Forwarded from گفتوشنود
پخش شعر توهینآمیز علیه خلیفه اول مسلمانان اهل سنت در برنامه "سیمای خانواده" شبکه یک، بار دیگر چهره واقعی و ریشهدار تبعیضهای عقیدتی در ساختار جمهوری اسلامی را آشکار کرد. اینکه صداوسیما با عزل دو مدیر و ارجاع چند نفر به دستگاه قضایی سعی در پاک کردن صورت مسأله دارد، چیزی جز یک اقدام نمایشی برای انحراف افکار عمومی نیست؛ آن هم در برههای که جمهوری اسلامی زیر سایه سنگین بحرانهای متعددی از جمله بحران مشروعیت، تنشهای سیاسی داخلی، و خطر حمله نظامی در پی برنامه هستهایاش به شدت دستوپا میزند.
واقعیت این است که نظام، در همین روزها به شکلی تحقیرآمیز مشغول چانهزنی و مذاکره مستقیم با آمریکاست، همان کشوری که دهههاست از سوی رهبر جمهوری اسلامی "شیطان بزرگ" نامیده میشود و مذاکره با آن، "خط قرمز" نظام خوانده میشد. اما اکنون، برای بقا، همه چیز قابل معامله شده؛ از اصول ادعایی گرفته تا حیثیت. و باید در نظر داشت که مذاکره و چرخش سیستماتیک، فشارهای شدیدی از سوی افکار عمومی را اعمال کرده، در چنین فضایی، یک "بحران تقلبی" مثل ماجرای توهین در تلویزیون، ابزار مناسبی برای تغییر موضوع افکار عمومی از مسائل اصلی به حواشی قابل کنترل است.
اما توهین به اهل سنت در جمهوری اسلامی نه اتفاقی است، نه استثنایی. این توهینها، بخشی از سیاست رسمی و ساختاری شدهی تبعیض علیه میلیونها ایرانی اهل سنت است. اگر برخورد با توهین جدی بود، چرا صدها مورد از این قبیل توهینها در هیئتهای مذهبی، شبکههای اجتماعی نزدیک به حکومت، و حتی در کتابهای درسی، بدون هیچ برخوردی تکرار میشوند؟ چرا زندانیان سیاسی و عقیدتی اهل سنت، در مراحل بازجویی با توهینهای فرقهای مواجه میشوند؟ چرا هیچ کدام از آن مأموران امنیتی که به مقدسات اهل سنت ناسزا میگویند، عزل و معرفی نمیشوند؟
همین حالا، آمار زندانیان اهل سنت بهویژه در استانهایی مثل کردستان، بلوچستان و خوزستان، بسیار بالاست. بسیاری از آنها بهدلیل عقاید دینی یا فعالیتهای مدنی محبوساند و در طول بازداشت، نهتنها از حقوق اولیه برخوردار نیستند، بلکه به باورهایشان اهانت میشود. آیا اخراج دو مدیر تلویزیون در برابر این حجم از ستم، معنا دارد؟ یا تنها پوششی برای ادامه همان تبعیض است، با ظاهری آراسته و موقتی؟
جمهوری اسلامی سالهاست که با دوگانهی "امت واحده" و "تبعیض مقدس" بازی میکند. از یکسو از وحدت اسلامی دم میزند و از سوی دیگر، عملاً اهل سنت را از بسیاری حقوق اجتماعی و سیاسی محروم کرده است. اهل سنت در ایران نه حق دارند مسجدی در پایتخت داشته باشند، نه اجازه دارند در بسیاری از مناصب حکومتی حضور یابند، نه حتی آزادند عقایدشان را در مدارس و رسانهها بازتاب دهند. این سطح از تبعیض را با عزل دو مدیر جبران نمیتوان کرد.
ماجرا روشن است: آنچه دیدیم نه برخورد با توهین، بلکه یک شوی رسانهای بود. پروپاگاندایی برای فرار از پاسخگویی به سالها تحقیر و تبعیض. اما مردم، بهویژه اهل سنت ایران، این بازی را بهتر از هر زمان میشناسند. مسئلهای که باید ترمیم شود، نه چهرهی رسانه، که قلب پوسیدهی سیاست تبعیضگراست.
#حکومت_ایدئولوژیک #اهل_سنت #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
واقعیت این است که نظام، در همین روزها به شکلی تحقیرآمیز مشغول چانهزنی و مذاکره مستقیم با آمریکاست، همان کشوری که دهههاست از سوی رهبر جمهوری اسلامی "شیطان بزرگ" نامیده میشود و مذاکره با آن، "خط قرمز" نظام خوانده میشد. اما اکنون، برای بقا، همه چیز قابل معامله شده؛ از اصول ادعایی گرفته تا حیثیت. و باید در نظر داشت که مذاکره و چرخش سیستماتیک، فشارهای شدیدی از سوی افکار عمومی را اعمال کرده، در چنین فضایی، یک "بحران تقلبی" مثل ماجرای توهین در تلویزیون، ابزار مناسبی برای تغییر موضوع افکار عمومی از مسائل اصلی به حواشی قابل کنترل است.
اما توهین به اهل سنت در جمهوری اسلامی نه اتفاقی است، نه استثنایی. این توهینها، بخشی از سیاست رسمی و ساختاری شدهی تبعیض علیه میلیونها ایرانی اهل سنت است. اگر برخورد با توهین جدی بود، چرا صدها مورد از این قبیل توهینها در هیئتهای مذهبی، شبکههای اجتماعی نزدیک به حکومت، و حتی در کتابهای درسی، بدون هیچ برخوردی تکرار میشوند؟ چرا زندانیان سیاسی و عقیدتی اهل سنت، در مراحل بازجویی با توهینهای فرقهای مواجه میشوند؟ چرا هیچ کدام از آن مأموران امنیتی که به مقدسات اهل سنت ناسزا میگویند، عزل و معرفی نمیشوند؟
همین حالا، آمار زندانیان اهل سنت بهویژه در استانهایی مثل کردستان، بلوچستان و خوزستان، بسیار بالاست. بسیاری از آنها بهدلیل عقاید دینی یا فعالیتهای مدنی محبوساند و در طول بازداشت، نهتنها از حقوق اولیه برخوردار نیستند، بلکه به باورهایشان اهانت میشود. آیا اخراج دو مدیر تلویزیون در برابر این حجم از ستم، معنا دارد؟ یا تنها پوششی برای ادامه همان تبعیض است، با ظاهری آراسته و موقتی؟
جمهوری اسلامی سالهاست که با دوگانهی "امت واحده" و "تبعیض مقدس" بازی میکند. از یکسو از وحدت اسلامی دم میزند و از سوی دیگر، عملاً اهل سنت را از بسیاری حقوق اجتماعی و سیاسی محروم کرده است. اهل سنت در ایران نه حق دارند مسجدی در پایتخت داشته باشند، نه اجازه دارند در بسیاری از مناصب حکومتی حضور یابند، نه حتی آزادند عقایدشان را در مدارس و رسانهها بازتاب دهند. این سطح از تبعیض را با عزل دو مدیر جبران نمیتوان کرد.
ماجرا روشن است: آنچه دیدیم نه برخورد با توهین، بلکه یک شوی رسانهای بود. پروپاگاندایی برای فرار از پاسخگویی به سالها تحقیر و تبعیض. اما مردم، بهویژه اهل سنت ایران، این بازی را بهتر از هر زمان میشناسند. مسئلهای که باید ترمیم شود، نه چهرهی رسانه، که قلب پوسیدهی سیاست تبعیضگراست.
#حکومت_ایدئولوژیک #اهل_سنت #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
امامجمعه محیآباد: به همه واجب است برای جمهوری اسلامی شکرگزاری کنند
مصطفی خجسته، امامجمعه محیآباد کرمان، گفت: «نعمت هرچه بزرگتر باشد، شکرش باید بیشتر باشد. نظام جمهوری اسلامی ایران و نعمت ولایت از بزرگترین مواهب الهی هستند که شکرگزاری آنها بر همگان واجب است.»
🔹️مخاطبی برای ما نوشته :
برای شما آخوندا که با جمهوری اسلامی از فرش رسیدید به عرش، شکرگزاری حتما واجبه، چون همه چی براتون جوره؛ قدرت، پول، تریبون، مصونیت! ولی برای اون مردمی که جز بدبختی، گرونی، فقر، و یه عالمه فشار چیزی نصیبشون نشده، دقیقاً بابت چی باید شکر کنن؟ اینکه نون شب ندارن یا اینکه آیندهشون دود شده؟ اینجور شکرگزاریا بیشتر شبیه زور گفتنه تا دعوت به ایمان.
نه دین برای مردم گذاشتین نه دنیا، شکر واسه چی؟ وقتی فقط شماها بُردین و مردم باختن!
#حکومت_ایدولوژیک #آخوندیسم #شکرگزاری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
امامجمعه محیآباد: به همه واجب است برای جمهوری اسلامی شکرگزاری کنند
مصطفی خجسته، امامجمعه محیآباد کرمان، گفت: «نعمت هرچه بزرگتر باشد، شکرش باید بیشتر باشد. نظام جمهوری اسلامی ایران و نعمت ولایت از بزرگترین مواهب الهی هستند که شکرگزاری آنها بر همگان واجب است.»
🔹️مخاطبی برای ما نوشته :
برای شما آخوندا که با جمهوری اسلامی از فرش رسیدید به عرش، شکرگزاری حتما واجبه، چون همه چی براتون جوره؛ قدرت، پول، تریبون، مصونیت! ولی برای اون مردمی که جز بدبختی، گرونی، فقر، و یه عالمه فشار چیزی نصیبشون نشده، دقیقاً بابت چی باید شکر کنن؟ اینکه نون شب ندارن یا اینکه آیندهشون دود شده؟ اینجور شکرگزاریا بیشتر شبیه زور گفتنه تا دعوت به ایمان.
نه دین برای مردم گذاشتین نه دنیا، شکر واسه چی؟ وقتی فقط شماها بُردین و مردم باختن!
#حکومت_ایدولوژیک #آخوندیسم #شکرگزاری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
سه نوکیش مسیحی ساکن تهران، مهران شاملوئی، عباس سوری و نرگس نصری، توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران مجموعاً به بیش از ۴۱ سال حبس، ۴۱ سال محرومیت اجتماعی، ۹۱۰ میلیون تومان جزای نقدی و دیگر مجازاتها محکوم شدند. این حکم در دادگاه تجدیدنظر عیناً تایید شد.
اتهامات این افراد شامل "فعالیت تبلیغی مغایر با شرع اسلام"، "عضویت در جمعیتهای معارض کشور" و در مورد نرگس نصری، "فعالیت تبلیغی علیه نظام" بوده است. همچنین آنها به ممنوعیت خروج از کشور، منع اقامت در تهران و استانهای همجوار، و منع عضویت در گروههای اجتماعی به مدت دو سال محکوم شدهاند.
این سه نفر در آبان ۱۴۰۳ به دلیل تشکیل کلیسای خانگی بازداشت شده و در آذر همان سال با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شده بودند.
اگر در ایران بخواهید باورتان را خودتان انتخاب کنید یا تغییر دهید یا باوری به جز باور رسمی جمهوری اسلامی داشته باشید، شما همواره در معرض بازداشت و حبس و دیگر مجازاتها هستید.
به نظر شما چرا جمهوری اسلامی از آزادی ادیان و باورها هراسان است؟
#مسیحیان #نوکیش_مسیحی #حکومت_ایدئولوژیک #شیعه_گری #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
اتهامات این افراد شامل "فعالیت تبلیغی مغایر با شرع اسلام"، "عضویت در جمعیتهای معارض کشور" و در مورد نرگس نصری، "فعالیت تبلیغی علیه نظام" بوده است. همچنین آنها به ممنوعیت خروج از کشور، منع اقامت در تهران و استانهای همجوار، و منع عضویت در گروههای اجتماعی به مدت دو سال محکوم شدهاند.
این سه نفر در آبان ۱۴۰۳ به دلیل تشکیل کلیسای خانگی بازداشت شده و در آذر همان سال با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شده بودند.
اگر در ایران بخواهید باورتان را خودتان انتخاب کنید یا تغییر دهید یا باوری به جز باور رسمی جمهوری اسلامی داشته باشید، شما همواره در معرض بازداشت و حبس و دیگر مجازاتها هستید.
به نظر شما چرا جمهوری اسلامی از آزادی ادیان و باورها هراسان است؟
#مسیحیان #نوکیش_مسیحی #حکومت_ایدئولوژیک #شیعه_گری #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
ذهنیت فرقهای و مفهوم «وجدان»
چگونه ایمانِ فرقهای، وجدان را از بین میبرد؟
در فاجعهها، گاه واکنشهایی دیده میشود که پرسشهایی جدی دربارهی ماهیت تربیت و وجدان انسانی برمیانگیزد. در حالی که زندگی انسانهای بیگناه در انفجاری ویرانگر نابود شده، برخی «مؤمنان» با شادی از یافتن نیمهای سوخته از یک قرآن در میان آوار سخن میگویند؛ گویی پیروزیای بهدست آمده است.
سؤال اینجاست:
«آیا این افراد از داشتن وجدانی سالم و بالغ بهرهمند هستند؟»
«آیا دین، از این افراد انسانهایی با پندار، گفتار، یا کردار نیک ساخته است؟»
یا آنکه تربیتی فرقهمحور و ایدئولوژیک، آنها را نسبت به رنج انسانها بیاعتنا ساخته و نگاهشان را به جستجوی نشانههایی برای اثبات برتری خودشان محدود کرده است؟
آلبرت بندورا روانشناس کانادایی، در نظریهی «فاصلهگیری اخلاقی» نشان میدهد که چگونه گروهها میتوانند اعضای خود را به جایی برسانند که رنج دیگران را بیاهمیت یا حتی قابل توجیه ببینند. در چنین فضایی، فرد به جای همدلی با قربانیان، به دنبال نشانههایی برای اثبات باورهای خود میگردد.
از سوی دیگر، اروینگ جانیس، پژوهشگر آمریکایی در تحلیل پدیدهی «تفکر گروهی» توضیح میدهد که چگونه در گروههای خاصی، افراد برای حفظ همبستگی درونی، از نقد و تفکر مستقل دست میکشند و حتی اعمال نادرست را فضیلت میپندارند. در نتیجه، صدای وجدان خاموش میشود و حقیقت قربانی وفاداری کورکورانه میگردد.
وجدان سالم، نخستین آموزگار انسان در برابر رنج دیگران است. اما تربیتی که انسان را به ابزاری برای پیروزیهای خیالی بدل کند، هم همدلی و هم مسئولیت اخلاقی را از میان میبرد.
بازسازی انسانیت، از بازسازی وجدان آغاز میشود — وجدانی که پیش از جستجوی نشانهها، رنج انسانها را میبیند.
#فرقه_گرایی #ذهنیت_فرقه_ای #حکومت_ایدولوژیک #شیعه_گری #وجدان #ایمان #خرافه #گفتگو_توانا
@dialogue1402
ذهنیت فرقهای و مفهوم «وجدان»
چگونه ایمانِ فرقهای، وجدان را از بین میبرد؟
در فاجعهها، گاه واکنشهایی دیده میشود که پرسشهایی جدی دربارهی ماهیت تربیت و وجدان انسانی برمیانگیزد. در حالی که زندگی انسانهای بیگناه در انفجاری ویرانگر نابود شده، برخی «مؤمنان» با شادی از یافتن نیمهای سوخته از یک قرآن در میان آوار سخن میگویند؛ گویی پیروزیای بهدست آمده است.
سؤال اینجاست:
«آیا این افراد از داشتن وجدانی سالم و بالغ بهرهمند هستند؟»
«آیا دین، از این افراد انسانهایی با پندار، گفتار، یا کردار نیک ساخته است؟»
یا آنکه تربیتی فرقهمحور و ایدئولوژیک، آنها را نسبت به رنج انسانها بیاعتنا ساخته و نگاهشان را به جستجوی نشانههایی برای اثبات برتری خودشان محدود کرده است؟
آلبرت بندورا روانشناس کانادایی، در نظریهی «فاصلهگیری اخلاقی» نشان میدهد که چگونه گروهها میتوانند اعضای خود را به جایی برسانند که رنج دیگران را بیاهمیت یا حتی قابل توجیه ببینند. در چنین فضایی، فرد به جای همدلی با قربانیان، به دنبال نشانههایی برای اثبات باورهای خود میگردد.
از سوی دیگر، اروینگ جانیس، پژوهشگر آمریکایی در تحلیل پدیدهی «تفکر گروهی» توضیح میدهد که چگونه در گروههای خاصی، افراد برای حفظ همبستگی درونی، از نقد و تفکر مستقل دست میکشند و حتی اعمال نادرست را فضیلت میپندارند. در نتیجه، صدای وجدان خاموش میشود و حقیقت قربانی وفاداری کورکورانه میگردد.
وجدان سالم، نخستین آموزگار انسان در برابر رنج دیگران است. اما تربیتی که انسان را به ابزاری برای پیروزیهای خیالی بدل کند، هم همدلی و هم مسئولیت اخلاقی را از میان میبرد.
بازسازی انسانیت، از بازسازی وجدان آغاز میشود — وجدانی که پیش از جستجوی نشانهها، رنج انسانها را میبیند.
#فرقه_گرایی #ذهنیت_فرقه_ای #حکومت_ایدولوژیک #شیعه_گری #وجدان #ایمان #خرافه #گفتگو_توانا
@dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
برای بیروت اشک، برای بندرعباس سکوت
وقتی خون ایرانیان ارزانتر از پروژههای خامنهای است
انفجار مهیب در بندر رجایی بندرعباس در روز شنبه گذشته، که به گمانهزنیها ناشی از انفجار محمولههای مرتبط با برنامه موشکی ایران بوده و دهها کشته، بیش از هزار مصدوم و خسارات مادی گسترده بر جای گذاشته است، بار دیگر رفتار آشنا و تلخ مسئولان عالی جمهوری اسلامی، به ویژه شخص علی خامنهای را به نمایش گذاشت.
رهبر جمهوری اسلامی در قبال این فاجعه ملی، همچون بسیاری دیگر از فجایع داخلی، طبق روال همیشگی که یا سکوت اختیار کرده یا اولویتهای دیگری را بر مردم کشورش ترجیح داده، رفتار کرد و پیامی خالی از همدردی و دلجویی با تاخیر و تاکید بر شناسایی مقصر -گویی مقصری غیر از او و سیستمش وجود دارد- منتشر کرد.
این الگو مسبوق به سابقه است:
در فاجعهی متروپل آبادان، که دهها نفر زیر آوار جان باختند، خامنهای با تأخیر و بیانی سرد و رسمی واکنش نشان داد، بدون آنکه دلجویی جدی از بازماندگان یا عزاداران صورت گیرد.
در سقوط هواپیمای اوکراینی که توسط موشکهای سپاه پاسداران ساقط شد و دهها ایرانی بیگناه کشته شدند، واکنش خامنهای نه تنها همراه با دلجویی نبود، بلکه با حمایت تلویحی از سپاه و سرکوب معترضان به این فاجعه همراه شد.
حوادث مشابهی چون سیلها، زلزلهها، نیز معمولاً با بیاعتنایی یا واکنشهای کلیشهای مواجه بودهاند.
در مقابل، در حوادثی نظیر انفجار بندر بیروت، خامنهای بلافاصله با پیام تسلیت پرشور، تمجید از مردم لبنان و تأکید بر حمایت همهجانبه از آنان ظاهر شد.
علاوه بر پیامهای احساسی، میلیاردها دلار از اموال ملت ایران، به شکل آشکار یا پنهان، صرف حمایت مالی از گروههایی نظیر حزبالله لبنان شده است؛ در حالی که مردم ایران هرگاه به مصیبتی گرفتارشدند، تنها رها شده و برای جبران خسارت خود یا درمان مجروحانشان در حسرت ماندهاند.
نتیجه روشن است:
در منطق رهبری جمهوری اسلامی، مردم ایران در اولویت نیستند؛ آنان در بهترین حالت وسیلهای برای پیشبرد پروژههای منطقهای و ایدئولوژیک هستند، نه صاحبان حقیقی کشور.
درد مردم داخل مرزها نه صدای بلندی دارد، نه واکنش گرمی، نه کمک مؤثری؛ اما رنج "وابستگان ایدئولوژیک" در منطقه، بلافاصله همدردی، تسلیت و کمک مالی هنگفت به همراه دارد.
شما در این مورد چطور فکر میکنید؟
#بندرعباس #حکومت_ایدولوژیک #فرقه_شیعه #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
برای بیروت اشک، برای بندرعباس سکوت
وقتی خون ایرانیان ارزانتر از پروژههای خامنهای است
انفجار مهیب در بندر رجایی بندرعباس در روز شنبه گذشته، که به گمانهزنیها ناشی از انفجار محمولههای مرتبط با برنامه موشکی ایران بوده و دهها کشته، بیش از هزار مصدوم و خسارات مادی گسترده بر جای گذاشته است، بار دیگر رفتار آشنا و تلخ مسئولان عالی جمهوری اسلامی، به ویژه شخص علی خامنهای را به نمایش گذاشت.
رهبر جمهوری اسلامی در قبال این فاجعه ملی، همچون بسیاری دیگر از فجایع داخلی، طبق روال همیشگی که یا سکوت اختیار کرده یا اولویتهای دیگری را بر مردم کشورش ترجیح داده، رفتار کرد و پیامی خالی از همدردی و دلجویی با تاخیر و تاکید بر شناسایی مقصر -گویی مقصری غیر از او و سیستمش وجود دارد- منتشر کرد.
این الگو مسبوق به سابقه است:
در فاجعهی متروپل آبادان، که دهها نفر زیر آوار جان باختند، خامنهای با تأخیر و بیانی سرد و رسمی واکنش نشان داد، بدون آنکه دلجویی جدی از بازماندگان یا عزاداران صورت گیرد.
در سقوط هواپیمای اوکراینی که توسط موشکهای سپاه پاسداران ساقط شد و دهها ایرانی بیگناه کشته شدند، واکنش خامنهای نه تنها همراه با دلجویی نبود، بلکه با حمایت تلویحی از سپاه و سرکوب معترضان به این فاجعه همراه شد.
حوادث مشابهی چون سیلها، زلزلهها، نیز معمولاً با بیاعتنایی یا واکنشهای کلیشهای مواجه بودهاند.
در مقابل، در حوادثی نظیر انفجار بندر بیروت، خامنهای بلافاصله با پیام تسلیت پرشور، تمجید از مردم لبنان و تأکید بر حمایت همهجانبه از آنان ظاهر شد.
علاوه بر پیامهای احساسی، میلیاردها دلار از اموال ملت ایران، به شکل آشکار یا پنهان، صرف حمایت مالی از گروههایی نظیر حزبالله لبنان شده است؛ در حالی که مردم ایران هرگاه به مصیبتی گرفتارشدند، تنها رها شده و برای جبران خسارت خود یا درمان مجروحانشان در حسرت ماندهاند.
نتیجه روشن است:
در منطق رهبری جمهوری اسلامی، مردم ایران در اولویت نیستند؛ آنان در بهترین حالت وسیلهای برای پیشبرد پروژههای منطقهای و ایدئولوژیک هستند، نه صاحبان حقیقی کشور.
درد مردم داخل مرزها نه صدای بلندی دارد، نه واکنش گرمی، نه کمک مؤثری؛ اما رنج "وابستگان ایدئولوژیک" در منطقه، بلافاصله همدردی، تسلیت و کمک مالی هنگفت به همراه دارد.
شما در این مورد چطور فکر میکنید؟
#بندرعباس #حکومت_ایدولوژیک #فرقه_شیعه #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود