آموزشکده توانا
56.1K subscribers
31.6K photos
37.2K videos
2.55K files
19.1K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
کانون نویسندگان ایران در بیانیه‌ای اعلام کرده که حاکمیت آزادی‌ستیز بکتاش آبتین را به قتل رسانده‌است.

کانون نویسندگان تاکید کرده است که قتل بکتاش آبتین عامدانه بوده است.

در بخشی از این بیانیه آمده، « کانون نویسندگان ایران چنان که پیش از این بارها اعلام کرده است، حاکمیت جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی و امنیتی آن را عامل و مسئول فاجعه‌ی مرگ و بلکه قتل تبهکارانه‌ی بکتاش آبتین می‌داند و صدای دادخواهی خود را به گوش جهانیان می‌رساند و از همه‌ی آزادی‌خواهان، نهادهای مستقل هم‌سو و مدافعان حقوق بشر می‌خواهد چشم بر این جنایت نبندند و فریاد اعتراض خود را رساتر کنند.»

در این بیانیه از وضعیت سلامت زندانیان سیاسی و عقیدتی از جمله سه عضو دیگر این کانون نیز ابراز نگرانی شده است.

رضا خندان مهابادی، مبتلا به کروناست و کیوان باژن و آرش گنجی دیگر زندانیانی هستند که در این بیانیه از آنها نام برده شده است.

در این بیانیه آمده، «کانون نویسندگان بیم آن را دارد که با تداوم سیاست‌های جنایت‌کارانه فاجعه‌ای دیگر به بار آید»

متن کامل‌تر

#بکتاش_آبتین #کانون_نویسندگان_ایران #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بکتاش آبتین را کشتند؛ ولی صدایش را نمی‌توانند بکشند.

صدای این شاعر هنوز در گوش ما زنگ می‌زند که از «رویای مرمت انسان» می‌گوید.

از دستی که گلوله‌ها را به زمین بزند و پرچم سفید را بر فراز کند.

جمهوری اسلامی بکتاش آبتین را کشت چون با مرام گلوله آشناست نه با رنگ سفید صلح.

صدای شاعر همیشه تاریخ برقرار است؛ این جمهوری اسلامی است که خواهد رفت.

«جهنم است بی تو زندگی
ای شعر! رویای مرمت انسان
تو را می‌نویسم و
در آستین تمام دنیا
دنبال دستی می‌گردم
که گلوله را
به پرچمی سفید تبدیل کند
شعبده‌ای چنین را دوست دارم»

#بکتاش_آبتین #قتل_نویسندگان #کانون_نویسندگان_ایران #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
رضا براهنی، شاعر و منتقد ادبی ایرانی، درگذشت

خانواده رضا براهنی، شاعر، نویسنده و منتقد برجسته ادبیات، بامداد جمعه پنجم فروردین ماه از درگذشت او خبر دادند.

اکتای براهنی، فرزند آقای براهنی خبر درگذشت او را بدون اشاره به علت آن در شبکه اجتماعی اینستاگرام منتشر کرد. با این حال در سال‌های اخیر گزارش‌هایی مبنی بر بیماری آلزایمر او منتشر شده بود.

رضا براهنی ۸۶ ساله هنگام مرگ در تورنتوی کانادا به‌ سر می‌برد، جایی که او از نیمه دهه ۱۳۷۰ به آن مهاجرت کرده بود.

آقای براهنی از اعضای هیات موسس کانون نویسندگان ایران بود و مبارزه با سانسور دولتی در سال‌های پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران او را در برابر حکومت‌های ایران قرار داد.

بهار ۱۳۹۷ خبرگزاری ایلنا در گفت‌وگویی با اکتای براهنی به سانسور گسترده آثار او در جمهوری اسلامی پرداخت. آن گزارش فاش می‌کرد که کتاب‌های آقای براهنی برای سال‌ها نتوانسته بودند مجوز انتشار بگیرند به‌طوری که حتی ترجمه او از نمایشنامه «ریچارد سوم» شکسپیر نیز به سد سانسور وزارت ارشاد برخورده بود.

از جمله مشهورترین آثار رضا براهنی کتاب «خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» است، اثری که هم شامل برخی اشعار و هم دیدگاه‌های او در زمینه شعر می‌شود. «اسماعیل» و «ظل‌الله» دیگر کتاب‌های مهم او در حوزه شعر هستند.

رضا براهنی همچنین رمان‌های بحث‌انگیز و ماندگاری چون «آزاده خانم و نویسنده‌اش»، «رازهای سرزمین من» و «روزگار دوزخی آقای ایاز» را در کارنامه کاری خود دارد.

متن از رادیو فردا

https://goo.gl/7Fb9wY

لازم به ذکر است، رضا براهنی در جریان انقلاب ۵۷، تمام قد از آیت‌الله خمینی حمایت کرد، او در مقاله‌ای نوشت که هنوز «در گفته‌های امام خمینی حرفی ضد زن نیافته است و او مثل گاندی است» و ادامه می‌دهد که «انقلاب ایران نه‌تنها حقوق دموکراتیک ملیت‌ها و نه‌تنها حق حاکمیت مردمان بر سرنوشت خویش را تامین خواهد کرد، بلکه در آن، برابری مادی و معنوی، از هرلحاظ حاکم خواهد شد و جامعه‌ای سالم را به‌وجود خواهد آورد. برای همین است که انقلابیون جهان فریاد می‌زنند، زنده باد انقلاب ایران».

گذر زمان نشان داد که متاسفانه خوشبینی او و بسیاری دیگر، با واقعیت منطبق نبود.

#رضا_براهنی #سانسور #جمهوری_اسلامی #کانون_نویسندگان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
کانون نویسندگان ایران، سرکوب مردم آبادان را محکوم کرد.
در بیانیه‌ کانون نویسندگان، که امروز ۷ خرداد ۱۴۰۱ منتشر شده، آمده:

«اولین واکنش حاکمیت به این فاجعه، نه اعزام نیروهای امدادگر، بلکه گسیل ادوات و تجهیزات سرکوب بوده است. صدای اعتراض اما بلندتر از سرکوب و انسداد است و حقایق را می‌توان از دهان مردم داغ‌دیده شنید.»
در ادامه کانون نویسندگان اشاره می‌کند که سرکوب مردم و جنایت علیه آن‌ها تبدیل به رویه جمهوری اسلامی شده و آورده:
«آنچه در آبادان بر مردم می‌رود، یادآور جنایت‌های سال‌های اخیر؛ چون کشتار مردم در آبان ۹۸ و ساقط‌کردن هواپیمای مسافربری است.»

#بیانیه #کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
#آبادان

@Tavaana_TavaanaTech
علیرضا نوری؛ زندانی به جرم شاعری


«زیباتر از چشم روسپی‌ها 

 خیابان‌های همدان است 

 که همیشه آن را 

 با توالت‌های عمومی اشتباهی گرفته‌ام 

همیشه جایی دارد 

 که زیر سایه بایستی 

 ببینی امام‌زاده عبدالله جواب نمی‌دهد، ندهد 

 میدان را برعکس می‌چرخم 

 روسپی‌ها چادرشان را برعکس می‌پوشند 

 این را وقتی میدان را برعکس بچرخی می‌فهمی 

 بچرخ 

 بخند 

 و اگر فرصت شد 

 سری به توالت‌های عمومی شهر بزن 

 که روی دیوارش نوشته‌اند:

 "لعنت به کسی که این‌جا شعار بنویسد"                           

 ولی می‌نویسند 

 و تنها امام‌زاده عبدالله می‌داند 

 چرا وقتی اذان می‌دهند 

 به آن‌هایی که چادرشان را برعکس می‌پوشند 

 ایمان می‌آورم»

این شعری از علیرضا نوری، شاعر همدانی و عضو کانون نویسندگان است. احتمالا از هر هزار نفری که این شعر را بخوانند یک نفر هم نتواند آن برداشتی را داشته باشد که دستگاه سرکوب در همدان داشته است؛ توهین به مقدسات!

در پاییز ۱۳۹۵ بود که برای شاعری همچون علیرضا نوری در «دادسرا»ی همدان یک پرونده باز شد. جرم؟ توهین به مقدسات! در همین کشاکش بود که در نهایت در خرداد ۱۳۹۶ و به استناد همین جرم، «دادگاه» او را به دو سال حبس محکوم کرد.

مصداق جرم؟ برخی از اشعار علیرضا نوری که در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده بود.

در پاییز همان سال «دادگاه» تجدیدنظر عین حکم را تایید کرد. در تابستان ۱۳۹۹ بود که کانون نویسندگان خبر داد، شعبه پنج اجرای احکام همدان، علیرضا نوری را برای اجرای حکم دو سال زندان احضار کرده است. 

به علت شیوع کرونا اجرای حکم او به تعویق افتاد ولی در نهایت در بهمن ۱۳۹۹ بود که پلیس امنیت همدان به منزل شخصی علیرضا نوری رفت و او را به زندان منتقل کرد.  

کانون نویسندگان نیز در همان ماه بیانیه‌ای صادر کرد و به شدت به این حکم اعتراض کرد. این کانون طی سال‌های اخیر دگرباره با موج بازداشت اعضای خود روبرو بوده است.

بیش‌تر بخوانید:

https://tavaana.org/fa/Alireza_Nouri

#علیرضا_نوری #پروفایل #زندانی_سیاسی #کانون_نویسندگان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
باقر پرهام، مترجم برجسته ایرانی و از اعضای شناخته‌شده کانون نویسندگان ایران درگذشت.

او که طی سال‌های اخیر در ایالت کالیفرنیا در آمریکا زندگی می‌کرد در ۸۸ سالگی در همین ایالت چشم از جهان بست.

باقر پرهام برای آموزشکده توانا نیز دو متن بسیار پراهمیت را ترجمه کرد؛ «مقالات فدرالیست» و «فکرت تاریخ جهان‌شمول در غایتی جهان‌وطنی» دو اثر ترجمه‌شده‌ی باقر پرهام برای آموزشکده توانا بودند. «مقالات فدرالیست» دربردارنده ۸۵ مقاله به قلم الکساندر همیلتون، جیمز مدیسون و جان جِی است. «فکرت تاریخ جهان‌شمول در غایتی جهان‌وطنی» نیز اثر ایمانوئل کانت است.

آموزشکده توانا درگذشت ایشان را به اهالی اندیشه و همچنین به خانواده محترم ایشان تسلیت می‌گوید.

#یاری_مدنی_توانا #باقر_پرهام #کانون_نویسندگان #جمهوری_اسلامی #مقالات_فدرالیست

@Tavaana_TavaanaTech
«خبر را آقای هاشمی (مهرداد علیخانی) در یک جلسه بازجویی به من داد و گفت: «غفار را هم حذف کردیم.»
فرج سرکوهی
منظور «غفار حسینی» است. نویسنده و روشنفکر چپ‌گرا و تلخ‌کام ایرانی که زندگی‌اش نمادی بود از سرگشتگی روشنفکران - عموما - چپ‌گرای ایرانی.

غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانواده‌ای تنگ‌دست به دنیا آمد. فقر غفار را وا می‌دارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم می‌گیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.

در محیط انگلیسی‌مآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی می‌کند. پیشرفت‌اش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق می‌شود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیل‌اش به پایان می‌رسد.

در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعه‌شناسی از دانشگاه تهران می‌شود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعه‌شناسی راهی پاریس می‌شود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت می‌کند.

او که سخت چپ‌گرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمی‌گردد و با تعطیلی دانشگاه‌ها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز می‌‌گردد؛ به شهر محبوب تبعیدی‌ها!

فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در سال ۱۳۷۳ بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسنده‌ایم» انتشار می‌یابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان می‌دهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر می‌انگیزاند. غفار حسینی یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.
در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفته‌ای از فرزندان‌اش به پاریس می‌رود. در آنجا نیز سعی می‌کند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.

این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/2Gcihsg
#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی   #کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خبر را آقای هاشمی (مهرداد علیخانی) در یک جلسه بازجویی به من داد و گفت: «غفار را هم حذف کردیم.»
فرج سرکوهی
منظور «غفار حسینی» است. نویسنده و روشنفکر چپ‌گرا و تلخ‌کام ایرانی که زندگی‌اش نمادی بود از سرگشتگی روشنفکران - عموما - چپ‌گرای ایرانی.

غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانواده‌ای تنگ‌دست به دنیا آمد. فقر غفار را وا می‌دارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم می‌گیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.

در محیط انگلیسی‌مآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی می‌کند. پیشرفت‌اش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق می‌شود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیل‌اش به پایان می‌رسد.

در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعه‌شناسی از دانشگاه تهران می‌شود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعه‌شناسی راهی پاریس می‌شود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت می‌کند.

او که سخت چپ‌گرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمی‌گردد و با تعطیلی دانشگاه‌ها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز می‌‌گردد؛ به شهر محبوب تبعیدی‌ها!

فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در سال ۱۳۷۳ بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسنده‌ایم» انتشار می‌یابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان می‌دهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر می‌انگیزاند. غفار حسینی یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.
در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفته‌ای از فرزندان‌اش به پاریس می‌رود. در آنجا نیز سعی می‌کند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.

این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://tavaana.org/murder_in_the_fall/

#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی #کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کانون نویسندگان ایران به مناسبت ۱۳ آذر، روز مبارزه با سانسور، بیانیه‌ای منتشر کرد. این روز که شانزده سال پیش توسط کانون نویسندگان ایران به یاد دو جان‌باخته راه آزادی بیان، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، نام‌گذاری شد، فرصتی است برای اعتراض به سیاست‌های سرکوبگرانه و سانسور حاکمیت.

در این بیانیه، کانون نویسندگان بر تعهد خود به مبارزه با تمامی اشکال سانسور و دفاع از حق آزادی اندیشه، بیان و نشر برای همگان تأکید کرده است. همچنین، با یادآوری فزونی یافتن محدودیت‌ها و فشارها بر نویسندگان، هنرمندان و روزنامه‌نگاران، از تمامی آزادی‌خواهان دعوت شده است تا در برابر این محدودیت‌ها سکوت نکنند و با افشای شیوه‌های پیدا و پنهان سانسور، به حمایت از آزادی بیان بپردازند.

متن کامل بیانیه در ادامه آمده است:

بیانیه‌ی کانون نویسندگان ایران
به مناسبت ۱۳ آذر، روز مبارزه با سانسور
 
شانزده سال پیش کانون نویسندگان ایران سیزده آذرماه را به یاد دو جانباخته‌ی راه آزادی بیان، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، روز مبارزه با سانسور نامید. کانوننویسندگان ایران در این روز صدای خود را رساتر از هر زمان دیگر در برابر سیاست‌های سرکوبگرانه‌‌ی حاکمیت بلند می‌کند و اعلام می‌دارد که تا تحقق بند اول منشور خود، "آزادی اندیشه و بیان و نشر بی هیچ حصر و استثنا برای همگان"،  از مبارزه با تمامی اشکال سانسور باز نخواهد ایستاد و در برابر موج فزاینده‌ی سانسور و به محاق بردن اندیشه و تفکر آزاد، مانند گذشته با عزمی راسخ ایستادگی خواهد کرد.
سرکوب صداهای مستقل که از آغاز در دستور کار حاکمیت قرار داشت، با اعمال سیاست‌هایی چون اختصاص بودجه‌های کلان به ارگان‌ها و  عوامل سانسور، اقتصاد رانتی نشر، تهیه‌ی فهرست سیاه از نویسندگان و ناشران مستقل و آزادی‌خواهی که پیشتر کارهایشان مشمول سانسور (در اصطلاح رسمی، اصلاحیه) شده، به ابتذال کشیدن تئاتر و سینما و تبدیل آن به نمایش مضحک عوامل حکومتی و حذف و مثله کردن آثار مستقل… به قلع و قمع روزافزون ادبیات و هنر مستقل انجامید. با تثبیت این سیاست‌ها، تا به امروز بسیاری از نویسندگان و هنرمندان از انتشار و نمایش آثارشان محروم شده‌اند، کتاب‌های زیادی توقیف و از دسترس خوانندگان خارج شده و  تفتیش اندیشه و ارعاب نویسندگان مستقل سیری فزاینده یافته است. در سال جاری نیز همچون سال‌های سیاه گذشته، حاکمیت به مدد سانسور در بزنگاه‌های سیاسی و اجتماعی، افکار عمومی را دستکاری و واقعیت را تحریف کرده است. روزنامه‌نگاران تحت فشار و تهدید و ارعاب قرار دارند و بسیاری از نویسندگان، ناخواسته به دام خودسانسوری گرفتار شده‌اند. نتیجه‌ی این فضای خفقان‌آور، کاهش کیفیت آثار و در حاشیه ماندن اخبار آزاد و بی‌طرف است. انتشار زیرزمینی آثار ادبی و هنری نیز، گرچه روزنی برای تنفس نویسندگان و هنرمندان گشوده، اما آنان را  از دسترسی به مخاطبان گسترده‌تر باز داشته است. با این همه هیچ حکومتی نتوانسته است صدای حقیقت را خاموش و آزادی و اندیشه را برای همیشه به بند کشد.

کانون نویسندگان ایران ضمن گرامی‌داشت یاد و نام بلند محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، همه‌ی شیوه‌های حاکمیتی سانسور را محکوم می‌کند و  از تمام نویسندگان و هنرمندان آزادی‌خواه می‌خواهد که تا روزی که حق آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان محقق شود، در برابر سانسور حکومتی سکوت نکنند و شیوه‌های پیدا و پنهان آن را افشا کنند.

کانون نویسندگان ایران
 ۱۲ آذر ۱۴۰۳

مرتبط:
محمد مختاری، جان بر سر قلم
https://goo.gl/nwxqj7

محمد جعفر پوینده، جان‌باخته راه آزادی
https://tavaana.org/mohammadjafar_pooyandeh/

#سانسور #ممیزی #کانون_نویسندگان_ایران #بیانیه #محمدجعفر_پوینده #محمد_مختاری #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه کانون نویسندگان ایران در بیست و ششمین سالگرد قتل‌های سیاسی ـ حکومتی

در ۲۶اُمین سالگرد قتل‌های سیاسی-حکومتی
یاد رهروان راه آزادی، ستم‌کشتگان کانون نویسندگان ایران، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گرامی می‌داریم!

بی‌گمان نابخردی و کوربینی سیاسی است اگر اوضاعی را در نظر نگیریم که قتل‌های سیاسی خزان سال ۱۳۷۷ بر زمینه‌ی آن رخ داد. حاکمیت جمهوری اسلامی از پس یک دهه از خونین‌ترین سرکوب‌های سیاسی تاریخ معاصر ما در دهه ۱۳۶۰ هزاران تن از گردن‌فرازترین مبارزان حق‌طلب این آب و خاک را راهی قتل‌گاه‌ها کرد، فقط در یک قلم نزدیک به ۵ هزار زندانی حکم گرفته‌ی کت‌بسته را طی یک ماه از نو در «دادگاه‌ها»ی یکی-دو دقیقه‌ای محکوم به اعدام کرد و به دار کشید، به سرکوب گسترده و روز به روز زنان برخاست، آپارتاید جنسی را به صورت مذهب مختار حکومتی درآورد و سرانجام با گسترش دامنه‌ی سانسور به هر گوشه و کنار این کشور بلازده آخرین روزنه‌های آزادی بیان را کور کرد، و بدین‌گونه به گمان خود پهنه‌ی مبارزه‌ی اجتماعی-سیاسی را از مخالف و منتقد و آزادی‌خواه تهی کرد. نیمه‌ی دهه‌ی ۱۳۷۰ حاکمیت سرمست از پیروزی بر هر آن کس که جرئت مخالفت با یکی از واپسمانده‌ترین حکومت‌ها را به خود داده بود، سایه‌ی مرگ‌زای خود را بر سراسر کشور گسترد و به شکار مخالفان در بیرون از مرزها دست برآورد. در چنین اوضاع و احوالی بود که گروهی از متعهدترین نویسندگان گرد هم آمدند تا به احیای فعالیت یکی از مستقل‌ترین نهادهای آزادی‌خواه و سانسورستیز سراسر تاریخ ایران، کانون نویسندگان ایران، بپردازند. متن «ما نویسنده‌ایم»، مشهور به «۱۳۴ نویسنده» حاوی مفهومی بود که حاکمیت در سراسر عمر خود کوشیده بود با سرکوب‌های بی‌سابقه‌ی خود آن را از خاطره‌ها بزداید، و آن کوشش جمعی برای رسیدن به حقوق فردی و اجتماعی و سیاسی خود بود. واژه‌ی «ما» اسم رمزی بود که بر زبان آوردن آن حکم مخالفت با استبداد و خودکامگی داشت. نخست، در پرده‌ای از ابهام، اما با نشانه‌های روشن، به تک‌زنی پرداختند: سعیدی سیرجانی، غفار حسینی، احمد تفضلی، پیروز دوانی، مجید شریف، احمد میرعلایی، حمید و کارون حاجی‌زاده و ده‌ها تن دیگر در گمنامی به قتل آمدند و آن‌گاه، شمشیر از رو بسته و بی‌پرده، نخست دو تن از منتقدان سیاسی، داریوش فروهر و پروانه اسکندری، را، فقط به جرم نابخشودنی اعلام نظر و مخالفت با سیاست‌های حاکم، به فجیع‌ترین وجه سلاخی کردند و سپس در آستانه‌ی نخستین مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران در پاییز ۱۳۷۷، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، اعضای سربلند کانون نویسندگان ایران، را به قتل‌گاه بردند. هنگامی که راز جنایت عوامل امنیتی وزارت اطلاعات از پرده بیرون افتاد و ناگزیر از اعتراف شدند، نخست دادگاهی عَلَم کردند، متهمان را بدون حضور خانواده‌های قربانیان جنایت و وکیل خانواده‌ها در دادگاهی سرهم بندی شده شتاب‌زده «محاکمه» کردند، سپس چندی بعد آن‌ها را به مرخصی و تعطیلات ابدی فرستادند و در عوض وکیل شجاع خانواده‌های ستم‌کشتگان، ناصر زرافشان، را به ۵ سال زندان محکوم کردند و به زندان فرستادند: سنگ را بستند و سگ را رها کردند!
اما چنان که در همه‌ی ۲۶سالی که بر این جنایت تاریخی گذشته است بارها مکرر کرده‌ایم، اگر هزار سال بر این تبهکاری سیاسی-حکومتی بگذرد هرگز از دادخواهی قدمی واپس نخواهیم گذاشت و خواهان روشن‌شدن همه‌ی ابعاد این جنایتیم و آزادی بیان و مبارزه‌ی بی‌تخفیف و بی‌وقفه با سانسور و طلب جامعه‌ای عاری از ستم و آزادی‌کشی را چون میراث گران‌قدر و فراموش‌نشدنی محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، بکتاش آبتین و سعید سلطانپور به جان پاس خواهیم داشت.

مطابق مرسوم همه‌ساله روز ۱۶ آذر ساعت ۳ عصر بر مزار جان‌باختگان راه آزادی در امامزاده طاهر کرج گرد می‌آییم و مزار محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گلباران می‌کنیم.

کانون نویسندگان ایران
۱۵ آذر ۱۴۰۳


#کانون_نویسندگان_ایران #محمد_مختاری #جعفر_پوینده #قتل_های_زنجیره_ای #دادخواهی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صفحه بنیاد بکتاس آبتین، به مناسبت ۲۵ آذر ماه، تولد ۵۰ سالگی بکتاش آبتین ،هنرمند و ستم‌کشته‌‌ی راه آزادی این ویدیو را منتشر کرده و نوشته:

در فیلم کوتاهی که از او به یادگار مانده، می‌بینیم هنگام رفتن به وزارت اطلاعات برای بازجویی در خصوص فیلم‌هایش، با چه طنّازی، اقتدارِ پوشالیِ نهادهای امنیتیِ رژیم رو به سُخره می‌گیرد!
او می‌گوید «برای شما اطلاعاته، برای ما کیهان بچه‌ها هم نیست!»
مثل تمامی آنچه از او به یادگار مانده، صمیمی، با لبانی خندان و گام‌هایی استوار...
افسوس که جای خالی هنرمندانی چنین متعهد و آزاده، به آسانی پُر نخواهد شد...
راهش پر رهرو


ـ ما فراموش نمی‌کنیم جمهوری اسلامی یک نویسنده بی‌گناه را زندانی کرد و او را که بیمار بود در زندان نگاه داشت و با اکراه به بیمارستان منتقل کرد و در بیمارستان نیز پای او با زنجیر و بند بست تا جایی که همسرش به پای او پماد می‌مالید و آخر در همان بیمارستان، بکتاش آبتین از میان ما رفت در حالی که تازه میانسال شده بود.

ما فراموش نمی‌کنیم شما بکتاش آبتین را یک شاعر را کشتید!


پیش‌تر در سال ۱۴۰۰ در کلاب هاوس برنامه‌های درباره بکتاش آبتین با حضور آرش صادقی، مدافع حقوق بشر، و امیرسالار داودی، وکیل و مدافع حقوق بشر، و جمعی از کنشگران برگزار کردیم..

فایل کامل برنامه را در یوتیوب بشنوید:
https://youtu.be/o15NnaJWLIg

کاش بکتاش امروز زنده بود و برای شهامت جوانان ایران شعر می‌سرود....


#بکتاش_آبتین
#بنیاد_بکتاش_آبتین
#کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
آن‌ها تشنه‌ی خون ما بودند و
ما
تشنه‌ی آزادی
رویارویی ما در جغرافیایی این چنین بود

#بکتاش_آبتین

طرح از شهرزاد
@artdeshaz

ـ ما فراموش نمی‌کنیم جمهوری اسلامی یک نویسنده بی‌گناه را زندانی کرد و او را که بیمار بود در زندان نگاه داشت و با اکراه به بیمارستان منتقل کرد و در بیمارستان نیز پای او با زنجیر و بند بست تا جایی که همسرش به پای او پماد می‌مالید و آخر در همان بیمارستان، بکتاش آبتین از میان ما رفت در حالی که تازه میانسال شده بود.

ما فراموش نمی‌کنیم شما بکتاش آبتین را یک شاعر را کشتید!

به گفته برخی زندانیان سیاسی، هدایت‌الله فرزادی، رئیس زندان اوین، بعد مرگ بکتاش آبتین گفت «اگه با من بود دونه دونه شمارو می‌نداختم یه اندرزگاه، از امکانات پزشکی هم دور میموندین، حتما نباید با طناب دار و گلوله شمارو کشت راه‌های بهتری هم هست مثل دور نگه داشتن از امکانات پزشکی و درمانی»

پیش‌تر در سال ۱۴۰۰ در کلاب هاوس برنامه‌های درباره بکتاش آبتین با حضور آرش صادقی، مدافع حقوق بشر، و امیرسالار داودی، وکیل و مدافع حقوق بشر، و جمعی از کنشگران برگزار کردیم..

فایل کامل برنامه را در یوتیوب بشنوید:
https://youtu.be/o15NnaJWLIg

کاش بکتاش امروز زنده بود و برای شهامت جوانان ایران شعر می‌سرود....


#بکتاش_آبتین
#بنیاد_بکتاش_آبتین
#کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«سومین سالگرد قتل حکومتی بکتاش آبتین: فریادی خاموش بر خاک و خون آزادی

سومین سالگرد قتل جنایت‌بار و حکومتی بکتاش آبتین، شاعر آزادی‌خواه و فیلم‌ساز خلاق و شریف، در حالی بر مزار او برگزار شد که حضور پرشمار نیروهای امنیتی و تلاش‌های مداوم آن‌ها برای ثبت تصاویر و فیلم از حاضران، صحنه‌ای تلخ از سرکوب و تلاش برای وحشت‌آفرینی را به نمایش گذاشت؛ گویی حتی پس از مرگ نیز، آنان از حضور کلمات و تکرار نام شاعر در هراس‌اند.

در این مراسم، بیانیه‌ی رسمی کانون نویسندگان ایران که به مناسبت قتل عمدی این عضو برجسته‌ی کانون تنظیم شده بود، قرائت شد. بیانیه‌ای که هر واژه‌اش حکایت از جنایتی تاریخی داشت؛ جنایتی که نه تنها مرگی فیزیکی، بلکه تلاشی برای به زانو درآوردن روح آزادی و قلم بود.

ناصر زرافشان، وکیل و مدافع حقوق بشر عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان، با سخنانی صریح در این مراسم حضور یافت و درباره‌ی ابعاد هولناک این جنایت و ضرورت دادخواهی سخن گفت.

در ادامه، دو نفر از حاضران اشعاری را قرائت کرده و شعرهایی از بکتاش آبتین خوانده شد و فضای مزار گلباران شده این هنرمند آزادی خواه، آکنده از طنین واژه‌هایی شد که آبی بر خوابگه مورچگان بودند.

آرمان کاظمی، برادر این شاعر و فیلم‌ساز، در ادامه سخن گفت. او از اهمیت تداوم دادخواهی و پایبندی به آرمان‌های بکتاش گفت.

حاضران در این برنامه، یاد بکتاش را گرامی داشتند؛ کسی که با مرگ خود، نماد مقاومت و آزادی خواهی شد.

قتل و مقاومت شریف شاعر بر این خاک، همواره فریاد خواهد زد: "ایستاده می‌میریم، اما برابر ظلم، ظالم و سرکوبگر زانو نمی‌زنیم."»

از اینستاگرام بنیاد بکتاش آبتین

#بکتاش_آبتین
#کانون_نویسندگان_ایران #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech