اندیشکده خرد جنسی
11.3K subscribers
1.58K photos
529 videos
29 files
778 links
تلاش برای توصیف، تحلیل و تولید گفتمان با تکیه برجمهوریت، در حوزه زیست جنسی مان.

ارتباط با ادمین
@Yek_pishnahad_sade
Download Telegram
[چشمان پاک]*

حسین قدیانی ۱۴۰۲/۰۳/۰۴

《... ... با بدترین برداشت از شریعت، عمری به ما گفتند که زن اگر موهای خود را عیان کند، ناخودآگاه مرد را وسوسه بل‌که تحریک می‌کند ولی متأسفانه در این زمینه هم با ما صادق نبودند.
من در این روزهای اخیر مکرر در خیابان‌های مرکزی شهر تردد کردم تا برای نوشتن این یادداشت تحقیق کافی کرده باشم. ای بسا که از میدان انقلاب تا میدان فردوسی پیاده‌روی می‌کردم و آن‌گاه ضمن سلام به حکیم طوس وارد خیابان سپهبد قرنی می‌شدم و تا پل کریم‌خان می‌رفتم؛ می‌رفتم نشر چشمه، نشر ثالث، کافه‌ی فلان و رستوران بهمان تا با چشم خود ببینم که آیا زلفِ رهای زنان نازنینِ وطنم دقیقاً چقدر چشم ما مردها را تیز که نه، هیز کرده است.
از قضا آن‌چه حتی بیش‌تر از موی افشان خانم‌ها توجهم را جلب کرد، چشم پاک آقایان بود. والله دروغ نمی‌گویم. این متن محصول اقلاً صد ساعت دیده‌بانی حق است.‌
انگار کن پسرهای ایرانی، مردهای ایرانی، پیرمردهای ایرانی همه با هم در یک پیمان نانوشته ... ... قسم یاد کرده‌اند که تحت هیچ شرایطی ولو در حد یک نگاه، مزاحم دخترهایی نشوند که بنا به هر علت ... ... نمی‌خواهند شال بر سر داشته باشند. من که هرگز ندیدم مردی متلک بارِ زنی کند که بنا به هر دلیل حجاب ندارد ... ...
ملیح آن‌که گاه می‌دیدم دخترهایی با پوشش‌های مختلف و آرایش‌های متفاوت، دوستانه با هم قدم می‌زدند.
آخ که چقدر لذت بردم وقتی دیدم زیر پل حضرت کریم‌خان دختر محجبه‌ای از دختر غیر محجبه‌ای نشانی خیابان خردمند را پرسید. این به آن گفت «مرسی عزیزم» و آن به این گفت «قربانت خانومی».
اگر ... ... و اگر بزرگان عهد خود را با طالقانی و بهشتی و چمران نشکنند و اگر ... ...، ایران ما همین قدر زیباست ... ...》

*عنوان یادداشت [: چشمان پاک] برگرفته از بخشی از یادداشت است. یادداشت نویسنده، عنوان نداشت.

https://t.me/ghete26/7885
@kherad_Jensi
🔴 این قانون برای ایران ننگ است

✍️ دکتر امین تویسرکانی، قاضی دادگستری:

💢 قانون #حجاب و عفاف را خواندم و در بهت فرو رفتم از این حجم نادانی و قانون‌نویسی دم‌دستی و لجاجت و هزار کلمه دیگر که از بیان معذورم. از میان صدها انتقادی که به اساس و جزئیات این قانون وارد است، فقط می‌خواهم از یک نکته بگویم که بیش‌تر از همه غمگین، یا بهتر بگویم، خشمگینم کرد. در این قانون دوازده مرتبه «ممنوعیت خروج از کشور» به عنوان مجازات تعیین شده است. «مجازات» ممنوعیت از خروج از کشور؟! درست می‌خوانم؟

📌 در قوانین ایران بی‌سابقه است که ممنوعیت خروج از کشور یک «#کیفر» باشد. تا کنون در قوانین، ممنوعیت خروج از کشور یک اقدام مقدماتی برای دستیابی به متهم برای محاکمه یا جلوگیری از فرار متهم بوده که امری قابل‌پذیرش و در دنیا نیز رایج است، اما مگر می‌شود ممنوعیت خروج از کشور را یک مجازات بدانیم؟ متأسفانه آری؛ براساس این به اصطلاح قانون، شما مرتکب جرمی می‌شوید که مجازات آن ممنوعیت خروج از کشور است یا به عبارتی شما مجرمید پس مستحق زندگی اجباری در ایران هستید!

📌 آقا و خانم نماینده، آیا زندگی در ایران مجازات است؟ زندگی در ایران، سرزمین مادری‌مان، هم‌ردیف زندان و جزای نقدی و شلاق و تبعید و اعدام است؟ آیا شما این‌قدر از ایران بی‌زارید که زندگی بین خلیج فارس تا دریای خزر را یک نوع کیفر می‌دانید؟

📌 من از آن وطن‌پرستانی نیستم که بگویم ایران بهشت است و غیر آن جهنم، ولی من #ایران را دوست دارم، دوست‌داشتنی از جنس خاطره، از جنس چغازنبیل و گنبد سلطانیه، با طعم گز و قطاب و نان‌برنجی، با رنگ عکس‌های سیاه‌وسفید خرمشهر و آبی فیروزه‌ای میدان نقش‌جهان؛ ولی حالا شما اسم این دوست‌داشتن را گذاشته‌اید مجازات؟ مرا و هم‌وطنانم را به وطن خودمان #تبعید می‌کنید؟

📌 امیدوارم و از خدا می‌خواهم که به عنوان قاضی هیچ‌گاه مجبور به صدور حکم به استناد این قانون فاجعه‌آور نباشم، اما به فرض محال و خدایی‌ناکرده اگر چنین شد، منِ قاضی باید به متهم چنین بگویم: شما را به لحاظ ارتکاب فلان جرم به دو سال زندگی اجباری در ایران، بزرگ‌ترین میراث مشترک‌مان، مهد زبان قند و شکر پارسی، محکوم می‌کنم!

📌 آقایان و خانم‌های نماینده که مسئولیت تصویب چنین قانون تأسف‌آوری بر عهده شماست، شاید شما زندگی در ایران برای‌تان مجازات است، ولی من و خیل بزرگی از ایرانی‌ها زندگی داخل این مرزها را دوست داریم و با اراده زیستن در این خاک را انتخاب کرده‌ایم. به ما بسیار برمی‌خورد و برای‌مان خفت‌آور است که زندگی در ایران را که حق و آرزوی ماست، به عنوان مجازات در نظر گرفته‌اید. کاش بفهمید که این قانون برای ایران ننگ است...

www.abdimedia.net
@kherad_Jensi
آن ۶٠ درصد چه می‌شوند؟
سهم ناهمگون زنان از آموزش عالی

روح‌ الله طالبی‌ توتی
پژوهش‌گر مطالعات جنسیت و زنان


١. بنا بر آمارها، سهم زنان ایرانی از آموزش و به‌ویژه آموزش عالی در دهه‌های اخیر رشد فزاینده‌ای داشته است. برآوردها نشان می‌دهد بیش از ۶٠ درصد از دانشجویان ایرانی را زنان تشکیل می‌دهند. الگوهای رفتاری نوجوانان نیز نشان می‌دهد اقبال دختران به دانشگاه رو به افزایش است و در برابر، ورود به دانشگاه برای پسران کم‌اهمیت‌تر شده است. تداوم این روند ممکن است در آینده به زنانه شدن آموزش عالی بینجامد.

٢. بنابر همان آمارها که افزایش ورود زنان به دانشگاه را نشان می‌دهند، سهم زنان از کرسی‌های هیئت علمی دانشگاه‌ها حدود ٢۵ درصد است. توزیع کمّی دانشجویان زن نسبت به مرد در آموزش عالی نیز منحصر به سطوح مقدماتی است و برای نمونه، غالب دانشجویان دکتری تخصصی مردان هستند و آمارها از کاهش حضور زنان در مقاطع تحصیلات تکمیلی حکایت دارند. این ناهمگونی آماری برای پژوهشگران جنسیت قطعا جالب توجه است.

٣. اما چرا‌؟ آن ۶٠ درصد چه می‌شوند؟
می‌توان تحلیل‌های گوناگونی از این مسئله ارائه داد. نخستین مواجهه، تاکید بر محروم بودن زنان از سطوح فراتر ساختارهای موجود است. براساس نظریه‌ی بسیار شنیده‌شده‌ی سقف شیشه‌ای، کلیشه‌های ریشه‌دار جنسیتی مانع از رشد طولی زنان در ساختارهای اجتماعی می‌شوند. اما ابهام دیگری هم‌چنان پابرجاست. شاید مردانه بودن ساختار قدرت سیاسی و بازار کار توجیه بیش‌تری داشته باشد، چون زنان معمولاً در سطوح دون‌تر آن نیز نقش اندکی ایفا می‌کنند؛ اما چرا در ساختار آموزش عالی که زنان سطوح مقدماتی آن را به دست گرفته‌اند، دگربار بنا بر همان رویه‌ی عمومی، از تداوم و بقا در ساختار باز می‌مانند؟

۴. دیگرانی ممکن است بر درگیری زنان با نقش‌های خانوادگی و تعارض آن با طی مدارج تحصیلی تمرکز کنند. برخی تجربه‌نگاری‌ها توجه می‌دهند که زنان بسیاری با همسران خود در مورد ادامه‌ی تحصیل دچار چالش می‌شوند و در تعارض میان خانواده و آموزش عالی، عطای دانشگاه را به لقایش می‌بخشند. از سوی دیگر، ساختارهای دانشگاهی در ایران، با وجود تبلیغات و شعارهای بسیار پیرامون اهمیت مادری، هم‌چنان امکانات مناسبی را برای مادران دانشجو فراهم نساخته است.

۵. گزاف نیست اگر دلیل این ناهمگونی آماری را در هدف از ورود به دانشگاه و کارکرد آموزش عالی برای زنان واکاویم. دهه‌هاست که دانشگاه برای دختران ایرانی بیش از آن‌که ابزاری برای تحصیل و آموزش باشد، فرصتی برای استقلال، دستیابی به منزلت اجتماعی و امکان ورود به مرحله‌ی دیگری از زندگی بوده است. تعبیر عامیانه و جنسیت‌زده‌ی «رفتن به دانشگاه برای یافتن شوهر» هرچند مستند به آمار پژوهشی نیست، اما تلویحاً حاکی از یک نگره‌ی عمومی است که می‌تواند خالی از واقعیت نباشد.

۶. با وجود کاهش میزان ازدواج در ایران، آمارها از تمایل غالب افراد مجرد به تشکیل خانواده حکایت دارد. از این‌رو منطقی است که انتخاب‌های افراد در راستای فراهم ساختن موقعیت مناسبی جهت یک ازدواج بهتر باشد. شاید عدم اقبال پسران به ورود به دانشگاه را نیز بتوان به این دلیل دانست که دانشگاهِ ایرانی نتوانسته سهم موثری در ارتقای اقتصادی و شغلی دانش‌آموختگانش داشته باشد و مردان که طبق عرف‌های اجتماعی در مورد تامین اقتصادی خانواده موظف به شمار می‌آیند، از این مسیر ناامید شده‌اند. به عکس در مورد دختران، دانشگاه هم‌چنان کارکرد خود در این راستا را حفظ کرده است.

٧. برای تعمیق و به ثمر رساندن ادعای این تحلیل، انجام دست‌کم سه پژوهش لازم می‌نماید. نخست بررسی موانع قانونی و ساختاری ارتقای زنان در آموزش عالی هم‌چون ممنوعیت پذیرش زنان در رشته‌های خاص. دوم نسبت‌سنجی میان ازدواج دانشجویان و ورود به مقطع تحصیلی بالاتر و سوم - که از باقی دشوارتر است - اجرای یک پژوهش جامع کیفی پیرامون دلایل و انگیزه‌های دانشجویان دختر از ورود به دانشگاه و انتظار آنان از کارکرد یک دانشگاه مطلوب. پس از آن می‌توان در این‌باره محتاطانه‌تر گفت‌وگو کرد. البته تا آن زمان، می‌توان هم‌چنان پرسید که حقیقتاً آن ۶٠ درصد چه می‌شوند؟!

#آموزش_عالی #دانشگاه #ایران #زنان

@kherad_jensi
@tadaeeat