آموزشکده توانا
54.5K subscribers
32.8K photos
38.2K videos
2.55K files
19.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
مجمع تشخیص مصلحت جمهوری اسلامی قصد دارد لوایح پالرمو و سی‌اف‌تی را بررسی کند.
بررسی این لایحه‌ها هفت سال به درازا کشیده است.
کنوانسیون پالرمو (مبارزه با جرایم سازمان یافته فراملی) و سی‌اف‌تی (مبارزه با تامین مالی تروریسم) دو بخش باقی‌مانده از الزامات گروه ویژه اقدام مالی (FATF) بودند که پس از تصویب در مجلس شورای اسلامی در سال ۹۷ با ایرادات شورای نگهبان و هیئت نظارت مجمع تشخیص متوقف شده بود.

جمهوری اسلامی در لیست سیاه FATF قرار دارد.

مخالفان لایحه تامین مالی تروریسم به دلایل متعددی مخالف تصویب این لایحه هستند از جمله نگرانی از شفافیت مبادلات مالی و محدودشدن این مبادلات به دلیل تامین اعتبار مالی گروه تروریستی حماس و حزب‌الله لبنان و حوثی‌های یمن و حشدالشعبی و سایر گروه‌های تروریستی دیگر در منطقه، توسط جمهوری اسلامی.

کارتون؛ شفافیت به سبک خامنه‌ای!
کارتونیست: بهنام محمدی
https://tavaana.org/khameneii-3/

#FATF
#CFT
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی


@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حسین رونقی، در ویدئویی که منتشر کرده درباره مسدودکردن اکانت‌های اینستاگرام توسط مأموران جمهوری اسلامی می‌گوید:

«نگذاریم ترس برای ما تصمیم بگیرد.
این روزها صفحه‌های اینستاگرام بسیاری از شهروندان، با محوریت زنان، توسط مأموران جمهوری اسلامی ضبط و مسدود می‌شوند. به این صورت که از طریق شماره‌های ناشناس، یا همان پرایوت نامبر، تماس می‌گیرند، تهدید و فضای ارعاب ایجاد می‌کنند، فریب می‌دهند و گاه با لحنی تند و بد به آن شخص حمله می‌کنند و می‌گویند: اگر نیایی، با گونی می‌آییم می‌بریمت، یا بازداشتت می‌کنیم و می‌فرستیمت دادگاه، و گران تمام می‌شود برایت.

این فضا باعث می‌شود شخص بترسد و از خواسته نیروهای امنیتی تمکین کند و به دفتر آن‌ها مراجعه نماید. همین مسئله موجب می‌شود که در آن‌جا، یوزرنیم، پسورد، اکانت و گاه حتی گوشی شخص را از وی بگیرند، پست‌ها و مطالبش را پاک کنند و لوگوی پلیس، که عامل ناامنی مردم است، را روی اکانت بارگذاری نمایند، به‌طوری که بر روی آن نوشته شده: «این اکانت به دستور مقام قضایی توقیف گردید.»

این را باید بدانیم اساساً هیچ قانونی چنین اجازه‌ای را به هیچ مأمور، معذور یا مقام قضایی نداده است که اکانت شخصی را مسدود یا توقیف کند. این نکات را باید در ذهن داشته باشیم.

اگر با شماره‌ای ناشناس با شما تماس گرفته شد، لطفاً پاسخ ندهید؛ این کار هیچ مسئولیتی برای شما ایجاد نمی‌کند. و اگر پاسخ دادید، نترسید؛ با شجاعت و آگاهی از حق خود دفاع کنید. و اگر پاسخ دادید و به هر طریقی شما را مرعوب کردند، حتماً با یک وکیل یا فردی آشنا به این امور مشورت نمایید.

به‌خاطر داشته باشیم، در قانون و در هیچ‌ جای دنیا، چیزی به نام احضار تلفنی وجود ندارد و به رسمیت شناخته نشده و اگر از نظر آن‌ها ما مرتکب جرمی شده باشیم، سامانه‌ای دارند که می‌توانند از طریق آن احضاریه یا ابلاغیه ارسال نمایند. در آن صورت، می‌توانید در دادسرا یا دادگاه از خودتان دفاع کنید. اما انتخاب نوع پوشش، عکس بی‌حجاب، رقصیدن، نقد کردن، حرف زدن، مخالفت با حکومت و فعالیت‌های اقتصادی یا اجتماعی، و حتی سیاسی در فضای مجازی، جرم نیست.

از شما خواهش می‌کنم نترسید؛ شما حق شهروندی دارید و حق دارید به‌عنوان ورزشکار، خواننده، بلاگر، بازیگر، آرایشگر، عکاس، هنرمند، رقثنده و... فعالیت حرفه‌ای، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته باشید و کسی نمی‌تواند این حق را از شما بگیرد. گاهی اکانت شما محل کسب درآمد شماست و نباید بدون هزینه برای حکومت، آن را در اختیار نیروهای لباس‌شخصی، پلیس امنیت غیراخلاقی، وزارت اطلاعات و حتی سپاه قرار دهید.

حتی اگر در مغازه‌ای جرمی رخ دهد، مغازه آن شخص را توقیف نمی‌کنند. این برخوردها بخشی از سیستم سرکوب است و باید در برابر آن ایستاد. اگر پسورد را ندهید، هیچ اتفاقی نمی‌افتد؛ نهایتاً شدت فحاشی‌ها یا برخوردها کمی تندتر می‌شود، اما هیچ مسئله یا مشکلی برای شما پیش نخواهد آمد. حفظ حریم خصوصی، حفظ محل کسب درآمد و حفظ اکانت، حق شماست.

دوباره تأکید می‌کنم: اگر شما را مجبور می‌کنند، یا مرعوب می‌سازند، سکوت نکنید. حتماً اطلاع‌رسانی کنید، با وکیل یا افراد با‌تجربه مشورت نمایید. سکوت، آغاز تشدید سرکوب شما خواهد بود. خواهش می‌کنم نترسید؛ اکانت خود را در اختیار اشخاصی که تمام عملکردشان غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی است، نگذارید. نگذارید کسانی که باید از اراده و قدرت شما مردم بترسند، برایتان تصمیم بگیرند، و نگذارید ترس به‌جای شما تصمیم بگیرد.

به قول بابک خرمدین:

آز یاشا، آزاد یاشا، انسان یاشا
کم زندگی کن، آزاد زندگی کن و انسان زندگی کن

پاینده ایران
زن، زندگی، آزادی»

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی


@Tavaana_TavaanaTech
۲۵ دانشجوی دانشگاه علوم‌پزشکی خوزستان به دلیل مسمومیت غذایی در بیمارستان بستری شدند.
مدت‌ها ست که کیفیت بد غذا در دانشگاه‌ها مورد اعتراض دانشجویان قرار گرفته است.
از پیداشدن مارمولک در غذا تا شیشه و مگس و پلاستیک و موادخارجی دیگر در غذای دانشجویان و اکنون هم مسمومیت غذایی ۲۵ دانشجو.
دانشجویان نسبت به این مسمومیت‌ها بارها اعتراض کرده‌اند این مسمومیت‌ها به‌واقع یک اتفاق مقطعی و فقط برای یک بار نبوده بلکه امری ادامه‌دار بوده و به گفته دانشجویان «زنجیره‌ای و سازمان یافته» بوده است.
کیفیت پایین موادغذایی عرضه‌شده در دانشگاه‌ها بارها مورد اعتراض دانشجویان قرار گرفته است.
جمهوری اسلامی مسئول مستقیم این ناکارآمدی ست. مگر می‌شود برای حزب‌الله و انصارالله و حشدالشعبی و ... بودجه داشت اما به دانشجویان ایرانی غذای بی‌کیفیت داد؟

دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دانشگاه
@Tavaana_TavaanaTech
فخر‌الدوله؛ شاهزاده قاجاری و زنی حاضر در عرصه سیاست

اشرف‌الملوک امینی معروف به «فخر‌الدوله» از معدود زنان قاجار بود که از اندرونی بیرون آمد و پای به دنیای سیاست و اقتصاد گذاشت.

داستان‌های نقل شده از زندگی فخرالدوله، او را زنی اجتماعی، اهل مراوده، وفادار به عقاید شخصی و اطرافیانش ترسیم می‌کند. تصویری که برعکس زنان پرده‌نشین دوره قاجار است.
اشرف امینی توانایی‌اش را در مدیریت و کشاورزی نشان می‌دهد و در امر اداره ملک به موفقیتی بی‌مثال دست پیدا می‌کند. او تجربیات و دانشش را در فعالیت‌های اقتصادی و کارآفرینی به کار می‌گیرد.
فخرالدوله در پایان عمر سرش را با کارهای خیریه گرم می‌کند. مسجد فخرالدوله را در خیابان فخرآباد ساخته و پرورشگاهی با عنوان «بنگاه بانوان برای نگهداری یتیمان» با هدف نگهداری از کودکان بی‌سرپرست باز می‌کند.

ابتکار پایه‌ریزی شرکت «میکی‌ ماست» و «ب.ب. تاکسی» از او بود و نشان از تفکر خلاق و به روزش در جامعه‌ای در حال رشد داشت و پسرش محمد امینی آنها را پایه‌ریزی و اداره کرد.

درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/ashrafmolookamini/

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز گذشته مراسم سالگرد جان‌باختن بهاره للهی برگزار شد

بهاره فیلمسازی بود که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ حضوری فعال داشت و یک بار هم بازداشت شده بود.
پیکرش بعد از چند مدت که بی‌خبری از او، روز ۱۲ فروردین در خانه‌ای در کرج پیدا شد و به روایتی در ۱۸ اردیبهشت۱۴۰۳، دو روز قبل از تولدش، مخفیانه و بدون اطلاع خانواده در آرامستان بهشت سکینه کرج دفن شد. (البته در سامانه بهشت سکینه تاریخ ۱۴ فروردین درج شده است.)
او قصد داشت از ایران خارج شود. هنگامی که خانواده‌اش چند ماه بعد از مرگش باخبر شدند و به آن خانه پلمب شده رفتند، از موبایل و لپ‌تاپ او خبری نبود. خانه‌اش زیر و رو شده و شیشه و پنجره‌ها شکسته شده بود و مقداری خون لخته شده روی زمین بود.
بهاره بی‌اطلاع همه از اواخر بهمن خانه‌اش را عوض کرده بود و از تهران به کرج رفته بود. او مدتی بود که از قصدش برای ترک ایران می‌گفت. در جشنواره فیلم فجر با یکی از مسئولان درگیر شده بود.

پس از بی‌خبری از او، خانواده‌اش اعلام مفقودی کرده بودند و همه جا دنبالش گشته بودند.

در موبایل و لپ‌تاپ او چه چیزی وجود داشت؟ چرا می‌خواست به خارج از ایران برود؟ آیا از اعتراضات مردم و جنایات رژیم فیلمی درست کرده بود؟ چرا احساس ناامنی می‌کرد و خانه‌اش را بدون اطلاع تغییر داده بود؟ چرا از اواخر بهمن هیچ خبری از او نداشتند؟ چرا با آنکه کارت ملی‌اش در پرونده آگاهی بود، به خانواده خبر ندادند و ابتدا مجهول‌الهویه دفنش کردند؟ چرا به خانواده گفتند که اطلاع‌رسانی نکنند و سکوت کنند تا بتوانند پیکرش را به آمل منتقل کنند؟ هنگام پیداکردن جسدش، چرا جدار بیرونی آپارتمانش از بیرون قفل بود؟ خودش چگونه این کار را کرده بود؟
بهاره للهی، گرایش سیاسی داشت و در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بسیار فعال بود، اما حکومت تلاش دارد که بگوید او اصلا سیاسی نبود. شواهد می‌گوید، مرگ او مثل قتل‌های زنجیره‌ای است.
بهاره للهی در جامعه سینماگران آدم ناشناخته‌ای نبود، چرا آنطور که باید و شاید این جامعه واکنش نشان نداد؟

حکومت می‌گوید #بهاره_للهی خودکشی کرده، خانواده‌اش اما روایت حکومت را نپذیرفته‌اند و طبق اخبار دریافتی از نزدیکانشان، شدیداً تحت فشار قرار گرفتند، بارها احضار و بازجویی شذند، از پدرش ویدیوی اعتراف اجباری گرفته شد.
به آن‌ها وعده دادند که اگر سکوت کنید می‌گذاریم تا پیکر بهاره را ببرید و در زادگاهش دفن کنید، ولی بعد. از یکسال هنوز پیکر بهاره در بهشت سکینه کرج آرمیده است.

درباره بهاره للهی بخوانید:
tavaana.org/bahareh-lellahi/


#یاری_مدنی_توانا
#بهاره_للهی
#نه_به_جمهوری_اسلامی

@Tavaana_TavaanaTech
انتقال ‌حمید حسین‌نژاد حیدرانلو⁩، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، به قرنطینه زندان ارومیه و نگرانی از اجرای قریب‌الوقوع حکم

‏ظهر امروز چهارشنبه ۱۶ آوریل ۲۰۲۵ (۲۷ فروردین ۱۴۰۴، حمید حسین‌نژاد حیدرانلو، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، از بند سیاسی زندان ارومیه به قرنطینه این زندان منتقل شده است. این انتقال با هدف اجرای قریب‌الوقوع حکم اعدام صورت گرفته و طبق اعلام وکیل پرونده، قرار است این حکم در روز جمعه ۱۸ آوریل ۲۰۲۵ به اجرا درآید.

‏حمید حسین‌نژاد حیدرانلو، ۳۹ ساله، متأهل و پدر سه کودک خردسال، در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ در منطقه مرزی چالدران، به همراه چند شهروند افغان توسط نیروهای مرزبانی بازداشت شد. با وجود صدور قرار وثیقه برای آزادی وی، این قرار با دستور مستقیم وزارت اطلاعات رد شده و او به بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه منتقل گردید.

‏در مدت بازداشت، ۱۱ ماه و ۱۰ روز تحت شدیدترین شکنجه‌های جسمی و روانی قرار گرفت. بازجوی اصلی او فردی به نام استیری بود که به گفته منابع مطلع، نقش مستقیم در اعمال شکنجه‌های وحشیانه داشته است. حمید که از نعمت سواد محروم بود، تحت فشار و شکنجه وادار به امضای اعترافاتی شد که به‌صورت آماده از سوی بازجویان نوشته شده بود. این اعترافات اجباری مبنای صدور حکم اعدام قرار گرفت.


‏در تیرماه ۱۴۰۳، شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی نجف‌زاده، تنها در یک جلسه چند دقیقه‌ای و بدون حضور وکیل مدافع، وی را به اتهام "بغی" و عضویت در حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) به اعدام محکوم کرد. تمامی اصول اولیه دادرسی عادلانه از جمله حق دفاع، بررسی مدارک تبرئه و حضور وکیل نقض شده است. نهایتاً، دیوان عالی جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۴ فروردین ۱۴۰۴ (۲۴ مارس ۲۰۲۵)، حکم اعدام را تأیید و به وی ابلاغ نمود.

‏اسنادی وجود دارد که نشان‌دهنده حضور رسمی حمید حسین‌نژاد حیدرانلو و خانواده‌اش در خارج از کشور در تاریخ وقوع درگیری ادعایی نیروهای امنیتی است. تصویری از پاسپورت اعضای خانواده او، با مهر خروج و ورود گمرک مرزی بازرگان، نشان می‌دهد که این خانواده در روز دستگیری در حال عبور قانونی از مرز بوده‌اند. با این وجود، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی از پذیرش این مدرک سر باز زده و به صدور و تأیید حکم اعدام ادامه داده است.

#حمید_حسین_نژاد_حیدرانلو #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادداشتی از مریم یحیوی، زندانی سیاسی سابق، در پی درگذشت نگار کورکور

روایتی از دوران بازداشت رعنا کور کور در بند زنان

خبر درگذشت #نگار_کورکور و دیدن عکس‌ها و فیلم‌هایش من را به یاد #بند_زنان_زندان_اوین انداخت.

روزی که #رعنا_کورکور خواهر #مجاهد_کورکور ، وارد بند شد، دختری بود آرام با چشمانی مضطرب. در حیاط زندان نشسته بود و بازی والیبال بچه‌ها را تماشا می‌کرد. کنارش نشستم و سعی کردم با او صحبت کنم. اولین جمله‌ای که گفت این بود: “برادرم بی‌گناه است و کاری نکرده.” تاییدش کردم و ادامه داد: “حال مادرم خیلی بد است، خانواده‌مان از هم پاشیده، خواهرم نگار از ایران رفته و برای برادرم تلاش می‌کند. ما یک خانواده عادی هستیم، نه می‌دانم مبارزه چیست، نه از سیاست سر در می‌آورم. دو تا بچه دارم و دخترم کوچک است… نمی‌دانم چه کار کنم. من را اینجا انداختند…”

نگرانی و غم در چهره‌اش به وضوح نمایان بود.کمی بیشتر حرف زدیم. سعی کردم حال و هوایش را عوض کنم و با او رفاقت کنم تا کمتر احساس تنهایی کند. کم‌کم بچه‌های دیگر هم آمدند و هر کس چیزی گفت. سعی کردیم او را بخندانیم، اما خنده‌هایش کوتاه و تلخ بود.

روزهای بعد، کمی درد و دل کرد. سخت حرف می‌زد، می‌ترسید. از اعدام برادرش، از مرگ مادرش، از سرگردانی بچه‌هایش می‌ترسید.

روزی که خبر اعدام رضا رسایی به بند رسید، تعدادی از بچه‌ها به پایین رفتیم تا اعتراض خود را فریاد بزنیم و شعار دادیم. رعنا که بالا بود، صداها را شنید و از یکی پرسید چه شده. آن شخص گفته بود که یکی از زندانیان زیر حکم ،را اعدام کردند و رعنا همان لحظه از هوش رفت. بچه‌ها با کمک هم او را پایین آوردند و ما در جلوی ورودی درب زندانبان ها، شعار می‌دادیم. رعنا روی دست بچه‌ها بود و زندانبان‌ها درب را نمی‌گشودند. خشم‌مان بیشتر شد، در را کوبیدیم و فریاد می‌زدیم. سرانجام در باز شد و رعنا را به بخش پرستاری منتقل کردند. پرستار بعد از بررسی اولیه تماس گرفت و از بهداری خواست آمبولانس بیاورند چون هیچ امکاناتی در آنجا نبود.

رئیس بند به دلیل اعتراض ما با حفاظت زندان تماس گرفت. حفاظت زندان با لحن بی‌شرمانه و بی‌احترامی با ما صحبت کرد و بچه‌ها عصبانی‌تر شدند و فریاد می زدند همزمان آمبولانس رسید، اما در اصلی بند باز نمی‌شد.

گارد زندان پشت در صف کشیده بود و تعدادی از بچه‌ها به سمت در اصلی رفتند و به در کوبیدند تا در را باز کنند و رعنا را به بهداری منتقل کنند. یکی دیگر از بچه‌ها هم دچار حمله پنیک شده بود و در گوشه‌ای افتاده بود. پس از مدتی، در اصلی باز شد و زندانبان‌ها با مشت و لگد به سمت بچه‌ها حمله کردند. من و چند نفر دیگر، رعنا را بدون برانکارد روی دست بردیم تا به آمبولانس منتقل کنیم، اما علاوه بر ضرب و شتم، به دلیل اینکه رعنا مثلا نامحرم بود دست به او نمی زدند، و به آمبولانس منتقل نمی کردند. به ما هم اجازه این کار را نمی دادند.چند دقیقه در این وضعیت گذشت تا بالاخره یکی از زندانبان‌های زن رعنا را از دست ما گرفت و به سمت آمبولانس برد. در بسته شد و ما ماندیم با حال خراب، بدن کبود، دست شکسته و سر ضرب‌خورده و چند نفر دیگر که دچار مشکل قلبی شده بودند و روی زمین افتاده بودند.

آن روز رعنا را به بیمارستان بردند و ۲۴ ساعت بی‌خبر بودیم. وقتی برگشت، گفت: “وقتی خبر را شنیدم، فکر کردم مجاهد را اعدام کرده‌اند.”

حدود ۲ یا ۳ هفته بعد، رعنا با وثیقه آزاد شد، اما حتی اجازه ندادند که با او خداحافظی کنیم.

دیشب که خبر تلخ درگذشت نگار را شنیدم و عکس‌ها و ویدیوهایش را دیدم، به خصوص عکس‌هایی که مربوط به دوران پیش از بیماری‌اش بود، چهره رعنا همچنان در ذهنم پررنگ بود.

رعنا جانم، تسلیت می‌گویم. غمی بزرگ در دل داری، اما ما کنار تو و خانواده‌ات خواهیم بود و صدای بی‌گناهی برادرت را فریاد خواهیم زد. ما با تمام توان در برابر ظلم و ستمی که به تو، به ما و به مردم جامعه وارد می‌شود، ایستاده‌ایم. دل قوی داشته باش.

#مریم_یحیوی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

طبق گزارش دریافتی، امروز ۲۷ فروردین ماه ۱۴۰۴، نیروهای وزارت اطلاعات در حراست محل کار دکتر مصطفی مهرآئین، «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی»، به او گفتند که باید فعالیت‌هایش را متوقف کند.
این خواسته ماموران با مقاومت ایشان و تلاش برای خروج از دفتر حراست مواجه شد.تا جایی که همکاران ایشان برای نجات او از اتاق حراست ناگزیر به مداخله شدند.
پس از آن بازجویی ۳ ساعته در دفتر مدیریت پژوهشکده ادامه یافته و او از نوشتن و مصاحبه منع و تهدید به اجرای حکم جلب شده است.

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی یک مؤسسه پژوهشی وابسته به جهاد دانشگاهی است که در زمینه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی فعالیت می‌کند. ورود نیروهای امنیتی و بازجویی از پژوهشگران، مصداق بارز نقض آزادی آکادمیک و استقلال نهادهای علمی و دانشگاهی است.

اخیراً بیش از ۱۰۰ استاد دانشگاه در ایران با امضای بیانیه‌ای، به احضار دکتر مهرآیین اعتراض کرده و این اقدام را نقض آزادی اندیشه و بیان دانسته‌اند.

دکتر مهرآیین، در چند هفته اخیر سه نامه انتقادی خطاب به رهبر رژیم جمهوری اسلامی ایران نوشته و مصاحبه‌هایی با رسانه‌های مختلف در تبیین مفاد این نامه‌ها داشته است. او پیش از این نیز نظرات انتقادی خود را در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها بیان می‌کرد.

پس از نامه‌های اخیر به خامنه‌ای، برای دکتر مهرآیین پرونده‌سازی شد و او به دادگاه احضار شده است.

امروز فراخوانی از سوی جامعه معلمان و فرهنگیان ایران در امضای یک نامه حمایت از دکتر مهرآئین داده شده است:
https://forms.gle/Zavv7GSxgA3KqrpMA

ممکن است، برخی افراد از آرای آقای مهرآبین خوششان نیاید، ولی در برابر نقض آزادی بیان و اندیشه توسط رژیم استبداد دینی، باید ایستادگی کرد.
جمهوری اسلامی در شرایطی که سایه جنگ را بر کشور گسترانده، آن را نعمتی برای سرکوب منتقدان و مخالفان داخلی قلمداد می‌کند.

#مصطفی_مهرآئین #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا 

@Tavaana_TavaanaTech
هجوم گارد ضدشورش به بند ۴ اوین برای انتقال ۵ زندانی سیاسی محکوم به اعدام به قزلحصار

۲۷ فروردین ۱۴۰۴، پس از آن‌که گارد ضدشورش به فرمان رئیس زندان، هدایت‌الله فرزادی، برای انتقال اجباری پنج زندانی سیاسی محکوم به اعدام وارد عمل شد، تنش شدیدی در بند ۴ زندان اوین ایجاد شد.

محمد تقوی، پویا قبادی، وحید بنی‌عامریان، علی‌اکبر (شاهرخ) دانشورکار و بابک علیپور، توسط قاضی ایمان افشاری «بغی از طریق عضویت در گروه‌های مخالف نظام به اعدام محکوم شده‌اند.

در پی اعتراض زندانیان به این انتقال، گارد ضدشورش با هجوم به بند و تهدید به اعمال خشونت، فضا را متشنج کرد. به دستور فرزادی، درهای همه سالن‌ها قفل شد تا زندانیان دیگر نتوانند صدای اعتراض بلند کنند.

این انتقال با هماهنگی مستقیم وزارت اطلاعات انجام شده و نگرانی‌ها درباره اجرای قریب‌الوقوع احکام اعدام را افزایش داده است.

در ماه‌های گذشته نیز مهدی حسنی و بهروز احسانی (۷ بهمن ۱۴۰۳) و زندانیان سیاسی علی معزی، خسرو رهنما، اسدالله هادی و ابوالحسن منتظر، به همین شیوه به قزلحصار منتقل شدند.

یادآوری می‌شود که هدایت‌الله فرزادی، رئیس زندان اوین، به‌دلیل نقش مستقیم در سرکوب و اعمال خشونت علیه زندانیان، در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ (۱۴ آوریل ۲۰۲۵) توسط اتحادیه اروپا تحریم شد.

#نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_به_اعدام #محمد_تقوی #پویا_قبادی #وحید_بنی_عامریان #شاهرخ_دانشورکار #بابک_علیپور #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نیما نوری تنها ۱۸ سال داشت و تک‌فرزند خانوداه‌شان بود.
۱۲ آبان ۱۴۰۱ با شلیک ماموران به سینه و رانش در خرمدشت کرج کشته شد.
نیما برای حضور در مراسم چهلم حدیث نجفی به خیابان رفته بود. پیش‌تر در پیامی به صفحه ۱۵۰۰ تصویر نوشته بود:
"حاضرم جونمو تو این راه بذارم."
نیما نوری، ۱۸ ساله و اهل کرج، برای شرکت در مراسم چهلم جاویدنام حدیث نجفی و پارسا رضادوست عازم بهشت سکینه بود که در میانه راه قربانی خشونت نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی شد.

به گفته یک منبع آگاه: «نیما در راه کمال‌شهر به سمت بهشت سکینه مورد اصابت گلوله قرار گرفته و ابتدا به درمانگاه وصال در کرج منتقل شده،
در درمانگاه وصال گفته بودند خون‌ریزی دارد و کار ما نیست باید به بیمارستان برده شود. به آمبولانس زنگ زده بودند و بعد به بیمارستان شهید مدنی بردند. حدود ساعت ۴-۵ بعداز ظهر بود که خانواده‌اش از این با خبر شدند. نخست به آنها گفتند تیر جنگی به ران‌ پای‌اش برخورد کرده و در اتاق عمل است، به همین دلیل اجازه ورود به بیمارستان را نمی‌دادند و بعد از چند ساعت حدود ساعت ۱۲ شب گفتند که فوت کرده و مشخص شد گلوله به پهلو و ران پای‌اش شلیک شده است.»

نیما، متولد ۲۷ فروردین ۱۳۸۳ بود. او تنها فرزند خانواده بود و هیچ خواهری و برادری نداشت.

نیما، دیپلم داشت و قرار بود برای پایان خدمت درخواست بدهد.

ماموران پیکر او را گروگان گرفته بودند و مدت‌ها تحویل خانواده نمی‌دادند. روی سنگ مزار نیما نوشته شده: تو راه آزادی کشته شدم، قول بده به جای منم آزاده زندگی کنی.
پدر و مادر نیما در چهلم فرزندشان، با فریادزدن نام او، کبوترانی را رها کردند.

https://tavaana.org/nimanouri/



#نیما_نوری #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
آرمین، برادر جاویدنام آیدا رستمی شعر زیر را از زبان آیدا، برای نگار کورکور نوشته است

قولی در حلقه‌ای ناتمام
(از زبان آیدا، برای نگار)

نگار عزیزم…
انگشتر کوچکی داشتم،
نه از طلا،
بلکه از تکه‌های ایمانِ شکسته‌ام ساخته شده بود.

می‌خواستم آن را به تو بدهم،
در روزی روشن،
وقتی لبخندت کامل باشد
و چشمانت بی‌هراس.

اما زود رفتی…
نه وقتِ خداحافظی بود،
نه وقتِ هدیه دادن.

حالا این حلقه در دست من نمانده،
در دستان تو هم نیست…
میان ماست،
آویخته بر سکوتِ این سرزمین.

هر زنی که صدای تو را بشنود،
هر دختری که راه تو را دنبال کند،
انگشتر را از نو به انگشت می‌کند.

تو شاید دیگر نباشی، نگار،
اما حلقه‌ای که برایت نگه داشته بودم،
حالا به گرد جهان افتاده؛
و هر بار که دستی بالا می‌رود برای داد،
نور این حلقه دوباره زنده می‌شود.

armin_rst69

#نگار_کورکور #مجاهد_کورکور #دکتر_آیدا_رستمی #آرمین_رستمی #دادخواهی_ادامه_دارد #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚨 🚨 🚨
‏‌ #حمید_حسین‌نژاد_حیدرانلو⁩ ، از بند عمومی به قرنطینه منتقل شده است؛ اقدامی که معمولاً در آستانه اجرای حکم اعدام انجام می‌گیرد. وکیل او گفته قرار است روز جمعه اعدام شود.

‏دختر او، روناهی حسین‌نژاد، با چشمانی اشک‌بار و صدایی لرزان می‌کوید:
‏«پدرم کولبر است، نه قاتل هموطنانم!»
‏او از تمام مردم، وجدان‌های بیدار، فعالان حقوق بشر و نهادهای بین‌المللی درخواست کمک کرده است تا مانع اجرای این حکم ناعادلانه شوند.

‏حمید حسین‌نژاد حیدرانلو، یکی از صدها کولبری است که برای لقمه‌ای نان تن به کار سخت و پرخطر کولبری داده است. به او اتهامی امنیتی زده‌اند و تحت شکنجه او را وادار به امضای متنی کردند که از محتوای آن اطلاعی نداشت. حمید حسین‌نژاد حیدرانلو به گفته خانواده‌اش بی‌سواد است و نمی‌دانست چه چیزی را امضا کرده است....

‏‌ #نه_به_اعدام#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه مجتبایی، مادر جاویدنام غزاله چلابی این کلیپ را منتشر کرد و نوشت:

«وقتی سوگواری، هر چیزی تو رو به یاد عزیزت میندازه 😔
بهار و زیبایی‌هاش، طبیعت و جنگل و دشت و دمن
تورو به یادم میندازه 💔
خاطراتت، عکس‌هات و زیبایی‌هات، تنها سرمایه‌ای است که برایم مانده 😔
قاتلانت را نمی‌بخشم، نفرین هم نمی‌کنم ،فقط عدالت می‌خوام اماااا، نه در این حکومت، که خود عامل تمام جنایت‌هاست 👎👎👎👎»

fateme.mojtabaei.2113

#نه_به_جمهوری_اسلامی
#عدالت #دادخواهی
#زن_زندگی_آزادی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونه‌ای، فعال سیاسی، ضمن انتشار تصویر یک یادگاری از پخشان عزیزی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، دلنوشته‌ای خطاب به هم‌بندی سابق خود در زندان اوین به شرح زیر منتشر کرد:

«پخشان گیانم، سلام.
می‌دانم دوست نداری برایت بنویسند چون همیشه میگفتی:" من فقط یکی از صدها زندانی زیر حکم اعدام ام."
اما امشب دیگر نتوانستم و بغضی بی‌امان راه گلویم را بست.
این گردنبند چوبی را موقع رفتن بهم دادی و دم گوشم زمزمه کردی: نری یادت بره مطهره!
و آخ پخشان...
می‌دانم که چقدر بدت آمده که آن شهروندی افتخاری باسمه‌ای را هدیه کرده‌اند!
آن هم برای تو که دنیایت، این خاورمیانه لعنتی زیبایمان است که خودکامگان و دیوانگان سلطه ویرانش کرده‌اند!
و مگر می‌شود یادم برود؟! آن آغوشی که به روی "تسنیم" می‌گشودی و آنهمه زندگی که در او جاری میکردی.
هنوز شبها بیخوابم و سیگار میکشم. اما تو پیشم نیستی که باهم یواشکی بخندیم و همدیگر را دست بیندازیم...
به جایش این گردنبند عزیز را میبوسم. اینها را که میخوانی هم از طرف یک خواهر کوچکتر است که تو را خودی‌تر از خانواده‌اش دیده و دلش برایت لک زده.
پخشان جانم، دردت له گیانم...
به تو پیش از خودم قول داده‌ام که تا پای جانم برای آزادی، زندگی کنم. که "مقاومت، زندگیست."
وقتی که حکم اخراجم آمد، در آن هیاهو تنها تو بودی که دستم را کشیدی و گفتی بیا بریم سیگار بکشیم! و چقدر یکه خوردم...
یادت هست پرسیدی: چرا از من خوشت میاد مطهره؟ و به شوخی میگفتی: از آدمایی که صمیمی میشن بدم میاد! و باهم ریسه میرفتیم. :))
بگذار از این سوی میله‌ها پاسخت را بدهم: چون خودِ خودِ خودت هستی! بی هیچ هراسی از آنکه رانده و منزوی شوی...
شاید دیگران خرده بگیرند. شاید خود من هم اینطور بی محابا خود واقعی‌ام باشم! اما این خودت بودنت را دوست دارم پخشان.
نه یادم نمی‌رود. نباید و نمیتوانم یادم برود...
اختلاف نظر سیاسی هم باعث دوری‌مان نمیشد و نمیشود، حتی وقتهایی که بحثمان بالا میگرفت. :))
چرا که ما همدست و همگناه "ژن، ژیان، ئازادی" هستیم! و تا آخرین نفس، جانمان را برای زن، برای زندگی و برای آزادی فدا خواهیم کرد.
ما به امید دیدار روشنای صبحی هستیم که جور جائر از ورطه حیاتمان برچیده شود.
از پشت این دیوارها و میله‌ها که زورشان به ایستادگی زنان و مردان این خاک نمی‌رسد، میبوسمت و به آن امید تمام‌ناشدنی، که همیشه در چشمانمان جاری است، ایمان دارم.»

#نه_به_اعدام #پخشان_عزیزی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساکنان یک جامعه کوچک در ایالت میشیگان، از تمام سنین، به یک کتاب‌فروشی محلی کمک کردند تا هر ۹۱۰۰ کتابش را — دانه‌به‌دانه — به فروشگاه جدیدی که همان نزدیکی بود، منتقل کند.

این ویدیو این همکاری و همدلی را نشان می‌دهد.
توسعه‌یافتگی فقط در رفتن به فضا و ساخت و ساز و ... نیست، بلکه از ملزومات آن گسترش آگاهی، همکاری و فرهنگ مشارکت جمعی است.
مشارکت در فعالیتی مثل آنچه در این ویدیو می‌بینید، باعث افزایش تمایل به کتابخوانی، شادی و همدلی بین مردم می‌شود.

آموزشکده توانا در طی بیش از ۱۵ سال فعالیت کتاب‌های بسیاری منتشر کرده است. این کتاب‌ها در سایت آموزشکده توانا و در کانال‌های تلگرام توانا به صورت رایگان قابل دسترسی هستند. ان‌ها را دست به دست کنید!

https://tavaana.org/

t.me/tavaana

t.me/Tavaana_TavaanaTech

#مشارکت_اجتماعی #مشارکت_مدنی #همدلی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
خانواده زندانی محکوم به اعدام، حمید حسین‌نژاد حیدرانلو، در بیم و اضطراب شدیدی به سر می‌برند.

آن‌ها شب گذشته تا امروز را جلوی زندان مرکزی ارومیه گذرانده‌اند.
بعد از شنیدن خبر انتقال این زندانی سیاسی به انفرادی و قریب‌الوقوع بودن اجرای حکم اعدام او، شرایط خانواده‌اش به هم ریخته است.
برادرش روز گذشته بعد از شنیدن این خبر، با خوردن موادی سمی، اقدام به خودکشی کرد.

در حکم اعدام، فقط متهم نیست که مجازات می‌شود، بلکه تمام اعضای خانواده و نزدیکان او شدیدا آسیب می‌بینند و زجر می‌کشند.
ضمن آنکه در جمهوری اسلامی، به پرونده‌ها عادلانه رسیدگی نمی‌شود و روال کار انتساب اتهامات بر اساس اعترافات اجباری تحت فشار و شکنجه انجام می‌گیرد.

در سال‌های گذشته موارد بسیاری از بیمار شدن و جان‌باختن خانواده‌های افراد محکوم به اعدام گزارش شده است، آخرین مورد نگار کورکور بود که چند روز پیش درگذشت و داغ سنگینی به دل همه ما گذاشت.

#حمید_حسین_نژاد_حیدرانلو #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سازمان عفو بین‌الملل خواستار آزادی فوری و بی‌قیدوشرط عباس واحدیان‌شاهرودی شد.
در این بیانیه آمده است:

«مقامات ایرانی باید فوراً و بدون قید و شرط، فعال سیاسی عباس واحدیان (شاهرودی) را آزاد کنند. تا زمان آزادی او، باید مراقبت‌های پزشکی تخصصی مورد نیازش — از جمله در خارج از زندان — فراهم شود و او به مکانی نزدیک‌تر به محل سکونتش در تهران منتقل گردد.
سلامتی عباس واحدیان به‌دلیل محرومیت‌های مکرر از مراقبت‌های پزشکی کافی و به‌موقع، رو به وخامت گذاشته است. او از کلسترول بالا رنج می‌برد که به گفته خودش باعث تاری دید و سرگیجه می‌شود، همچنین دچار بیماری پوستی پسوریازیس است که درد و ناراحتی زیادی برایش ایجاد می‌کند.
عباس واحدیان همچنین با مشکلات تنفسی از جمله تنگی نفس مواجه است و به طور منظم به داروهای استنشاقی مورد نیازش دسترسی ندارد. او در زندان وکیل‌آباد مشهد، واقع در ۹۰۰ کیلومتری شرق تهران، دوران محکومیت ناعادلانه‌ای را فقط به دلیل استفاده مسالمت‌آمیز از حقوق بشر خود سپری می‌کند.»


عباس واحدیان شاهرودی از امضاکنندگان بیانیه ۱۴ نفر است امضاکنندگان این بیانیه خواهان کناره‌گیری خامنه‌ای از حکومت و گذار از نظام جمهوری اسلامی شده بودند.
عباس واحدیان‌شاهرودی به اتهام «توهین به خمینی و خامنه‌ای» و «تبلیغ علیه نظام» به ۲۱ سال حبس محکوم شد.

صدای زندانیان باشیم

#یاری_مدنی_توانا
#عباس_واحدیان_شاهرودی
#زندانیان_سیاسی
#بیانیه۱۴
#عفو_بین_الملل
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
ساعتی پیش، خانواده #حمید_حسین‌نژاد_حیدرانلو، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، ملاقاتی ده‌دقیقه‌ای با او در زندان مرکزی ارومیه داشتند. این آخرین ملاقات با حضور نیروهای امنیتی و در شرایط کنترل‌شده صورت گرفت. حمید حسین‌نژاد، در این دیدار کوتاه و در حالی‌که با دست‌بند و پابند منتقل شده بود، از احتمال جدی اجرای حکم اعدام خود در بامداد روز جمعه ۲۹ فروردین خبر داد.

او روز گذشته از بند عمومی زندان ارومیه به انفرادی منتقل شد و به گفته وکیلش قرار است روز جمعه اعدام شود.
امروز پنج‌شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴، خانواده و بستگان این زندانی سیاسی در مقابل زندان مرکزی ارومیه تجمع کرده و خواستار توقف اجرای حکم اعدام او شدند.
روز گذشته پس از اطلاع از اعدام قریب‌الوقوع این زندانی سیاسی، برادرش اقدام به خودکشی کرد.

#نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مادر دادخواه فاطمه، محمدحسین و حسین سپهری، در ویدئویی که منتشر شده به وضعیت جسمی فاطمه سپهری و شرایط نامناسب بند ۵ زندان وکیل‌آباد مشهد، اشاره می‌کند و می‌گوید:
«در بند را روی فاطمه قفل کرده‌اند و شرایط بند نامناسب است».

چندی پیش هم فرزانه قره‌حسنلو دیگر زندانی این بند در پیامی از وضعیت غیرانسانی بند ۵ زندان وکیل‌آباد شامل گرمای شدید، نبود تهویه، محدودیت در تردد، قطع ارتباطات و فشار روانی مداوم بر خود، فاطمه سپهری و زهرا کهنه‌کار (سپند آذر) گزارش داده بود.
دیگر فرزند این مادر دادخواه، محمدحسین سپهری هم‌اکنون ممنوع‌الملاقات شده است.

اصغر سپهری، برادر این زندانیان نوشته است که خانواده‌های سپهری و قره‌حسنلو مطلع شده‌اند فرزانه قره‌حسنلو و زهرا کهنه‌کار از بند ۵ به بند ۶ منتقل شده‌اند و فاطمه سپهری به‌تنهایی در بند ۵ نگهداری می‌شود.

خانواده‌های سپهری و قره‌حسنلو اعلام کرده‌اند که مسئولیت مستقیم این وضعیت غیرانسانی بر عهده‌ی مقامات زیر است:

نوید طباطبایی – قاضی ناظر زندان
هادی اسماعیل‌زادگان – رئیس زندان مرکزی مشهد
غلامرضا روشان – مدیرکل زندان‌های استان خراسان رضوی
و در نهایت، علی خامنه‌ای – رهبر رژیم جمهوری اسلامی

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#فاطمه_سپهری
#محمدحسین_سپهری


@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه جمعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی در حمایت از ایمان خدری و اعتراض به نقض حقوق شهروندی

جمعی از معلمان و فعالان فرهنگی و اجتماعی بیانیه‌ای در حمایت از ایمان خدری، کنشکر مدنی بازداشت شده اهل مسجدسلیمان امضا کردند، متن این بیانیه که تا زمان انتشار به امضای ۳۸۸ نفر رسیده است، به شرح زیر است:

به نام خداوند جان و خرد

جامعه‌ی فرهنگی، به‌عنوان نهادی آگاهی‌بخش و مسئول، وظیفه‌ی خود می‌داند که در برابر بی‌قانونی، ظلم و نقض حقوق مدنی ایستادگی کند و با روشنگری، به دفاع از کرامت انسانی بپردازد.
در همین راستا و با تأسف، باید اذعان داشت که در موارد متعددی، حقوق متهم در جامعه‌ی ما نادیده گرفته می‌شود. آگاهی‌بخشی درباره‌ی این حقوق و دفاع از آن‌ها، بخشی از رسالت ماست. بر اساس مواد ۴۸ تا ۵۱ قانون آیین دادرسی کیفری، متهم از حقوقی همچون دسترسی به وکیل، اطلاع‌رسانی دقیق به خانواده از محل بازداشت و دیگر حقوق قانونی برخوردار است.
با این حال، طبق اخبار منتشرشده، جناب آقای #ایمان_خدری، از فرزندان شجاع و عدالت‌خواه ایران، به دلیل تهیه‌ی ویدئویی انتقادی و حمایت از جنبش «زن، زندگی، آزادی» و همچنین همراهی رسانه‌ای با #معلمان، در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ با یورش نیروهای امنیتی بازداشت شده است. بنا بر گزارش‌ها، در جریان بازداشت، دو دندان ایشان شکسته و برخوردهای خشونت‌آمیزی با وی صورت گرفته است.
ما، جمعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی، ضمن محکوم‌ کردن نقض حقوق شهروندی و مدنی هر فردی توسط هر نهادی، خواستار بازنگری جدی در شیوه‌ی برخورد با افراد بازداشت‌شده و رعایت اصول انسانی، اخلاقی و قانونی در روند بازداشت و رسیدگی قضایی هستیم.

احترام به حقوق بازداشت شدگان، نشانه‌ی بلوغ حقوقی و مدنی یک جامعه است.


ـ ایمان خدری، فعال مدنی اهل مسجدسلیمان، در ۱۴ اسفند بازداشت شد. مأموران با یورش به منزلش او را ربوده و برای مدتی از وضعیتش خبری در دست نبود. سرانجام با پیگیری‌های وکیلش، فرشته تابانیان، مشخص شد که ابتدا در بازداشتگاه سپاه نگه‌داری شده و سپس به زندان آبادان تبعید شده است؛ زندانی فاقد بند سیاسی و بدون رعایت اصل تفکیک جرائم. خانواده او در اهواز ساکن‌اند، اما با تقاضای انتقالش به آنجا موافقت نشده است. در زمان بازداشت دو دندانش شکسته شده و او اکنون ممنوع‌الملاقات است.


#ایمان_خدری #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech