آثار محمدکاظم کاظمی
✳️ دربارهٔ کتاب و کتابخوانی / ۷ 🔹 تقریظ و نقد کتاب
✳️ ۷. تقریظ و نقد کتاب
هیچ کتابی تا حالا به خاطر تقریظ و مقدمهاش (هرچند به قلم یک آدم سرشناس بوده) ماندگار نشده است. به فکر کیفیت کار خود باشیم و از دیگران برای کتابمان مقدمه و تقریظ نخواهیم، مگر این که خودشان داوطلب شوند.
🔹 باری یکی از دوستان شاعر چند ماه به من اصرار میکرد که برای کتابش مقدمه بنویسم. میگفتم «من اهل مقدمه نوشتن بر کتابها نیستم». میگفت «برای فلانی نوشتی.» راست هم میگفت. یک ناپرهیزی کرده بودم. البته او دقت نداشت که آن فلانی کتابش قوی بود و ارزش مقدمهنوشتن داشت. خلاصه ننوشتم. گفتم «من فقط نقد مینویسم. مقدمه نه». بعد که کتابش چاپ شد تا مدتها باز اصرار داشت که نقد بنویسم.
🔹 مقدمهها و تقریظها معمولاً کلیگویی، تعارف و مجامله هستند. یکی از پژوهشگران ارجمند حوزهٔ ادبیات که اسمش را نمیبرم بسیار مقدمه و تقریظ بر کتابها مینویسد و معمولاً هم تقریظهایش تعریف و تمجید و کلیگویی است در حالی که خودش در عرصهٔ تحقیق، شخص معتبری است. همینها وزن تحقیقهایش را هم برایم پایین آورده است.
🔹 اما اگر توانش را داشته باشی که مقدمهٔ نقدآمیز بنویسی خوب است. مرحوم اخوان ثالث مقدمهای بر کتاب شاعری جوان نوشته بود (این تقریظ در مجموعه مقالات اخوان چاپ شده است) خیلی خوب بود. خیلی منصفانه نقد و ارزیابی کرده بود کار آن شاعر را. یکی دو مورد دیگر هم از این قبیل دیدهام. ولی شاید ۹۰ درصد تقریظها تعارف است و حیف صفحاتی از کتاب که صرف این کار میشود.
🔹 اما نقد، در مقابل ارزشمند است و مهم. ولی سعی کنیم کتابمان را پیش از انتشار به نقد بگذاریم. بدهیم دوستان بخوانند. نقدها قبل از انتشار در کتاب اعمال شود بهتر است از این که بعد از انتشار جلسهٔ نقد بگذاریم و در مقابل حرفهای منتقدان سر تکان دهیم. تو باید این کار را قبلاً میکردی.
🔹 و البته ناگفته پیداست که منتقد هم البته باید منصف و دقیق باشد..
(این «ناگفته پیداست» همیشه روی اعصابم بوده است. اگر ناگفته پیداست پس چرا میگویی؟ گوش مفت گیر آوردهای؟ پس سخن را کوتاه میکنم چون آداب نقد واقعاً ناگفته پیداست.)
* تصویر: نمایی از کتابخانهام، با قفسههای پیچ و مهرهای. بهترین نوع قفسه است. راحت باز و بسته میشود و حمل و نقل آن آسان است. اندازهٔ قفسهها هم دست خود آدم است. قیافه ندارد ولی کارآمد و وفادار.
@asarkazemi
هیچ کتابی تا حالا به خاطر تقریظ و مقدمهاش (هرچند به قلم یک آدم سرشناس بوده) ماندگار نشده است. به فکر کیفیت کار خود باشیم و از دیگران برای کتابمان مقدمه و تقریظ نخواهیم، مگر این که خودشان داوطلب شوند.
🔹 باری یکی از دوستان شاعر چند ماه به من اصرار میکرد که برای کتابش مقدمه بنویسم. میگفتم «من اهل مقدمه نوشتن بر کتابها نیستم». میگفت «برای فلانی نوشتی.» راست هم میگفت. یک ناپرهیزی کرده بودم. البته او دقت نداشت که آن فلانی کتابش قوی بود و ارزش مقدمهنوشتن داشت. خلاصه ننوشتم. گفتم «من فقط نقد مینویسم. مقدمه نه». بعد که کتابش چاپ شد تا مدتها باز اصرار داشت که نقد بنویسم.
🔹 مقدمهها و تقریظها معمولاً کلیگویی، تعارف و مجامله هستند. یکی از پژوهشگران ارجمند حوزهٔ ادبیات که اسمش را نمیبرم بسیار مقدمه و تقریظ بر کتابها مینویسد و معمولاً هم تقریظهایش تعریف و تمجید و کلیگویی است در حالی که خودش در عرصهٔ تحقیق، شخص معتبری است. همینها وزن تحقیقهایش را هم برایم پایین آورده است.
🔹 اما اگر توانش را داشته باشی که مقدمهٔ نقدآمیز بنویسی خوب است. مرحوم اخوان ثالث مقدمهای بر کتاب شاعری جوان نوشته بود (این تقریظ در مجموعه مقالات اخوان چاپ شده است) خیلی خوب بود. خیلی منصفانه نقد و ارزیابی کرده بود کار آن شاعر را. یکی دو مورد دیگر هم از این قبیل دیدهام. ولی شاید ۹۰ درصد تقریظها تعارف است و حیف صفحاتی از کتاب که صرف این کار میشود.
🔹 اما نقد، در مقابل ارزشمند است و مهم. ولی سعی کنیم کتابمان را پیش از انتشار به نقد بگذاریم. بدهیم دوستان بخوانند. نقدها قبل از انتشار در کتاب اعمال شود بهتر است از این که بعد از انتشار جلسهٔ نقد بگذاریم و در مقابل حرفهای منتقدان سر تکان دهیم. تو باید این کار را قبلاً میکردی.
🔹 و البته ناگفته پیداست که منتقد هم البته باید منصف و دقیق باشد..
(این «ناگفته پیداست» همیشه روی اعصابم بوده است. اگر ناگفته پیداست پس چرا میگویی؟ گوش مفت گیر آوردهای؟ پس سخن را کوتاه میکنم چون آداب نقد واقعاً ناگفته پیداست.)
* تصویر: نمایی از کتابخانهام، با قفسههای پیچ و مهرهای. بهترین نوع قفسه است. راحت باز و بسته میشود و حمل و نقل آن آسان است. اندازهٔ قفسهها هم دست خود آدم است. قیافه ندارد ولی کارآمد و وفادار.
@asarkazemi
آثار محمدکاظم کاظمی
✳️ دربارهٔ کتاب و کتابخوانی / ۸ متن یادداشت در پست بعد
✳️ دربارهٔ کتاب و کتابخوانی
✳️ ۸. کتابآرایی مهم است
🔹 در این یادداشت روی سخنم با ناشران و مؤلفان است. کتاب یک «متن» فقط نیست، بلکه یک محصول است که در آن هم متن وجود دارد، هم پردازش متن (ویرایش و نمونهخوانی)، هم صفحهآرایی، هم طرح جلد، هم چاپ و صحافی. پس از «کتابآرایی» غافل نشویم. البته منظورم این نیست که کتاب را روی کاغذ گلاسه و با طرح گل و بلبل منتشر کنیم. نه، برعکس، کتاب بهتر است که تا حد امکان ساده باشد و در عین حال چشمنواز.
🔹 ناشران معمولاً برای کتابِ خوب خرج میکنند و مایه میگذارند، چون بازگشت سرمایهشان به این قضیه بستگی دارد. به خصوص ناشرانی که حرفهای و کتابشناس هستند نه بازاری و تاجرمآب. به همین دلیل، کتابآرایی یک ملاک مهم برای تشخیص کیفیت کتاب است. کم اتفاق میافتد که یک کتاب خوب، کتابآرایی بدی داشته باشد. پس کتابخوان حرفهای به صورت پیشفرض میداند که وقتی کتابآرایی بد بود، به احتمال قوی این کتاب به درد نمیخورد.
🔹 گاهی نیز رخ میدهد که ناشر به سبب تنگناهای مالی و وضعیت بد بازار کتاب، روی کتاب خرج نمیکند. در مواردی حتی سرمایهگذار کتاب خود مؤلف است که این بدتر. میگویم «کتابت را به چه کسی دادی که برایت کار کرد؟» می گوید «پسرم برایم تایپ و صفحهآرایی کرد.» خوب بنده خدا تو کت و شلوارت را هم میدهی پسرت بدوزد؟ شخص تصور میکند همین که متن را تایپ کرد کافی است و همین که صفحات را در ورد تنظیم کرد و یک سرصفحه داد تمام است.
🔹 بله بالاخره این امور خرج دارد آن هم در این اوضاع اقتصادی. ولی خرجی است که یک بار میکنی و آسوده میشوی. حداقل مشورتکردنش که بیخرج است. کتاب را قبل از چاپ بدهید یک کارشناس نگاه کند. یکی از دوستان شاعر کتابش را فرستاد که من از نظر شعری نگاه کنم. دیدم صفحهآراییاش افتضاح است. به او گفتم و او به ناشر مطرح کرد و کار را به یک صفحهآرای خوب سپردند. بعد خیلی از من تشکر کرد. واقعاً حیف میشد کتابش با آن صفحهآرایی.
🔹 من خودم حتی روی انتخاب فونت کتابم که مثلاً لوتوس باشد یا بدر باشد، بارها با دوستان مشورت کردهام. صفحاتی را چاپ گرفتهام و نشان دادهام. برای همین کتاب «هشترود» که تازه منتشر شد همین کار را کردم. یعنی بعد از ۲۵ سال صفحهآرایی، باز فونت کتابم را بدون مشورت با افراد خبره انتخاب نمیکنم. دیگر امور که بماند. چون دیدهام که کتابآرایی مهم است.
🔻 تصویرها: نمونهای از صفحات کتاب «روزنه» در چاپ اول که هنوز وقوفی بر این امور نداشتم و نمونهای از چاپ هشتم با صفحهآرایی نشر سپیدهباوران.
@asarkazemi
✳️ ۸. کتابآرایی مهم است
🔹 در این یادداشت روی سخنم با ناشران و مؤلفان است. کتاب یک «متن» فقط نیست، بلکه یک محصول است که در آن هم متن وجود دارد، هم پردازش متن (ویرایش و نمونهخوانی)، هم صفحهآرایی، هم طرح جلد، هم چاپ و صحافی. پس از «کتابآرایی» غافل نشویم. البته منظورم این نیست که کتاب را روی کاغذ گلاسه و با طرح گل و بلبل منتشر کنیم. نه، برعکس، کتاب بهتر است که تا حد امکان ساده باشد و در عین حال چشمنواز.
🔹 ناشران معمولاً برای کتابِ خوب خرج میکنند و مایه میگذارند، چون بازگشت سرمایهشان به این قضیه بستگی دارد. به خصوص ناشرانی که حرفهای و کتابشناس هستند نه بازاری و تاجرمآب. به همین دلیل، کتابآرایی یک ملاک مهم برای تشخیص کیفیت کتاب است. کم اتفاق میافتد که یک کتاب خوب، کتابآرایی بدی داشته باشد. پس کتابخوان حرفهای به صورت پیشفرض میداند که وقتی کتابآرایی بد بود، به احتمال قوی این کتاب به درد نمیخورد.
🔹 گاهی نیز رخ میدهد که ناشر به سبب تنگناهای مالی و وضعیت بد بازار کتاب، روی کتاب خرج نمیکند. در مواردی حتی سرمایهگذار کتاب خود مؤلف است که این بدتر. میگویم «کتابت را به چه کسی دادی که برایت کار کرد؟» می گوید «پسرم برایم تایپ و صفحهآرایی کرد.» خوب بنده خدا تو کت و شلوارت را هم میدهی پسرت بدوزد؟ شخص تصور میکند همین که متن را تایپ کرد کافی است و همین که صفحات را در ورد تنظیم کرد و یک سرصفحه داد تمام است.
🔹 بله بالاخره این امور خرج دارد آن هم در این اوضاع اقتصادی. ولی خرجی است که یک بار میکنی و آسوده میشوی. حداقل مشورتکردنش که بیخرج است. کتاب را قبل از چاپ بدهید یک کارشناس نگاه کند. یکی از دوستان شاعر کتابش را فرستاد که من از نظر شعری نگاه کنم. دیدم صفحهآراییاش افتضاح است. به او گفتم و او به ناشر مطرح کرد و کار را به یک صفحهآرای خوب سپردند. بعد خیلی از من تشکر کرد. واقعاً حیف میشد کتابش با آن صفحهآرایی.
🔹 من خودم حتی روی انتخاب فونت کتابم که مثلاً لوتوس باشد یا بدر باشد، بارها با دوستان مشورت کردهام. صفحاتی را چاپ گرفتهام و نشان دادهام. برای همین کتاب «هشترود» که تازه منتشر شد همین کار را کردم. یعنی بعد از ۲۵ سال صفحهآرایی، باز فونت کتابم را بدون مشورت با افراد خبره انتخاب نمیکنم. دیگر امور که بماند. چون دیدهام که کتابآرایی مهم است.
🔻 تصویرها: نمونهای از صفحات کتاب «روزنه» در چاپ اول که هنوز وقوفی بر این امور نداشتم و نمونهای از چاپ هشتم با صفحهآرایی نشر سپیدهباوران.
@asarkazemi
✳️ از تجربههای کاری / نگهداری فایلها
🔻 اینها فقط بخشی از فایلهای متوالی یک کتاب است که ذخیره کردهام و نگه داشتهام. یعنی هر روز با یک اسم جدید و گاهی در یک روز در چند نوبت با اسم جدید ذخیره شده است. یک وقت فایل اصلی به هر دلیلی از بین میرود. روزها و بلکه هفتهها کار ما از دست نرود.
🔻 دوست ما پیام میدهد و میگوید «فایل من پاک شده یا به هم ریخته است و باز نمیشود یا خطا میدهد. چه کار کنم؟» میگویم «فایل پشتیبان از آن داری؟» میگوید «نه. روی همان یک فایل کار میکردم.»
🔻 کارهایمان را مرتب با شمارههای جدید ذخیره کنیم و فایلهای قبلی را هم تا زمان پایان کار نگه داریم. البته من خودم که بعد از پایان کار هم نگه میدارم. الان فایلهای قدیمی بعضی کتابها در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ را هم پاک نکردهام. یعنی مثلاً از یک کتاب که دو سال پیش کار کردهام سی و هفت فایل مختلف به ترتیب موجود است.
🔻 شاید بگویید «یک فایل قدیمی بعد از پایان کار به چه درد میخورد؟ همان فایل نهایی را نگه داری کافی است.» ولی گاه شده که همان فایل نهایی به هر دلیلی از بین رفته یا باز نشده است. دیدهام که میگویم.
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
🔻 اینها فقط بخشی از فایلهای متوالی یک کتاب است که ذخیره کردهام و نگه داشتهام. یعنی هر روز با یک اسم جدید و گاهی در یک روز در چند نوبت با اسم جدید ذخیره شده است. یک وقت فایل اصلی به هر دلیلی از بین میرود. روزها و بلکه هفتهها کار ما از دست نرود.
🔻 دوست ما پیام میدهد و میگوید «فایل من پاک شده یا به هم ریخته است و باز نمیشود یا خطا میدهد. چه کار کنم؟» میگویم «فایل پشتیبان از آن داری؟» میگوید «نه. روی همان یک فایل کار میکردم.»
🔻 کارهایمان را مرتب با شمارههای جدید ذخیره کنیم و فایلهای قبلی را هم تا زمان پایان کار نگه داریم. البته من خودم که بعد از پایان کار هم نگه میدارم. الان فایلهای قدیمی بعضی کتابها در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ را هم پاک نکردهام. یعنی مثلاً از یک کتاب که دو سال پیش کار کردهام سی و هفت فایل مختلف به ترتیب موجود است.
🔻 شاید بگویید «یک فایل قدیمی بعد از پایان کار به چه درد میخورد؟ همان فایل نهایی را نگه داری کافی است.» ولی گاه شده که همان فایل نهایی به هر دلیلی از بین رفته یا باز نشده است. دیدهام که میگویم.
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
✳️ دربارهٔ کتاب و کتابخوانی / ۹
🔹 دیر آید، درست آید
🔻 در این یادداشت هم روی سخنم با ناشران و مؤلفان است. کتابی که منتشر شد مثل تیری است که از کمان پرتاب شده است. دیگر در اختیار ما نیست. قبل از چاپ آن را به درستی آماده کنیم. کتاب غلط نداشته باشد؛ ویراستاری شده باشد؛ صفحهآرایی خوب داشته باشد. همه چیز آن به کمال باشد، هرچند وقت بگیرد.
🔻 خیلی وقتها کتابها به خاطر عجله خراب میشوند. برای این که در فلان برنامه رونمایی شوند؛ برای این که به نمایشگاه برسند؛ برای این که در فلان همایش به افراد هدیه داده شوند. کتاب عمری طولانی دارد، خیلی طولانیتر از عمر مؤلف حتی. نرسیدنش به فلان جلسه یا نمایشگاه خسارت بزرگی نیست. حداکثر این که بخت عرضهٔ چند نسخه از کتاب از بین میرود، آن هم معدود. شما فکر میکنید از کتابهای من چند نسخه در جلسات رونمایی و جشن امضا فروخته شده است؟ شاید از هر کتابی ده نسخه یا شاید کمتر. هدف اصلی کتاب، فروش در بازار است و آن هم برای مدت طولانی.
🔻 کتاب «پیاده آمده بودم...» من به یک همایش مهم نرسید. دقیقاً روز بعد از همایش به دستم رسید. خیلی غصه خوردم. اولین کتابم بود و خیلی برایم مهم بود. اکنون بعد از سی سال از آن زمان و چاپهای متعدد این کتاب، میبینم که رسیدنش به آن همایش هم در سرنوشت کتاب اثر چندانی نداشت. حداکثر چند نسخه از آن به دوستان شاعر میدادم. از این بالاتر که نبود.
🔻 کتاب یکی از دوستان خیلی پرغلط منتشر شده بود. گفتم «چرا ویرایش نکردید؟» گفت «ناشر گفت یک چاپ سریع برای نمایشگاه بزنیم. برای چاپ بعد اصلاح کنیم.» ولی نشان به این نشان که آن کتاب از آن به بعد چند بار دیگر هم چاپ شد ولی عین چاپ اول پرغلط. وقتی کتاب زینک گرفته شد دیگر برای ناشر صرف نمیکند آنها را عوض کند، تا این که زینکها فرسوده شود.
🔻 کتاب شعر پارسی من در دست ویرایش بود. یکی از دوستان عزیز گفت که «یک مؤسسهٔ فرهنگی یک اردوی آموزشی دارد. بده یک چاپ هزارنسخهای از کتابت برای همین اردو منتشر کنند.» گفتم «نه، این کتاب هنوز خیلی کار دارد.» گفت «حالا یک هزار نسخه اینجا مصرف میشود. باز نسخهٔ کامل را منتشر میکنی.» حقالتألیف خوبی هم میدادند و در آن زمان خیلی هم نیاز داشتم. ولی به دلم نیامد. کتاب سه چهار سال دیگر در دست ویرایش و بازنویسی بود. کار را طوری پخته کردم که از آن زمان به بعد، پنج چاپ از کتاب منتشر شده، ولی هیچ نیازی به اصلاح نبوده است.
تصویر: کتاب «شعر پارسی» من که داستانش را در آخرین بند این یادداشت گفتم.
#کتاب_خوانی
@asarkazemi
🔹 دیر آید، درست آید
🔻 در این یادداشت هم روی سخنم با ناشران و مؤلفان است. کتابی که منتشر شد مثل تیری است که از کمان پرتاب شده است. دیگر در اختیار ما نیست. قبل از چاپ آن را به درستی آماده کنیم. کتاب غلط نداشته باشد؛ ویراستاری شده باشد؛ صفحهآرایی خوب داشته باشد. همه چیز آن به کمال باشد، هرچند وقت بگیرد.
🔻 خیلی وقتها کتابها به خاطر عجله خراب میشوند. برای این که در فلان برنامه رونمایی شوند؛ برای این که به نمایشگاه برسند؛ برای این که در فلان همایش به افراد هدیه داده شوند. کتاب عمری طولانی دارد، خیلی طولانیتر از عمر مؤلف حتی. نرسیدنش به فلان جلسه یا نمایشگاه خسارت بزرگی نیست. حداکثر این که بخت عرضهٔ چند نسخه از کتاب از بین میرود، آن هم معدود. شما فکر میکنید از کتابهای من چند نسخه در جلسات رونمایی و جشن امضا فروخته شده است؟ شاید از هر کتابی ده نسخه یا شاید کمتر. هدف اصلی کتاب، فروش در بازار است و آن هم برای مدت طولانی.
🔻 کتاب «پیاده آمده بودم...» من به یک همایش مهم نرسید. دقیقاً روز بعد از همایش به دستم رسید. خیلی غصه خوردم. اولین کتابم بود و خیلی برایم مهم بود. اکنون بعد از سی سال از آن زمان و چاپهای متعدد این کتاب، میبینم که رسیدنش به آن همایش هم در سرنوشت کتاب اثر چندانی نداشت. حداکثر چند نسخه از آن به دوستان شاعر میدادم. از این بالاتر که نبود.
🔻 کتاب یکی از دوستان خیلی پرغلط منتشر شده بود. گفتم «چرا ویرایش نکردید؟» گفت «ناشر گفت یک چاپ سریع برای نمایشگاه بزنیم. برای چاپ بعد اصلاح کنیم.» ولی نشان به این نشان که آن کتاب از آن به بعد چند بار دیگر هم چاپ شد ولی عین چاپ اول پرغلط. وقتی کتاب زینک گرفته شد دیگر برای ناشر صرف نمیکند آنها را عوض کند، تا این که زینکها فرسوده شود.
🔻 کتاب شعر پارسی من در دست ویرایش بود. یکی از دوستان عزیز گفت که «یک مؤسسهٔ فرهنگی یک اردوی آموزشی دارد. بده یک چاپ هزارنسخهای از کتابت برای همین اردو منتشر کنند.» گفتم «نه، این کتاب هنوز خیلی کار دارد.» گفت «حالا یک هزار نسخه اینجا مصرف میشود. باز نسخهٔ کامل را منتشر میکنی.» حقالتألیف خوبی هم میدادند و در آن زمان خیلی هم نیاز داشتم. ولی به دلم نیامد. کتاب سه چهار سال دیگر در دست ویرایش و بازنویسی بود. کار را طوری پخته کردم که از آن زمان به بعد، پنج چاپ از کتاب منتشر شده، ولی هیچ نیازی به اصلاح نبوده است.
تصویر: کتاب «شعر پارسی» من که داستانش را در آخرین بند این یادداشت گفتم.
#کتاب_خوانی
@asarkazemi
✳️ از تجربههای کاری
🔻 ناشر پیام داد که به فایل کتابی از آقای علیاکبر فیاض نیاز دارد. باید فایل کتاب را پیدا میکردم. یازده سال پیش چاپ شده بود. کلمهٔ Fayaz را جستجو کردم و هر آنچه از این کتاب و دیگر کسانی که فیاض نام دارند در کامپیوتر من وجود داشت پیدا شد. در کمتر از پنج دقیقه. و حالا چند نکته از باب تجربه.
🔻 همه کارهایی را که حتی در سالها دور انجام دادهایم، حفظ کنیم و به ذخیره کردن در یک جای هم بسنده نکنیم. در دو سه جای مستقل ذخیره شود. من این کتاب را از روی هارد سیستم خود برداشتم ولی این کافی نیست. ممکن است هارد بسوزد یا پاک شود.
🔻 فایلها را از همان ابتدا با اسم واضحی ذخیره کنیم که بعد قابل یافتن باشد. اسمهایی مثل aa و bb و New Folder و امثال اینها نگذاریم. من اسم کتابها را به دلایلی با حروف لاتین میگذارم. ولی در هر حال اسم فایل خیلی مهم است.
🔻 محل ذخیرهسازی هم خیلی مهم است. من کارهای ویرایش و صفحهآرایی را در یک جای ذخیره میکنم، تصویرها و عکسها را در یک جای، موسیقیها در یک جای، فیلمها در یک جای، بازیها و نرمافزارهای دیگر در یک جای.
@asarkazemi
🔻 ناشر پیام داد که به فایل کتابی از آقای علیاکبر فیاض نیاز دارد. باید فایل کتاب را پیدا میکردم. یازده سال پیش چاپ شده بود. کلمهٔ Fayaz را جستجو کردم و هر آنچه از این کتاب و دیگر کسانی که فیاض نام دارند در کامپیوتر من وجود داشت پیدا شد. در کمتر از پنج دقیقه. و حالا چند نکته از باب تجربه.
🔻 همه کارهایی را که حتی در سالها دور انجام دادهایم، حفظ کنیم و به ذخیره کردن در یک جای هم بسنده نکنیم. در دو سه جای مستقل ذخیره شود. من این کتاب را از روی هارد سیستم خود برداشتم ولی این کافی نیست. ممکن است هارد بسوزد یا پاک شود.
🔻 فایلها را از همان ابتدا با اسم واضحی ذخیره کنیم که بعد قابل یافتن باشد. اسمهایی مثل aa و bb و New Folder و امثال اینها نگذاریم. من اسم کتابها را به دلایلی با حروف لاتین میگذارم. ولی در هر حال اسم فایل خیلی مهم است.
🔻 محل ذخیرهسازی هم خیلی مهم است. من کارهای ویرایش و صفحهآرایی را در یک جای ذخیره میکنم، تصویرها و عکسها را در یک جای، موسیقیها در یک جای، فیلمها در یک جای، بازیها و نرمافزارهای دیگر در یک جای.
@asarkazemi
✳️ حل یک مشکل در ایندیزاین، در سه گام
مسئله این است که من برای کتابی نمایه استخراج کردهام. ولی باید بعضی اسمها در نمایه با «الـ» تعریف عربی بیایند مثل این تصویر. ولی در عین حال در همین محل باقی بمانند و به حرف «الف» نروند.
اگر اینها را به صورت «العلوی» و «الغزالی» و «القمی» نمایه کنم، به حرف الف خواهند رفت. پس چه باید کرد؟ طبیعتاً اینها را باید به صورت «علوی»، «غزالی» و «قمی» نمایه کنیم تا در کنار فرفوریوس و فیثاغورس باقی بمانند. آنگاه بعد از استخراج نمایه آن «ال» را به آنها بیفزاییم. حالا این افزودن «ال» بعد از استخراج، کاری وقتگیر است. آیا روش سریعی هم دارد؟ بله.
مسئله این است که من برای کتابی نمایه استخراج کردهام. ولی باید بعضی اسمها در نمایه با «الـ» تعریف عربی بیایند مثل این تصویر. ولی در عین حال در همین محل باقی بمانند و به حرف «الف» نروند.
اگر اینها را به صورت «العلوی» و «الغزالی» و «القمی» نمایه کنم، به حرف الف خواهند رفت. پس چه باید کرد؟ طبیعتاً اینها را باید به صورت «علوی»، «غزالی» و «قمی» نمایه کنیم تا در کنار فرفوریوس و فیثاغورس باقی بمانند. آنگاه بعد از استخراج نمایه آن «ال» را به آنها بیفزاییم. حالا این افزودن «ال» بعد از استخراج، کاری وقتگیر است. آیا روش سریعی هم دارد؟ بله.
آثار محمدکاظم کاظمی
✳️ حل یک مشکل در ایندیزاین، در سه گام مسئله این است که من برای کتابی نمایه استخراج کردهام. ولی باید بعضی اسمها در نمایه با «الـ» تعریف عربی بیایند مثل این تصویر. ولی در عین حال در همین محل باقی بمانند و به حرف «الف» نروند. اگر اینها را به صورت «العلوی»…
🔻 گام اول حل مشکل
من نامها را به این صورت نمایه میکنم. یعنی «- ال» را به انتهای نامها میافزایم. در این صورت هر کدام در جای خودشان میآیند. نمایه را استخراج میکنم و حاصل این میشود.
من نامها را به این صورت نمایه میکنم. یعنی «- ال» را به انتهای نامها میافزایم. در این صورت هر کدام در جای خودشان میآیند. نمایه را استخراج میکنم و حاصل این میشود.
🔻 گام دوم حل مشکل
بعد از استخراج نمایه یک جستج و جایگزینی با گرپ انجام میدهم. میگویم هر عبارتی را که انتهایش «- ال» دارد پیدا کند و «ال» را در ابتدایش درج کند. دیگر برای همه این موارد یک جستجو و جایگزینی کافی است. «غزالی، ابوحامد - ال» پیدا شده و به «الغزالی، ابوحامد» تبدیل میشود. همچنان که در مورد «العلوی» این کار انجام شده است.
بعد از استخراج نمایه کافی است فقط یک بار این جستجو و جایگزینی در قسمت نمایهها انجام شود.
بعد از استخراج نمایه یک جستج و جایگزینی با گرپ انجام میدهم. میگویم هر عبارتی را که انتهایش «- ال» دارد پیدا کند و «ال» را در ابتدایش درج کند. دیگر برای همه این موارد یک جستجو و جایگزینی کافی است. «غزالی، ابوحامد - ال» پیدا شده و به «الغزالی، ابوحامد» تبدیل میشود. همچنان که در مورد «العلوی» این کار انجام شده است.
بعد از استخراج نمایه کافی است فقط یک بار این جستجو و جایگزینی در قسمت نمایهها انجام شود.
آثار محمدکاظم کاظمی
🔻 گام دوم حل مشکل بعد از استخراج نمایه یک جستج و جایگزینی با گرپ انجام میدهم. میگویم هر عبارتی را که انتهایش «- ال» دارد پیدا کند و «ال» را در ابتدایش درج کند. دیگر برای همه این موارد یک جستجو و جایگزینی کافی است. «غزالی، ابوحامد - ال» پیدا شده و به «الغزالی،…
🔻 گام سوم حل مشکل برای موارد بعد
خوب حالا این کدهای جستجو و جایگزینی را هر بار باید دوباره از نو بنویسم؟ نه میشود اینها را ذخیره کرد تا در ایندیزاین ما باشد برای موارد بعدی در این کتاب یا حتی کتابهای دیگر.
با کلیککردن در آن قسمتی که با خط قرمز مشخص کردهام پنجرهای باز میشود که میشود این جستجو و جایگزینی را ذخیره کرد و آنگاه در آن نوار زردرنگ برای همیشه وجود خواهد داشت. یک اسم مناسب برایش میدهم و ذخیره میکنم. دیگر هر بار دیگر که بخواهم این جستجو و جایگزینی را اجرا کنم از همان قسمت زردرنگ قابل انتخاب است.
تا وقتی ایندیزاین من روی سیستم نصب است اینها هم محفوظ است برای همه کتابهای بعد. و البته اگر بخواهم میشود لیست این جستجو و جایگزینیها را در فولدر ایندیزاین پیدا کنم و برای خودم نگه دارم برای انتقال به یک سیستم دیگر یا زمانی که ایندیزاین را دوباره نصب کردم.
حتی میشود این کدهای جستجو و جایگزینی را که ذخیره شده است، به کسی دیگر هم فرستاد.
شرط میبندم که این قسمت دیگر برای بسیاری از دوستان تازگی داشت. من خودم که وقتی آن را دانستم خیلی کیف کردم.
#آموزشی_کاظمی
#این_دیزاین
#گرپ
@asarkazemi
خوب حالا این کدهای جستجو و جایگزینی را هر بار باید دوباره از نو بنویسم؟ نه میشود اینها را ذخیره کرد تا در ایندیزاین ما باشد برای موارد بعدی در این کتاب یا حتی کتابهای دیگر.
با کلیککردن در آن قسمتی که با خط قرمز مشخص کردهام پنجرهای باز میشود که میشود این جستجو و جایگزینی را ذخیره کرد و آنگاه در آن نوار زردرنگ برای همیشه وجود خواهد داشت. یک اسم مناسب برایش میدهم و ذخیره میکنم. دیگر هر بار دیگر که بخواهم این جستجو و جایگزینی را اجرا کنم از همان قسمت زردرنگ قابل انتخاب است.
تا وقتی ایندیزاین من روی سیستم نصب است اینها هم محفوظ است برای همه کتابهای بعد. و البته اگر بخواهم میشود لیست این جستجو و جایگزینیها را در فولدر ایندیزاین پیدا کنم و برای خودم نگه دارم برای انتقال به یک سیستم دیگر یا زمانی که ایندیزاین را دوباره نصب کردم.
حتی میشود این کدهای جستجو و جایگزینی را که ذخیره شده است، به کسی دیگر هم فرستاد.
شرط میبندم که این قسمت دیگر برای بسیاری از دوستان تازگی داشت. من خودم که وقتی آن را دانستم خیلی کیف کردم.
#آموزشی_کاظمی
#این_دیزاین
#گرپ
@asarkazemi
آثار محمدکاظم کاظمی
🔻 گام سوم حل مشکل برای موارد بعد خوب حالا این کدهای جستجو و جایگزینی را هر بار باید دوباره از نو بنویسم؟ نه میشود اینها را ذخیره کرد تا در ایندیزاین ما باشد برای موارد بعدی در این کتاب یا حتی کتابهای دیگر. با کلیککردن در آن قسمتی که با خط قرمز مشخص کردهام…
حالا این کدهای گرپ روی سیستم ما کجا ذخیره شدهاند که بتوانیم از آنجا کپی کنیم و در جایی نگه داریم؟
این را هم بگویم و بروم. در ایندیزاین ۱۱ در این مسیر هستند. میبینید که چقدر گرپهای مفید ساختهام و اینجا ذخیره شدهام.
این را هم بگویم و بروم. در ایندیزاین ۱۱ در این مسیر هستند. میبینید که چقدر گرپهای مفید ساختهام و اینجا ذخیره شدهام.
آثار محمدکاظم کاظمی
حالا این کدهای گرپ روی سیستم ما کجا ذخیره شدهاند که بتوانیم از آنجا کپی کنیم و در جایی نگه داریم؟ این را هم بگویم و بروم. در ایندیزاین ۱۱ در این مسیر هستند. میبینید که چقدر گرپهای مفید ساختهام و اینجا ذخیره شدهام.
✳️ شاید بگویید حالا این قدر زحمت نمیکشیم و در همان موارد در نمایه «ال» اضافه میکنیم. باز اگر دوباره لازم شد «ال» اضافه میکنیم و در نهایت زمانی را که صرف شده است برای مشتری حساب میکنیم.
بله این هم میشود. ولی یک تفاوت اینجا هست، این که آدم از کارش لذت ببرد یا رنج. گاهی با تبدیل یک مسئلهٔ کاری به یک معما و سپس حل کردن آن، آدم لذتی از کار میبرد که به او انرژی و حوصلهٔ کار میدهد. و برعکس یکسره انجام دادن بعضی امور به صورت دستی ممکن است ما را از کار خسته و بیزار کند، هرچند از نظر زمانی یا پولی ضرر نکنیم و حتی فایده ببریم. این خیلی مهم است که طوری کار کنی که از کارت لذت ببری، مثل لذتی که از حل معما میبری.
بله این هم میشود. ولی یک تفاوت اینجا هست، این که آدم از کارش لذت ببرد یا رنج. گاهی با تبدیل یک مسئلهٔ کاری به یک معما و سپس حل کردن آن، آدم لذتی از کار میبرد که به او انرژی و حوصلهٔ کار میدهد. و برعکس یکسره انجام دادن بعضی امور به صورت دستی ممکن است ما را از کار خسته و بیزار کند، هرچند از نظر زمانی یا پولی ضرر نکنیم و حتی فایده ببریم. این خیلی مهم است که طوری کار کنی که از کارت لذت ببری، مثل لذتی که از حل معما میبری.
✳️ کمی هم از فونت بگوییم. یکی از چیزهایی که باعث میشود آدم از کار صفحهآرایی لذت ببرد، فونت زیبا و چشمنواز است. ببینید کلمهٔ «الارصاد» چقدر با فونت قلم برتر خوشترکیب درآمده است و از آن بهتر، «الشهرزوری» با تورفتگی حروف در دل همدیگر.
فونتهای قلم برتر را باید بخریم. خوب بله، ما کفش و کلاه و نان و مرغ را هم میخریم و رایگان دانلود نمیکنیم. ابزار کار ماست.
حالا محض ریا عرض کنم که خود فونتهای اصلی قلم برتر که هیچ، من بعضی فونتهای ویژهٔ آن را هم پول دادهام و خریدهام. مثلاً همین دو سطر پایین با قلم «آرامش» کار شده است و من آن را به ۱۲۰ هزار تومان وجه رایج مملکت خریدهام. شاید حدود یک میلیون تومان برای این قلمهای ویژه و فوقالعاده پرداختهام.
🔻 میگویید مشتری گاهی درک نمیکند و پول نمیدهد و برای ما صرف نمیکند؟ بله گاهی همین طور است. ولی گاهی هم شخص مشتری دایمی میشود و به دیگران هم معرفی میکند.
بالاخره در این بازار رقابتی و در عین حال کمدرآمد، باید وقت بگذاری، سلیقه به خرج دهی، دقت و حوصله داشته باشی و هزینه کنی. تا کارت برند شود و مهمتر این که از کارت لذت ببری. برای من این قسمت آخر بیشتر مهم است.
فونتهای قلم برتر را باید بخریم. خوب بله، ما کفش و کلاه و نان و مرغ را هم میخریم و رایگان دانلود نمیکنیم. ابزار کار ماست.
حالا محض ریا عرض کنم که خود فونتهای اصلی قلم برتر که هیچ، من بعضی فونتهای ویژهٔ آن را هم پول دادهام و خریدهام. مثلاً همین دو سطر پایین با قلم «آرامش» کار شده است و من آن را به ۱۲۰ هزار تومان وجه رایج مملکت خریدهام. شاید حدود یک میلیون تومان برای این قلمهای ویژه و فوقالعاده پرداختهام.
🔻 میگویید مشتری گاهی درک نمیکند و پول نمیدهد و برای ما صرف نمیکند؟ بله گاهی همین طور است. ولی گاهی هم شخص مشتری دایمی میشود و به دیگران هم معرفی میکند.
بالاخره در این بازار رقابتی و در عین حال کمدرآمد، باید وقت بگذاری، سلیقه به خرج دهی، دقت و حوصله داشته باشی و هزینه کنی. تا کارت برند شود و مهمتر این که از کارت لذت ببری. برای من این قسمت آخر بیشتر مهم است.
حالا این «الشهرزوری» را با قلم «لوتوس بی» (بالا) و «آرامش قلم برتر» (پایین) مقایسه کنید تا تفاوت قلم بیشتر محسوس باشد. نمیارزد که تهیه کنیم و حتی برایش پول بدهیم؟ به نظر من میارزد.
#آموزشی_کاظمی
#فونت
#قلم_برتر
@asarkazemi
#آموزشی_کاظمی
#فونت
#قلم_برتر
@asarkazemi
✳️ مزرع خشخاش
شعری تازه در پیوند با وقایع روز کشور
🔹 محمدکاظم کاظمی
این سال بلاخیز، چه پر زلزله طی شد
طوفان حمل بند نشد، بهمن و دی شد
هر لقمه که بلعیده شد از سمت چپ و راست
در کاسۀ این ملت حرمانزده قی شد
تا خوشۀ گندم به کلاهی بنشیند
بسیار سر از پیر و جوان بر سر نی شد
تا بوتۀ خشخاشِ جنوبی بشود سبز
صد تاک شمالی همگی بی رد و پی شد
رودی که به بلخاب روان شد همه خون بود
رودی که سرازیر اتک شد همه می شد
چندی است که شاهان همگی شاه شجاع اند
این قوم، ملالَی نشد امروز و تَنَی شد
از مزرع خشخاش که ما خیر ندیدیم
حقابۀ هلمند ولی گندم ری شد
مشهد، ۹ تیر ۱۴۰۱
🔻 تصویر: نقاشیای از صحنهٔ نصب خوشهٔ گندم به نشان پادشاهی، بر دستار احمدشاه درانی، به وسیلهٔ شخصی به نام درویش صابر.
شعری تازه در پیوند با وقایع روز کشور
🔹 محمدکاظم کاظمی
این سال بلاخیز، چه پر زلزله طی شد
طوفان حمل بند نشد، بهمن و دی شد
هر لقمه که بلعیده شد از سمت چپ و راست
در کاسۀ این ملت حرمانزده قی شد
تا خوشۀ گندم به کلاهی بنشیند
بسیار سر از پیر و جوان بر سر نی شد
تا بوتۀ خشخاشِ جنوبی بشود سبز
صد تاک شمالی همگی بی رد و پی شد
رودی که به بلخاب روان شد همه خون بود
رودی که سرازیر اتک شد همه می شد
چندی است که شاهان همگی شاه شجاع اند
این قوم، ملالَی نشد امروز و تَنَی شد
از مزرع خشخاش که ما خیر ندیدیم
حقابۀ هلمند ولی گندم ری شد
مشهد، ۹ تیر ۱۴۰۱
🔻 تصویر: نقاشیای از صحنهٔ نصب خوشهٔ گندم به نشان پادشاهی، بر دستار احمدشاه درانی، به وسیلهٔ شخصی به نام درویش صابر.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✳️ نمونهای از استایلبندی یک مجموعه شعر به کمک ماکرو در ورد.
🔻 قرار است که شمارهٔ هر شعر، مطلع آن و همین طور همه مصراعهای آن یک در میان، استایل بگیرد تا برای صفحهآرایی در ایندیزاین آماده شود. وقتی این کار را کرده باشیم دیگر صفحهآراییاش مثل آب خوردن است.
🔻 به کمک ماکرو در ورد میتوان با این سرعت یک مجموعه شعر را استایلبندی کرد.
🔻 من دربارهٔ ماکرو مطالب و فیلمهای آموزشی در همین کانال دارم. با هشتگ #ماکرو میتوانید آنها را بیابید. در این پست در یک فیلم بیصدا، ساختن ماکرو را آموزش دادهام. ولی فیلم کاملتر آن با صدا، در مجموعه فیلمهای آموزشی ورد در سایت من هست.
#ورد
#استایل_بندی
#ماکرو
@asarkazemi
🔻 قرار است که شمارهٔ هر شعر، مطلع آن و همین طور همه مصراعهای آن یک در میان، استایل بگیرد تا برای صفحهآرایی در ایندیزاین آماده شود. وقتی این کار را کرده باشیم دیگر صفحهآراییاش مثل آب خوردن است.
🔻 به کمک ماکرو در ورد میتوان با این سرعت یک مجموعه شعر را استایلبندی کرد.
🔻 من دربارهٔ ماکرو مطالب و فیلمهای آموزشی در همین کانال دارم. با هشتگ #ماکرو میتوانید آنها را بیابید. در این پست در یک فیلم بیصدا، ساختن ماکرو را آموزش دادهام. ولی فیلم کاملتر آن با صدا، در مجموعه فیلمهای آموزشی ورد در سایت من هست.
#ورد
#استایل_بندی
#ماکرو
@asarkazemi