[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
20.1K subscribers
3.64K photos
1.07K videos
71 files
1.72K links
️انسان هر اندازه کمتر از حقایق آگاهی داشته باشد، بیشتر پذیرای خرافات خواهد بود!



دروغ‌ها و خرافاتِ اسلام:
https://t.me/Islie_Group

گروه سیاسی:
t.me/joinchat/GKIeuzu7ZRbM56GRGidicg

Channels:
@KHOD2 | @KTYAB | @Womens_Mag | @ARKIV
Download Telegram
◽️دُروغــها و خُــرافــاتِ اســلام◽️

◾️ســلســله مناظرات فلسفی
◾️مــوضــوع: اثبات وجود
خدا(برهان علیت)
◾️جلسه سوم
◾️زمــان: جمعه ۱۲ بهمن؛ ساعت 19 به ‌وقت تهــران
◾️طرفین:
• جناب آرش (دگرانديش) نماینده گروه دروغ ها و خرافات اسلام
• جناب محمد صادق غفرانی (مسلمان،مستقل)


◽️لینکِ عضویَّت:
https://t.me/Islie_Group
🔘اسلام، دین خشونت و ترور.

#بخش_اول
💢پس از ترور سلوان مومیکا، موضوع خشونت در اسلام بار دیگر به بحث‌های شدید و مناظره‌های داغ تبدیل شده است.
ما بر این باوریم که اگرچه عوامل مختلف سیاسی، اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی به طور قابل توجهی به افزایش خشونت و تروریسم در اسلام بنیادگرای معاصر کمک کرده‌اند، اما نمی‌توانیم بعد مذهبی این خشونت را که به قلب و ریشه اسلام بازمی‌گردد، نادیده بگیریم.
نکته‌ای که می‌خواهیم به آن اشاره کنیم بسیار ساده است. مسلمانانی که اعمال خشونت و تروریسم را به نام خدا انجام می‌دهند، می‌توانند توجیهات فراوانی برای اقدامات خود بر اساس آموزه‌های قرآن و گفته‌ها و نمونه‌های پیامبر اسلام، محمد، بیابند! از سوی دیگر، مسلمانانی که به نام خدا دشمنان ادعایی خود را نابود می‌کنند، می‌توانند ادعا کنند که از دستورات خدا در قرآن پیروی می‌کنند و پیامبرشان را به عنوان الگوی خود تقلید می‌کنند.

💢البته نباید این نکته را به این معنا بگیریم که همه مسلمانان، باید خشونت‌گرا باشند تا به آموزه اسلام وفادار بمانند.
ما تردید نمی‌کنیم که اکثریت قاطع جهان اسلام اعمال ترور و خشونت را محکوم می‌کنند، چرا که دین خودشان را نمیشناسند!
در اسلام مکاتب فکری مختلفی وجود دارد که تفسیرهای گوناگون و اغلب متضادی از قرآن ارائه می‌دهند.
با این حال، تمایز مهمی که ما قائل می‌شویم این است: گروه‌های اقلیت در اسلام که به خشونت متوسل می‌شوند، انحرافی از اسلام نیستند، بلکه در واقع می‌توانند ادعا کنند که در چارچوب پارامترهای اساسی جهاد اسلامی عمل می‌کنند. اکنون به شواهدی که از ادعای ما پشتیبانی می‌کنند، می‌پردازیم.

💢در زیر تنها برخی از آیات قرآن آورده شده‌اند که در تاریخ اسلام برای توجیه خشونت به نام خدا و افتخار شهادت در جنگ مقدس استفاده شده‌اند:

1️⃣( بقره آیه ۱۹۰)

«و در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند، بجنگید... و آن‌ها را هر کجا یافتید، بکشید... و با آن‌ها بجنگید تا فتنه و ستم باقی نماند و دین یکسره از آن خدا شود...»

2️⃣( آیه ۲۱۶ سوره بقره)

«جنگ بر شما مقرر شده است، در حالی که آن را ناخوشایند می‌دانید. اما ممکن است چیزی را ناخوشایند بدانید که برای شما خوب است، و چیزی را دوست داشته باشید که برای شما بد است. خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.»

3️⃣( سوره آل عمران آیه ۱۵۷،۱۵۸)

«و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، آمرزش و رحمت خدا بهتر از همه چیزهایی است که جمع می‌کنید. و اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوی خدا بازگردانده می‌شوید.»

4️⃣(آل عمران آیه۱۶۹)

«کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند را مرده نپندارید. بلکه آن‌ها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌گیرند.»

5️⃣(آل عمران آیه ۱۹۵)

«... کسانی که جهاد کرده‌اند یا کشته شده‌اند، گناهانشان را محو می‌کنم و آن‌ها را به بهشت‌هایی که از زیر آن‌ها نهرها جاری است، وارد می‌کنم...»

6️⃣(نساء آیه ۱۰۱)
«... کافران دشمنان آشکار شما هستند.»

7️⃣(نساء آیه ۷۴،۷۵)
«کسانی که در راه خدا می‌جنگند و زندگی دنیوی خود را برای آخرت می‌فروشند، پاداشی بزرگ دریافت خواهند کرد. کسانی که ایمان آورده‌اند در راه خدا می‌جنگند و کسانی که کفر ورزیده‌اند در راه طاغوت می‌جنگند. پس با دوستان شیطان بجنگید...»

8️⃣(نساء آیه ۸۹)

«آن‌ها دوست دارند که شما نیز مانند آن‌ها کافر شوید و با آن‌ها برابر باشید. پس از میان آن‌ها دوست برمگیرید تا در راه خدا هجرت کنند. اما اگر روی برگرداندند، آن‌ها را بگیرید و هر کجا یافتید، بکشید...»

9️⃣(نساء آیه ۹۵)
«کسانی از مؤمنان که در خانه می‌نشینند و مجروح نمی‌شوند، با کسانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد می‌کنند، برابر نیستند. خداوند به کسانی که جهاد می‌کنند، درجه‌ای بالاتر از کسانی که می‌نشینند، داده است.»

1️⃣0️⃣(مائده آیه ۳۶)

«مجازات کسانی که با خدا و پیامبرش می‌جنگند و در زمین فساد می‌کنند، این است: اعدام شوند، یا به صلیب کشیده شوند، یا دست و پایشان به عکس قطع شود، یا از سرزمین تبعید شوند. این رسوایی آن‌ها در دنیا است و در آخرت عذابی بزرگ دارند.»

1️⃣1️⃣(مائده آیه ۵۴)

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، یهودیان و مسیحیان را دوست و سرپرست خود قرار ندهید. آن‌ها تنها دوستان و سرپرستان یکدیگرند. و هر کس از شما با آن‌ها دوستی کند، از آن‌هاست. خداوند گروه ستمگران را هدایت نمی‌کند.»

1️⃣2️⃣(انفال آیه۱۲،۱۷)
«به یاد آورید که پروردگار تو به فرشتگان الهام کرد: من با شما هستم. مؤمنان را ثابت قدم نگه دارید. من در دل کافران ترس می‌اندازم. پس گردن‌های آن‌ها را بزنید و سرانگشتان آن‌ها را قطع کنید... زیرا آن‌ها با خدا و پیامبرش به ستیز برخاسته‌اند... ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبرو می‌شوید، پشت به آن‌ها نکنید...»

@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
🔘اسلام، دین خشونت و ترور. #بخش_اول 💢پس از ترور سلوان مومیکا، موضوع خشونت در اسلام بار دیگر به بحث‌های شدید و مناظره‌های داغ تبدیل شده است. ما بر این باوریم که اگرچه عوامل مختلف سیاسی، اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی به طور قابل توجهی به افزایش خشونت و تروریسم…
🔘اسلام، دین خشونت و ترور.
#بخش_دوم

(انفال آیه ۶۵
)
«ای پیامبر، مؤمنان را به جنگ برانگیز. اگر بیست نفر صبور و استوار باشند، بر دویست نفر پیروز می‌شوند. و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کافران پیروز می‌شوند...»

(توبه آیه ۵)

«... با مشرکان بجنگید و آن‌ها را هر کجا یافتید، بکشید و به محاصره بگیرید...»

(توبه آیه۱۴)

«با آن‌ها بجنگید، خداوند آن‌ها را به دست شما مجازات می‌کند...»

(توبه آیه ۲۹)

«با کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و آنچه را خدا و پیامبرش حرام کرده‌اند، حرام نمی‌دانند و به دین حق گردن نمی‌نهند، بجنگید تا با خضوع جزیه بپردازند.»

(محمد آیه ۴)

«هنگامی که با کافران روبرو می‌شوید، گردن‌های آن‌ها را بزنید... و اگر خدا می‌خواست، خودش از آن‌ها انتقام می‌گرفت، اما می‌خواهد شما را با یکدیگر بیازماید...»

(صف آیه ۴)

«خداوند کسانی را که در راه او صف‌بسته می‌جنگند، دوست دارد، گویی آن‌ها بنایی محکم هستند.»

💢خواندن ساده این آیات قرآنی نشان می‌دهد که چرا بسیاری از مسلمانان ممکن است احساس نفرت و دشمنی نسبت به یهودیان، مسیحیان و دیگر غیرمسلمانان داشته باشند.
و نمی‌توان تأثیر این آیات را بر یک مسلمان متدین که می‌خواهد اراده خدا را در قرآن بیابد و اطاعت کند، نادیده گرفت.
پیش از آنکه به نمونه‌های دیگری از اقدامات و گفته‌های پیامبر اسلام بپردازیم، باید به دو مسئله‌ای که برخی مسلمانان در اینجا مطرح می‌کنند، پاسخ دهیم.

💢بسیاری ادعا کرده‌اند که آیات قرآنی که از جنگ حمایت می‌کنند، مربوط به شرایط خاص تاریخی در آغاز اسلام بوده‌اند. آن‌ها استدلال می‌کنند که از آنجا که پیامبر اسلام در مکه تحت آزار و اذیت قرار گرفت، در ده سال آخر زندگی خود در مدینه برای حمایت از جنبش نوپای اسلام، اقدامات نظامی انجام داد.
مشکل این استدلال این است که در خود قرآن هیچ‌جا این دستورات به جنگ محدود به زمان یا گروه خاصی نشده‌اند.
برخلاف دستورات الهی در کتاب یوشع در عهد عتیق که مختص به زمان، مکان و گروه خاصی بودند، مسلمانان ارتدوکس معتقدند که دستورات قرآنی جهانی هستند و بنابراین برای همه زمان‌ها و مکان‌ها قابل اجرا هستند.

💢اعتراض دوم این است که اسلام دین صلح است و جنگ در اسلام تنها برای دفاع از خود است.
جمال بداوی، یک مدافع مشهور اسلام، ادعا می‌کند: «جهاد مسلحانه تنها تحت دو شرایط مجاز است: یکی دفاع از خود، و دیگری مبارزه با ستم.» (نقل شده در دیانا اِک، «یک آمریکای جدید مذهبی»، هارپر سان فرانسیسکو، ۲۰۰۱، ص ۲۳۸).
اگرچه بداوی در توصیف شرایط جهاد مسلحانه در اسلام دقیق است، اما نمی‌گوید که تعاریف «دفاع از خود» و «مبارزه با ستم» بسیار گسترده‌تر از آن چیزی است که معمولاً درک می‌شود. بسیاری از مسلمانان معتقدند که اگر رهبران یک کشور حکومت اسلام را نپذیرند، آن‌ها «ستمگر» هستند و بنابراین هدف مشروع جنگ هستند. بسیاری از مسلمانان استدلال می‌کنند که آمریکا با صدور ارزش‌های هالیوودی خود به سراسر جهان، یک متجاوز فرهنگی است و بنابراین هر مبارزه‌ای علیه آمریکایی‌ها در دفاع از خود انجام می‌شود.
بنابراین، هیچ پایانی برای تعریف «دفاع از خود» و «ستم» توسط گروه‌های مسلمان وجود ندارد و آن‌ها می‌توانند توجیه اسلامی برای خشونت بیابند.

💢اکنون به چند نمونه از اقدامات و گفته‌های پیامبر اسلام می‌پردازیم تا ببینیم آیا مسلمانان می‌توانند مشروعیتی برای استفاده از خشونت در جهان معاصر بیابند.
ما به خواننده یادآوری می‌کنیم که تنها از معتبرترین و قدیمی‌ترین منابع اسلامی برای اثبات ادعای خود استفاده می‌کنیم.
قدیمی‌ترین زندگینامه پیامبر اسلام توسط ابن اسحاق در قرن دوم هجری نوشته شده و بعدها توسط ابن هشام در قرن سوم ویرایش شده است. این اثر تحت عنوان «زندگی محمد» توسط آ. گیوم به انگلیسی ترجمه و توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد در سال ۱۹۵۵ منتشر شده است.
در زیر برخی از گفته‌ها و اقدامات پیامبر اسلام و همراهان نزدیک او که در این زندگینامه آمده است، آورده شده‌اند.

در قانون اساسی مدینه که پیامبر هنگام هجرت از مکه در سال ۶۲۲ نوشت، آمده است: «هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را به خاطر یک کافر بکشد، و نباید به کافری علیه مؤمن کمک کند... مؤمنان دوستان یکدیگرند و از غیر خود دوری می‌کنند... مؤمنان باید خون یکدیگر را که در راه خدا ریخته شده است، انتقام بگیرند.» (ص ۲۳۲).

@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
🔘اسلام، دین خشونت و ترور. #بخش_دوم (انفال آیه ۶۵) «ای پیامبر، مؤمنان را به جنگ برانگیز. اگر بیست نفر صبور و استوار باشند، بر دویست نفر پیروز می‌شوند. و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کافران پیروز می‌شوند...» (توبه آیه ۵) «... با مشرکان بجنگید و آن‌ها را…
🔘اولین ترورهایی که محمد دستور داد، مربوط به یک مرد یهودی سال‌خورده به نام ابن اشرف بود. جرم او نوشتن شعر علیه مسلمانان بود.
#بخش_سوم
«محمد گفت: چه کسی مرا از شر ابن اشرف خلاص می‌کند؟» یکی از پیروانش داوطلب شد و گفت: «من این کار را برای تو انجام می‌دهم، ای پیامبر خدا، من او را می‌کشم.» و پیامبر پاسخ داد: «اگر می‌توانی، این کار را انجام بده.»
پیامبر همچنین به قاتلانش اجازه داد که برای انجام مأموریت خود دروغ بگویند و از فریب استفاده کنند. گزارش ادامه می‌دهد که چگونه پیروان پیامبر این مرد سال‌خورده را از خانه‌اش در نیمه شب فریب دادند و با شمشیر و خنجر به او حمله کردند و او را به طرز وحشیانه‌ای به قتل رساندند. پس از انجام مأموریت، پیروان به پیامبر گزارش دادند که «دشمن خدا را کشته‌اند.»
نویسنده این حادثه را با این جمله به پایان می‌رساند: «حمله ما به دشمن خدا ترس را در دل یهودیان انداخت و هیچ یهودی در مدینه نبود که از جان خود نترسد.» (ص ۳۶۷-۳۶۸).

💢در حادثه بعدی در این زندگینامه می‌خوانیم: «پیامبر گفت: هر یهودی که به دست شما افتاد، بکشید.» نویسنده سپس داستان دو برادر را نقل می‌کند که یکی از آن‌ها مسلمان بود. پس از شنیدن این دستور، برادر مسلمان یک تاجر یهودی را کشت. برادر بزرگتر از اقدام برادر کوچکترش بسیار انتقاد کرد. برادر کوچکتر در پاسخ گفت: «اگر کسی که به من دستور داد او را بکشم، به من دستور می‌داد تو را بکشم، سرت را از تن جدا می‌کردم.» برادر بزرگتر فریاد زد: «به خدا سوگند، دینی که تو را به اینجا رسانده، شگفت‌انگیز است!» و او مسلمان شد. (ص ۳۶۹).

💢در یکی از نبردها، پس از اینکه یکی از عموهای پیامبر اسلام به طرز وحشیانه‌ای کشته شد، محمد چنان خشمگین شد که گفت: «اگر خدا در آینده مرا بر قریش پیروز کند، سی نفر از مردان آن‌ها را مثله خواهم کرد.»
با دیدن اندوه پیامبر، پیروانش گفتند: «به خدا سوگند، اگر در آینده بر آن‌ها پیروز شویم، آن‌ها را به شکلی مثله خواهیم کرد که هیچ عربی تا به حال چنین کاری نکرده است.»
خوشبختانه، محمد نظر خود را تغییر داد و بعداً مثله کردن را ممنوع کرد. (ص ۳۸۷).

💢در یک حادثه معروف دیگر با یهودیان، پس از اخراج دو قبیله یهودی از شهر مدینه، محمد دستور اعدام تمام مردان بالغ آخرین قبیله یهودی شهر را صادر کرد و تمام اموال و زنان و کودکان آن‌ها را تصرف کرد.
منابع مسلمان تعداد مردان یهودی که در یک روز سر بریده شدند را بین ۶۰۰ تا ۹۰۰ نفر ذکر کرده‌اند. (ص ۴۶۴).

💢در یک مورد دیگر، پیامبر و همراهانش به دنبال گنجینه پنهان یک قبیله مغلوب بودند. فردی نزد محمد آورده شد که گمان می‌رفت محل گنجینه را می‌داند. پیامبر تهدید کرد که اگر محل گنجینه را فاش نکند، او را خواهد کشت. پس از امتناع از همکاری، «پیامبر به زبیر بن عوام دستور داد: او را شکنجه کن تا آنچه را که دارد، بیرون بیاوری.»
زبیر آتش‌زنه‌ای روی سینه او روشن کرد تا نزدیک به مرگ شد. سپس پیامبر او را به محمد بن مسلمه سپرد و او سرش را از تن جدا کرد. (ص ۵۱۵).

💢پس از فتح مکه، محمد دستور داد چند نفر بدون هیچ مصونیتی کشته شوند.
جرم اکثر این افراد «سرودن شعرهای هجوآمیز» علیه محمد یا توهین به او در دوران مأموریتش در مکه بود. (ص ۵۵۱).
یکی از افرادی که خوش‌شانس بود و بخشیده شد، عبدالله بن سعد بود. «دلیل دستور پیامبر برای کشتن او این بود که او مسلمان شده بود و وحی را می‌نوشت، اما سپس مرتد شد و به قریش بازگشت.» از آنجا که عبدالله برادر رضاعی یکی از نزدیکان محمد بود، توانست نزد پیامبر برود و درخواست مصونیت کند. پیامبر با اکراه مصونیت را به او اعطا کرد. پس از خروج فرد بخشوده شده، محمد به همراهانش گفت: «سکوت کردم تا یکی از شما برخیزد و سرش را از تن جدا کند!» یکی از انصار گفت: «پس چرا به من اشاره نکردی، ای پیامبر خدا؟» او پاسخ داد: «پیامبر با اشاره کسی را نمی‌کشد.» (ص ۵۵۰).

💢به یکی از فرماندهانی که پیامبر او را به یک «ماموریت» می‌فرستاد، این توصیه را کرد: «با همه در راه خدا بجنگید و کسانی را که به خدا کفر می‌ورزند، بکشید. در غنیمت خیانت نکنید، خیانت نکنید، مثله نکنید و کودکان را نکشید. این فرمان خدا و سنت پیامبر او در میان شماست.» (ص ۶۷۲).

💢ترور دیگری که پیامبر دستور داد، مربوط به عمویش ابوسفیان، رهبر مخالفان مشرک در مکه بود. داوطلبان مسلمان برای انجام این مأموریت به مکه سفر کردند. اما ترور ناموفق بود. در راه بازگشت به مدینه، یکی از پیروان پیامبر با یک چوپان یک‌چشم روبرو شد که با اطمینان ادعا کرد که هرگز اسلام را نخواهد پذیرفت. گزارش از زبان قاتل مسلمان ادامه می‌یابد: «به محض اینکه او خوابید و خروپف کرد، بلند شدم و او را به شکلی وحشتناک‌تر از هر کسی که تا به حال کشته شده بود، کشتم. نوک کمانم را در چشم سالم او گذاشتم، سپس فشار دادم تا از پشت گردنش بیرون آمد...
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
🔘اولین ترورهایی که محمد دستور داد، مربوط به یک مرد یهودی سال‌خورده به نام ابن اشرف بود. جرم او نوشتن شعر علیه مسلمانان بود. #بخش_سوم «محمد گفت: چه کسی مرا از شر ابن اشرف خلاص می‌کند؟» یکی از پیروانش داوطلب شد و گفت: «من این کار را برای تو انجام می‌دهم، ای…
🔘اسلام، دین خشونت و ترور.
ادامه…
#بخش_چهارم

💢به محض اینکه او خوابید و خروپف کرد، بلند شدم و او را به شکلی وحشتناک‌تر از هر کسی که تا به حال کشته شده بود، کشتم. نوک کمانم را در چشم سالم او گذاشتم، سپس فشار دادم تا از پشت گردنش بیرون آمد... وقتی به مدینه بازگشتم... پیامبر از من پرسید چه خبر است و وقتی ماجرا را گفتم، به من دعای خیر کرد.» (ص ۶۷۴-۶۷۵).

💢زندگینامه پیامبر این گزارش را با دو گزارش دیگر از ترورهای موفق دستور داده شده توسط پیامبر ادامه می‌دهد. ابوعفک «نارضایتی خود را از پیامبر نشان داد» و شعری سرود. «پیامبر گفت: چه کسی این شرور را برای من رسیدگی می‌کند؟» سپس سالم بن عمیر... رفت و او را کشت. (ص ۶۷۵). پس از این ترور، زنی به نام اسماء بنت مروان «نارضایتی نشان داد» و شعری علیه پیامبر سرود. «وقتی پیامبر شنید که او چه گفته است، گفت: چه کسی مرا از شر دختر مروان خلاص می‌کند؟» عمیر... که نزد او بود، این را شنید و همان شب به خانه او رفت و او را کشت. صبح روز بعد نزد پیامبر آمد و به او گفت که چه کرده است و پیامبر گفت: «تو به خدا و پیامبرش کمک کردی، ای عمیر.» (ص ۶۷۵-۶۷۶).

💢باز هم تأکید می‌کنیم که نمونه‌های فوق (که به هیچ وجه فهرست کاملی از خشونت‌های موجود در قدیمی‌ترین زندگینامه پیامبر نیست) برای توجیه کشتار و نابودی هر کسی که با ایدئولوژی اسلام و درخواست تسلیم مطلق آن مخالفت می‌کند، کافی است. با این حال، آنچه حتی مهم‌تر از این گزارش‌ها برای شکل‌دهی به نگرش و رفتار مسلمانان است، مجموعه‌ای از گفته‌ها و اقدامات محمد در احادیث است.
اکنون به چند نمونه از احادیث می‌پردازیم. در زیر چند نمونه از مجموعه احادیث بخاری، معتبرترین کتاب در اسلام سنی پس از قرآن، آورده شده است (صحیح بخاری، ۹ جلد، ترجمه دکتر محمد محسن خان، دار احیاء السنة، بی‌تا).

«پیامبر خدا گفت: بدانید که بهشت زیر سایه شمشیرهاست.» (جلد ۴، ص ۵۵)

«پیامبر خدا گفت: من مأمور شده‌ام که با مردم بجنگم تا بگویند: هیچ معبودی جز الله نیست، و هر کس بگوید: هیچ معبودی جز الله نیست، جان و مالش توسط من در امان خواهد بود...» (جلد ۴، ص ۱۲۴)

«شایسته پیامبر نیست که اسیران جنگی داشته باشد (و آن‌ها را با فدیه آزاد کند) تا اینکه در زمین کشتار بزرگی (در میان دشمنانش) انجام دهد...» (جلد ۴، ص ۱۶۱)

«هر کس دین اسلام را تغییر دهد، او را بکشید.» (جلد ۹، ص ۴۵)

«یک جاسوس کافر نزد پیامبر آمد در حالی که او در سفر بود. جاسوس با همراهان پیامبر نشست و شروع به صحبت کرد و سپس رفت. پیامبر به همراهانش گفت: او را تعقیب کنید و بکشید. پس من او را کشتم. سپس پیامبر اموال جاسوس کشته شده را به او داد.» (جلد ۴، ص ۱۸۱-۱۸۲)

«برخی از افراد قبیله عکل نزد پیامبر آمدند و اسلام آوردند. آب و هوای مدینه با آن‌ها سازگار نبود، بنابراین پیامبر به آن‌ها دستور داد به شتران شیرده صدقه بروند و از شیر و ادرار آن‌ها (به عنوان دارو) بنوشند. آن‌ها این کار را کردند و پس از بهبودی از بیماری‌شان (سلامتی خود را به دست آوردند)، مرتد شدند (از اسلام برگشتند) و چوپان شتران را کشتند و شتران را با خود بردند. پیامبر (افرادی را) به تعقیب آن‌ها فرستاد و آن‌ها را (دستگیر کردند و) آوردند، و پیامبر دستور داد که دست‌ها و پاهای آن‌ها را قطع کنند و چشم‌های آن‌ها را با قطعات آهن داغ داغ کنند، و دست‌ها و پاهای قطع شده آن‌ها را نبندند، تا بمیرند.» (جلد ۸، ص ۵۱۹-۵۲۰)

«پیامبر از کنار من در مکانی به نام ابواء یا ودان گذشت و از او پرسیده شد که آیا حمله شبانه به جنگجویان مشرک با احتمال به خطر افتادن زنان و کودکان آن‌ها جایز است یا نه. پیامبر پاسخ داد: آن‌ها (یعنی زنان و کودکان) از آن‌ها (یعنی مشرکان) هستند.» (جلد ۴، ص ۱۵۸-۱۵۹)

در دومین مجموعه معتبر احادیث، صحیح مسلم، فصل مربوط به این حدیث با عنوان «جواز کشتن زنان و کودکان در حملات شبانه، به شرطی که عمدی نباشد» آمده است. نویسنده سپس می‌نویسد: «از سعد بن جثامه نقل شده است که پیامبر خدا هنگامی که درباره کشتن زنان و کودکان مشرکان در حمله شبانه پرسیده شد، گفت: آن‌ها از آن‌ها هستند.» (جلد ۳، ص ۹۴۶-۹۴۷، صحیح مسلم، ترجمه عبدالحمید صدیقی، ۴ جلد)

در فصلی با عنوان «فضیلت کشتن یک کافر» می‌خوانیم: «ابوهریره نقل کرد که پیامبر خدا فرمود: یک کافر و کسی که او را کشته است، هرگز در جهنم جمع نخواهند شد.» مترجم مسلمان این اثر به این حدیث این پاورقی را اضافه کرده است: «این بدان معناست که کسی که در راه خدا (یعنی جهاد) کافری را بکشد، گناهانش بخشیده می‌شود و بنابراین به بهشت می‌رود. کافر حتماً به جهنم می‌رود. بنابراین کسی که کافری را کشته است، در جهنم با او جمع نخواهد شد.» (جلد ۲، ص ۶۹۰ از سنن ابوداوود، ترجمه احمد حسن، ۳ جلد، دهلی نو: کتب بهوان، ۱۹۹۰).

@islie
◽️دُروغــها و خُــرافــاتِ اســلام◽️

◾️ســلســله مناظرات فلسفی
◾️مــوضــوع: اثبات وجود
خدا(برهان علیت)
◾️جلسه چهارم و پایانی .
◾️زمــان: جمعه ۲۶بهمن؛ ساعت 19 به ‌وقت تهــران
◾️طرفین:
• جناب آرش (دگرانديش) نماینده گروه دروغ ها و خرافات اسلام
• جناب محمد صادق غفرانی (مسلمان،مستقل)


◽️لینکِ عضویَّت:
https://t.me/Islie_Group
مسائل دینی-عقیدتی‌ات را اینجا بنویس! یا در کامنت‌ها یا در گروه تماس با مدیریت.

ما تلاش می‌کنیم با رویکرد فلسفی-منطقی و دور از جانبداریِ خاصی بهش پاسخ بدیم.

مسائل جالب و عمیقت را، به‌طور ناشناس در همین کانال پست خواهیم کرد.

نه فقط مسئله، می‌توانی با چالش‌های سخت، نظام فکری-عقیدتیِ ما را هم سنجش کنی!

@Islie_Group
اگه فکر می‌کنین که فقط مسلمون‌ها هستن که از قرآن معجزات علمی بیرون می‌کشن، دارید اشتباه می‌کنین! 😁

هر چند که منتقدان تقریباً همه‌ی این معجزات Fake رو رد کردن، ولی جالبه اگه این‌بار از یه جنبه‌ی دیگه این موضوع رو مورد انتقاد قرار بدیم. با یه پرسش از خود مسلمون‌ها شروع می‌کنم: اگه ما همین معجزات علمی رو از کتب مقدس سایر ادیان و آیین‌ها براتون بیاریم، قبول می‌کنین که اون ادیان هم الهی هستن؟

و اگه نه، چرا؟! منظورم کتب مقدس سایر ادیان ابراهیمی - مثل یهودیت و مسیحیت - نیست؛ گرچه اون‌ها هم در مورد کتبشون از این ادعاها کم نمی‌کنن، ولی بالاخره این ادیان هم به نحوی می‌تونه به اسلام مرتبط باشه، لهذا برای اینکه شک و شبهه‌ای باقی نمونه، به نمونه‌هایی از إعجاز علمی در سایر ادیان - مثلاً آیین‌های بودا و هندو و... - اشاره می‌کنم. این آیین‌ها هیچ ربطی به اسلام ندارن و خیلی هم قدیمی‌تر از اسلام و حتی مسیحیت هستن. معجزات علمی این آیین‌ها رو هم شما از پیروانش خواهید پذیرفت؟ یا یه بام دارین ولی دو هوا؟

با این ادعای هندوان شروع کنیم در مورد
براهمنه‌ها که از متون مقدس و قدیمی‌شون هست. می‌گن بخش‌هایی از این کتاب شامل پیش‌گویی‌هایی درباره‌ی پدیده‌های طبیعی می‌شه - مثلاً طلوع و غروب خورشید. برای نمونه، بخش ۳.۴۴ از براهمنه به این مسئه اشاره داره که آیا خورشید واقعاً طلوع یا غروب می‌کنه یا نه، نوشته که:

«برخلاف باور و عقیده‌ی مردم که فکر می‌کنند خورشید غروب می‌کند، خورشید هیچ‌وقت طلوع یا غروب نمی‌کند. چون پس از رسیدن به پایان روز، دو اثر متضاد ایجاد می‌کند: برای آنچه در پایین است، شب را می‌سازد و برای آنچه در سوی دیگر است، روز را».

متن انگلیسی‌اش:
«The sun does never rise nor set. When people think the sun is setting it is not so. For after having arrived at the end of the day, it makes itself produce two opposite effects, making night to what is below and day to what is on the other side. When they believe it rises in the morning this supposed rising is thus to be accounted for. Having reached the end of the night, it makes itself produce two opposite effects, making day to what is below and night to what is on the other side».

منبع:
- Aitareya Brahmana 3.44, Translator: J.S. Speyer

جالب بود! 😅 آیا چنین کتابی می‌تونه ساخته‌ی خود بشر باشه؟! چطور سال‌ها قبل از میلاد مسیح به این یافته‌های جدید علمی اشاره کرده؟! این پیش‌گویی‌ها جز از جانب خدا ممکن نیست و به خوبی دلالت بر الهی‌بودن این کتاب داره! 😉

خلاصتاً اینکه فقط مسلمون‌های عزیز ما نیستن که چنین ادعاهایی رو - با تحریف و سوءتفسیر قرآن و علوم - طرح می‌کنن، در بقیه‌ی ادیان هم این کار بسیار رایجه، تازه چنانکه می‌بینین و خواهید دید، به‌نحو واقعاً قوی‌تر و جالب‌تری! کلی هم عکس و فیلم و مقاله و کتاب براش تهیه کردن! 😆 الان سؤال اینه، چرا باید گفت اسلام به‌خاطر این پیش‌گویی‌ها از جانب خداست ولی هندوئیسم نه؟! چرا یه بام و دو هوا؟

به‌نظر ما، همه‌شون در حال فریب و سوءتفسیر هستن، به لحاظ علمی ادعاهای همه‌شون باطله، فقط خواستم بگم تا بدونین توی هر نقطه‌ی کره‌ی زمین، علوم تجربی داره پیش‌گویی‌های دین همون منطقه رو اثبات می‌کنه و پیروان اون دین هم معمولاً از پیش‌گویی‌های ادیان سایر مناطق جهان، بی‌اطلاع هستن. 😅 بازم براتون از این نمونه‌های جذاب بیارم؟ 😍

@islie
به کانال «دروغ‌ها و خرافات اسلام» خوش آمدید!

توجه
در بازه‌ی زمانیِ ۱ تا ۹ صبح، کامنت ارسال نکنید (به‌طور رباتیک حذف خواهد شد).

گروه بحث
@Islie_Group

ارتباط با ادمین‌ها
t.me/+ei63mBE23ME3ZmY0
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
اگه فکر می‌کنین که فقط مسلمون‌ها هستن که از قرآن معجزات علمی بیرون می‌کشن، دارید اشتباه می‌کنین! 😁 هر چند که منتقدان تقریباً همه‌ی این معجزات Fake رو رد کردن، ولی جالبه اگه این‌بار از یه جنبه‌ی دیگه این موضوع رو مورد انتقاد قرار بدیم. با یه پرسش از خود مسلمون‌ها…
یه مورد دیگه براتون میارم که از قبلی هم جالب‌تره! اول بدونین تا الان زیست‌شناسان حدود ۱.۵ میلیون جاندار رو شناختن و می‌گن این تعداد فقط یه بخش کوچکی از همه‌ی گونه‌های موجوده و هنوز میلیون‌ها گونه‌ی دیگه کشف و دیده نشدن... تخمین‌شون هم اینه که روی زمین در مجموع بین ۸ تا ۸.۷ میلیون گونه‌ی زنده وجود داره!

حالا جالب اینجاست که متون باستانیِ هندو مثل Bhagavad Gita و Padma Purana، ادعاء می‌کنن که ۸.۴ میلیون «گونه» جاندار روی زمین داریم! مثلاً در Padma Purana، گونه‌های حیات به این صورت طبقه‌بندی و شمارش شدن:

از Jalaja، چند گونه داریم؟ ۹۰۰,۰۰۰ گونه و ۲,۰۰۰,۰۰۰ گونه از Sthavara و ۱,۱۰۰,۰۰۰ گونه از Krimayo و ۱,۰۰۰,۰۰۰ گونه از Pakshinam و ۳,۰۰۰,۰۰۰ گونه از Pashavah و ۴۰۰,۰۰۰ گونه از Manavah!

آیه سانسکریت:

jalaja nava lakshani, sthavara laksha-vimshati,
krimayo rudra-sankhyakah, pakshinam dasha-lakshanam,
trinshal-lakshani pashavah, chatur lakshani manavah

پس این متون باستانی، که قدمتی بیش از ۵۰۰۰ سال دارن، نه فقط تعداد گونه‌های حیات رو بیان کردن، بلکه اون‌ها رو به‌طور دقیق طبقه‌بندی هم کردن!

در Bhagavad Gita (فصل دوم، آیه ۲۲) اومده که:
«چنانکه انسان لباس‌های کهنه رو کنار می‌ذاره و لباس نو می‌پوشه، روح هم بدن‌های فرسوده رو رها کرده و بدن‌های جدید می‌پذیره».

روح می‌تونه در هر یک از این ۸.۴ میلیون گونه متولد بشه و رسیدن به جسم انسانی در فلسفه‌ی ودایی به عنوان نقطه‌ی اوج در مسیر تکامل معرفی شده.

در یکی دیگه از پاداهاشون هم - که قدمتی بیش از کل زیست‌شناسی جدید داره - اومده:

«ಎಂಭತ್ತ್ನಾಲ್ಕು ಲಕ್ಷ ಜೀವರಾಶಿಯನ್ನು ದಾಟಿ ಬಂದ ಈ ಶರೀರ...»

ترجمه:
«این بدن انسانی پس از گذر از ۸.۴ میلیون گونه‌ی دیگه به وجود اومده».

حالا اینکه کتب مقدس هندوها ادعاء می‌کنه روح انسان با گذر از جسم ۸.۴ میلیون «گونه‌ی مختلف» به جسم فعلی رسیده و همزمان زیست‌شناسان هم معتقدن که بین ۸ تا ۸.۷ میلیون «گونه» روی زمین وجود داره، عجیب نیست؟! به‌راستی متون باستانیِ هندوان که قدمتش به قرن‌ها قبل از میلاد مسیح برمی‌گرده، چگونه اون زمان از این حقایق دقیق خبر داشته؟! این متون رو که دیگه مسلمون‌های عزیز از جانب خدا نمی‌دونن، معتقدن تألیف بشره... خب چطور تألیف بشره وقتی اینقدر اطلاعات دقیق علمی‌ای می‌ده که دانشمندان به‌تازگی بهش رسیدن؟ أَفلا یؤمنون؟!! 😅

@islie

رفرنس‌ها:

https://www.sanskritimagazine.com/number-of-life-forms-on-earth/?utm_source=chatgpt.com

https://rasikanandadas.wordpress.com/2018/12/24/20-what-is-the-scriptural-reference-for-8400000-species-of-life/?utm_source=chatgpt.com

https://hansadutta.com/krsnanews/2011/08/24/8400000-species-life-padma-purana/?utm_source=chatgpt.com

https://hinduism.stackexchange.com/questions/9901/what-are-the-84-lakh-8-4-million-species

https://harekrishnarevolution.wordpress.com/2011/07/02/8-4-million-species-of-life/

https://wordzz.com/soul-passes-8-4-million-species/
آیا باید برای هر چیزی دلیل داشت؟ کوتاه: نه!

تفصیل:
اجازه بدید یه‌کم از تجربه‌ی شخصیِ خودم بنویسم... یه دوره‌ای تو زندگی‌ام بود، خیلی سال پیش، که برای هر باور و رفتاری دنبال دلیل می‌گشتم. وارد فاز بحث‌های فلسفی و عقیدتی شده بودم و حس می‌کردم باید برای هر رفتار یا باوری، یه استدلال منطقی داشته باشم.

مثلاً می‌گفتم: «چرا باید درِ اتاقمو ببندم؟ چه دلیل منطقی‌ای براش دارم؟»
در رو باز می‌ذاشتم ولی بعدش معذب بودم، حس امنیت نداشتم. با این حال چون دلیل قانع‌کننده‌ای نداشتم، خودمو مجبور می‌کردم که همین وضع رو تحمل کنم.

یا می‌گفتم: «چرا باید از سوسک بترسم؟ دلیل منطقی‌ام چیه؟!» بعد می‌رفتم یه سوسک می‌گرفتم دستم، فقط برای اینکه فکر می‌کردم ترسم بی‌دلیله. ولی نتیجه‌اش چی بود؟ عذاب بی‌دلیل.

حتی به بالش هم گیر می‌دادم! می‌گفتم: «چرا باید بالش بذارم زیر سرم؟» برمی‌داشتم و نتیجه‌اش می‌شد گردن‌درد و خواب بی‌کیفیت. اون موقع سعی می‌کردم برای این چیزا دلیل بیارم، ولی چون نمی‌تونستم، قیدشونو می‌زدم.

بعدتر که کمی بزرگ‌تر شدم، فهمیدم همه‌چیز تو زندگی با منطق و استدلال جلو نمی‌ره. ذهن ما پره از باورها، رفتارها، عادت‌ها و حس‌هایی که نمی‌تونیم برای همشون دلیل بیاریم. اصلاً لزومی هم نداره. هر انسان میلیاردها میلیارد فقره باور در ذهنش داره، مگه می‌شه نشست یکی‌یکی برای همه دلیل پیدا کرد؟!

خب پس یعنی میشه بعضی چیزا رو بدون دلیل پذیرفت؟ آره، ولی با چند شرط:

یک اینکه خلاف عقل و اخلاق نباشه.
یعنی اگه نمی‌تونی دلیل بیاری، حداقل مطمئن باش که دلیلی برای رد عقلانی یا اخلاقی‌اش هم وجود نداره.

دو اینکه باعث آزار و عذابت نشه.
اگه کاری باعث رنجیدنت میشه و انجامش هم هزینه داره ولی بدون لذت یا فایده‌ی قابل توجهی، لازمه یه بار با خودت خلوت کنی ببینی دقیقاً چرا داری انجامش می‌دی. مثلاً بستن در، اتفاقاً باعث راحتی‌ام می‌شد، نه فقط رنجی نداشت، بلکه رنجی رو هم برمی‌داشت، پس مشکلی نبود. ولی گرفتن سوسک فقط بهم استرس می‌داد.

سه و از همه مهم‌تر اینکه در زمره‌ی باورای پایه و بنیادی نباشه.
بعضی چیزا مثل باور به خدا، دین، اختیار یا جبر، جزو پایه‌های فکری زندگی‌مونن. نمی‌تونیم راحت از کنارشون رد شیم. اینا همون چیزایی‌ان که مسیر زندگی رو تعیین می‌کنن و لازمه براشون وقت و فکر بذاریم. اینکه درِ اتاقم باز بمونه یا ببندمش، یا اینکه دخترعمه‌ام رو واقعاً عمه‌ام به‌دنیا آورده یا نه، یا اینکه جنیفر لوپز عمل جراحیِ زیبایی داشته یا نه، اینها در زمره‌ی مبانیِ فکری و زندگی نیست، ولی اینکه خدا هست یا نیست، محمد بن عبدالله نبی خداست یا نه، این‌ها در زمره‌ی باورهای پایه‌ان و حتماً باید برای بررسیِ استدلالی و نقادیِ علمی‌اش وقت و انرژی زیادی صرف کرد. نگو نماز و روزه هم در حکم همون درِ اتاق هستن، دلیلی براشون ندارم، ولی انجامشون می‌دم... نه! این مغالطه می‌شه، خیلی استنتاج سطحی و ناشیانه‌ای هست!

این پست رو نوشتم چون یه کاربری ازم سؤالاتی پرسید بعد فهمیدم دچار همین خطای محاسباتی و معرفتیِ قدیمیِ خودم شده! گفتم شاید این نکات به‌درد شما هم بخوره. کلاً داشتن زندگیِ اصولی و عقلانی و اخلاقی، سخت و ناممکن نیست، فقط نیاز به کمی تفکیک و تدقیق داره، باید حواست باشه به خودت زحمت الکی و بی‌جا ندی اون هم به بهونه‌ی زندگیِ عقلانی و اخلاقی!

@islie
#ترمینولوژی | اصطلاح‌شناسی

خردپذیر، خردگریز، خردستیز – سه‌گانه‌ی خرد / عقل

اگه یه گزاره رو بیاریم جلوی عقل و منطق، فقط یکی از این سه حالت رو می‌تونه داشته باشه:

۱ - خردپذیر: یعنی پشتوانه‌ی علمی-فلسفی داره؛ می‌تونی براش دلیل بیاری و یه منطقی پشتشه.
مثال: «آب تو ۱۰۰ درجه می‌جوشه» (تحت شرایط عادی)، یا «دو ضرب در دو مساویه با چهار».

۲ - خردگریز: یعنی عقل نمی‌تونه اثباتش کنه، ولی ردش هم نمی‌کنه. می‌شه گفت خارج از دسترسه.
مثال: «آیا آدم‌های فضایی وجود دارن؟» – عقل نمی‌تونه وجودشون رو اثبات کنه، ولی رد هم نمی‌کنه. عقل اینجا حکمی نداره و ساکته.

۳ - خردستیز: یعنی با عقل و منطق در تضاده؛ عقل اون رو رد می‌کنه.
مثال: «دایره‌ی مربع»، یا «جمع دو عدد زوج میشه فرد» – این‌ها در سطح منطق، باطل و مردودن.

لطفاً این تفکیک مهم رو داشته باشین و بدونین که اگه گزاره‌ای پشتوانه‌ی عقلی نداشت یا خردگریزه یا خردستیز، و احکام معرفتیِ بار بر این‌ها با هم یکی نیست!

@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
@MalekianMedia – عقلانیت و معنویت در دنیای مدرن - کردستان 98
یکی از کاربران با لحنی بی‌شرمانه و دور از احترام، در انتقاد از ملکیان ادعاء کرد که ایشون فقط داره سخنان روحانیون رو با ادبیاتی دانشگاهی و علمی بازگو می‌کنه و هدفش هم فریب و تحمیق توده‌هاست. این کاربر که به‌خاطر بی‌ادبی‌اش بن شد اما لازم دیدم برای سایر کاربران نکاتی رو روشن کنم:

اول اینکه، ملکیان تصریحاً چندین بار تأکید می‌کنه که خدای ادیان (متشخص) خردگریز نیست و خردستیزه؛ یعنی اصلاً این تصور از خدا رو نمی‌شه و نباید با عقل عملی مورد ارزیابی قرار داد. یعنی وجود این خدا رو نباید پذیرفت، نباید حتی طوری زندگی کرد که گویی وجود داره. پس کلاً خدای روحانیون و متدینان به مرحله‌ی عقل عملی نمی‌رسه و در همون مرحله‌ی نظری تکلیفش روشن می‌شه. ملکیان جای دیگه هم اشاره می‌کنه به اینکه خدایی که متشخص نیست، وحی و نبوت و دین نداره! یعنی خدایی که وحی و نبوت و دین داره، خردستیزه. اصلاً ملکیان فقط یه تقسیم‌بندی معرفت‌شناختی آورد، حتی ابداع خودش هم نیست، این تقسیم در آثار فلاسفه‌ی غربی اومده و همون رو نقل کرد، خب من و شما چنانچه تشخیص بدیم گزاره‌ای خردستیزه، بهش عقیده پیدا نمی‌کنیم، نباید که حتماً در مورد تک‌تک گزاره‌ها منتظر تأیید یا رد ملکیان بمونیم! ولو اینکه اشاره کردم ایشون خودش در این مورد هم‌نظر با ماست.

دوم اینکه، ملکیان در همین صوت هم، تأکید و تصریح کرد که انسان حق نداره عقیده پیدا بکنه به گزاره‌های خردگریزِ برابر، بلکه فقط باید طوری زندگی و مشی کنه که گویی اون گزاره‌ها صادق یا کاذبن (بسته به تشخیص عقل عملیش)، نه اینکه عقیده و باور پیدا کنه. یعنی نباید گزاره‌ای که دلیلی براش نداریم رو، قبول کنیم یا بهش عقیده‌مند بشیم. خب می‌خوام بدونم در فقه و چهارچوب اسلامی اصلاً چنین چیزی معنا داره؟! پذیرفته می‌شه؟ مگه می‌شه مسلمان بود ولی به خدا عقیده نداشت؟! عقیده و باور به خدا از شروط لازم مسلمانیه و ملکیان می‌گه وجود خدا اگه خردگریزِ برابر هم باشه، شما حق نداری بهش عقیده پیدا کنی، خب مگه چنین چیزی در اسلام قابل قبوله؟ مسلمان باشی ولی فاقد اعتقاد به خدا!

سوم اینکه ملکیان خودش بارها فرق میان عقاید دینی با عقاید غیردینی رو گفته، خلاصه‌اش اینه که فرضاً اگه ما گزاره‌های غیردینی رو بتونیم بدون دلیل بپذیریم، حق نداریم همین معامله رو با گزاره‌های دینی هم داشته باشیم، چون بین این دو قسم گزاره فرق‌هایی هست که معاملات و احکام بار بر اون‌ها رو تغییر می‌ده.

و نهایتاً، همین که جامعه‌ی ایران و بعد مسلمانان دریابن و قبول کنن که وجود خداوند و بقیه‌ی گزاره‌های دینی و اسلامی مثل نبوت و معاد و... قابل اثبات نیست، و عقل و منطق و علم و هیچ استدلالی قدرت اثبات‌شون رو نداره، همین برای ما کفایت می‌کنه. اگه همین رو هم قبول کنن برای ما کافیه و ما به مقصود و مطلوب خودمون رسیدیم.

حالا کجای این حرفا، شبیه حرفاییه که روحانیون بیان می‌کنن؟ معضل بعضی از منتقدان اسلام اینه که قدرت تشخیص منافع خودشون رو ندارن! جایی که فعالیت یه نفر کامل هم‌راستا و هم‌جهت با منافع و مصالح اون‌هاست، طی یه خطای محاسباتی احساس خطر و فوراً حمله می‌کنن... یعنی اگه تشخیص بدن این چیزی که مورد حمله و خشم‌شونه چقدر در نهایت هم‌جهت با منافع و مقاصدشون هست، نه‌تنها دست می‌کشن از این حملات نامنصفانه‌شون، بلکه به دفاع از اون هم بلند می‌شن؛ ولی متأسفانه مشکل بعضیا همین ضعف و عجز در تشخیص منفعت و ضرره.

@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
یکی از کاربران با لحنی بی‌شرمانه و دور از احترام، در انتقاد از ملکیان ادعاء کرد که ایشون فقط داره سخنان روحانیون رو با ادبیاتی دانشگاهی و علمی بازگو می‌کنه و هدفش هم فریب و تحمیق توده‌هاست. این کاربر که به‌خاطر بی‌ادبی‌اش بن شد اما لازم دیدم برای سایر کاربران…
یادمه قبلاً هم جایی دیدم که یه نفر بی‌هیچ تأمل و تأدبی، به یکی از گفته‌های ملکیان – که نقل به مضمون از فایرابند و بعضی دیگه از فلاسفه‌ی علم بود – حمله کرد و برچسب ضدیت با علوم تجربی بهش زد، بدون اینکه حتی بفهمه ایشون داره چی می‌گه، حالا فهم همون مطلب به کنار، اصلاً دریغ از اینکه بدونه یا بخواد بدونه که ملکیان، سال‌ها در معرض بی‌مهری و تحقیر ایستاد، ولی بی‌وقفه از جایگاه علوم تجربی دفاع کرد.

نمونه‌ی روشنش مناظره‌اش با محمدمهدی میرباقریه؛ جایی که با تمام قدرت، از ارزش و اعتبار علوم تجربی در برابر علوم اسلامی، دفاع کرد. چه تلاش‌ها که نکرد و چه بارها که به دوش نکشید، برای اینکه علوم تجربی رو در ایران، از تهدید بدفهمی‌ها نجات بده، برای اینکه مانع نابودیِ سرمایه‌ها و منابع این ملت و مملکت در راه اسلامی‌کردن علوم بشه.

اما بعضیا کافیه فقط یه پیام که ظاهرش خلاف میل‌شونه رو از کسی بخونن – بی‌زمینه، بی‌عمق، بی‌درک – و فوراً حکم صادر کنن و حمله کنن و تا هفت نسل قبل و بعد طرف رو به فحش‌های جنسی و رکیک بکشن و تمام بقیه‌ی زحماتش رو هم نادیده بگیرن.

واقعاً آدم گاهی حیرت می‌کنه که چطور بعضی از کسایی که اینقدر ادعای اخلاق، انصاف و تفکر هم دارن، در بزنگاه‌ها اینقدر حقیر و سطحی و اخلاق‌گریز ظاهر می‌شن.

طرف جون و مال و حیثیت و قدرت و شهرت و همه‌چیزش رو در راه همون چیزی گذاشته که ما می‌خوایم، اونم در ایران، وسط این همه گرگ و تروریست، بعد یه عده میان به‌خاطر چهار خط مکتوب یا ده دقیقه صوتش - که البته اصل منظورش رو هم نفهمیدن - شدیدترین حملات و تهمت‌ها رو نثارش می‌کنن. این بود همون انصاف و اخلاقی که ما داعیه‌اش رو جار می‌زدیم؟ آندره‌آ می‌گفت: «بدبخت ملتی که قهرمان ندارد» و گالیله در جواب گفت: «نه، بدبخت ملتی که نیاز به قهرمان دارد» حالا من در جواب هر دو می‌گم: «بدبخت ملتی که قهرمانش را از دشمن تشخیص نمی‌دهد و با بی‌مهری او را طرد کرده و می‌راند».

@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
یه مورد دیگه براتون میارم که از قبلی هم جالب‌تره! اول بدونین تا الان زیست‌شناسان حدود ۱.۵ میلیون جاندار رو شناختن و می‌گن این تعداد فقط یه بخش کوچکی از همه‌ی گونه‌های موجوده و هنوز میلیون‌ها گونه‌ی دیگه کشف و دیده نشدن... تخمین‌شون هم اینه که روی زمین در مجموع…
قانون پایستگیِ انرژی در Bhagavath Gita!


بهگود گیتا:
روح نه خلق می‌شود و نه نابود؛ فقط از بدنی به بدن دیگر منتقل می‌شود.

فیزیک مدرن:
انرژی نه خلق می‌شود و نه نابود؛ فقط از شکلی به شکل دیگر تبدیل می‌شود.

فکرش رو بکنین همین یه جمله اگه در قرآن بود بعضی مسلمونا چه غوغای تاریخی و جهانی‌ای به پا می‌کردن! حالا فارغ از شوخی، به بهگود گیتا ایمان نمیارین؟ 😆

@islie
پدر:
«امیدوارم که پسرمون داره در حق‌مون دعا می‌کنه»

مادر:
«آره، امیدوارم همین‌طوره»

پسرشون:
«خداوندا به پدر و مادرم رحم کن از اون رحم‌هایی که در کودکی هنگام تربیتم، به من کردند» - آیه‌ی ۲۴ سوره‌ی اسراء 😄

#meme
@islie
دوستان!

قصد دارم به‌نحو منطقی و محترمانه، درباره‌ی استدلال‌هایی بحث کنیم که برای اثبات اصول و گزاره‌های دینی مطرح می‌شن.

نمی‌خوام تکیه‌‌ی بحث بر فهم عرفی و عامیانه باشه، پس فقط اگه مطالعه‌ی کافی داشتین و داوطلب هستین، زیر این پست پیام بذارین تا شروع کنیم.

و در صورتی هم که بحث ارزش‌مند و جدی پیش بره، شاید گروه رو موقتاً برای دیگران ببندم تا با تمرکز بیشتر و دور از حواشی، گفت‌وگو رو ادامه بدیم.

فقط کافیه اعلام آمادگی کنین!

👈 ولا تقف ما ليس لك به علم، إن السمع والبصر والفؤاد كل أولئك كان عنه مسئولاً

@islie
سال‌ها پیش در یکی از سرویس‌های بهداشتیِ عمومی، دیدم یه کسی رفت یه تکه‌ی صابون رو از لابه‌لای فضولات انسانی برداشت، شست، و در آخر مصرف کرد! من تعجب و تهوع و احساس چندش عمیقی کردم، ولی بعدها فهمیدم برای یه شیعه از مستحباته که حتی یه لقمه‌ی نان رو هم از همونجا برداره و بخوره... واقعاً قصد توهین و تحقیر ندارم، شرمنده‌ام، ولی خودتون بخونید:

باب ۳۹: اینکه هر کس به توالت رود و لقمه‌ای نان در نجاست و کثافت بیابد، مستحب است آن را بشوید و پس از بیرون آمدن بخورد.
[1] محمد بن علی بن الحسین روایت کرده است: امام باقر علیه‌السلام به مستراح رفت و لقمه‌ای نان در نجاست یافت. آن را برداشت و شست و به غلامی که با او بود داد و فرمود: «نزدت بماند تا وقتی بیرون آمدم آن را بخورم.» وقتی امام علیه‌السلام بیرون آمد، به غلام فرمود: «آن لقمه کجاست؟» غلام گفت: «ای پسر رسول خدا! آن را خوردم.» امام علیه‌السلام فرمود: «هرگاه این لقمه در شکم کسی قرار گیرد، بهشت بر او واجب می‌شود. پس برو، تو آزادی! زیرا ناپسند می‌دانم مردی از اهل بهشت را به خدمت بگیرم.»

[2] در کتاب «عُیون الأخبار» با سندهایی که در باب کامل کردن وضو خواهد آمد، از امام رضا، از پدرانش، از امام حسین بن علی علیه‌السلام روایت شده که به مستراح رفت و لقمه‌ای افتاده یافت. آن را به غلامش داد و فرمود: «ای غلام! وقتی بیرون آمدم، این لقمه را به من یادآوری کن.» اما غلام آن را خورد. وقتی امام حسین علیه‌السلام بیرون آمد، پرسید: «ای غلام! آن لقمه کجاست؟» گفت: «ای آقای من! آن را خوردم.» فرمود: «تو به خاطر خدا آزادی.» مردی پرسید: «آیا او را آزاد کردی؟» فرمود: «آری، از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که فرمود: هر کس لقمه‌ای افتاده بیابد و آن را پاک کند یا بشوید و سپس بخورد، وقتی در شکمش قرار گیرد، خداوند او را از آتش آزاد می‌کند و من بنده‌ای را که خدا از آتش آزادش کرده، به خدمت نگرفتم.»

و طبرسی این روایت را در «صحیفه الرضا علیه‌السلام» با سندی که خواهد آمد نقل کرده است.

[1] الفقيه ج ۱ ص ۱۰
[2] العيون ص ۲۰۸ - صحيفة الرضا ص ۳۱
- وسائل الشيعة / الشيخ حرّ العاملي / جلد ۱ صفحه ۲۵۴

@islie