آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
«میثم عبادی در خرداد ۸۸ تنها ‌۱۶ سال داشت، پدرش خیاط بود و در کیانشهر تهران زندگی می‌کردند. ۲۳ خرداد ۸۸ در میدان تجریش وقتی ماموران حکومتی دختری را زیر ضربات باتون گرفته بودند، به کمکش رفت و میثم را با گلوله کشتند. به پدرش گفته بودند چرا اجازه دادی پسرت به خیابان بیاید؟
احمدی نژاد، همان کسی که به خون‌های ریخته شده کف خیابان گفت خس و خاشاک تا دل جنایتکار اعظم و کارفرمایش را شاد کند.»

از حساب ایکس هدیه کیمیایی، روزنامه‌نگار

مرتبط:
نگاهی به انتخابات دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری
https://tavaana.org/thetenthpresidentialelectioniniran
#علیه_فراموشی #میثم_عبادی #سیرک_انتخابات #رای_بی_رای #انتخابات۸۸ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میثم عبادی در روز ۲۴ خرداد، بعد از اعلام نتیجه انتخابات، در خیابان ولی عصر حوالی چهار راه پارک‌وی به ضرب گلوله یک مامور بسیجی کشته شد. گلوله به شکم او اصابت کرد و او را به بیمارستان جواهری خیابان زرگنده بردند و بعد از سه روز جسد بی جانش را از سردخانه کهریزک تحویل خانواده دادند و در قطعه ۲۵۶ بهشت زهرا دفن کردند.

پدر میثم می‌گوید: «بچه من جز اولین کشته شده‌هاست. در روزی که کشته شد، فقط ۱۶ سال و سه ماه داشت. گلوله به شکمش خورده بود. گلوله را از شکمش در آورده بودند. بیرون نرفته بود گلوله، پوکه گلوله را هم در همان جایی که تیر خورده بود پیدا کردند. من رفتم توی محلی که میثم تیر خورده بود پرس‌وجو کردم، مردم به من گفتند که بسیجی و یگان ویژه به مردم تیراندازی می‌کردند.»
او همچنین در مصاحبه‌ای گفته: «گلوله به شکمش خورده بود، ولی از شکم تا زیر گردنش را شکافته بودند. جسد را تحویل دادند و گفتند نباید در محل سر و صدایی بکنید، ما هم به بهشت زهرا رفتیم، ولی مردم وقتی فهمیدند، در آنجا تظاهرات راه انداختند و من هم از مردم ممنونم که با ما بودند و دلداری‌مان دادند.»

میثم به جای درس خواندن، تصمیم گرفته بود کمک حال خانواده باشد و در یک خیاط خانه کار می کرد. پدر به علت آرتروز گردن، دیگر توان رانندگی روی ماشین‌های سنگین را نداشت و میثم ۱۶ ساله، کمک حال پدر و نان آور خانه شده بود. پدر تمام سال‌های جوانی‌اش را در کوه و کمر، در جاده‌ها کار کرد تا خانواده‌اش محتاج کسی نباشند، ولی دریغ و درد از دستان خون باری که کوچکترین گل خانواده را با بی‌رحمی تمام از شاخه چید و تمام خانواده را در ماتم فرو برد.

اصغر عبادی در مصاحبه‌ای گفته است: «پسر من بسیجی نبود. کارگر خیاط خانه بود. قاتل بچه مرا گرفته بودند ولی به من قاتل را نشان ندادند گفتند روز دادگاه قاتل را می‌بینی. ما چشم‌مان را دوخته‌ایم به خدا که یک روزی برسد که اقلاً بتوانیم حق بچه‌مان را بگیریم.»
وقتی خانواده میثم عبادی با بسیجی معرفی کردن فرزندشان مخالفت می‌کنند و بارها بسیجی معرفی شدن فرزند خود را نیز تکذیب می‌کنند، نحوه رفتار نهادهای امنیتی با این خانواده نیز رفته رفته تغییر می‌کند و پیگیری‌های آنها در دستگاه قضایی ایران برای شناسایی قاتل میثم هم نتیجه‌ای نمی‌دهد.

فایل صوتی، بخشی از مصاحبه مسیح علی‌نژاد با پدر میثم که در سال ۱۳۹۱ در رادیوفردا منتشر شده است.

شما خرداد ۸۸ یادتان هست؟ یادتان می‌آید که چه وحشیانه مردم را کتک می‌زدند؟ یادتان می‌آید در خیابان‌ها چه خبر بود؟

#میثم_عبادی #علیه_فراموشی #انتصابات #رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech