🔴 حکایت دفاع زن مسلمان از اسلام!
از اسلام دفاع میکنی! غافل از اینکه اسلام:
- ارزش جان تو را نصف مرد میداند
- سهم الارث تو را نصف مرد میداند
- حق رأی تو را نفی میکند
- حق طلاق تو را نفی میکند
- به شوهرت حق کتک زدنت را میدهد!
- حق رهبری و حاکمیت جامعه را از تو سلب میکند
- حق انتخاب همسرت را منوط به اذن پدرت میکند
و...
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
از اسلام دفاع میکنی! غافل از اینکه اسلام:
- ارزش جان تو را نصف مرد میداند
- سهم الارث تو را نصف مرد میداند
- حق رأی تو را نفی میکند
- حق طلاق تو را نفی میکند
- به شوهرت حق کتک زدنت را میدهد!
- حق رهبری و حاکمیت جامعه را از تو سلب میکند
- حق انتخاب همسرت را منوط به اذن پدرت میکند
و...
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
Forwarded from من خدا هستم
💢نظرسنجیای در نظر گرفتیم برای مشخص شدن میزان محبوبیت برخی افراد برای حضور در شورای ائتلاف و این مسئله که چقدر به نظرتان حضور این افراد در یک شورا جهت هماهنگی مهم است.
💢میتوانید هر تعداد گزینه را انتخاب کنید و نظر سنجی به دلیل محدودیت در سه بخش تنظیم شده است.
بخش یک، بخش دو و بخش سه.
💢بدیهی است که افراد زیادی را میتوان نام برد ولی محدودیت زیاد است و نمیتوانیم هر اسمی را بنویسیم این به معنی عدم صلاحیت یا محبوبیت افراد نام برده نشده نیست.
@Khod2
💢میتوانید هر تعداد گزینه را انتخاب کنید و نظر سنجی به دلیل محدودیت در سه بخش تنظیم شده است.
بخش یک، بخش دو و بخش سه.
💢بدیهی است که افراد زیادی را میتوان نام برد ولی محدودیت زیاد است و نمیتوانیم هر اسمی را بنویسیم این به معنی عدم صلاحیت یا محبوبیت افراد نام برده نشده نیست.
@Khod2
Telegram
من خدا هستم
با حضور کدامیک از افراد زیر بعنوان نماینده مردم ایران در شورای گذار موافقید؟ بخش 1 از 3
نسرین ستوده / مجید توکلی / حامد اسماعیلیون / مسیح علینژاد / رضا پهلوی / نرگس محمدی / فاطمه سپهری / آتنا دائمی / مصطفی تاجزاده / ابوالفضل قدیانی
نسرین ستوده / مجید توکلی / حامد اسماعیلیون / مسیح علینژاد / رضا پهلوی / نرگس محمدی / فاطمه سپهری / آتنا دائمی / مصطفی تاجزاده / ابوالفضل قدیانی
📌 ایرانیان بهعنوان مردمانی تاریخی، غربی هستند یا شرقی؟
✨ در زبان و توتمها و باورهای دینی و مناسک و معماری و ادوار تمدنی و اقتصاد و... ایرانیان با یونانیان و رومیان پیوند و قرابت دارند یا مثلاً با اقوام سامی یا چینی؟
✨ بهلحاظ تاریخ اجتماعی، ایرانیان همواره پل بین شرق و غرب بودهاند و در یک برهمکنش دوسویه تأثیرات عمیقی هم بر تمدن غرب، و هم بر تمدن شرق گذاشتهاند.
✨ از منظر تاریخ باستان، تشکیل اولین امپراتوریِ تاریخ توسط هخامنشيان، باعث نفوذ فرهنگ ایرانی در گسترهی وسیع جغرافیایی شد؛ و حتی بهزعم بعضی از فلاسفه، افلاطون و سقراط تحت تأثیر اندیشهورزیِ زرتشتی قرار داشتهاند.
✨ از طرفی بعد از حملهی اسکندر، فرهنگ هِلِنی نفوذ زیادی در جوامع ایرانی پیدا کرد؛ این روندِ اختلاط فرهنگی در طول تاریخ ادامه داشته تا آنجا که تا چند قرن پیش زبان رسمی دربار هند، پارسی بوده حتی در دربار چین هم نفوذ داشته است. از طرفی مانویت زمانی نفوذ بیشتری از مسيحيت در روم داشته و حتی کنستانتین برای انتخاب دین رسمی، بین مسیحیت و مانویت قرعه انداخت.
✨ بعد از ورود اسلام هم اعراب تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفتند تا جاییکه سیستم خلافت اموی و عباسی بر اساس مدل امپراتوریِ ساسانی بود و خط و کتابت و الفبای عربی توسط ایرانیان مدون شد. این برهمکنش فرهنگی بین ایرانیان و غرب و شرق تا زمان ظهور سرمایهداری و انقلاب صنعتی در غرب که در ایران حدوداً اواسط صفویه میشود، ادامه داشته است.
✨ اما بعد از انقلاب صنعتی، ظهور استعمارگری و شکلگیریِ دنیای مدرن، ایران از قافله جا ماند و از زمان ناصرالدینشاه قاجار بهصورت یکسویه وارد-کنندهی فرهنگ از غرب شد. این رویه تا زمان پهلویِ دوم ادامه داشت؛ پهلویِ دوم زحمات زیادی برای احیای فرهنگ ایرانی کشید که با فاجعهی ۵۷ ابتر ماند و از دههی اولِ بعد از انقلاب، دوباره جامعهی ما وارد-کنندهی یکسویه فرهنگ غربی شد. ❌
❗️ولی نسل جدید ما امروز هویت ایرانی خود را با تلفیقی از فرهنگ باستانیِ ایرانی و فرهنگ مدرن غربی بازیابی میکند و بهنوعی در حال ساختیابی پُستمدرن از فرهنگ ایرانی است❗️
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
✨ در زبان و توتمها و باورهای دینی و مناسک و معماری و ادوار تمدنی و اقتصاد و... ایرانیان با یونانیان و رومیان پیوند و قرابت دارند یا مثلاً با اقوام سامی یا چینی؟
✨ بهلحاظ تاریخ اجتماعی، ایرانیان همواره پل بین شرق و غرب بودهاند و در یک برهمکنش دوسویه تأثیرات عمیقی هم بر تمدن غرب، و هم بر تمدن شرق گذاشتهاند.
✨ از منظر تاریخ باستان، تشکیل اولین امپراتوریِ تاریخ توسط هخامنشيان، باعث نفوذ فرهنگ ایرانی در گسترهی وسیع جغرافیایی شد؛ و حتی بهزعم بعضی از فلاسفه، افلاطون و سقراط تحت تأثیر اندیشهورزیِ زرتشتی قرار داشتهاند.
✨ از طرفی بعد از حملهی اسکندر، فرهنگ هِلِنی نفوذ زیادی در جوامع ایرانی پیدا کرد؛ این روندِ اختلاط فرهنگی در طول تاریخ ادامه داشته تا آنجا که تا چند قرن پیش زبان رسمی دربار هند، پارسی بوده حتی در دربار چین هم نفوذ داشته است. از طرفی مانویت زمانی نفوذ بیشتری از مسيحيت در روم داشته و حتی کنستانتین برای انتخاب دین رسمی، بین مسیحیت و مانویت قرعه انداخت.
✨ بعد از ورود اسلام هم اعراب تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفتند تا جاییکه سیستم خلافت اموی و عباسی بر اساس مدل امپراتوریِ ساسانی بود و خط و کتابت و الفبای عربی توسط ایرانیان مدون شد. این برهمکنش فرهنگی بین ایرانیان و غرب و شرق تا زمان ظهور سرمایهداری و انقلاب صنعتی در غرب که در ایران حدوداً اواسط صفویه میشود، ادامه داشته است.
✨ اما بعد از انقلاب صنعتی، ظهور استعمارگری و شکلگیریِ دنیای مدرن، ایران از قافله جا ماند و از زمان ناصرالدینشاه قاجار بهصورت یکسویه وارد-کنندهی فرهنگ از غرب شد. این رویه تا زمان پهلویِ دوم ادامه داشت؛ پهلویِ دوم زحمات زیادی برای احیای فرهنگ ایرانی کشید که با فاجعهی ۵۷ ابتر ماند و از دههی اولِ بعد از انقلاب، دوباره جامعهی ما وارد-کنندهی یکسویه فرهنگ غربی شد. ❌
❗️ولی نسل جدید ما امروز هویت ایرانی خود را با تلفیقی از فرهنگ باستانیِ ایرانی و فرهنگ مدرن غربی بازیابی میکند و بهنوعی در حال ساختیابی پُستمدرن از فرهنگ ایرانی است❗️
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
📌 رجوع به متخصصان!
✨ شکی ندارد که در علم اساساً، رجوع به متخصص را داریم؛ در زندگی عادی هم وجود دارد. شما در زندگی عادیتان وقتی اتومبیلتان نیاز به تعمیر دارد، به یک مهندسی مکانیک یا تکنسین مراجعه میکنید و اگر او چکش را برداشت و زد به اتومبیل، شما هیچ اعتراضی هم نمیکنید، چون او را متخصص میدانید. یا وقتی که شما میروید به استاد سهتار رجوع میکنید و به شما میگوید سهتار را اینجور بگیر در دستت و اینجور زخمه بزن، خُب شما سخنش را میپذیرید. این را میگویند رجوع به متخصص! که در عرف همهی عالمان علوم بشری وجود دارد و در عرف ما مردم کوچه و بازار هم وجود دارد که برای هر چیزی به متخصصاش رجوع میکنیم؛ اما رجوع به متخصص غیر از تعبد است! این را خطاب به آن آخوندهایی میگویم که همیشه میگویند: "ما روحانیون متخصصان علوم دینی هستیم، پس از ما حرفشنوی داشته باشید همانگونه که تابع متخصصان مثلاً علوم پزشکی هستید" در پاسخ میگوییم که: شما متخصص علوم دینی به این معنا که من الان گفتم نیستید! شما از ما تعبد میخواهید. 😉 (ادامه دارد...)
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
✨ شکی ندارد که در علم اساساً، رجوع به متخصص را داریم؛ در زندگی عادی هم وجود دارد. شما در زندگی عادیتان وقتی اتومبیلتان نیاز به تعمیر دارد، به یک مهندسی مکانیک یا تکنسین مراجعه میکنید و اگر او چکش را برداشت و زد به اتومبیل، شما هیچ اعتراضی هم نمیکنید، چون او را متخصص میدانید. یا وقتی که شما میروید به استاد سهتار رجوع میکنید و به شما میگوید سهتار را اینجور بگیر در دستت و اینجور زخمه بزن، خُب شما سخنش را میپذیرید. این را میگویند رجوع به متخصص! که در عرف همهی عالمان علوم بشری وجود دارد و در عرف ما مردم کوچه و بازار هم وجود دارد که برای هر چیزی به متخصصاش رجوع میکنیم؛ اما رجوع به متخصص غیر از تعبد است! این را خطاب به آن آخوندهایی میگویم که همیشه میگویند: "ما روحانیون متخصصان علوم دینی هستیم، پس از ما حرفشنوی داشته باشید همانگونه که تابع متخصصان مثلاً علوم پزشکی هستید" در پاسخ میگوییم که: شما متخصص علوم دینی به این معنا که من الان گفتم نیستید! شما از ما تعبد میخواهید. 😉 (ادامه دارد...)
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌 رجوع به متخصصان! ✨ شکی ندارد که در علم اساساً، رجوع به متخصص را داریم؛ در زندگی عادی هم وجود دارد. شما در زندگی عادیتان وقتی اتومبیلتان نیاز به تعمیر دارد، به یک مهندسی مکانیک یا تکنسین مراجعه میکنید و اگر او چکش را برداشت و زد به اتومبیل، شما هیچ اعتراضی…
✨ وقتی شما رجوع به متخصص میکنید، سهتا چیز مورد توجه است؛ وقتی استاد موسیقی میگوید اینجوری سهتار را در دستت بگیر و اینجوری زخمه بزن، و شما میپذیرید، به سهجهت در این پذیرش شما عقلانیت وجود دارد:
1⃣ یکجهت این است که این آقا دهتا، بیستتا، صدتا یا هزارتا آدم از زیر دستش فارغالتحصیل موسیقی شدهاند. آنها قرینه و شاهدی هستند بر اینکه آن سخنی که میگوید، سخن یک متخصص است؛ چون میدانید که پنجششتا از رفقایتان از زیر دست ایشان سهتار-نواز قابلی شدهاند.
2⃣ نکته دوم این است که همکاران ایشان هم میگویند که: "بله ایشان صلاحیت تدریس و تعلیم را دارد"
3⃣ و نکته سوم این است که شما هر جور دیگر هم سهتار را در دست بگیرید و هر جور دیگر زخمه بزنید، خودتان میبینید که صدایی به آن خوشی از سهتار بیرون نمیآید!
🔅 پس این سه فاکتور یک آدم را متخصصی میکند:
✅ یکی اینکه ما بدانیم آنهایی که از زیر دست او بیرون آمدهاند، خودشان موسیقیدانان بزرگی شدهاند.
✅ دوم اینکه همکارانی تصدیق کنند و سوم هم اینکه ما راههای دیگر را طی کنیم ولی به نتیجه نرسیم. اما وقتی شما به بنیانگذاران ادیان و مذاهب رجوع میکنید، نمیتوانیم بگوییم رجوع به متخصص کردهاید 😊 چون اولاً ما نمیتوانیم بفهمیم که اینهایی که فارغالتحصیلان این مکتباند، اینها چه کامیابی یا موفقیتی بهدست آوردهاند! چرا؟ چون تا وقتی فرجام شناختی باشد و بگویند که پس از مرگ معلوم میشود که اینها اهل نجاتاند و آنها اهل هلاکاند، ما نمیتوانیم بفهمیم که کی موفق بوده و کی ناموفق بوده است! دوم اینکه بنیانگذاران ادیان و مذاهب هیچکدام همکاران خودشان را تأیید نمیکنند. بودا محمد را تأیید نمیکند. محمد بودا را تأیید نمیکند. برخلاف ۲۰تا استاد موسیقی که همکار خود را تأیید میکنند که "بله ما ایشان را تأیید و تصدیق میکنیم و گواهی میکنیم که ایشان استاد این فناند"، اما آنها تصدیق نمیکنند چون مدعیاتشان با هم ناسازگار است! محمد به معاد قائل است، بودا به تناسخ قائل است، آیین هندو به تناسخ قائل است. آنها معاد را رد میکنند، اینها تناسخ را رد میکنند. یکیشان اصلاً به خدای متشخص قائل نیست. مطلقاً به خدای متشخص قائل نیست. مثل فرقههایی از آیین هند و کل آیین بودا و کل آیین دائو، اینها نمیتوانند همدیگر را تأیید کنند. همیشه همدیگر را رد میکنند. حتی در سنتهای دینیِ ادیان غربی هم که بهنظر میآید یک شباهتهایی با هم دارد، مدعیات همدیگر را قبول ندارند. تثلیثی را که در مسیحیت وجود دارد، بنیانگذار اسلام قبول نداشت. توحیدی را که بنیانگذار اسلام قبول داشت، مسیحیان قبول ندارند. این هم نکته دوم! 🙂
✅ اما نکته سوم: شما می گویید ما هر جوری موسیقی را زدیم، دیدیم که آن صدایی که استادمان میگفت از آن بیرون نیامد؛ این فاکتور هم در مورد بنیانگذاران ادیان و مذاهب وجود ندارد! چرا؟ من راههای دیگر زندگی را هم دیدهام که کسانی که حرفشنوی از محمد بن عبدالله نداشتند، آنها آن راهها را در پیش گرفتند و ما ندیدیم که کسی بگوید اینها ناموفق بودند یا اینها وقتی آلت موسیقی را یکجور دیگر دستشان گرفتند، صدای خوش از آن بیرون نیامد. اصلاً و ابداً اینجور نیست. اگر این سهتا شرط را ما جایی داشته باشیم، رجوع به متخصص داریم. شما وقتی در فیزیک، فعلاً سخن انیشتین را میپذیرید، با اینکه هنوز به آن مرتبه والا نرسیدهاید که بتوانید خودتان اجتهاد سخن او را بپذیرید، این سهتا را در او میبینید. دستپروردگان انیشتین را میبینید که چه فیزیکدانان بزرگی هستند، میدانید که فیزیکدانان دیگر هم قبول دارند که انیشتین فیزیکدان بزرگ و معتبری است و میبینید که اگر حرف انیشتین را نخواهید بپذیرید به توالی فاسد دچار میشوید! (ادامه دارد...)
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
1⃣ یکجهت این است که این آقا دهتا، بیستتا، صدتا یا هزارتا آدم از زیر دستش فارغالتحصیل موسیقی شدهاند. آنها قرینه و شاهدی هستند بر اینکه آن سخنی که میگوید، سخن یک متخصص است؛ چون میدانید که پنجششتا از رفقایتان از زیر دست ایشان سهتار-نواز قابلی شدهاند.
2⃣ نکته دوم این است که همکاران ایشان هم میگویند که: "بله ایشان صلاحیت تدریس و تعلیم را دارد"
3⃣ و نکته سوم این است که شما هر جور دیگر هم سهتار را در دست بگیرید و هر جور دیگر زخمه بزنید، خودتان میبینید که صدایی به آن خوشی از سهتار بیرون نمیآید!
🔅 پس این سه فاکتور یک آدم را متخصصی میکند:
✅ یکی اینکه ما بدانیم آنهایی که از زیر دست او بیرون آمدهاند، خودشان موسیقیدانان بزرگی شدهاند.
✅ دوم اینکه همکارانی تصدیق کنند و سوم هم اینکه ما راههای دیگر را طی کنیم ولی به نتیجه نرسیم. اما وقتی شما به بنیانگذاران ادیان و مذاهب رجوع میکنید، نمیتوانیم بگوییم رجوع به متخصص کردهاید 😊 چون اولاً ما نمیتوانیم بفهمیم که اینهایی که فارغالتحصیلان این مکتباند، اینها چه کامیابی یا موفقیتی بهدست آوردهاند! چرا؟ چون تا وقتی فرجام شناختی باشد و بگویند که پس از مرگ معلوم میشود که اینها اهل نجاتاند و آنها اهل هلاکاند، ما نمیتوانیم بفهمیم که کی موفق بوده و کی ناموفق بوده است! دوم اینکه بنیانگذاران ادیان و مذاهب هیچکدام همکاران خودشان را تأیید نمیکنند. بودا محمد را تأیید نمیکند. محمد بودا را تأیید نمیکند. برخلاف ۲۰تا استاد موسیقی که همکار خود را تأیید میکنند که "بله ما ایشان را تأیید و تصدیق میکنیم و گواهی میکنیم که ایشان استاد این فناند"، اما آنها تصدیق نمیکنند چون مدعیاتشان با هم ناسازگار است! محمد به معاد قائل است، بودا به تناسخ قائل است، آیین هندو به تناسخ قائل است. آنها معاد را رد میکنند، اینها تناسخ را رد میکنند. یکیشان اصلاً به خدای متشخص قائل نیست. مطلقاً به خدای متشخص قائل نیست. مثل فرقههایی از آیین هند و کل آیین بودا و کل آیین دائو، اینها نمیتوانند همدیگر را تأیید کنند. همیشه همدیگر را رد میکنند. حتی در سنتهای دینیِ ادیان غربی هم که بهنظر میآید یک شباهتهایی با هم دارد، مدعیات همدیگر را قبول ندارند. تثلیثی را که در مسیحیت وجود دارد، بنیانگذار اسلام قبول نداشت. توحیدی را که بنیانگذار اسلام قبول داشت، مسیحیان قبول ندارند. این هم نکته دوم! 🙂
✅ اما نکته سوم: شما می گویید ما هر جوری موسیقی را زدیم، دیدیم که آن صدایی که استادمان میگفت از آن بیرون نیامد؛ این فاکتور هم در مورد بنیانگذاران ادیان و مذاهب وجود ندارد! چرا؟ من راههای دیگر زندگی را هم دیدهام که کسانی که حرفشنوی از محمد بن عبدالله نداشتند، آنها آن راهها را در پیش گرفتند و ما ندیدیم که کسی بگوید اینها ناموفق بودند یا اینها وقتی آلت موسیقی را یکجور دیگر دستشان گرفتند، صدای خوش از آن بیرون نیامد. اصلاً و ابداً اینجور نیست. اگر این سهتا شرط را ما جایی داشته باشیم، رجوع به متخصص داریم. شما وقتی در فیزیک، فعلاً سخن انیشتین را میپذیرید، با اینکه هنوز به آن مرتبه والا نرسیدهاید که بتوانید خودتان اجتهاد سخن او را بپذیرید، این سهتا را در او میبینید. دستپروردگان انیشتین را میبینید که چه فیزیکدانان بزرگی هستند، میدانید که فیزیکدانان دیگر هم قبول دارند که انیشتین فیزیکدان بزرگ و معتبری است و میبینید که اگر حرف انیشتین را نخواهید بپذیرید به توالی فاسد دچار میشوید! (ادامه دارد...)
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
✨ وقتی شما رجوع به متخصص میکنید، سهتا چیز مورد توجه است؛ وقتی استاد موسیقی میگوید اینجوری سهتار را در دستت بگیر و اینجوری زخمه بزن، و شما میپذیرید، به سهجهت در این پذیرش شما عقلانیت وجود دارد: 1⃣ یکجهت این است که این آقا دهتا، بیستتا، صدتا یا…
❗️این فاکتورها برای یک مکانیک اتومبیل یا یک جراح هم صدق میکند. اگر یک جراح، هر عمل جراحی که کرده به فوت آن بیمار منجر شده باشد، یعنی نتیجه کارش را ببینید که ناموفق است، نمیگویید که ایشان متخصصاند و من دارم رجوع به متخصص میکنم. شما جان خود و همسر و فرزندانتان را در اختیار یک جراح میگذارید، به دلیل اینکه: اولاً از هر صد تا عمل جراحیاش ۹۵تای آن موفق بوده است، پنجتا ناموفق بوده است؛ پس فرآورده کارش را میبینید. بعد هم جراحهای دیگر تأیید میکنند که ایشان جراح است. اگر یک جراحی را یک جراح دیگر تأیید نکرد، به او اعتماد نمیکنید. فرض کنید یک کسی آمد و گفت من جراح مغز و اعصاب هستم. اگر هیچ پزشک و جراحی تأیید نکند که ایشان جراح است، شما هیچوقت سریع خودتان و بدنتان را در اختیار او قرار نمیدهید. سوم هم اینکه شما جراحیهای دیگری کردهاید که ناموفق بوده، ولی دیدهاید که جراحی ایشان موفق است. بنابراین من رجوع به متخصص را از مقوله تعبد نمیدانم، چون این سهتا شرط در آن وجود دارد. اما وقتی ما رجوع میکنیم به بودا، به عیسی، به محمد و... این سهتا شرط را نداریم! 🤠
🔰 استاد مصطفی ملکیان
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
🔰 استاد مصطفی ملکیان
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
📌 قوانین طبیعت (ماده) و فیزیک! {پارت اول}
🖇 طرح بحث:
➖قوانین طبیعی از کجا آمدهاند؟
➖آیا آنها نیاز به پدید-آمدنی مجزا از مواد دارند؟
➖ویژگیهای مواد، قابلیت انفکاک از آنها را دارند؟
➖پدیدار-شدنِ ویژگیهایی در کل که در اجزا نیست، چگونه تبیین میشود؟
➖ربط قاعدهی «معطی شی، فاقد آن نیست» به مبحث فعلی چیست؟
➖و در نهایت، آیا طبیعت در بروز ویژگیهایش میتواند خودکفا باشد؟
❗️بعد از طرح و بیان اِشکالات فراوان "برهان نظم" و عملاً منسوخشدن این نسخه برای اثبات امور ماورایی، حالا میخواهیم بهشکل ساده به مسئلهی مهم فعلی بپردازیم و معلوم کنیم که ربط قوانین طبیعت با خود طبیعت و یا با ماورا به چه شکلیست؟ اصلاً آیا قوانین، حاکم بر طبیعتاند یا محکومِ آن؟
✨ قبل از هر چیز باید ابتدا مفهوم چند واژه را بررسی کنیم:
✅ ذاتی: اجزای تشکیلدهندهی یکچیز که ماهیت آن چیز را پدید میآورند؛ بهعبارتی سازندهی ماهیت یکچیز هستند و بدون آنها اصلاً آن ماهیت پدید نمیآید. مثل گرما برای آتش؛ که گرما میشود ذاتیِ آتش، و بدون گرما اصلاً آتش معنا ندارد! یا مثلاً پروتونها و نوترونها که تشکیلدهندهی عناصر هستند، و نبود آنها عنصر مد نظر را از بین میبرد.
✅ اکتسابی: ویژگیهایی که در اصل متعلق به خود آن چیز نیست و بهنوعی از خارج از ذاتش بهدست آمده و #غالباً میتواند از آن جدا هم بشود. یعنی آن شی، ویژگیِ اکتسابیاش را از دست بدهد ولی همچنان باقی بماند؛ مثل سرماخوردگی که ویروسش از بیرون میآید و ما را مریض میکند.
❗️چرا گفتیم غالباً؟ چون یک مبحث ریزی در منطق وجود دارد بهنام "عرض لازم"، که آنها جدا نمیشوند! بگذریم...
✅ جعل: یعنی قرار-دادن، وضعکردن و بهنوعی خودمان چیزی را قرارداد کنیم؛ مثل جعل قانون. وقتی میگوییم مثلاً، حقوق بشر، جعلیست، این به این معنا نیست که الکی و دروغ است، بلکه به این معناست که ما انسانها خودمان آن را قرارداد کردهایم.
✅ کشف: یعنی چیزی که بوده و ما فقط رفتهایم و پیدایش کردیم.
✨ خُب و اما اصل بحث:
1⃣ ذاتیات یکچیز، از جایی نیامدهاند! یعنی مثلاً اینطور نبوده که اول آتشی باشد و بعد گرما به آن داده شده باشد، بلکه گرما در ذات آتش وجود دارد و همین که آتش باشد، گرما هم خواهد بود. یا مثلاً اول کربنی باشد و بعد پروتون و نوترون به آن اضافه شده باشد.
❓اصلاً مگر میشود که اول "کل" باشد و بعد اجزایش به آن اضافه شوند؟!
2⃣ برای ویژگیهای اکتسابی، میتوانیم بپرسیم که از کجا آمده و بهدنبال علتی برای آن باشیم ولی برای ذاتیات خیر! بهاصطلاح فلسفی: "الذاتی لایعلل"
3⃣ قوانین طبیعی حاکم بر جهانِ ما چیزی نیست که ما انسانها جعل کرده باشیم، بلکه آنها را بهمرور و با تجربه کشف میکنیم (البته هنوز خیلی از آنها را کشف نکردهایم!).
4⃣ ما در فیزیک با یکسری قوانین روبهرو هستیم، مثل قانون جاذبه (گرانش عمومی نیوتن)
🔅 و حالا سؤال:
➖جاذبه برای ماده کدامیک از حالات زیر است؟
➕جعلیِ اکتسابی
➕جعلیِ ذاتی
➕کشفیِ اکتسابی
➕کشفیِ ذاتی
📝 خُب حالت اول و دوم که نیست، چون جاذبه که قطعاً قرارداد ما نیست! بلکه چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم جاذبه برقرار است پس جاذبه، کشف ما بوده است و نه جعل ما!
✨ حالت سوم هم نیست، چون برای برقراریِ جاذبه، به چیزی غیر از خود آن مواد نیازی نیست؛ یا مثلاً در پیوندهای بینِ اتمی، آیا به چیزی غیر از آن اتم نیاز است؟ اگر هم در طبیعت، ماده ویژگیای پیدا کرد که قبلاً آن را نداشته است، در واقع آن را از مواد دیگر گرفته و در هر صورت در دل طبیعت بوده است؛ مثل انتقال الکترونی، بین اتمها که بهواسطهی آن تبدیل به آنیون و کاتیون میشوند.
✅ حاصل اینکه قواعد طبیعت بهنحو کلی، به چیزی جز خود موادش نیاز ندارد! (ادامه دارد...)
~ حاجی ✏️
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
🖇 طرح بحث:
➖قوانین طبیعی از کجا آمدهاند؟
➖آیا آنها نیاز به پدید-آمدنی مجزا از مواد دارند؟
➖ویژگیهای مواد، قابلیت انفکاک از آنها را دارند؟
➖پدیدار-شدنِ ویژگیهایی در کل که در اجزا نیست، چگونه تبیین میشود؟
➖ربط قاعدهی «معطی شی، فاقد آن نیست» به مبحث فعلی چیست؟
➖و در نهایت، آیا طبیعت در بروز ویژگیهایش میتواند خودکفا باشد؟
❗️بعد از طرح و بیان اِشکالات فراوان "برهان نظم" و عملاً منسوخشدن این نسخه برای اثبات امور ماورایی، حالا میخواهیم بهشکل ساده به مسئلهی مهم فعلی بپردازیم و معلوم کنیم که ربط قوانین طبیعت با خود طبیعت و یا با ماورا به چه شکلیست؟ اصلاً آیا قوانین، حاکم بر طبیعتاند یا محکومِ آن؟
✨ قبل از هر چیز باید ابتدا مفهوم چند واژه را بررسی کنیم:
✅ ذاتی: اجزای تشکیلدهندهی یکچیز که ماهیت آن چیز را پدید میآورند؛ بهعبارتی سازندهی ماهیت یکچیز هستند و بدون آنها اصلاً آن ماهیت پدید نمیآید. مثل گرما برای آتش؛ که گرما میشود ذاتیِ آتش، و بدون گرما اصلاً آتش معنا ندارد! یا مثلاً پروتونها و نوترونها که تشکیلدهندهی عناصر هستند، و نبود آنها عنصر مد نظر را از بین میبرد.
✅ اکتسابی: ویژگیهایی که در اصل متعلق به خود آن چیز نیست و بهنوعی از خارج از ذاتش بهدست آمده و #غالباً میتواند از آن جدا هم بشود. یعنی آن شی، ویژگیِ اکتسابیاش را از دست بدهد ولی همچنان باقی بماند؛ مثل سرماخوردگی که ویروسش از بیرون میآید و ما را مریض میکند.
❗️چرا گفتیم غالباً؟ چون یک مبحث ریزی در منطق وجود دارد بهنام "عرض لازم"، که آنها جدا نمیشوند! بگذریم...
✅ جعل: یعنی قرار-دادن، وضعکردن و بهنوعی خودمان چیزی را قرارداد کنیم؛ مثل جعل قانون. وقتی میگوییم مثلاً، حقوق بشر، جعلیست، این به این معنا نیست که الکی و دروغ است، بلکه به این معناست که ما انسانها خودمان آن را قرارداد کردهایم.
✅ کشف: یعنی چیزی که بوده و ما فقط رفتهایم و پیدایش کردیم.
✨ خُب و اما اصل بحث:
1⃣ ذاتیات یکچیز، از جایی نیامدهاند! یعنی مثلاً اینطور نبوده که اول آتشی باشد و بعد گرما به آن داده شده باشد، بلکه گرما در ذات آتش وجود دارد و همین که آتش باشد، گرما هم خواهد بود. یا مثلاً اول کربنی باشد و بعد پروتون و نوترون به آن اضافه شده باشد.
❓اصلاً مگر میشود که اول "کل" باشد و بعد اجزایش به آن اضافه شوند؟!
2⃣ برای ویژگیهای اکتسابی، میتوانیم بپرسیم که از کجا آمده و بهدنبال علتی برای آن باشیم ولی برای ذاتیات خیر! بهاصطلاح فلسفی: "الذاتی لایعلل"
3⃣ قوانین طبیعی حاکم بر جهانِ ما چیزی نیست که ما انسانها جعل کرده باشیم، بلکه آنها را بهمرور و با تجربه کشف میکنیم (البته هنوز خیلی از آنها را کشف نکردهایم!).
4⃣ ما در فیزیک با یکسری قوانین روبهرو هستیم، مثل قانون جاذبه (گرانش عمومی نیوتن)
🔅 و حالا سؤال:
➖جاذبه برای ماده کدامیک از حالات زیر است؟
➕جعلیِ اکتسابی
➕جعلیِ ذاتی
➕کشفیِ اکتسابی
➕کشفیِ ذاتی
📝 خُب حالت اول و دوم که نیست، چون جاذبه که قطعاً قرارداد ما نیست! بلکه چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم جاذبه برقرار است پس جاذبه، کشف ما بوده است و نه جعل ما!
✨ حالت سوم هم نیست، چون برای برقراریِ جاذبه، به چیزی غیر از خود آن مواد نیازی نیست؛ یا مثلاً در پیوندهای بینِ اتمی، آیا به چیزی غیر از آن اتم نیاز است؟ اگر هم در طبیعت، ماده ویژگیای پیدا کرد که قبلاً آن را نداشته است، در واقع آن را از مواد دیگر گرفته و در هر صورت در دل طبیعت بوده است؛ مثل انتقال الکترونی، بین اتمها که بهواسطهی آن تبدیل به آنیون و کاتیون میشوند.
✅ حاصل اینکه قواعد طبیعت بهنحو کلی، به چیزی جز خود موادش نیاز ندارد! (ادامه دارد...)
~ حاجی ✏️
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌 قوانین طبیعت (ماده) و فیزیک! {پارت اول} 🖇 طرح بحث: ➖قوانین طبیعی از کجا آمدهاند؟ ➖آیا آنها نیاز به پدید-آمدنی مجزا از مواد دارند؟ ➖ویژگیهای مواد، قابلیت انفکاک از آنها را دارند؟ ➖پدیدار-شدنِ ویژگیهایی در کل که در اجزا نیست، چگونه تبیین میشود؟ ➖ربط…
📌 قوانین طبیعت (ماده) و فیزیک! {پارت دوم}
✨ در پارت اول (قبلی) دربارهی "ذاتی" و "اکتسابی" و "جعل" و "کشف" بهزبان ساده صحبت کردیم و تا حد امکان از بهکار-بردن عبارات پیچیده خودداری کردیم؛ قصد داریم در این پارت دربارهی نکتهی دیگری صحبت کنیم.
✨ نمک از دو عنصر بهنامهای «کلر» و «سدیم» تشکیل شده است؛ و خُب نمک شور است اما آیا کلر شور است؟ خیر! سدیم چطور؟ شور است؟ خیر!
❓پس شوری نمک از کجا آمده است؟
⚠️ در اینجا بهجای اینکه سریع نتیجه بگیریم که: "پس نمک باید شوریاش را از جای دیگری گرفته باشد و آن جای دیگر هم عالم "هپروت" است" باید به بررسیِ علمی بپردازیم!
📚 در علم مسئلهای وجود دارد بهنام «emergent» و «اثر سینرژیک» که بهزبان ساده یعنی پدید-آمدنِ ویژگیهایی در یک "کل" که در اجزای آن وجود ندارد و تشدید-شدن ویژگیهایی در کل! مثل همین نمک که اجزایش شور نبود اما خودش شور است.
❔علت چیست؟ علتش این است که در ترکیبات، "روابط بین اجزا" هم دخیل است؛ و این اجزا و روابطشان هستند که ویژگیهایی را میسازند (که در خود هر یک از اجزا بهتنهایی یافت نمیشود).
🔆 برای مثال، اعداد ۱ و ۵ و ۹ را در نظر بگیرید... با این اعداد میشود نوشت:
🔅 ۱۹۵
🔅 ۵۱۹
🔅 ۹۵۱
و...
✨ در هر سه عددِ بالا، فقط همان اعداد بهکار رفته اما ارزش عددیِ متفاوتی بروز کرده است. این چیدمان اعداد بوده که باعث بروز تفاوت شده است.
✅ یک خودرو را در نظر بگیرید... همهی قطعات سالم؛ و باک هم پر از بنزین، ولی بهش استارت نزدیم. آیا هر چقدر هم که پدال گاز را فشار بدهیم ماشین حرکت میکند؟ خیر! چرا؟
⬅️ چون ما هنوز رابطهای بین اجزا برقرار نکردهایم! ➡️ حالا استارت میزنیم و ماشین روشن میشود.
❔آیا ماشینِ روشن، چیزی بیشتر از ماشینِ خاموش داشت؟ خیر! پس تفاوت در چیست؟ 👈 در ایجاد ارتباط بین اجزا بهکمک استارتزدن!
❗️حال شما ماشین روشن و ماشین خاموش را با انسان مرده و انسان زنده مقایسه کنید با نظر به اضافهکردن مفهومی بهنام روح برای توجیه این تفاوت! 😄
❎ خلاصه اینکه بروز ویژگیِ جدید در یک "کل" که در اجزایش وجود ندارد، بهسبب وجود روابط اجزا با يکديگر هست و نه دخالت امر بیرونی در آن! (ادامه دارد...)
~ حاجی ✏️
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
✨ در پارت اول (قبلی) دربارهی "ذاتی" و "اکتسابی" و "جعل" و "کشف" بهزبان ساده صحبت کردیم و تا حد امکان از بهکار-بردن عبارات پیچیده خودداری کردیم؛ قصد داریم در این پارت دربارهی نکتهی دیگری صحبت کنیم.
✨ نمک از دو عنصر بهنامهای «کلر» و «سدیم» تشکیل شده است؛ و خُب نمک شور است اما آیا کلر شور است؟ خیر! سدیم چطور؟ شور است؟ خیر!
❓پس شوری نمک از کجا آمده است؟
⚠️ در اینجا بهجای اینکه سریع نتیجه بگیریم که: "پس نمک باید شوریاش را از جای دیگری گرفته باشد و آن جای دیگر هم عالم "هپروت" است" باید به بررسیِ علمی بپردازیم!
📚 در علم مسئلهای وجود دارد بهنام «emergent» و «اثر سینرژیک» که بهزبان ساده یعنی پدید-آمدنِ ویژگیهایی در یک "کل" که در اجزای آن وجود ندارد و تشدید-شدن ویژگیهایی در کل! مثل همین نمک که اجزایش شور نبود اما خودش شور است.
❔علت چیست؟ علتش این است که در ترکیبات، "روابط بین اجزا" هم دخیل است؛ و این اجزا و روابطشان هستند که ویژگیهایی را میسازند (که در خود هر یک از اجزا بهتنهایی یافت نمیشود).
🔆 برای مثال، اعداد ۱ و ۵ و ۹ را در نظر بگیرید... با این اعداد میشود نوشت:
🔅 ۱۹۵
🔅 ۵۱۹
🔅 ۹۵۱
و...
✨ در هر سه عددِ بالا، فقط همان اعداد بهکار رفته اما ارزش عددیِ متفاوتی بروز کرده است. این چیدمان اعداد بوده که باعث بروز تفاوت شده است.
✅ یک خودرو را در نظر بگیرید... همهی قطعات سالم؛ و باک هم پر از بنزین، ولی بهش استارت نزدیم. آیا هر چقدر هم که پدال گاز را فشار بدهیم ماشین حرکت میکند؟ خیر! چرا؟
⬅️ چون ما هنوز رابطهای بین اجزا برقرار نکردهایم! ➡️ حالا استارت میزنیم و ماشین روشن میشود.
❔آیا ماشینِ روشن، چیزی بیشتر از ماشینِ خاموش داشت؟ خیر! پس تفاوت در چیست؟ 👈 در ایجاد ارتباط بین اجزا بهکمک استارتزدن!
❗️حال شما ماشین روشن و ماشین خاموش را با انسان مرده و انسان زنده مقایسه کنید با نظر به اضافهکردن مفهومی بهنام روح برای توجیه این تفاوت! 😄
❎ خلاصه اینکه بروز ویژگیِ جدید در یک "کل" که در اجزایش وجود ندارد، بهسبب وجود روابط اجزا با يکديگر هست و نه دخالت امر بیرونی در آن! (ادامه دارد...)
~ حاجی ✏️
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌 قوانین طبیعت (ماده) و فیزیک! {پارت دوم} ✨ در پارت اول (قبلی) دربارهی "ذاتی" و "اکتسابی" و "جعل" و "کشف" بهزبان ساده صحبت کردیم و تا حد امکان از بهکار-بردن عبارات پیچیده خودداری کردیم؛ قصد داریم در این پارت دربارهی نکتهی دیگری صحبت کنیم. ✨ نمک از…
📌 قوانین طبیعت (ماده) و فیزیک! {پارت سوم و پایانی}
✨ در پارت دوم (قبلی) دربارهی «emergent» صحبت کردیم؛ در خاتمهی این بحث دربارهی قاعدهی "فاقد شی، معطی شی نیست" صحبت میکنیم.
✨ خُب این قاعده حرف حسابش چیست؟ این قاعده میگوید که: "اگر کسی یا چیزی بخواهد چیزی را به کسی اعطا کند، باید خودش آن چیز را داشته باشد" و خُب این سخن معقولیست.
❗️فقط چند نکته را باید اینجا در نظر بگیریم:
1⃣ من پول دارم؛ بنابراین میتوانم به شما پول بدهم. این گزاره درست است ✅
2⃣ من چشمانی آبی دارم، بنابراین میتوانم به شما چشم آبی بدهم! این گزاره غلط است ❌
❗️درست است که هر چیزی که قرار است اعطا شود باید در معطی (اعطا-کننده) وجود داشته باشد، اما این درست نیست که هر چیزی که در معطی وجود دارد، قابلیت اعطا داشته باشد. دقت!
3⃣ کمیت "مواد" نزد معطی در صورت اعطا (انتقال به غیر) کاهش پیدا میکند؛ مثل همان پول که اگر من به شما بدهم، پولی که نزد من است کم میشود.
✨ اما اموری مثل علم در صورت اعطا، میزانش در معطی کاهش پیدا نمیکند! پس اگر ادعا کنیم که کسی به چیزی مادهای منتقل کرد اما کمیت آن ماده نزد خود معطی تغییر نکرد، اشتباه است!
4⃣ در پارت اول دربارهی "ذاتی" توضیح دادیم؛ ذاتی قابل انتقال نیست، قابل تفکیک نیست...
🔰 نکتهی کلیدی: وقتی در مورد خدا صحبت میکنیم باید توجه داشت که خدا خودش ماده نیست؛ پس از خودش چیزی کم نکرده که به جهان بدهد! دوم اینکه اگر نزد خودش بوده باز سؤال پیش میآید که آن موادِ نزد خدا از کجا آمده است؟! (در گذشته هم بارها "خلق از عدم" را نقد و رد کردهایم)
❌ جمعبندی بحث: با اینکه هنوز خیلی از قوانین دربارهی طبیعت بر ما کشف نشده است اما در تبیین معقولانه آنها نیاز به پیشفرضهای پُر-تناقضی مثل دخالت ماورا (که اصلاً نمیشود که فهمید چیست!) نداریم. #پایان
شاد و راضی و پر-آرامش باشید ~ حاجی ✏️
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
✨ در پارت دوم (قبلی) دربارهی «emergent» صحبت کردیم؛ در خاتمهی این بحث دربارهی قاعدهی "فاقد شی، معطی شی نیست" صحبت میکنیم.
✨ خُب این قاعده حرف حسابش چیست؟ این قاعده میگوید که: "اگر کسی یا چیزی بخواهد چیزی را به کسی اعطا کند، باید خودش آن چیز را داشته باشد" و خُب این سخن معقولیست.
❗️فقط چند نکته را باید اینجا در نظر بگیریم:
1⃣ من پول دارم؛ بنابراین میتوانم به شما پول بدهم. این گزاره درست است ✅
2⃣ من چشمانی آبی دارم، بنابراین میتوانم به شما چشم آبی بدهم! این گزاره غلط است ❌
❗️درست است که هر چیزی که قرار است اعطا شود باید در معطی (اعطا-کننده) وجود داشته باشد، اما این درست نیست که هر چیزی که در معطی وجود دارد، قابلیت اعطا داشته باشد. دقت!
3⃣ کمیت "مواد" نزد معطی در صورت اعطا (انتقال به غیر) کاهش پیدا میکند؛ مثل همان پول که اگر من به شما بدهم، پولی که نزد من است کم میشود.
✨ اما اموری مثل علم در صورت اعطا، میزانش در معطی کاهش پیدا نمیکند! پس اگر ادعا کنیم که کسی به چیزی مادهای منتقل کرد اما کمیت آن ماده نزد خود معطی تغییر نکرد، اشتباه است!
4⃣ در پارت اول دربارهی "ذاتی" توضیح دادیم؛ ذاتی قابل انتقال نیست، قابل تفکیک نیست...
🔰 نکتهی کلیدی: وقتی در مورد خدا صحبت میکنیم باید توجه داشت که خدا خودش ماده نیست؛ پس از خودش چیزی کم نکرده که به جهان بدهد! دوم اینکه اگر نزد خودش بوده باز سؤال پیش میآید که آن موادِ نزد خدا از کجا آمده است؟! (در گذشته هم بارها "خلق از عدم" را نقد و رد کردهایم)
❌ جمعبندی بحث: با اینکه هنوز خیلی از قوانین دربارهی طبیعت بر ما کشف نشده است اما در تبیین معقولانه آنها نیاز به پیشفرضهای پُر-تناقضی مثل دخالت ماورا (که اصلاً نمیشود که فهمید چیست!) نداریم. #پایان
شاد و راضی و پر-آرامش باشید ~ حاجی ✏️
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
Forwarded from من خدا هستم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌 قوانین طبیعت (ماده) و فیزیک! {پارت سوم و پایانی} ✨ در پارت دوم (قبلی) دربارهی «emergent» صحبت کردیم؛ در خاتمهی این بحث دربارهی قاعدهی "فاقد شی، معطی شی نیست" صحبت میکنیم. ✨ خُب این قاعده حرف حسابش چیست؟ این قاعده میگوید که: "اگر کسی یا چیزی بخواهد…
📌 فیزیک و قوانین طبیعت! {پارت اول}
✨ در تاپیک قبل، بیشتر بهلحاظ فلسفی به مبحث "قوانین طبیعت و فیزیک" پرداخته شد؛ در این تاپیک قصد داریم قوانین فیزیک را در دلِ خود فیزیک بررسی کنیم؛ با نیروهای بنیادی شروع میکنیم.
✨ همهی ما از بودجههای کلان و تحقیقات گستردهی فیزیکدانان برای کشف رازها و قوانین طبیعت با-خبر هستیم؛ قوانینی که ماحصل قرنها تفکر و خلاقیت است. اما جدای از این قوانین، باید به ذات این قوانین نگاه کرد!
➖یعنی بهراستی "قانون طبیعت" چیست و از کجا آمده؟
➖آیا این قوانین ذات و طبیعتی خارج از کیهان دارند و از بیرون بر ظرف طبیعت حکمرانی میکنند؟ یا نه!
➖خود این قوانین هم مانند شکل و رنگ و مزه و... سرشتی برآمده "emergent" دارند و وجودی مستقل و بنیادی ندارند؟
➖بهعبارت دقیقتر، برای مثال یک شلیل را در نظر بگیرید که اگر آن را به تکههای کوچک و کوچکتر تقسیم میکردیم تا حدی که دیگر خاصیت شلیل و مزه و رنگ و... آن از بین میرفت و به مولکولها و اتمها و هسته و ذرات بنیادی میرسیدیم، قوانین طبیعت آيا با حذف ذرات و ماده و حتی فضا-زمان باقی میمانَد و ماهیت خود را حفظ میکند؟
➖این سؤالها از آنجا مهم است که حتی اگر "نظریهی برای همهچیز" هم وجود داشته باشد و بشر به آن دسترسی پیدا کند، باز هم یک سؤال اساسی باقی خواهد ماند و آن این است که این قانون از کجا آمده است؟ آيا وجود بنیادی دارد؟ اگر بله، چرا جهان فقط بر مبنای این قانون و نظریهی خاص باید رفتار کند؟
➖آيا میشد این قانون شکل دیگری میداشت و جهان دیگری را تولید میکرد؟ البته طرز تصور ما از قوانین و برخورد با مدل استاندارد یا حتی تعریف قوانین باعث میشود پاسخهای متفاوتی به این سؤال بدهیم.
✅ در مدل استاندارد (Standard Model)، ذرات بنیادی، این میدانهای کوانتومیاند که در فرمولبندی موجود هستند. برخلاف میدانهای کلاسیک مانند میدانهای الکترومغناطیسی در معادلات ماکسول و تانسورهای متریک در نسبیت عام، که در آن همیشه منبعی مانند بار و جریان یا تنسور جرم-انرژی برای تولید میدانها وجود دارد، میدانهای کوانتومی در SM هیچ منبعی ندارد و فرض بر این است که در همهجا و همیشه در این جهان وجود دارد.
✨ بههمین دلیل است که همیشه این ظن وجود دارد که سطحی حتی عمیقتر برای توصیف جزئیات منشأ آنها وجود داشته باشد.
✨ عالم ما متشکل از ۲۵ میدان است و پارتیکلهای بنیادین در واقع حالات برانگیخته و کوانتای این میادیناند. تئوریهای آینده فیزیک باید به سطح زیرین این میادین توجه کند و علت و منشأ این میادین کوانتومی را مدلسازی کنند. (ادامه دارد...)
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
✨ در تاپیک قبل، بیشتر بهلحاظ فلسفی به مبحث "قوانین طبیعت و فیزیک" پرداخته شد؛ در این تاپیک قصد داریم قوانین فیزیک را در دلِ خود فیزیک بررسی کنیم؛ با نیروهای بنیادی شروع میکنیم.
✨ همهی ما از بودجههای کلان و تحقیقات گستردهی فیزیکدانان برای کشف رازها و قوانین طبیعت با-خبر هستیم؛ قوانینی که ماحصل قرنها تفکر و خلاقیت است. اما جدای از این قوانین، باید به ذات این قوانین نگاه کرد!
➖یعنی بهراستی "قانون طبیعت" چیست و از کجا آمده؟
➖آیا این قوانین ذات و طبیعتی خارج از کیهان دارند و از بیرون بر ظرف طبیعت حکمرانی میکنند؟ یا نه!
➖خود این قوانین هم مانند شکل و رنگ و مزه و... سرشتی برآمده "emergent" دارند و وجودی مستقل و بنیادی ندارند؟
➖بهعبارت دقیقتر، برای مثال یک شلیل را در نظر بگیرید که اگر آن را به تکههای کوچک و کوچکتر تقسیم میکردیم تا حدی که دیگر خاصیت شلیل و مزه و رنگ و... آن از بین میرفت و به مولکولها و اتمها و هسته و ذرات بنیادی میرسیدیم، قوانین طبیعت آيا با حذف ذرات و ماده و حتی فضا-زمان باقی میمانَد و ماهیت خود را حفظ میکند؟
➖این سؤالها از آنجا مهم است که حتی اگر "نظریهی برای همهچیز" هم وجود داشته باشد و بشر به آن دسترسی پیدا کند، باز هم یک سؤال اساسی باقی خواهد ماند و آن این است که این قانون از کجا آمده است؟ آيا وجود بنیادی دارد؟ اگر بله، چرا جهان فقط بر مبنای این قانون و نظریهی خاص باید رفتار کند؟
➖آيا میشد این قانون شکل دیگری میداشت و جهان دیگری را تولید میکرد؟ البته طرز تصور ما از قوانین و برخورد با مدل استاندارد یا حتی تعریف قوانین باعث میشود پاسخهای متفاوتی به این سؤال بدهیم.
✅ در مدل استاندارد (Standard Model)، ذرات بنیادی، این میدانهای کوانتومیاند که در فرمولبندی موجود هستند. برخلاف میدانهای کلاسیک مانند میدانهای الکترومغناطیسی در معادلات ماکسول و تانسورهای متریک در نسبیت عام، که در آن همیشه منبعی مانند بار و جریان یا تنسور جرم-انرژی برای تولید میدانها وجود دارد، میدانهای کوانتومی در SM هیچ منبعی ندارد و فرض بر این است که در همهجا و همیشه در این جهان وجود دارد.
✨ بههمین دلیل است که همیشه این ظن وجود دارد که سطحی حتی عمیقتر برای توصیف جزئیات منشأ آنها وجود داشته باشد.
✨ عالم ما متشکل از ۲۵ میدان است و پارتیکلهای بنیادین در واقع حالات برانگیخته و کوانتای این میادیناند. تئوریهای آینده فیزیک باید به سطح زیرین این میادین توجه کند و علت و منشأ این میادین کوانتومی را مدلسازی کنند. (ادامه دارد...)
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌 فیزیک و قوانین طبیعت! {پارت اول} ✨ در تاپیک قبل، بیشتر بهلحاظ فلسفی به مبحث "قوانین طبیعت و فیزیک" پرداخته شد؛ در این تاپیک قصد داریم قوانین فیزیک را در دلِ خود فیزیک بررسی کنیم؛ با نیروهای بنیادی شروع میکنیم. ✨ همهی ما از بودجههای کلان و تحقیقات…
📌 فیزیک و قوانین طبیعت! {پارت دوم و پایانی}
✨ در "مدل استاندارد" یک مجموعه از نظریهها را داریم که کوچکترین ذرات مشاهدهشدهی ماده و برهمکنشهای بین انرژی و ماده را توصیف میکند.
✨ سهدسته از ذرات "مدل استاندارد" را تشکیل میدهند؛ ماده از کوارکها و لپتونها تشکیل شده است؛ و بوزونهای بنیادی سهنیرو ایجاد میکنند:
1⃣ الکترومغناطیس
2⃣ نیرویِ هستهایِ قوی
3⃣ نیرویِ هستهایِ ضعیف
✨ و گرانش (چهارمین نیرویِ بنیادین) توسط "مدل استاندارد" توضیح داده نشده است؛ در واقع "گراویتون" ذرهی تبادل نیرویِ گرانشی است (فرضی) و مستقیماً مشاهده نشده است؛ اما تعدادی از ویژگیهای آن را میتوان از ماهیت نیرو استخراج کرد.
✨ برای مثال، گرانش نیرویی با بُرد ظاهراً نامتناهیست و میتوان چنین برداشت کرد که جرم سکون ندارد؛ یعنی بهعلت دور-بُردی مانند فوتونها بدون جرم هستند و اگر وجود خارجی داشته باشد، باید ویژگیهای آن را با میدان گرانشی تطبیق دهیم.
✨ بوزون هیگز که در سال ۲۰۱۲ کشف شد، توضیحی برای چگونگیِ جرمگرفتن سایر ذرات ارائه میدهد؛ گروه کوارک شامل ششذره میباشد:
🔆 up, down, charm, strange, top, and bottom 🔆
✨ گروه لپتون شامل الکترون نوترینو، میون نوترینو، تاو نوترینو، الکترون، میون و ذرات تاو است. بوزونها شامل فوتون، گلوئون، ذرهی Z، ذرهی W و هیگز هستند.
✅ در فیزیک نوین از مفهوم میدان در جهت توضیح سازوکار نیروها استفاده میکنند؛ برای مثال ما در سادهترین حالت با فوتون و تأثیر واقعی طرف هستیم، اما ذرات مجازی چه نقشی دارند؟
❕در نظریهی میدانهای کوانتومی برای هر میدانی، یک کوانتای میدان (ذرهی مجازی) تعریف کردهاند و در واقع میدان در مفهوم خود انباشتی از فوتونهای مجازی (ذرات مجازی) بهعنوان مسئول برهمکنش میدان ذرات است.
✨ فرمیونها بهواسطهی بوزونها بر روی یکدیگر تأثیر میگذارند، یعنی دو الکترون با ذرات واسط، و بوزونهایی بهنام فوتون، نیرویِ رانشی به یکدیگر وارد میکنند و الکترون و پوزیترون با همین واسطه به یکدیگر نیرویِ ربایشی وارد میکنند؛ بهعبارتی ذرات مجازی، برای مثال فوتون مجازی، در میدانهای الکترومغناطیسی بهعنوان ذراتی که با آن میدان الکترومغناطیسی به ذرات باردار نیرو وارد میکند، مشارکت میکنند تا روایتی از تأثیر میدان الکترومغناطیسی بهدست دهند.
❕دقت داشته باشید که مجازیخواندن این کوانتاها بهمعنی عدم وجود آنها نیست! بلکه بهمعنی عدم توانایی بشریت در مشاهدهی مستقیم آنها بهخاطر طول عمر کم و محدودیتهای تکنولوژی (آشکار-سازی) آنها بهواسطه ناکارآمد-بودن حواس ما و محدودیتهای طبیعت مانند "اصل عدم قطعیت هایزنبرگ" میباشد؛ بهعبارت سادهتر (چالش نیوتن مطرح نیست) کنش آنی یا کنش از راه دور نداریم.
➖کوانتای میدانهای الکترومغناطیسی فوتون و دارای جرم سکونِ صفر بود و بُرد آن بینهایت است.
➖کوانتای میدان گرانشی "گراویتون" نام دارد، داری جرم سکونِ صفر بوده و نیز بُرد آن بینهایت است.
➖کوانتای نیرویِ هستهایِ قوی "گلوئون" نام دارد و بُرد آن محدود است.
➖کوانتای نیرویِ هستهایِ ضعیف شامل سهتیپ بوزون پیمانهای بهنامهای W مثبت، W منفی، Z صفر میباشد (بستهبه محدودهی اثر نیرو).
🔰 نتیجه: هر چه که در عالم میبینیم دینامیک میدان است، و میدان اساس عالم است و ذرات بنیادی (اعم از بوزون و فرمیون) چیزی بهجز بستههای انرژیِ میدانهای مختلف نیستند! #پایان
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
✨ در "مدل استاندارد" یک مجموعه از نظریهها را داریم که کوچکترین ذرات مشاهدهشدهی ماده و برهمکنشهای بین انرژی و ماده را توصیف میکند.
✨ سهدسته از ذرات "مدل استاندارد" را تشکیل میدهند؛ ماده از کوارکها و لپتونها تشکیل شده است؛ و بوزونهای بنیادی سهنیرو ایجاد میکنند:
1⃣ الکترومغناطیس
2⃣ نیرویِ هستهایِ قوی
3⃣ نیرویِ هستهایِ ضعیف
✨ و گرانش (چهارمین نیرویِ بنیادین) توسط "مدل استاندارد" توضیح داده نشده است؛ در واقع "گراویتون" ذرهی تبادل نیرویِ گرانشی است (فرضی) و مستقیماً مشاهده نشده است؛ اما تعدادی از ویژگیهای آن را میتوان از ماهیت نیرو استخراج کرد.
✨ برای مثال، گرانش نیرویی با بُرد ظاهراً نامتناهیست و میتوان چنین برداشت کرد که جرم سکون ندارد؛ یعنی بهعلت دور-بُردی مانند فوتونها بدون جرم هستند و اگر وجود خارجی داشته باشد، باید ویژگیهای آن را با میدان گرانشی تطبیق دهیم.
✨ بوزون هیگز که در سال ۲۰۱۲ کشف شد، توضیحی برای چگونگیِ جرمگرفتن سایر ذرات ارائه میدهد؛ گروه کوارک شامل ششذره میباشد:
🔆 up, down, charm, strange, top, and bottom 🔆
✨ گروه لپتون شامل الکترون نوترینو، میون نوترینو، تاو نوترینو، الکترون، میون و ذرات تاو است. بوزونها شامل فوتون، گلوئون، ذرهی Z، ذرهی W و هیگز هستند.
✅ در فیزیک نوین از مفهوم میدان در جهت توضیح سازوکار نیروها استفاده میکنند؛ برای مثال ما در سادهترین حالت با فوتون و تأثیر واقعی طرف هستیم، اما ذرات مجازی چه نقشی دارند؟
❕در نظریهی میدانهای کوانتومی برای هر میدانی، یک کوانتای میدان (ذرهی مجازی) تعریف کردهاند و در واقع میدان در مفهوم خود انباشتی از فوتونهای مجازی (ذرات مجازی) بهعنوان مسئول برهمکنش میدان ذرات است.
✨ فرمیونها بهواسطهی بوزونها بر روی یکدیگر تأثیر میگذارند، یعنی دو الکترون با ذرات واسط، و بوزونهایی بهنام فوتون، نیرویِ رانشی به یکدیگر وارد میکنند و الکترون و پوزیترون با همین واسطه به یکدیگر نیرویِ ربایشی وارد میکنند؛ بهعبارتی ذرات مجازی، برای مثال فوتون مجازی، در میدانهای الکترومغناطیسی بهعنوان ذراتی که با آن میدان الکترومغناطیسی به ذرات باردار نیرو وارد میکند، مشارکت میکنند تا روایتی از تأثیر میدان الکترومغناطیسی بهدست دهند.
❕دقت داشته باشید که مجازیخواندن این کوانتاها بهمعنی عدم وجود آنها نیست! بلکه بهمعنی عدم توانایی بشریت در مشاهدهی مستقیم آنها بهخاطر طول عمر کم و محدودیتهای تکنولوژی (آشکار-سازی) آنها بهواسطه ناکارآمد-بودن حواس ما و محدودیتهای طبیعت مانند "اصل عدم قطعیت هایزنبرگ" میباشد؛ بهعبارت سادهتر (چالش نیوتن مطرح نیست) کنش آنی یا کنش از راه دور نداریم.
➖کوانتای میدانهای الکترومغناطیسی فوتون و دارای جرم سکونِ صفر بود و بُرد آن بینهایت است.
➖کوانتای میدان گرانشی "گراویتون" نام دارد، داری جرم سکونِ صفر بوده و نیز بُرد آن بینهایت است.
➖کوانتای نیرویِ هستهایِ قوی "گلوئون" نام دارد و بُرد آن محدود است.
➖کوانتای نیرویِ هستهایِ ضعیف شامل سهتیپ بوزون پیمانهای بهنامهای W مثبت، W منفی، Z صفر میباشد (بستهبه محدودهی اثر نیرو).
🔰 نتیجه: هر چه که در عالم میبینیم دینامیک میدان است، و میدان اساس عالم است و ذرات بنیادی (اعم از بوزون و فرمیون) چیزی بهجز بستههای انرژیِ میدانهای مختلف نیستند! #پایان
🟪 کانال دروغها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE
📌نوشتارهای #نقشه_راه
➖قسمت اول: حقیقت یا فایده؟
✨بحث را با یکی از خطاهای مرگباری که فلاسفهی بزرگی چون افلاطون و ارسطو و... مرتکب شدهاند شروع میکنیم؛ خطایی که سبب شده است انسانهای کنجکاو و متفکرِ بسیاری برای قرنها به بحثهایی بینتیجه بپردازند و سرمایههای انسانیِ بسیاری را به هدر دهند.
✨اگر به فرآیندی که انسان بعد از ظهور در این سیارهی خاکی در حال سپریکردن است دقت کنیم، تمام تلاش وی این است که بتواند یک رابطهی مفید و کارآ با محیط پیرامون خود ایجاد کند، بهطوریکه بتواند ادامهی حیات خویش را ممکن سازد و ضمن برآوردن نیازهای خویش، خود را از خطرهایی که احتمالاً حیاتش را تهدید میکند در امان نگهدارد.
✨لطفاً خود را در موقعیت همان انسان اولیه قرار دهید و مواجه با همان شرایط و مشکلاتی که او احتمالاً با آنها مواجه بوده است.
✨از یک سو میل به بقا و ادامهی حیات او را بهشدت محتاط کرده و او با هر چیزی مواجه میشود این دغدغه را دارد که مبادا حیاتش را در معرض تهدید قرار بدهد؛ از سوی دیگر نیازهایی دارد که به هر طریق باید آنها را در تعامل با محیط برآورد.
✨گرمای بیامان خورشید یا سرمای طاقتفرسای برف و بوران، خطر حملهی حیوانات دیگر، نیازهای روزمرهی خوردوخوراک و... همه باید از طریق کشف محیط و پیرامون خود پاسخ داده شوند.
✨درست است که این انسان باید محیط اطراف خود را بشناسد و طبیعی است که در برخورد با هر چیز ناشناسی این سؤال برایش پیش بیآید که: «این چیست؟»
❗️اما نکتهی مهم اینجاست که وقتی میپرسد: «این چیست؟» منظورش این نیست که: «حقیقت این شئ چیست؟» بلکه منظورش این است که: «این شئ به چه دردی میخورد؟» یا «آیا این شئ میتواند تهدیدی برای حیات و بقای زندگیِ من شود؟»
✨به تعبیر دیگر هدف اولیهی انسان از فهم محیط اطراف خود، فهم اثرات اشیای پیرامون بر زندگی وی، و درک فایده یا ضرر آن اشیا است، و نه یافتن حقیقت آنها و ارضای "میل حقیقتجویی" خویش؛ چنانچه فلاسفه و حکما آن را بر قامت فلسفه و حکمت دوخته بودند، دانشی که در ابتدا تمام دانش بشری را شامل میگشت و شق دیگری برای آن تعریف نشده بود.
❌ این تعریف از فلسفه و حکمت، و این ادعا که غرض از آنها کشف حقیقت است، بهطور ضمنی (پنهانی) پیشفرضی را بر تمام ذهنها تحمیل کرد بیآنکه دلیلی برای آن وجود داشته باشد.
✨این پیشفرض که:
"حقیقت عالم برای انسان قابل کشف است و انسان قادر است حقیقت عالم را بشناسد"
✨و این اشتباه فاحش زمانی روشن شد که کانت دوربین تلسکوپ معرفت را به طرف ذهن و فاهمهی انسان برگرداند و پرسید که:
«توان فاهمهی ما در چه حدی است و چه چیزهایی را قادر است بشناسد؟»
❕و در تحقیقات وسیع و عمیقاش نشان داد که انسان قادر به کشف حقیقت عالم نیست. در پُستهای آتی، #معرفتشناسی و بحثهای معرفتشناختی را آغاز میکنیم ~ کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
➖قسمت اول: حقیقت یا فایده؟
✨بحث را با یکی از خطاهای مرگباری که فلاسفهی بزرگی چون افلاطون و ارسطو و... مرتکب شدهاند شروع میکنیم؛ خطایی که سبب شده است انسانهای کنجکاو و متفکرِ بسیاری برای قرنها به بحثهایی بینتیجه بپردازند و سرمایههای انسانیِ بسیاری را به هدر دهند.
✨اگر به فرآیندی که انسان بعد از ظهور در این سیارهی خاکی در حال سپریکردن است دقت کنیم، تمام تلاش وی این است که بتواند یک رابطهی مفید و کارآ با محیط پیرامون خود ایجاد کند، بهطوریکه بتواند ادامهی حیات خویش را ممکن سازد و ضمن برآوردن نیازهای خویش، خود را از خطرهایی که احتمالاً حیاتش را تهدید میکند در امان نگهدارد.
✨لطفاً خود را در موقعیت همان انسان اولیه قرار دهید و مواجه با همان شرایط و مشکلاتی که او احتمالاً با آنها مواجه بوده است.
✨از یک سو میل به بقا و ادامهی حیات او را بهشدت محتاط کرده و او با هر چیزی مواجه میشود این دغدغه را دارد که مبادا حیاتش را در معرض تهدید قرار بدهد؛ از سوی دیگر نیازهایی دارد که به هر طریق باید آنها را در تعامل با محیط برآورد.
✨گرمای بیامان خورشید یا سرمای طاقتفرسای برف و بوران، خطر حملهی حیوانات دیگر، نیازهای روزمرهی خوردوخوراک و... همه باید از طریق کشف محیط و پیرامون خود پاسخ داده شوند.
✨درست است که این انسان باید محیط اطراف خود را بشناسد و طبیعی است که در برخورد با هر چیز ناشناسی این سؤال برایش پیش بیآید که: «این چیست؟»
❗️اما نکتهی مهم اینجاست که وقتی میپرسد: «این چیست؟» منظورش این نیست که: «حقیقت این شئ چیست؟» بلکه منظورش این است که: «این شئ به چه دردی میخورد؟» یا «آیا این شئ میتواند تهدیدی برای حیات و بقای زندگیِ من شود؟»
✨به تعبیر دیگر هدف اولیهی انسان از فهم محیط اطراف خود، فهم اثرات اشیای پیرامون بر زندگی وی، و درک فایده یا ضرر آن اشیا است، و نه یافتن حقیقت آنها و ارضای "میل حقیقتجویی" خویش؛ چنانچه فلاسفه و حکما آن را بر قامت فلسفه و حکمت دوخته بودند، دانشی که در ابتدا تمام دانش بشری را شامل میگشت و شق دیگری برای آن تعریف نشده بود.
❌ این تعریف از فلسفه و حکمت، و این ادعا که غرض از آنها کشف حقیقت است، بهطور ضمنی (پنهانی) پیشفرضی را بر تمام ذهنها تحمیل کرد بیآنکه دلیلی برای آن وجود داشته باشد.
✨این پیشفرض که:
"حقیقت عالم برای انسان قابل کشف است و انسان قادر است حقیقت عالم را بشناسد"
✨و این اشتباه فاحش زمانی روشن شد که کانت دوربین تلسکوپ معرفت را به طرف ذهن و فاهمهی انسان برگرداند و پرسید که:
«توان فاهمهی ما در چه حدی است و چه چیزهایی را قادر است بشناسد؟»
❕و در تحقیقات وسیع و عمیقاش نشان داد که انسان قادر به کشف حقیقت عالم نیست. در پُستهای آتی، #معرفتشناسی و بحثهای معرفتشناختی را آغاز میکنیم ~ کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌نوشتارهای #نقشه_راه ➖قسمت اول: حقیقت یا فایده؟ ✨بحث را با یکی از خطاهای مرگباری که فلاسفهی بزرگی چون افلاطون و ارسطو و... مرتکب شدهاند شروع میکنیم؛ خطایی که سبب شده است انسانهای کنجکاو و متفکرِ بسیاری برای قرنها به بحثهایی بینتیجه بپردازند و سرمایههای…
📌نوشتارهای #نقشه_راه
➖قسمت دوم: از پس پرده نگاه کن!
✨مدتها تصور بر این بود که ذهن ما مانند "آینهای حقیقتنما" برداشتی کاملاً واقعی و بیطرفانه از رویدادهایی که هر روزه برایمان پیش میآید، در خود به نمایش میگذارد؛ حقیقت، آشکارا مینمود و ندای «اینکه واضح است» بلند بود.
✨هدف فلسفه، تبدیلشدن وجود آدمی به جهاننمایی کامل بود؛ با ظهور افرادی چون کانت، شوپنهاور، نیچه و... این تصور از ذهن، از هم پاشید و پِی برده شد که آنچه ما از جهان فهم میکنیم، با آنچه در واقع هست بسیار متفاوت میباشد! تقسیم نومن و فنومن برآمده از همین ماجراست.
✨تأثیر پیشفرضهای ما بر واقع و فیلترهای تودرتویِ ذهنی، بر آنچه در تصویر و برداشت فعلی داریم، بسیار حائز اهمیت است؛ البته نباید چنان تصور کرد که این ایده از زمان کانت مطرح شد، بلکه دو هزار سال پیش رواقیونی چون مارکوس اورلیوس در کتاب "تأملات" بدین ایده اشاره داشتهاند، اینکه:
«حقیقت همیشه در پردهی ابهام است. حاق واقع آشکار نیست و هیچ گروهی قاطعاً نمیتواند مدعی باشد که حقیقت در دست اوست»
✨هر چه گمان میکنید چیزی است، نظرگاه شما دربارهی چیزی است؛ ما به چیزها دسترسی نداریم بلکه به نظرگاه خودمان از چیزها دسترسی داریم. چشماندازهای ما از واقع، خود واقع نیست. جنگ و صلح ما همه از منشأ نظرگاههای ما از عالم واقع است نه از خود عالم واقع.
✨شاید بهجا باشد که به بیتی از حافظ اشاره کنیم:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند
#معرفتشناسی ~ کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
➖قسمت دوم: از پس پرده نگاه کن!
✨مدتها تصور بر این بود که ذهن ما مانند "آینهای حقیقتنما" برداشتی کاملاً واقعی و بیطرفانه از رویدادهایی که هر روزه برایمان پیش میآید، در خود به نمایش میگذارد؛ حقیقت، آشکارا مینمود و ندای «اینکه واضح است» بلند بود.
✨هدف فلسفه، تبدیلشدن وجود آدمی به جهاننمایی کامل بود؛ با ظهور افرادی چون کانت، شوپنهاور، نیچه و... این تصور از ذهن، از هم پاشید و پِی برده شد که آنچه ما از جهان فهم میکنیم، با آنچه در واقع هست بسیار متفاوت میباشد! تقسیم نومن و فنومن برآمده از همین ماجراست.
✨تأثیر پیشفرضهای ما بر واقع و فیلترهای تودرتویِ ذهنی، بر آنچه در تصویر و برداشت فعلی داریم، بسیار حائز اهمیت است؛ البته نباید چنان تصور کرد که این ایده از زمان کانت مطرح شد، بلکه دو هزار سال پیش رواقیونی چون مارکوس اورلیوس در کتاب "تأملات" بدین ایده اشاره داشتهاند، اینکه:
«حقیقت همیشه در پردهی ابهام است. حاق واقع آشکار نیست و هیچ گروهی قاطعاً نمیتواند مدعی باشد که حقیقت در دست اوست»
✨هر چه گمان میکنید چیزی است، نظرگاه شما دربارهی چیزی است؛ ما به چیزها دسترسی نداریم بلکه به نظرگاه خودمان از چیزها دسترسی داریم. چشماندازهای ما از واقع، خود واقع نیست. جنگ و صلح ما همه از منشأ نظرگاههای ما از عالم واقع است نه از خود عالم واقع.
✨شاید بهجا باشد که به بیتی از حافظ اشاره کنیم:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند
#معرفتشناسی ~ کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌نوشتارهای #نقشه_راه ➖قسمت دوم: از پس پرده نگاه کن! ✨مدتها تصور بر این بود که ذهن ما مانند "آینهای حقیقتنما" برداشتی کاملاً واقعی و بیطرفانه از رویدادهایی که هر روزه برایمان پیش میآید، در خود به نمایش میگذارد؛ حقیقت، آشکارا مینمود و ندای «اینکه واضح…
📌نوشتارهای #نقشه_راه
➖قسمت سوم: جهنم ایدئولوژی
✨از آنجا که ایدئولوژیکاندیشی با نظریهی (موهوم) آشکارگی حقیقت ملازمت دارد، ایدئولوژیکاندیش هر کس را که با او مخالف باشد، مخالف "حقیقت آشکار" و "حق صریح" میداند و در نتیجه نسبت به او احساسات و عواطف منفی پیدا میکند؛ و مگر میتوان نسبت به کسی که با حقیقت آشکار مخالفت دارد، جز احساسات و عواطف منفی داشت؟
✨از این رو ایدئولوژیکاندیش هم درون خود را ویران میکند و هم بیرون دیگران را؛ هم به خود درد و رنج و آزار و آسیب میرساند و هم به دگر-اندیشان.
✨باید فهم و قبول کرد که حقیقت آشکار نیست
و فقط به تقرب به آن امید میتوان بست؛ و این امید نیز جز با صرف اوقات، نیروها، استعدادها و فرصتهای بیشمار از ناحیهی انسانهایی پُر-شمار برآمدنی نخواهد بود.
✨برای تقرب به حقیقت به رجوع به دیگران سخت نیازمندیم. حقیقتطلبی و کنجکاویِ علمی را نباید به جایی محدود کرد و یا در جایی متوقف ساخت. به نزد هر کسی که در مظان آن است که به حقیقتی نزدیکتر شده باشد باید شتافت و از او چیزی آموخت؛ و کیست که اصلاً و ابداً در مظان این نباشد که بیش از ما به حقیقتی نزدیک شده باشد؟ ما به همه محتاجیم و از هیچ کسی مستغنی (بینیاز) نیستیم. تقرب به حقیقت نه تختهبند مکانی خاص است و نه تختهبند زمانی خاص. مکان و زمان نمیشناسد، جغرافیا و تاریخ ندارد. از سویی هم شرقیان ممکن است به حقیقتی نزدیکتر شده باشند و هم غربیان؛ از سوی دیگر هم انسانهای جدید ممکن است به حقیقتی نزدیکتر شده باشند و هم انسانهای قدیم.
✨روحیهی نقادانه را نیز در هیچجا و هیچگاه نباید از کار برکنار داشت. با بهکار-گیری این محک است که هم از غربزدگی در امان میمانیم و هم از شرقزدگی، هم از غربستیزی و هم از شرقستیزی، هم از سنتپرستی و هم از تجدد-پرستی، و هم از سنتهراسی و هم از تجدد-هراسی.
✨لازمهی فعالنگهداشتن روحیهی نقادی، باور به این است که حفظ فرهنگ خودی در تمامیت خود و بهصورتی دستنخورده، مطلوب نیست. فرهنگ خود ما نیز مانند هر فرهنگ دیگر باید محک #عقلانیت_نقادانه بخورد تا عیار آن معلوم شود و اجزا و عناصر خِرد-ستیزش طرد و نفی شوند.
#معرفتشناسی ~ کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
➖قسمت سوم: جهنم ایدئولوژی
✨از آنجا که ایدئولوژیکاندیشی با نظریهی (موهوم) آشکارگی حقیقت ملازمت دارد، ایدئولوژیکاندیش هر کس را که با او مخالف باشد، مخالف "حقیقت آشکار" و "حق صریح" میداند و در نتیجه نسبت به او احساسات و عواطف منفی پیدا میکند؛ و مگر میتوان نسبت به کسی که با حقیقت آشکار مخالفت دارد، جز احساسات و عواطف منفی داشت؟
✨از این رو ایدئولوژیکاندیش هم درون خود را ویران میکند و هم بیرون دیگران را؛ هم به خود درد و رنج و آزار و آسیب میرساند و هم به دگر-اندیشان.
✨باید فهم و قبول کرد که حقیقت آشکار نیست
و فقط به تقرب به آن امید میتوان بست؛ و این امید نیز جز با صرف اوقات، نیروها، استعدادها و فرصتهای بیشمار از ناحیهی انسانهایی پُر-شمار برآمدنی نخواهد بود.
✨برای تقرب به حقیقت به رجوع به دیگران سخت نیازمندیم. حقیقتطلبی و کنجکاویِ علمی را نباید به جایی محدود کرد و یا در جایی متوقف ساخت. به نزد هر کسی که در مظان آن است که به حقیقتی نزدیکتر شده باشد باید شتافت و از او چیزی آموخت؛ و کیست که اصلاً و ابداً در مظان این نباشد که بیش از ما به حقیقتی نزدیک شده باشد؟ ما به همه محتاجیم و از هیچ کسی مستغنی (بینیاز) نیستیم. تقرب به حقیقت نه تختهبند مکانی خاص است و نه تختهبند زمانی خاص. مکان و زمان نمیشناسد، جغرافیا و تاریخ ندارد. از سویی هم شرقیان ممکن است به حقیقتی نزدیکتر شده باشند و هم غربیان؛ از سوی دیگر هم انسانهای جدید ممکن است به حقیقتی نزدیکتر شده باشند و هم انسانهای قدیم.
✨روحیهی نقادانه را نیز در هیچجا و هیچگاه نباید از کار برکنار داشت. با بهکار-گیری این محک است که هم از غربزدگی در امان میمانیم و هم از شرقزدگی، هم از غربستیزی و هم از شرقستیزی، هم از سنتپرستی و هم از تجدد-پرستی، و هم از سنتهراسی و هم از تجدد-هراسی.
✨لازمهی فعالنگهداشتن روحیهی نقادی، باور به این است که حفظ فرهنگ خودی در تمامیت خود و بهصورتی دستنخورده، مطلوب نیست. فرهنگ خود ما نیز مانند هر فرهنگ دیگر باید محک #عقلانیت_نقادانه بخورد تا عیار آن معلوم شود و اجزا و عناصر خِرد-ستیزش طرد و نفی شوند.
#معرفتشناسی ~ کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌نوشتارهای #نقشه_راه ➖قسمت سوم: جهنم ایدئولوژی ✨از آنجا که ایدئولوژیکاندیشی با نظریهی (موهوم) آشکارگی حقیقت ملازمت دارد، ایدئولوژیکاندیش هر کس را که با او مخالف باشد، مخالف "حقیقت آشکار" و "حق صریح" میداند و در نتیجه نسبت به او احساسات و عواطف منفی پیدا…
📌نوشتارهای #نقشه_راه
➖قسمت چهارم: لنگرگاه عمل
✨شاید در این برهه از زمان برای بسیاری مسجل شده باشد که رسیدن به معرفت یقینی دربارهی وقایع، رویای شیرین باستانی بود که تاریخ انقضای آن فرا رسیده؛ با نقد شکاکان از دیر-زمان تا حال، دیگر جایی برای #جزمگرایی نمانده است.
✨شک دستوریِ دکارت، مُخ در خُم پاتنم، فنومنهای کانت، شکهای هیوم، ذهنگراییهای بارکلی، بازیهای زبانیِ ویتگنشتاین، تیغ اُکام و حالا هم که هوش مصنوعی (AI) و آزمایشهای مغزیِ مدرن، همه و همه تیشهای بر ریشه دُگماتیسم بودند.
✨بهراحتی میتوان ادعاهای یقینیِ افراد را با موارد بالا به چالش کشید و این یعنی واماندگیِ معرفتشناسانه و شکستخوردن آرزوی فیلسوفان قدیمیمسلک.
✨از نوع بیان فلاسفهی متأخر هم پیداست که هدف فلسفه در طول زمان دچار دگرگونیهای فراوانی شده؛ الان دیگر کسی فلسفه را برای واقعنمایی نمیخواهد و این را تکلیف مالایطاق بر عقل آدمی میدانند.
✨لنگرگاه این دریای خروشان دو چیز است:
◾️نخست حسی که در سراسر زندگی با ما همراه است و با وجود احتمال خطا اما گریزی از آن نداریم. (اگر میتوانید بدون نگاهکردن به طرفین از عرض اتوبان عبور کنید، آنگاه ارزش حس را میفهمید!)
◾️دوم عقل و منطقی که زبان تفکریِ مشترک همهی ماست. (برای نمونه، بیآیید با ریاضیات در بیاُفتید، آنگاه متوجه میشوید که خود دچار چالش شدهاید) تعقل و استدلالورزی چیزی است که ابطال مستدل آن به "دور باطل" میانجامد.
✨گرچه این موج عظیم شکاکیت، شناخت واقعنما را با خود برد و درِ "معرفت یقینی از جهان خارج" را بست، اما درِ دیگری به روی ما گشود: "درِ توجه به زندگیِ عملی بهجای سرگردانشدن در دالانهای تئوری"
❕پس بهتر است با تمسک به این دو (حس و استدلال) به سراغ هدف برگردیم و از نو بنای زندگیِ خود را بسازیم.
#معرفتشناسی ~ کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
➖قسمت چهارم: لنگرگاه عمل
✨شاید در این برهه از زمان برای بسیاری مسجل شده باشد که رسیدن به معرفت یقینی دربارهی وقایع، رویای شیرین باستانی بود که تاریخ انقضای آن فرا رسیده؛ با نقد شکاکان از دیر-زمان تا حال، دیگر جایی برای #جزمگرایی نمانده است.
✨شک دستوریِ دکارت، مُخ در خُم پاتنم، فنومنهای کانت، شکهای هیوم، ذهنگراییهای بارکلی، بازیهای زبانیِ ویتگنشتاین، تیغ اُکام و حالا هم که هوش مصنوعی (AI) و آزمایشهای مغزیِ مدرن، همه و همه تیشهای بر ریشه دُگماتیسم بودند.
✨بهراحتی میتوان ادعاهای یقینیِ افراد را با موارد بالا به چالش کشید و این یعنی واماندگیِ معرفتشناسانه و شکستخوردن آرزوی فیلسوفان قدیمیمسلک.
✨از نوع بیان فلاسفهی متأخر هم پیداست که هدف فلسفه در طول زمان دچار دگرگونیهای فراوانی شده؛ الان دیگر کسی فلسفه را برای واقعنمایی نمیخواهد و این را تکلیف مالایطاق بر عقل آدمی میدانند.
✨لنگرگاه این دریای خروشان دو چیز است:
◾️نخست حسی که در سراسر زندگی با ما همراه است و با وجود احتمال خطا اما گریزی از آن نداریم. (اگر میتوانید بدون نگاهکردن به طرفین از عرض اتوبان عبور کنید، آنگاه ارزش حس را میفهمید!)
◾️دوم عقل و منطقی که زبان تفکریِ مشترک همهی ماست. (برای نمونه، بیآیید با ریاضیات در بیاُفتید، آنگاه متوجه میشوید که خود دچار چالش شدهاید) تعقل و استدلالورزی چیزی است که ابطال مستدل آن به "دور باطل" میانجامد.
✨گرچه این موج عظیم شکاکیت، شناخت واقعنما را با خود برد و درِ "معرفت یقینی از جهان خارج" را بست، اما درِ دیگری به روی ما گشود: "درِ توجه به زندگیِ عملی بهجای سرگردانشدن در دالانهای تئوری"
❕پس بهتر است با تمسک به این دو (حس و استدلال) به سراغ هدف برگردیم و از نو بنای زندگیِ خود را بسازیم.
#معرفتشناسی ~ کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌نوشتارهای #نقشه_راه ➖قسمت چهارم: لنگرگاه عمل ✨شاید در این برهه از زمان برای بسیاری مسجل شده باشد که رسیدن به معرفت یقینی دربارهی وقایع، رویای شیرین باستانی بود که تاریخ انقضای آن فرا رسیده؛ با نقد شکاکان از دیر-زمان تا حال، دیگر جایی برای #جزمگرایی نمانده…
📌نوشتارهای #نقشه_راه
➖قسمت پنجم: آغازی دوباره
«هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی، شاید در نقطهی شروع باشی»
✨شاید این عبارت از گابریل گارسیا مارکز، بیانکنندهی حق مطلب در این بخش باشد؛ هر وقت خسته و ناامید از ادامهی مسیر سعادت و موفقیت شدی، فکر کن که شاید این آغاز راه جدیدی باشد.
•نفس بگیر و ادامه بده
•پایان هر فصل، آغاز فصل دیگر است
•و پایان هر سال، آغاز سالی تازه
•پایان جنینی، آغاز نوزادی است
•پایان کودکی، آغاز بلوغ و...
❕نمیدانم چند سال داری و تاکنون چگونه میاندیشیدی؛ غم گذشته را نخور. اگر درگیر خرافات بودی یا نادانی و تنبلی از عادات زندگیات بوده یا در مسیر اشتباهی راه پیمودی، نمیدانم...
✨فقط در این حد میدانم که مابقیِ عمر که هنوز استفاده نشده مانند آن ماهی است که هر وقت از آب بگیریاش، تازه است.
❗️یک آزمایش فکری است که میگوید:
◾️تصور کنید یک صبح از خواب برخیزید و ببینید که ناگهان طول قدتان بیستسانتیمتر افزایش پیدا کرده؛ این تغییر برایتان بهقدری عجیب و نامنتظَر و غیر متوقَع خواهد بود که میخواهید آن را جهانی کرده و به گوش همهی جهانیان، و در کتاب رکوردهای گینس به ثبت برسانید!
◾️همهی ما در طول زندگیِمان بیستسانتیمتر (و چه بسیار بسیار-تر) بلند-تر شدهایم؛ اما چرا در این آزمایش فکری، ما متوقعایم که قد-کشیدنمان ثبت گینس شود؟ مگر تجربهی رشد و نمو، در زمرهی امور طبیعی و رایج در زندگیِمان نیست؟ پس این همه شگفتی و تحیر برای چیست؟ پاسخ، توجه به این نکتهی ساده اما مهم است که این قد-کشیدن "ناگهانی و دفعی" بوده و نه تدریجی!
✨مغز ما بهگونهای فرگشت یافته که به هر امر نامطلوبی هم، اگر "بهتدریج" پدید آید، عادت میکند؛ این ویژگیِ مغز، حکایتگر همان "استراتژیِ قورباغهی آبپز" است. اندرو متیوس در کتاب آخرین راز شاد-زیستن همین آزمایش را با "افزایش ناگهانیِ وزن" طراحی میکند و در انتها میگوید: "برای کسانی که ورشکسته میشوند، اضافهوزن میآورند، طلاق میگیرند یا آخر ترم مشروط میشوند، این حوادث دفعتاً اتفاق نمیافتد. یکذرهاش امروز، یکذرهاش فردا و سرانجام یکروز هم انفجار؛ و سپس به خودمان میآییم و میپرسیم: چه شد که این اتفاق افتاد؟! زندگی ماهیت انبار-شوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده میشود، مثل قطرههای آب که صخرههای سنگی را میفرساید. اصل قورباغهای به ما هشدار میدهد که: حواستان به شرایطی که به آن عادت میکنید باشد"
✨پس بیا از نو در هدف زندگی غور کنیم، برای آن برنامهها بچینیم، نسخههای خوشبختی را یکبهیک در خود نهادینه کنیم، آئین زندگی را بیآموزیم و از این معجزهی حاضر (زندگی) کمال استفاده را ببریم.
زندگی، بال و پر پروانهها بود
همان شنبه همین آدینهها بود
تو چشمت را بشوی مانند سهراب
ببینی زندگی جاریست چون آب
همان آبی که از ماهی نهان است
برایت زندگی مثل همان است
ز فرط دیده گشتن گشته پنهان
همان آبی که ماهی را دهد جان
جناب زندگی حالا چو مهمان
شده او چند روزی مونس جان
نیارزد تا که هست بیتاببودن
بهوقت رفتنش در-خواببودن
کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
➖قسمت پنجم: آغازی دوباره
«هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی، شاید در نقطهی شروع باشی»
✨شاید این عبارت از گابریل گارسیا مارکز، بیانکنندهی حق مطلب در این بخش باشد؛ هر وقت خسته و ناامید از ادامهی مسیر سعادت و موفقیت شدی، فکر کن که شاید این آغاز راه جدیدی باشد.
•نفس بگیر و ادامه بده
•پایان هر فصل، آغاز فصل دیگر است
•و پایان هر سال، آغاز سالی تازه
•پایان جنینی، آغاز نوزادی است
•پایان کودکی، آغاز بلوغ و...
❕نمیدانم چند سال داری و تاکنون چگونه میاندیشیدی؛ غم گذشته را نخور. اگر درگیر خرافات بودی یا نادانی و تنبلی از عادات زندگیات بوده یا در مسیر اشتباهی راه پیمودی، نمیدانم...
✨فقط در این حد میدانم که مابقیِ عمر که هنوز استفاده نشده مانند آن ماهی است که هر وقت از آب بگیریاش، تازه است.
❗️یک آزمایش فکری است که میگوید:
◾️تصور کنید یک صبح از خواب برخیزید و ببینید که ناگهان طول قدتان بیستسانتیمتر افزایش پیدا کرده؛ این تغییر برایتان بهقدری عجیب و نامنتظَر و غیر متوقَع خواهد بود که میخواهید آن را جهانی کرده و به گوش همهی جهانیان، و در کتاب رکوردهای گینس به ثبت برسانید!
◾️همهی ما در طول زندگیِمان بیستسانتیمتر (و چه بسیار بسیار-تر) بلند-تر شدهایم؛ اما چرا در این آزمایش فکری، ما متوقعایم که قد-کشیدنمان ثبت گینس شود؟ مگر تجربهی رشد و نمو، در زمرهی امور طبیعی و رایج در زندگیِمان نیست؟ پس این همه شگفتی و تحیر برای چیست؟ پاسخ، توجه به این نکتهی ساده اما مهم است که این قد-کشیدن "ناگهانی و دفعی" بوده و نه تدریجی!
✨مغز ما بهگونهای فرگشت یافته که به هر امر نامطلوبی هم، اگر "بهتدریج" پدید آید، عادت میکند؛ این ویژگیِ مغز، حکایتگر همان "استراتژیِ قورباغهی آبپز" است. اندرو متیوس در کتاب آخرین راز شاد-زیستن همین آزمایش را با "افزایش ناگهانیِ وزن" طراحی میکند و در انتها میگوید: "برای کسانی که ورشکسته میشوند، اضافهوزن میآورند، طلاق میگیرند یا آخر ترم مشروط میشوند، این حوادث دفعتاً اتفاق نمیافتد. یکذرهاش امروز، یکذرهاش فردا و سرانجام یکروز هم انفجار؛ و سپس به خودمان میآییم و میپرسیم: چه شد که این اتفاق افتاد؟! زندگی ماهیت انبار-شوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده میشود، مثل قطرههای آب که صخرههای سنگی را میفرساید. اصل قورباغهای به ما هشدار میدهد که: حواستان به شرایطی که به آن عادت میکنید باشد"
✨پس بیا از نو در هدف زندگی غور کنیم، برای آن برنامهها بچینیم، نسخههای خوشبختی را یکبهیک در خود نهادینه کنیم، آئین زندگی را بیآموزیم و از این معجزهی حاضر (زندگی) کمال استفاده را ببریم.
زندگی، بال و پر پروانهها بود
همان شنبه همین آدینهها بود
تو چشمت را بشوی مانند سهراب
ببینی زندگی جاریست چون آب
همان آبی که از ماهی نهان است
برایت زندگی مثل همان است
ز فرط دیده گشتن گشته پنهان
همان آبی که ماهی را دهد جان
جناب زندگی حالا چو مهمان
شده او چند روزی مونس جان
نیارزد تا که هست بیتاببودن
بهوقت رفتنش در-خواببودن
کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌نوشتارهای #نقشه_راه ➖قسمت پنجم: آغازی دوباره «هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی، شاید در نقطهی شروع باشی» ✨شاید این عبارت از گابریل گارسیا مارکز، بیانکنندهی حق مطلب در این بخش باشد؛ هر وقت خسته و ناامید از ادامهی مسیر سعادت و موفقیت شدی، فکر کن که شاید…
📌نوشتارهای #نقشه_راه
➖قسمت ششم : ارزش زیستن
❔بیمقدمه، از مهمترین سؤال شروع میکنیم: «چرا خودکشی نمیکنیم؟»
✨آلبر کامو میگفت: اگر فلسفه به این مسأله جواب داد و به هر مسأله دیگری جواب نداد باکی نیست.
✨یک جواب این است که زندگی هیچ ارزش زیستن ندارد و تصمیم خردمندانه در زندگی تصمیم به خودکشی است.
✨جواب دوم این است که زندگی مطلقاً ارزش زیستن دارد؛ یعنی زندگی با هر اوضاع و احوالی باز ارزش زیستن دارد و فایدهاش از هزینهاش بیشتر است.
✨جواب سوم این است که نه مطلقاً ارزش زیستن دارد نه مطلقاً ارزش زیستن ندارد بسته به اینکه چگونه زندگی میکنی میباشد.
❔از رهگذر این سؤال کلیدی باید دانست که نتیجهی نهایی از تمام فعالیتهای ما چیست؟ پاسخی مبتنی بر علم: «آرامش و لذت»
❔آرامش چیست؟ فقدان دردهای جسمی و رنجهای روانی؛ حالت پایداری که احساس ناخوشایند نداریم.
❔لذت چیست؟ حس خوشایندی که یا:
۱) ناشی از برآورده شدن نیازهای فیزیولوژیک و قاعدهای هرم نیازهای مازلوست (حتماً هرم مازلو را برای حداقل یک بار هم که شده نگاه کنید) که به آن «لذت شادی» میگویند.
۲) ناشی از به ثمر رساندن مسئولیتهایی است که در زندگی بر عهده گرفتهایم. اموری که زندگیمان را معنادار میکنند که به آن «لذت رضایت» گویند. زمانی که از زمین بلندت میکنند، شاد میشوی و زمانی که کسی را از زمین بلند میکنی، حس رضایت داری.
✨اگر موزیکی گوش میدهی شاد میشوی و آنگاه که نوازندگی را یاد میگیری، حس رضایت میکنی.
✨خوردن، نوشیدن، خوابیدن، آمیزش، رقصیدن، خندیدن، سفر کردن، دیدار عزیزان، لطیفه خواندن، گوش دادن به موسیقی، مهمانی رفتن، کاریافتن و برخی مواد همگی لذت شادیبخش هستند.
✨در آن سو مهارتآموزی، حس مفید بودن، رایگانبخشی، اخلاقی زیستن، تسلط بر علوم، غلبه در بحثها، رتبه برتر شدن، فرزندپروری، آرمانخواهی و مبارزه و معناداری همگی لذت رضایتبخشی ایجاد میکنند.
✨حتی دینداری که در زندگی صدها قید بر خود میبندد و از لذتها چشم میپوشد نیز به شوق لذت بزرگتر در سرای دیگر است.
✨لذتی که یا حوری و جوی عسل و قصر و خوراک لذیذ بهشتی است (که همان شادی خواهد بود) و یا طلب رضوان خدا و لقای الی الله است (که همان رضایت است).
✨پس هیچ انسانی بر اساس روانشناسی تکاملی خود که مبتنی بر اصل صیانت از ذات و سازگاری است، گریزی از این هدفگذاری در زندگی ندارد.
✨و اما آرامش: فقدان حس ناخوشایند درد (مربوط به جسم) و رنج (مربوط به روان)
✨حس بد جسمی ناشی از عفونت، سرطان، جراحت، عمل، سوختگی، کوفتگی و... همگی نمونههای دردند.
✨عذاب وجدان و افسردگی و اضطرابها هم همگی نمونههایی از رنجاند.
✨و آرامش؛ حالت بیحسی ذهن. و تجربهی دریایی بیموج و رهایی از عذابها. داروهای آرامبخش به شکل مصنوعی چنین رسالتی را بر عهده دارند؛ قطع و یا کندی در مخابرهی پیامهای عصبی متوالی به مغز و به اصطلاح عوامانه، شل کردن مغز از دغدغهها.
✨تلاش برای ترکیب رهایی از درد و رنج (آرامش) و کسب شادی و رضایت (لذت) در این زندگی پر از چالش و ناآرامی، نوسانی را ایجاد میکند که همچون نوار قلبی، جریانی بهنام زندگی را پدید میآورد؛ و این تقلای یافتن آرامش و تجربهی لذت، خود بهترین دلیل برای زندگی است.
✨در نهایت آنانکه به خودکشی میرسند افرادی هستند که یا درد و رنج زندگی را پایانناپذیر میدانند و یا بیلذت به ملال رسیدهاند. چالشهای زندگی بارها این تفکر خودانتحاری را به ذهن میآورد.
در این سلسلهنوشتارها سعی کردیم در بیانی کوتاه و اجمالی و بهزبانی آسانیاب، جغرافیای بحث معرفتشناسی، دایرهی تواناییِ شناختی انسان، نظریهی ناآشکارگی حقیقت و معنا (هدف و ارزش) زندگی را ترسیم کنیم ~ کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
➖قسمت ششم : ارزش زیستن
❔بیمقدمه، از مهمترین سؤال شروع میکنیم: «چرا خودکشی نمیکنیم؟»
✨آلبر کامو میگفت: اگر فلسفه به این مسأله جواب داد و به هر مسأله دیگری جواب نداد باکی نیست.
✨یک جواب این است که زندگی هیچ ارزش زیستن ندارد و تصمیم خردمندانه در زندگی تصمیم به خودکشی است.
✨جواب دوم این است که زندگی مطلقاً ارزش زیستن دارد؛ یعنی زندگی با هر اوضاع و احوالی باز ارزش زیستن دارد و فایدهاش از هزینهاش بیشتر است.
✨جواب سوم این است که نه مطلقاً ارزش زیستن دارد نه مطلقاً ارزش زیستن ندارد بسته به اینکه چگونه زندگی میکنی میباشد.
❔از رهگذر این سؤال کلیدی باید دانست که نتیجهی نهایی از تمام فعالیتهای ما چیست؟ پاسخی مبتنی بر علم: «آرامش و لذت»
❔آرامش چیست؟ فقدان دردهای جسمی و رنجهای روانی؛ حالت پایداری که احساس ناخوشایند نداریم.
❔لذت چیست؟ حس خوشایندی که یا:
۱) ناشی از برآورده شدن نیازهای فیزیولوژیک و قاعدهای هرم نیازهای مازلوست (حتماً هرم مازلو را برای حداقل یک بار هم که شده نگاه کنید) که به آن «لذت شادی» میگویند.
۲) ناشی از به ثمر رساندن مسئولیتهایی است که در زندگی بر عهده گرفتهایم. اموری که زندگیمان را معنادار میکنند که به آن «لذت رضایت» گویند. زمانی که از زمین بلندت میکنند، شاد میشوی و زمانی که کسی را از زمین بلند میکنی، حس رضایت داری.
✨اگر موزیکی گوش میدهی شاد میشوی و آنگاه که نوازندگی را یاد میگیری، حس رضایت میکنی.
✨خوردن، نوشیدن، خوابیدن، آمیزش، رقصیدن، خندیدن، سفر کردن، دیدار عزیزان، لطیفه خواندن، گوش دادن به موسیقی، مهمانی رفتن، کاریافتن و برخی مواد همگی لذت شادیبخش هستند.
✨در آن سو مهارتآموزی، حس مفید بودن، رایگانبخشی، اخلاقی زیستن، تسلط بر علوم، غلبه در بحثها، رتبه برتر شدن، فرزندپروری، آرمانخواهی و مبارزه و معناداری همگی لذت رضایتبخشی ایجاد میکنند.
✨حتی دینداری که در زندگی صدها قید بر خود میبندد و از لذتها چشم میپوشد نیز به شوق لذت بزرگتر در سرای دیگر است.
✨لذتی که یا حوری و جوی عسل و قصر و خوراک لذیذ بهشتی است (که همان شادی خواهد بود) و یا طلب رضوان خدا و لقای الی الله است (که همان رضایت است).
✨پس هیچ انسانی بر اساس روانشناسی تکاملی خود که مبتنی بر اصل صیانت از ذات و سازگاری است، گریزی از این هدفگذاری در زندگی ندارد.
✨و اما آرامش: فقدان حس ناخوشایند درد (مربوط به جسم) و رنج (مربوط به روان)
✨حس بد جسمی ناشی از عفونت، سرطان، جراحت، عمل، سوختگی، کوفتگی و... همگی نمونههای دردند.
✨عذاب وجدان و افسردگی و اضطرابها هم همگی نمونههایی از رنجاند.
✨و آرامش؛ حالت بیحسی ذهن. و تجربهی دریایی بیموج و رهایی از عذابها. داروهای آرامبخش به شکل مصنوعی چنین رسالتی را بر عهده دارند؛ قطع و یا کندی در مخابرهی پیامهای عصبی متوالی به مغز و به اصطلاح عوامانه، شل کردن مغز از دغدغهها.
✨تلاش برای ترکیب رهایی از درد و رنج (آرامش) و کسب شادی و رضایت (لذت) در این زندگی پر از چالش و ناآرامی، نوسانی را ایجاد میکند که همچون نوار قلبی، جریانی بهنام زندگی را پدید میآورد؛ و این تقلای یافتن آرامش و تجربهی لذت، خود بهترین دلیل برای زندگی است.
✨در نهایت آنانکه به خودکشی میرسند افرادی هستند که یا درد و رنج زندگی را پایانناپذیر میدانند و یا بیلذت به ملال رسیدهاند. چالشهای زندگی بارها این تفکر خودانتحاری را به ذهن میآورد.
در این سلسلهنوشتارها سعی کردیم در بیانی کوتاه و اجمالی و بهزبانی آسانیاب، جغرافیای بحث معرفتشناسی، دایرهی تواناییِ شناختی انسان، نظریهی ناآشکارگی حقیقت و معنا (هدف و ارزش) زندگی را ترسیم کنیم ~ کانال دروغها و خرافات اسلام
@ISLIE
Forwarded from مجلّهٔ فرهنگی - حقوقی زنان
🔴 جدای از اینکه «احترام به عقاید» یکی از کثیفترین و مشمئزکنندهترین اصطلاحات زندگی انسانهاست (به زودی دربارهٔ این موضوع یک پست تهیه میکنم)، ولی همون احترام به عقایدی که مسلمانها ازش میگن، باید اینطور باشه که من بیدین به اون مسلمان احترام بذارم که روزه میگیره و نمیخواد چیزی بخوره و شخص مسلمان به من احترام بذاره که من دلم میخواد راحت هر جایی غذا بخورم، نه اینکه طرف به من بگه چون من روزهام تو باید بهم احترام بذاری و پیشم هیچ غذایی نخوری؛ دومی احترام به عقاید نیست، تحمیل عقایده.
🧑🦰 Anne Shirley
پن: احترام به عقاید یعنی من به محدودیتهایی که برای خودت گذاشتی احترام بگذارم، نه به محدودیتهایی که قرار است برای من بگذاری.
@Womens_Mag
🧑🦰 Anne Shirley
پن: احترام به عقاید یعنی من به محدودیتهایی که برای خودت گذاشتی احترام بگذارم، نه به محدودیتهایی که قرار است برای من بگذاری.
@Womens_Mag
Forwarded from پاسخ به اسلامگرایان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💥امت اسلام و اختلاف بر سر دیدن ماه!
در حالی که دانشمندان غربی حتی ساعت و ثانیه دقیق رخ دادن کسوف و خسوف در چند سال بعد را پیش بینی میکنند، اسلامگرایان پسمانده هنوز بر سر دیدن هلال ماه به نتیجه نرسیده اند!
ماه یکی است و آسمان یکی، اما حتی در یک کشور هم آخوندها به توافق نمیرسند که ماه رویت شد یا خیر🤠
به راستی چنین دینی که حتی در مسائل درونی خود هم مسبب اختلاف است، چگونه میخواهد سعادت بشریت را رقم بزند؟!
✴️ کانال پاسخ به اسلامگرایان
🚫 @ANSWER_ISLAMISM
در حالی که دانشمندان غربی حتی ساعت و ثانیه دقیق رخ دادن کسوف و خسوف در چند سال بعد را پیش بینی میکنند، اسلامگرایان پسمانده هنوز بر سر دیدن هلال ماه به نتیجه نرسیده اند!
ماه یکی است و آسمان یکی، اما حتی در یک کشور هم آخوندها به توافق نمیرسند که ماه رویت شد یا خیر🤠
به راستی چنین دینی که حتی در مسائل درونی خود هم مسبب اختلاف است، چگونه میخواهد سعادت بشریت را رقم بزند؟!
✴️ کانال پاسخ به اسلامگرایان
🚫 @ANSWER_ISLAMISM