آموزشکده توانا
56.2K subscribers
31.5K photos
37.2K videos
2.55K files
19K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زرتشت احمدی‌راغب، از امروز تا ۲۲ بهمن اعلام اعتصاب غذا کرد

او اعلام کرد که در مخالفت با اعدام‌ها، گرانی، تورم و بی‌عدالتی‌ها و در ایام «دهه زجر» اعتصاب غذا خواهد کرد.
ایشان اعلام کردند که این‌ها (حاکمان) نماینده مردم نیستند و هر توافق یا قراردادی که توسط مسئولان جمهوری اسلامی با هر دولتی انجام گیرد، باطل هست.

#زرتشت_احمدی_راغب #بیانیه #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
یاسر الوندیانی تجربه‌ای از روزی بیان کرد که پزشکان پس از عمل جراحی چشمش از بازگشت بینایی قطع امید کردند

اما او با وجود همه درد و رنجی که متحمل شده نوشت:
«این زخم برای من فقط یه یادبود که بهم یادآوری کنه توی اون همه درد و رنج سرکوب ایران، بی‌تفاوت نبودم.
اما امروز، برای چشمی که ۲ سال و ۵ ماه تنها شده، آرزو می‌کنم به تلافی این دردا، سقوط ضحاک و صبح آزادی رو ببینه.
قبلاً گفتم، الانم می‌گم:
با این زخم، بیش از پیشم.»

متن کامل نوشته یاسر به شرح زیر است:

۲ سال پیش دقیقاً همین تاریخ چهارمین عملم را انجام دادم.
حالا جدا از این‌که همراه نداشتم، به واسطه اینکه رفیقام یا زندان بودن یا فراری و توسط برخی از عزیزانم هم تحریم شده بودم چون بعد از آسیبم میرفتم تو اعتراضات.
عمل تموم شد اما بعد ریکاوری از بیهوشی، دیگه مثل دفعات قبل سریع پانسمان رو برنداشتم. عملای قبلی سریع برش می‌داشتم و چشم راستم رو می‌بستم که بفهمم می‌بینم یا نه، عمل تأثیری داشته یا نه.
منتظر موندم... شب، یوقتایی گوشی و خبرها رو چک می‌کردم.
صبح که شد، حدود ساعت ۹، دکتر اومد تو بخش امید فارابی. بچه‌های چشم اونجا رو خوب بلدن.
صف عمل‌شده‌های دیروز زیاد بود.
یک سری که آسیب‌دیده اعتراضات بودن، میگفتن تو کار صدمه دیدن.
چند نفری هم همیشه به‌خاطر الکل تقلبی بود.
بعدها یادمه تو یکی از عمل‌های علی طاحونه، کسی که می‌خواست بیناییش رو بسنجه، وقتی متوجه دید خیلی کمش شد، با یه حالت بدی گفت: الکل خوردی؟
علی هم با اون لهجه جنوبی گفت: نه، ساچمه خوردم.
رفتم پیش دکتر. پانسمان رو برداشت و نشستم پشت چشمی، معاینه کرد اما بازم خبری از دید نبود.
گفتم: دکتر، به من بگو چشمم خوب میشه یا نه؟
گفت: ما همه تلاشمون رو کردیم. ظاهر چشمت بد نیست، بهترم میشه. اما هنوز رد ساچمه و رد شدنش از کاسه چشم معلومه. ۳ تا به داخل چشمت خورده و یکیش چشم رو رد کرده بود.
تا زمانی که علم پزشکی به پیوند شبکیه نرسه، حرفی نمی‌شه زد.
و یه صحبتی که همیشه می‌کردن که بهمون روحیه بدن: شکر کن دو چشمت نخورده.
واقعاً شوکم می‌کرد این حرف.
کارای ترخیص رو کردم و اومدم بیرون.
دقیق نمی‌دونستم کجا می‌خوام برم. شهر خودم هم اوضاع خوب نبود.
پیاده راه افتادم تا میدون انقلاب. تو مسیر، هنوز وحشت سرکوبگرها و اتحاد مردم رو می‌شد با رژه‌ی پیاده و سواره‌هاشون دید.
سخت بود اما داشتم به خودم می‌گفتم: دیگه تا زنده‌ای، باید با یه چشم دنیا رو ببینی.
گرچه کارم جوری بود که ساخت اون ظرافت‌ها با یه چشم خیلی سخت‌تر می‌شد.
روزای عجیبی بود. خیلی خاطره‌ها دارم از اون روزا.
۲ سال و چند ماه میگذره از شروع اعتراضات ۱۴۰۱.
خیلیا بعد اون روزا دیگه نتونستن یه زندگی عادی داشته باشن و زندگی براشون یه شکل دیگه شد.
خیلی صحبت‌ها شنیدم در مورد خودم؛ نقد، قدردانی، محبت و...
اما این زخم برای من فقط یه یادبود که بهم یادآوری کنه توی اون همه درد و رنج سرکوب ایران، بی‌تفاوت نبودم.
اما امروز، برای چشمی که ۲ سال و ۵ ماه تنها شده، آرزو می‌کنم به تلافی این دردا، سقوط ضحاک و صبح آزادی رو ببینه.
قبلاً گفتم، الانم می‌گم:
با این زخم، بیش از پیشم.
پاینده ایران.


#یاسر_الوندیانی #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech