Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره آموزشی دموکراسی در کلاس درس
جلسه یکم: مقدمه؛ نگاهی به تاریخچه آموزش در جهان و ایران
در جلسه اول دوره «دموکراسی در کلاس درس» نگاهی میکنیم به پیشینه آموزش در جهان و ایران و اینکه از کجا و در چه شرایطی آغاز شد.
این دوره با تمرکز بر آموزشهای غیرسنتی برای مهدکودک تا سال پنجم دبستان، به معلمهای ایرانی کمک میکند با استفاده از منابع مهمی که آموزشکده توانا تولید کرده است و با تمرکز ویژه بر شاگردهای دارای معلولیت، تفکر انتقادی، ابراز خلاق/آزاد و ارزشهای لیبرال را پرورش دهند.
در سایت توانا:
https://tavaana.org/session-1-introduction-a-look-at-the-history-of-education-in-the-world-and-iran/
در یوتیوب:
https://bit.ly/3hYgp4E
در ساندکلاد:
https://bit.ly/2ESo4mJ
لینک کانال دوره:
https://t.me/joinchat/AAAAAEYvlUOFzInkhWXZSA
#دوره_آموزشی #دموکراسی #کلاس_درس #معلمان #توانا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جلسه یکم: مقدمه؛ نگاهی به تاریخچه آموزش در جهان و ایران
در جلسه اول دوره «دموکراسی در کلاس درس» نگاهی میکنیم به پیشینه آموزش در جهان و ایران و اینکه از کجا و در چه شرایطی آغاز شد.
این دوره با تمرکز بر آموزشهای غیرسنتی برای مهدکودک تا سال پنجم دبستان، به معلمهای ایرانی کمک میکند با استفاده از منابع مهمی که آموزشکده توانا تولید کرده است و با تمرکز ویژه بر شاگردهای دارای معلولیت، تفکر انتقادی، ابراز خلاق/آزاد و ارزشهای لیبرال را پرورش دهند.
در سایت توانا:
https://tavaana.org/session-1-introduction-a-look-at-the-history-of-education-in-the-world-and-iran/
در یوتیوب:
https://bit.ly/3hYgp4E
در ساندکلاد:
https://bit.ly/2ESo4mJ
لینک کانال دوره:
https://t.me/joinchat/AAAAAEYvlUOFzInkhWXZSA
#دوره_آموزشی #دموکراسی #کلاس_درس #معلمان #توانا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایت مواجهه صدیقه وسمقی با محمد مقیسه
بخشهایی از کتاب تبعید با زندان
صدیقه وسمقی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر دینی، در بخشی از کتاب تبعید با زندان، روایت مواجهه خود با محمد مقیسه، قاضیای که اخیرا کشته شده است، به شرح زیر نوشته:
روز سیام مهرماه ۱۳۹۶
همراه با محمد و وکیلم آقای علیزاده به دادسرا رفتیم. پیش از جلسه، پرونده را در مدتی کوتاه مرور کردیم. برخی از اشعارم مانند پول نان ما، نوشتههایی همچون خون هاله ثمر خواهد داد، و متنی در رد سنگسار در پرونده موجود بود.
به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب رفتیم. من و محمد وارد شعبه شدیم، سلام کردیم و نشستیم. یک پایم را روی پای دیگرم انداخته بودم که قاضی مقیسه با پرخاش گفت:
«پایت را بینداز!»
سپس با لحنی تند ادامه داد:
«شما متهم هستید به تبلیغ علیه نظام، عضویت در کمیته غیرقانونی رسیدگی به امور آسیبدیدگان ۸۸ و عضویت در شورای هماهنگی راه سبز امید. از خودت دفاع کن!»
گفتم: «این یعنی تفهیم اتهام؟»
با تندی گفت: «حرف نباشد! از خودت دفاع کن!»
با آرامش پرسیدم: «دلیل و مدرک شما برای این ادعا که من عضو شورای هماهنگی راه سبز امید بودهام چیست؟»
گفت: «مدرک و سند در پرونده هست.»
گفتم: «نیست.»
عصبانی شد و گفت: «نیست که نیست، به من چه!»
بعد ادامه داد: «تو دفترت را در اختیار یک گروه غیرقانونی قرار داده بودی.»
توضیح دادم که در سال ۸۸ عده زیادی توسط عوامل حکومت کشته، زخمی و زندانی شدند. با ابتکار آقای موسوی و آقای کروبی، کمیتهای برای رسیدگی به این افراد تشکیل شد. این کار انسانی و اخلاقی بود و من افتخار میکنم که در آن مشارکت داشتم.
مقیسه عصبانی شد و گفت:
«تو با نوشتههایت پدر نظام را درآوردهای! تو نظام را جنایتکار دانستهای!»
گفتم: «سندش را ارائه کنید. در کدام نوشته؟»
پرونده را تند تند ورق زد و گفت:
«این عبارت یعنی چه؟ ما گذر خواهیم کرد از این بیابان، غم مخور. کدام بیابان؟!»
سپس رو به حاضرین کرد و گفت: «هیچ آثاری از توبه و پشیمانی در این خانم نیست. من بنا دارم همان پنج سال حبس را تأیید کنم.»
با قاطعیت گفتم: «هر کاری دوست دارید بکنید. من با اطلاع از این حکم، با پای خودم به ایران آمدهام. آن کسی که باید توبه کند، شما هستید، نه من.»
مقیسه تمسخرآمیز گفت: «میگویید با پای خودتان آمدهاید؟ خوش آمدید! حتماً حالا میخواهید مصاحبه کنید و بگویید به شما توهین شده!»
گفتم: «من و امثال من وسیلهای برای دفاع از خود جز رسانه نداریم. اگر لازم بدانم، مصاحبه میکنم.»
#محمد_مقیسه #صدیقه_وسمقی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بخشهایی از کتاب تبعید با زندان
صدیقه وسمقی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر دینی، در بخشی از کتاب تبعید با زندان، روایت مواجهه خود با محمد مقیسه، قاضیای که اخیرا کشته شده است، به شرح زیر نوشته:
روز سیام مهرماه ۱۳۹۶
همراه با محمد و وکیلم آقای علیزاده به دادسرا رفتیم. پیش از جلسه، پرونده را در مدتی کوتاه مرور کردیم. برخی از اشعارم مانند پول نان ما، نوشتههایی همچون خون هاله ثمر خواهد داد، و متنی در رد سنگسار در پرونده موجود بود.
به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب رفتیم. من و محمد وارد شعبه شدیم، سلام کردیم و نشستیم. یک پایم را روی پای دیگرم انداخته بودم که قاضی مقیسه با پرخاش گفت:
«پایت را بینداز!»
سپس با لحنی تند ادامه داد:
«شما متهم هستید به تبلیغ علیه نظام، عضویت در کمیته غیرقانونی رسیدگی به امور آسیبدیدگان ۸۸ و عضویت در شورای هماهنگی راه سبز امید. از خودت دفاع کن!»
گفتم: «این یعنی تفهیم اتهام؟»
با تندی گفت: «حرف نباشد! از خودت دفاع کن!»
با آرامش پرسیدم: «دلیل و مدرک شما برای این ادعا که من عضو شورای هماهنگی راه سبز امید بودهام چیست؟»
گفت: «مدرک و سند در پرونده هست.»
گفتم: «نیست.»
عصبانی شد و گفت: «نیست که نیست، به من چه!»
بعد ادامه داد: «تو دفترت را در اختیار یک گروه غیرقانونی قرار داده بودی.»
توضیح دادم که در سال ۸۸ عده زیادی توسط عوامل حکومت کشته، زخمی و زندانی شدند. با ابتکار آقای موسوی و آقای کروبی، کمیتهای برای رسیدگی به این افراد تشکیل شد. این کار انسانی و اخلاقی بود و من افتخار میکنم که در آن مشارکت داشتم.
مقیسه عصبانی شد و گفت:
«تو با نوشتههایت پدر نظام را درآوردهای! تو نظام را جنایتکار دانستهای!»
گفتم: «سندش را ارائه کنید. در کدام نوشته؟»
پرونده را تند تند ورق زد و گفت:
«این عبارت یعنی چه؟ ما گذر خواهیم کرد از این بیابان، غم مخور. کدام بیابان؟!»
سپس رو به حاضرین کرد و گفت: «هیچ آثاری از توبه و پشیمانی در این خانم نیست. من بنا دارم همان پنج سال حبس را تأیید کنم.»
با قاطعیت گفتم: «هر کاری دوست دارید بکنید. من با اطلاع از این حکم، با پای خودم به ایران آمدهام. آن کسی که باید توبه کند، شما هستید، نه من.»
مقیسه تمسخرآمیز گفت: «میگویید با پای خودتان آمدهاید؟ خوش آمدید! حتماً حالا میخواهید مصاحبه کنید و بگویید به شما توهین شده!»
گفتم: «من و امثال من وسیلهای برای دفاع از خود جز رسانه نداریم. اگر لازم بدانم، مصاحبه میکنم.»
#محمد_مقیسه #صدیقه_وسمقی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آتش جشن سده بر سر مزار جاویدنام عرفان خزائی
«جشن سده
بزم نور و آتش خجسته باد
این نور در دل تاریکی پیغام روشنی است بر همه آزادیخواهان، همچون آتش تاریکی را کنار خواهیم زد و به روشنی روز خواهیم رسید.»
#عرفان_خزایی #جشن_سده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«جشن سده
بزم نور و آتش خجسته باد
این نور در دل تاریکی پیغام روشنی است بر همه آزادیخواهان، همچون آتش تاریکی را کنار خواهیم زد و به روشنی روز خواهیم رسید.»
#عرفان_خزایی #جشن_سده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رضا کوشکینزاد، ارتشی شریفی که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، در کنار مردم ابستاد، درباره شرایط دشوار خود پس از آزادی مشروط میگوید:
«پس از آزادی، بدون هیچ پشتوانه مالی و با حجم زیادی از بدهی، تصمیم گرفتم با قرض و ضمانت دوستان، مغازهای راهاندازی کنم. وکیلم، آقای امیدی، با وجود اینکه خودم باید به او حقالوکاله پرداخت میکردم، ۱۰۰ میلیون تومان از حق زن و فرزندش به من قرض داد. تاکنون با تلاش فراوان و کمک دوستانی مانند بابک و گودرس، بخشی از بدهیها را پرداخت کردهام، اما هنوز ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان بدهکارم.
شرایط اقتصادی نامساعد و درآمد محدود مغازه باعث شده فشار زیادی را تحمل کنم. علاوه بر بدهیها، ماهانه ۷ میلیون تومان جریمه دولتی میپردازم و مسئولیت حمایت از حسین را نیز بر عهده دارم. کوچکترین پروندهای علیه من میتواند باعث بازگشتم به زندان شود.
با این وجود، نهتنها برخی افراد درجه یک خانواده حمایتم نمیکنند، بلکه طعنه و سرزنش هم میزنند. این مشکلات سنگین، هم از نظر مالی و هم روحی، مرا تحت فشار قرار داده است. من هم انسانی هستم که حق دارم ناراحت شوم و غرور و اعتباری داشته باشم. امیدوارم درکم کنید.»
ـ آنچه آقای کوشکینژاد میگوید درد دل اکثر قریب به اتفاق زندانیان سیاسی سابق است. آنها تحت فشار شدیدی قرار گرفتهاند. امروز با یکی از زندانیان سابق صحبت میکردم، سخنانی مشابه آقای کوشکینژاد میگفت، با این حال میگفت لطفا اخبار بد درباره شرایط ما را منتشر نکنید تا مردم ناراحت نشوند!
اما، باید در کنار این عزیزان ایستاد، حداقل کاری که میتوان کرد، ابراز همدلی است و یاری کردن در حد وسع و توان.
این عزیزان با شرافت، افرادی هستند که زندگی خود را هزینه کردند و در برابر حکومت ظالمان ایستادند.
برای آنها یار شاطر باشیم و اگر نمیتوانیم دست کم بار خاطر نباشیم!
آنها نه تنها شایسته سرزنش و طعنه نیستند که سزاوار ستایش و تقدیر هستند.
#رضا_کوشکی_نژاد #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«پس از آزادی، بدون هیچ پشتوانه مالی و با حجم زیادی از بدهی، تصمیم گرفتم با قرض و ضمانت دوستان، مغازهای راهاندازی کنم. وکیلم، آقای امیدی، با وجود اینکه خودم باید به او حقالوکاله پرداخت میکردم، ۱۰۰ میلیون تومان از حق زن و فرزندش به من قرض داد. تاکنون با تلاش فراوان و کمک دوستانی مانند بابک و گودرس، بخشی از بدهیها را پرداخت کردهام، اما هنوز ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان بدهکارم.
شرایط اقتصادی نامساعد و درآمد محدود مغازه باعث شده فشار زیادی را تحمل کنم. علاوه بر بدهیها، ماهانه ۷ میلیون تومان جریمه دولتی میپردازم و مسئولیت حمایت از حسین را نیز بر عهده دارم. کوچکترین پروندهای علیه من میتواند باعث بازگشتم به زندان شود.
با این وجود، نهتنها برخی افراد درجه یک خانواده حمایتم نمیکنند، بلکه طعنه و سرزنش هم میزنند. این مشکلات سنگین، هم از نظر مالی و هم روحی، مرا تحت فشار قرار داده است. من هم انسانی هستم که حق دارم ناراحت شوم و غرور و اعتباری داشته باشم. امیدوارم درکم کنید.»
ـ آنچه آقای کوشکینژاد میگوید درد دل اکثر قریب به اتفاق زندانیان سیاسی سابق است. آنها تحت فشار شدیدی قرار گرفتهاند. امروز با یکی از زندانیان سابق صحبت میکردم، سخنانی مشابه آقای کوشکینژاد میگفت، با این حال میگفت لطفا اخبار بد درباره شرایط ما را منتشر نکنید تا مردم ناراحت نشوند!
اما، باید در کنار این عزیزان ایستاد، حداقل کاری که میتوان کرد، ابراز همدلی است و یاری کردن در حد وسع و توان.
این عزیزان با شرافت، افرادی هستند که زندگی خود را هزینه کردند و در برابر حکومت ظالمان ایستادند.
برای آنها یار شاطر باشیم و اگر نمیتوانیم دست کم بار خاطر نباشیم!
آنها نه تنها شایسته سرزنش و طعنه نیستند که سزاوار ستایش و تقدیر هستند.
#رضا_کوشکی_نژاد #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز زادروز علیرضا انجوی، از جانباختگان آبان ۹۸ است.
علیرضا انجوی، جوان ۲۶ سالهای بود که در رشته معماری فارغالتحصیل شده بود. او نور چشم و تنها فرزند مادر بود؛ دو برادر علیرضا سالها پیش، از دنیا رفته بودند و پدر جانبازش هم شهید شده بود.
تنها همدم و یار مادر، علیرضا بود. علیرضا پس از تحصیلات دانشگاهی، مکانی را اجاره کرده بود تا با ارائه مشاوره به دانشجویان معماری، مخارج زندگی را تأمین کند. اما در روز ۲۵ آبان ۹۸، علیرضا انجوی، در حالی که در راه بین محل کار و منزل در شهر صدرا شیراز بود، مزدوران جمهوریاسلامی به پیشانی او شلیک مستقیم کردند و جهان آرزوها و رویاهای علیرضا و مادرش را برای همیشه به تاریکی کشاندند.
@alireza.enji_aban98
@madare_alireza_enjvi_aban_98
#علیرضا_انجوی #شیراز #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علیرضا انجوی، جوان ۲۶ سالهای بود که در رشته معماری فارغالتحصیل شده بود. او نور چشم و تنها فرزند مادر بود؛ دو برادر علیرضا سالها پیش، از دنیا رفته بودند و پدر جانبازش هم شهید شده بود.
تنها همدم و یار مادر، علیرضا بود. علیرضا پس از تحصیلات دانشگاهی، مکانی را اجاره کرده بود تا با ارائه مشاوره به دانشجویان معماری، مخارج زندگی را تأمین کند. اما در روز ۲۵ آبان ۹۸، علیرضا انجوی، در حالی که در راه بین محل کار و منزل در شهر صدرا شیراز بود، مزدوران جمهوریاسلامی به پیشانی او شلیک مستقیم کردند و جهان آرزوها و رویاهای علیرضا و مادرش را برای همیشه به تاریکی کشاندند.
@alireza.enji_aban98
@madare_alireza_enjvi_aban_98
#علیرضا_انجوی #شیراز #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از همراهان همیشگی توانا ضمن ارسال این تصویر نوشت:
«دیروز مراسم عقد خواهر محسن شکاری بود، هنگام خروج از محضر جلوی در روی دیوار با این نوشته روبرو شد عکسش رو برایم فرستاده و نوشت مطمئن شدم محسن همه جا با من است.»
ـ محسن شکاری را هرگز فراموش نخواهیم کرد
چند روز پیش احمدرضا حائری، زندانی سیاسی، در یادداشتی، بخشی از گفتگوی خود با سامان یاسین را به شرح زیر نوشته بود:
«گفتم سامان تو تا روزهای آخر با محسن شکاری بودی، هیچ خاطرهای داری از چند روز آخر؟
سامان: یک خاطره از روزهای آخر محسن هنوز داره جگرم را میسوزونه!
من: آخه از بچههایی که توی بند ۲۴۰ باهاش بودند، شنیدم محسن هیچ انگیزهای نداشت، برای نجات پیدا کردن از طناب دار!
سامان: مسأله همين جاست!
من:" چطور!؟
سامان: محسن دختری را دوست داشت که ظاهرا قبل از بازداشت کات کرده بود باهش، روزهای آخر محسنی که همیشه توی خودش بود بعد از یه تماس تلفنی یک باره با هیجان آمد بغلم کرد و گفت فلانی را یادت میاد باهام کات کرده بود!؟ الان زنگ زدم فهمیدم آمده گفته من منتظر محسن میمونم تا آزاد بشه باهم ازدواج کنیم، محسن را این عشق به زندگی امیدوارش کرد. اما بعد چند روز اعدامش کردند!"
این خاطره سامان از محسن شکاری، از جمله زخمهایی است که هر روز بيشتر از قبل در جانم سر باز ميكند. محسن را برای یک خیابان بستن و زخمی کوچک روی بازوی یکی از آنها که به راحتی آب خوردن چشم کور میکردند و آدم میکشتند با عجله و برای نشان دادن اقتدار پوشالیشان به مردم اعدام کردند.»
#محسن_شکاری #نه_به_اعدام #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دیروز مراسم عقد خواهر محسن شکاری بود، هنگام خروج از محضر جلوی در روی دیوار با این نوشته روبرو شد عکسش رو برایم فرستاده و نوشت مطمئن شدم محسن همه جا با من است.»
ـ محسن شکاری را هرگز فراموش نخواهیم کرد
چند روز پیش احمدرضا حائری، زندانی سیاسی، در یادداشتی، بخشی از گفتگوی خود با سامان یاسین را به شرح زیر نوشته بود:
«گفتم سامان تو تا روزهای آخر با محسن شکاری بودی، هیچ خاطرهای داری از چند روز آخر؟
سامان: یک خاطره از روزهای آخر محسن هنوز داره جگرم را میسوزونه!
من: آخه از بچههایی که توی بند ۲۴۰ باهاش بودند، شنیدم محسن هیچ انگیزهای نداشت، برای نجات پیدا کردن از طناب دار!
سامان: مسأله همين جاست!
من:" چطور!؟
سامان: محسن دختری را دوست داشت که ظاهرا قبل از بازداشت کات کرده بود باهش، روزهای آخر محسنی که همیشه توی خودش بود بعد از یه تماس تلفنی یک باره با هیجان آمد بغلم کرد و گفت فلانی را یادت میاد باهام کات کرده بود!؟ الان زنگ زدم فهمیدم آمده گفته من منتظر محسن میمونم تا آزاد بشه باهم ازدواج کنیم، محسن را این عشق به زندگی امیدوارش کرد. اما بعد چند روز اعدامش کردند!"
این خاطره سامان از محسن شکاری، از جمله زخمهایی است که هر روز بيشتر از قبل در جانم سر باز ميكند. محسن را برای یک خیابان بستن و زخمی کوچک روی بازوی یکی از آنها که به راحتی آب خوردن چشم کور میکردند و آدم میکشتند با عجله و برای نشان دادن اقتدار پوشالیشان به مردم اعدام کردند.»
#محسن_شکاری #نه_به_اعدام #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گواهی زندانیان و شواهد غیرقابل انکار بر بدن آنها، در زندانهای جمهوری اسلامی انواع شکنجه رواج دارد. اما مقامات جمهوری اسلامی ادعا میکنند:
«شرایط زندانها بسیار مطلوب است و محکومین و متهمین، مسئولان زندان به ویژه شخص دادستان را به منزله پدر خویش میشناسند.»
این در حالی ست که چندی پیش یک گروه هکری تصاویری از شکنجه در زندان اوین منتشر کرد. ورق بزنید و عکسها را ببینید.
به یاد زندانیان گمنام باشیم و اگر هر یک از اعضای خانواده یا دوستانمان به زندان افتاده صدای او را به گوش جهان برسانیم.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان
#زندانی
@Tavaana_TavaanaTech
«شرایط زندانها بسیار مطلوب است و محکومین و متهمین، مسئولان زندان به ویژه شخص دادستان را به منزله پدر خویش میشناسند.»
این در حالی ست که چندی پیش یک گروه هکری تصاویری از شکنجه در زندان اوین منتشر کرد. ورق بزنید و عکسها را ببینید.
به یاد زندانیان گمنام باشیم و اگر هر یک از اعضای خانواده یا دوستانمان به زندان افتاده صدای او را به گوش جهان برسانیم.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان
#زندانی
@Tavaana_TavaanaTech
رشید کیانی دهکیان: قاضی احکام سرکوبگرانه علیه معلمان و معترضان
رشید کیانی دهکیان، قاضی شعبه ۳ دادگاه انقلاب اهواز، یکی از چهرههای شناختهشده در صدور احکام ناعادلانه علیه معترضان و فعالان صنفی در خوزستان است. او که متولد روستای قلعه سرد، دهدز (دزپارت)، ۴۵ کیلومتری ایذه است، در سالهای اخیر به دلیل احکام سنگین و بدون ضابطه علیه معلمان و معترضان، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است.
یکی از جنجالیترین احکام او، صدور مجدد حکم اعدام برای مجاهد کورکور، از معترضان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، بود؛ در حالی که دیوان عالی کشور این حکم را نقض کرده بود. رشید کیانی بدون مطالعه کافی و برخلاف اصول دادرسی، مجدداً حکم اعدام را صادر کرد. این اقدام نشاندهندۀ فقدان استقلال قضایی و تبعیت کامل او از سیاستهای سرکوبگرانه حکومت است.
او همچنین چهار معلم و فعال صنفی، شامل کوکب بداغی پگاه، پیروز نامی، علی کروشات و سیامک صادقی چهرازی را به اتهامهای واهی به مجموع ۲۴ سال زندان محکوم کرده است. این معلمان که برای حقوق صنفی خود و سایر همکارانشان مبارزه میکردند، به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام" به یک سال و به اتهام "اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور" به پنج سال حبس تعزیری محکوم شدند.
تناقض بزرگ این پرونده اینجاست که برادر رشید کیانی، معلم بازنشسته است، اما این قاضی دقیقاً معلمانی را محکوم کرده که برای حقوق و شرایط کاری برادرش نیز مبارزه میکردند. معلمان شهر ایذه، در اقدامی نمادین و اعتراضآمیز، شرکت اینترنتی برادر این قاضی که با نام "خدمات معلم" فعالیت میکرد، تحریم کردند و از مراجعه به آن خودداری کردند.
رشید کیانی پیش از ورود به دستگاه قضا، در «نهاد نشر آثار و ارزشهای مشارکت روحانیت در دفاع مقدس» فعالیت داشت و اکنون در حال تبدیل شدن به "قاضی صلواتی خوزستان" است. به گفتۀ یک منبع مطلع، او دادگاهها را در کمتر از ۱۰ تا ۱۵ دقیقه بدون بررسی دقیق پرونده برگزار کرده و حکمهای سنگین صادر میکند.
احکام او بخشی از سرکوب سیستماتیک فعالان مدنی، معلمان و معترضان در جمهوری اسلامی است. معرفی و افشای نام و سوابق این قاضیهای سرکوبگر، گامی برای پاسخگو کردن آنها و تحقق عدالت است.
در صورتی که از سایر احکام صادره توسط این قاضی اطلاع دارید، برای ما ارسال کنید.
#ایذه #نه_به_اعدام #رشید_کیانی #قاضی_مرگ #مجاهد_کورکور #کوکب_بداغی_پگاه #پیروز_نامی #علی_کروشات #سیامک_صادقی_چهرازی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رشید کیانی دهکیان، قاضی شعبه ۳ دادگاه انقلاب اهواز، یکی از چهرههای شناختهشده در صدور احکام ناعادلانه علیه معترضان و فعالان صنفی در خوزستان است. او که متولد روستای قلعه سرد، دهدز (دزپارت)، ۴۵ کیلومتری ایذه است، در سالهای اخیر به دلیل احکام سنگین و بدون ضابطه علیه معلمان و معترضان، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است.
یکی از جنجالیترین احکام او، صدور مجدد حکم اعدام برای مجاهد کورکور، از معترضان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، بود؛ در حالی که دیوان عالی کشور این حکم را نقض کرده بود. رشید کیانی بدون مطالعه کافی و برخلاف اصول دادرسی، مجدداً حکم اعدام را صادر کرد. این اقدام نشاندهندۀ فقدان استقلال قضایی و تبعیت کامل او از سیاستهای سرکوبگرانه حکومت است.
او همچنین چهار معلم و فعال صنفی، شامل کوکب بداغی پگاه، پیروز نامی، علی کروشات و سیامک صادقی چهرازی را به اتهامهای واهی به مجموع ۲۴ سال زندان محکوم کرده است. این معلمان که برای حقوق صنفی خود و سایر همکارانشان مبارزه میکردند، به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام" به یک سال و به اتهام "اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور" به پنج سال حبس تعزیری محکوم شدند.
تناقض بزرگ این پرونده اینجاست که برادر رشید کیانی، معلم بازنشسته است، اما این قاضی دقیقاً معلمانی را محکوم کرده که برای حقوق و شرایط کاری برادرش نیز مبارزه میکردند. معلمان شهر ایذه، در اقدامی نمادین و اعتراضآمیز، شرکت اینترنتی برادر این قاضی که با نام "خدمات معلم" فعالیت میکرد، تحریم کردند و از مراجعه به آن خودداری کردند.
رشید کیانی پیش از ورود به دستگاه قضا، در «نهاد نشر آثار و ارزشهای مشارکت روحانیت در دفاع مقدس» فعالیت داشت و اکنون در حال تبدیل شدن به "قاضی صلواتی خوزستان" است. به گفتۀ یک منبع مطلع، او دادگاهها را در کمتر از ۱۰ تا ۱۵ دقیقه بدون بررسی دقیق پرونده برگزار کرده و حکمهای سنگین صادر میکند.
احکام او بخشی از سرکوب سیستماتیک فعالان مدنی، معلمان و معترضان در جمهوری اسلامی است. معرفی و افشای نام و سوابق این قاضیهای سرکوبگر، گامی برای پاسخگو کردن آنها و تحقق عدالت است.
در صورتی که از سایر احکام صادره توسط این قاضی اطلاع دارید، برای ما ارسال کنید.
#ایذه #نه_به_اعدام #رشید_کیانی #قاضی_مرگ #مجاهد_کورکور #کوکب_بداغی_پگاه #پیروز_نامی #علی_کروشات #سیامک_صادقی_چهرازی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علی دایی در حاشیه دیدار تیمهای رسانه ورزش و پیشکسوتان دانشگاه شریف در گفتگو با خبرنگاران گفت:
«به نظر من مدیریت آن نیست که ما در عراق و لبنان و سوریه برویم استادیوم درست بکنیم و بعضی مدیران در رزومه و کارنامهشان بیاورند که ما در عراق استادیوم ساختیم در حالی که در همان استادیوم به تیم ملی ایران فحش میدهند. بعد در همین استادیومها جام «خلیج عربی» برگزار میکنند. ما تا کی باید خاموش بمانیم؟»
شهریار فوتبال ایران، در بزنگاههای اجتماعی کنار مردم بوده. برای مثال در واکنش به پرداخت میلیونها دلار به ساکنان غزه و لبنان توسط جمهوری اسلامی گفته بود:
«مسئولان به جای مردم ایران، به فکر مسلمانان غزه و لبنان و عراق هستند. اول به فکر مردم خودمان باشیم. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#فوتبال
#علی_دایی
@Tavaana_TavaanaTech
«به نظر من مدیریت آن نیست که ما در عراق و لبنان و سوریه برویم استادیوم درست بکنیم و بعضی مدیران در رزومه و کارنامهشان بیاورند که ما در عراق استادیوم ساختیم در حالی که در همان استادیوم به تیم ملی ایران فحش میدهند. بعد در همین استادیومها جام «خلیج عربی» برگزار میکنند. ما تا کی باید خاموش بمانیم؟»
شهریار فوتبال ایران، در بزنگاههای اجتماعی کنار مردم بوده. برای مثال در واکنش به پرداخت میلیونها دلار به ساکنان غزه و لبنان توسط جمهوری اسلامی گفته بود:
«مسئولان به جای مردم ایران، به فکر مسلمانان غزه و لبنان و عراق هستند. اول به فکر مردم خودمان باشیم. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#فوتبال
#علی_دایی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وکیل خسرو علیکردی، دقایقی پیش آزاد شد
او امروز همراه با مجید خوشمنظر، از بازداشتشدگان خیزش انقلابی، با لباس زندان به شعبه اجرای احکام برده شده بود.
اما پیش از آزادیاش، در تماسی تلفنی در زندان از پیوستن خود به کارزار سهشنبههای نه به اعدام خبر داده و خواستار لغو فوری احکام اعدام به خصوص احکام پخشان عزیزی و محمد جواد وفایی ثانی شده بود.
او در این پیام میگوید:
به نام خداوند رنگینکمان، خداوند مهسا، نیکا و کیان.
من خسرو علی کردی، وکیل دادگستری، دادخواه و زندانی سیاسی زندان وکیلآباد مشهد، به سهشنبههای نه به اعدام میپیوندم و خواستار لغو فوری احکام اعدام پخشان عزیزی و محمدجواد وفایی ثانی هستم.
محمدجواد وفایی ثانی در طول حدود پنج سال از زمان بازداشت تاکنون، سه بار با صدور حکم اعدام از شعب مختلف دادگاه انقلاب مشهد مواجه شده است. پرونده او در حال حاضر جهت رسیدگی به فرجامخواهی نسبت به سومین حکم اعدام صادره از دادگاه انقلاب مشهد در دیوان عالی کشور مطرح است.
من و محمدجواد وفایی ثانی در حال حاضر در بند ۳ زندان وکیلآباد مشهد، روزها و شبها را پشت سر میگذاریم، با امید به رسیدن به صبح آزادی.
و در پایان، به قول مارتین لوتر کینگ:
«مهم نیست این سیستم تا کی ادامه داشته باشد، من هرگز آن را نخواهم پذیرفت.»
زن، زندگی، آزادی.
برخی از تصاویر امروز که با لباس زندان این وکیل دادخواه را به اجرای احکام بردند، در این ویدیو مشاهده میکنید.
#خسرو_علیکردی #بیانیه #نه_به_اعدام #پخشان_عزيزى #محمدجواد_وفایی_ثانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او امروز همراه با مجید خوشمنظر، از بازداشتشدگان خیزش انقلابی، با لباس زندان به شعبه اجرای احکام برده شده بود.
اما پیش از آزادیاش، در تماسی تلفنی در زندان از پیوستن خود به کارزار سهشنبههای نه به اعدام خبر داده و خواستار لغو فوری احکام اعدام به خصوص احکام پخشان عزیزی و محمد جواد وفایی ثانی شده بود.
او در این پیام میگوید:
به نام خداوند رنگینکمان، خداوند مهسا، نیکا و کیان.
من خسرو علی کردی، وکیل دادگستری، دادخواه و زندانی سیاسی زندان وکیلآباد مشهد، به سهشنبههای نه به اعدام میپیوندم و خواستار لغو فوری احکام اعدام پخشان عزیزی و محمدجواد وفایی ثانی هستم.
محمدجواد وفایی ثانی در طول حدود پنج سال از زمان بازداشت تاکنون، سه بار با صدور حکم اعدام از شعب مختلف دادگاه انقلاب مشهد مواجه شده است. پرونده او در حال حاضر جهت رسیدگی به فرجامخواهی نسبت به سومین حکم اعدام صادره از دادگاه انقلاب مشهد در دیوان عالی کشور مطرح است.
من و محمدجواد وفایی ثانی در حال حاضر در بند ۳ زندان وکیلآباد مشهد، روزها و شبها را پشت سر میگذاریم، با امید به رسیدن به صبح آزادی.
و در پایان، به قول مارتین لوتر کینگ:
«مهم نیست این سیستم تا کی ادامه داشته باشد، من هرگز آن را نخواهم پذیرفت.»
زن، زندگی، آزادی.
برخی از تصاویر امروز که با لباس زندان این وکیل دادخواه را به اجرای احکام بردند، در این ویدیو مشاهده میکنید.
#خسرو_علیکردی #بیانیه #نه_به_اعدام #پخشان_عزيزى #محمدجواد_وفایی_ثانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نوید میهندوست، زندانی محبوس در زندان اوین، در گفتگویی اختصاصی با «امتداد» به انتقاد از روند رسیدگی به پروندهاش و عدم پیگیری مؤثر وزارت ارشاد و خانه سینما پرداخت. او تأکید کرد که پروندهاش باید در دادسرای فرهنگ و رسانه رسیدگی میشد، نه دادسرای امنیتی.
او تأکید کرد: «مگر میشود کسی به جرم فیلمسازی به سه سال زندان محکوم شود؟»
اخیرا بیش از ۱۵۰ هنرمند و سینماگر با امضای بیانیهای خواستار آزادی فوری نوید میهندوست شده بودند.
خوب است بدانیم از اتهامات نوید میهندوست، ساخت دو فیلم است که یکی اکران نشده و دیگری اساسا ساخته نشده و وجود خارجی ندارد.
#نوید_میهن_دوست
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
او تأکید کرد: «مگر میشود کسی به جرم فیلمسازی به سه سال زندان محکوم شود؟»
اخیرا بیش از ۱۵۰ هنرمند و سینماگر با امضای بیانیهای خواستار آزادی فوری نوید میهندوست شده بودند.
خوب است بدانیم از اتهامات نوید میهندوست، ساخت دو فیلم است که یکی اکران نشده و دیگری اساسا ساخته نشده و وجود خارجی ندارد.
#نوید_میهن_دوست
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
کودکان انقلاب اسلامی
کودکی دزدیده شده
فردا سالروز ورود خمینی به ایران است. نگاهی بیندازیم به عکسهایی که از آن دوره منتشر شده است. کودکانی که با لباس نظامی ایستادهاند. استفاده از کودکان برای ترویج اهداف ایدئولوژیک یا نظامی امری مغایر با حقوقبشر است. به راستی این کودکان دوره کودکی خود را چگونه گذراندهاند؟
عکسی از رضا دقتی، عکاس سرشناس ایرانی
مسئله سربازگیری از میان کودکان یکی از موضوعاتی است که همواره مورد انتقاد سازمانهای حمایت از حقوق کودک بوده است. متاسفانه در ایران پس از انقلاب، کودکان بسیاری در سازمانهای نظامی مورد استفاده قرار گرفتند و در واقع کودکی آنها دزدیده شد.
علاوه بر آن حوادث پس از پیروزی انقلاب به خصوص دهه سیاه ۶۰، بر روی زندگی کودکان تاثیری عمیق و ماندگار گذاشت.
به راستی که #کودکی چند نسل از #کودکان این سرزمین دزدیده شد.
شما همراه توانا؛ برای ما بنویسید که وقوع انقلاب اسلامی چه تاثیری بر زندگی شما گذاشت؟
کتاب تازه توانا را بخوانید:
کودکی ممنوع!
https://tavaana.org/child-marriage-child-soldier/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#خمینی
#حقوق_کودکان
@Tavaana_TavaanaTech
کودکی دزدیده شده
فردا سالروز ورود خمینی به ایران است. نگاهی بیندازیم به عکسهایی که از آن دوره منتشر شده است. کودکانی که با لباس نظامی ایستادهاند. استفاده از کودکان برای ترویج اهداف ایدئولوژیک یا نظامی امری مغایر با حقوقبشر است. به راستی این کودکان دوره کودکی خود را چگونه گذراندهاند؟
عکسی از رضا دقتی، عکاس سرشناس ایرانی
مسئله سربازگیری از میان کودکان یکی از موضوعاتی است که همواره مورد انتقاد سازمانهای حمایت از حقوق کودک بوده است. متاسفانه در ایران پس از انقلاب، کودکان بسیاری در سازمانهای نظامی مورد استفاده قرار گرفتند و در واقع کودکی آنها دزدیده شد.
علاوه بر آن حوادث پس از پیروزی انقلاب به خصوص دهه سیاه ۶۰، بر روی زندگی کودکان تاثیری عمیق و ماندگار گذاشت.
به راستی که #کودکی چند نسل از #کودکان این سرزمین دزدیده شد.
شما همراه توانا؛ برای ما بنویسید که وقوع انقلاب اسلامی چه تاثیری بر زندگی شما گذاشت؟
کتاب تازه توانا را بخوانید:
کودکی ممنوع!
https://tavaana.org/child-marriage-child-soldier/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#خمینی
#حقوق_کودکان
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پروپاگاندا چیست (قسمت اول)
پروپاگاندا را پراکندن یا انتشار اخبار و اطلاعات جهتدار برای شکلدادن به افکار عمومی یا گروههای سیاسی و دینی دانستهاند.
سایت:
https://tavaana.org/what_is_propaganda1/
یوتیوب:
https://youtu.be/pvs3uEs81sQ?feature=shared
این ویدیو در سال ۱۳۹۷ توسط آموزشکده توانا تولید و منتشر شده است.
#اسلایدشو #پروپاگاندا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#توانا #آموزشکده_توانا
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پروپاگاندا را پراکندن یا انتشار اخبار و اطلاعات جهتدار برای شکلدادن به افکار عمومی یا گروههای سیاسی و دینی دانستهاند.
سایت:
https://tavaana.org/what_is_propaganda1/
یوتیوب:
https://youtu.be/pvs3uEs81sQ?feature=shared
این ویدیو در سال ۱۳۹۷ توسط آموزشکده توانا تولید و منتشر شده است.
#اسلایدشو #پروپاگاندا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#توانا #آموزشکده_توانا
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صبح امروز
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
#ناهید_ملوندی بلاگر حوزهی گردشگری، #علی_پویان_مقدم زندانی سیاسی سابق (که به تازگی از زندان آزاد شده است)، #سجاد_پورسخاوت زندانی سیاسی سابق و تعداد دیگری از شهروندان #سبزوار که از تعداد دقیق و مشخصاتشان اطلاعی در دست نداریم،
به حکم صدیقی، دادستان #سبزوار، توسط پلیس امنیت شهرستان بازداشت شدهاند.
از علت بازداشت اطلاعی در دست نداریم.
آنچنان بهاران خجسته و آزادی به بار آوردهاند که بعد از ۴۶سال با دستگیریهای فلهای به پیشوازش میروند!!!
احتمالا از فردا هم در تلویزیون و منابر و مدرسهها میخواهند مثلا این بهار رهایی از «استبداد» را جشن بگیرند!
یاد شعری از رفیق عزیز شاعرمان سید مهدی موسوی افتادم:
آزادی شهر از حصارش پیداست
از کینهی چوبههای دارش پیداست
فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست!
#بهاران_خجسته_باد
#دهه_زجر
متن و تصاویر از شهرام سدیدی، زندانی سیاسی سابق
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
#ناهید_ملوندی بلاگر حوزهی گردشگری، #علی_پویان_مقدم زندانی سیاسی سابق (که به تازگی از زندان آزاد شده است)، #سجاد_پورسخاوت زندانی سیاسی سابق و تعداد دیگری از شهروندان #سبزوار که از تعداد دقیق و مشخصاتشان اطلاعی در دست نداریم،
به حکم صدیقی، دادستان #سبزوار، توسط پلیس امنیت شهرستان بازداشت شدهاند.
از علت بازداشت اطلاعی در دست نداریم.
آنچنان بهاران خجسته و آزادی به بار آوردهاند که بعد از ۴۶سال با دستگیریهای فلهای به پیشوازش میروند!!!
احتمالا از فردا هم در تلویزیون و منابر و مدرسهها میخواهند مثلا این بهار رهایی از «استبداد» را جشن بگیرند!
یاد شعری از رفیق عزیز شاعرمان سید مهدی موسوی افتادم:
آزادی شهر از حصارش پیداست
از کینهی چوبههای دارش پیداست
فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست!
#بهاران_خجسته_باد
#دهه_زجر
متن و تصاویر از شهرام سدیدی، زندانی سیاسی سابق
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عبدالرسول مرتضوی (رسول آزادی)، جانباز جنگ و زندانی سیاسی، در این فایل صوتی از زندان مرکزی اصفهان میگوید:
در جوانی، بهعنوان یک پاسدار، جمهوری اسلامی را مترادف با وطن و ملت میدانستیم و برای حفظ آن از هیچ تلاشی دریغ نمیکردیم. در شرایطی که تنها دو کانال تلویزیونی تحت کنترل روحانیت منبع اخبار بود، بسیاری از ما بدون شناخت کافی از ماهیت واقعی این نظام، با جان و دل خدمت میکردیم. اما بهمرور، چشمانمان به حقیقتی تلخ باز شد: جمهوری اسلامی نه برای مردم، که برای حفظ قدرت روحانیت شکل گرفته بود.
ایدهآلهای ما که در ابتدا بر مبنای دفاع از میهن بود، بهتدریج جای خود را به پرستش شخص رهبر داد. روحانیت قدرتطلب، به رهبری احمد خمینی، این انحراف را تقویت کرد. بهجای آنکه دغدغه حکومت، پیشرفت و رفاه مردم باشد، تنها هدف حفظ قدرت به هر قیمت شد. امروزه، حامیان نظام نهتنها دغدغهای برای آبروی جمهوری اسلامی ندارند، بلکه از کشتن مردم و فروش وطن نیز ابایی نمیکنند.
اما نظام پادشاهی، با همه ایراداتش، دلسوزانی داشت که اگر شاهی را نالایق میدیدند، او را کنار میگذاشتند تا کشور و ملت حفظ شوند. حتی روحانیون بزرگ مانند کاشانی، بروجردی و خود خمینی، تا پیش از انقلاب، حامی نظام سلطنتی بودند. خمینی در سالهای قبل از انقلاب، شاه را "اعلیحضرت همایونی" خطاب میکرد و دغدغه او، تغییر شخص شاه بود، نه تغییر نظام پادشاهی.
مردم ایران در سال ۱۳۵۸ فکر میکردند جمهوری اسلامی فقط یک تغییر نام است و قدرت را از شاه به خمینی منتقل میکنند، اما متوجه نشدند که خمینی نه به ایران، بلکه به مفهومی مبهم و کلی به نام اسلام وفادار است. او که تخلص خود را "هندی" گذاشته بود، هیچ وابستگی به ایران نداشت.
اکنون هزینه این اشتباه تاریخی را با جان، مال و آبرو پرداختهایم. ما که روزی دلسوز این نظام بودیم، امروز فهمیدهایم که یک حکومت استبدادی و شخصمحور، حتی از یک سلطنت مطلقه نیز خطرناکتر است.
#عبدالرسول_مرتضوی #رسول_آزادی #بیانیه #انقلاب۵۷ #خمینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در جوانی، بهعنوان یک پاسدار، جمهوری اسلامی را مترادف با وطن و ملت میدانستیم و برای حفظ آن از هیچ تلاشی دریغ نمیکردیم. در شرایطی که تنها دو کانال تلویزیونی تحت کنترل روحانیت منبع اخبار بود، بسیاری از ما بدون شناخت کافی از ماهیت واقعی این نظام، با جان و دل خدمت میکردیم. اما بهمرور، چشمانمان به حقیقتی تلخ باز شد: جمهوری اسلامی نه برای مردم، که برای حفظ قدرت روحانیت شکل گرفته بود.
ایدهآلهای ما که در ابتدا بر مبنای دفاع از میهن بود، بهتدریج جای خود را به پرستش شخص رهبر داد. روحانیت قدرتطلب، به رهبری احمد خمینی، این انحراف را تقویت کرد. بهجای آنکه دغدغه حکومت، پیشرفت و رفاه مردم باشد، تنها هدف حفظ قدرت به هر قیمت شد. امروزه، حامیان نظام نهتنها دغدغهای برای آبروی جمهوری اسلامی ندارند، بلکه از کشتن مردم و فروش وطن نیز ابایی نمیکنند.
اما نظام پادشاهی، با همه ایراداتش، دلسوزانی داشت که اگر شاهی را نالایق میدیدند، او را کنار میگذاشتند تا کشور و ملت حفظ شوند. حتی روحانیون بزرگ مانند کاشانی، بروجردی و خود خمینی، تا پیش از انقلاب، حامی نظام سلطنتی بودند. خمینی در سالهای قبل از انقلاب، شاه را "اعلیحضرت همایونی" خطاب میکرد و دغدغه او، تغییر شخص شاه بود، نه تغییر نظام پادشاهی.
مردم ایران در سال ۱۳۵۸ فکر میکردند جمهوری اسلامی فقط یک تغییر نام است و قدرت را از شاه به خمینی منتقل میکنند، اما متوجه نشدند که خمینی نه به ایران، بلکه به مفهومی مبهم و کلی به نام اسلام وفادار است. او که تخلص خود را "هندی" گذاشته بود، هیچ وابستگی به ایران نداشت.
اکنون هزینه این اشتباه تاریخی را با جان، مال و آبرو پرداختهایم. ما که روزی دلسوز این نظام بودیم، امروز فهمیدهایم که یک حکومت استبدادی و شخصمحور، حتی از یک سلطنت مطلقه نیز خطرناکتر است.
#عبدالرسول_مرتضوی #رسول_آزادی #بیانیه #انقلاب۵۷ #خمینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«اگه راستشو بخوای
من از اون روزی که تو رو به آغوش خاک سپردم
روح خودمم باهات دفن شد
و دیگه هیچوقت زندگی نکردم
هر کی میگه خاک سرده باور نکنید
هر چی از داغ عزیزت اونم بچه ادم میگذره حالت بدتر میشه
دلتنگتر میشی، گاهی از خودت بدت میاد که بعد از بچت با چه رویی داری نفس میکشی، اخ که چقدر دلم میخواست برای همیشه کنارت بودم خستهام عرفان
از روزهای بدون تو خستهام، من فقط دارم زندگی میکنم ولی زنده نیستم به خدا زنده نیستم»
متن و ویدیو از صفحه سمیه ساریخانی دشتی، مادر جاویدنام عرفان ساریخانی دشتی
عرفان ساریخانی دشتی، ۲۱ ساله ساکن تهرانپارس در تهران که در انقلاب ملی ایران در سال ۱۴۰۱ حضور فعالی داشت، در تاریخ ۲۶ مهرماه مفقود و پیکرش در ۲۹ مهر ماه در حوالی جاجرود پیدا شد. پیکر عرفان در حالی که بینی و صورتش شکسته شده بود، پیدا شد.
عرفان دانشجوی حسابداری بود، ولی به خاطر علاقه به عکاسی به طور حرفهای عکاسی میکرد. در جریان انقلاب دو بار نزدیک بود بازداشت شود که با کمک مردم رهانده شد. او در جریان اعتراضات در فعالیت عمامهپرانی مشارکت داشت و حین این کار شناسایی شد.
مزار عرفان ساریخانی ردیف ۸۰ شماره ۳۵ در بهشت زهرا ست و در ردیف پایین علی سیدی دیگر جانباخته راه آزادی آرام گرفته است.
#عرفان_ساریخانی_دشتی #عرفان_ساریخانی #عرفان_دشتی #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
من از اون روزی که تو رو به آغوش خاک سپردم
روح خودمم باهات دفن شد
و دیگه هیچوقت زندگی نکردم
هر کی میگه خاک سرده باور نکنید
هر چی از داغ عزیزت اونم بچه ادم میگذره حالت بدتر میشه
دلتنگتر میشی، گاهی از خودت بدت میاد که بعد از بچت با چه رویی داری نفس میکشی، اخ که چقدر دلم میخواست برای همیشه کنارت بودم خستهام عرفان
از روزهای بدون تو خستهام، من فقط دارم زندگی میکنم ولی زنده نیستم به خدا زنده نیستم»
متن و ویدیو از صفحه سمیه ساریخانی دشتی، مادر جاویدنام عرفان ساریخانی دشتی
عرفان ساریخانی دشتی، ۲۱ ساله ساکن تهرانپارس در تهران که در انقلاب ملی ایران در سال ۱۴۰۱ حضور فعالی داشت، در تاریخ ۲۶ مهرماه مفقود و پیکرش در ۲۹ مهر ماه در حوالی جاجرود پیدا شد. پیکر عرفان در حالی که بینی و صورتش شکسته شده بود، پیدا شد.
عرفان دانشجوی حسابداری بود، ولی به خاطر علاقه به عکاسی به طور حرفهای عکاسی میکرد. در جریان انقلاب دو بار نزدیک بود بازداشت شود که با کمک مردم رهانده شد. او در جریان اعتراضات در فعالیت عمامهپرانی مشارکت داشت و حین این کار شناسایی شد.
مزار عرفان ساریخانی ردیف ۸۰ شماره ۳۵ در بهشت زهرا ست و در ردیف پایین علی سیدی دیگر جانباخته راه آزادی آرام گرفته است.
#عرفان_ساریخانی_دشتی #عرفان_ساریخانی #عرفان_دشتی #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن روز که آمد، نه نوری در چشمانش بود، نه عشقی به این خاک. آمد با وعدههایی که بوی دروغ میداد، با نگاهی که آزادی را در زنجیر میدید، با دستانی که تقدیر یک ملت را به خون نوشت.
آمد، و سیاهترین فصل ایران آغاز شد. اعدام، شکنجه، جنگ، ویرانی، خیانت… وطن را ویرانه کردند، امید را به دار آویختند، عشق را در سلولهای تاریک خفه کردند. ایران، همان روزی که پایش را بر این خاک گذاشت، به گروگان گرفته شد.
و هنوز شب ادامه دارد…
شب اعدام رفیقان، گل و نور و صداست…
متن و ویدیو ارسالی مخاطبان
#خمینی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #انقلاب۵۷ #شکنجه #اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آمد، و سیاهترین فصل ایران آغاز شد. اعدام، شکنجه، جنگ، ویرانی، خیانت… وطن را ویرانه کردند، امید را به دار آویختند، عشق را در سلولهای تاریک خفه کردند. ایران، همان روزی که پایش را بر این خاک گذاشت، به گروگان گرفته شد.
و هنوز شب ادامه دارد…
شب اعدام رفیقان، گل و نور و صداست…
متن و ویدیو ارسالی مخاطبان
#خمینی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #انقلاب۵۷ #شکنجه #اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصور کن – نهم: خدعه یا خودفریبی؟
خدعه بود یا خودفریبی یا مسخ دسته جمعی؟ نتیجه یکسان است؛ جز بیسامانی نسلها، ویرانی ایران، ناآرامی خاورمیانه و ای بسا تشویش جهان، از حکومت اسلامی چه حاصل شد؟
اصلا این بار تصور نکن! نیاز به تخیل نیست؛ در واقعیت، به عین، با جسم و جان، دیدیم و زیستیم که چهگونه تقریبا تمام یک ملت، علیرغم همه زینهارهای پیشین، دچار خطر آن «خدعه/خودفریبی/مسخ» تاریخی شد!
ضدیت با کسبوکار به وسیله دین و مخالفت با حاکمیت فقها، حتی قبل از آن که آنها به حکومت رسمی برسند، تازگی نداشت. اگر عیار روحانیون، طی قرنها، تنگاتنگ قدرتها، پیشتر مشخص نشده بود، پس انباشت آن همه مذمت موعظان و لعن واعظان جلوهگر در محراب و نفرین منبر متظاهر و نقد زهد و رد ریا در ادبیات کهن ایران، در آثار کلاسیک یا مدرن و معاصر فارسی، همچنین ملامت مکر ملایان در فولکلور، فرهنگ عامه، از کجا ست؟! شهر قصه یادمان هست. دلزدگی و دوریگزینی روشنفکران، چه دیندارها مثل علی شریعتی و جلال آلاحمد، و چه لاییکها مثل احمد کسروی، از معممها برای چه بود؟
ولی پرسش محوری من در این پادکست این است که چرا بر یک جمله منسوب به کسروی، بیشتر دامن زده شد؟ و ظاهرا خود آخوندها، البته با بیان دیگران، آن را لقلقهی زبانها کردند؟ وقتی آن دندان لق را در دهان شیعیان میگذاشتند، میشد پرسید: چرا «ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار است»؟ طلبکاری روی چه حسابی؟ اگر منظور چنین بوده که این گوی و این میدان؛ روحانیان بر سر کار بیایند تا مشخص شود علوم دینی/فقهی به درد مدیریت مملکت نمیخورد، آیا درست بود، با همین استدلال، آن حکم کذایی را در مورد مومنان ادیان دیگر یا بیدینها هم صادر کنیم؟ چرا ایرانیها نتوانستند از حکومت دینی یا دین حکومتی کلیساها در اروپای قرون وسطی عبرت بگیرند؟ مگر آدمهای دیگر تا همان زمان ۱۳۵۷ تجربه نکرده بودند که جز سکولارشدن، راهی به دموکراسی نیست؟
https://tavaana.org/imagine9/
در یوتیوب:
https://youtu.be/m4UeJlm_W-c
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/wgmvwi7vtqrd
در کستباکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id590940308
#تصورکن #تصور_کن #پادکست #خمینی #خدعه #انقلاب۵۷ #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خدعه بود یا خودفریبی یا مسخ دسته جمعی؟ نتیجه یکسان است؛ جز بیسامانی نسلها، ویرانی ایران، ناآرامی خاورمیانه و ای بسا تشویش جهان، از حکومت اسلامی چه حاصل شد؟
اصلا این بار تصور نکن! نیاز به تخیل نیست؛ در واقعیت، به عین، با جسم و جان، دیدیم و زیستیم که چهگونه تقریبا تمام یک ملت، علیرغم همه زینهارهای پیشین، دچار خطر آن «خدعه/خودفریبی/مسخ» تاریخی شد!
ضدیت با کسبوکار به وسیله دین و مخالفت با حاکمیت فقها، حتی قبل از آن که آنها به حکومت رسمی برسند، تازگی نداشت. اگر عیار روحانیون، طی قرنها، تنگاتنگ قدرتها، پیشتر مشخص نشده بود، پس انباشت آن همه مذمت موعظان و لعن واعظان جلوهگر در محراب و نفرین منبر متظاهر و نقد زهد و رد ریا در ادبیات کهن ایران، در آثار کلاسیک یا مدرن و معاصر فارسی، همچنین ملامت مکر ملایان در فولکلور، فرهنگ عامه، از کجا ست؟! شهر قصه یادمان هست. دلزدگی و دوریگزینی روشنفکران، چه دیندارها مثل علی شریعتی و جلال آلاحمد، و چه لاییکها مثل احمد کسروی، از معممها برای چه بود؟
ولی پرسش محوری من در این پادکست این است که چرا بر یک جمله منسوب به کسروی، بیشتر دامن زده شد؟ و ظاهرا خود آخوندها، البته با بیان دیگران، آن را لقلقهی زبانها کردند؟ وقتی آن دندان لق را در دهان شیعیان میگذاشتند، میشد پرسید: چرا «ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار است»؟ طلبکاری روی چه حسابی؟ اگر منظور چنین بوده که این گوی و این میدان؛ روحانیان بر سر کار بیایند تا مشخص شود علوم دینی/فقهی به درد مدیریت مملکت نمیخورد، آیا درست بود، با همین استدلال، آن حکم کذایی را در مورد مومنان ادیان دیگر یا بیدینها هم صادر کنیم؟ چرا ایرانیها نتوانستند از حکومت دینی یا دین حکومتی کلیساها در اروپای قرون وسطی عبرت بگیرند؟ مگر آدمهای دیگر تا همان زمان ۱۳۵۷ تجربه نکرده بودند که جز سکولارشدن، راهی به دموکراسی نیست؟
https://tavaana.org/imagine9/
در یوتیوب:
https://youtu.be/m4UeJlm_W-c
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/wgmvwi7vtqrd
در کستباکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id590940308
#تصورکن #تصور_کن #پادکست #خمینی #خدعه #انقلاب۵۷ #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواهر جاویدنام محمود احمدی ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«به رسم نیاکانمان بار دیگر پنج شنبه ۱۱/۱۱/۱۴۰۳
کنار قبر خالی از پیکر برادرم، مادرم با چادری که دوسال گرهاش رو باز نکرده و دو سال نوحه همیشگیاش نوحه بیکسی و بیکفنی پست
صدای گریههای مادرم غمگینترین و
دلخراشترین صداست چرا که هر پنج شنبه شما در کنار سنگی سرد
ما در کنار قبری خالی و لباسی که جای پیکر خاک شد
حتی غممون هم با هم فرق داره.........»
ـ پس از کشتهشدن #کیان_پیرفلک ، سرکوبگران این سناریو را ساختند که این جوانان مبارز ایذه بودند که به ماشین پدر کیان تیراندازی کردهاند، ادعایی که همه خانوادههای دادخواه و شاهدان رد کردهاند. به تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۱ نیروهای حکومتی به روستای پرسوراخ حمله کرده؛ #محمود_احمدی و #حسین_سعیدی را به رگبار بستند. پیکر آنها را با خود برده و تا کنون به خانوادههای ایشان تحویل ندادهاند.
محمود و حسین، همان جوانمردانی بودند که پیکر جاویدنام #حامد_سلحشور را از خاک بیرون کشیده و به خانواده وی تحویل دادند و اینگونه خانواده توانستند حامد را در زادگاهش با رعایت رسم و رسوم معمول به خاک بسپارند.
خانواده محمود اما، لباسهای جگرگوشهاشان را به جای پیکرش، دفن کردهاند.
ربودن پیکر کشتهشدگان و اجازه ندادن ساخت آرامگاه و عزاداری برای کشتهشدگان، ستم مضاعفی است که رژیم بر خانوادههای کشتهشدهها روا میدارد.
#محمود_احمدی
#ایذه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«به رسم نیاکانمان بار دیگر پنج شنبه ۱۱/۱۱/۱۴۰۳
کنار قبر خالی از پیکر برادرم، مادرم با چادری که دوسال گرهاش رو باز نکرده و دو سال نوحه همیشگیاش نوحه بیکسی و بیکفنی پست
صدای گریههای مادرم غمگینترین و
دلخراشترین صداست چرا که هر پنج شنبه شما در کنار سنگی سرد
ما در کنار قبری خالی و لباسی که جای پیکر خاک شد
حتی غممون هم با هم فرق داره.........»
ـ پس از کشتهشدن #کیان_پیرفلک ، سرکوبگران این سناریو را ساختند که این جوانان مبارز ایذه بودند که به ماشین پدر کیان تیراندازی کردهاند، ادعایی که همه خانوادههای دادخواه و شاهدان رد کردهاند. به تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۱ نیروهای حکومتی به روستای پرسوراخ حمله کرده؛ #محمود_احمدی و #حسین_سعیدی را به رگبار بستند. پیکر آنها را با خود برده و تا کنون به خانوادههای ایشان تحویل ندادهاند.
محمود و حسین، همان جوانمردانی بودند که پیکر جاویدنام #حامد_سلحشور را از خاک بیرون کشیده و به خانواده وی تحویل دادند و اینگونه خانواده توانستند حامد را در زادگاهش با رعایت رسم و رسوم معمول به خاک بسپارند.
خانواده محمود اما، لباسهای جگرگوشهاشان را به جای پیکرش، دفن کردهاند.
ربودن پیکر کشتهشدگان و اجازه ندادن ساخت آرامگاه و عزاداری برای کشتهشدگان، ستم مضاعفی است که رژیم بر خانوادههای کشتهشدهها روا میدارد.
#محمود_احمدی
#ایذه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ادامه اعتصاب غذای حافظ فروحی، زندانی سیاسی در زندان لاکان رشت
حافظ فروحی، زندانی سیاسی محبوس در زندان لاکان رشت، پنجمین روز از اعتصاب غذای خود را سپری میکند. وی که از روز دوشنبه ۸ بهمنماه ۱۴۰۳ در اعتراض به روند ناعادلانه رسیدگی به پروندههای خود دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، روز پنجشنبه ۱۱ بهمن، به دلیل ضعف شدید جسمی، افت فشار و قند خون، به بهداری زندان منتقل شد.
به گفته یک منبع مطلع، پس از وخامت حال جسمی و تاری دید، شامگاه چهارشنبه رئیس زندان، ترابی، به بند میثاق رفت و با وی گفتگو کرد. در این دیدار، ترابی به فروحی وعده داد که تکلیف پروندهاش حداکثر ظرف یک هفته مشخص خواهد شد و در غیر اینصورت، وی اعلام خواهد کرد که زندان لاکان قادر به نگهداری او نیست و مسئولیت عواقب این وضعیت را به دادستان خواهد سپرد.
به دنبال این گفتوگو، حافظ فروحی صبح پنجشنبه تصمیم گرفت اعتصاب غذای خشک خود را به اعتصاب غذای تر تبدیل کند و نوشیدن آب را از سر گرفت. با این حال، وی همچنان به اعتصاب غذای خود ادامه داده و تأکید کرده است که تا زمان رسیدگی به مطالباتش از اعتصاب دست نخواهد کشید.
فروحی در اعتراض به نقض حقوق قانونی خود در فرآیند دادرسی، صدور احکام جداگانه برای یک پرونده واحد، عدم اعمال قوانین تخفیف مجازات و بیتوجهی مقامات قضایی به درخواستهای قانونی برای ادغام پروندههایش، اعتصاب غذا کرده است.
حافظ فروحی، متولد ۱۳۷۴ و اهل گیلان، در تاریخ ۲۸ دی ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی در رشت بازداشت شد و یک روز بعد به بند میثاق زندان لاکان رشت منتقل گردید. وی اواخر سال گذشته به همراه دو زندانی سیاسی دیگر، مهدی میرزایی و آرمان صدقی ثابت، توسط دادگاه انقلاب رشت از بابت اتهامات "تبلیغ علیه نظام" و "اقدام علیه امنیت کشور" به سه سال حبس محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان گیلان عیناً تأیید گردید و بر اساس ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، دو سال از این حکم برای او قابل اجرا خواهد بود.
علاوه بر این، در بخش دیگری از پرونده خود، حافظ فروحی توسط دادگاه کیفری یک رشت به دو سال و سه ماه حبس دیگر محکوم شده است.
با گذشت چندین روز از اعتصاب غذا، وضعیت جسمانی حافظ فروحی رو به وخامت گذاشته است. ضعف جسمانی، افت فشار، تاری دید و انتقال به بهداری از نشانههای وخامت سلامتی وی در پی این اعتصاب است.
با وجود وعده رئیس زندان برای تعیین تکلیف پرونده، همچنان نگرانیها درباره سرنوشت این زندانی سیاسی و برخورد دستگاه قضایی با مطالباتش ادامه دارد.
#حافظ_فروحی #زندان_لاکان_رشت #اعتصاب_غذا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حافظ فروحی، زندانی سیاسی محبوس در زندان لاکان رشت، پنجمین روز از اعتصاب غذای خود را سپری میکند. وی که از روز دوشنبه ۸ بهمنماه ۱۴۰۳ در اعتراض به روند ناعادلانه رسیدگی به پروندههای خود دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، روز پنجشنبه ۱۱ بهمن، به دلیل ضعف شدید جسمی، افت فشار و قند خون، به بهداری زندان منتقل شد.
به گفته یک منبع مطلع، پس از وخامت حال جسمی و تاری دید، شامگاه چهارشنبه رئیس زندان، ترابی، به بند میثاق رفت و با وی گفتگو کرد. در این دیدار، ترابی به فروحی وعده داد که تکلیف پروندهاش حداکثر ظرف یک هفته مشخص خواهد شد و در غیر اینصورت، وی اعلام خواهد کرد که زندان لاکان قادر به نگهداری او نیست و مسئولیت عواقب این وضعیت را به دادستان خواهد سپرد.
به دنبال این گفتوگو، حافظ فروحی صبح پنجشنبه تصمیم گرفت اعتصاب غذای خشک خود را به اعتصاب غذای تر تبدیل کند و نوشیدن آب را از سر گرفت. با این حال، وی همچنان به اعتصاب غذای خود ادامه داده و تأکید کرده است که تا زمان رسیدگی به مطالباتش از اعتصاب دست نخواهد کشید.
فروحی در اعتراض به نقض حقوق قانونی خود در فرآیند دادرسی، صدور احکام جداگانه برای یک پرونده واحد، عدم اعمال قوانین تخفیف مجازات و بیتوجهی مقامات قضایی به درخواستهای قانونی برای ادغام پروندههایش، اعتصاب غذا کرده است.
حافظ فروحی، متولد ۱۳۷۴ و اهل گیلان، در تاریخ ۲۸ دی ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی در رشت بازداشت شد و یک روز بعد به بند میثاق زندان لاکان رشت منتقل گردید. وی اواخر سال گذشته به همراه دو زندانی سیاسی دیگر، مهدی میرزایی و آرمان صدقی ثابت، توسط دادگاه انقلاب رشت از بابت اتهامات "تبلیغ علیه نظام" و "اقدام علیه امنیت کشور" به سه سال حبس محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان گیلان عیناً تأیید گردید و بر اساس ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، دو سال از این حکم برای او قابل اجرا خواهد بود.
علاوه بر این، در بخش دیگری از پرونده خود، حافظ فروحی توسط دادگاه کیفری یک رشت به دو سال و سه ماه حبس دیگر محکوم شده است.
با گذشت چندین روز از اعتصاب غذا، وضعیت جسمانی حافظ فروحی رو به وخامت گذاشته است. ضعف جسمانی، افت فشار، تاری دید و انتقال به بهداری از نشانههای وخامت سلامتی وی در پی این اعتصاب است.
با وجود وعده رئیس زندان برای تعیین تکلیف پرونده، همچنان نگرانیها درباره سرنوشت این زندانی سیاسی و برخورد دستگاه قضایی با مطالباتش ادامه دارد.
#حافظ_فروحی #زندان_لاکان_رشت #اعتصاب_غذا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech