This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  فریبا کمالآبادی، شهروند بهائی، چهارده سال است که زندانی است، نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«برای فریبا، در چهاردهمین فصل اسارتش در قتلگاه قرچک»
میخواهم درباره زنی بنویسم که بیش از چهارده سال از عمرش را در زندانهای جمهوری اسلامی گذرانده، و هیچ گناهی جز بهائی بودن ندارد. قلم در دستم به سختی مینویسد، چرا که واژهها برای توصیف این ستم و رنج کافی و گویا نیستند.
یاد روزی میافتم که فریبا را در راهروی بدنام دویست و نه اوین دیدم. هر دوی ما چشمبند داشتیم و با دمپاییهای سرمهای پلاستیکی قدمهای محتاطانه برمیداشتیم. زندانبان مرا به دستشویی میبرد که فریبا از حیاط وارد راهروی اول شد. نگاهی سریع از زیر چشمبند انداختم؛ موهایش سفید شده و بالای سرش بسته بود. دلم لرزید—این فریباست. پیشتر او را در دفتر کانون مدافعان حقوق بشر دیده بودم، زمانی که عضو جمع یاران ایران بود و برای مسائل مربوط به جامعه بهائی به دفتر مراجعه میکرد.
فریبا و مهوش دو سال و نیم را در همان راهروی تاریک و نمور دویست و نه، در سلولهای انفرادی گذراندند و سپس برای گذراندن ده سال حبس، به بند عمومی اوین، زندان قرچک و سایر زندانها منتقل شدند.
یاد روزی میافتم که عروسی ترانه، دختر کوچک فریبا بود. حتی برای چند دقیقه هم اجازه ندادند فریبا با دستبند و پابند در مراسم عقد و عروسی دخترش شرکت کند. یاد روزی دیگر میافتم؛ روز آزادیش. روزی که پس از تحمل ده سال حبس، او را در اتاق دو محکم در آغوش کشیدم و در گوشش گفتم: «آزادیت مبارک، فریبا جان.»
فریبا دوباره بازداشت شد. دوباره به سلولهای انفرادی دویست و نه بازگشت و سپس از آنجا به بند عمومی اوین منتقل شد. روزی که وارد بند شد، ناباورانه از طبقه دوم به طبقه اول و راهروی بند رفتم. فریبا همچنان آرام، با لبخندی بر لب، بهسوی درِ ورودی بند زنان اوین میآمد و پس از او مهوش هم وارد شد. میدانستم رهبران جامعه بهائی در ایران پس از تحمل ده سال حبس آزاد شده و دیگر هیچ فعالیتی نداشتند. یقین داشتم بار دیگر بیدلیل و بیمدرک بازداشت شدهاند. با این حال، باز هم به ده سال زندان محکوم شدند.
برای فریبا نوشتن آسان نیست چرا که از رنج بی پایان هموطنان بهائی مان نوشتن سخت است. فریبا در زندان قرچک است. قرچک قتلگاه زنان زندانی است. بیایید برای بسته شدن این زندان همه باهم هم صدا شویم.
نرگس محمدی
۱۱ مهر ۱۴۰۴
تهران - ایران
مرتبط:
من ترانه، یک مادر زندانی دارم
https://tavaana.org/fariba_kamalabadi/
فریبا کمالآبادی؛ بیست سال زندان برای بهاییبودن
https://tavaana.org/fariba_kamalabadi-2/
نامههایی از زندان: عاشقانههای زندان
https://tavaana.org/letters_prison2/
#فریبا_کمال_آبادی #بهائی #داستان_ما_یکیست #نرگس_محمدی
#بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«برای فریبا، در چهاردهمین فصل اسارتش در قتلگاه قرچک»
میخواهم درباره زنی بنویسم که بیش از چهارده سال از عمرش را در زندانهای جمهوری اسلامی گذرانده، و هیچ گناهی جز بهائی بودن ندارد. قلم در دستم به سختی مینویسد، چرا که واژهها برای توصیف این ستم و رنج کافی و گویا نیستند.
یاد روزی میافتم که فریبا را در راهروی بدنام دویست و نه اوین دیدم. هر دوی ما چشمبند داشتیم و با دمپاییهای سرمهای پلاستیکی قدمهای محتاطانه برمیداشتیم. زندانبان مرا به دستشویی میبرد که فریبا از حیاط وارد راهروی اول شد. نگاهی سریع از زیر چشمبند انداختم؛ موهایش سفید شده و بالای سرش بسته بود. دلم لرزید—این فریباست. پیشتر او را در دفتر کانون مدافعان حقوق بشر دیده بودم، زمانی که عضو جمع یاران ایران بود و برای مسائل مربوط به جامعه بهائی به دفتر مراجعه میکرد.
فریبا و مهوش دو سال و نیم را در همان راهروی تاریک و نمور دویست و نه، در سلولهای انفرادی گذراندند و سپس برای گذراندن ده سال حبس، به بند عمومی اوین، زندان قرچک و سایر زندانها منتقل شدند.
یاد روزی میافتم که عروسی ترانه، دختر کوچک فریبا بود. حتی برای چند دقیقه هم اجازه ندادند فریبا با دستبند و پابند در مراسم عقد و عروسی دخترش شرکت کند. یاد روزی دیگر میافتم؛ روز آزادیش. روزی که پس از تحمل ده سال حبس، او را در اتاق دو محکم در آغوش کشیدم و در گوشش گفتم: «آزادیت مبارک، فریبا جان.»
فریبا دوباره بازداشت شد. دوباره به سلولهای انفرادی دویست و نه بازگشت و سپس از آنجا به بند عمومی اوین منتقل شد. روزی که وارد بند شد، ناباورانه از طبقه دوم به طبقه اول و راهروی بند رفتم. فریبا همچنان آرام، با لبخندی بر لب، بهسوی درِ ورودی بند زنان اوین میآمد و پس از او مهوش هم وارد شد. میدانستم رهبران جامعه بهائی در ایران پس از تحمل ده سال حبس آزاد شده و دیگر هیچ فعالیتی نداشتند. یقین داشتم بار دیگر بیدلیل و بیمدرک بازداشت شدهاند. با این حال، باز هم به ده سال زندان محکوم شدند.
برای فریبا نوشتن آسان نیست چرا که از رنج بی پایان هموطنان بهائی مان نوشتن سخت است. فریبا در زندان قرچک است. قرچک قتلگاه زنان زندانی است. بیایید برای بسته شدن این زندان همه باهم هم صدا شویم.
نرگس محمدی
۱۱ مهر ۱۴۰۴
تهران - ایران
مرتبط:
من ترانه، یک مادر زندانی دارم
https://tavaana.org/fariba_kamalabadi/
فریبا کمالآبادی؛ بیست سال زندان برای بهاییبودن
https://tavaana.org/fariba_kamalabadi-2/
نامههایی از زندان: عاشقانههای زندان
https://tavaana.org/letters_prison2/
#فریبا_کمال_آبادی #بهائی #داستان_ما_یکیست #نرگس_محمدی
#بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤18💔9🕊2👍1
  Forwarded from گفتوشنود
  
در پی موج تازهای از سرکوب پیروان آیین بهایی در ایران، ده زن بهایی در اصفهان مجموعاً به ۹۰ سال زندان و ۹۰۰ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شدند.
دادگاه تجدید نظر اصفهان حکم بدوی ۱۰ زن بهایی ساکن اصفهان را عینا تایید و این شهروندان را مجموعا به ٩٠ سال زندان، ٩٠٠ میلیون تومان جریمه نقدی و مجازاتهای تکمیلی محکوم کرد.
براین اساس شعبه ۴۷ دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان به ریاست «فیروز روانمهر» و «علی دیانی» در تاریخ ۶مهر۱۴۰۴، حکم دادگاه بدوی ۱۰ شهروند زن بهایی را با اتهام «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی، انجام فعالیت تبلیغی آموزشی انحرافی مغایر با موازین و عقاید مبین اسلام از طریق ترویج و آموزش عقاید فرقه ضاله بهاییت بین مسلمانان، همکاری با گروههای متخاصم (بیت العدل) علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی» تایید کرده است.
اتهام این ده شهروند بهایی، «فعالیت تبلیغی و آموزشی انحرافی مغایر با شرع اسلام از طریق ترویج و آموزش عقاید بهایی» عنوان شده است. در حالی که از مصادیق این اتهامها، برگزاری کلاسهای نقاشی، زبان انگلیسی، یوگا و طبیعتگردی ذکر شده است.
اسامی این ده زن بهایی عبارتاند از: یگانه آگاهی، یگانه روحبخش، آرزو سبحانیان، مژگان شاهرضایی، شانا شوقیفر، ندا عمادی، ندا بدخش، پرستو حکیم، ندا عمادی و بهاره لطفی.
جامعه بهاییان ایران، بهعنوان بزرگترین جمعیت اقلیت دینی کشور، از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون همواره هدف تبعیض و آزار سیستماتیک بوده است. بهاییان از حقوق اولیه شهروندی از جمله اشتغال، تحصیل و آزادی عقیده محروم ماندهاند. گزارشها نشان میدهد که پس از جنگ دوازدهروزه اخیر جمهوری اسلامی با اسرائیل، فشارها و برخوردهای امنیتی علیه جامعه بهایی در ایران بهصورت چشمگیری افزایش یافته است.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در پی موج تازهای از سرکوب پیروان آیین بهایی در ایران، ده زن بهایی در اصفهان مجموعاً به ۹۰ سال زندان و ۹۰۰ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شدند.
دادگاه تجدید نظر اصفهان حکم بدوی ۱۰ زن بهایی ساکن اصفهان را عینا تایید و این شهروندان را مجموعا به ٩٠ سال زندان، ٩٠٠ میلیون تومان جریمه نقدی و مجازاتهای تکمیلی محکوم کرد.
براین اساس شعبه ۴۷ دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان به ریاست «فیروز روانمهر» و «علی دیانی» در تاریخ ۶مهر۱۴۰۴، حکم دادگاه بدوی ۱۰ شهروند زن بهایی را با اتهام «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی، انجام فعالیت تبلیغی آموزشی انحرافی مغایر با موازین و عقاید مبین اسلام از طریق ترویج و آموزش عقاید فرقه ضاله بهاییت بین مسلمانان، همکاری با گروههای متخاصم (بیت العدل) علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی» تایید کرده است.
اتهام این ده شهروند بهایی، «فعالیت تبلیغی و آموزشی انحرافی مغایر با شرع اسلام از طریق ترویج و آموزش عقاید بهایی» عنوان شده است. در حالی که از مصادیق این اتهامها، برگزاری کلاسهای نقاشی، زبان انگلیسی، یوگا و طبیعتگردی ذکر شده است.
اسامی این ده زن بهایی عبارتاند از: یگانه آگاهی، یگانه روحبخش، آرزو سبحانیان، مژگان شاهرضایی، شانا شوقیفر، ندا عمادی، ندا بدخش، پرستو حکیم، ندا عمادی و بهاره لطفی.
جامعه بهاییان ایران، بهعنوان بزرگترین جمعیت اقلیت دینی کشور، از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون همواره هدف تبعیض و آزار سیستماتیک بوده است. بهاییان از حقوق اولیه شهروندی از جمله اشتغال، تحصیل و آزادی عقیده محروم ماندهاند. گزارشها نشان میدهد که پس از جنگ دوازدهروزه اخیر جمهوری اسلامی با اسرائیل، فشارها و برخوردهای امنیتی علیه جامعه بهایی در ایران بهصورت چشمگیری افزایش یافته است.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍10💔7