This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام علی سیدی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم
شعاری بود که جوانانمان فریاد میزدند؛ نشانهای از اتحاد، از پشتهمنزدن، از جوانمردانه ایستادن شانه به شانه.
این خونها را فراموش نکنید...
#چهارشنبه_غم
#چهارم_آبان
#چهارشنبه_خونین
از هر چهارشنبهای که میگذرد بیزارم.
داغ دلم تازهتر میشود، و جگرم بیشتر آتش میگیرد؛ چهارشنبهای که آخرین استوریات را گذاشتی، همانی که خطاب به نامردها نوشتی:
«چرا بچه رو میزنی؟ بیا منو بزن!»
به چه جرمی زدنت، پسرم؟
به این جرم که خودت را سپر کردی؟
به این جرم که گفتی: «چرا خواهرامونو میزنید؟»
همین کافی بود تا اسلحه را بگذارند پهلویت... و شلیک کنند.
ننگشان، مرگشان، که حتی خبر هم ندادند بیایم ببینمت...
تا صبح ناله زدم، ذرهذره مُردم، بیآنکه خبری ازت داشته باشم.
پنجشنبه گفتند شهید شدی...
فهمیدم تا صبح، تن بیجانت را در ماشین کلانتری نگه داشته بودند، بیآنکه ما را باخبر کنند.
و جمعه... که نگذاشتند در پزشک قانونی ببینمت. گفتند: «اگر صدایت دربیاید، گمنام دفنش میکنیم.»
بعد از سه روز، شنبه، تن بیجانت را بیصدا سپردند به خاک.
تمام آرزوهایت، تمام جوانیات، خاموش شد.
همه عکسها و فیلمهایت در گوشیات را پاک کردند...
و فقط همان استوریات باقی ماند.
همانی که نشان داد نترسیدی... شجاعانه و با شرافت از وطن و خواهران و برادرانت دفاع کردی.
اما صد افسوس، هزاران افسوس...
من ماندهام و این غم بزرگ.
بیایید فراموش نکنیم
چه جوانهایی را از دست دادیم...
چه خونهای بیگناهی ریخته شد...
#اتحاد_رمز_پیروزی
#علی_سیدی
#محمد_حسینی
zh.khakpoor
#دادخواهی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم
شعاری بود که جوانانمان فریاد میزدند؛ نشانهای از اتحاد، از پشتهمنزدن، از جوانمردانه ایستادن شانه به شانه.
این خونها را فراموش نکنید...
#چهارشنبه_غم
#چهارم_آبان
#چهارشنبه_خونین
از هر چهارشنبهای که میگذرد بیزارم.
داغ دلم تازهتر میشود، و جگرم بیشتر آتش میگیرد؛ چهارشنبهای که آخرین استوریات را گذاشتی، همانی که خطاب به نامردها نوشتی:
«چرا بچه رو میزنی؟ بیا منو بزن!»
به چه جرمی زدنت، پسرم؟
به این جرم که خودت را سپر کردی؟
به این جرم که گفتی: «چرا خواهرامونو میزنید؟»
همین کافی بود تا اسلحه را بگذارند پهلویت... و شلیک کنند.
ننگشان، مرگشان، که حتی خبر هم ندادند بیایم ببینمت...
تا صبح ناله زدم، ذرهذره مُردم، بیآنکه خبری ازت داشته باشم.
پنجشنبه گفتند شهید شدی...
فهمیدم تا صبح، تن بیجانت را در ماشین کلانتری نگه داشته بودند، بیآنکه ما را باخبر کنند.
و جمعه... که نگذاشتند در پزشک قانونی ببینمت. گفتند: «اگر صدایت دربیاید، گمنام دفنش میکنیم.»
بعد از سه روز، شنبه، تن بیجانت را بیصدا سپردند به خاک.
تمام آرزوهایت، تمام جوانیات، خاموش شد.
همه عکسها و فیلمهایت در گوشیات را پاک کردند...
و فقط همان استوریات باقی ماند.
همانی که نشان داد نترسیدی... شجاعانه و با شرافت از وطن و خواهران و برادرانت دفاع کردی.
اما صد افسوس، هزاران افسوس...
من ماندهام و این غم بزرگ.
بیایید فراموش نکنیم
چه جوانهایی را از دست دادیم...
چه خونهای بیگناهی ریخته شد...
#اتحاد_رمز_پیروزی
#علی_سیدی
#محمد_حسینی
zh.khakpoor
#دادخواهی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصور کن! دادخواهان
اگر شما بودی چه میکردی؟ چه انتظاری از دیگران داشتی؟
دادخواهان
اهمیت زنده نگاهداشتن یاد و خاطره مبارزان با دیکتاتور بر کسی پوشیده نیست. مبارزه خانوادههای دادخواه با دیکتاتوری جمهوری اسلامی نیاز به حمایت جامعه دارد. از یادشان نکاهیم.
https://tavaana.org/imagine17/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
اگر شما بودی چه میکردی؟ چه انتظاری از دیگران داشتی؟
دادخواهان
اهمیت زنده نگاهداشتن یاد و خاطره مبارزان با دیکتاتور بر کسی پوشیده نیست. مبارزه خانوادههای دادخواه با دیکتاتوری جمهوری اسلامی نیاز به حمایت جامعه دارد. از یادشان نکاهیم.
https://tavaana.org/imagine17/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام عرفان رضایی، با انتشار این ویدئو در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«به عکسهای کودکی ات نگاه میکنم
آن روزها که خواب آرام و بی دغدغه داشتی و من زل میزدم به چهره معصومت و نوازشت میکردم
...........
یادت هست؟ وقتی چند تار از موهای سفید شقیقه ام را نشانت دادم و گفتم هیچ وقت دلم نمیخواهد پیر شوم، به قیافه پر از سئوالت نگاه کردم و ادامه دادم، چون خیلی وقت نیست که فرصت زندگی پیدا کردم
چه بادقت براندازی کردی و گفتی، مهم دله
دغدغه آن روزهای من و حالا حسرت این روزهای من که چرا عرفانم نتوانست به اندازه من عمر کند که نتواند موهای سفید شقیقه اش راببینید، دنیا و سرنوشت بی تقصیر بود ، جمهوری اسلامی نگذاشت زندگی کنیم.»
حدود یک ماه پیش هم پدر جاویدنام عرفان رضایی پس از سالها رنجبردن از اثرات جانبازی در جنگ و پس از غم و رنج ناشی از فراق فرزندش، جانش را از دست داد و از دنیا رفت.
ـ عرفان رضایی نوائی، جوان ۲۱ سالهای که در مسیر عدالتخواهی و اعتراض به سرکوبهای جمهوری اسلامی، جانش را از دست داد، نماد آگاهی و شجاعت بود. او در خانوادهای بزرگ شد که پدرش، محسن، جانباز شیمیایی و موج انفجار بود؛ مردی که سلامتش را در جنگ ایران و عراق از دست داد و سالها با رنجهای ناشی از جنگ دستوپنجه نرم کرد. عرفان، پسری کتابخوان و آگاه، با وجود تمام دشواریهای زندگی در خانوادهای با مشکلات مالی و فشارهای ناشی از جانبازی پدر، شخصیتی قوی و پرامید داشت.
قتل عرفان در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، صحنهای دردناک از جنایت جمهوری اسلامی را به تصویر کشید. او پس از پایین کشیدن تصویر علی خامنهای، با دو گلوله مأموران امنیتی جان باخت.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی #عرفان_رضایی
@Tavaana_TavaanaTech
«به عکسهای کودکی ات نگاه میکنم
آن روزها که خواب آرام و بی دغدغه داشتی و من زل میزدم به چهره معصومت و نوازشت میکردم
...........
یادت هست؟ وقتی چند تار از موهای سفید شقیقه ام را نشانت دادم و گفتم هیچ وقت دلم نمیخواهد پیر شوم، به قیافه پر از سئوالت نگاه کردم و ادامه دادم، چون خیلی وقت نیست که فرصت زندگی پیدا کردم
چه بادقت براندازی کردی و گفتی، مهم دله
دغدغه آن روزهای من و حالا حسرت این روزهای من که چرا عرفانم نتوانست به اندازه من عمر کند که نتواند موهای سفید شقیقه اش راببینید، دنیا و سرنوشت بی تقصیر بود ، جمهوری اسلامی نگذاشت زندگی کنیم.»
حدود یک ماه پیش هم پدر جاویدنام عرفان رضایی پس از سالها رنجبردن از اثرات جانبازی در جنگ و پس از غم و رنج ناشی از فراق فرزندش، جانش را از دست داد و از دنیا رفت.
ـ عرفان رضایی نوائی، جوان ۲۱ سالهای که در مسیر عدالتخواهی و اعتراض به سرکوبهای جمهوری اسلامی، جانش را از دست داد، نماد آگاهی و شجاعت بود. او در خانوادهای بزرگ شد که پدرش، محسن، جانباز شیمیایی و موج انفجار بود؛ مردی که سلامتش را در جنگ ایران و عراق از دست داد و سالها با رنجهای ناشی از جنگ دستوپنجه نرم کرد. عرفان، پسری کتابخوان و آگاه، با وجود تمام دشواریهای زندگی در خانوادهای با مشکلات مالی و فشارهای ناشی از جانبازی پدر، شخصیتی قوی و پرامید داشت.
قتل عرفان در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، صحنهای دردناک از جنایت جمهوری اسلامی را به تصویر کشید. او پس از پایین کشیدن تصویر علی خامنهای، با دو گلوله مأموران امنیتی جان باخت.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی #عرفان_رضایی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیلا مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی، ویدیویی از درختکاری توسط گروهی از هموطنان، به یاد سیاوش منتشر کرد و نوشت:
«درختی به نام "سیاوش"...و
جوانان دلیر و شجاع ایران زمین
از دل شاهنامه آمد، اما نه با شمشیر، نه با تاج و تخت،
با قلبی پر از ایمان، با نگاهی که روشنی میخواست برای شبهای ما.
سیاوشِ ما، از دل اسطورهها بیرون جهید و به کوچههای امروز رسید؛
او فرزند این خاک بود، نه بافتهی افسانه، که بافتهی رنج و امید نسل ما.
سیاوش ما را صدا زد،
او فریاد زد، تا خوابها پاره شوند، تا پردهها کنار بروند،
و همین صدا برای حکومت بچهکُش، گران بود…
گلولهها آمدند، اما خاموشش نکردند.
او رفت، اما سیاوشتر شد،
ریشه زد در دلها، جان گرفت در وجدانها،
و ما تصمیم گرفتیم به نامش درخت بکاریم.
برای او وهم رز مانش
نه فقط برای یادبود، بلکه برای ایستادگی.
نه فقط برای غم، بلکه برای ادامه دادن.
ما هر درخت را به نیّت حقیقت در خاک میکاریم،
و بر شاخههایش روبانهای سرخ میبندیم،
که بگوییم:
"خونِ سیاوش،وسیاوش ها. نه ناپدید میشود و نه فراموش.
بلکه به جان درختان ما رفت،
تا هر بهاری، فریاد بزند."
این حکومت، هر چه برید، ما دوباره خواهیم رویاند.
هر صدایی را که خفه کرد، با هزار برگ فریاد خواهیم زد.
و هر اسطورهای را که به خاک انداخت، با ریشههایی از جنس مردم، دوباره خواهیم ساخت.
و این درخت، تنها برای سیاوش نیست…
برای همهی آنانیست که برای این سرزمین، برای این مردم، از جانِ خود گذشتند.
آنها که نامشان شاید در تاریخ نیامده،
اما یادشان در دلهای ما حک شده است.
ما برایشان میکاریم، مینویسیم، فریاد میزنیم،
و هرگز، هرگز تنهاشان نمیگذاریم.
درخت سیاوش، درخت ایستادگیست.
درخت آنانیست که جان دادند، تا ریشههای ما باقی بماند.»
#سیاوش_محمودی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«درختی به نام "سیاوش"...و
جوانان دلیر و شجاع ایران زمین
از دل شاهنامه آمد، اما نه با شمشیر، نه با تاج و تخت،
با قلبی پر از ایمان، با نگاهی که روشنی میخواست برای شبهای ما.
سیاوشِ ما، از دل اسطورهها بیرون جهید و به کوچههای امروز رسید؛
او فرزند این خاک بود، نه بافتهی افسانه، که بافتهی رنج و امید نسل ما.
سیاوش ما را صدا زد،
او فریاد زد، تا خوابها پاره شوند، تا پردهها کنار بروند،
و همین صدا برای حکومت بچهکُش، گران بود…
گلولهها آمدند، اما خاموشش نکردند.
او رفت، اما سیاوشتر شد،
ریشه زد در دلها، جان گرفت در وجدانها،
و ما تصمیم گرفتیم به نامش درخت بکاریم.
برای او وهم رز مانش
نه فقط برای یادبود، بلکه برای ایستادگی.
نه فقط برای غم، بلکه برای ادامه دادن.
ما هر درخت را به نیّت حقیقت در خاک میکاریم،
و بر شاخههایش روبانهای سرخ میبندیم،
که بگوییم:
"خونِ سیاوش،وسیاوش ها. نه ناپدید میشود و نه فراموش.
بلکه به جان درختان ما رفت،
تا هر بهاری، فریاد بزند."
این حکومت، هر چه برید، ما دوباره خواهیم رویاند.
هر صدایی را که خفه کرد، با هزار برگ فریاد خواهیم زد.
و هر اسطورهای را که به خاک انداخت، با ریشههایی از جنس مردم، دوباره خواهیم ساخت.
و این درخت، تنها برای سیاوش نیست…
برای همهی آنانیست که برای این سرزمین، برای این مردم، از جانِ خود گذشتند.
آنها که نامشان شاید در تاریخ نیامده،
اما یادشان در دلهای ما حک شده است.
ما برایشان میکاریم، مینویسیم، فریاد میزنیم،
و هرگز، هرگز تنهاشان نمیگذاریم.
درخت سیاوش، درخت ایستادگیست.
درخت آنانیست که جان دادند، تا ریشههای ما باقی بماند.»
#سیاوش_محمودی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خانواده جاویدنام مهرشاد شهیدی، در بندرانزلی در کنار خانواده جاویدنام مهران سماک، بر سر مزار او حاضر شدند و یادش را گرامی داشتند.
amir_shahidi_nezhad
#مهرشاد_شهیدی #مهران_سماک #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
amir_shahidi_nezhad
#مهرشاد_شهیدی #مهران_سماک #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech