آموزشکده توانا
56.7K subscribers
31.1K photos
36.9K videos
2.54K files
18.9K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
#علیه_فراموشی : پانزدهمین سالگرد قتل حکومتی #امیر_ارشد_تاجمیر جانباخته عاشورای خونین هشتاد و هشت گرامی باد

#امیر_ارشد_تاجمیر متولد ۱۳۶۳ ، فرزند کوچکِ شهین مهین‌فر، گوینده و مجری با سابقهٔ رادیو و تلویزیون ایران بود و همچنین امیر ارشد به عنوان صدابردار در رادیو مشغول به کار بود.

پانزده سال پیش #عاشورای۸۸ : ظهر روز ۶ دی ۱۳۸۸ مصادف با عاشورا، با وجود گذشت چند ماه از انتخابات دهم ریاست جمهوری، معترضان به نتایج انتخابات مجدداً به خیابان آمدند. امیرارشد تاجمیر نیز در بین معترضان، در میدان ولی‌عصر تهران بود. به گفتهٔ مادرش، در میانهٔ درگیری‌ها امیر ارشد صدای فریاد چند زن را می‌شنود که زیر دست و پای مأموران باتوم به دست‌گیر افتاده‌اند و فریاد می‌کشند. یکی از مأموران زن جوانی را روی کف سیمانی خیابان می‌کشاند و دیگری با باتوم به جانش افتاده‌ است.شهین مهین‌فر از قول دخترانی که امیر ارشد به کمک‌شان رفته، ماجرا را بدین صورت شرح داده‌ است: مردم هو می‌کردند وقتی اینها کتک می‌خوردند. امیر ارشد فریاد زد آخه هوی شما چه دردی را از اینها دوا می‌کند. اینها خواهر و مادر ما هستند، نجات‌شون بدهیم. امیر ارشد وقتی اینها را نجات داد مردم به او گفتند فرار کن فرار کن تا تو را نگرفتند.امیر ارشد به دنبال راه فرار شروع به دویدن می‌کند. خودروی نیروی انتظامی با سرعت شروع حرکت کرده و او را زیر می‌گیرد. مردم قصد کمک به او و چند تن دیگر ازجمله شهرام فرج‌زاده را دارند که رانندهٔ خودرو دنده عقب گرفته و این بار با سرعت بیشتری، به همراه یک خودروی دیگر از روی آنان رد می‌شود.امیرارشد پس از انتقال به بیمارستان مظلومانه درگذشت و جانش را فدای آزادی وطن کرد.

پیکر #امیر_ارشد_تاجمیر روز ۱۲ دی ۱۳۸۸ پس از یک هفته به خانواده‌اش تحویل داده شد و در قطعهٔ ۳۰۲، ردیف ۱۶۶، شماره ۷ بهشت زهرای تهران با حضور مامورین امنیتی به خاک سپرده شد.💔🥀🕊️😞

برادر قهرمانم امیر جان ، یادت تا همیشه برای ما زنده و گرامیست.💔🌹
دوستان بزرگوار: صدای امیر ارشد ها باشید تا یاد این بزرگ مردان تاریخ به فراموشی سپرده نشود!

✍️مسعود علیزاده

#زن‌_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#امیر_ارشد_تاجمیر
#عاشورا_همینجاست_ایران
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز ششم دی ماه، پانزدهمین سالگرد عاشورای ۸۸ است. یکی از جان‌باختگان آن روز امیرارشد تاج‌میر بود.
امیر ارشد تاج‌میر متولد ۱۳۶۳ ، فرزند کوچکِ شهین مهین‌فر، گوینده و مجری با سابقهٔ رادیو و تلویزیون ایران بود و همچنین امیر ارشد به عنوان صدابردار در رادیو مشغول به کار بود.

ظهر روز ۶ دی ۱۳۸۸ مصادف با عاشورا، با وجود گذشت چند ماه از انتخابات دهم ریاست جمهوری، معترضان به نتایج انتخابات مجدداً به خیابان آمدند. امیرارشد نیز در بین معترضان، در میدان ولی‌عصر تهران بود. به گفتهٔ مادرش، در میانهٔ درگیری‌ها امیر ارشد صدای فریاد چند زن را می‌شنود که زیر دست و پای مأموران باتوم به دست‌گیر افتاده‌اند و فریاد می‌کشند. یکی از مأموران زن جوانی را روی کف سیمانی خیابان می‌کشاند و دیگری با باتوم به جانش افتاده‌ است.شهین مهین‌فر از قول دخترانی که امیر ارشد به کمک‌شان رفته، ماجرا را بدین صورت شرح داده‌ است: مردم هو می‌کردند وقتی اینها کتک می‌خوردند. امیر ارشد فریاد زد آخه هوی شما چه دردی را از اینها دوا می‌کند. اینها خواهر و مادر ما هستند، نجات‌شون بدهیم. امیر ارشد وقتی آن‌ها را نجات داد مردم گفتند تا تو را نگرفتند فرارکن. امیر ارشد به دنبال راه فرار شروع به دویدن کرد. خودروی نیروی انتظامی با سرعت شروع حرکت کرده و او را زیر می‌گیرد. مردم قصد کمک به او و چند تن دیگر ازجمله شهرام فرج‌زاده را دارند که راننده خودرو دنده عقب گرفت و این بار با سرعت بیشتری، به همراه یک خودروی دیگر از روی آنان رد می‌شود.امیرارشد پس از انتقال به بیمارستان مظلومانه درگذشت و جانش را فدای آزادی وطن کرد.

پیکر امیر ارشد تاجمیر روز ۱۲ دی ۱۳۸۸ پس از یک هفته به خانواده‌اش تحویل داده شد و در قطعهٔ ۳۰۲، ردیف ۱۶۶، شماره ۷ بهشت زهرای تهران با حضور مامورین امنیتی به خاک سپرده شد.

چند هفته چهلمین زادروزش بود. این ویدیو را مادرش به مناسبت تولد چهل سالگی‌اش منتشر کرده بود.
خانم مهین‌‌فر در شب یلدا هم متن زیر را منتشر کرده بود:
«مرد من،
سال‌هاست فریاد می‌کشم
دستهایم را بگیر و عصایم شو
نمیگیری
سالهاست به شانه هایت محتاجم برای تکیه
کمرم را شکسته‌اند،
نمی‌خواهم خم شود
تو مرا استوار می‌خواستی
چشمهایم، نگران به دنبال چشم‌های توست
از گریه‌های مدام، دیگر نمی‌بیند، دیدگانم شو
آغوشت تنها پناهگاه امن دلخوشی‌هایم
برای رسیدن به گرمای عشق است از سرمای بی‌کسی،
رهایم کن
دلم می‌خواهد با تو به کوهستان بروم و فریاد بکشم،
دوستت دارم، پژواک صدایم را بشنو و باورم کن به خوابم بیا، دلتنگی‌ام دیدار می‌خواهد
و شبهای یلدائی هر روزم نور»

#امیر_ارشد_تاجمیر #عاشورای۸۸ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech