محمدجواد ترکمان، برادر دادخواه زنده یاد #محمدحسن_ترکمان جانباخته انقلاب ۱۴۰۱، در متنی که در اکس، توییتر سابق، منتشر کرد از آزار و اذیت نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی در مراسم چهلم برادرش نوشت:«۱۳ آبان،سالگرد مراسم چهلم برادرم بود، هیچوقت یادم نمیره چگونه به روی ما اسلحه کشیدید.
چگونه به ما که عزادار برادرم بودیم اجازه سوگواری ندادید، به ما و مهمانان برادرم حمله کردید، ساچمه و دودزا و پینتبال و بمب صوتی و باتوم و هر چه که در بساط داشتید برای پذیرایی از ما و همه همشهریان و دوستان و آشنایان کم نگذاشتید. فراموش نمیکنم که من تنها بر سر مزار برادرم ایستادم و عکسهای برادرم رو در آغوش گرفتم تا دزدیده و لگدمال نکنید.
از حقارت و پستی شما همینبس که مزار برادرم را لگد کردید و خیمهای را که برای سایهبان زده شده بود با خوشحالی ویران کردید و بر روی مزار برادرم انداختید و به روی آن راه رفتید، من تنها بین آنهمه مسلح فقط فریاد زدم و اشک ریختم، آن لحظه دوست داشتم با دستانم تکتک مزدورها رو خفه کنم؛ اما فقط چهره دردکشیده مادر و پدرم جلوی چشمانم بود که همه امیدشان و تکیهگاهشان منم.
هیچوقت تکتک لحظات و ثانیهبهثانیه اون روز را فراموش نمیکنم, ایستادم تا دوباره بر سر مزار برادرم برگردم. همه یگانها و مزدوران با زور اسلحه جمعیت رو به سمت خارج از آرامگاه کشاندن.
خانوادهام و تعداد اندکی از دوستان و آشنایان و نزدیکان به سمتم بازگشتند و آنجا بود که مادرم فریاد کشید و از تمام فشارهایی که بر ما گذاشته بودند، گفت. شرایط برای تحویل پیکر برادرم و شرایط تعیینشده خاکسپاری و تهدیدهای متوالی و اعلامکردن برادرم به عنوان بسیجی کشته شده،... که هیچکدام را ما قبول نکردیم.
تمام تلاششان گمنام نگهداشتن اسم برادرم و تغییر سناریو بود.
هیچوقت انسان خشونتطلبی نبودم؛ اما یک روزی انتقام تکتک روزهای زندگی که از ما و برادرم گرفتهاید رو میگیرم.»
#دادخواهی
#از_شما_متنفریم #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
چگونه به ما که عزادار برادرم بودیم اجازه سوگواری ندادید، به ما و مهمانان برادرم حمله کردید، ساچمه و دودزا و پینتبال و بمب صوتی و باتوم و هر چه که در بساط داشتید برای پذیرایی از ما و همه همشهریان و دوستان و آشنایان کم نگذاشتید. فراموش نمیکنم که من تنها بر سر مزار برادرم ایستادم و عکسهای برادرم رو در آغوش گرفتم تا دزدیده و لگدمال نکنید.
از حقارت و پستی شما همینبس که مزار برادرم را لگد کردید و خیمهای را که برای سایهبان زده شده بود با خوشحالی ویران کردید و بر روی مزار برادرم انداختید و به روی آن راه رفتید، من تنها بین آنهمه مسلح فقط فریاد زدم و اشک ریختم، آن لحظه دوست داشتم با دستانم تکتک مزدورها رو خفه کنم؛ اما فقط چهره دردکشیده مادر و پدرم جلوی چشمانم بود که همه امیدشان و تکیهگاهشان منم.
هیچوقت تکتک لحظات و ثانیهبهثانیه اون روز را فراموش نمیکنم, ایستادم تا دوباره بر سر مزار برادرم برگردم. همه یگانها و مزدوران با زور اسلحه جمعیت رو به سمت خارج از آرامگاه کشاندن.
خانوادهام و تعداد اندکی از دوستان و آشنایان و نزدیکان به سمتم بازگشتند و آنجا بود که مادرم فریاد کشید و از تمام فشارهایی که بر ما گذاشته بودند، گفت. شرایط برای تحویل پیکر برادرم و شرایط تعیینشده خاکسپاری و تهدیدهای متوالی و اعلامکردن برادرم به عنوان بسیجی کشته شده،... که هیچکدام را ما قبول نکردیم.
تمام تلاششان گمنام نگهداشتن اسم برادرم و تغییر سناریو بود.
هیچوقت انسان خشونتطلبی نبودم؛ اما یک روزی انتقام تکتک روزهای زندگی که از ما و برادرم گرفتهاید رو میگیرم.»
#دادخواهی
#از_شما_متنفریم #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing