#ازشما
تــو زن ها را نمیشناسی؛
آنها یک حافظه عجیب برای
نگهداری وقایع عاشقانه دارند،
هیچکدام از حرف هایت یادشان نمیرود
حتی میتوانی تشریح لحظه ای را که با یک جمله ات دلشان شکست با جزییات دقیق، دو سال بعد از دهانشان بشنوی ..
وعده ها و قول هایت را طوری یادشان میماند که هیچ رقمه نتوانی زیرش بزنی،
ساعت و روز دقیق اولین دوستت دارم گفتنت،
لباسی که در اولین قرار ملاقاتتان به تن داشتی،
لرزش انگشتانت وقتی برای اولین بار دستشان را گرفتی،
حالت چشم هایت وقتی اولین دروغ را
از تو شنیدند،
حتی به راحتی می توانند بگویند فلان دروغ را فلان روز گفته ای و واقعیت ماجرا را از خودت بهتر توضیح میدهند ..
میدانی زن ها موجوداتی هستند که در عمق رابطه شنا میکنند ...
👤 #سیمین_بهبهانی
ارسالی از #مریم
🆔 @SayehSokhan
تــو زن ها را نمیشناسی؛
آنها یک حافظه عجیب برای
نگهداری وقایع عاشقانه دارند،
هیچکدام از حرف هایت یادشان نمیرود
حتی میتوانی تشریح لحظه ای را که با یک جمله ات دلشان شکست با جزییات دقیق، دو سال بعد از دهانشان بشنوی ..
وعده ها و قول هایت را طوری یادشان میماند که هیچ رقمه نتوانی زیرش بزنی،
ساعت و روز دقیق اولین دوستت دارم گفتنت،
لباسی که در اولین قرار ملاقاتتان به تن داشتی،
لرزش انگشتانت وقتی برای اولین بار دستشان را گرفتی،
حالت چشم هایت وقتی اولین دروغ را
از تو شنیدند،
حتی به راحتی می توانند بگویند فلان دروغ را فلان روز گفته ای و واقعیت ماجرا را از خودت بهتر توضیح میدهند ..
میدانی زن ها موجوداتی هستند که در عمق رابطه شنا میکنند ...
👤 #سیمین_بهبهانی
ارسالی از #مریم
🆔 @SayehSokhan
اینکه میگویند زن حجاب داشته باشد
تا مرد به گناه نیفتد مثل این است که بگویند
خورشید نتابد تا بستنیهایمان آب نشود...
🌹 #سیمین_دانشور
🆔 @SayehSokhan
تا مرد به گناه نیفتد مثل این است که بگویند
خورشید نتابد تا بستنیهایمان آب نشود...
🌹 #سیمین_دانشور
🆔 @SayehSokhan
وارد کلاس که شد اول همه با سکوت و بهت به او نگاه کردند و بعد همهمهای کلاس را پر کرد.
رفت ویکراست روی میز نشست، او انگار که به این همهمهی پس از سکوت عادت داشت. به چهرههای ما مینگریست و ما هم...
از هفتهی قبل منتظرش بودیم، گفتند لندن است و میآید و حالا آمده بود؛ #سیمین ادبیات ایران روی میز نشسته بود برابر چشمان مشتاق سی جوان.....
هنوز بعد از سال ها عزادار جلالش بود و لباس سوگ در بر داشت.
بعد از فروکش بهت و همهمه شروع کرد و با لهجهی شیرین و غلیظ شیرازیاش گفت: بچه ها بَرَتون آخرین نظریههای هنر را آوردم و شروع کرد به تدریس هنر هند و خاور دور.....
یادش گرامی و روحش شاد
✍ الف.ب
یادبود #سیمین_دانشور
🆔 @SayehSokhan
رفت ویکراست روی میز نشست، او انگار که به این همهمهی پس از سکوت عادت داشت. به چهرههای ما مینگریست و ما هم...
از هفتهی قبل منتظرش بودیم، گفتند لندن است و میآید و حالا آمده بود؛ #سیمین ادبیات ایران روی میز نشسته بود برابر چشمان مشتاق سی جوان.....
هنوز بعد از سال ها عزادار جلالش بود و لباس سوگ در بر داشت.
بعد از فروکش بهت و همهمه شروع کرد و با لهجهی شیرین و غلیظ شیرازیاش گفت: بچه ها بَرَتون آخرین نظریههای هنر را آوردم و شروع کرد به تدریس هنر هند و خاور دور.....
یادش گرامی و روحش شاد
✍ الف.ب
یادبود #سیمین_دانشور
🆔 @SayehSokhan
Telegram
attach 📎
در این دنیا، همه چیز دست خود آدم است !
حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس.
آدمیزاد میتواند اگر بخواهد کوهها را جابجا کند. میتواند آبها را بخشکاند. میتواند چرخ و فلک را بهم بریزد ...آدمیزاد حکایت است.
میتواند همه جور حکایتی باشد. حکایت شیرین، حکایت تلخ ، حکایت زشت و حکایت پهلوانی
بدن آدمیزاد شکننده است اما هیچ نیرویی در این دنیا به قدرت نیروی روحی او نمیرسد، بهشرطی که اراده داشته باشد.
#سیمین_دانشور
سووشون📚
🆔 @sayehsokhan
حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس.
آدمیزاد میتواند اگر بخواهد کوهها را جابجا کند. میتواند آبها را بخشکاند. میتواند چرخ و فلک را بهم بریزد ...آدمیزاد حکایت است.
میتواند همه جور حکایتی باشد. حکایت شیرین، حکایت تلخ ، حکایت زشت و حکایت پهلوانی
بدن آدمیزاد شکننده است اما هیچ نیرویی در این دنیا به قدرت نیروی روحی او نمیرسد، بهشرطی که اراده داشته باشد.
#سیمین_دانشور
سووشون📚
🆔 @sayehsokhan
دیشب ای بهتر زِ گل! در عالم خوابم شکفتی
شاخ نیلوفر شدی، در چشم پُرآبم شکفتی
ای گلِ وصل از تو عطرآگین نشد آغوش گرمم
گرچه بشکفتی ولی در عالم خوابم شکفتی
برلبش ای بوسهٔ شیرینتر از جان!غنچه کردی
گل شدی، بر سینهٔ همرنگ سیمابم شکفتی
شام ابرآلود طبعم را دمی چون روز کردی
آذرخشی بودی و در جان بی تابم شکفتی
یک رگم خالی نماند از گردش تند گلابت
ای گل مستی که در جام میِ نابم شکفتی
بستر خویش از حریری نرم چون مهتاب کردم
تا تو چون گلهای شب در باغ مهتابم شکفتی
خوابگاهم شد بهشتی، بسترم شد نوبهاری
تا تو ای بهتر ز گل! در عالم خوابم شکفتی
#سیمین_بهبهانی
🆔 @sayehsokhan
شاخ نیلوفر شدی، در چشم پُرآبم شکفتی
ای گلِ وصل از تو عطرآگین نشد آغوش گرمم
گرچه بشکفتی ولی در عالم خوابم شکفتی
برلبش ای بوسهٔ شیرینتر از جان!غنچه کردی
گل شدی، بر سینهٔ همرنگ سیمابم شکفتی
شام ابرآلود طبعم را دمی چون روز کردی
آذرخشی بودی و در جان بی تابم شکفتی
یک رگم خالی نماند از گردش تند گلابت
ای گل مستی که در جام میِ نابم شکفتی
بستر خویش از حریری نرم چون مهتاب کردم
تا تو چون گلهای شب در باغ مهتابم شکفتی
خوابگاهم شد بهشتی، بسترم شد نوبهاری
تا تو ای بهتر ز گل! در عالم خوابم شکفتی
#سیمین_بهبهانی
🆔 @sayehsokhan
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ! ای که ماندگار تویی
شهاب زود گذر لحظه های بوالهوسی است
ستاره ای که بخندد به شام تار تویی!
جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندی است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
#سیمین_بهبهانی
🆔 @sayehsokhan
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ! ای که ماندگار تویی
شهاب زود گذر لحظه های بوالهوسی است
ستاره ای که بخندد به شام تار تویی!
جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندی است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
#سیمین_بهبهانی
🆔 @sayehsokhan
درختی خواهد رویید
و بسیار درختان در سرزمینت
و باد پیغام هر درختی را
به دیگری خواهد رسانید
و از هم خواهند پرسید
در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟
سووشون
#سیمین_دانشور
🆔 @sayehsokhan
و بسیار درختان در سرزمینت
و باد پیغام هر درختی را
به دیگری خواهد رسانید
و از هم خواهند پرسید
در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟
سووشون
#سیمین_دانشور
🆔 @sayehsokhan
#شعر
زنها را از رقصیدن منع ڪردند،
از آواز خواندن،
از عاشقی ڪردن،
بوسیدن،
خندیدن.
زنها در پیله های خود فرو رفتند
و از تنهایی بسیار شاعر شدند
و در شعرهایشان وحشیانه رقصیدند،
آواز خواندند،
عشق ورزیدند،
بوسیدند،
اما خنده نه؛
فقط گریستند
#سیمین_بهبهانی
🆔 @sayehsokhan
زنها را از رقصیدن منع ڪردند،
از آواز خواندن،
از عاشقی ڪردن،
بوسیدن،
خندیدن.
زنها در پیله های خود فرو رفتند
و از تنهایی بسیار شاعر شدند
و در شعرهایشان وحشیانه رقصیدند،
آواز خواندند،
عشق ورزیدند،
بوسیدند،
اما خنده نه؛
فقط گریستند
#سیمین_بهبهانی
🆔 @sayehsokhan
#کتاب #حیات_معنوی ، کتابی به تألیف #اِوِلین_آندرهیل است که از دیدگاه عرفان مسیحیت به حقایق والای معنوی در زندگی هر روزه میپردازد.
این کتاب به سه ویژگی روحانی اشاره دارد که به نظر مصطفی ملکیان پاداش نهایی اخلاقی زیستن است.
آن سه ویژگی عبارتند از:
1) طمأنینه
2) ملاطفت
3) قوت قلب
این کتاب ترجمه ی خانم سیمین صالح است و با ویراستاری استاد مصطفی ملکیان در نشر شور به چاپ رسیده است.
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
رمان بار هستی میلان کوندرا، از رمان های توصیهای استاد ملکیان است که در آن ویژگی روحانی طمأنینه برجسته شده است.
هر آدمی در درون خود یک رقص دارد که باید کشف شود.
وقتی که رقص درونت را پیدا کردی به شعف وصف ناپذیر دست پیدا می کنی که همان راه رهاییست
نگاه کن ...
خورشید با عشق می رقصد
دریا با امواج می رقصد
زمین با اجرام می رقصند
انسانهای عاشق با هم می رقصند
دنیا دارد با تو می رقصد
همه چیز در تکاپوست
در تکاپوی عشق …
تو از رقص به دنیا آمدی
با ریتم هستی هماهنگ شدی
با ندای فرشتگان آورده شدی
رقص درونت را پیدا کن!
بازندگی بچرخ ...
با زندگی برقص ...
صدای هستی، موسیقی زلال احساس توست ...
ترجمه #سیمین_صالح
ناشر #شور
🆔 @sayehsokhan
این کتاب به سه ویژگی روحانی اشاره دارد که به نظر مصطفی ملکیان پاداش نهایی اخلاقی زیستن است.
آن سه ویژگی عبارتند از:
1) طمأنینه
2) ملاطفت
3) قوت قلب
این کتاب ترجمه ی خانم سیمین صالح است و با ویراستاری استاد مصطفی ملکیان در نشر شور به چاپ رسیده است.
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
رمان بار هستی میلان کوندرا، از رمان های توصیهای استاد ملکیان است که در آن ویژگی روحانی طمأنینه برجسته شده است.
هر آدمی در درون خود یک رقص دارد که باید کشف شود.
وقتی که رقص درونت را پیدا کردی به شعف وصف ناپذیر دست پیدا می کنی که همان راه رهاییست
نگاه کن ...
خورشید با عشق می رقصد
دریا با امواج می رقصد
زمین با اجرام می رقصند
انسانهای عاشق با هم می رقصند
دنیا دارد با تو می رقصد
همه چیز در تکاپوست
در تکاپوی عشق …
تو از رقص به دنیا آمدی
با ریتم هستی هماهنگ شدی
با ندای فرشتگان آورده شدی
رقص درونت را پیدا کن!
بازندگی بچرخ ...
با زندگی برقص ...
صدای هستی، موسیقی زلال احساس توست ...
ترجمه #سیمین_صالح
ناشر #شور
🆔 @sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
سکوت همیشه به معنای رضایت نیست ...
گاهی یعنی خسته ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمی دهند توضیح دهم!
#به_کی_سلام_کنم
#سیمین_دانشور
🆔@Sayehsokhan
سکوت همیشه به معنای رضایت نیست ...
گاهی یعنی خسته ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمی دهند توضیح دهم!
#به_کی_سلام_کنم
#سیمین_دانشور
🆔@Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
سکوت
همیشه به معنای رضایت نیست،
گاهی یعنی خستهام از اینکه مدام
به کسانی که هیچ اهمیتی
به فهمیدن نمیدهند توضیح دهم...!
#سیمین_دانشور
🆔@Sayehsokhan
سکوت
همیشه به معنای رضایت نیست،
گاهی یعنی خستهام از اینکه مدام
به کسانی که هیچ اهمیتی
به فهمیدن نمیدهند توضیح دهم...!
#سیمین_دانشور
🆔@Sayehsokhan
وامق و عذرا_ایرج
@jarasmusic
آنچه که میشنوید، برنامهایست بسیار شنیدنی با عنوان «قصهی وامق و عذرا» از سلسله برنامههای «شاعران قصه میگویند»
با همکاری هنرمندان:
#ایرج (خواجه امیری)
#سیمین_آقا_رضی
#مجید_نجاحی
#حسن_ناهید
#ابراهیم_سرخوش
#حسین_همدانیان
نویسنده و تنظیمکننده:
#فریدون_مشیری
موسیقی:
#همایون_خرم
@jarasmusic
🆔 @Sayehsokhan
با همکاری هنرمندان:
#ایرج (خواجه امیری)
#سیمین_آقا_رضی
#مجید_نجاحی
#حسن_ناهید
#ابراهیم_سرخوش
#حسین_همدانیان
نویسنده و تنظیمکننده:
#فریدون_مشیری
موسیقی:
#همایون_خرم
@jarasmusic
🆔 @Sayehsokhan
- «آقا! مجسمه میسازی؟»
- «فرمایشیست؟ به فرمانم.»
- «من یک مجسمه میخواهم
اما چه شکل؟ نمیدانم.»
- «صد شکل بیشتر اینجا هست؟
از هر نژادی و هر جنسی؛
از هر کدام بفرمایی
حاضر به ساختنِ آنم.»
- «من یک مجسمه میخواهم
از چوبِ تاغِ بیابانی
زشت آنچنان که به یاد آید
تصویرِ غول بیابانم.
دستش به طولِ تطاولها
دزدیده دار و ندارم را
جسمش دویده به بیشرمی
در ذهن جامه و دامانم
من یک مجسمه میخواهم
ابلیس طینت و آدمکُش
خلقی به پاش درافتاده
او برنشسته که: سلطانم!»
- «خانم، به چشم! ولی باید
مقصود فاش کنی با من
تا با رعایت آن معنا
بر چوبْ تیشه بلغزانم.»
- « بسیار خوب، چه خوش گفتی!
من این مجسمه را باید
ز شام تا به سحرگاهان
در تشتِ نفت بخوابانم
پس آن مجسمه برگیرم
آیم به جانبِ میدانی
فریادخوان و فغانگویان
خلقی عظیم فراخوانم
تنبیه ظالمِ بدخو را
در آن نماد تبهکاری
کبریت برکشم و او را
در پیشِ خلق بسوزانم.»
#سیمین_بهبهانی
🆔 @Sayehsokhan
- «فرمایشیست؟ به فرمانم.»
- «من یک مجسمه میخواهم
اما چه شکل؟ نمیدانم.»
- «صد شکل بیشتر اینجا هست؟
از هر نژادی و هر جنسی؛
از هر کدام بفرمایی
حاضر به ساختنِ آنم.»
- «من یک مجسمه میخواهم
از چوبِ تاغِ بیابانی
زشت آنچنان که به یاد آید
تصویرِ غول بیابانم.
دستش به طولِ تطاولها
دزدیده دار و ندارم را
جسمش دویده به بیشرمی
در ذهن جامه و دامانم
من یک مجسمه میخواهم
ابلیس طینت و آدمکُش
خلقی به پاش درافتاده
او برنشسته که: سلطانم!»
- «خانم، به چشم! ولی باید
مقصود فاش کنی با من
تا با رعایت آن معنا
بر چوبْ تیشه بلغزانم.»
- « بسیار خوب، چه خوش گفتی!
من این مجسمه را باید
ز شام تا به سحرگاهان
در تشتِ نفت بخوابانم
پس آن مجسمه برگیرم
آیم به جانبِ میدانی
فریادخوان و فغانگویان
خلقی عظیم فراخوانم
تنبیه ظالمِ بدخو را
در آن نماد تبهکاری
کبریت برکشم و او را
در پیشِ خلق بسوزانم.»
#سیمین_بهبهانی
🆔 @Sayehsokhan
نیمی از راه ماندهست؛
وقت افتادنت نیست
وام کن جان دیگر،
جان اگر در تنت نیست
اسبِ آهوتک من!
از چه افتادی از پا؟
من تو را میکشانم
گر سرِ رفتنت نیست.
هیچ اگر جان تو را نیست،
نیمهجانی مرا هست
نیم آن نیمه از تو؛
غربتی با منت نیست.
اسب رهوار! خوابی؟
یا نداری جوابی؟
جنبشی از تپیدن
در رگ گردنت نیست
ره دراز است و شب تار،
آسمان بیستاره
هیچ از اینها نبینی؛
دیدهی روشنت نیست
روز تا شام راندی؛
آخر از کار ماندی
رامِ این خستگیها
جز تنِ توسنت نیست
سخت آسوده خفتی
در بیابان و ظلمت
بیم غولان نداری،
باک اهریمنت نیست.
*
*
آه، ای زن! همینجا
مَرکبت را رها کن
فرصتِ کار تدفین،
مهلتِ شیوَنت نیست
نیمی از راه ماندهست؛
بیگمان بایدت رفت
گام، چالاکتر کن؛
وقت افتادنت نیست.
#سیمین_بهبهانی
🆔 @Sayehsokhan
وقت افتادنت نیست
وام کن جان دیگر،
جان اگر در تنت نیست
اسبِ آهوتک من!
از چه افتادی از پا؟
من تو را میکشانم
گر سرِ رفتنت نیست.
هیچ اگر جان تو را نیست،
نیمهجانی مرا هست
نیم آن نیمه از تو؛
غربتی با منت نیست.
اسب رهوار! خوابی؟
یا نداری جوابی؟
جنبشی از تپیدن
در رگ گردنت نیست
ره دراز است و شب تار،
آسمان بیستاره
هیچ از اینها نبینی؛
دیدهی روشنت نیست
روز تا شام راندی؛
آخر از کار ماندی
رامِ این خستگیها
جز تنِ توسنت نیست
سخت آسوده خفتی
در بیابان و ظلمت
بیم غولان نداری،
باک اهریمنت نیست.
*
*
آه، ای زن! همینجا
مَرکبت را رها کن
فرصتِ کار تدفین،
مهلتِ شیوَنت نیست
نیمی از راه ماندهست؛
بیگمان بایدت رفت
گام، چالاکتر کن؛
وقت افتادنت نیست.
#سیمین_بهبهانی
🆔 @Sayehsokhan
Audio
#داستانهای_هندی
داستان اول-زندگی بودا
نویسنده: راجبان خانا - مترجم: #سیمین_دانشور
راوی: #میشا_وکیلی
کارگردانی و تنظیم: #حسین_آشتیانی
@storytimes
🆔 @Sayehsokhan
داستان اول-زندگی بودا
نویسنده: راجبان خانا - مترجم: #سیمین_دانشور
راوی: #میشا_وکیلی
کارگردانی و تنظیم: #حسین_آشتیانی
@storytimes
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوست داشتن که عیب نیست بابا جان . دوست داشتن دل آدم را روشن میکند . اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه میکند . اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت ، بزرگ هم که شدی آماده دوستداشتن چیزهای خوب و زیبای دنیا هستی . دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است ، اگر با محبت غنچهها را آب دادی باز میشوند ، اگر نفرت ورزیدی غنچهها پلاسیده میشوند.
#سووشون
#سیمین_دانشور
#سلام_صبحتون_بخیر
🆔 @Sayehsokhan
#سووشون
#سیمین_دانشور
#سلام_صبحتون_بخیر
🆔 @Sayehsokhan