«من #مهدی_کابلی_کفشگیری هستم. من کشته شدم،. در تاریخ ۱ آذرماه ۱۴۰۱.
فقط ۱۵ سالم بود. اهل و ساکن گرگان در استان گلستان بودم. من تک پسر بودم و فقط یه خواهر داشتم. پدر و مادرم کارگربودن، اونا خیلی زحمت میکشیدن تا من بتونم درس بخونم و به یه جایی برسم. ما توی یه خونه کوچک زندگی میکردیم.
بعد از شروع اعتراضات سراسری با کشتهشدن مهسا امینی روز ۲۵ آبان ۱۴۰۲ بود که من و دوستم رفتیم بیرون برای شعار نویسی توی بلوار گلشهر، روی موتور بودیم که مامورای سرکوبگر دنبالمون کردن و وقتی بهمون رسیدن با باتوم به موتورمون زدن و من از روی موتور پرت شدم پایین، سرم به گاردریل برخورد کرد و شکافته شد. منو رسوندن به بیمارستان، ولی به کما رفتم و دیگه به هوش نیومدم، چند روز تو بیمارستان بودم تا اینکه روز اول آذر ماه ۱۴۰۱ چشم از دنیا فرو بستم….
بعد از مرگم نیروهای امنیتی خانوادمو تحت فشار زیاد برای مصاحبه و اعتراف اجباری گذاشتن که بگن من در تصادف کشته شدم و هیچ ربطی به اعتراضات نداشتم.
مراسم خاکسپاری من در سکوت خبری و تدابیر شدید شرایط امنیتی انجام شد. پیکر بیجون منو نیمه شب فقط خانواده نزدیکم با حضور نیروهای امنیتی در روستای کفشگیری گرگان به خاک سپردن…..
خانوادم برای مراسم چهلم من از مردم دعوت کردن که بر سر مزارم در امامزاده روشنآباد روستای کفشگیری گرگان شرکت کنن.
میدونی همیشه دلم میخواست یه اتاق برای خودم داشتم و تحصیلاتم رو توی رشته کامپیوتر ادامه میدادم، ولی نشد چون نذاشتن، هموطن منو فراموش نکن در روز آزادی به یاد منم باش…💔»
از توییتر کاربر «لعبت»
#مهسا_امینی #گرگان #علیه_فراموشی #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فقط ۱۵ سالم بود. اهل و ساکن گرگان در استان گلستان بودم. من تک پسر بودم و فقط یه خواهر داشتم. پدر و مادرم کارگربودن، اونا خیلی زحمت میکشیدن تا من بتونم درس بخونم و به یه جایی برسم. ما توی یه خونه کوچک زندگی میکردیم.
بعد از شروع اعتراضات سراسری با کشتهشدن مهسا امینی روز ۲۵ آبان ۱۴۰۲ بود که من و دوستم رفتیم بیرون برای شعار نویسی توی بلوار گلشهر، روی موتور بودیم که مامورای سرکوبگر دنبالمون کردن و وقتی بهمون رسیدن با باتوم به موتورمون زدن و من از روی موتور پرت شدم پایین، سرم به گاردریل برخورد کرد و شکافته شد. منو رسوندن به بیمارستان، ولی به کما رفتم و دیگه به هوش نیومدم، چند روز تو بیمارستان بودم تا اینکه روز اول آذر ماه ۱۴۰۱ چشم از دنیا فرو بستم….
بعد از مرگم نیروهای امنیتی خانوادمو تحت فشار زیاد برای مصاحبه و اعتراف اجباری گذاشتن که بگن من در تصادف کشته شدم و هیچ ربطی به اعتراضات نداشتم.
مراسم خاکسپاری من در سکوت خبری و تدابیر شدید شرایط امنیتی انجام شد. پیکر بیجون منو نیمه شب فقط خانواده نزدیکم با حضور نیروهای امنیتی در روستای کفشگیری گرگان به خاک سپردن…..
خانوادم برای مراسم چهلم من از مردم دعوت کردن که بر سر مزارم در امامزاده روشنآباد روستای کفشگیری گرگان شرکت کنن.
میدونی همیشه دلم میخواست یه اتاق برای خودم داشتم و تحصیلاتم رو توی رشته کامپیوتر ادامه میدادم، ولی نشد چون نذاشتن، هموطن منو فراموش نکن در روز آزادی به یاد منم باش…💔»
از توییتر کاربر «لعبت»
#مهسا_امینی #گرگان #علیه_فراموشی #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech