آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.9K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر داغدار مهرگان زحمتکش، از کشته‌شده‌های زندان لاکان رشت، در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«امروز هم مثل همه ی روزهای تلخ بدون تو گذشت
امروز هم ازصبح منتظر شنیدن صدای زنگ تلفن بودم اینکه ببینم مخاطبم روی صفحه ی گوشی مهرگانم افتاده وقتی به خودم اومدم که این فکرا چیه و به گوشیم بیشتر از یک ساله که مهرگانم زنگ نمیزنه.
توی تموم دوران زندگیم با همه ی روز و شبهای بد و خوبی که باهم داشتیم همیشه با یک فکر شیرین حالم خوب میشد و خستگی تمام سختی های زندگی به یکباره از دوشم می‌رفت.
همیشه فکرمی‌کردم بچه هام که بزرگ بشن یه زندگی قشنگی رو کنارهم تجربه می‌کنیم و مثل همیشه با همیم.
پسرا زن میگیرن و دنیا هم قاعدتا ازدواج میکنه و من میمونم و یه خانواده پر و پیمون که هرکدومشون برام نوه‌های قشنگی بدنیا میارن و زندگی از اونی که فکر می‌کنم قشنگ‌ترمیشه.
و هروقت که به اینجا میرسیدم نا خوداگاه مهرگان بیشتر از بقیه فکرمو درگیر میکرد و باخودم میگفتم خدایا مهرگانم بیشتر از بقیه بچه‌ها سختی کشیده و همیشه آرزویی که براش داشتم و البته برا بقیه ی بچه‌هام،خوشبخت شدنه اینکه ازدواج کنه بابا بشه و بهم چند تا نوه خوشگل بده،حتی فکرش خنده به لبانم می‌آورد و خوشحالی وصف‌ناشدنی تمام وجودمو فرا می‌گرفت.
تااینکه اون روز شوم توی اون زندان کوفتی اون اتفاق وحشتناک افتاد و ازونجایی که پسر با غیرتم طوری تربیت نشده بود که بتونه اونهمه زور و ظلم رو ببینه و دم نزنه و اخرش به اینجا ختم شد ....
من ماندم و یه قلب پر درد،،قلبی پراز آرزوهای برباد رفته و مهرگانی که با هزاران امید و عشق به زندگی زیر خروارها خاک سرد خوابیده و امیدهایی که ناامیدشدن.
مهرگانم
درسته سال‌ها قصه‌ی زندگی‌مون خیلی پر درد و رنج بود ولی
خوش به سعادتت که جاودانه شدی و نام زیبا و قصه ی رشادت و مردانگی‌ات تا دنیا دنیاست درتاریخ ثبت و بازگو خواهد شد.»

sedigheh.phn

#مهرگان_زحمتكش
#زندانیان_بیگناه #زندان_لاکان_رشت #علیه_فراموشی #نه_میبخشم_نه_فراموش_میکنم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام غزاله چلابی ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«و این داستانی است که جمهوری اسلامی برای فرزندان پاک و بیگناه ما رقم زده
کشتن جوانانی که سرمایه‌های این مرز و بوم بودند و به هیچکس پاسخگو نیستن
سناریوهایی که از قبل نوشته شده بود رو تحویل خانواده‌های داغدار دادند
جایی که غزاله را مورد اصابت گلوله جنگی قرار دادند پر. از دوربین‌های امنیتی سپاه و فرمانداری و مغازه‌هایی که در آن اطراف بودند در چشم بهم زدنی همه را جمع کردند توسط ماشین‌های آتش‌نشانی همه آثارجرم را شستند حتی به پزشکان گفتند اگر تکه‌ای از گلوله در مغزش مانده به ما بدهید.
این همه تلاش ها بخاطر این بوده که خود را از جنایتی که کردند مبری کنند اماااااا۰۰۰۰۰۰
قلب ما؛ روح ما و تمام وجودمان از شما بیزاریم
صبوریم و صبر می‌کنیم چونکه با تمام وجودم ایمان دارم طناب ظلم از کلفتی پاره می‌شود.»

fateme.mojtabaei.2113

#نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_میبخشم_نه_فراموش_میکنم #شهریور۱۴۰۱ #فرمانداری_آمل #شجاعت_را_تکثیر_کنیم #اتحاد_رمز_پیروزیست #ما_ادامه_داریم #غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امیر الوندی‌مهر جوانی ۲۶ ساله بود که در روز  ۲۶ آبان‌ماه ۹۸ در شیراز با شلیک مستقیم گلوله توسط نیروهای امنیتی جان باخت.

دادخواهی نقطه اتصال و پیوند دهنده انسان‌های بیشماری در جامعه ایران شده است، افرادی که مورد ستم حکومت واقع شده و از جور ظالمان آسیب دیده‌اند. جنبش دادخواهی نیروی پیشران حرکت مردم ایران به سوی آزادی شده است.

مادر امیر الوندی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«گفتم چشمم
گفت به راهش میدار،
گفتم جگرم گفت پر آهش میدار،
گفتم دل من گفت چه داری در دل؟؟
گفتم غم تو...
گفت نگاهش میدار...💔💔

چهار سال شد که ندارمت عمر مامان
هر کسی به هر نحوی در آسمانی شدنت دخالت داشته به دست روزگار غدار میسپارم
یقین دارم گردش روزگار انتقام خون به ناحق ریخته ی فرزند شهیدم را خواهد گرفت ...🕊️💔»

madare.amiram

#نه_میبخشم_نه_فراموش_میکنم #امیر_الوندی_مهر #آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین۹۸ #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نیلوفر داوودی، همسر جاویدنام علیرضا خوشکار بیاتی، ضمن انتشار تصاویری از مراسم سالگرد جان‌باختن همسرش نوشت:

«واااای از امروز
واااای از داغی که موند رو دلم
عزیز دلم یک سال شد که تورو از من گرفتن
به اسم یک سال شد اما رسما صد سال گذشت
قربون شکل ماهت برم من،قربون قلب مهربونت برم
تو همیشه عشق ابدی من میمونی،هیچی تکون نخورده و نخواهد خورد
بهت قول میدم تا زمانی که زنده ام یاد تو و عشقمونو زنده نگه دارم
من هنوزم دارم باتو زندگی میکنم اما به یه شکل دیگه
الان دارم با خاطراتت و روحت که به جسمم دمیده شده زندگی میکنم
جسم من جفت مارو تو خودش جا داده و داره ادامه میده
.
.
.
خیلی دوست دارم عشق قشنگه من
بمون برام
یاد تو میارزه به بودن خیلیا🫂🫀»

nili.davoudi

- علیرضا خوشکار بیانی، جوانی ۳۱ ساله بود که روز ۱۶ آذر در بلوار مرزداران تهران توسط نیروهای سرکوبگر به قتل رسید.

#علیرضا_خوشکاربیاتی #مهسا_امینی
#انقلاب_ملی #یادمون_نمیره #نه_میبخشم_نه_فراموش_میکنم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

نیلی داوودی، همسر جاویدنام علیرضا خوشکار بیانی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«بمونه یادگار از ولنتاین ۱۴۰۲

هیچوقت بخاطر بلایی که سرم آوردید نمیبخشم
علیرضا تنها حس عشقی بود که من تو این دنیا میتونستم تجربش کنم
تنها کسی بود که کنارش حس میکردم خیلی کامل شدم
علیرضا عشق دوران کودکی من بود و نبودنش با هیچ چیز جبران نمیشه

ستوان دوم جواد درگاهی الهی روزگارت سیاه سیاه سیاه بشه

اینم خطاب به همه میگم

به عشق علیرضا قسم من لذت میبرم وقتی عکساتونو با پارتنراتون میبینم

واسه اینکه از عشقتون عکس میذارید اصلا احساس عذاب وجدان نداشته باشید

تا میتونید عاشقی کنید و لذت ببرید

زندگی خیلی کوتاه تر از اونه که وقت داشته باشی همه چیزو درست کنی

امروز باهاش عاشقی کن فردارو هیچکس ندیده🫂

منم با علیرضا دارم زندگی میکنم فقط شماها نمیتونید ببینیدش❤️»

علیرضا خوشکار بیانی، جوانی ۳۱ ساله بود که روز ۱۶ آذر در بلوار مرزداران تهران توسط نیروهای سرکوبگر به قتل رسید.

#علیرضا_خوشکاربیاتی #مهسا_امینی
#انقلاب_ملی #یادمون_نمیره #نه_میبخشم_نه_فراموش_میکنم #یاری_مدنی_توانا


#علیرضا_خوشکاربیاتی
#نه_میبخشم_نه_فراموش_میکنم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
برادر جاویدنام محسن قیصری، با انتشار این تصویر نوشت:

«صدام جنایتکار و بعثی‌های مزدورش نتوانستند با گرفتن جان برادران پدرم او را به زانو در بیاورند، اما شما با کُشتن جگر گوشه‌اش، او را به مرز ویرانی کشيدید.

۲۲ اسفند روز پاسداشت شهدا گرامی باد »


- محسن جوانی ۳۲ ساله بود، اهل ایلام، بانشاط و ورزشکار. عاشق دوچرخه‌سواری بود. او فرزند کوچک خانواده بود. پسری مهربان و عاطفی. مدت کمی به خارج از کشور رفت، اما از ۱۰ ماه پیش از مرگش، به وطن بازگشته بود. محسن عاشق شده بود. خانه‌ای می‌ساخت، کاشانه‌ای برای زندگی و رویاهایش. سرشار از امید بود برای ساختن آرزوهایش، با تلاش و کوشش خانه‌اش را ساخت. دو روز بود که خانه به اتمام رسیده بود، تصمیم داشتند نوروز مراسم ازدواج را برگزار کنند؛ اما جمهوری اسلامی با قتل محسن، شادی را از خانه کوچک و خوشبخت آن‌ها ربود.

۳۰ شهریور است. شهر ایلام پر از ماموران مسلح و نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی ست. مردم، اما خیابان‌ها را ترک نمی‌کنند. محسن هم به هم‌وطنان‌ش پیوسته به دادخواهی خون مهسا و مهساها.
محسن با شلیک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در پارک کودک ایلام،‌ به قتل رسید. بر بدن او بیش از ۵۰ ساچمه فلزی بود. مردم اطرافش را گرفتند و او را به درمانگاهی، که همان نزدیکی بود رساندند؛ اما محسن دیگر زنده نبود. جوانی که به کربلا رفته بود و در سوگ امام سوم شیعیان بر سینه می‌کوفت، در خیابان‌های وطنش مظلومانه به قتل رسید. تنها جرم او کمک به دختر جوانی بود که بر اثر گاز اشک آور زمین افتاد اورا بلند کرد و از شلوغی بیرون کشید ماموران او را نشان کردند و شلیک کردند.
#محسن_قیصری
#نه_میبخشم_نه_فراموش_میکنم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام بامشاد سلیمانخانی، در آخرین پنجشنبه سال نوشت:

«جان مادر
امسال
خانه تکانی ندارم
چون غبار غم آنچنان جانمان را گرفته
گویی غبار خاک کویر بر دلمان نشسته
و امسال و هیچ سالی
دیگر زمستانمان بهار نمیشود.
رفتنت پرده ی سیاهی بر دیدگانمان گذاشت
که هیچ نوری به چشممان شفا نمیدهد
بهاری نداریم به امید بهار آزادی»


- بامشاد سلیمانخانی دانشجوی رشتە مکانیک ۲۱ سالە اهل آبدانان کە بە‌خاطر شغل پدر در شهرستان دهلران زندگی می‌کرد، روز چهارشنبە سوم خرداد پس از آزادی از بازداشتگاه، با علائم عصبانیت و سردرد  شدید بە خانە برمی‌گردد، نیمه‌شب حالش بد می‌شود، او را به بیمارستان می‌برند و در نهایت هفتم خرداد ماه فوت می‌کند.

با معاینات اولیە مشخص شد کە کتف و دو دندە او شکستە شدە و آثار ضرب‌وجرح بر بدنش محرز و نیز یک زخم عمیق ناشی از خاموش‌کردن سیگار روی دست مشهود است.

با معاینات انجام‌شده فرضیە خودکشی رد شده است. با آزمایشات جدید مشخص شد کە اعضای داخلی بدن بامشاد، از جملە طحال و کلیەها از کار افتادە و دستگاە گوارش او کاملا از کار افتادە است. در ابتدا پزشکان بیمارستان و سپس پزشک معتمد خانوادە تایید کردند کە این عارضە مطمئنا ناشی از مسمومیت یک عامل خارجی مثلا خوردن محلول قرص برنج بودە کە بعد از چند روز بە دلایل نامشخص پزشکان بیمارستان از مواضع خود عقب‌نشینی کرده و فرضیە مسمومیت را بەکلی انکار می‌کنند.

طبق گفتە نزدیکان خانوادە سلیمانخانی، بامشاد مدتها دارای گرایشات سیاسی بودە و علنا در فضای مجازی مجموعە پست و استوری‌هایی را در نقد حاکمیت بە اشتراک گذاشتە و چندین بار نیز از طرف نیروهای امنیتی اخطار شدید گرفتە است.

#بامشاد_سمفونی_اصالت_و_آزادگی #بامشاد_سلیمانخانی
#بهار_میآید #نه_میبخشم_نه_فراموش_میکنم #زن_زندگی_آزادی
#مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر محمد رسول مؤمنی‌زاده هم هنگام تحویل سال را بر سر مزار فرزند دلبندش گذراند.

او ضمن انتشار این تصویر نوشت:

«دلم از داغت گرفته و گریان است .....هم‌وطنانم! منم عیدها هفت‌سین تهیه می‌کردم. منم خندان بودم. منم با بزرگ‌شدن بچه‌هام کیف می‌کردم ...موهای منم سفید نبود. منم شاد بودم با تمام مشکلات زندگی بازم قوی بودم، چون جوانم پیشم بود ....اما یه روز در منو زد ..،قاتل پسرم که باعث شد مرگ در خونه منو بزنه، منم فکر نمی‌کردم به من برسه ولی رسید .......در این اول فروردین ماه ساعت شش و نیم صبح امدم بالای سر مزار عزیز دلم محمد رسول ..عهد بستم که تا انتقامت را نگیرم ارام نمی‌نشینم ......قاتل یا قاتلان رژیم باید تقاص پس بدن. من ایستاده‌ام تا انتقام نگیرم ارام نمی‌نشینم ✌️✌️»


- مادر پویا بختیاری در ویدیویی گفته بود که فکر نمی‌کرد روزی داغدار پسرش شود و خطاب به مردم ایران گفته بود، بپاخیزید پیش از آنکه روزی برسد که مثل من عکس فرزندتان را در دست بگیرید. (نقل به مضمون)

محمدرسول مؤمنی‌زاده، در جریان خیزش سراسری با گلوله ماموران حکومتی کشته شد. او اثری زیبا و جاودانه از خود بر جای گذاشت.

او از اصابت ضربات باتوم به یک خانم جلوگیری کرد، سپس با شلیک مستقیم از فاصله چند قدمی در خیابان در آغوش برادرش جان داد.

لحظه مرگ محمدرسول این‌گونه تعریف شده است: «بعد از اینکه محمد تیر خورده توی همون حال نیروهای گاردی ریختن و محمد تیرخورده و برادرش رو هم کتک زدن..!»

#محمد_مومنی_زاده
#نه_میبخشم_نه_فراموش_میکنم
#من_دادخواه_خون_جوانم_هستم
#رشت #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech