آموزشکده توانا
50.9K subscribers
36.8K photos
39.7K videos
2.56K files
20.7K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرناز افتخاری، اهل اصفهان، هنگام آسیب‌دیدگی ۳۷ سال داشت.
شهر اصفهان همانند بسیاری از شهرهای دیگر ایران در اعتراض به قتل مهسا امینی به پا خاسته بود. فضای شهر به شدت امنیتی بود.

در تاریخ سوم مهرماه ۱۴۰۱، حدود ساعت ۹ شب، در خیابان بوستان ملت ترافیک سنگینی شکل گرفت که نشانه‌ای از تجمع دوباره‌ی معترضان بود. در خیابان مجاور، چند موتورسوار با لباس‌های پلنگی و صورت‌های پوشیده رفت‌وآمد می‌کردند. یکی از آن‌ها به رانندگان هشدار می‌داد که بوق نزنند.

وقتی به خودروی خانم فرناز نزدیک شدند، همان هشدار را تکرار کردند؛ اما ناگهان یکی از موتورسواران اسلحه ساچمه‌ای خود را به سمت خودرو گرفت و شلیک کرد. یکی از ساچمه‌ها به چشم راست فرناز اصابت کرد و ضمن پاره کردن پلک، به بخشی از شبکیه چشم او آسیب رساند. موتورسواران پس از تیراندازی، کمی پایین‌تر با باتوم به شکستن شیشه‌ها و بدنه خودروهای دیگر پرداختند.

فرناز از خودرو پیاده شد و با فریاد کمک می‌خواست. همزمان چند بسیجی پیاده به سمت او آمدند و تهدید کردند که اگر ادامه دهد، او را بازداشت خواهند کرد. در همان زمان، یک آمبولانس در آن سوی خیابان پارک بود. او به سمت آن رفت تا کمک بگیرد، اما متوجه شد درون آن چند نیروی نظامی حضور دارند و از آمبولانس برای انتقال نیرو استفاده می‌شود، نه امداد.

در نهایت با کمک یکی از شهروندان، خود را به بیمارستان شریعتی رساند. اما مقابل بیمارستان، افرادی هشدار دادند که نیروهای امنیتی در آنجا حضور دارند و او را بازداشت خواهند کرد. به دلیل خونریزی شدید، به بیمارستان فیض منتقل شد. برای جلوگیری از خطر، ناچار شدند علت جراحت چشم را «نزاع خانوادگی» عنوان کنند.

با گذشت سه سال، هرچند ظاهر چشم و صورت او حفظ شده، اما بینایی چشم راست همچنان تار است. شغل او که با کار مداوم با کامپیوتر همراه است، پس از این آسیب بسیار دشوار و زندگی‌اش مختل شده است.

در جریان خیزش مهسا، صدها نفر از مردم ایران در شهرهای مختلف با شلیک عمدی نیروهای سرکوبگر بینایی خود را از دست دادند. این جنایت‌ها حتی شامل تیراندازی به خودروها نیز شد که در بسیاری موارد به جان‌باختن یا آسیب‌دیدگی شدید شهروندان انجامید.

#فرناز_افتخاری
#چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔396🕊2
Forwarded from گفت‌وشنود

ایوان کلیما، نویسنده‌ای بود که بیش از سهم خویش از رنج بشریت چشید و با این‌همه، از دل ویرانی جهانی بی‌رحم، چراغی برای انسان برافروخت.

در سال ۱۹۳۱ در پراگ زاده شد و در کودکی به اردوگاه مرگ فاشیست‌ها تبعید شد؛ جایی که کودکِ تبعیدی در میان سیم‌های خاردار، نخستین درس‌های روشنایی را در دل تاریکی آموخت.

پس از آنکه برخلاف هم‌کیشانش از اردوگاه فاشیست جان سالم بدر برد، گرفتار رنجی دیگر شد؛ در سایه سنگین حکومت کمونیستی زیست و این‌بار در محاصره سانسور و سکوت، کلمه را به پناه آزادی بدل کرد.

قلمش، همچون مشعلی در طوفان، از حقیقت و کرامت انسان نوشت؛ نویسنده‌ای که از خاکستر تاریخ برخاست تا نشان دهد وجدان، حتی در قرنی غرق در تاریکی، هنوز می‌تواند زنده بماند.

ایوان در ۴ اکتبر ۲۰۲۵ و در ۹۴ سالگی چشم‌ها را بست و از رنج هستی رهائی یافت.

مطالعه بیشتر :
https://tavaana.org/ivan_klima/
#ایوان_کلیما
#روح_پراگ
#فاشیسم
#کمونیسم
#آزادی_بیان
#گفتگو_توانا

@Dialogue1402
🕊198👍1💯1


۱۳ آبان ماه در اوج روزهای خیزش انقلابی ۱۴۰۱ مردم ایران، پیکر بی‌جان و کبود نسرین قادری، دانشجوی دکترای فلسفه، ۳۵ ساله، اهل مریوان، در آپارتمانی در شهرک اندیشه پیدا شد.

او از مبارزانی بود که در راهپیمایی‌ها و اعتراضات شرکت می‌کرد و در فضای مجازی نیز پست‌هایی انتقادی منتشر می‌کرد، برادرش او در آپارتمان با بدنی کبود و آثار ضرب و شتم بر سر و بدنش پیدا کرد.

خانواده نسرین برای انجام مراسم کفن و دفن تحت فشار قرار گرفتند، موقع انتقال پیکرش، برادرش برای جلوگیری از جنازه دزدی توسط نهادهای امنیتی تا مریوان سوار بر آمبولانس شد و پدر و مادرش با ماشینی دیگر پشت آمبولانس حرکت کردند، اما وقتی به مریوان رسیدند به پدر نسرین گفتند که تا در مصاحبه‌ای نگوید که در اثر بیماری زمینه‌ای فوت شده، اجازه دفن داده نمی‌شود.
ساعت ۵ صبح روز ۱۵ آبان، در تاریکی نسرین با حضور تعداد زیادی مامور در خفا به خاک سپرده شد، اما برادرش که دیگر تاب تحمل نداشت، عنوان کرد که نسرین چطور کشته شده است، اگر چه در همان موقع خبرگزاری‌های داخلی عنوان کردند که نسرین در اثر مصرف متانول جان خود را از دست داده است، سناریویی تکراری که در جریان خیزش سراسری بسیار شاهد آن بودیم.

نسرین، از همراهان توانا بود و صفحه ما را دنبال می‌کرد. پست‌های اینستاگرام او از روز قتل حکومتی مهسا امینی تا روز جان‌باختنش گواه انتخاب آگاهانه مسیری هستند که او تا پای جان ادامه داده بود.

یادش گرامی باد

#نسرین_قادری #زن_زندگی_آزادی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
14🕊10💔5
وقتی علم قربانی حفظ نظام می‌شود

تحلیلی بر سرکوب اساتید، اقتدارگرایی و امنیتی‌سازی در دانشگاه آزاد

پیام همراهان


استادان دانشگاه آزاد اسلامی به‌خصوص پس از انتصاب تیم اتوبوسی طهرانچی، تحت فشار و سرکوب بیشتری قرار گرفتند. طهرانچی که از سپاه پاسداران مأموریت داشت تا از امکانات دانشگاه در پوشش پروژه‌های علمی، به ساخت بمب اتم کمک برساند، دانشگاه را تبدیل به مرکز امنیتی کرد و با گماردن رؤسای حکومتی و بی‌ریشه و بی‌سواد، استادان منتقد و مخالف حکومت را به روشهای مختلف سرکوب کرد. ‌گزارش‌ها حاکی است که برای تعداد درخور توجهی از استادان، پرونده‌های سیاسی و عقیدتی ساخته‌اند و بدون اطلاع آنان، و بی آن‌که فرصت دفاعی داشته باشند، احکام سنگینی مانند چند ترم تعلیقی صادر کرده‌اند.

دانشگاه به عنوان نهاد مدرن تولید و توزیع دانش، در نظریه سیاسی کلاسیک جایگاهی محوری به عنوان عرصه عمومی و فضای نقد قدرت دارد. از منظر تاریخ اندیشه، تقابل گفتمان دانشگاهی با اقتدارگرایی ریشه در ماهیت نقادانه علم و الزامات اپیستمیک آزادی آکادمیک دارد. وقوع پدیده‌ای که توصیف شد را می‌توان در چارچوب نظریه دولت اقتدارگرا و رابطه آن با نهادهای علمی تحلیل کرد.

در حکومت‌های توتالیتر و اقتدارگرا، دانشگاه به مثابه ابزار‌دستگاه‌های ایدئولوژیک دولت در نظریه آلتوسر بازتعریف می‌شود. در این پارادایم، کارویژه اصلی دانشگاه نه تولید معرفت انتقادی، بلکه بازتولید گفتمان مسلط و تربیت نخبگان حامی نظام است. تاریخ معاصر ایران نشان داده که چگونه نهادهای علمی در دوره‌های مختلف به عرصه‌ای برای اعمال زیست‌قدرت - به تعبیر فوکو- تبدیل شده‌اند.

استقرار مدیرانی بی‌سواد، جاسوس اطلاعات، نیروی اطلاعات سپاه، چاپلوس، سپاهی یا بسیجی، بی‌ریشه و با پیشینه نظامی- امنیتی در رأس دانشگاه را می‌توان در چارچوب امنیتی‌سازی فضای دانشگاه تحلیل کرد. این پدیده بخشی از فرآیند گسترده‌تر حذف استقلال نهادهای مدنی و اِعمال منطق امنیتی بر تمامی شئون اجتماعی است. از دیدگاه تئوریک، این روند بیانگر سلطه گفتمان امنیتی- نظامی بر گفتمان علمی است که در نهایت به کالایی‌شدن علم و ابزاری شدن دانشگاه می‌انجامد.

ساخت پرونده‌های امنیتی برای اساتید بدون فرصت دفاع، نمونه کلاسیک کاربرد مکانیسم‌های قدرت در نظریه فوکو است. این اقدام با ایجاد رژیم انضباطی، بدن اساتید را به عرصه اِعمال قدرت تبدیل می‌کند. از منظر تاریخ اندیشه، این پدیده یادآور محاکم تفتیش عقاید است که با تفاوت‌هایی در اَشکال مدرن بازتولید شده است.

از دیدگاه تئوری انتقادی مکتب فرانکفورت، این فرآیند نشانه‌ای از عقلانیت ابزاری حاکم بر نهادهای جامعه است که در آن ارزش‌های علمی، قربانی کارویژه‌های ایدئولوژیک و امنیتی می‌شوند. به تعبیر هابرماس، در چنین شرایطی دنیای زیست دانشگاه تحت سلطه سیستم قدرت قرار می‌گیرد و ارتباطات بیناذهنی مخدوش می‌شود.

از منظر تاریخ ایران، این پدیده را می‌توان در تداوم سنت دولت‌های استبدادی تحلیل کرد که همواره در پی مهار نهادهای مستقل اجتماعی بوده‌اند. اما وجه ممیّزه دوره کنونی، پیوند این سنت با سازوکارهای نوین اِعمال قدرت در دولت‌های پساسکولار است.

این شرایط نه تنها آزادی‌های آکادمیک را مخدوش می‌کند، بلکه در بلندمدت به تضعیف سرمایه اجتماعی، فرار مغزها و افول علمی کشور می‌انجامد. تجربه تاریخی نشان داده که توسعه علمی در گرو استقلال نهاد علم و آزادی اندیشه است و هرگونه تعرض به این حریم، پیامدهای جبران‌ناپذیری برای توسعه ملی در پی خواهد داشت.

#سرکوب_دانشگاه #اخراج_استادان #دانشگاه #دانشگاه_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍12
گزارشی از ضرب‌وشتم زندانی سیاسی گمنام، جواد کیانی اشترجانی در زندان اوین

گزارشی در خصوص مورد ضرب‌وشتم واقع شدن یک زندانی گمنام به نام جواد کیانی اشترجانی، که عکسی هم از او موجود نیست، به دست ما رسیده است. زندانی‌ای که به خاطر لایک و کامنت در دوران جنگ ۱۲ روزه بازداشت شده است!

متن این گزارش به شرح زیر است:

سکوت مرگبار در زندان‌ها را بشکنیم

سال‌هاست زندانیان سیاسی در ایران، با وجود تمام رنج‌ها و فشارهای روحی و جسمی، در برابر آزار، تهدید و توهین برخی زندانیان جرائم عمومی سکوت می‌کنند؛ شاید از سر شرافت، شاید از روی روحیه‌ی بخشندگی و امید به اصلاح انسان‌ها.
اما این سکوت، گاه به بهای جان و سلامت آنان تمام می‌شود.

در بسیاری از زندان‌های کشور — از اوین گرفته تا قزل‌حصار، تهران بزرگ، عادل‌آباد شیراز، وکیل‌آباد مشهد و قرچک — گزارش‌هایی تکراری از ضرب‌وشتم، تحقیر و تهدید زندانیان سیاسی منتشر شده است. این خشونت‌ها اغلب توسط زندانیان خودمختار و در مواردی با چشم‌پوشی یا حتی هدایت مأموران امنیتی و مسئولان زندان انجام می‌شود.

هرچه یک زندانی سیاسی گمنام‌تر و بی‌پشتوانه‌تر باشد، خطر برای او بیشتر است. این شکنجه‌ها فقط به مرگ نمی‌انجامند؛ بلکه می‌توانند تا سال‌ها آثار جسمی و روانی برجای بگذارند.
ما پیش‌تر نیز شاهد فاجعه‌ی تلخ قتل علیرضا شیرمحمدعلی بودیم — جوانی که جانش قربانی همین بی‌تفاوتی و چرخه‌ی خشونت شد.

امروز می‌خواهم از زندانی دیگری بگویم که صدایش در سکوت زندان گم شده است:
جواد کیانی اشترجانی، حدودا ۴۰ ساله، اهل اصفهان و در حال حاضر زندانی در زندان اوین.
به گفته‌ی شاهدان، او مردی آرام و محترم است که تنها به خاطر گذاشتن چند لایک و کامنت در فضای مجازی بازداشت شده است. در دوران بازجویی به‌شدت شکنجه شده و آثار آن هنوز بر چهره و بدنش پیداست. او تنهاست؛ پدر و مادر ندارد و هیچ‌کس بیرون از زندان پیگیر وضعیتش نیست.

با وجود گذشت نزدیک به یک ماه از بازداشت و انتقالش به بند عمومی، بارها به بهانه‌ی بازجویی مجدد از بند خارج شده است. امروز صبح، در حالی‌که در حیاط زندان خوابیده بود، یکی از زندانیان مالی با آجری به سر او کوبید. سرش به‌شدت شکسته و خون‌ریزی کرده بود. با کمک چند زندانی به بهداری منتقل شد اما تنها ضدعفونی سطحی و پانسمانی ساده انجام گرفت. هیچ رسیدگی جدی یا گزارش رسمی ثبت نشد.

🔹 این فقط یک حادثه نیست؛ نشانه‌ای‌ست از بی‌قانونی و بی‌رحمی سیستماتیک در زندان‌ها.
🔹 این‌بار نباید منتظر بمانیم تا پس از مرگ یک زندانی سیاسی، از او یاد کنیم و ابراز تأسف نماییم.

تا زمانی که این عزیزان زنده‌اند، وظیفه‌ی انسانی، مدنی و اخلاقی ماست که صدای آنان باشیم، پیگیر وضعیتشان شویم و از جان آنها نیز در حد توان محافظت کنیم.

فعلا این زندانی در وضعیت بلاتکلیف به سر می‌برد و گاهی برای بازجویی مجدد می‌خواهندش و تنها بعلت گذاشتن چند لایک و کامنت بعد از جنگ دوازده روزه مورد بازداشت قرار گرفته است.

#جواد_کیانی_اشترجانی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔21🕊42
Forwarded from گفت‌وشنود

در پی موج تازه‌ای از سرکوب پیروان آیین بهایی در ایران، ده زن بهایی در اصفهان مجموعاً به ۹۰ سال زندان و ۹۰۰ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شدند.

دادگاه تجدید نظر اصفهان حکم بدوی ۱۰ زن بهایی ساکن اصفهان را عینا تایید و این شهروندان را مجموعا به ٩٠ سال زندان، ٩٠٠ میلیون تومان جریمه نقدی و مجازات‌های تکمیلی محکوم کرد.

براین اساس شعبه ۴۷ دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان به ریاست «فیروز روانمهر» و «علی دیانی» در تاریخ ۶مهر‌۱۴۰۴، حکم دادگاه بدوی ۱۰ شهروند زن بهایی را با اتهام «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی، انجام فعالیت تبلیغی آموزشی انحرافی مغایر با موازین و عقاید مبین اسلام از طریق ترویج و آموزش عقاید فرقه ضاله بهاییت بین مسلمانان، همکاری با گروه‌های متخاصم (بیت العدل) علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی» تایید کرده است.

اتهام این ده شهروند بهایی، «فعالیت تبلیغی و آموزشی انحرافی مغایر با شرع اسلام از طریق ترویج و آموزش عقاید بهایی» عنوان شده است. در حالی که از مصادیق این اتهام‌ها، برگزاری کلاس‌های نقاشی، زبان انگلیسی، یوگا و طبیعت‌گردی ذکر شده است.

اسامی این ده زن بهایی عبارت‌اند از: یگانه آگاهی، یگانه روح‌بخش، آرزو سبحانیان، مژگان شاهرضایی، شانا شوقی‌فر، ندا عمادی، ندا بدخش، پرستو حکیم، ندا عمادی و بهاره لطفی.

جامعه بهاییان ایران، به‌عنوان بزرگ‌ترین جمعیت اقلیت دینی کشور، از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون همواره هدف تبعیض و آزار سیستماتیک بوده است. بهاییان از حقوق اولیه شهروندی از جمله اشتغال، تحصیل و آزادی عقیده محروم مانده‌اند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که پس از جنگ دوازده‌روزه اخیر جمهوری اسلامی با اسرائیل، فشارها و برخوردهای امنیتی علیه جامعه بهایی در ایران به‌صورت چشمگیری افزایش یافته است.

#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
👍10💔7