آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.9K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
«از آشیون دل کندن و رفتن که آسون نیست»
سالگرد درگذشت مهستی، خواننده‌ی سرشناس ایرانی

ترانه‌ی «وای دلم تنگه» با صدای مهستی تقدیم می‌شود به همه‌ی همراهان همیشگی توانا
خدیجه دده‌بالا که بعدها با نام هنری «مهستی» در میان مردم شهره گشت خواننده‌ی ایرانی است که در بیست‌وپنجم آبان‌ماه ۱۳۲۵ در تهران به دنیا آمد. نوجوانی بیش نبود که استعداد هنری و صدای زیبایش از طریق #موسیقی‌دان و آهنگ‌ساز و ویولونیست سرشناس، پرویز یاحقی کشف شد. پرویز یاحقی در یک مهمانی به صورت اتفاقی صدای مهستی را می‌شنود و به صدای او علاقه‌مند می‌شود و او را تشویق می‌کند که مسیر موسیقی و خوانندگی را بربگزیند.
از مهستی در کارنامه‌ی هنری‌اش بالغ بر سی وپنج آلبوم #موسیقی مانده است که بیش‌تر آثار او با استقبال فراوانی روبه‌رو شده است. #مهستی در سال ۲۰۰۵ میلادی از سوی «آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه» برای بیش از چهل سال فعالیت در زمینه‌ی موسیقی سنتی و پاپ ایرانی تقدیر به عمل آمد.
مهستی صبح ِ روز چهارم تیر ۱۳۸۶ خورشیدی در آمریکا درگذشت.

#آهنگساز و #ترانه سرا: ( جهانبخش پازوکی )

لینک ویدیو:
http://bit.ly/28QD0Mj

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
لعبت والا، شاعر و ترانهسرا ۸۶ ساله شد
goo.gl/YQtXXL

لعبت والا شاعر، ترانهسرا، روزنامه‌نگار و داستان‌نویس ایرانی، بیستم آبان‌ماه ۱۳۰۹ شمسی در تهران به دنیا آمد.

پدرش محمدحسین والا بود که به ظهیرالسلطنه معروف بود و نام مادرش منیر والا.

والا از نخستین دانش‌آموختگان دوره‌ی روزنامه‌نگاری دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران است و سال‌ها در مجله‌ی هفتگی سیاسی و اجتماعی «تهران مصور» که برادرش عبدالله والا، مدیر مسئول هفته‌نامه بود کار می‌کرد و سردبیر مجله‌ی «کوچولوها»‌ی آن نشریه بود.

لعبت والا می‌گوید که اشعاری که می‌سروده را مخفی می‌کرده تا مادر و دیگر خویشاوندانش آن اشعار را نبینند. با این حال والا موفق می‌شود که اشعارش را منتشر کند.

والا ورودش به عالم شعر و شاعری را این‌گونه تعریف می‌کند: «زمانی که شاید پانزده یا شانزده ساله بودم، استاد نظام وفا که دو صفحه‌ی وسط مجله‌ی «تهران مصور» در اختیار او بود، شعری گفته بود و من به خیال خودم، آمدم به استقبال. به قول معروف، به اقتفای او رفتم و با همان وزن و قافیه شعر را گفتم. روزی که به دفتر تهرا‌‌ن‌مصور، برای دیدن برادرم رفته بودم، این شعر را به استاد دادم؛ البته با خجالت و با سرخ و سبز شدن، رفتم و شعر را به او دادم. خیلی زیاد مرا تشویق کرد و توی صفحه‌ی خودش، همان‌جایی که شعر خود را می‌گذاشت، شعر مرا هم گذاشت. در حقیقت، او پارتی من پیش برادرم شد و به این طریق، در به روی من باز شد… به خاطر اینکه داریوش رفیعی این شعر مرا توی مجله دیده بود و با آن صدای گرم و شیرینی که داشت، در برنامه‌ای رادیویی که آن موقع زنده پخش می‌شد، خواند. پس من یک‌شبه، ره صدساله طی کردم. یعنی هم شعرم چاپ شد و هم از رادیو پخش شد. این شد که طبیعتاً برادر من، دیگر نتوانست جلوی مرا بگیرد.»

لعبت والا با به یادآوردن حوادث پس از انقلاب و بگیر و ببندها و اعدام‌ها می‌گوید که سرنوشت یاری‌گرش بوده است که توانسته است از ایران برود چرا که اگر می‌ماند حوادث ناگواری در انتظارش می‌بود:

«در مدتی که اینجا بودم، چندتا خانم را اعدام کردند؛ از جمله خانم دکتر پارسا که باید اسم آن را بزرگترین جنایت قرن گذاشت. بعد هم متوجه شدم خانمی جزو اعدام شده‌ها بود که با همدیگر در جمع‌آوری کمک برای زلزله‌زدگان بویین‌زهرا همکاری کرده بودیم. این خانم در میدان تجریش یک چادر زده بود. از من هم خواسته بود با او همکاری کنم و ما شبانه‌روز با هم کار می‌کردیم که برای زلزله‌زدگان اعانه جمع کنیم. او فرهنگی و رئیس یک دبیرستان بود و خانمی بسیار شریف بود.وقتی دیدم که این خانم جزو مفسدین فی‌الارض و به جرم فحشا اعدام شده است، تازه متوجه شدم که دخترم درست می‌گفت که وقتی نوبت به زن‌ها برسد، نوبت تو هم می‌رسد. بعدها البته این موضوع ثابت شد و شنیدم که در برنامه‌ای که در تلویزیون (هویت) داشتند، گفته بودند که من جاسوس موساد بوده‌ام. جاسوس هم حکم اعدام دارد دیگر. در حقیقت، سرنوشت مرا نجات داد. شاید هم بیشتر دانایی دختر.»

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/6wkNrl

@Tavaana_TavaanaTech
اقدام خیرخواهانه رضا صادقی در حمایت از نوزاد پنج روزه
goo.gl/0gM3zM
رضا صادقی، خواننده موسیقی پاپ، آهنگساز، ترانه سرا، با انتشار فیلمی از نوزاد پنج روزه رها شده در شهر مباركه اعلام کرد: تمام هزینه‌های این نوزاد را می پردازد.

گفتنی‌است چند روز قبل دختر بچه ای از شدت فقر توسط مادرش کنار خیابانى در خیابان اصفهان شهر مبارکه در استان اصفهان به همراه نامه اى رها شد.
مادر این کودک در نامه اش نوشته بود:«با سلام اگه می تونید از این بچه مراقبت کنید یا اینکه بدین به یکی که بچه نداره فقط ترو خدا مراقبش باشید امروز دو روزشه - 12/ 10 / 95 - واکسنش زده شده جون بچتون از بچم مراقبت کنید.»

مطلب مرتبط:
میلیون‌ها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8
زندگی در حدفاصل بیکاری و خودکشی
http://bit.ly/2iYpYBI

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
«یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری برای من شده عادت»
.
زادروز ایرج جنتی عطایی، ترانهسرا

ایرج جنتی عطایی در ۱۹ دی‌ماه ۱۳۲۵ در شهر مشهد دیده به جهان گشود. او در تهران و دزفول و مشهد و انگلستان درس خواند. جنتی عطایی در مورد شرایط خانه‌ی کودکی‌اش به صدای آمریکا می‌گوید که در آن روزگار کودکی پدر آواز می‌خواند و مادر کتاب و بخشی کوچک از هر دوی آن‌ها را فکر می‌کنم که من به عنوان بیماری با خودم حمل کرده‌ام.
.
او در گفت‌وگویی با سایت دویچه‌وله فضای کودکی خود را این‌گونه شرح می‌دهد:
“خیلی خردسال بودم. پدر من با اینکه شغلش ربطی به هنر نداشت و درجه دار نیروی هوایی بود، اما به خانه که برمی‌گشت، تار و یا فلوتش را برمیداشت و اندوه، خستگی و رنجش را به زبان موسیقی ترجمه میکرد و من هم دورادور گوش میکردم و دورادور به من هم سرایت کرد.
او خیلی دوست داشت که من ویولون بزنم. جالب است که دیگران فرزندانشان را مجبور میکردند که پزشک یا مهندس بشوند، پدر من، مرا مجبور میکرد که ویولون بزنم و همان‌طور که آنهایی که مجبور شدند پزشک بشوند، نشدند، من هم در زمینه‌ی ویولون زدن…
اما چون پدر وقتی می‌زد، نیازمند به‌کار بردن واژه بود تا حس و حالش را فریاد کند یا بخواند، دست به دامن غزل می‌شد و غزل می‌خواند. غزل را بر مبنای ملودیای که به ذهنش می‌آمد، تکه پاره می‌کرد و می‌گفت. من هم به هر روی متوجه شدم جهانی وجود دارد، غیرواقعی، در کنار جهان بی‌رحم واقعی…”
.
ترانه‌های #ایرج_جنتی_عطایی به سرعت جای خود را میان توده‌ی مردم باز کرد. عطایی برای مردم تعریف خاصی دارد. او در مصاحبه با دویچه‌وله چنین می‌گوید:
“اما بعداً آرام آرام متوجه می‌شدیم که تران‌ هایی مانند گل سرخ، قصه‌ی وفا، هم‌خونه، در آن روزگار، خیلی زود مردم را متوجه خود کرده‌اند و شده‌اند ترانه های مردم و آنها را زمزمه می‌کردند.

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/2KLyTrz

#ایرج_جنتی_عطایی #موسیقی #ترانه #ترانه_سرا #شاعر

@Tavaana_TavaanaTech