آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
به مناسبت سالگرد درگذشت ِ ژاله اصفهانی، شاعر ِ امید

بسیاری از ما این شعر زیبا را شنیده‌ایم:

«زندگی صحنه‌‌ی یکتای هنرمند‌‌ی ماست
هرکسی نغمه‌‌ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد»

این بخشی است از شعر زیبای ژاله اصفهانی، شاعر گران‌قدر با عنوان «#شادبودن هنر است».

مستانه اصفهانی که به ژاله اصفهانی شهرت دارد و به نام #شاعر امید نیز شناخته می‌شود .

شناسنامه‌ی ژاله او را متولد سال ۱۳۰۰ نسان می‌هد اما گویا این سن شناسنامه‌ای درست نیست و این شناسنامه را از آن‌رو تهیه کرده بودند که بتوانند او را پیش از رسیدن به سن قانونی شوهر بدهند. پدرش دوست نداشت که ژاله به مدرسه برود و دوست داشت هر چه زودتر او را به خانه‌ی بخت بفرستد اما مادرش چنین نبود.

مادر دوست داشت که ژاله برای خودش کسی بشود و این‌گونه شد که نه ژاله زود شوهر کرد و نه از مدرسه بازماند. ژاله خودش می‌گوید که آن‌زمان مقابل آینه می‌ایستاده است و له آن دختر در آینه دستور می‌داده که تو باید آدم بشوی. تو را می‌کشم اگر بخواهی هیچ و پوچ باشی. ژاله اولین شعرش را در سن هفت سالگی سرود.

او در سال ۱۳۲۳ در دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. نخستین مجموعه‌ی شعر ژاله با نام «گل‌های خود رو» را در دوران دانشجویی‌اش و در سن بیست‌ودو سالگی سرود. در استخدام بانک ملی با عالیه جهانگیری همسر نیما یوشیج که در آن روزها هنوز شهرت نداشت آشنا شد و از این طریق به دیدار #نیما یوشیج رفت. ژاله در نخستین و آخرین کنگره #نویسندگان ایران که در سال ۱۳۲۵ در تهران برگزار شد شرکت کرد و در مقابل بزرگانی مانند ملک‌الشعرای #بهار و علی‌اصغر #حکمت و بدیع‌الزمان #فروزان‌فر شعری از خود خواند که مورد تحسین و تشویق این بزرگان قرار گرفت.

ژاله اصفهانی از سال ۱۹۶۵ عضو اتحادیه نویسندگان تاجیکستان بوده است و آثار او در این کشور علاقه‌مندان بسیار دارد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ژاله اصفهانی مانند بسیاری از #روشن‌فکران ایرانی گمان کردند که #آزادی به ایران پا گذاشته است و از این‌رو تصمیم گرفت که به ایران بازگردد.

ژاله در سال ۱۳۵۹ در سن شصت سالگی به ایران بازگشت اما در ایران #بازداشت شد و مدتی را در #زندان #اوین گذراند و پس از آن بر اثر فشار مجبور شد که به لندن #مهاجرت کند. دکتر #ژاله_اصفهانی روز هفتم آذرماه ۱۳۸۶ در سن هشتادوشش سالگی در بیمارستانی در شهر لندن درگذشت.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/GKkguq

#توانا

توانا در تلگرام:
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانه‌ی زادروز به.آذین، #نویسنده و #مترجم

کم‌تر رمان‌خوانی است که رمان‌های «جان شیفته» و «ژان کریستف»، اثر #رومن_رولان و یا «دُنِ آرام» نوشته‌ی میخائیل #شولوخف را نخوانده باشد. مترجم این آثار ارزش‌مند ِ ادبیات کسی نیست جز محمود اعتمادزاده. محمود اعتماد‌زاده مشهور به م.ا. #به‌آذین، نویسنده و مترجم شناخته‌شده‌ی ایرانی در بیست‌وسوم دی‌ماه ۱۲۹۳ شمسی در کوچه‌ی خُمِیران چهل‌تن ِ شهر #رشت و در یک خانواده‌ی «بازرگان-خرده‌مالک» به دنیا آمد.

در سال ۱۳۲۲ یا ۲۳ عضو حزب توده شد. او خلاف بسیاری‌ از #روشن‌فکران زمانه‌اش که مدتی عضو حزب توده شدند و بعد گسستند تا پایان عضو حزب توده باقی ماند. پس از انقلاب اسلامی به‌آذین تحت تاثیر حزب توده از #کانون_نویسندگان که خود از بنیان‌گذاران آن بود و در هیات دبیران آن فعالیت داشت جدا شد و به تعبیری انشعاب کرد و «شورای #نویسندگان و #هنرمندان» را بنا نهاد.

باقر پرهام در مورد این ماجرا چنین می‌گوید: «نکته‌ی عجیب برای ما این بود که می‌دیدیم اعتراض‌های کانون به موارد نقض آزادی بیان و امنیت کارکنان مطبوعات، مطبوع طبع توده‌ای‌های کانون نیست و هر روز که می‌گذرد، در این مورد به خصوص، بیشتر مورد اعتراض آنان در داخل کانون قرار می‌گیریم، چندان که دیگر می‌دیدیم که این‌ها دارند به راستی عرصه را بر ما تنگ‌تر می‌کنند و اگر بخواهیم به دلخواه‌شان عمل کنیم، در واقع باید بپذیریم که کانون چیزی نباشد جز زائده‌ی بی‌بو و خاصیتی از حکومت تازه تاسیس اسلامی.» #مدارا و حتا #هم‌کاری حزب توده با جمهوری اسلامی چندان نپائید و جمهوری اسلامی آن‌ها را نیز قلع و قمع کرد. به‌آذین در ۱۷ بهمن‌ماه ۱۳۶۱ و در جریان دست‌گیری‌های گسترده‌ی اعضای حزب توده ایران دست‌گیر شد.

به‌آذین در برنامه‌ای تلویزیونی که توسط جمهوری اسلامی به نمایش درمی‌آمد مجبور شد علیه خود #اعتراف کند و به نفی #ایدئولوژی خود و حزب #توده بپردازد. به‌آذین در خاطرات خود در مورد بازداشتش چنین می‌نویسد: «در نيمه بيداری گرم و آسوده‌ی بامداد، نزديک ساعت ھفت روز يكشنبه ۱۷ بھمن ۱۳۶۱، زنگ بلند و مكرّر و ناشكيبای در خانه باقيمانده‌ی خواب را از چشمانم پراند. كه می‌توانست باشد، چه می‌خواست؟در خانه، من بودم و ھمسرم: من شصت و ھشت و او شصت وچھارساله. تا از بستر برخيزم و چيزی بپوشم و در باز كنم، صدای قدمھايی كه باشتاب پشت‌بام خانه را می‌نورديدند به من ھشدار داد كه آن‌چه در اين چند ھفته انتظارش می‌رفت به سراغم آمده است.»

به‌آذین باور ندارد که به این شکل #بازداشت شود چرا که خود را هم مسیر با انقلاب می‌داند: «رهرو راه انقلاب بوده‌ام و هستم، و با نظام برخاسته از #انقلاب، هرچند که با من سر ناسازگاری داشته باشد، نمی‌خواهم ناسازگار باشم... من خود را با بازجوی جوان و قدرت انقلابی که او نماینده‌ی آن بود در یک صف می‌دانستم. انقلاب را من نزدیک چهل سال خواسته بودم و در راه آن پیوسته در بالاترین حد امکانم کوشیده و رنج برده بودم، و اکنون با صورت اسلامی آن که سرانجام پیروز گشته بود، کمترین دشمنی یا ستیز نداشتم...»

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/4AEMIj


@Tavaana_TavaanaTech