ادب‌سار
14.7K subscribers
4.98K photos
123 videos
21 files
870 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram
زبان پارسی را چه شده است؟
بدین لطیفی و خوبی،
که آن معانی و لطایف که در پارسی آمده است،
در تازی نیامده است!

#شمس_تبریزی
از نیپیک #مقالات
@AdabSar
📚📚
Forwarded from ادب‌سار
زبان پارسی را چه شده است؟
بدین لطیفی و خوبی،
که آن معانی و لطایف که در پارسی آمده است،
در تازی نیامده است!

#شمس_تبریزی
از نیپیک #مقالات
@AdabSar
📚📚
🌼 @AdabSar 🕊

🕊🌼 «راز نرگس»
پیشکش به جان‌های آگاه
#هما_ارژنگی ۲۵ دی ۱۳۷۴

«ای در طلب گره‌گشایی مرده
در وصل بزاده، در جدایی مرده
ای بر لب بحر، تشنه در خواب شده
ای بر سر گنج وز گدایی مرده!»
#شمس_تبریزی
goo.gl/5gSgPr
ازبلندای آسمان بر خاک
نرم و آهسته برف می‌بارید
زیر تک‌بوته‌های برف‌آلود
مرغکی رام، دانه برمی‌چید

دیده‌ام بر نگاه باغ افتاد
باغ دل‌مرده‌ی زمستانی
شاخه‌های شکسته‌ی بی‌بار
کرده بر تن قبای ویرانی

نه نشانی ز جلوه‌ی نوروز
نه پرستوی آشیان‌سازی
نه پیامی به بال پروانه
نه سرودی، نه شور پروازی

پر گشودم در آسمان خیال
تا بجویم بهار آزادی
تا ببینم طلایه‌ی خورشید
در افق‌های روشن شادی

پر گشودم ولی هزار دریغ
خاک در چشم آرزو کردم
ساغری ناچشیده از شادی
زهر غم در خم گلو کردم

بر بسیط جهان بی‌بنیاد
فتنه و رنج و ناروا دیدم
پیکر سرد عشق را بی‌جان
زیر آوار کینه‌ها دیدم

در اتاقی به وسعت اندوه
کو دکی بی‌پناه می‌لرزید
قاصد مرگ از پس دیوار
با دهان گشوده می‌خندید

رفته بودم سراغ عشق اما
مرغ جانم ز کینه‌ها فرسود
زیر این گنبد بلند افلاک
ای دریغا؛ نشان مهر نبود

در گذرگاه این شب دیجور
حسرتم کشت و حیرتم افزود
آمدم خسته جان و درد آلود
زین سفر بغض خاطرم نگشود

ناگهان از درون گلدانی
گل نرگس به روی من خندید
عطر پاک شکوفه‌های امید
در فضای اتاق من پیچید

گل به من گفت ای زبان‌پرداز
تو ز پرواز جان چه می‌دانی؟
ره به مقصد کجا توانی برد
در پس این حجاب ظلمانی!

به تمنای جرعه‌ای تا چند
تشنه لب در سراب می‌گردی
آب در کوزه می‌زند فریاد
تو به دنبال آب می‌گردی؟

ای همایون پرنده‌ی آزاد
تا به کی در حصار خویشتنی؟
گوییا باورت نمی‌آید
که خود آیینه‌دار خویشتنی

اندکی در کنار من بنشین
مهر فرخنده را تماشا کن
در رخ پر فروغ من بنگر
خویشتن را دوباره پیدا کن

گرچه دور از بهار رنگینم
خنده‌ام رنگ زندگی دارد
روزنی بر بهشت دل‌خواهم
نفسم بوی عشق می‌آرد

نه تمنای بیش و کم در سر
نه به دل داغ حسرتی دارم
یار دل نازک و پریشانم
بهر تو حرف عبرتی دارم

عشق این لحظه‌ی گریزان‌ست
که به دریای نیستی جاری‌ست
زندگی جز سماع ذره و نور
جز تکاپوی پر گشودن نیست

از بلندای آسمان بر خاک
باز آهسته برف می‌بارید
باز بر دیدگان حیرانم
گل نرگس به ناز می‌خندید!

🌼 @AdabSar 🕊
💫

او به آزار دل ما هرچه خواهد آن کند

ما به فرمان دل او هرچه گوید آن کنیم!


#شمس_تبریزی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🌼 @AdabSar 🕊

🕊🌼 «راز نرگس»
پیشکش به جان‌های آگاه
#هما_ارژنگی ۲۵ دی ۱۳۷۴

«ای در طلب گره‌گشایی مرده
در وصل بزاده، در جدایی مرده
ای بر لب بحر، تشنه در خواب شده
ای بر سر گنج وز گدایی مرده!»
#شمس_تبریزی
goo.gl/5gSgPr
ازبلندای آسمان بر خاک
نرم و آهسته برف می‌بارید
زیر تک‌بوته‌های برف‌آلود
مرغکی رام، دانه برمی‌چید

دیده‌ام بر نگاه باغ افتاد
باغ دل‌مرده‌ی زمستانی
شاخه‌های شکسته‌ی بی‌بار
کرده بر تن قبای ویرانی

نه نشانی ز جلوه‌ی نوروز
نه پرستوی آشیان‌سازی
نه پیامی به بال پروانه
نه سرودی، نه شور پروازی

پر گشودم در آسمان خیال
تا بجویم بهار آزادی
تا ببینم طلایه‌ی خورشید
در افق‌های روشن شادی

پر گشودم ولی هزار دریغ
خاک در چشم آرزو کردم
ساغری ناچشیده از شادی
زهر غم در خم گلو کردم

بر بسیط جهان بی‌بنیاد
فتنه و رنج و ناروا دیدم
پیکر سرد عشق را بی‌جان
زیر آوار کینه‌ها دیدم

در اتاقی به وسعت اندوه
کو دکی بی‌پناه می‌لرزید
قاصد مرگ از پس دیوار
با دهان گشوده می‌خندید

رفته بودم سراغ عشق اما
مرغ جانم ز کینه‌ها فرسود
زیر این گنبد بلند افلاک
ای دریغا؛ نشان مهر نبود

در گذرگاه این شب دیجور
حسرتم کشت و حیرتم افزود
آمدم خسته جان و درد آلود
زین سفر بغض خاطرم نگشود

ناگهان از درون گلدانی
گل نرگس به روی من خندید
عطر پاک شکوفه‌های امید
در فضای اتاق من پیچید

گل به من گفت ای زبان‌پرداز
تو ز پرواز جان چه می‌دانی؟
ره به مقصد کجا توانی برد
در پس این حجاب ظلمانی!

به تمنای جرعه‌ای تا چند
تشنه لب در سراب می‌گردی
آب در کوزه می‌زند فریاد
تو به دنبال آب می‌گردی؟

ای همایون پرنده‌ی آزاد
تا به کی در حصار خویشتنی؟
گوییا باورت نمی‌آید
که خود آیینه‌دار خویشتنی

اندکی در کنار من بنشین
مهر فرخنده را تماشا کن
در رخ پر فروغ من بنگر
خویشتن را دوباره پیدا کن

گرچه دور از بهار رنگینم
خنده‌ام رنگ زندگی دارد
روزنی بر بهشت دل‌خواهم
نفسم بوی عشق می‌آرد

نه تمنای بیش و کم در سر
نه به دل داغ حسرتی دارم
یار دل نازک و پریشانم
بهر تو حرف عبرتی دارم

عشق این لحظه‌ی گریزان‌ست
که به دریای نیستی جاری‌ست
زندگی جز سماع ذره و نور
جز تکاپوی پر گشودن نیست

از بلندای آسمان بر خاک
باز آهسته برف می‌بارید
باز بر دیدگان حیرانم
گل نرگس به ناز می‌خندید!

🌼 @AdabSar 🕊
Forwarded from ادب‌سار
زبان پارسی را چه شده است؟
بدین لطیفی و خوبی،
که آن معانی و لطایف که در پارسی آمده است،
در تازی نیامده است!

#شمس_تبریزی
از نیپیک #مقالات
@AdabSar
📚📚
زبان پارسی را چه شده است؟
بدین لطیفی و خوبی،
که آن معانی و لطایف که در پارسی آمده است،
در تازی نیامده است!

#شمس_تبریزی
از نیپیک #مقالات
@AdabSar
📚📚