نشر سایه سخن
9.72K subscribers
13K photos
4.74K videos
270 files
3.77K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
Forwarded from سخنرانی‌ها
🔊 فایل صوتی

دکتر #عبدالحمید_ضیایی

شرح مقالات شمس تبریزی

قسمت اول

.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from سخنرانی‌ها
🔊 فایل صوتی

دکتر #عبدالحمید_ضیایی

شرح مقالات شمس تبریزی

قسمت دوم

.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from سخنرانی‌ها

🔊 فایل صوتی

دکتر #عبدالحمید_ضیایی

شرح مقالات شمس تبریزی

قسمت سوم

.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from سخنرانی‌ها
🔊 فایل صوتی

یازدهمین همایش مهر مولانا؛
به مناسبت سالروز تولد مولانا و بزرگداشت شمس تبریزی


#عبدالحمید_ضیایی
عنوان سخنرانی: "شمس و بودا‌؛ گمانه‌زنی درباب شباهت‌ها و پیوندهای معرفت‌شناختی و وجودشناختی"

#امیرحسین_ماحوزی
عنوان سخنرانی: "عاشق و معشوق در آیینه‌ی تصویرهای دیوان شمس"

اجرا: امیر الهامی


برنامه اول: چهارشنبه، ٧ مهرماه ١۴٠٠،

مؤسسه‌ فرهنگی‌هنری سروش مولانا

📺 مشاهده در یوتیوب اینجا
📺 مشاهده در آپارات اینجا


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @Sedanettv
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دلایل اقبال به آیین بودا در جهان امروز
برشی از درسگفتار آنلاین آشنایی با عرفانهای شرقی
#عبدالحمید_ضیایی
موسسه #سروش_مولانا
@abdolhamidziaei
🍂آیا زنان، از یاد فراموشانند؟

تا به حال به شباهت این واژه‌ها فکر کرده‌اید؟ (نساء، نسیه، نسیان). با مطالعه تاریخیِ زبان، چه پیوند معناشناسیکِ معتبری بین این واژه‌ها در یک بافت استبدادی می‌توان یافت؟

در زبان عربی، «نَسی» را در معنای به‌تاخير انداختن، بازپس افكندن، و فراموش كردن از روی بی‌اعتنايی به کار می‌برند. «نسيه» نیز واژه‌ای بوده است كه مُشتق از “نسی”؛ يعنی آنچه نقد نباشد و به زمان بعد وعده‌ی ادای آن كرده باشند.

از کجا می‌فهمیم که کاربرد واژه‌ «نساء» براي زنان، به مضموني «از ياد رفته» و يا «به‌تاخير افتاده» در زنان اشاره دارد؟
یکی این‌که اين معنا عموما در برابر واژه‌ی «مذّكر» قرار گيرد كه همیشه در معناي «به‌ياد آمده» يا «به‌ياد آورده شده» به کار رفته است.

آیا اگر دچار "مغالطه استنتاج واقعیات وجودی از واقعیات زبانی" نشده و نیز تنها زبان عربی را به جای زبان‌های دیگر مبنای پژوهش قرار نداده‌ باشیم، می‌توانیم بگوییم که اینجا گویا بین دو واژه‌ی زن و فراموش‌شدگی نسبتی نزدیک بوده است؟

آن‌هم نه فقط در امتداد زندگی، که حتی در ساحت زبان!

#عبدالحمید_ضیایی
#کتاب_اعترافات
#زن_زندگی_آزادی

@abdolhamidziaei
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬بخش دوم گفتگوی تصویری
🍷 عدم در نگاه خیام
ندانم‌گرایی درباره رازهای زندگی پس از مرگ.

#عبدالحمید_ضیایی
#رشید_کاکاوند
#هزاره_شعر
@abdolhamidziaei
Forwarded from سخنرانی‌ها
🔊 فایل صوتی

دکتر سید #عبدالحمید_ضیایی

اکنکار،ریسمان نقره ای


🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
می‌گویند که هنر، طریقتِ جاودانگی‌ست!
اما من که در این جهان خواب‌آلود، بیدارِ وهم خویشم، به جاودانگی در هنر هم باور ندارم و در سکوتِ شبی ابَدی، خیس از رگبارهای کوهستان، از فرطِ بی‌پناهی، صخره‌ها را در آغوش‌ می‌کشم.

در همین آناتِ بی‌خویشتنی، به یاد راهبان بودایی در  تبّت افتاده‌ام که نقاشی‌هایی روی ماسه‌های ساحل می‌کشند و پس از انجام و اتمام، آن را محو می‌کنند.
شاید زیبایی و خلاقیت اثر هنری هم در این باشد که هیچ از آن باقی نمانَد. آخر چرا باید حتما به نحوی مضحک و تراژیک، خلاقیت را به جاودانگی پیوند بزنیم؟
راست‌ می‌گویند! حتی خداوند هم جهان را خلق کرد تا شاید بتواند از تنهایی بگریزد. اما انگار روزِ هفتم شکست‌خورده به غارِ تنهاییِ خویش بازگشت...

در همین آناتِ بی‌خویشتنی، به بنفشه‌های کوهی می‌نگرم که از شکاف جمجمه‌های نیاکانم جوانه زده است و از برفبادی پرهیاهو و لاابالی که حکم‌ِ حکومتی دارد می‌پرسم: 
آیا همین‌که برای لحظه‌ای، شُکوهِ تمام‌شدن هر شاهکاری را به چشم ببینی و سپس آن را محو کنی، شکوهمندتر از هر ابدیتی نیست؟
                                                                                                      
🔸#کاباره‌ی_عدم
(سی روایت از تردید، طرب و تنهاییِ خیام نیشابوری)
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
🆔 @Sayehsokhan
Audio
🍁 لذت هایِ رُمان خوانی و ضرورت آن برای شاعران

🎤 سخنرانی‌ام در محفل "اتفاقِ ترانه"
تماشاخانه مهر حوزه هنری تهران
چهارم دی ۱۳۹۵ .
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
🆔 @Sayehsokhan
✍️ عبدالحمید ضیایی

🖊  تاریخ بدبینی، تاریخی سالخورده است؛ از  فیلسوفان، متفکران و کاتبان بزرگی مانند بودای بنارس، ابوالعلاء معرّی، شوپنهاور، لرمانتوف، داستایوسکی و اشپینگلر، تا شاعران مشهوری همچون لوکرسیوس یونانی، بودلر، بایرون و شلی و نیز خُنیاگرانی مانند شوپن، شومان و شوبرت!

بودا به درستی فهمیده و گفته بودکه: اشک‌هایی که تاکنون از دیده‌ی آدمیان جاری شده، با آب تمامی اقیانوس‌ها برابر است، و نه در زمین و نه در آسمان و نه در هیچ دخمه و دهلیز و غاری درجهان نمی‌توان جایی یافت که بتوان از مرگ و فرسودگی و زوال، رهایی یافت.

از شش‌جهت، ابر و باد و مه و خورشید و فلک، یک‌جا جمع شده‌اند. آخر برای شکستِ آدمیزادِ تنهای بی‌نوا که نیازی به این همه لشکرکشی نیست!

من نیز می‌دانم که تُهیایِ زندگی، پُر از پیاله‌هایی‌ست که شانه به شانه‌ی هم می‌شکنند؛ به سلامتیِ مرگ!
و عشق، حتی عشق، زنگوله‌ای‌ست بر گردنِ فراموشی.
آیا همین دروغ‌های دَمِ احتضار، ابهامِ جهان را بیشتر نمی‌کنند؟

شاید هنوز هم بر زمین، جایی برای مُردگان باشد
شاید هنوز هم، پرواز، همان پرواز است
هرچند دیگر پرنده آن پرنده نیست...

من نیز می‌دانم که هرچه سر به دیوار سردِ هستی بکوبیم، از یاد نرفتن است که می‌پاشد به خشت‌ها و سنگ‌پاره‌ها...
و تنها لبخندِ همین زخمِ عمیق است که چهره‌مان را به دو نیمه‌ی مساوی تقسیم  می‌کند!

راست می‌گوید بودا!
اما من مانند او به استقبال نیروانا و نیستی نخواهم رفت و  راه رستگاری من از مسیر فنا (در هرکه و هرچه می‌خواهد باشد!) نمی‌گذرد . من به جای نفرین به زندگی،  عاشقانه به آن مهر می‌ورزم  و ستایش می‌کنم همین روح لطیف حیات را که در گلبرگ‌ها و شکوفه‌های معطر، درتبسم کودکان، در رنگین‌کمان و رامشِ رمه‌ی ابر و مِه در سینه‌ی ‌کوه تجلّی کرده است.

من نیز با «شانکارا» فیلسوف بزرگ هند هم‌دل‌ام که این ‌جهان جز «مایا»یی، پرده‌ای، وهمی و خیالی نیست؛ توهّم عظیم کیهانی!
و در این گردونه‌ی اوهام، همواره غیرواقعیت، ضمیمه‌ی واقعیت می‌شود؛ از طنابی که در گوشه‌ای افتاده، می‌هراسیم و آن را ماری می‌پنداریم که چنبره زده است. باید گامی پیش‌تر برویم تا حقیقت بر ما آشکار شود.


راست می‌گوید شانکارا!
او هم مثل من اعتقاد  دارد، جهان، خواب و خیال و سرابی بیش نیست:
شادی بطلب که حاصل عمر، دمی است
هر ذره، ز خاک کیقبادی و جمی است
احوال جهان و اصل این عمر، چه هست؟
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است

اما نه! من با شانکارا چندان شباهتی ندارم. او با نگرش عرفانی‌اش یقین دارد که با دریدن پرده‌ی جهل  و نقابِ نادانی، می‌تواند واقعیت را از غیر واقعیت بازشناسد و واقعیت، شناختنی  است.
کدام واقعیت؟ من برخلاف او، ندانم‌گرا و لاادری‌گو  هستم:

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معمّا، نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی تو و من
چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من

از پشتِ در، صدای همهمه می‌آید
و من دلم ربوده‌ی آوازی‌ست که زمزمه‌ی همزمانِ زندانیان و زندا‌‌ن‌بان است
و من چه‌قدر دلم می‌خواهد حق با عارفان باشد
و من دلم با شانکارا و مولاناست

اما از کجا معلوم؟
که این‌همه نجوا و همهمه، تنها صداهای درون سَر آدمی و بازآفریده‌ی بدون ما به اِزایِ آرزویی دور و دراز، یا مخلوقِ میلی نامعلوم و برنیامدنی در جانِ او نباشد؟

شاید تنها شباهت من و مولانا و شانکارا، استفاده از استعاره‌ی "پَرده" باشد.
بی‌پرده‌تر از این نمی‌توانستم درباره آن‌چه در ذهن و ضمیرم در حوالی این بن‌بستِ فلسفی می‌گذرد سخنی بگویم!

#عبدالحمید_ضیایی

🔸کاباره‌ی عدم
(سی روایت از تردید، طرب و تنهاییِ خیام نیشابوری)
🔹پاره‌ی یازدهم: توهّم عظیم کیهانی!

.
🆔
@abdolhamidziaei
🆔 @Sayehsokhan
03- @sokhanranihaa - عبدالحمید ضیایی - آشنایی با عرفان‌های شرقی(عرفان…
@sokhanranihaa
🔊 فایل صوتی

دکتر سید #عبدالحمید_ضیایی

🔰 آشنایی با عرفان‌های شرقی(عرفان ژاپن)

🔹"ذن‌بودیسم؛ زیستن در آناتِ گذرا "

۱۷بهمن ۱۴۰۱

🆔@abdolhamidziaei
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹️#غزل_تازه

آن دورها، انگار وَهمِ سایه‌ای پیداست
یک سایه که آمیزه‌ی بیداری و رؤیاست

یک عمر، از خوابی به خوابی تازه لغزیدم؛
آواره‌ام در خویش، مدت‌هاست، مدت‌هاست...

 آهسته با تردید گفتی: دوستت دارم!
شد باورم، از یاد بُردم آدمی تنهاست

روزی به مبدأ یا به مقصد بازخواهد گشت؟
این نامه‌ که بی‌نام و بی‌امضا و ناخواناست

آتشفشانی در دهانِ کوهِ مسدودم
گاهی فرار از دست خود، دشوار و بی‌معناست

از خواب آهو می‌پرم چون لاک‌پُشتی پیر
باران و باد و جاده، نام دیگرِ بوداست

سرگشته‌ی اندوهیادی دل‌نواز و دور
گیسویِ موجاموج وحلقه‌حلقه‌ی دریاست
 
از روزگار و حیله‌های حکمت‌آمیزش
آموختم که غم همیشه پرچم‌اش بالاست!

من هم نباشم، زندگی در ذاتِ شب جاری‌ست
من هم نباشم این جهانِ رنج‌ها زیباست...


#عبدالحمید_ضیایی

@abdolhamidziaei
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#غزل_بخوانیم

کوتاه کن ای عشق! دیگر داستان‌ات را
شامِ خیانت شو، بنوشان شوکران‌ات را 

روی زمین، جز رنج انسان‌ها خُدایی نیست
تا کی بپیمایم تُهی‌ژَرف آسمان‌ات را؟
 
چِلّه نشستم، گُم شدم هفتاد بار از خویش
از بَر شدم هر هفت شهر و هفت‌خوان‌ات را

پیوندها، بازارِ آزار است و بیزاری
دیگر نمی‌خواهم، نه سود و نه زیا‌ن‌ات را
 
در اشتیاق صبحدم، آواره‌ و نومید
پرسیدم از باران و باد و شب، نشان‌ات را

با این‌که در تردید می‌میرم، نمی‌خواهم
زاده‌شدن در ناکُجای بی‌کران‌ات را

هرچند جان را جز جمال تو مجالی نیست
هرچند دیدم حُسن و شیرینی و آن‌ات را

این دل که دیدی، زخمِ وَهم‌آمیزِ تنهایی‌ست
حالا برو با خود بِبَر تیروکمان‌ات را...


#عبدالحمید_ضیایی

 @abdolhamidziaei
🆔 @Sayehsokhan
گُریختی ز خود و غرقِ ازدحام شدی
مبارک است که محبوبِ خاص و عام شدی!

چه بود مِهر تو ای آفتابِ تَٓنگِ غروب؟
درست وقتِ سَحر، ماهِ نُقره‌‌‌فام شدی

به آبیاریِ گُل‌های کاغذی، تا کِی؟
به شوقِ خویش بگویم که تو حرام شدی!

درختِ عاشقِ دریا، شکست؛ قایق شد
تو نیز آینه بودی و خشتِ خام شدی!

#عبدالحمید_ضیایی

#سلام_صبحتون_بخیر

🆔 @Sayehsokhan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❇️نگاه متفاوت شمس تبریزی به خدا
برشی از درسگفتار شرح مقالات شمس تبریزی
#عبدالحمید_ضیایی

#خدای_بی‌صورت
#خودت_را_بشناس

@abdolhamidziaei
🔹این بود زندگی؟

ایلیا! ایلیا! ما فقط پاسخِ یک پرسش را می‌دانیم اما دریغا که آن پرسش را هرگز از ما نخواهند پرسید...
در لحظه‌لحظه‌ی همین زندگی که دَمیدن در حُباب است (و در ترکیدنِ آن تردیدی نیست)، در آناتِ همین وجود و حضورِ شکننده، باید بکوشیم که از آشفتگی، به شگفتی و شکُفتگی برسیم.

 می‌دانم با نگرانیِ و اشتیاق زیستن، سخت و تلخ است. اما راستش را بخواهی، با همین جاودانگی‌هایِ نمادینِ کوتاهِ خنده‌دار هم می‌شود از زندگی که نامِ دیگرِ نیستی است زهر‌زُدایی کرد.

احساس می‌کنم که تا دیر نشده باید کاری کرد. زندگی را نباید به تعویق انداخت و معطل و منتظرِ فردا گذاشت!
از کجا معلوم که زندگی همین کلَمِ برگا‌بَرگ نباشد که برگِ آخرش فرقی با برگِ اول ندارد. شاید هم پیازی پوست بر پوست بر پوست...

ما جز امید چاره‌ای نداریم ایلیا! اما هر بلایی بر سر بنی‌آدم آمده از «امید بی‌جهت» و خوش‌بینی افراطی بوده است.
حالا هم این‌ کلمات سرگردان را به خودم و تو یادآوری می‌کنم تا در مواجهه با ورق‌های آخر، مبهوت و سرخورده نپرسیم که؛
-  این بود زندگی؟

#عبدالحمید_ضیایی
#بصیرتهای_بیهوده
#نشر_هزاره_ققنوس
@abdolhamidziaei

🆔 @sayehsokhan
🍃پاداش سکوت

ایلیا! گمان نمی‌کنم هیچ حرفی را در جهان بشود پیدا کرد که گفتنش بهتر از نگفتنِ آن باشد.
روشنایِ درون، مُزدِ اشتیاقِ نگفتن است، آرَمیدگیِ روان، پاداشِ سکوت ماست. مراقبه‌هایِ رسیدگان، به روشنی رسیدگان و بیدار‌شُدِگان را گاهی به خاطر بیاور؛ مُراقبه، همان مراقبت و مواظبت است، دربانِ دل و ذهن و زبانِ خود بودن.

سال‌ها پیش، یک روز از بودا در کوچه‌های شلوغ و آلوده‌ی شهر دِهلیِ کهنه شنیدم که آهسته می‌گفت:
«هرچه خواستی بگویی، نخست اندکی بیندیش که آیا این سخن واقعیت دارد؟ آیا این سخن لازم است؟ و آیا این سخن از روی مهر و شفقت است یا نه؟ بعد آن را بر زبانت جاری کن»

حالا پس از سال‌ها یاد حرف بودا افتاده‌ام. دارم در خیابانِ بی‌پایانِ ولیعصر تهران راه می‌روم؛ آسمان سربی و شاخه‌های عریان بالای سرم، برگ‌های خشکیده زیر پایم، و در هیچ‌جا صدایی به گوش نمی‌رسد.

از سفرِ درون که برمی‌گردم حیرت‌زده می‌بینم‌که زیر لب مشغولِ زمزمه‌ی این هایکوی ژاپنی بوده‌ام:
«بازویم را بالشِ سَر می‌کنم؛
احساس می‌کنم دلداده‌ی خویشم
  زیر ماهِ مه‌آلود... »

#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei

🆔 @sayehsokhan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍃 تراژدی، کمدی، بازی، رنج، رقص،...
استعاره‌ی زندگی شما کدام است؟
بحثی درباره ضرورت و اهمیت استعاره‌ها در کیفیت زندگی آدمی
✴️ #عبدالحمید_ضیایی

@abdolhamidziaei
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دلایل اقبال به آیین بودا در جهان امروز
برشی از درسگفتار آنلاین آشنایی با عرفانهای شرقی
#عبدالحمید_ضیایی
موسسه #سروش_مولانا
@abdolhamidziaei