نشر سایه سخن
از 50نفر پرسیدن اگه میتونستید یک قانون رو تغییر بدید توی کشور کدومو تغییر میدادید جواباشون جالبه! برامون بنویسید که شما اگه میتونستید چی رو تغییر میدادید؟ 🙏🙏 🆔 @SayehSokhan
#افشار : باسلام. باسپاس از مطالب زیبای شما.
من اگر می توانستم قانونی را تغییر بدهم این قانون بود که تمامی نیروهای رسمی و راس کار کشور جوانان تحصیل کرده باشند. جوانانی که الان به هر دلیل بی موجه ای بیکار هستند. برای انتخاب رئیس جمهوری کشور سن تعیین می کردم و سن انتخابی ام جوانان بود. به جوانان در کشورم عرصه می دادم و به آنها اجازه خطاو آزمون می دادم.
----------------
#مهدی :
سربازی اجباری رو تغییر میدم
-----------------
خانم #فخری:
بــا درود و ســپــاس
مــن اگــه مــیــتــونــســتــم قــانــونــے رو عــوض ڪــنــم قــانــون آمــوزش و پــرورش رو تــغــیــیــر مــیــدادم ایــن همــه تــســت رو از مــدارس بــرمــیــداشــتــم اجــازه مــیــدادم بــچــه ها بــتــونــن ڪــودڪــے ڪــنــن آزمــون وخــطــا ڪــنــن رقــابــت رو از بــیــن بــچــه ها بــرمــیــداشــتــمــ
چــون مــا بــایــد بــدونــیــم هر انــســان روے زمــیــن حــداقــل یــه تــوانــایــے داره وبــایــد مــســیــر زنــدگــیــش رو بــر اســاس اون تــوانــایــے ریــخــتــه شــه و بــا فــعــالــیــتــهاے مــخــتــلــف یــا ڪــارگــاه هاے مــخــتــلــف مــیــشــه اســتــعــداد و تــوانــایــے بــچــه ها رو پــیــدا ڪــرد و مــســیــر زنــدگــیــشــونــو بــر همــون اســاس پــایــه ریــزے ڪــرد
------------
#آشنا :
سلام.وقت بخیر
اگر قرار بود قانونی را تغییر دهم. دستان پینه بسته زحمت کشان را مقدس تر از هر تندیسی معرفی میکردم.تا مردم هر آنچه که می بینند را باور کنند
---------
خانم #لیلا:
من اگر ميتونستم قانوني تغيير بدم
حق آزادي فرديت هر فرد براي خودش مخصوصا زنان
و بازكردن چشم آنان به دنيايي ژرف تر
وعميق تركردن آنان بواسطه مطالعه
و اينكه انسان بعد از خداوند اشرف مخلوقاته
وبه واسطه استعدادهای ذاتي خودتا ناكجاآباد ميتونه پيش بره وكشف كنه وهرگز نبايد اجازه بده به اون ترس و احساس گناه غلبه كنه
خودم مجري ميشدم و بر در هر خانه ميكوبيدم
ميگفتم مردم بيدار بشيد وخودتون رو از روزمرگي، از غم و از حوادث نجات بديد؛ چرا كه خداوندي كه ما را آفريده هرگز براي ما بدي و شرنمي خواد، بلكه ما رو در عشق وشادي آفريده.
ما خودمان براي خودمان توليد شر و اندوه ميكنيم و زندگي چيزي جز خوبي و نيكي نيست...
جهنم عذاب خدا نيست جهنم بواسطه رنجيست كه ما با اعمال نادرستمون به خودمان ميدهيم ....
خلاصه قانوني كه من وضع ميكردم دنيايي بود پر از آزادي پر از مهر و محبت و تلاش و يكرنگي و حس عميق نوع دوستي و جهاني برابر.
-------------
خانم #کوثری:
سلام. وقت بخير
من اگه ميتونستم مفسدان اقتصادى را از ريز و درشت مجازات ميكردم تا ديگه كسى جرات خوردن حق مردم را نداشته باشد. در درجه دوم آزادى بيان و عقايد و رفع تبعيض هاى قوميتى و مذهبى و جنسيتى
-----------
خانم #مژگان :
اگه می تونستم یه قانون رو تغییر بدم این بود:
بچه ها فقط بچگی کنن:
1 دوره ی دبستان رو بیشتر به بازی اختصاص می دادم، و موارد درسی فقط در حوزه ی پرورش خلاقیت هاشون باشه
2 هیچ بچه ای رو در حال کار کشیدن ازش( بیگاری) نبینیم
--------
خانم #مریم:
قانون اساسی رو تغییر میدم و
قانون انسانی ش میکردم
-----------
خانم #لیلا:
سلام.وقتتون بخیر
اگر قرار بود قانون را تغییر بدم ،کارت زنی مراکز تحقیقاتی را برمی داشتم هیچ هیچ هیچ تاثیری بر عملکرد فرد دانشی نداره.
-----------
من اگر می توانستم قانونی را تغییر بدهم این قانون بود که تمامی نیروهای رسمی و راس کار کشور جوانان تحصیل کرده باشند. جوانانی که الان به هر دلیل بی موجه ای بیکار هستند. برای انتخاب رئیس جمهوری کشور سن تعیین می کردم و سن انتخابی ام جوانان بود. به جوانان در کشورم عرصه می دادم و به آنها اجازه خطاو آزمون می دادم.
----------------
#مهدی :
سربازی اجباری رو تغییر میدم
-----------------
خانم #فخری:
بــا درود و ســپــاس
مــن اگــه مــیــتــونــســتــم قــانــونــے رو عــوض ڪــنــم قــانــون آمــوزش و پــرورش رو تــغــیــیــر مــیــدادم ایــن همــه تــســت رو از مــدارس بــرمــیــداشــتــم اجــازه مــیــدادم بــچــه ها بــتــونــن ڪــودڪــے ڪــنــن آزمــون وخــطــا ڪــنــن رقــابــت رو از بــیــن بــچــه ها بــرمــیــداشــتــمــ
چــون مــا بــایــد بــدونــیــم هر انــســان روے زمــیــن حــداقــل یــه تــوانــایــے داره وبــایــد مــســیــر زنــدگــیــش رو بــر اســاس اون تــوانــایــے ریــخــتــه شــه و بــا فــعــالــیــتــهاے مــخــتــلــف یــا ڪــارگــاه هاے مــخــتــلــف مــیــشــه اســتــعــداد و تــوانــایــے بــچــه ها رو پــیــدا ڪــرد و مــســیــر زنــدگــیــشــونــو بــر همــون اســاس پــایــه ریــزے ڪــرد
------------
#آشنا :
سلام.وقت بخیر
اگر قرار بود قانونی را تغییر دهم. دستان پینه بسته زحمت کشان را مقدس تر از هر تندیسی معرفی میکردم.تا مردم هر آنچه که می بینند را باور کنند
---------
خانم #لیلا:
من اگر ميتونستم قانوني تغيير بدم
حق آزادي فرديت هر فرد براي خودش مخصوصا زنان
و بازكردن چشم آنان به دنيايي ژرف تر
وعميق تركردن آنان بواسطه مطالعه
و اينكه انسان بعد از خداوند اشرف مخلوقاته
وبه واسطه استعدادهای ذاتي خودتا ناكجاآباد ميتونه پيش بره وكشف كنه وهرگز نبايد اجازه بده به اون ترس و احساس گناه غلبه كنه
خودم مجري ميشدم و بر در هر خانه ميكوبيدم
ميگفتم مردم بيدار بشيد وخودتون رو از روزمرگي، از غم و از حوادث نجات بديد؛ چرا كه خداوندي كه ما را آفريده هرگز براي ما بدي و شرنمي خواد، بلكه ما رو در عشق وشادي آفريده.
ما خودمان براي خودمان توليد شر و اندوه ميكنيم و زندگي چيزي جز خوبي و نيكي نيست...
جهنم عذاب خدا نيست جهنم بواسطه رنجيست كه ما با اعمال نادرستمون به خودمان ميدهيم ....
خلاصه قانوني كه من وضع ميكردم دنيايي بود پر از آزادي پر از مهر و محبت و تلاش و يكرنگي و حس عميق نوع دوستي و جهاني برابر.
-------------
خانم #کوثری:
سلام. وقت بخير
من اگه ميتونستم مفسدان اقتصادى را از ريز و درشت مجازات ميكردم تا ديگه كسى جرات خوردن حق مردم را نداشته باشد. در درجه دوم آزادى بيان و عقايد و رفع تبعيض هاى قوميتى و مذهبى و جنسيتى
-----------
خانم #مژگان :
اگه می تونستم یه قانون رو تغییر بدم این بود:
بچه ها فقط بچگی کنن:
1 دوره ی دبستان رو بیشتر به بازی اختصاص می دادم، و موارد درسی فقط در حوزه ی پرورش خلاقیت هاشون باشه
2 هیچ بچه ای رو در حال کار کشیدن ازش( بیگاری) نبینیم
--------
خانم #مریم:
قانون اساسی رو تغییر میدم و
قانون انسانی ش میکردم
-----------
خانم #لیلا:
سلام.وقتتون بخیر
اگر قرار بود قانون را تغییر بدم ،کارت زنی مراکز تحقیقاتی را برمی داشتم هیچ هیچ هیچ تاثیری بر عملکرد فرد دانشی نداره.
-----------
۱۸. خانم #لیلا:
سلام
نظرم اين هست كه اشتباه اكثريت مردم مردم ما اين هست كه همه چيزرادر ازدواج مي بينند .
همه راه حل ها ،همه مسايل .همه ناكاميهاي درون شخص ،بايك ازدواج خوب درست ميشه .
كه ازدواج خوب هم ازنظراكثريت .ظاهرخيلي خوب خانواده خوب به همراه پول زياد ،مدرك بالا ،و....تعريف مي شه .يك پسر يا يك دختر،تمام مسايلش با يك ازدواج خوب حل مي شه .
صدرصداشتباه هست .
چون ازبنيادهمه چيزتقريبا مشكل داره .
يكي بحث تفكروانديشيدن دركشورما هست كه به بحث اموزش برمي گرده
وقتي اموزش وپرورش ما براي انديشيدن وحل مساله و....ازهمون پايه به پسرودخترما روندي نمي ده وآموزش خاصي نداره خوب همين پس ودخترواردجامعه ميشه وقراره خانواده تشكيل بده
وبحث مطالعه ست دركشورمون
كه اونم تعدادكمي به اين مهم توجه مي كنن .
وبعدبحث هم چشمي وغربي گرايي وخيلي مسايل ديكه
تاوقتي ما خودمون تك تك جيزي رانفهميدم وپيدانكرديم
ومدام به دست اين اون نگاه مي كنيم يعني فكرمون مطلق به اين واونه
وساخته وپرورش خودمون نيست
دربيشترمسايل دجارمشكليم
به نظرم يه ازدواج خوب ودرست يه بحث ريشه اي
اززيربنا بايددرست بشه
يعني من پدرمن مادرازقبل ازتولدفرزندم فكرپروريدنقدرت فكرفرزندم باشم اموزش وپرورش من اموزش وپرورش انسانگرا وفعالانه اي باشه بجه من توي محيط پويايي رشدكنه به بيشترنيازهاش پاسخ داده بشه جراكه بابا وردت نيازها باعث ميشه اون پسريادختربه بيشت بلوغ ها دست پيداكنه وبعدوارددانشكاه وجامعه مي شه تابتونه به خودباوري وكارامدي برسه وبعدواردمقوله ازدواج
ازدواج بابد فردبه پختگي لازم برسه ازدواج سن نميشناسه
هروقت فردبه بختگي لازم ازدرون ازاجتماع رسيد روابط پايدار..كسب درامد
اون موقع مي تونه دست به يه ازدواج مرفق بزنه ..
ماايرانيها عجله داريم
بدوبدو
دخترشوهربديم پسرزن بديم همينكه پسرپولداربوديه نماي ظاهري كمي هم دين وايمان پس ديكه خوبه ..
كاركردن دخترهم يه مسيله شخصي
دختراكردوست داشته باشه تواجتماع باشه كاركردن براش پسنديده ست وگرنه دخترهيج وظيفه اي نداره كاروبه دوش كشيدن مسايل بيرون براساس نوع خلقت اقايان به عهده آقايون ..
نه خانمها
وظيفه يك خانم دادن عشق وعاطفه وملاطفت وپايه كذاري يك زندگي شيرينه
اگر مسوليت بيرون قبول كرداون فقط براي رشدخودش ولذتي كه ميبره وبلوغي كه براش اتفاق ميفته هست واكرهم بااقا مشاركت مي كنه ازلطف خيلي زيادشه ..
ودراخراينكه من دخترم به مردي ميدم
كه اول ايمان قوي ومحكم داشته باشه
ودوم پختكي براي ازدواج داشته باشه
وسوم دروني پرازعاطفه ومحبت داشته باشه
كه دخترم بتونه روي شانه هاش تكيه كنه
مساله پول وماديات باكمي مديريت .وبلاخره توكل به خداوندوداشتن هوش وعقلشون .
وبالآخرة ارتباطهاي مناسب وتلاش وحركت بهرحال حل ميشه
همه كه همه چي ازاول نداشتن وحدتهم كه همه جي ازاول به هركسي نمي ده
بايدزحمت كشيدرنج زندگي خوردتابشه زندگي داشت
ماايرانيها پرتوقع شديم فردگراشديم
سنگ دل شديم همه چي بهترين مي خوايم
يه شبه مي خوايم مقايسه گرشديم
وخلاصه الي آخر......
🆔 @SayehSokhan
سلام
نظرم اين هست كه اشتباه اكثريت مردم مردم ما اين هست كه همه چيزرادر ازدواج مي بينند .
همه راه حل ها ،همه مسايل .همه ناكاميهاي درون شخص ،بايك ازدواج خوب درست ميشه .
كه ازدواج خوب هم ازنظراكثريت .ظاهرخيلي خوب خانواده خوب به همراه پول زياد ،مدرك بالا ،و....تعريف مي شه .يك پسر يا يك دختر،تمام مسايلش با يك ازدواج خوب حل مي شه .
صدرصداشتباه هست .
چون ازبنيادهمه چيزتقريبا مشكل داره .
يكي بحث تفكروانديشيدن دركشورما هست كه به بحث اموزش برمي گرده
وقتي اموزش وپرورش ما براي انديشيدن وحل مساله و....ازهمون پايه به پسرودخترما روندي نمي ده وآموزش خاصي نداره خوب همين پس ودخترواردجامعه ميشه وقراره خانواده تشكيل بده
وبحث مطالعه ست دركشورمون
كه اونم تعدادكمي به اين مهم توجه مي كنن .
وبعدبحث هم چشمي وغربي گرايي وخيلي مسايل ديكه
تاوقتي ما خودمون تك تك جيزي رانفهميدم وپيدانكرديم
ومدام به دست اين اون نگاه مي كنيم يعني فكرمون مطلق به اين واونه
وساخته وپرورش خودمون نيست
دربيشترمسايل دجارمشكليم
به نظرم يه ازدواج خوب ودرست يه بحث ريشه اي
اززيربنا بايددرست بشه
يعني من پدرمن مادرازقبل ازتولدفرزندم فكرپروريدنقدرت فكرفرزندم باشم اموزش وپرورش من اموزش وپرورش انسانگرا وفعالانه اي باشه بجه من توي محيط پويايي رشدكنه به بيشترنيازهاش پاسخ داده بشه جراكه بابا وردت نيازها باعث ميشه اون پسريادختربه بيشت بلوغ ها دست پيداكنه وبعدوارددانشكاه وجامعه مي شه تابتونه به خودباوري وكارامدي برسه وبعدواردمقوله ازدواج
ازدواج بابد فردبه پختگي لازم برسه ازدواج سن نميشناسه
هروقت فردبه بختگي لازم ازدرون ازاجتماع رسيد روابط پايدار..كسب درامد
اون موقع مي تونه دست به يه ازدواج مرفق بزنه ..
ماايرانيها عجله داريم
بدوبدو
دخترشوهربديم پسرزن بديم همينكه پسرپولداربوديه نماي ظاهري كمي هم دين وايمان پس ديكه خوبه ..
كاركردن دخترهم يه مسيله شخصي
دختراكردوست داشته باشه تواجتماع باشه كاركردن براش پسنديده ست وگرنه دخترهيج وظيفه اي نداره كاروبه دوش كشيدن مسايل بيرون براساس نوع خلقت اقايان به عهده آقايون ..
نه خانمها
وظيفه يك خانم دادن عشق وعاطفه وملاطفت وپايه كذاري يك زندگي شيرينه
اگر مسوليت بيرون قبول كرداون فقط براي رشدخودش ولذتي كه ميبره وبلوغي كه براش اتفاق ميفته هست واكرهم بااقا مشاركت مي كنه ازلطف خيلي زيادشه ..
ودراخراينكه من دخترم به مردي ميدم
كه اول ايمان قوي ومحكم داشته باشه
ودوم پختكي براي ازدواج داشته باشه
وسوم دروني پرازعاطفه ومحبت داشته باشه
كه دخترم بتونه روي شانه هاش تكيه كنه
مساله پول وماديات باكمي مديريت .وبلاخره توكل به خداوندوداشتن هوش وعقلشون .
وبالآخرة ارتباطهاي مناسب وتلاش وحركت بهرحال حل ميشه
همه كه همه چي ازاول نداشتن وحدتهم كه همه جي ازاول به هركسي نمي ده
بايدزحمت كشيدرنج زندگي خوردتابشه زندگي داشت
ماايرانيها پرتوقع شديم فردگراشديم
سنگ دل شديم همه چي بهترين مي خوايم
يه شبه مي خوايم مقايسه گرشديم
وخلاصه الي آخر......
🆔 @SayehSokhan
#لیلا_اسفندیاری، کوهنورد ایرانی، یکی از زنان مورد علاقهی من در زندگی است. زنی که علیرغم تمام سختی هایی که به عنوان یک زن کشید هیچ وقت آرزو نکرد که مرد به دنیا آمده بود.
زنی که پیشرو بود، سر خم نکرد و تقدیرش را خودش رقم زد. زنی که بیست و دو بار دماوند را فتح کرد، اولین زن ایرانی بود که به هیمالیا رفت، سرپرست گروه شش نفره ی مردانه ای بود که کوهستان قاتل نانگاپاربات را فتح کرد.
لیلا در یک خانواده مرفه به دنیا آمد، پدرش به خاطر اینکه حقوق، مناسب زنان نیست بهش اجازه تحصیل در این رشته را نداد، میکروبیولوژی خوند، لیلا راه زندگی اش را خودش انتخاب کرد.
با تمام سختیها از خانواده اش جدا شد، شبانهروز کار کرد، از تدریس و کار در کارخانه دستمال کاغذی تا کار در بیمارستان ولی عشقش به کوهنوردی، غارنوردی و صخره نوردی را هیچ وقت از یاد نبرد.
به گفته خودش با کوله قرضی و لباس تاناکورا شروع کرد، گاهی اوقات حتی کرایه برگشت یا پول یک استکان چای را نداشت.
خطرپذیر بود و قلدریهایش گاهی دیگران را هم تسلیم میکرد که دست از نصیحت کردنش بردارند و فقط تماشایش کنند. چه زمانی که دختر خانه بود و با سماجت خانه را ترک کرد و در اتاقی اجارهای که نه آشپزخانه داشت و نه حمام ؛ زندگی مجردی را شروع کرد چه زمانی که یک شبه تصمیم گرفت شغلش را رها کند و بیخیال حساب بانکی و اجاره خانه و هزینههای زندگی شود !
میل غیرقابل کنترل او برای صعود قلهها آنقدر بود که تیر آخر را در آخرین سفرش زد و برای تأمین هزینههای سفر، خانهاش را فروخت. در راه رفتن به فرودگاه مبلغی را که به دوستی قرض داشت کارت به کارت کرد و به دوستانی که برای بدرقهاش رفته بودند گفت: «خب دیگر، حساب بانکیام هم خالی شد. از این سفر برگردم باید بروم گدایی.»
لیلا نخستین زنی بود که غار "پراو" عمیقترین غار ایران را که پیمایش کامل آن آرزوی بسیاری از کوهنوردان و غارنوردان است، تا انتها رفت. همان سفری که ویکتوریا کیانی راد و امیر احمدی جانشان را از دست دادند. قرار بود لیلا و ویکتوریا نخستین زنهای فاتح این غار مخوف باشند اما ویکتوریا در بین راه ماند و در همان غار دفن شد.
لیلا تا مدتها اوضاع روحی به هم ریختهای داشت اما تنها راه آرام گرفتن را در طبیعت میدید پس دوباره کوله اش را بست و راهی شد تا بشود نخستین زنی که قله دماوند را از مسیر دره یخار صعود کرد. همان صعودی که بعد از فرود، مستقیم رفت اتاق عمل و یکبار
دیگر کمرش را عمل كرد.
همه ی زندگی و اندوخته اش را صرف کاری کرد که عاشقش بود تا جایی که برای رفتن به هیمالیا خونه اش را فروخت. لیلای تنهای ایران که بدون تجهیزات و اسپانسر به هیمالیا رفت.
در میان کمپ های مجهز دیگر کوهنوردان لیلای ایران؛ تنهای تنها بود. صعود قله هشت هزار متری گاشربروم آخرین سفر لیلا بود. قله را صعود کرد و چند قدمی که پایین آمد پایش سر خورد و سیصدمتر سقوط کرد. پیکرش همانجا ماند؛ هفت هزار متر بالاتر از زمینی که برای او کوچک بود!
وصیتش این بود که اگه تو کوه کشته شدم، بگذارید جنازه ام همانجا بمونه تا بتونم از اوج به دنیا نگاه کنم، بگذارید کوه آرامگاه ابدی من باشه. سال نود به این خواسته اش رسید، در راه بازگشت از قله گاشربروم، یکی از سیزده قله بلند بالای هشت هزار متر دنیا، سقوط کرد، پیکرش بنا به خواسته خودش همونجا، بین یخ ها باقی موند.
معدود آدم هایی شهامت این را دارند که در راه و مسیری که خودشان برمی گزینند زندگی کنند و از آن ها معدودتر و کم شمارتر کسانی که شهامت آن را دارند که در آن راه بمیرند.
سخت زندگی کرد و زیبا از دنیا رفت
#ناشناس
🆔 @SayehSokhan
زنی که پیشرو بود، سر خم نکرد و تقدیرش را خودش رقم زد. زنی که بیست و دو بار دماوند را فتح کرد، اولین زن ایرانی بود که به هیمالیا رفت، سرپرست گروه شش نفره ی مردانه ای بود که کوهستان قاتل نانگاپاربات را فتح کرد.
لیلا در یک خانواده مرفه به دنیا آمد، پدرش به خاطر اینکه حقوق، مناسب زنان نیست بهش اجازه تحصیل در این رشته را نداد، میکروبیولوژی خوند، لیلا راه زندگی اش را خودش انتخاب کرد.
با تمام سختیها از خانواده اش جدا شد، شبانهروز کار کرد، از تدریس و کار در کارخانه دستمال کاغذی تا کار در بیمارستان ولی عشقش به کوهنوردی، غارنوردی و صخره نوردی را هیچ وقت از یاد نبرد.
به گفته خودش با کوله قرضی و لباس تاناکورا شروع کرد، گاهی اوقات حتی کرایه برگشت یا پول یک استکان چای را نداشت.
خطرپذیر بود و قلدریهایش گاهی دیگران را هم تسلیم میکرد که دست از نصیحت کردنش بردارند و فقط تماشایش کنند. چه زمانی که دختر خانه بود و با سماجت خانه را ترک کرد و در اتاقی اجارهای که نه آشپزخانه داشت و نه حمام ؛ زندگی مجردی را شروع کرد چه زمانی که یک شبه تصمیم گرفت شغلش را رها کند و بیخیال حساب بانکی و اجاره خانه و هزینههای زندگی شود !
میل غیرقابل کنترل او برای صعود قلهها آنقدر بود که تیر آخر را در آخرین سفرش زد و برای تأمین هزینههای سفر، خانهاش را فروخت. در راه رفتن به فرودگاه مبلغی را که به دوستی قرض داشت کارت به کارت کرد و به دوستانی که برای بدرقهاش رفته بودند گفت: «خب دیگر، حساب بانکیام هم خالی شد. از این سفر برگردم باید بروم گدایی.»
لیلا نخستین زنی بود که غار "پراو" عمیقترین غار ایران را که پیمایش کامل آن آرزوی بسیاری از کوهنوردان و غارنوردان است، تا انتها رفت. همان سفری که ویکتوریا کیانی راد و امیر احمدی جانشان را از دست دادند. قرار بود لیلا و ویکتوریا نخستین زنهای فاتح این غار مخوف باشند اما ویکتوریا در بین راه ماند و در همان غار دفن شد.
لیلا تا مدتها اوضاع روحی به هم ریختهای داشت اما تنها راه آرام گرفتن را در طبیعت میدید پس دوباره کوله اش را بست و راهی شد تا بشود نخستین زنی که قله دماوند را از مسیر دره یخار صعود کرد. همان صعودی که بعد از فرود، مستقیم رفت اتاق عمل و یکبار
دیگر کمرش را عمل كرد.
همه ی زندگی و اندوخته اش را صرف کاری کرد که عاشقش بود تا جایی که برای رفتن به هیمالیا خونه اش را فروخت. لیلای تنهای ایران که بدون تجهیزات و اسپانسر به هیمالیا رفت.
در میان کمپ های مجهز دیگر کوهنوردان لیلای ایران؛ تنهای تنها بود. صعود قله هشت هزار متری گاشربروم آخرین سفر لیلا بود. قله را صعود کرد و چند قدمی که پایین آمد پایش سر خورد و سیصدمتر سقوط کرد. پیکرش همانجا ماند؛ هفت هزار متر بالاتر از زمینی که برای او کوچک بود!
وصیتش این بود که اگه تو کوه کشته شدم، بگذارید جنازه ام همانجا بمونه تا بتونم از اوج به دنیا نگاه کنم، بگذارید کوه آرامگاه ابدی من باشه. سال نود به این خواسته اش رسید، در راه بازگشت از قله گاشربروم، یکی از سیزده قله بلند بالای هشت هزار متر دنیا، سقوط کرد، پیکرش بنا به خواسته خودش همونجا، بین یخ ها باقی موند.
معدود آدم هایی شهامت این را دارند که در راه و مسیری که خودشان برمی گزینند زندگی کنند و از آن ها معدودتر و کم شمارتر کسانی که شهامت آن را دارند که در آن راه بمیرند.
سخت زندگی کرد و زیبا از دنیا رفت
#ناشناس
🆔 @SayehSokhan
Telegram
attach 📎
کتاب #تولستوی_و_مبل_بنفش
نوشته #نینا_سنکویچ
ترجمه #لیلا_کرد
علاقهمندان به کتاب صوتی میتوانند با صدای خانم مریم پاکذات بشنوند☺️
👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼
🆔@Sayehsokhan
نوشته #نینا_سنکویچ
ترجمه #لیلا_کرد
علاقهمندان به کتاب صوتی میتوانند با صدای خانم مریم پاکذات بشنوند☺️
👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼
🆔@Sayehsokhan
کتاب #تولستوی_و_مبل_بنفش
نوشته #نینا_سنکویچ
ترجمه #لیلا_کرد
📚 ما به کتابهایی همانند کتاب تولستوی و مبل بنفش نیاز داریم که اثرشان بر ما مثل اثر یک فاجعه باشد؛ کتابهایی که عمیقاً متأثرمان کنند؛ مثل تأثیر مرگ کسی که بیشتر از خودمان دوستش داشتیم؛ مثل تبعیدشدن به جنگلهایی دور از همه؛ مثل یک خودکشی.
کتاب باید همچون تیشهای باشد برای شکستن دریای یخزدۀ درونمان.
این کتاب برای همه است. برای آنها که میخواهند با خواندن کتابی، دربارهی کتابها بدانند و با خواندن یک کتاب، در لذت خواندن چندین کتاب دیگر نیز شریک باشند.
🆔 @Sayehsokhan
نوشته #نینا_سنکویچ
ترجمه #لیلا_کرد
📚 ما به کتابهایی همانند کتاب تولستوی و مبل بنفش نیاز داریم که اثرشان بر ما مثل اثر یک فاجعه باشد؛ کتابهایی که عمیقاً متأثرمان کنند؛ مثل تأثیر مرگ کسی که بیشتر از خودمان دوستش داشتیم؛ مثل تبعیدشدن به جنگلهایی دور از همه؛ مثل یک خودکشی.
کتاب باید همچون تیشهای باشد برای شکستن دریای یخزدۀ درونمان.
این کتاب برای همه است. برای آنها که میخواهند با خواندن کتابی، دربارهی کتابها بدانند و با خواندن یک کتاب، در لذت خواندن چندین کتاب دیگر نیز شریک باشند.
🆔 @Sayehsokhan