هما_ارژنگی
💚🤍❤️ @AdabSar
Audio
🌱☀️ نغمهی نوروز
سراینده و گوینده: #هما_ارژنگی
نوروز دلافروز بخوان نغمهی پیروز…
…دیریست که رنگ از رخ امید پریدهست
بر خاک وطن درد و محن تار تنیدهست
دژخیم تباهی به رخش پنجه کشیدهست
زهر ستم و تلخی اندوه چشیده است
…
این خانهی عشق است تو غمخانه مدانش
گنجینهی مهر است تو ویرانه مخوانش
این جان جهان است و ورا فرّه یزدان
زین بیش به چنگ دد و دیوانه نمانش…
#نوروز
☀️🌱 @AdabSar
🌱☀️ نغمهی نوروز
سراینده و گوینده: #هما_ارژنگی
نوروز دلافروز بخوان نغمهی پیروز…
…دیریست که رنگ از رخ امید پریدهست
بر خاک وطن درد و محن تار تنیدهست
دژخیم تباهی به رخش پنجه کشیدهست
زهر ستم و تلخی اندوه چشیده است
…
این خانهی عشق است تو غمخانه مدانش
گنجینهی مهر است تو ویرانه مخوانش
این جان جهان است و ورا فرّه یزدان
زین بیش به چنگ دد و دیوانه نمانش…
#نوروز
☀️🌱 @AdabSar
با من از ایران بگو.mp4
12.4 MB
💚🤍❤️
با من از خاک وطن از خطهی شیران بگو
ای نسیم نوبهاری با من از ایران بگو…
با من از جمشید از زرتشت از فر کیان
از سرود گاتها از روزگار باستان
با من از پندار نیک و با من از کردار نیک
با من از بخشایش آن مهربان دادار نیک
با من از آیین رادی، مردمی، آزادگی
با من از دریادلان عشق از دلدادگی
بامن از شادی عید و سفرههای هفتسین
از شمیم سنبل و آن لالههای نازنین…
نماهنگ «با من از ایران بگو»
سراینده و گوینده #هما_ارژنگی
#نوروز
☀️🌱 @AdabSar
💚🤍❤️
با من از خاک وطن از خطهی شیران بگو
ای نسیم نوبهاری با من از ایران بگو…
با من از جمشید از زرتشت از فر کیان
از سرود گاتها از روزگار باستان
با من از پندار نیک و با من از کردار نیک
با من از بخشایش آن مهربان دادار نیک
با من از آیین رادی، مردمی، آزادگی
با من از دریادلان عشق از دلدادگی
بامن از شادی عید و سفرههای هفتسین
از شمیم سنبل و آن لالههای نازنین…
نماهنگ «با من از ایران بگو»
سراینده و گوینده #هما_ارژنگی
#نوروز
☀️🌱 @AdabSar
خلیج پارس - هما ارژنگی
@AdabSar
منم اينک خليج فارس
آن دريای گوهرزای ايرانی
هزارانسالهی مانای تاريخم
منم نَستوه و بِشكوه و بلندآوا
خروشان و ستبرآغوش و پرغوغا
كهنسالم
كهن چون خطهی جاويد ايرانم
كه غير پارس نامی را سزای خود نمیدانم
سراینده و گوینده: #هما_ارژنگی
#خلیج_فارس #خلیج_پارس #شاخاب_پارس
🌊 @AdabSar
آن دريای گوهرزای ايرانی
هزارانسالهی مانای تاريخم
منم نَستوه و بِشكوه و بلندآوا
خروشان و ستبرآغوش و پرغوغا
كهنسالم
كهن چون خطهی جاويد ايرانم
كه غير پارس نامی را سزای خود نمیدانم
سراینده و گوینده: #هما_ارژنگی
#خلیج_فارس #خلیج_پارس #شاخاب_پارس
🌊 @AdabSar
ای جوانان فدا گشته به راه میهن
یادتان شاد، همه زندهی جاویداناید
روح فردوسی و پژواک شکوه نادر
نرهشیران به خون خفتهی این میداناید
آتش عشق وطن در تن و در سنگر خون
تا جهان است به پا رقصکنان میمانید
یادروز شکوهمند آزادسازی خرمشهر به دست جوانان دلیر ایران شاد باد.
#هما_ارژنگی
فرتور(عکس): نگارهی بزرگ دیواری خرمشهر از هنرمند: #ناصر_پلنگی
💚🤍♥️ @AdabSar
ای جوانان فدا گشته به راه میهن
یادتان شاد، همه زندهی جاویداناید
روح فردوسی و پژواک شکوه نادر
نرهشیران به خون خفتهی این میداناید
آتش عشق وطن در تن و در سنگر خون
تا جهان است به پا رقصکنان میمانید
یادروز شکوهمند آزادسازی خرمشهر به دست جوانان دلیر ایران شاد باد.
#هما_ارژنگی
فرتور(عکس): نگارهی بزرگ دیواری خرمشهر از هنرمند: #ناصر_پلنگی
💚🤍♥️ @AdabSar
هما ارژنگی - پورسینا
@AdabSar
...او شفابخش تن و اندیشه بود
کیمیاکاری محبت پیشه بود
آشنا بر دانش بحث و جدل
علم او گسترده تا اوج زحل
شد مهیا از نگارین خامهاش
گنج پُرباری چو «دانشنامه»اش...
🪐 «پورسینا» کیمیای روزگار
سرایش و گویش زیبای #هما_ارژنگی
#پورسینا #پور_سینا #روز_پزشک
🪐📚 @AdabSar
...او شفابخش تن و اندیشه بود
کیمیاکاری محبت پیشه بود
آشنا بر دانش بحث و جدل
علم او گسترده تا اوج زحل
شد مهیا از نگارین خامهاش
گنج پُرباری چو «دانشنامه»اش...
🪐 «پورسینا» کیمیای روزگار
سرایش و گویش زیبای #هما_ارژنگی
#پورسینا #پور_سینا #روز_پزشک
🪐📚 @AdabSar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🏴 دهلیز مرگ بود و باد که میریخت گرد درد…
برای جانباختگان معدن طبس که چهل روز از آن گذشت
سرایش و خوانش #هما_ارژنگی
دهلیزِ مرگ بود و باد که میریخت گردِ درد
بر چهره تکیده و افسرده حالِ مرد
پیکارِ سنگ بود و سیاهی
پیکارِ مرگ و تباهی
جنگِ ذغال و سنگ
با تیشه و کلنگ…
او، غافل از بخارِ پلیدی که میخزید
آرام و نرم نرم به ژرفای سینهاش
نجوا کنان به خویش میگفت زیرِ لب:
«باید به فکرِ کیف و کتابِ نوید بود!
شاید برای دخترکم هم عروسکی!»
با دستهای خسته ز پیکار میشکافت
دیوارِ سخت و سنگی آن غارِ خاره را
میآمدش به یاد
قولی که داده بود بر همسرش
خریدنِ یک گوشواره را…
دنبالهی سروده در رخشاره (ویدیو)
🏴 @AdabSar
🏴 دهلیز مرگ بود و باد که میریخت گرد درد…
برای جانباختگان معدن طبس که چهل روز از آن گذشت
سرایش و خوانش #هما_ارژنگی
دهلیزِ مرگ بود و باد که میریخت گردِ درد
بر چهره تکیده و افسرده حالِ مرد
پیکارِ سنگ بود و سیاهی
پیکارِ مرگ و تباهی
جنگِ ذغال و سنگ
با تیشه و کلنگ…
او، غافل از بخارِ پلیدی که میخزید
آرام و نرم نرم به ژرفای سینهاش
نجوا کنان به خویش میگفت زیرِ لب:
«باید به فکرِ کیف و کتابِ نوید بود!
شاید برای دخترکم هم عروسکی!»
با دستهای خسته ز پیکار میشکافت
دیوارِ سخت و سنگی آن غارِ خاره را
میآمدش به یاد
قولی که داده بود بر همسرش
خریدنِ یک گوشواره را…
دنبالهی سروده در رخشاره (ویدیو)
🏴 @AdabSar
هما ارژنگی - یلدا
@AdabSar
☀️
...یلدا هزارانساله جشنی آریایی
جشنی سپند و پرفروغ و گرم و زیبا
در آخرین شام بلند و سرد پاییز
یادآور استورههای مانده برجا
یلدا نماد زایش مهرایزد نور
میترا خجسته ایزدِ نور سحرگاه
آیین او مهر و وداد و عهد و پیمان
تابانفروغ مینوی روشنگر راه...
☀️سراینده و گوینده #هما_ارژنگی
#یلدا #چله
☀️ @AdabSar
...یلدا هزارانساله جشنی آریایی
جشنی سپند و پرفروغ و گرم و زیبا
در آخرین شام بلند و سرد پاییز
یادآور استورههای مانده برجا
یلدا نماد زایش مهرایزد نور
میترا خجسته ایزدِ نور سحرگاه
آیین او مهر و وداد و عهد و پیمان
تابانفروغ مینوی روشنگر راه...
☀️سراینده و گوینده #هما_ارژنگی
#یلدا #چله
☀️ @AdabSar