This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دهم بهمن زادروزجاویدنام سجاد قائمی است، خواهرش شیوا، ضمن انتشار این ویدیو نوشت؛
«باز ۱۰بهمن دیگری از راه رسید و تو نیستی
تلخ ترین تولد زندگیم روز تولد توست سجادم💔
تولدت مبارک عزیز خواهر»
سجاد قائمی فرزند علی و گلبس در ۱۰ بهمن ۱۳۷۰ در خانوادهای قشقایی در شیراز به دنیا آمد. دو سال پیش از تولد او خانوادهاش داغدار مرگ مهران برادر بزرگترش بودند که در همان روز و همان ساعت ۱۰ بهمن ۱۳۶۸ ساعت ۹ صبح از دنیا رفته بود.
تولد سجاد در دومین سالگرد فقدان مهران امید و شور تازهای در دل خانوادهاش ایجاد کرد او را معجزهای برای تغییر سرنوشتشان میدانستند، او آرام، مهربان و صبور بود. دیپلم داشت و قبلاً کافهداری میکرد اما مدتی بود که بیکار شده بود.
با آغاز خیزش انقلابی در سال ۱۴۰۱ پس از قتل مهسا امینی، سجاد نیز همچون بسیاری از جوانان معترض در خیابانهای شیراز حاضر شد شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱، همراه با یکی از دوستانش به معالی آباد یکی از مراکز تجمع مردم رفت خیابانها شلوغتر از همیشه بود نیروهای سرکوبگر با خشونتی وحشیانه مردم را مورد حمله قرار میدادند.
سجاد که ماشینش را در یکی از کوچهها پارک کرده بود زمانی که قصد داشت به سمت آن برود ناگهان موتورسیکلتی با دو سرنشین وارد کوچه شد. سرنشین عقب از فاصله نزدیک با هشتاد گلوله ساچمهای به بدنش شلیک کرد و سپس از محل گریخت. سجاد غرق در خون بر زمین افتاد مردم او را سریع به بیمارستان رساندند اما به دلیل خونریزی شدید و جراحات سنگین در ساعت ۱۰:۳۰ همان شب جان باخت.
پیکر بی جان او در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۱، با حضور گسترده مردم در دارالرحمهی شهرک کشن شیراز به خاک سپرده شد. اما مراسم تدفین او به اعتراض و قیامی مردمی تبدیل شد قشقاییها که در عزاداریهایشان سنت دیرینهی ده وره" (وارونه) - موسیقی سوگواری خاص جوانان کشته شده و مجرد را اجرا میکنند با نواختن این موسیقی و سر دادن شعارهای ضد حکومتی خشم خود را نشان دادند نیروهای امنیتی با گلولههای جنگی به سوی مردم شلیک کردند و چندین نفر را زخمی و به قتل رساندند.
هیچ نهادی مسئولیت قتل سجاد را بر عهده نگرفت. مأموران به خانوادهاش گفتند که فرد شلیک کننده یک تروریست بوده که برای رد گم کردن لباس نیروهای امنیتی را بر تن کرده است.
مدتی پیش از جانباختن، سجاد یادداشتی نوشته بود
زندگی دفترچهای است که شروع و پایانش در اختیار ما نیست. ما که شروعش را نفهمیدیم پایانش را هم نخواهیم دید. شاید گوشهای ما سنگین شده یا چشمهایمان ضعیف که حقیقت را به شکل دیگری مینویسیم زندگی کوتاه است به اندازه یک جملهای که حتی شروع و پایانش را خودمان تعیین نمیکنیم
خانواده سجاد باور داشتند که خداوند او را به جای مهران به آنها بخشیده و همیشه از او مراقبت خواهد کرد. اما او همچون پرندهای از میانشان پر کشید. خودش معتقد بود که برای آزاد شدن وطن باید افرادی مثل او برای آزادی مبارزه کنند.
سجاد رفت اما یاد و نامش دل مردم آزادی خواه زنده خواهد ماند.
#سجاد_قائمی #شیراز #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«باز ۱۰بهمن دیگری از راه رسید و تو نیستی
تلخ ترین تولد زندگیم روز تولد توست سجادم💔
تولدت مبارک عزیز خواهر»
سجاد قائمی فرزند علی و گلبس در ۱۰ بهمن ۱۳۷۰ در خانوادهای قشقایی در شیراز به دنیا آمد. دو سال پیش از تولد او خانوادهاش داغدار مرگ مهران برادر بزرگترش بودند که در همان روز و همان ساعت ۱۰ بهمن ۱۳۶۸ ساعت ۹ صبح از دنیا رفته بود.
تولد سجاد در دومین سالگرد فقدان مهران امید و شور تازهای در دل خانوادهاش ایجاد کرد او را معجزهای برای تغییر سرنوشتشان میدانستند، او آرام، مهربان و صبور بود. دیپلم داشت و قبلاً کافهداری میکرد اما مدتی بود که بیکار شده بود.
با آغاز خیزش انقلابی در سال ۱۴۰۱ پس از قتل مهسا امینی، سجاد نیز همچون بسیاری از جوانان معترض در خیابانهای شیراز حاضر شد شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱، همراه با یکی از دوستانش به معالی آباد یکی از مراکز تجمع مردم رفت خیابانها شلوغتر از همیشه بود نیروهای سرکوبگر با خشونتی وحشیانه مردم را مورد حمله قرار میدادند.
سجاد که ماشینش را در یکی از کوچهها پارک کرده بود زمانی که قصد داشت به سمت آن برود ناگهان موتورسیکلتی با دو سرنشین وارد کوچه شد. سرنشین عقب از فاصله نزدیک با هشتاد گلوله ساچمهای به بدنش شلیک کرد و سپس از محل گریخت. سجاد غرق در خون بر زمین افتاد مردم او را سریع به بیمارستان رساندند اما به دلیل خونریزی شدید و جراحات سنگین در ساعت ۱۰:۳۰ همان شب جان باخت.
پیکر بی جان او در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۱، با حضور گسترده مردم در دارالرحمهی شهرک کشن شیراز به خاک سپرده شد. اما مراسم تدفین او به اعتراض و قیامی مردمی تبدیل شد قشقاییها که در عزاداریهایشان سنت دیرینهی ده وره" (وارونه) - موسیقی سوگواری خاص جوانان کشته شده و مجرد را اجرا میکنند با نواختن این موسیقی و سر دادن شعارهای ضد حکومتی خشم خود را نشان دادند نیروهای امنیتی با گلولههای جنگی به سوی مردم شلیک کردند و چندین نفر را زخمی و به قتل رساندند.
هیچ نهادی مسئولیت قتل سجاد را بر عهده نگرفت. مأموران به خانوادهاش گفتند که فرد شلیک کننده یک تروریست بوده که برای رد گم کردن لباس نیروهای امنیتی را بر تن کرده است.
مدتی پیش از جانباختن، سجاد یادداشتی نوشته بود
زندگی دفترچهای است که شروع و پایانش در اختیار ما نیست. ما که شروعش را نفهمیدیم پایانش را هم نخواهیم دید. شاید گوشهای ما سنگین شده یا چشمهایمان ضعیف که حقیقت را به شکل دیگری مینویسیم زندگی کوتاه است به اندازه یک جملهای که حتی شروع و پایانش را خودمان تعیین نمیکنیم
خانواده سجاد باور داشتند که خداوند او را به جای مهران به آنها بخشیده و همیشه از او مراقبت خواهد کرد. اما او همچون پرندهای از میانشان پر کشید. خودش معتقد بود که برای آزاد شدن وطن باید افرادی مثل او برای آزادی مبارزه کنند.
سجاد رفت اما یاد و نامش دل مردم آزادی خواه زنده خواهد ماند.
#سجاد_قائمی #شیراز #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علی شریفزاده، وکیل دادگستری با انتشار متنی در شبکه اجتماعی ایکس از کاهش حکم آقای ماشاالله کرمی، پدر دادخواه محمدمهدی کرمی، خبر داد.
او نوشت:
«حکم ۸سال و ۱۰ ماه حبس ، مصادره اموال و جزای نقدی #ماشالله_کرمی در دادگاه تجدیدنظر کرج نقض شد و فقط به یکسال حبس محکوم شدند . با توجه به حکم دادگاه انقلاب کرج، هنوز مصادره اموال وجود دارد. با سپاس از همکار محترم خانم شهلا اروجی»
او همچنین نوشت:
«با توجه به حکم جدید دادگاه تجدیدنظر ، امیدوارم دیوان عالی کشور با پذیرش اعاده دادرسی مجدد ، نسبت به دادنامه صادره از دادگاه انقلاب کرج موافقت نماید و حکم سه سال و هفت ماه حبس و مصادره اموال نقض شود.»
وکیل پیام درفشان هم نوشت:
«نیکوکاران پرونده آقای ماشالله کرمی به موجب دادنامه صادره شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر استان البرز که امروز ابلاغ شد ؛ از تمام عناوین اتهامی شامل معاونت در تحصیل مال از طریق نامشروع و همچنین بزه پولشویی تبرئه شده و درنتیجه پرونده دوم ایشان نیز به صورت کامل مختومه گردید.»
ـ با توجه به مدت زمانی که آقای کرمی در زندان بودند، امیدواریم که این کاهش حکم، منجر به آزادی ایشان شود.
#ماشاالله_کرمی
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشت:
«حکم ۸سال و ۱۰ ماه حبس ، مصادره اموال و جزای نقدی #ماشالله_کرمی در دادگاه تجدیدنظر کرج نقض شد و فقط به یکسال حبس محکوم شدند . با توجه به حکم دادگاه انقلاب کرج، هنوز مصادره اموال وجود دارد. با سپاس از همکار محترم خانم شهلا اروجی»
او همچنین نوشت:
«با توجه به حکم جدید دادگاه تجدیدنظر ، امیدوارم دیوان عالی کشور با پذیرش اعاده دادرسی مجدد ، نسبت به دادنامه صادره از دادگاه انقلاب کرج موافقت نماید و حکم سه سال و هفت ماه حبس و مصادره اموال نقض شود.»
وکیل پیام درفشان هم نوشت:
«نیکوکاران پرونده آقای ماشالله کرمی به موجب دادنامه صادره شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر استان البرز که امروز ابلاغ شد ؛ از تمام عناوین اتهامی شامل معاونت در تحصیل مال از طریق نامشروع و همچنین بزه پولشویی تبرئه شده و درنتیجه پرونده دوم ایشان نیز به صورت کامل مختومه گردید.»
ـ با توجه به مدت زمانی که آقای کرمی در زندان بودند، امیدواریم که این کاهش حکم، منجر به آزادی ایشان شود.
#ماشاالله_کرمی
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از همراهان همیشگی توانا ضمن ارسال این تصویر نوشت:
«دیروز مراسم عقد خواهر محسن شکاری بود، هنگام خروج از محضر جلوی در روی دیوار با این نوشته روبرو شد عکسش رو برایم فرستاده و نوشت مطمئن شدم محسن همه جا با من است.»
ـ محسن شکاری را هرگز فراموش نخواهیم کرد
چند روز پیش احمدرضا حائری، زندانی سیاسی، در یادداشتی، بخشی از گفتگوی خود با سامان یاسین را به شرح زیر نوشته بود:
«گفتم سامان تو تا روزهای آخر با محسن شکاری بودی، هیچ خاطرهای داری از چند روز آخر؟
سامان: یک خاطره از روزهای آخر محسن هنوز داره جگرم را میسوزونه!
من: آخه از بچههایی که توی بند ۲۴۰ باهاش بودند، شنیدم محسن هیچ انگیزهای نداشت، برای نجات پیدا کردن از طناب دار!
سامان: مسأله همين جاست!
من:" چطور!؟
سامان: محسن دختری را دوست داشت که ظاهرا قبل از بازداشت کات کرده بود باهش، روزهای آخر محسنی که همیشه توی خودش بود بعد از یه تماس تلفنی یک باره با هیجان آمد بغلم کرد و گفت فلانی را یادت میاد باهام کات کرده بود!؟ الان زنگ زدم فهمیدم آمده گفته من منتظر محسن میمونم تا آزاد بشه باهم ازدواج کنیم، محسن را این عشق به زندگی امیدوارش کرد. اما بعد چند روز اعدامش کردند!"
این خاطره سامان از محسن شکاری، از جمله زخمهایی است که هر روز بيشتر از قبل در جانم سر باز ميكند. محسن را برای یک خیابان بستن و زخمی کوچک روی بازوی یکی از آنها که به راحتی آب خوردن چشم کور میکردند و آدم میکشتند با عجله و برای نشان دادن اقتدار پوشالیشان به مردم اعدام کردند.»
#محسن_شکاری #نه_به_اعدام #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دیروز مراسم عقد خواهر محسن شکاری بود، هنگام خروج از محضر جلوی در روی دیوار با این نوشته روبرو شد عکسش رو برایم فرستاده و نوشت مطمئن شدم محسن همه جا با من است.»
ـ محسن شکاری را هرگز فراموش نخواهیم کرد
چند روز پیش احمدرضا حائری، زندانی سیاسی، در یادداشتی، بخشی از گفتگوی خود با سامان یاسین را به شرح زیر نوشته بود:
«گفتم سامان تو تا روزهای آخر با محسن شکاری بودی، هیچ خاطرهای داری از چند روز آخر؟
سامان: یک خاطره از روزهای آخر محسن هنوز داره جگرم را میسوزونه!
من: آخه از بچههایی که توی بند ۲۴۰ باهاش بودند، شنیدم محسن هیچ انگیزهای نداشت، برای نجات پیدا کردن از طناب دار!
سامان: مسأله همين جاست!
من:" چطور!؟
سامان: محسن دختری را دوست داشت که ظاهرا قبل از بازداشت کات کرده بود باهش، روزهای آخر محسنی که همیشه توی خودش بود بعد از یه تماس تلفنی یک باره با هیجان آمد بغلم کرد و گفت فلانی را یادت میاد باهام کات کرده بود!؟ الان زنگ زدم فهمیدم آمده گفته من منتظر محسن میمونم تا آزاد بشه باهم ازدواج کنیم، محسن را این عشق به زندگی امیدوارش کرد. اما بعد چند روز اعدامش کردند!"
این خاطره سامان از محسن شکاری، از جمله زخمهایی است که هر روز بيشتر از قبل در جانم سر باز ميكند. محسن را برای یک خیابان بستن و زخمی کوچک روی بازوی یکی از آنها که به راحتی آب خوردن چشم کور میکردند و آدم میکشتند با عجله و برای نشان دادن اقتدار پوشالیشان به مردم اعدام کردند.»
#محسن_شکاری #نه_به_اعدام #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech