«نامه آزادیام از زندان را که گرفتم، اشکان توی چارچوب در اتاق ایستاده، صحبتهایم را میشنود و لبخند میزند. تا پایان مکالمه منتظر میماند و پس از پایان تماس، در آغوشم میگیرد. بلند میخندد و دستم را روی سرش میکشد.
اپیزود دوم: کمتر از یک هفته از آزادیام گذشته، شمارهای ناشناس را روی گوشی تلفنم میبینم. یکی از بچههای زندان، اصطلاحا به صورت کنفرانس با من تماس گرفته. صدایش بغض دارد. میگوید امید کل بند در شوک فرو رفته. بعد از سماجت من برای دانستن ماجرا، کلمات با زور و عصیان راهشان را از بین دندان و لبانش پیدا میکنند و میفهمم اشکان خودکشی کرده. اشکان روی دیوار چیزی نوشته و وصیت نامهاش را بدون اینکه دوستم ببینتش، به افسرنگهبانی دادهاند.
اپیزود سوم: بیمارستان لقمان؛ جوانی که از خودکشیاش در زندان تهران بزرگ جان سالم به در برده، خود را از پنجره بیمارستان به بیرون پرت میکند. گویا مرگ حریص است و نمیخواهد بگذارد چشم ما در آزادی به قامت اشکانمان بیوفتد. چه قوی اشکانی که اینبار هم جان به در میبرد از چنگال حریص مرگ. ضایعه نخاعی چیزی بود که طبق گفته پرستار از این پرواز نصیب اشکان شده بود.
اپیزود چهارم: شنیدیم اشکان مشمول عفو همگانی شد است. برایش خوشحال بودم. یکبار هم مادرم از سرنوشت اشکان پرسید. داخل زندان بودم که هماهنگ کردم پدرم با پدر #اشکان_بلوچ به دادسرای اوین بروند تا شاید حکم قطعی پنج سال زندان اشکان دستخوش تغییری شود. مادرم بعد شنیدن آزادی اشکان، دست بلند کرد و دست به زمین کوفت و از خدا خواست که جوانی در حصار زندان نماند.
اشکان بلوچ فراموشی ندارد. رفت لای برگ زرین تاریخمان. پسری که زیر فشار توهین و تهدید و حبس و پنج سال حکم ناعادلانه عاصی شد و عصیانش به مرگ رسید.»
این روایت یکی از همبندیهای اشکان بلوچ است که پس از دوبار، به زندگی خود پایان داد.
اشکان بلوچ، بعد از اینکه توسط قاضی صلواتی به پنج سال حبس محکوم میشه در عرض چند روز دوبار اقدام به خودکشی میکنه ؛بار اول در زندان با زدن رگدست و بار دوم بعد از منتقل شدن به بیمارستان که خودش رو از طبقه سوم به پایین پرت میکند.
#دادخواهی #صدایشان_باشیم
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
اپیزود دوم: کمتر از یک هفته از آزادیام گذشته، شمارهای ناشناس را روی گوشی تلفنم میبینم. یکی از بچههای زندان، اصطلاحا به صورت کنفرانس با من تماس گرفته. صدایش بغض دارد. میگوید امید کل بند در شوک فرو رفته. بعد از سماجت من برای دانستن ماجرا، کلمات با زور و عصیان راهشان را از بین دندان و لبانش پیدا میکنند و میفهمم اشکان خودکشی کرده. اشکان روی دیوار چیزی نوشته و وصیت نامهاش را بدون اینکه دوستم ببینتش، به افسرنگهبانی دادهاند.
اپیزود سوم: بیمارستان لقمان؛ جوانی که از خودکشیاش در زندان تهران بزرگ جان سالم به در برده، خود را از پنجره بیمارستان به بیرون پرت میکند. گویا مرگ حریص است و نمیخواهد بگذارد چشم ما در آزادی به قامت اشکانمان بیوفتد. چه قوی اشکانی که اینبار هم جان به در میبرد از چنگال حریص مرگ. ضایعه نخاعی چیزی بود که طبق گفته پرستار از این پرواز نصیب اشکان شده بود.
اپیزود چهارم: شنیدیم اشکان مشمول عفو همگانی شد است. برایش خوشحال بودم. یکبار هم مادرم از سرنوشت اشکان پرسید. داخل زندان بودم که هماهنگ کردم پدرم با پدر #اشکان_بلوچ به دادسرای اوین بروند تا شاید حکم قطعی پنج سال زندان اشکان دستخوش تغییری شود. مادرم بعد شنیدن آزادی اشکان، دست بلند کرد و دست به زمین کوفت و از خدا خواست که جوانی در حصار زندان نماند.
اشکان بلوچ فراموشی ندارد. رفت لای برگ زرین تاریخمان. پسری که زیر فشار توهین و تهدید و حبس و پنج سال حکم ناعادلانه عاصی شد و عصیانش به مرگ رسید.»
این روایت یکی از همبندیهای اشکان بلوچ است که پس از دوبار، به زندگی خود پایان داد.
اشکان بلوچ، بعد از اینکه توسط قاضی صلواتی به پنج سال حبس محکوم میشه در عرض چند روز دوبار اقدام به خودکشی میکنه ؛بار اول در زندان با زدن رگدست و بار دوم بعد از منتقل شدن به بیمارستان که خودش رو از طبقه سوم به پایین پرت میکند.
#دادخواهی #صدایشان_باشیم
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
اپیزود دوم: کمتر از یک هفته از آزادیام گذشته، شمارهای ناشناس را روی گوشی تلفنم میبینم. یکی از بچههای زندان، اصطلاحا به صورت کنفرانس با من تماس گرفته. صدایش بغض دارد. میگوید امید کل بند در شوک فرو رفته. بعد از سماجت من برای دانستن ماجرا، کلمات با زور و عصیان راهشان را از بین دندان و لبانش پیدا میکنند و میفهمم اشکان خودکشی کرده. اشکان روی دیوار چیزی نوشته و وصیت نامهاش را بدون اینکه دوستم ببینتش، به افسرنگهبانی دادهاند.
اپیزود سوم: بیمارستان لقمان؛ جوانی که از خودکشیاش در زندان تهران بزرگ جان سالم به در برده، خود را از پنجره بیمارستان به بیرون پرت میکند. گویا مرگ حریص است و نمیخواهد بگذارد چشم ما در آزادی به قامت اشکانمان بیوفتد. چه قوی اشکانی که اینبار هم جان به در میبرد از چنگال حریص مرگ. ضایعه نخاعی چیزی بود که طبق گفته پرستار از این پرواز نصیب اشکان شده بود.
اپیزود چهارم: شنیدیم اشکان مشمول عفو همگانی شد است. برایش خوشحال بودم. یکبار هم مادرم از سرنوشت اشکان پرسید. داخل زندان بودم که هماهنگ کردم پدرم با پدر #اشکان_بلوچ به دادسرای اوین بروند تا شاید حکم قطعی پنج سال زندان اشکان دستخوش تغییری شود. مادرم بعد شنیدن آزادی اشکان، دست بلند کرد و دست به زمین کوفت و از خدا خواست که جوانی در حصار زندان نماند.
اشکان بلوچ فراموشی ندارد.
رفت لای برگ زرین تاریخمان.
پسری که زیر فشار توهین و تهدید و حبس و پنج سال حکم ناعادلانه عاصی شد و عصیانش به مرگ رسید.»
این روایت یکی از همبندیهای اشکان بلوچ است که پس از دوبار، به زندگی خود پایان داد.
اشکان بلوچ، بعد از اینکه توسط قاضی صلواتی به پنج سال حبس محکوم میشه در عرض چند روز دوبار اقدام به خودکشی میکنه ؛بار اول در زندان با زدن رگدست و بار دوم بعد از منتقل شدن به بیمارستان که خودش رو از طبقه سوم به پایین پرت میکند.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM