This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خامنهای و مزدورانش درجمهوری اسلامی اینچنین جانهای امیدوار و دلهای شاد و عاشق به زندگی را پرپر کردهاند.
امروز ۲۰ شهریور سالروز تولد #حسین_کریمی است، حسین دو فرزند داشت و برای گذران زندگی کارگری میکرد.
ویدیوی رقص او در یک مراسم عروسی یک هفته قبل از شهادتش نشان از قلب عاشق زندگی او دارد!
خامنهای در #آبان_خونین_۹۸ جان این پدر مهربان را گرفت ...
🖤یادش گرامی
#علیه_فراموشی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
امروز ۲۰ شهریور سالروز تولد #حسین_کریمی است، حسین دو فرزند داشت و برای گذران زندگی کارگری میکرد.
ویدیوی رقص او در یک مراسم عروسی یک هفته قبل از شهادتش نشان از قلب عاشق زندگی او دارد!
خامنهای در #آبان_خونین_۹۸ جان این پدر مهربان را گرفت ...
🖤یادش گرامی
#علیه_فراموشی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬13🔥5❤3🕊3
کنعان آقایی، متولد ۲۴شهریور ۱۳۸۱ است.
جوانی از #گلشهر_کرج تنها ۲۰ سال داشت که در راه آزادی ایران جان خود را از دست داد.
او از بازداشت شدگان #آبان_خونین_۹۸ در کرج بود، هنرمند و خواننده آهنگهای رپ بود.
در گلشهر فروشنده لباس بود و از همان آبان ۹۸ به یکی از لیدرهای خیابانی گلشهر تبدیل شده بود.
او در نیمه شب ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، در جریان اعتراضات مردمی، هدف گلولههای ماموران حکومتی قرار گرفت.
آنها ۸۵ گلوله ساچمهای را از فاصله نزدیک به سمت او شلیک کردند، و او در اثر خونریزی شدید جان باخت.
کنعان تنها شش روز بعد از جشن تولد ۲۰ سالگیاش جان خود را فدای آزادیکشورش کرد.
کنعان یکی از قهرمانانی بود که با شجاعت و از خودگذشتگی برای آزادی و عدالت مبارزه کرد. حکومت، که از اثرگذاری این فریادها آگاه بود، تلاش کرد تا با تهدید خانواده کنعان و ایجاد جو امنیتی، جلوی برگزاری مراسم چهلم او را بگیرد.
اما با وجود تمام فشارها، مراسم چهلم او در روز جمعه ۱۳ آبان ۱۴۰۱، در پنجاهمین روز #انقلاب_مهسا ، در بهشت سکینه برگزار شد.
سال گذشته در اولین سالگرد جاودانگی کنعان پدر دادخواهش از غم دوری تنها فرزندش به او پیوست.
#کنعان_آقایی از گمنامترین زندانیان سیاسی آبان و قهرمانان ۱۴۰۱ است.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
جوانی از #گلشهر_کرج تنها ۲۰ سال داشت که در راه آزادی ایران جان خود را از دست داد.
او از بازداشت شدگان #آبان_خونین_۹۸ در کرج بود، هنرمند و خواننده آهنگهای رپ بود.
در گلشهر فروشنده لباس بود و از همان آبان ۹۸ به یکی از لیدرهای خیابانی گلشهر تبدیل شده بود.
او در نیمه شب ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، در جریان اعتراضات مردمی، هدف گلولههای ماموران حکومتی قرار گرفت.
آنها ۸۵ گلوله ساچمهای را از فاصله نزدیک به سمت او شلیک کردند، و او در اثر خونریزی شدید جان باخت.
کنعان تنها شش روز بعد از جشن تولد ۲۰ سالگیاش جان خود را فدای آزادیکشورش کرد.
کنعان یکی از قهرمانانی بود که با شجاعت و از خودگذشتگی برای آزادی و عدالت مبارزه کرد. حکومت، که از اثرگذاری این فریادها آگاه بود، تلاش کرد تا با تهدید خانواده کنعان و ایجاد جو امنیتی، جلوی برگزاری مراسم چهلم او را بگیرد.
اما با وجود تمام فشارها، مراسم چهلم او در روز جمعه ۱۳ آبان ۱۴۰۱، در پنجاهمین روز #انقلاب_مهسا ، در بهشت سکینه برگزار شد.
سال گذشته در اولین سالگرد جاودانگی کنعان پدر دادخواهش از غم دوری تنها فرزندش به او پیوست.
#کنعان_آقایی از گمنامترین زندانیان سیاسی آبان و قهرمانان ۱۴۰۱ است.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤19🔥3
مهدی نیکویی علیآبادی، ۲۳ ساله، اهل شهرستان مرودشت، استان فارس، دانشجوی رشته حقوق در دانشگاه آزاد شیراز است. وی در روز ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در جریان اعتراضات #آبان_خونین_۹۸ اولین شهید #معالی_آباد_شیراز است.
وی به همراه گروهی دیگر از مردم در جمع معترضان حضور پیدا کرد.
در شیراز برای سرکوب تظاهرات از سلاحهای جنگی و هلیکوپتر امام جمعه استفاده شد.
نزدیک کلانتری گلدشت-خیابان معالیآباد شیراز، مهدی در حال شعار دادن بود که هدف گلولهٔ مستقیم مأموران کلانتری قرار گرفت و به شهادت رسید.
مهدی توسط مردم به بیمارستان کوثر شیراز منتقل شد.
پس از ساعاتی، فردی با شمارهای ناشناس از طریق تلفن همراه، با عموی وی تماس گرفته و او را از کشته شدن برادرزادهاش مطلع کرد.
گلوله از پشت به مهدی نیکویی اصابت کرده و از قفسهٔ سینه خارج شده بود.
ویدئویی از دقایق یا ساعاتی پیش از حادثه گلولهخوردن به مهدی نکویی منتشر شد که نشان میدهد او و گروهی از معترضان کنار آتشی ایستادهاند و درحال دست زدن و شعار دادن هستند. شعارهایی چون «شیرازی بسه، دیگه غیرتت رو نشون بده» و «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» را سر میدهند.
ویدئویی که از مهمترین فیلمهای اعتراضی شیراز و منطقه معالیآباد است و به سرعت در فضای مجازی منتشر شد ویدیوی ۲۰ ثانیهای مربوط به لحظه تیرخوردن به مهدی نیکویی است. در این ویدئو، صدای یکی از معترضان به گوش میرسد که میگه: “شیراز، شلیک نیروی انتظامی به مردم. کلانتری معالیآباد داره شلیک میکنه به مردم. کلانتری معالیآباد مردم رو زده زیر تیر. مردم با تیر زدند، مردم با تیر زدند، مردم با تیر زدند…”
مأموران امنیتی تا چند روز از تحویل پیکر مهدی نکویی به خانوادهاش خودداری میکردند. اطلاعات سپاه در زمان تحویل پیکر، تعهدی مبنی بر عدم انجام مصاحبه با خانوادهٔ مهدی نیکویی گرفته بودند.
پیکر #مهدی_نیکویی روز ۳۰ آبان ۱۳۹۸ از شیراز به زادگاهش منتقل شد و در روز جمعه ۱ آذر ۱۳۹۸، در فضایی امنیتی و با حضور نیروهای لباسشخصی، در قبرستان روستای بیمور کامفیروز (زادگاهش)به خاک سپرده شد.
مهدی نیکویی زادهٔ ۲۴ شهریور ۱۳۷۵ در بیمور کامفیروز است.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
وی به همراه گروهی دیگر از مردم در جمع معترضان حضور پیدا کرد.
در شیراز برای سرکوب تظاهرات از سلاحهای جنگی و هلیکوپتر امام جمعه استفاده شد.
نزدیک کلانتری گلدشت-خیابان معالیآباد شیراز، مهدی در حال شعار دادن بود که هدف گلولهٔ مستقیم مأموران کلانتری قرار گرفت و به شهادت رسید.
مهدی توسط مردم به بیمارستان کوثر شیراز منتقل شد.
پس از ساعاتی، فردی با شمارهای ناشناس از طریق تلفن همراه، با عموی وی تماس گرفته و او را از کشته شدن برادرزادهاش مطلع کرد.
گلوله از پشت به مهدی نیکویی اصابت کرده و از قفسهٔ سینه خارج شده بود.
ویدئویی از دقایق یا ساعاتی پیش از حادثه گلولهخوردن به مهدی نکویی منتشر شد که نشان میدهد او و گروهی از معترضان کنار آتشی ایستادهاند و درحال دست زدن و شعار دادن هستند. شعارهایی چون «شیرازی بسه، دیگه غیرتت رو نشون بده» و «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» را سر میدهند.
ویدئویی که از مهمترین فیلمهای اعتراضی شیراز و منطقه معالیآباد است و به سرعت در فضای مجازی منتشر شد ویدیوی ۲۰ ثانیهای مربوط به لحظه تیرخوردن به مهدی نیکویی است. در این ویدئو، صدای یکی از معترضان به گوش میرسد که میگه: “شیراز، شلیک نیروی انتظامی به مردم. کلانتری معالیآباد داره شلیک میکنه به مردم. کلانتری معالیآباد مردم رو زده زیر تیر. مردم با تیر زدند، مردم با تیر زدند، مردم با تیر زدند…”
مأموران امنیتی تا چند روز از تحویل پیکر مهدی نکویی به خانوادهاش خودداری میکردند. اطلاعات سپاه در زمان تحویل پیکر، تعهدی مبنی بر عدم انجام مصاحبه با خانوادهٔ مهدی نیکویی گرفته بودند.
پیکر #مهدی_نیکویی روز ۳۰ آبان ۱۳۹۸ از شیراز به زادگاهش منتقل شد و در روز جمعه ۱ آذر ۱۳۹۸، در فضایی امنیتی و با حضور نیروهای لباسشخصی، در قبرستان روستای بیمور کامفیروز (زادگاهش)به خاک سپرده شد.
مهدی نیکویی زادهٔ ۲۴ شهریور ۱۳۷۵ در بیمور کامفیروز است.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🕊10❤6🔥2
نوید بهبودی مهویزانی،۲۳ساله فرزند اول خانواده بود.
در مدرسهٔ تیزهوشان تحصیلات خود را سپری کرد و در رشتهٔ مهندسی مکانیک (ماشین آلات) با رتبهٔ ۷۰ در دانشگاه دولتی پذیرفته شده بود.
نوید همچنین به عنوان مدل حرفهای لباسهای مردانه شناخته شده بود و در اواخر زندگی، در نمایشگاه بینالمللی اصفهان در غرفه کتاب فعالیت میکرد.
نوید صبح روز شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ به منظور شرکت در مراسم عروسی دوستش و دیدار با خانواده، از محل کارش در اصفهان به شهر قدس بازگشته بود. او که قصد داشت روز دوشنبه ۲۷ آبان مجدداً به اصفهان برگردد در جریان اعتراضات سراسری #آبان_خونین_۹۸ بعد از ظهر روز یکشنبه ۲۶ آبان۱۳۹۸ به مغازهٔ یکی از دوستانش واقع در سرقنات شهر قدس میرود در آنجا به تظاهرات مردمی میپیوندد
نیروهای لباس شخصی از بالای یک پشت بام به سوی مردم شلیک میکنند.
#نوید_بهبودی در خیابان «عمارت» حوالی «میدان آزادی (سرقنات)» هدف گلوله سرکوبگران قرار میگیرد و در دمجان میسپارد.
از خانواده تعهدمیگیرند که نوید یا باید در مهویزان (روستای پدریاش) به خاک سپرده شود یا آنها خودشان او را دفن خواهند کرد. جنازهٔ نوید در پزشک قانونی کهریزک بود و همه جای بدنش را شکافته بودند.همچنین نیروهای امنیتی از پدر نوید بهبودی تعهد گرفتند که نباید به هیچ وجه دربارهٔ مرگ نوید شکایت کند، درغیر اینصورت جنازه به آنها تحویل داده نخواهد شد.
روز سهشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۸ خانوادهٔ بهبودی که اجازهٔ دفن فرزندشان را در شهر قدس نداشتند، پیکر نوید را با مشایعت مأموران و تحت تدابیر امنیتی به روستای مهویزان در نزدیکی شهر «گوراب زرمیخ» واقع در شمال غربی استان گیلان منتقل نمودند.
پیکر نوید بهبودی روز چهارشنبه ۲۹ آبان سال ۱۳۹۸ در قبرستان روستای مهویزان در حوالی شهر گوراب زرمیخ از توابع شهرستان صومعهسرا گیلان به خاک سپرده شد.
او متولد ۲۷شهریور ۱۳۵۷ بود.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
در مدرسهٔ تیزهوشان تحصیلات خود را سپری کرد و در رشتهٔ مهندسی مکانیک (ماشین آلات) با رتبهٔ ۷۰ در دانشگاه دولتی پذیرفته شده بود.
نوید همچنین به عنوان مدل حرفهای لباسهای مردانه شناخته شده بود و در اواخر زندگی، در نمایشگاه بینالمللی اصفهان در غرفه کتاب فعالیت میکرد.
نوید صبح روز شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ به منظور شرکت در مراسم عروسی دوستش و دیدار با خانواده، از محل کارش در اصفهان به شهر قدس بازگشته بود. او که قصد داشت روز دوشنبه ۲۷ آبان مجدداً به اصفهان برگردد در جریان اعتراضات سراسری #آبان_خونین_۹۸ بعد از ظهر روز یکشنبه ۲۶ آبان۱۳۹۸ به مغازهٔ یکی از دوستانش واقع در سرقنات شهر قدس میرود در آنجا به تظاهرات مردمی میپیوندد
نیروهای لباس شخصی از بالای یک پشت بام به سوی مردم شلیک میکنند.
#نوید_بهبودی در خیابان «عمارت» حوالی «میدان آزادی (سرقنات)» هدف گلوله سرکوبگران قرار میگیرد و در دمجان میسپارد.
از خانواده تعهدمیگیرند که نوید یا باید در مهویزان (روستای پدریاش) به خاک سپرده شود یا آنها خودشان او را دفن خواهند کرد. جنازهٔ نوید در پزشک قانونی کهریزک بود و همه جای بدنش را شکافته بودند.همچنین نیروهای امنیتی از پدر نوید بهبودی تعهد گرفتند که نباید به هیچ وجه دربارهٔ مرگ نوید شکایت کند، درغیر اینصورت جنازه به آنها تحویل داده نخواهد شد.
روز سهشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۸ خانوادهٔ بهبودی که اجازهٔ دفن فرزندشان را در شهر قدس نداشتند، پیکر نوید را با مشایعت مأموران و تحت تدابیر امنیتی به روستای مهویزان در نزدیکی شهر «گوراب زرمیخ» واقع در شمال غربی استان گیلان منتقل نمودند.
پیکر نوید بهبودی روز چهارشنبه ۲۹ آبان سال ۱۳۹۸ در قبرستان روستای مهویزان در حوالی شهر گوراب زرمیخ از توابع شهرستان صومعهسرا گیلان به خاک سپرده شد.
او متولد ۲۷شهریور ۱۳۵۷ بود.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤15🕊4🔥2🤯1🤬1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این لحظات دردناک و تکان دهنده ، آخرین دقایق زندگی و لحظات جان باختن #نادر_مختاری در بیمارستان شهدای هفت تیر شهر ری است، با آثار شکنجه و شکستگی در جمجمه .
نادر مختاری پس از اعتراضات #آبان_خونین_۹۸ مفقود شده بود، خانوادهاش پس از یک ماه وی را در حالی که در کما بوده است در بیمارستان شهدای شهر ری شناسایی و پیدا میکنند.
این زندانی سیاسی بهعلت ضربات باتوم در اعتراضات و وخامت اوضاع جسمی چند ماه در کما بود.
ماموران امنیتی باوجود وخامت حال این زندانی اصرار بر نگهداری وی در بازداشتگاه کهریزک داشتند که این امر منجر به وخیمتر شدن حال وی شده و در نهایت روز شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹ وی جان باخت.
#اردوگاه_مرگ_کهریزک #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
نادر مختاری پس از اعتراضات #آبان_خونین_۹۸ مفقود شده بود، خانوادهاش پس از یک ماه وی را در حالی که در کما بوده است در بیمارستان شهدای شهر ری شناسایی و پیدا میکنند.
این زندانی سیاسی بهعلت ضربات باتوم در اعتراضات و وخامت اوضاع جسمی چند ماه در کما بود.
ماموران امنیتی باوجود وخامت حال این زندانی اصرار بر نگهداری وی در بازداشتگاه کهریزک داشتند که این امر منجر به وخیمتر شدن حال وی شده و در نهایت روز شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹ وی جان باخت.
#اردوگاه_مرگ_کهریزک #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬21🔥2🕊2
#شناسایی_شد؛ از مظنونان اصلی قتل سارینا اسماعیل زاده؛ یکی از مخبرین و مزدوران سپاه ، خودش را البته سردار نیروی قدس به همه معرفی کرده ، که البته یک باتوم بدست بسیجی بیش نیست، از #آبان_خونین_۹۸ تا بحال در تمامی سرکوبها دست داشته
در شناسایی و شکنجه مبارزین نقش فعال داشته و الان هم به شدت قبل و بیشتر به کارهای آدم فروشی مزدوری و سرکوب و دزدی مشغول است.
یاسر نیکنام که البته نام شناسنامهای او «قدمعلی نیکنام» هست.
آدرس :
کرج جهانشهر کوچه سوگل پلاک ۱۲
او از مظنونین قتل #سارینا_اسماعیل_زاده است.
#شناسایی_مزدوران
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
در شناسایی و شکنجه مبارزین نقش فعال داشته و الان هم به شدت قبل و بیشتر به کارهای آدم فروشی مزدوری و سرکوب و دزدی مشغول است.
یاسر نیکنام که البته نام شناسنامهای او «قدمعلی نیکنام» هست.
آدرس :
کرج جهانشهر کوچه سوگل پلاک ۱۲
او از مظنونین قتل #سارینا_اسماعیل_زاده است.
#شناسایی_مزدوران
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬10🔥2
محمد حشمدار متولد ۳۰ شهریور ۱۳۶۵ در بهبهان است.
او متأهل بود و با همسر، مادر و برادر ۲۵ سالهاش «ضرغام» که سندروم داون دارد، در بهبهان زندگی میکرد و نانآورِ خانواده بود.
#محمد_حشمدار صبح شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ با قرار قبلی برای تعمیر میز تلویزیون یک مشتری از منزل خارج شد. خواهر او در این مورد گفتهاست: «ما نمیدانستیم شهر شلوغ شدهاست. بهنام، برادر بزرگترم تماس گرفت و گفت بهتر است بیرون نرویم. من ۱۱:۵۳ دقیقه قبل از ظهر به محمد زنگ زدم و گفتم برگرد خانه، در این شلوغی بلایی سرت میآید. گفت مغازهها اکثراً بستهاست، میخواستم وسایل بخرم نشد، برمیگردم، نگران نباشید. این آخرین صحبت من با محمد بود.»
او در راه بازگشت در خیابان غلامپور میبیند بانک ملی آتش گرفته و برای نجاتِ کارمند گرفتار در آتش، تلاش میکند و پس از نجات وی در میان معترضانی که در خیابان گود چهک، نزدیک جایی که به آن گود بقال گفته میشود، مقابل فروشگاه زنجیرهای افق کوروش تجمع کرده بودند، از ناحیهٔ گلو، مورد هدف تکتیراندازی از بالای مسجد بردی قرار گرفت.
در این هنگام یکی از آشناهایش که در آن نزدیکی بودهاست، پیکر او را بر روی موتورش میاندازد و به بیمارستان میبرد، پس از آن با همان موتور و لباسهای آغشته به خون به منزل محمد مراجعه کرده و حدود ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر، مادر محمد حشمدار را به بیمارستان میرساند.
در این زمان پیکر او به سردخانه منتقل شده بود.
شواهد بسیاری وجود دارد که یک پاسدار تعمدا ولر اساس خصومت قبلی اورا از بالای مسجد بردی بهبهان هدف قرار داده ، خانواده حشمدار به سازمان قضایی نیروهای مسلح، سپاه پاسداران و دفتر خامنهای شکایت میکنند ، یکسال بعد خواهر محمد حشمدار میگوید: «به موبایل مادرم زنگ زدند. گوشی را به من داد. گفتند از #دفتر_رهبری تماس میگیریم، شما شکایت کردید؟ گفتم بله. گفتند چهجوری بوده، چی بوده؟ گفتم برادرم آبان کشته شده. گفتند #کدام_آبان؟ گفتم #آبان_خونین_۹۸. گفتند خب پرونده شما دارد رسیدگی میشود...»
این کتمان و فراموشی دفتر خامنهای سرآغاز هشتگ #کدام_آبان شد.
درست در همین ساعات #فرزاد_انصاری_فر نیز در #بهبهان کشته شدهاند، روایت دیگری از کشته شدن شش تن در ظهر روز ۲۵ آبان حکایت میکند.
#علیه_فراموشی #آبان_پایان_ناپذیر_ایران
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
او متأهل بود و با همسر، مادر و برادر ۲۵ سالهاش «ضرغام» که سندروم داون دارد، در بهبهان زندگی میکرد و نانآورِ خانواده بود.
#محمد_حشمدار صبح شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ با قرار قبلی برای تعمیر میز تلویزیون یک مشتری از منزل خارج شد. خواهر او در این مورد گفتهاست: «ما نمیدانستیم شهر شلوغ شدهاست. بهنام، برادر بزرگترم تماس گرفت و گفت بهتر است بیرون نرویم. من ۱۱:۵۳ دقیقه قبل از ظهر به محمد زنگ زدم و گفتم برگرد خانه، در این شلوغی بلایی سرت میآید. گفت مغازهها اکثراً بستهاست، میخواستم وسایل بخرم نشد، برمیگردم، نگران نباشید. این آخرین صحبت من با محمد بود.»
او در راه بازگشت در خیابان غلامپور میبیند بانک ملی آتش گرفته و برای نجاتِ کارمند گرفتار در آتش، تلاش میکند و پس از نجات وی در میان معترضانی که در خیابان گود چهک، نزدیک جایی که به آن گود بقال گفته میشود، مقابل فروشگاه زنجیرهای افق کوروش تجمع کرده بودند، از ناحیهٔ گلو، مورد هدف تکتیراندازی از بالای مسجد بردی قرار گرفت.
در این هنگام یکی از آشناهایش که در آن نزدیکی بودهاست، پیکر او را بر روی موتورش میاندازد و به بیمارستان میبرد، پس از آن با همان موتور و لباسهای آغشته به خون به منزل محمد مراجعه کرده و حدود ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر، مادر محمد حشمدار را به بیمارستان میرساند.
در این زمان پیکر او به سردخانه منتقل شده بود.
شواهد بسیاری وجود دارد که یک پاسدار تعمدا ولر اساس خصومت قبلی اورا از بالای مسجد بردی بهبهان هدف قرار داده ، خانواده حشمدار به سازمان قضایی نیروهای مسلح، سپاه پاسداران و دفتر خامنهای شکایت میکنند ، یکسال بعد خواهر محمد حشمدار میگوید: «به موبایل مادرم زنگ زدند. گوشی را به من داد. گفتند از #دفتر_رهبری تماس میگیریم، شما شکایت کردید؟ گفتم بله. گفتند چهجوری بوده، چی بوده؟ گفتم برادرم آبان کشته شده. گفتند #کدام_آبان؟ گفتم #آبان_خونین_۹۸. گفتند خب پرونده شما دارد رسیدگی میشود...»
این کتمان و فراموشی دفتر خامنهای سرآغاز هشتگ #کدام_آبان شد.
درست در همین ساعات #فرزاد_انصاری_فر نیز در #بهبهان کشته شدهاند، روایت دیگری از کشته شدن شش تن در ظهر روز ۲۵ آبان حکایت میکند.
#علیه_فراموشی #آبان_پایان_ناپذیر_ایران
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤2🔥2
روانبخش امامی راد اولین کشته شده آبادان و استان خوزستان در #آبان_خونین_۹۸ است که کمتر نامی از او برده شده
#روانبخش_امامی_راد ، اهل #ایذه از #استان_خوزستان و ساکن #آبادان بود.
روانبخش متولد ۳۱ شهریور ۱۳۵۵ و در هنگام شهادت ۴۳ ساله و متاهل و دارای فرزند بود .
شب ۲۴ آبان ۱۳۹۸ (بامداد ۲۵ آبان) در اثر شلیک مزدوران و #وحوش_خامنه_ای با شلیک پنج گلوله از پشت به کمرش جان باخت.
او به روایتی پس از فرد کشته شده در سیرجان که متاسفانه اطلاعاتی از او در دست نیست دومین فرد کشته شده در آبان ۹۸ است.
عناصر حکومتی بشدت از انتشار خبر کشته شدن وی جلوگیری کردند و به خانواده اش فشار آوردند که اعلام کنند عامل کشته شدن روانبخش اغتشاشگران و... بوده اند.
از خانواده در قبال دریافت جنازه تعهد گرفتند که به هیچ و جه اطلاع رسانی نکنند.
پیکر روانبخش قهرمان در قبرستان ایذه و در مراسمی کاملا امنیتی به خاک سپرده شد.
#علیه_فراموشی #آبان_پایان_ناپذیر_ایران
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#روانبخش_امامی_راد ، اهل #ایذه از #استان_خوزستان و ساکن #آبادان بود.
روانبخش متولد ۳۱ شهریور ۱۳۵۵ و در هنگام شهادت ۴۳ ساله و متاهل و دارای فرزند بود .
شب ۲۴ آبان ۱۳۹۸ (بامداد ۲۵ آبان) در اثر شلیک مزدوران و #وحوش_خامنه_ای با شلیک پنج گلوله از پشت به کمرش جان باخت.
او به روایتی پس از فرد کشته شده در سیرجان که متاسفانه اطلاعاتی از او در دست نیست دومین فرد کشته شده در آبان ۹۸ است.
عناصر حکومتی بشدت از انتشار خبر کشته شدن وی جلوگیری کردند و به خانواده اش فشار آوردند که اعلام کنند عامل کشته شدن روانبخش اغتشاشگران و... بوده اند.
از خانواده در قبال دریافت جنازه تعهد گرفتند که به هیچ و جه اطلاع رسانی نکنند.
پیکر روانبخش قهرمان در قبرستان ایذه و در مراسمی کاملا امنیتی به خاک سپرده شد.
#علیه_فراموشی #آبان_پایان_ناپذیر_ایران
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤5🔥2
ایران بریفینگ
نامش #امیررضا_عبدالهی بود، داستان خاصی در زندگیاش نیست چون فقط ۱۳ سال بیشتر نداشت. سال ۱۳۸۵ در #پارس_آبادمغان به دنیا آمد و به همراه خانواده و پدرش که کارگر گچکار ساختمان بود در سال ۱۳۹۳ به #اسلامشهر مهاجرت کردند. ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در دومین روز از اعتراضات مردمی…
یکی از دهها کودک جان باخته و گمنام در #آبان_خونین_۹۸ ، امیررضا عبدالهی، است.
کودک ۱۳ سالهای که #خامنهای_کودک_کش در ۲۵ آبان ۹۸ در اسلامشهر او را به قتل رساند.
او اولین کودک کشته شده در آبان ۱۳۹۸ است.
خانواده امیر رضا ساکن نصیرآباد هستند.
امیررضا ۷ مهر ۱۳۸۵، در پارسآباد مغان متولد شد. او به همراه خانواده و پدرش که کارگر گچکار ساختمان بود در سال ۱۳۹۳ به اسلامشهر مهاجرت کرد.
امیررضا در ۲۵ آبان ۱۳۹۸، در دومین روز از اعتراضات مردمی به افزایش قیمت بنزین، پس از تعطیلی مدرسهاش در شهرک جانبازان #اسلامشهر هدف تیراندازی مأموران امنیتی قرار گرفت و جانباخت.
امیررضا با وجود سن کم، هنوز چیزی از زندگی ندیده و به هیچیک از آرزوهایش نرسیده بود، اما او باور داشت که ظلم پایدار نمیماند.
او یکی از با استعدادترین و آگاه ترین دانش آموزان اسلامشهر بود که پیش از این بخاطر نوشتن مطالب انتقادی در روزنامه دیواری در مدرسه درباره ظلمهای جمهوری اسلامی برای یک هفته از مدرسه اخراج شده بود .
پیکر امیررضا عبداللهی پس از ۳ روز، در ۲۸ آبان ۱۳۹۸ به خانواده تحویل داده شد و در پارسآباد مغان به خاک سپرده شد.
در گزارشهای متعددی که در رسانهها درباره وی منتشر شده نوشته شده است او هدف تیراندازی بی هدف نیروی انتظامی قرار گرفته در حالی که او بر اثر دو تیر کلاش به گلو و سرش به قتل رسیده که به نظر میرسد تک تیراندازان با دقت او را به قتل رساندهاند.
#امیررضا_عبداللهی از مظلومان #آبان_پایان_ناپذیر_اسلامشهر است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
کودک ۱۳ سالهای که #خامنهای_کودک_کش در ۲۵ آبان ۹۸ در اسلامشهر او را به قتل رساند.
او اولین کودک کشته شده در آبان ۱۳۹۸ است.
خانواده امیر رضا ساکن نصیرآباد هستند.
امیررضا ۷ مهر ۱۳۸۵، در پارسآباد مغان متولد شد. او به همراه خانواده و پدرش که کارگر گچکار ساختمان بود در سال ۱۳۹۳ به اسلامشهر مهاجرت کرد.
امیررضا در ۲۵ آبان ۱۳۹۸، در دومین روز از اعتراضات مردمی به افزایش قیمت بنزین، پس از تعطیلی مدرسهاش در شهرک جانبازان #اسلامشهر هدف تیراندازی مأموران امنیتی قرار گرفت و جانباخت.
امیررضا با وجود سن کم، هنوز چیزی از زندگی ندیده و به هیچیک از آرزوهایش نرسیده بود، اما او باور داشت که ظلم پایدار نمیماند.
او یکی از با استعدادترین و آگاه ترین دانش آموزان اسلامشهر بود که پیش از این بخاطر نوشتن مطالب انتقادی در روزنامه دیواری در مدرسه درباره ظلمهای جمهوری اسلامی برای یک هفته از مدرسه اخراج شده بود .
پیکر امیررضا عبداللهی پس از ۳ روز، در ۲۸ آبان ۱۳۹۸ به خانواده تحویل داده شد و در پارسآباد مغان به خاک سپرده شد.
در گزارشهای متعددی که در رسانهها درباره وی منتشر شده نوشته شده است او هدف تیراندازی بی هدف نیروی انتظامی قرار گرفته در حالی که او بر اثر دو تیر کلاش به گلو و سرش به قتل رسیده که به نظر میرسد تک تیراندازان با دقت او را به قتل رساندهاند.
#امیررضا_عبداللهی از مظلومان #آبان_پایان_ناپذیر_اسلامشهر است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤22🤬4🕊3🔥2
حسین کشاورز افشار از جوانان قلعه حسن خان و متولد ۱۲ مهر ۱۳۷۱ است که در #آبان_خونین_۹۸ توسط حکومت جمهوری اسلامی در حالی به قتل رسید که سه روز پس از مراسم عروسیاش بود.
خانوادهاش یک ماه دنبال او گشتند و۲۹ آذر جسد جوان ۲۷ ساله خود را تحویل گرفتند و به خاک سپردند.
برادرش، «علی» که دو سال از او بزرگتر بود، داغ او را تاب نیاورد و یکسال پس از مرگ علی، خودش را حلقآویز کرد.
تمام عمر «حسین کشاورز افشار» ۲۷ بهار شد. صبح روز بیست و سوم آبان ۱۳۹۸، یعنی درست سه روز قبل از کشته شدنش با تیر غیب، مراسم عقد و عروسی او برگزار شد.
اهالی محل و خانواده افشار از دور و نزدیک آمده بودند و علی، برادر حسین که دو سال از او بزرگتر بود، بیش از همه برای تدارک مراسم در تکاپو بود. به نظر میرسید بعد از مدتها، شادی و پایکوبی به کوچه آنها هم رسیده است اما کسی نمیتوانست پیشبینی کند که سه روز بعد، حسین با شلیک ماموران امنیتی کشته میشود و یک سال بعد، علی که از کودکی یار و همدم برادرش بود، با اندوهی که نتوانست تحمل کند، خود را حلقآویز خواهد کرد.
غروب روز ۲۶ آبان، حسین به همسرش تلفن میزند و میگوید کارش تمام شده و بین راه است و آماده باشد تا برای شام به خانه والدینش بروند.
محل کار حسین، یک شرکت خصوصی متعلق به پسرعمهاش در خیابان «چمن» بود. از آنجا تا خانه آنها راه دوری نبود و حسین با دوستانش راهی خانه شدند. نزدیک میدان «قدس»، سر خیابان «عمارت»، به اوج شلوغی و تجمع رسیدند و حسین همراهانش را گم کرد.
«بعد از آن که حسین مابین شلوغی، دوستانش را گم میکند و طبق قراری که با زنش داشت، دنبال او نمیرود، خانوادهاش به تکاپو میافتند. تصور اولیه آنها این بود که لابد بازداشت شده است.
از فردای همان روز، تمام خانواده و بستگان دور و نزدیک بسیج میشوند تا ردی از حسین پیدا کنند. ادارهها، بیمارستانها و... را میگردند.
از آن جایی که تصور اولیه، احتمال بازداشت حسین بود، بعد از آن شب، خانواده کشاورز افشار خواب درست به چشمشان نیامد و دسته جمعی دنبال محل نگهداری او بودند. تصورشان این بود که بازداشت شده و لابد گوشه یک بازداشتگاه است و به زودی آزاد میشود.
همان شب چند آمبولانس هم همان حوالی خیابان عمارت ایستاده بود. خواهران حسین عکس او را به رانندههای آمبولانسهای عبوری نشان داده و قسمشان میدادند که اگر خبری از برادرشان دارند، بگویند. اما هیچ کس کمترین اطلاعاتی نداده است: «میگفتند برگردید خانه. راننده میگفت از ما نپرسید خانم، ما اجازه نداریم هیچ بگوییم.»
حسین کارتش را گم کرده بود و صبح همان روز بیست و ششم رفته بود بانک و کارت جدید گرفته بود. رمز کارت را هم برای این که فراموشش نشود، روی یک تکه کاغذ چسبانده بود روی کارت. به نظر میرسد وقتی گلوله خورده و بدن بیجانش روی زمین افتاده بوده، یک نفر کیف و وسایلش را دزدیده و داشته حسابش را خالی میکرده است.»
حسین افشار یک خالکوبی کوچک بالای سینهاش داشت. بعد از مراجعه دوم و دیدن کالبد یک فرد گمنام در سردخانه کهریزک، سرانجام او را با این خالکوبی شناخته بودند.
روز ۲۹ آذر پیکر او را تحویل خانوادهاش میدهند و در روستای «قلعه حسینیه» زنجان به خاک سپرده میشود.
حسین آخرین فرزند خانواده و کمک حال خواهر و برادرها بود و رابطه نزدیکی با علی، برادر دیگرش داشت.
به گفته این منبع آگاه، خانواده حسین شکایت هم کرده بودند اما مثل شکایت سایر خانوادههای آبان، به جایی نرسید: «به خانواده حسین گفتند دوربینهای آن دور و بر به علت قطعی برق کاملا قطع بودهاند و هیچ ثبت نشده است، به همین دلیل هم نمیتوانند قاتلش را شناسایی کنند.
در جریان مراسم ختم او، نیروهای امنیتی هم لابهلای مردم حضور داشتند بعد از چهلم هم یک سری مسوولان رده بالای سپاه و بسیج به خانه آنها رفتند و گفتند اشتباه شده و فقط یک اتفاق بوده است.
غالب اعضای فامیل هم آنجا بودند. همان جا پدر حسین جواب داد چرا این اتفاقها همیشه برای طبقه بیکس و کار جامعه میافتد؟ چرا یک بار برای بچههای خودتان و برای خودتان نمیافتد؟ چرا هرچه کشتید، کارگر و فروشنده و دانشآموز بود؟
این آخرین تماس مسوولان بود و دیگر نه حالی پرسیدند و نه خبری گرفتند. البته اگر کسی در شبکههای اجتماعی عکسی بازنشر کند یا جملهای بنویسد، بلافاصله تلفن میزنند که ننویسید. آنها میخواهند بدانند چرا مثلا یک برادر حق ندارد عکس برادر جوان مردهاش را در شبکههای اجتماعی بازنشر کند.»
#عليه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
خانوادهاش یک ماه دنبال او گشتند و۲۹ آذر جسد جوان ۲۷ ساله خود را تحویل گرفتند و به خاک سپردند.
برادرش، «علی» که دو سال از او بزرگتر بود، داغ او را تاب نیاورد و یکسال پس از مرگ علی، خودش را حلقآویز کرد.
تمام عمر «حسین کشاورز افشار» ۲۷ بهار شد. صبح روز بیست و سوم آبان ۱۳۹۸، یعنی درست سه روز قبل از کشته شدنش با تیر غیب، مراسم عقد و عروسی او برگزار شد.
اهالی محل و خانواده افشار از دور و نزدیک آمده بودند و علی، برادر حسین که دو سال از او بزرگتر بود، بیش از همه برای تدارک مراسم در تکاپو بود. به نظر میرسید بعد از مدتها، شادی و پایکوبی به کوچه آنها هم رسیده است اما کسی نمیتوانست پیشبینی کند که سه روز بعد، حسین با شلیک ماموران امنیتی کشته میشود و یک سال بعد، علی که از کودکی یار و همدم برادرش بود، با اندوهی که نتوانست تحمل کند، خود را حلقآویز خواهد کرد.
غروب روز ۲۶ آبان، حسین به همسرش تلفن میزند و میگوید کارش تمام شده و بین راه است و آماده باشد تا برای شام به خانه والدینش بروند.
محل کار حسین، یک شرکت خصوصی متعلق به پسرعمهاش در خیابان «چمن» بود. از آنجا تا خانه آنها راه دوری نبود و حسین با دوستانش راهی خانه شدند. نزدیک میدان «قدس»، سر خیابان «عمارت»، به اوج شلوغی و تجمع رسیدند و حسین همراهانش را گم کرد.
«بعد از آن که حسین مابین شلوغی، دوستانش را گم میکند و طبق قراری که با زنش داشت، دنبال او نمیرود، خانوادهاش به تکاپو میافتند. تصور اولیه آنها این بود که لابد بازداشت شده است.
از فردای همان روز، تمام خانواده و بستگان دور و نزدیک بسیج میشوند تا ردی از حسین پیدا کنند. ادارهها، بیمارستانها و... را میگردند.
از آن جایی که تصور اولیه، احتمال بازداشت حسین بود، بعد از آن شب، خانواده کشاورز افشار خواب درست به چشمشان نیامد و دسته جمعی دنبال محل نگهداری او بودند. تصورشان این بود که بازداشت شده و لابد گوشه یک بازداشتگاه است و به زودی آزاد میشود.
همان شب چند آمبولانس هم همان حوالی خیابان عمارت ایستاده بود. خواهران حسین عکس او را به رانندههای آمبولانسهای عبوری نشان داده و قسمشان میدادند که اگر خبری از برادرشان دارند، بگویند. اما هیچ کس کمترین اطلاعاتی نداده است: «میگفتند برگردید خانه. راننده میگفت از ما نپرسید خانم، ما اجازه نداریم هیچ بگوییم.»
حسین کارتش را گم کرده بود و صبح همان روز بیست و ششم رفته بود بانک و کارت جدید گرفته بود. رمز کارت را هم برای این که فراموشش نشود، روی یک تکه کاغذ چسبانده بود روی کارت. به نظر میرسد وقتی گلوله خورده و بدن بیجانش روی زمین افتاده بوده، یک نفر کیف و وسایلش را دزدیده و داشته حسابش را خالی میکرده است.»
حسین افشار یک خالکوبی کوچک بالای سینهاش داشت. بعد از مراجعه دوم و دیدن کالبد یک فرد گمنام در سردخانه کهریزک، سرانجام او را با این خالکوبی شناخته بودند.
روز ۲۹ آذر پیکر او را تحویل خانوادهاش میدهند و در روستای «قلعه حسینیه» زنجان به خاک سپرده میشود.
حسین آخرین فرزند خانواده و کمک حال خواهر و برادرها بود و رابطه نزدیکی با علی، برادر دیگرش داشت.
به گفته این منبع آگاه، خانواده حسین شکایت هم کرده بودند اما مثل شکایت سایر خانوادههای آبان، به جایی نرسید: «به خانواده حسین گفتند دوربینهای آن دور و بر به علت قطعی برق کاملا قطع بودهاند و هیچ ثبت نشده است، به همین دلیل هم نمیتوانند قاتلش را شناسایی کنند.
در جریان مراسم ختم او، نیروهای امنیتی هم لابهلای مردم حضور داشتند بعد از چهلم هم یک سری مسوولان رده بالای سپاه و بسیج به خانه آنها رفتند و گفتند اشتباه شده و فقط یک اتفاق بوده است.
غالب اعضای فامیل هم آنجا بودند. همان جا پدر حسین جواب داد چرا این اتفاقها همیشه برای طبقه بیکس و کار جامعه میافتد؟ چرا یک بار برای بچههای خودتان و برای خودتان نمیافتد؟ چرا هرچه کشتید، کارگر و فروشنده و دانشآموز بود؟
این آخرین تماس مسوولان بود و دیگر نه حالی پرسیدند و نه خبری گرفتند. البته اگر کسی در شبکههای اجتماعی عکسی بازنشر کند یا جملهای بنویسد، بلافاصله تلفن میزنند که ننویسید. آنها میخواهند بدانند چرا مثلا یک برادر حق ندارد عکس برادر جوان مردهاش را در شبکههای اجتماعی بازنشر کند.»
#عليه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤16🤬5🔥2👍1🕊1
حسین کشاورز افشار تازه داماد بود، تنها سه روز بعد از جشن عروسیاش، ۲۶ #آبان۹۸ به مدت یک ماه ناپدید شد.
خانوادهاش در حالی که در بیخبری مطلق از او به سر میبردند، سرانجام در تاریخ ۲۶ آذر ۹۸ با مراجعه به سردخانه کهریزک حسین ۲۷ساله را در حالی که به قلبش گلوله خورده بود یافتند.
از خانواده تعهد گرفتند که درباره مرگ #حسین_کشاورز_افشار چیزی نگویند و پس از اخذ ۳۰ میلیون تومان پیکر او را تحویل دادند، خانواده حسین اما یکسال بعد سکوت را شکستند و شهادت وی را در #آبان_خونین_۹۸ برملا کردند.
#آبان_ادامه_دارد
#مردم_را_میکشند_زبانشان_هم_دراز_است
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
خانوادهاش در حالی که در بیخبری مطلق از او به سر میبردند، سرانجام در تاریخ ۲۶ آذر ۹۸ با مراجعه به سردخانه کهریزک حسین ۲۷ساله را در حالی که به قلبش گلوله خورده بود یافتند.
از خانواده تعهد گرفتند که درباره مرگ #حسین_کشاورز_افشار چیزی نگویند و پس از اخذ ۳۰ میلیون تومان پیکر او را تحویل دادند، خانواده حسین اما یکسال بعد سکوت را شکستند و شهادت وی را در #آبان_خونین_۹۸ برملا کردند.
#آبان_ادامه_دارد
#مردم_را_میکشند_زبانشان_هم_دراز_است
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🕊10👍3🔥2🤬1
سالمرگ آتیلا پسیانی است ، او ۱۴ مهر ۱۴۰۲ در فرانسه پس از تحمل یک دوره بیماری از دنیا رفت.
#آتیلا_پسیانی از جمله هنرمندانی بود که با وجود اینکه بسیاری از هنرمندان #جشنواره_حکومتی_فجر را در سال ۱۳۹۸ به دلیل #آبان_خونین_۹۸ تحریم کرده بودند، در جشنواره حضور پیدا کرد و از خضورش هم دفاع کرد.
پسیانی در بسیاری از فیلمهای سینمایی و یا سریالهای تلویزیونی تبلیغی حکومتی نقش آفرینی کرده بود.
خاکستر سبز ،سیانور،زندگی خصوصی،از جمله این فیلمها وهمچنین آسمان من و آراممیگیریم از سریالهای تولیدات گروه تلویزیونی سپاه پاسداران است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#آتیلا_پسیانی از جمله هنرمندانی بود که با وجود اینکه بسیاری از هنرمندان #جشنواره_حکومتی_فجر را در سال ۱۳۹۸ به دلیل #آبان_خونین_۹۸ تحریم کرده بودند، در جشنواره حضور پیدا کرد و از خضورش هم دفاع کرد.
پسیانی در بسیاری از فیلمهای سینمایی و یا سریالهای تلویزیونی تبلیغی حکومتی نقش آفرینی کرده بود.
خاکستر سبز ،سیانور،زندگی خصوصی،از جمله این فیلمها وهمچنین آسمان من و آراممیگیریم از سریالهای تولیدات گروه تلویزیونی سپاه پاسداران است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤔10👍4❤3🔥1
ساسان عیدیوندی و #امیرحسین_دادوند هر دو ۱۷ ساله، دو دوست و همکلاسی بودند، و هر دو توسط تک تیراندازهای خامنهای در #آبان_خونین_۹۸ در اصفهان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و کشته شدند.
خانواده #ساسان_عیدی_وندی وقتی از پزشکی قانونی درخواست پیکر فرزندشان را میکنند از آنها نامه دادگستری و یا اداره اطلاعات را میخواهند، در مراجعه به دادگستری به آنها میگویند باید ۶۰ ميليون تومان برای پول تیرهایی که بر بدن فرزندشان نشسته بدهند!
خانواده توانایی پرداخت این پول را نداشتند مستأصل به دفتر امام جمعه اصفهان مراجعه میکنند امام جمعه در ازای نامهای که از حکومت شکایتی نداریم مقدمات دفن وی را ترتیب میدهد.
حکومت اما هرگز جسد را به آنها تحویل نمیدهد و میگویند خودمان میآوریم شبانه و بی سرو صدا دفن میکنیم.
او را در قبرستانی دورافتاده دفن میکنند و اطلاع می دهند.
جمهوری اسلامی حتی در حد تحویل دادن جنازه به خانوادهها هم رضایت نداد!
اما امیر حسین، اونیز با شلیک مستقیم به ناحیه سر و شکم توسط تک تیراندازان کشته شد، امیرحسین قهرمان کیک بوکسینگ بود.
خواهرش میگوید: «آن روز با کمرزخمی اومد خونه، صورتش رو تودستام گرفتم، گفتم امیرحسین چکارکردی؟
گفت: آجی چیزیم نیست خوبم،باورم شد، ولی صورتش سرد سرد بود…هر روز دستامو نگاه میکنم نقش صورتش تو دستامه…بزرگ مرد کوچکم کی اینقد بزرگ شدی؟».
بیست ششم آبان بود که با اس ام اس ساسان که :«خیابان شلوغه زود بیا بریم اعتراض»کاپشنش رو میپوشه و میره، خواهرش میخواد مانع بشه، ولی او اطمینان میده و میره.
نرسیده به مدرسه طالقانی خیلی شلوغ شده بود. جلوتر نتونسته بود بره. همراه ساسان در وسط جمعیت بودن که شلیک شروع میشه. ساسانبر زمین میافتد درحالیکه برای نجات دوستش خم میشه که او رو بلند کنه به کمرش شلیک میشه.
ساسان در دم کشته میشه اما امیر حسین را دوستانش با موتور به خانه میارن. از شدت خونریزی نمیتونسته روی پاهاش بایسته. درد همه وجودش را گرفته بود. اما به مادرش میگوید چیزی نیست.
از شدت خون ریزی در خانه بیهوش میشه و خانواده به بیمارستان که میرسانندش اول بستریاش نمیکنند اما دقایقی بعد در اورژانس جان میبازد، طبق معمول پیکر را میدزدند و بالاخره درقبال دریافت ۶۰ میلیون پیکر را به خانواده تحویل میدن و در باغ رضوان اصفهان به خاک سپرده میشه.
امیر حسین و ساسان هر دو اولین کشته شدههای #نجف_آباد_اصفهان در آبان ۹۸ هستند.
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
خانواده #ساسان_عیدی_وندی وقتی از پزشکی قانونی درخواست پیکر فرزندشان را میکنند از آنها نامه دادگستری و یا اداره اطلاعات را میخواهند، در مراجعه به دادگستری به آنها میگویند باید ۶۰ ميليون تومان برای پول تیرهایی که بر بدن فرزندشان نشسته بدهند!
خانواده توانایی پرداخت این پول را نداشتند مستأصل به دفتر امام جمعه اصفهان مراجعه میکنند امام جمعه در ازای نامهای که از حکومت شکایتی نداریم مقدمات دفن وی را ترتیب میدهد.
حکومت اما هرگز جسد را به آنها تحویل نمیدهد و میگویند خودمان میآوریم شبانه و بی سرو صدا دفن میکنیم.
او را در قبرستانی دورافتاده دفن میکنند و اطلاع می دهند.
جمهوری اسلامی حتی در حد تحویل دادن جنازه به خانوادهها هم رضایت نداد!
اما امیر حسین، اونیز با شلیک مستقیم به ناحیه سر و شکم توسط تک تیراندازان کشته شد، امیرحسین قهرمان کیک بوکسینگ بود.
خواهرش میگوید: «آن روز با کمرزخمی اومد خونه، صورتش رو تودستام گرفتم، گفتم امیرحسین چکارکردی؟
گفت: آجی چیزیم نیست خوبم،باورم شد، ولی صورتش سرد سرد بود…هر روز دستامو نگاه میکنم نقش صورتش تو دستامه…بزرگ مرد کوچکم کی اینقد بزرگ شدی؟».
بیست ششم آبان بود که با اس ام اس ساسان که :«خیابان شلوغه زود بیا بریم اعتراض»کاپشنش رو میپوشه و میره، خواهرش میخواد مانع بشه، ولی او اطمینان میده و میره.
نرسیده به مدرسه طالقانی خیلی شلوغ شده بود. جلوتر نتونسته بود بره. همراه ساسان در وسط جمعیت بودن که شلیک شروع میشه. ساسانبر زمین میافتد درحالیکه برای نجات دوستش خم میشه که او رو بلند کنه به کمرش شلیک میشه.
ساسان در دم کشته میشه اما امیر حسین را دوستانش با موتور به خانه میارن. از شدت خونریزی نمیتونسته روی پاهاش بایسته. درد همه وجودش را گرفته بود. اما به مادرش میگوید چیزی نیست.
از شدت خون ریزی در خانه بیهوش میشه و خانواده به بیمارستان که میرسانندش اول بستریاش نمیکنند اما دقایقی بعد در اورژانس جان میبازد، طبق معمول پیکر را میدزدند و بالاخره درقبال دریافت ۶۰ میلیون پیکر را به خانواده تحویل میدن و در باغ رضوان اصفهان به خاک سپرده میشه.
امیر حسین و ساسان هر دو اولین کشته شدههای #نجف_آباد_اصفهان در آبان ۹۸ هستند.
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤13🔥2🕊1
چهرهای معصوم و خندان که جمهوری اسلامی کودک کش با ضربات مکرر باتوم آن را خونین و غمگین و خاموش کرد…
نوجوانی که در #آبان_خونین_۹۸ به دلیل ضرب و شتم شدید و ضربات مکرر شوکر و باتون به گردن و جمجمهاش بهدست اشرار جمهوری اسلامی پر پر شد.
#محسن_محمد_پور نوجوان ۱۷ سالهای که اگر بود امروز ۲۱ ساله میشد و بر اساس گزارش عفو بینالملل، در اعتراضات سراسری آبان ۹۸ بهدست نیروهای انتظامی و امنیتی رژیم شیطانی کشته شد.
جمهوری اسلامی در حالی جمجمه محسن محمدپور را زیر ضربات باتون و شوکر له کرد که او «رخت محرم» بهتن داشت. محرمی که خمینی میگفت: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»...!
پیام حکومت این است که: مهم نیست شما مذهبی هستید یا نه. شیعه هستید یا سنی، مسیحی، یهودی یا زرتشتی و... وقتی باوری غیر از آنچه جمهوری شیطانی میخواهد داشته باشید؛ محکوم به مرگ خواهید شد.
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
نوجوانی که در #آبان_خونین_۹۸ به دلیل ضرب و شتم شدید و ضربات مکرر شوکر و باتون به گردن و جمجمهاش بهدست اشرار جمهوری اسلامی پر پر شد.
#محسن_محمد_پور نوجوان ۱۷ سالهای که اگر بود امروز ۲۱ ساله میشد و بر اساس گزارش عفو بینالملل، در اعتراضات سراسری آبان ۹۸ بهدست نیروهای انتظامی و امنیتی رژیم شیطانی کشته شد.
جمهوری اسلامی در حالی جمجمه محسن محمدپور را زیر ضربات باتون و شوکر له کرد که او «رخت محرم» بهتن داشت. محرمی که خمینی میگفت: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»...!
پیام حکومت این است که: مهم نیست شما مذهبی هستید یا نه. شیعه هستید یا سنی، مسیحی، یهودی یا زرتشتی و... وقتی باوری غیر از آنچه جمهوری شیطانی میخواهد داشته باشید؛ محکوم به مرگ خواهید شد.
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤13👍2🔥2🕊2
نیکتا اسفندانی ۱۴ ساله بود که کشته شد ، او متولد ۲۲ اردیبهشت ۸۴ است.
به موسیقی بسیار علاقه داشت و مشغول آموختن نوازندگی گیتار بود. وی همچنین عضو یک گروه تئاتر بود و قصد داشت این رشته را ادامه دهد.
نیکتا میتوانست امروز گیتار بزند و سرود بخواند و باز هم به این ظلم بیحد اعتراض کند، اما تقدیر خواسته بود نامش از اولین جاوید نامان #آبان_خونین_۹۸ شود؛
#نیکتا_اسفندانی سرشار از شوق زندگی و امید. عضو یک گروه تئاتر و علاقهمند به نواختن گیتار.
قرار بود روزی بر صحنهای برای مردم سرزمینش تئاتری اجرا کند یا با نواختن موسیقی، پیامآور صلح و شادی باشد. اما روز ۲۵ آبان ۹۸ در خیابان ستارخان تهران در حالی که به گواه دوستانش بر بالای یک باجه تلفن فریاد میزد «مرگ بر خامنهای» با اصابت چهار گلوله (یک گلوله به سینه چپ، یک گلوله به گردن، یک گلوله به سمت چپ صورت و یک گلوله به ریه) بر زمین میافتد، یک شاهد عینی اعلام کرده نیکتا در همان لحظه جان سپرد.
خبر کشتهشدن نیکتا بهسرعت در فضای مجازی چرخید و گواه روشنی بر سبعیت حکومتی شد که از کشتن کودکان نیز پرهیز ندارد.
به روال همیشگی مزدوران خامنهای بلافاصله سراغ سناریو قدیمی خود رفتند، در ابتدا منکر وجود فرد و کشته شدهای به نام نیکتا اسفندانی رفتند، چند روز بعد با عقب نشینی از ادعای خود دوربین صداوسیمای حکومتی به خانه نیکتا رفت وخانوادهاش اعلام کردند نیکتا بر اثر مسمومیت غذایی در بیمارستان جان سپرده است.
دو سال بعد خانواده نیکتا گواهی فوت پزشکی قانونی دخترشان را منتشر کردند که در آن نوشته شده بود: علت فوت اصابت چهار جسم نوک تیز نظامی به سینه چپ، گردن، به سمت چپ صورت و ریه…
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
به موسیقی بسیار علاقه داشت و مشغول آموختن نوازندگی گیتار بود. وی همچنین عضو یک گروه تئاتر بود و قصد داشت این رشته را ادامه دهد.
نیکتا میتوانست امروز گیتار بزند و سرود بخواند و باز هم به این ظلم بیحد اعتراض کند، اما تقدیر خواسته بود نامش از اولین جاوید نامان #آبان_خونین_۹۸ شود؛
#نیکتا_اسفندانی سرشار از شوق زندگی و امید. عضو یک گروه تئاتر و علاقهمند به نواختن گیتار.
قرار بود روزی بر صحنهای برای مردم سرزمینش تئاتری اجرا کند یا با نواختن موسیقی، پیامآور صلح و شادی باشد. اما روز ۲۵ آبان ۹۸ در خیابان ستارخان تهران در حالی که به گواه دوستانش بر بالای یک باجه تلفن فریاد میزد «مرگ بر خامنهای» با اصابت چهار گلوله (یک گلوله به سینه چپ، یک گلوله به گردن، یک گلوله به سمت چپ صورت و یک گلوله به ریه) بر زمین میافتد، یک شاهد عینی اعلام کرده نیکتا در همان لحظه جان سپرد.
خبر کشتهشدن نیکتا بهسرعت در فضای مجازی چرخید و گواه روشنی بر سبعیت حکومتی شد که از کشتن کودکان نیز پرهیز ندارد.
به روال همیشگی مزدوران خامنهای بلافاصله سراغ سناریو قدیمی خود رفتند، در ابتدا منکر وجود فرد و کشته شدهای به نام نیکتا اسفندانی رفتند، چند روز بعد با عقب نشینی از ادعای خود دوربین صداوسیمای حکومتی به خانه نیکتا رفت وخانوادهاش اعلام کردند نیکتا بر اثر مسمومیت غذایی در بیمارستان جان سپرده است.
دو سال بعد خانواده نیکتا گواهی فوت پزشکی قانونی دخترشان را منتشر کردند که در آن نوشته شده بود: علت فوت اصابت چهار جسم نوک تیز نظامی به سینه چپ، گردن، به سمت چپ صورت و ریه…
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤9🔥2🤬2
یکی از دهها کودک جان باخته و گمنام در #آبان_خونین_۹۸ ، #امیررضا_عبدالهی، است.
کودک ۱۳ سالهای که #جمهوری_کودک_کش_خامنهای در ۲۵ آبان ۹۸ در اسلامشهر او را به شهادت رساند.
خانواده امیر رضا ساکن #نصیرآباد هستند.
امیررضا در سال ۱۳۸۵، در پارسآباد مغان متولد شد. او به همراه خانواده و پدرش که کارگر گچکار ساختمان بود در سال ۱۳۹۳ به اسلامشهر مهاجرت کرد.
امیررضا در ۲۵ آبان ۱۳۹۸، در دومین روز از اعتراضات مردمی به افزایش قیمت بنزین، پس از تعطیلی مدرسهاش در #شهرک_جانبازان #اسلامشهر هدف تیراندازی مأموران امنیتی قرار گرفت و جانباخت.
امیررضا با وجود سن کم، هنوز چیزی از زندگی ندیده و به هیچیک از آرزوهایش نرسیده بود، اما او باور داشت که ظلم پایدار نمیماند.
او یکی از با استعدادترین و آگاه ترین دانش آموزان اسلامشهر بود که پیش از این بخاطر نوشتن مطالب انتقادی در روزنامه دیواری در مدرسه درباره ظلمهای جمهوری اسلامی برای یک هفته از مدرسه اخراج شده بود .
پیکر امیررضا عبداللهی پس از ۳ روز، در ۲۸ آبان ۱۳۹۸ به خانواده تحویل داده شد و در پارسآباد مغان به خاک سپرده شد.
در گزارشهای متعددی که در رسانهها درباره وی منتشر شده نوشته شده است او هدف تیراندازی بی هدف نیروی انتظامی قرار گرفته در حالی که او بر اثر دو تیر کلاش به گلو و سرش به قتل رسیده که به نظر میرسد تک تیراندازان با دقت او را به قتل رساندهاند.
#امیررضا_عبداللهی از مظلومان #آبان_پایان_ناپذیر_اسلامشهر است.
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
کودک ۱۳ سالهای که #جمهوری_کودک_کش_خامنهای در ۲۵ آبان ۹۸ در اسلامشهر او را به شهادت رساند.
خانواده امیر رضا ساکن #نصیرآباد هستند.
امیررضا در سال ۱۳۸۵، در پارسآباد مغان متولد شد. او به همراه خانواده و پدرش که کارگر گچکار ساختمان بود در سال ۱۳۹۳ به اسلامشهر مهاجرت کرد.
امیررضا در ۲۵ آبان ۱۳۹۸، در دومین روز از اعتراضات مردمی به افزایش قیمت بنزین، پس از تعطیلی مدرسهاش در #شهرک_جانبازان #اسلامشهر هدف تیراندازی مأموران امنیتی قرار گرفت و جانباخت.
امیررضا با وجود سن کم، هنوز چیزی از زندگی ندیده و به هیچیک از آرزوهایش نرسیده بود، اما او باور داشت که ظلم پایدار نمیماند.
او یکی از با استعدادترین و آگاه ترین دانش آموزان اسلامشهر بود که پیش از این بخاطر نوشتن مطالب انتقادی در روزنامه دیواری در مدرسه درباره ظلمهای جمهوری اسلامی برای یک هفته از مدرسه اخراج شده بود .
پیکر امیررضا عبداللهی پس از ۳ روز، در ۲۸ آبان ۱۳۹۸ به خانواده تحویل داده شد و در پارسآباد مغان به خاک سپرده شد.
در گزارشهای متعددی که در رسانهها درباره وی منتشر شده نوشته شده است او هدف تیراندازی بی هدف نیروی انتظامی قرار گرفته در حالی که او بر اثر دو تیر کلاش به گلو و سرش به قتل رسیده که به نظر میرسد تک تیراندازان با دقت او را به قتل رساندهاند.
#امیررضا_عبداللهی از مظلومان #آبان_پایان_ناپذیر_اسلامشهر است.
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤10🔥2
مهرزاد رضایی ۲۵ ساله در ۲۶ #آبان_خونین_۹۸ در #ملارد #کرج در حالی که به گفته عابران تلاش داشت به جوان دیگری کمک کند، از ناحیه پشت سر و کمر مورد اصابت گلوله مزدوران خامنهای قرار گرفت و در دم به قتل رسید.
#مهرزاد_رضایی کارگر زادهای بود که خود نیز کارگر تراشکاری بود.
مادر او در سخنان تکان دهندهای گفته است: من کارگرم و فرزندم را با پول کارگری بزذگ کردم خودش هم کارگر تراشکاری بود و تازه توانسته بود از سرطان نجات یابد اما او را جمهوری اسلامی کشت و اعضای بدن فرزندم را ربوده و پیوند زدهاند ما حتی میدانیم کدام دکتر در بیمارستان اینکار را کرده است»
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#مهرزاد_رضایی کارگر زادهای بود که خود نیز کارگر تراشکاری بود.
مادر او در سخنان تکان دهندهای گفته است: من کارگرم و فرزندم را با پول کارگری بزذگ کردم خودش هم کارگر تراشکاری بود و تازه توانسته بود از سرطان نجات یابد اما او را جمهوری اسلامی کشت و اعضای بدن فرزندم را ربوده و پیوند زدهاند ما حتی میدانیم کدام دکتر در بیمارستان اینکار را کرده است»
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤14🔥2🤯2👍1🤬1🕊1
علیرضا شیدایی، متولد ۲۳ مهر ۱۳۶۷، راننده تاکسی و نانآور خانوادهاش در کرج بود.
او با افزایش قیمت بنزین در آبان ۱۳۹۸، به دلیل تأثیر مستقیم بر زندگی و کارش، در تظاهرات سراسری شرکت کرد.
در ۲۵ آبان در اولین روز از اعتراضات #آبان_خونین_۹۸ ، علیرضا با شلیک مستقیم سرکوبگران به سرش کشته شد.
خانوادهاش ابتدا به دلیل فشار و تهدید سکوت کردند، اما پس از ۱۷ ماه، مادرش نیز به جمع #مادران_دادخواه_آبان پیوست و از او دفاع کرد. علیرضا در آغوش برادرش جان داد و پیکرش در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد.
قسمتی از صحبتهای مادر علیرضا:
روز قبل از کشته شدنش علیرضا خیلی ناراحت بود، میگفت مامان، بنزین گرون شده، یکی مثل منِ جوان از کجا بیاره بنزین لیتری سه هزار تومان بزنه و بره روزانه مسافرکشی کنه و روزی پنجاه شصت تومن دربیاره.
فردای اون روز رضا خونه بود و نشستیم برای آخرین بار ناهارمون رو خوردیم و رضا بلند شد رفت. پیشونی من رو بوسید و گفت مامان، پس من میرم بیرون. گفتم برو خدا به همرات مادر.
وقتی علیرضا تیر میخوره، بچهها دورش جمع میشن و پسرم رو تا بیمارستان میرسونن که متأسفانه پشت چراغ قرمز رضا جون میده.
به کدامین گناه بچه من را کشتید؟ جوابگو باشید. مگه نباید قاتل قصاص بشه؟ خب قاتل را به من بدید، نشونش بدید. بگید کی کشته؟ ظلم کردید در حق ما، در حق بچه ما.
علیرضا شیدایی در آغوش برادر ۲۲سالهاش جان باخت.
این روایت برادر #علیرضا_شیدایی است، در جمع مادران آبان:
توی ماشین هم بغل خودم بود، تا آخرشم بغل خودم جون داد. مواظب بود من جلو نروم ولی خودش رفت. یک ماشین گرفتیم. هیچکسی نمیبردش. روی زمین بود. هیچکی نمیبردش. زوری یک ماشین گرفتیم، راننده رو انداختیم پایین، زوری گفتیم یا باید ماشینت رو بدی یا باید این رو ببری. گفت میبرمش.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
او با افزایش قیمت بنزین در آبان ۱۳۹۸، به دلیل تأثیر مستقیم بر زندگی و کارش، در تظاهرات سراسری شرکت کرد.
در ۲۵ آبان در اولین روز از اعتراضات #آبان_خونین_۹۸ ، علیرضا با شلیک مستقیم سرکوبگران به سرش کشته شد.
خانوادهاش ابتدا به دلیل فشار و تهدید سکوت کردند، اما پس از ۱۷ ماه، مادرش نیز به جمع #مادران_دادخواه_آبان پیوست و از او دفاع کرد. علیرضا در آغوش برادرش جان داد و پیکرش در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد.
قسمتی از صحبتهای مادر علیرضا:
روز قبل از کشته شدنش علیرضا خیلی ناراحت بود، میگفت مامان، بنزین گرون شده، یکی مثل منِ جوان از کجا بیاره بنزین لیتری سه هزار تومان بزنه و بره روزانه مسافرکشی کنه و روزی پنجاه شصت تومن دربیاره.
فردای اون روز رضا خونه بود و نشستیم برای آخرین بار ناهارمون رو خوردیم و رضا بلند شد رفت. پیشونی من رو بوسید و گفت مامان، پس من میرم بیرون. گفتم برو خدا به همرات مادر.
وقتی علیرضا تیر میخوره، بچهها دورش جمع میشن و پسرم رو تا بیمارستان میرسونن که متأسفانه پشت چراغ قرمز رضا جون میده.
به کدامین گناه بچه من را کشتید؟ جوابگو باشید. مگه نباید قاتل قصاص بشه؟ خب قاتل را به من بدید، نشونش بدید. بگید کی کشته؟ ظلم کردید در حق ما، در حق بچه ما.
علیرضا شیدایی در آغوش برادر ۲۲سالهاش جان باخت.
این روایت برادر #علیرضا_شیدایی است، در جمع مادران آبان:
توی ماشین هم بغل خودم بود، تا آخرشم بغل خودم جون داد. مواظب بود من جلو نروم ولی خودش رفت. یک ماشین گرفتیم. هیچکسی نمیبردش. روی زمین بود. هیچکی نمیبردش. زوری یک ماشین گرفتیم، راننده رو انداختیم پایین، زوری گفتیم یا باید ماشینت رو بدی یا باید این رو ببری. گفت میبرمش.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤13🕊4🔥2🤬1
عارف قربانپور از معترضان کشته شده گمنام از لشتنشا گیلان است؛
#عارف_قربانپور جوان ۳۵ ساله ای بود که سابقه بازداشت در #آبان_خونین_۹۸ را نیز در سابقهاش داشت.
عارف قربانپور، کارگر مصالح فروش در تاریخ هفتم آبان ۱۴۰۱، هنگام بازگشت از محل کار به اعتراضات خیابانی میپیوندد، که مورد هدف گلوله جنگی به ناحیه زیر چشمش واقع میشود و در دم جان میسپازد.
عارف پدر یک دختر ۱۳ ساله به نام سارینا بود که دخترش را از پنج سالگی به تنهایی بزرگ کرد. او برای سارینا هم پدر بود و هم مادر، اما مزدوران خامنهای دخترش را از نعمت پدر محروم کردند.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#عارف_قربانپور جوان ۳۵ ساله ای بود که سابقه بازداشت در #آبان_خونین_۹۸ را نیز در سابقهاش داشت.
عارف قربانپور، کارگر مصالح فروش در تاریخ هفتم آبان ۱۴۰۱، هنگام بازگشت از محل کار به اعتراضات خیابانی میپیوندد، که مورد هدف گلوله جنگی به ناحیه زیر چشمش واقع میشود و در دم جان میسپازد.
عارف پدر یک دختر ۱۳ ساله به نام سارینا بود که دخترش را از پنج سالگی به تنهایی بزرگ کرد. او برای سارینا هم پدر بود و هم مادر، اما مزدوران خامنهای دخترش را از نعمت پدر محروم کردند.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤8🤬4🔥1
عارف قربانپور از معترضان کشته شده گمنام از لشتنشا گیلان است؛
#عارف_قربانپور جوان ۳۵ ساله ای بود که سابقه بازداشت در #آبان_خونین_۹۸ را نیز در سابقهاش داشت.
عارف قربانپور، کارگر مصالح فروش در تاریخ هفتم آبان ۱۴۰۱، هنگام بازگشت از محل کار به اعتراضات خیابانی میپیوندد، که مورد هدف گلوله جنگی به ناحیه زیر چشمش واقع میشود و در دم جان میسپازد.
عارف پدر یک دختر ۱۳ ساله به نام سارینا بود که دخترش را از پنج سالگی به تنهایی بزرگ کرد. او برای سارینا هم پدر بود و هم مادر، اما مزدوران خامنهای دخترش را از نعمت پدر محروم کردند.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#عارف_قربانپور جوان ۳۵ ساله ای بود که سابقه بازداشت در #آبان_خونین_۹۸ را نیز در سابقهاش داشت.
عارف قربانپور، کارگر مصالح فروش در تاریخ هفتم آبان ۱۴۰۱، هنگام بازگشت از محل کار به اعتراضات خیابانی میپیوندد، که مورد هدف گلوله جنگی به ناحیه زیر چشمش واقع میشود و در دم جان میسپازد.
عارف پدر یک دختر ۱۳ ساله به نام سارینا بود که دخترش را از پنج سالگی به تنهایی بزرگ کرد. او برای سارینا هم پدر بود و هم مادر، اما مزدوران خامنهای دخترش را از نعمت پدر محروم کردند.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
❤8🔥1