📘نقد بهمثابه روشنگری (۶۰)
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
🔳 نقد در مقام روش، احترام در مقام انصاف
🍂 در چند مدتِ اخیر، کانالِ نقدآگین به تحلیل و بررسی جملهبهجملۀ ادعاهایی پرداختهاست که از سوی کانال مدرسه، پدیدارشناس و هوسرلپژوه، مطرح شدهبود. این بررسی، نه از سر واکنشِ هیجانی یا پاسخِ متقابل، بلکه از سر تعهدی جدی به «اصول نقد علمی» صورت گرفتهاست. ما بهجای آنکه در برابر ادعاهای مطرحشده، راهِ اتهامزنی یا مقابلهبهمثل را در پیش بگیریم، به شیوهای نظاممند و بر پایۀ روشهای دقیق پژوهشی، نزدیک به ۶۰ صفحه تحلیل بر مبنای ۲ صفحه اتهام زنی وی نگاشتهایم.
🍂 این رفتار، برخاسته از منشِ فکری نقدآگین است: مرام این کانال، نه ستایش است و نه کینجویی، بلکه کاوش و سنجشِ خردورزانه است. بدین معنا که هر دیدگاه فکری، فارغ از وابستگیهای شخصی یا پیشفرضهای فکری آن، باید در بوتۀ نقد نهادهشود؛ چراکه نقد، نه ابزاری برای نفی، که راهی برای ژرفاندیشی و روشنگری است.
🍂 مدرسه بیگمان یکی از کانالهای تأثیرگذار در حوزه پدیدارشناسی در ایران است. جستارها و درسگفتارهای او در زمینۀ هوسرلپژوهی، نقش بسزایی در معرفی و گسترش این جریان فلسفی در میان پژوهشگران ایرانی داشتهاست. او با بهرهگیری از روشهای دقیق فلسفی، سعی کردهاست تا سنت پدیدارشناسی را در فضای فکری ایران بسط دهد و آن را به شیوهای نظاممند معرفی کند. مدرسه نهتنها در انتقال مفاهیم کلیدیِ پدیدارشناسی، بلکه در تحلیل و تفسیر دقیق آراء هوسرل کوشیدهاست. تلاش او در این مسیر، سهمی درخور در آشنا کردنِ جامعۀ فلسفی ایران با مباحث پیچیدۀ «آگاهی، قصدیت و شهود» داشتهاست، و این خود ارزشی انکارناپذیر دارد.
🍂 با این حال، رویکرد کانال مدرسه در حوزۀ دینپژوهی، برخلاف کارهای آن در حوزه پدیدارشناسی، با نقدهایی جدی مواجه است. اگر در پدیدارشناسی کوشیدهاست به «اصالت روش» و «شفافیت مفاهیم» پایبند بماند، در دینپژوهی، پدیدارشناسی را به «ابزاری برای تاییدِ پیشفرضهای خاص ایدئولوژیک» بدل ساختهاست. درحالیکه جوهرۀ پدیدارشناسی، تعلیق پیشفرضها و نگریستن به پدیدهها به شیوهای محض و بیطرفانه است، در برخی از آثار کانال مدرسه، شاهد استفاده از این روش برای «توجیهِ سنتهای دینی»ای هستیم که در ذات خود، از «داوریهای از پیشمسلمانگاشته» آکندهاند. این چرخش از «روششناسی ناب» بهسوی نوعی «بازتفسیر ایدئولوژیک»، نشاندهندۀ انحراف از مسیریست که خود پدیدارشناسی بهعنوان جنبشی فلسفی دنبال میکند.
🍂 با این وجود، دستاوردهای کانال مدرسه در معرفی و گسترشِ پدیدارشناسی در ایران، نباید نادیده گرفتهشود. آثار این کانال در این حوزه، در آموزش و گسترشِ این جنبشِ فلسفی، میانِ پژوهشگرانِ ایرانی سهمی جدی داشتهاست. دقت آن در تحلیلهای فلسفی، ترجمۀ متونِ بنیادین، و ارائۀ خوانشهای نوین از هوسرل، آن را به یکی از چهرههای مهم در این حوزه بدل ساختهاست. اهمیت این تلاشها زمانی دوچندان میشود که به فضای کلی فلسفه در ایران بنگریم، فضایی که کمتر مجالی برای پژوهشهای روشمند در بابِ پدیدارشناسی فراهم کردهاست. بنابراین، گرچه نقدهایی جدی بر برخی گرایشهای فکری مدرسه وارد است، اما نقش آن در انتقال و بسط سنت پدیدارشناسی در ایران، جایگاه ویژهای در تاریخ فلسفه معاصر ایران دارد.
🍂 نقد، هنگامی اصالت خود را حفظ میکند که در خدمت پالایش اندیشه باشد، نه تثبیت پیشداوریها. در این راستا، نقدهای ما نه متوجهِ افراد یا شخصیتهای فرهنگی، بلکه متوجهِ کلیشههای فکری و باورهای دگماتیکیست که در برخی قرائتهای دینپژوهانه رخنه کردهاند.
🔻نقد فکری باید از دو آفت دور بماند:
نخست، نقدی که در پس آن صرفاً انگیزههای شخصی، اجتماعی یا سیاسی پنهان شدهاست و هدفی جز تقابلجویی ندارد.
دوم، نقدی که صرفاً در چارچوب تأیید و بازتولید یک سنت فکری صورت میگیرد و عملاً به نقدی غیرانتقادی بدل میشود. نقد اصیل، نقدی است که از یکسو، به روششناسی وفادار باشد و از سوی دیگر، خود را در بند یک چارچوب ازپیشتعیینشده اسیر نکند.
🍂 جنبش پدیدارشناسی، چنانکه هوسرل بنیان نهاد، رسالتی دارد که با هرگونه پیشفرضهای غیرانتقادی بر سر ناسازگاری است. از همین رو، اگر این جنبش بخواهد در مسیر درست خود باقی بماند، باید از پیشفرضهای دینی و ایمانمحور که با روح پدیدارشناسی در تضادند، پالوده شود. این امر مستلزم آن است که پدیدارشناسی، در تحلیل دین، رویکردی توصیفی و نقادانه اتخاذ کند، نه آنکه خود را در محدوده تفاسیر کلامی گرفتار سازد.
🍂 با این حال، یکی از لغزشهای رایج در حوزه پدیدارشناسی دین، آن است که پژوهشگر، در عین حال که از روشهای پدیدارشناسانه سخن میگوید، ناخودآگاه در دامِ «الهیات سنتی و تفسیرهای کلامی» میافتد.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
🔳 نقد در مقام روش، احترام در مقام انصاف
🍂 در چند مدتِ اخیر، کانالِ نقدآگین به تحلیل و بررسی جملهبهجملۀ ادعاهایی پرداختهاست که از سوی کانال مدرسه، پدیدارشناس و هوسرلپژوه، مطرح شدهبود. این بررسی، نه از سر واکنشِ هیجانی یا پاسخِ متقابل، بلکه از سر تعهدی جدی به «اصول نقد علمی» صورت گرفتهاست. ما بهجای آنکه در برابر ادعاهای مطرحشده، راهِ اتهامزنی یا مقابلهبهمثل را در پیش بگیریم، به شیوهای نظاممند و بر پایۀ روشهای دقیق پژوهشی، نزدیک به ۶۰ صفحه تحلیل بر مبنای ۲ صفحه اتهام زنی وی نگاشتهایم.
🍂 این رفتار، برخاسته از منشِ فکری نقدآگین است: مرام این کانال، نه ستایش است و نه کینجویی، بلکه کاوش و سنجشِ خردورزانه است. بدین معنا که هر دیدگاه فکری، فارغ از وابستگیهای شخصی یا پیشفرضهای فکری آن، باید در بوتۀ نقد نهادهشود؛ چراکه نقد، نه ابزاری برای نفی، که راهی برای ژرفاندیشی و روشنگری است.
🍂 مدرسه بیگمان یکی از کانالهای تأثیرگذار در حوزه پدیدارشناسی در ایران است. جستارها و درسگفتارهای او در زمینۀ هوسرلپژوهی، نقش بسزایی در معرفی و گسترش این جریان فلسفی در میان پژوهشگران ایرانی داشتهاست. او با بهرهگیری از روشهای دقیق فلسفی، سعی کردهاست تا سنت پدیدارشناسی را در فضای فکری ایران بسط دهد و آن را به شیوهای نظاممند معرفی کند. مدرسه نهتنها در انتقال مفاهیم کلیدیِ پدیدارشناسی، بلکه در تحلیل و تفسیر دقیق آراء هوسرل کوشیدهاست. تلاش او در این مسیر، سهمی درخور در آشنا کردنِ جامعۀ فلسفی ایران با مباحث پیچیدۀ «آگاهی، قصدیت و شهود» داشتهاست، و این خود ارزشی انکارناپذیر دارد.
🍂 با این حال، رویکرد کانال مدرسه در حوزۀ دینپژوهی، برخلاف کارهای آن در حوزه پدیدارشناسی، با نقدهایی جدی مواجه است. اگر در پدیدارشناسی کوشیدهاست به «اصالت روش» و «شفافیت مفاهیم» پایبند بماند، در دینپژوهی، پدیدارشناسی را به «ابزاری برای تاییدِ پیشفرضهای خاص ایدئولوژیک» بدل ساختهاست. درحالیکه جوهرۀ پدیدارشناسی، تعلیق پیشفرضها و نگریستن به پدیدهها به شیوهای محض و بیطرفانه است، در برخی از آثار کانال مدرسه، شاهد استفاده از این روش برای «توجیهِ سنتهای دینی»ای هستیم که در ذات خود، از «داوریهای از پیشمسلمانگاشته» آکندهاند. این چرخش از «روششناسی ناب» بهسوی نوعی «بازتفسیر ایدئولوژیک»، نشاندهندۀ انحراف از مسیریست که خود پدیدارشناسی بهعنوان جنبشی فلسفی دنبال میکند.
🍂 با این وجود، دستاوردهای کانال مدرسه در معرفی و گسترشِ پدیدارشناسی در ایران، نباید نادیده گرفتهشود. آثار این کانال در این حوزه، در آموزش و گسترشِ این جنبشِ فلسفی، میانِ پژوهشگرانِ ایرانی سهمی جدی داشتهاست. دقت آن در تحلیلهای فلسفی، ترجمۀ متونِ بنیادین، و ارائۀ خوانشهای نوین از هوسرل، آن را به یکی از چهرههای مهم در این حوزه بدل ساختهاست. اهمیت این تلاشها زمانی دوچندان میشود که به فضای کلی فلسفه در ایران بنگریم، فضایی که کمتر مجالی برای پژوهشهای روشمند در بابِ پدیدارشناسی فراهم کردهاست. بنابراین، گرچه نقدهایی جدی بر برخی گرایشهای فکری مدرسه وارد است، اما نقش آن در انتقال و بسط سنت پدیدارشناسی در ایران، جایگاه ویژهای در تاریخ فلسفه معاصر ایران دارد.
🍂 نقد، هنگامی اصالت خود را حفظ میکند که در خدمت پالایش اندیشه باشد، نه تثبیت پیشداوریها. در این راستا، نقدهای ما نه متوجهِ افراد یا شخصیتهای فرهنگی، بلکه متوجهِ کلیشههای فکری و باورهای دگماتیکیست که در برخی قرائتهای دینپژوهانه رخنه کردهاند.
🔻نقد فکری باید از دو آفت دور بماند:
نخست، نقدی که در پس آن صرفاً انگیزههای شخصی، اجتماعی یا سیاسی پنهان شدهاست و هدفی جز تقابلجویی ندارد.
دوم، نقدی که صرفاً در چارچوب تأیید و بازتولید یک سنت فکری صورت میگیرد و عملاً به نقدی غیرانتقادی بدل میشود. نقد اصیل، نقدی است که از یکسو، به روششناسی وفادار باشد و از سوی دیگر، خود را در بند یک چارچوب ازپیشتعیینشده اسیر نکند.
🍂 جنبش پدیدارشناسی، چنانکه هوسرل بنیان نهاد، رسالتی دارد که با هرگونه پیشفرضهای غیرانتقادی بر سر ناسازگاری است. از همین رو، اگر این جنبش بخواهد در مسیر درست خود باقی بماند، باید از پیشفرضهای دینی و ایمانمحور که با روح پدیدارشناسی در تضادند، پالوده شود. این امر مستلزم آن است که پدیدارشناسی، در تحلیل دین، رویکردی توصیفی و نقادانه اتخاذ کند، نه آنکه خود را در محدوده تفاسیر کلامی گرفتار سازد.
🍂 با این حال، یکی از لغزشهای رایج در حوزه پدیدارشناسی دین، آن است که پژوهشگر، در عین حال که از روشهای پدیدارشناسانه سخن میگوید، ناخودآگاه در دامِ «الهیات سنتی و تفسیرهای کلامی» میافتد.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘زیباییشناسیِ گناه
— از سکوت صوفیانۀ مسجد تا ساختار روایتگرِ کلیسا
(۱/۲)
✍🏻 #ناهید_زمانیان
🍂 معماری مساجد، با آن سادگی و تهیبودگی پرهیبتش، در امتداد سنت معابد زرتشتی شکل گرفته است؛ فضاهایی که برای جذب نور، برای غیاب تصویر، و برای حل شدن انسان در بیکرانگی طراحی شدهاند. در این معماری، هیچ چیزی نباید باقی بماند؛ نه شکل، نه داستان، نه حتی حضور خود انسان. در آنجا انسان تنها یک سایه است که در سکوتِ نماز محو میشود، بیآنکه نیازی به بازگویی خویش داشتهباشد.
🍂 اما کلیسا، به عنوان وارث سنت روایی غرب، جایی است که در آن گناه نه محو، بلکه حکایت میشود؛ نه انکار، بلکه صورتبندی دوباره مییابد. دیوارهای پرشکوه کلیساها، گناهان را به نقش درمیآورند، نورهای رنگینشان قصهی سقوط و رستگاری را بازمیتابانند، و زمزمۀ اعترافات درون آنها، گناه را از ناپاکی به حقیقت زیباشناختی بدل میسازند.
🍂 کلیسا آنچیزی را که در مسجد فراموش میشود، به ادبیات بدل میکند، و این همان تفاوتیست که تقدس شرقی و غربی را از هم جدا میکند: یکی در سکوت، در نفی، و در انحلال، و دیگری در زبان، در اعتراف، و در جاودانگی روایت. به همین دلیل است که در مسجد نمیتوان گناه کرد زیرا انسان در آن غایب است، اما در کلیسا انسان با گناهانش تبدیل به عنصر زیباشناسانه میشود، و این تفاوت، راز شکوه اعتراف در کلیساست.
🍂 جایی که گناه نه لکهای برای تطهیر، بلکه روایتی برای بازگوییست. آنجا انسان نه از خود تهی میشود و نه در حضور مطلق فرو میرود، بلکه میان خطا و رستگاری معلق میماند، همچون پیکری در قاب نقاشی که زشتیهایش نه برای محو شدن، بلکه برای تأمل و تفسیر به نمایش درآمدهاند.
🍂 اما در مسجد، سکوت فرمان میدهد، گناه تنها سایهای گذراست که در روشنایی فرو میپاشد، و انسان، بهجای آنکه درون خود را بازگو کند، صوفیانه از خویشتن بیرون میرود؛ در انحلالی که او را نه به اعتراف، که به انکار میکشاند.
🍂 در کلیسا، هر تغییری در روح بهمثابهی تغییری در بنای ظاهری آن در نظر گرفته میشود. به همین دلیل است که ساختار و بنای کلیساها در طول تاریخ با تغییر اندیشههای فلسفی و هنری دستخوش تحول شدهاند.
🍂 در حقیقت، در کلیسا، فرم، همان حافظۀ گناهِ انسانِ اندیشنده است؛ فضایی که در آن، خطوط منحنی طاقها، صدای فروتنانۀ معترفان را در خود میپیچد و تا بلندای سقف بالا میبرد؛ جایی که نور از شیشههای رنگی عبور کرده و بر چهرۀ خطاکاران میتابد؛ گویی که گناه نه محوشدنی، بلکه جزئی از نظم زیباییشناختی جهان است. در چنین فضایی، توبه نه بهمعنای فراموشی، بلکه بهمعنای صورتبندی دوبارهی گناه است؛ یک ترکیببندی هنری که لکههای گناهِ زیست انسانی را در هالهای از نور و رنگ مینشاند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— از سکوت صوفیانۀ مسجد تا ساختار روایتگرِ کلیسا
(۱/۲)
✍🏻 #ناهید_زمانیان
🍂 معماری مساجد، با آن سادگی و تهیبودگی پرهیبتش، در امتداد سنت معابد زرتشتی شکل گرفته است؛ فضاهایی که برای جذب نور، برای غیاب تصویر، و برای حل شدن انسان در بیکرانگی طراحی شدهاند. در این معماری، هیچ چیزی نباید باقی بماند؛ نه شکل، نه داستان، نه حتی حضور خود انسان. در آنجا انسان تنها یک سایه است که در سکوتِ نماز محو میشود، بیآنکه نیازی به بازگویی خویش داشتهباشد.
🍂 اما کلیسا، به عنوان وارث سنت روایی غرب، جایی است که در آن گناه نه محو، بلکه حکایت میشود؛ نه انکار، بلکه صورتبندی دوباره مییابد. دیوارهای پرشکوه کلیساها، گناهان را به نقش درمیآورند، نورهای رنگینشان قصهی سقوط و رستگاری را بازمیتابانند، و زمزمۀ اعترافات درون آنها، گناه را از ناپاکی به حقیقت زیباشناختی بدل میسازند.
🍂 کلیسا آنچیزی را که در مسجد فراموش میشود، به ادبیات بدل میکند، و این همان تفاوتیست که تقدس شرقی و غربی را از هم جدا میکند: یکی در سکوت، در نفی، و در انحلال، و دیگری در زبان، در اعتراف، و در جاودانگی روایت. به همین دلیل است که در مسجد نمیتوان گناه کرد زیرا انسان در آن غایب است، اما در کلیسا انسان با گناهانش تبدیل به عنصر زیباشناسانه میشود، و این تفاوت، راز شکوه اعتراف در کلیساست.
🍂 جایی که گناه نه لکهای برای تطهیر، بلکه روایتی برای بازگوییست. آنجا انسان نه از خود تهی میشود و نه در حضور مطلق فرو میرود، بلکه میان خطا و رستگاری معلق میماند، همچون پیکری در قاب نقاشی که زشتیهایش نه برای محو شدن، بلکه برای تأمل و تفسیر به نمایش درآمدهاند.
🍂 اما در مسجد، سکوت فرمان میدهد، گناه تنها سایهای گذراست که در روشنایی فرو میپاشد، و انسان، بهجای آنکه درون خود را بازگو کند، صوفیانه از خویشتن بیرون میرود؛ در انحلالی که او را نه به اعتراف، که به انکار میکشاند.
🍂 در کلیسا، هر تغییری در روح بهمثابهی تغییری در بنای ظاهری آن در نظر گرفته میشود. به همین دلیل است که ساختار و بنای کلیساها در طول تاریخ با تغییر اندیشههای فلسفی و هنری دستخوش تحول شدهاند.
🍂 در حقیقت، در کلیسا، فرم، همان حافظۀ گناهِ انسانِ اندیشنده است؛ فضایی که در آن، خطوط منحنی طاقها، صدای فروتنانۀ معترفان را در خود میپیچد و تا بلندای سقف بالا میبرد؛ جایی که نور از شیشههای رنگی عبور کرده و بر چهرۀ خطاکاران میتابد؛ گویی که گناه نه محوشدنی، بلکه جزئی از نظم زیباییشناختی جهان است. در چنین فضایی، توبه نه بهمعنای فراموشی، بلکه بهمعنای صورتبندی دوبارهی گناه است؛ یک ترکیببندی هنری که لکههای گناهِ زیست انسانی را در هالهای از نور و رنگ مینشاند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین