عرفان

ذکرِ یا من هو و رحمان کرده‌ام
هر چه دلبر گفته من آن کرده‌ام

عمر اگر یاری کند خواهم سرود
از کُهن‌دردی که پنهان کرده‌ام

قابل گفتن ولی با واژه نیست
آنچه با روح و دل وجان کرده‌ام

سالها با درد عالَم زیستم
درد را در سینه مهمان کرده‌ام

خویش را با شستشو از خواهشات
غرقِ اقیانوس قرآن کرده‌ام

من گدای عشق بودم نازنین
یک نفس احساس سلطان کرده‌ام

در بهاران سبزه‌زارم دوستی ست
ترک فصل مِهر و آبان کرده‌ام

روزگاری شد که در خود نیستم
یاد مولانا و انسان کرده‌ام

در خیالم سالها دراِنزوا
سَیر، با بادِ سلیمان کرده‌ام

خدمت و احسان و تقوا بیشتر
مشق خود همچون دبستان کرده‌ام

با سلوک آیه‌های آسمان
جذبه‌های شوقِ عرفان کرده‌ام

مال و جان خویش را در راه دوست
صبح عید عشق قربان کرده‌ام

حلقه‌ی دل را نگینی بهتر از
پاره‌ی لعل بدخشان کرده‌ام

معجزاتی را به اَوزان غزل
طاعت قانونِ فرمان کرده‌ام


#عبدالصمد_اجباری
#حسان #شعر

t.me/islahweb/