تاریخ معماری به چه درد میخورد؟
🖋سعید خاقانی | استادیار گروه مرمت و مطالعات معماری دانشگاه تهران
شاید بهتر باشد قبل از آن بپرسیم «تاریخ معماری چیست؟» و «تاریخنگار چه میکند؟»، تا آخر سر بفهیم قرار است چه دردی از ما دوا کند. اما اجازه دهید شیپور این پرسشها را از ته بنوازیم و بپرسیم به چه درد میخورد تا شاید از دریچۀ درد به چیستی تاریخ معماری برسیم. اما این پرسش را که میپرسد و مهمتر از آن کِی میپرسد؟ بسیاری از پرسشهای «این به چه درد میخورد»، پرسش بیعاران است: کار به چه درد میخورد؟ یادگرفتن نرمافزار به چه درد میخورد؟ اینها از ماهیت چیزی میپرسند درحالیکه بیرون از آنند و موضع آرام فعلی، عطای پریدن در ابهام چیزی را از دریچۀ حکم به درد نخوردن آن به لقایش میسپارد. مراقب این بیعاری ذهنی باید بود و سپس پرسید تاریخ معماری به چه درد میخورد. به نظر من پرسش از تاریخ را میبایست در درون آن پرسید و نه از بیرون. به قول عطار :
پای در راه نه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید کرد
یعنی پرسش از ماهیت تاریخ قطبنمایی و انتقادی درونی است تا آن را به مسیر درست بکشد و نه پرسشی بیرونی که در بودونبودش حرف بزند. حرف کسی که بیرون ایستاده و در باب چیستی تاریخ معماری صحبت میکند پر است از ارزشهای بیرونی و نه ارزشهای درونی تاریخ. باید امتحانش کرد. شاید کسی بگوید، مثل سیگار و تریاک، اگر گرفتارش شدی دیگر فهمیدن بیهودگیاش به چه درد میخورد؟ مگر اینکه برای بقیه بگویی تا تو که هرز رفتی دیگران به راه بطالت نروند و همین تجربۀ تاریخ است.
#تاریخنگاری #تاریخ_معماری #سعید_خاقانی
⭕️
ادامهٔ این مطلب را در وبسایت کوبه یا با کلیک روی Instant View بخوانید:
@koubeh
http://telegra.ph/sk7-02-28
http://koubeh.com/skh10/
🖋سعید خاقانی | استادیار گروه مرمت و مطالعات معماری دانشگاه تهران
شاید بهتر باشد قبل از آن بپرسیم «تاریخ معماری چیست؟» و «تاریخنگار چه میکند؟»، تا آخر سر بفهیم قرار است چه دردی از ما دوا کند. اما اجازه دهید شیپور این پرسشها را از ته بنوازیم و بپرسیم به چه درد میخورد تا شاید از دریچۀ درد به چیستی تاریخ معماری برسیم. اما این پرسش را که میپرسد و مهمتر از آن کِی میپرسد؟ بسیاری از پرسشهای «این به چه درد میخورد»، پرسش بیعاران است: کار به چه درد میخورد؟ یادگرفتن نرمافزار به چه درد میخورد؟ اینها از ماهیت چیزی میپرسند درحالیکه بیرون از آنند و موضع آرام فعلی، عطای پریدن در ابهام چیزی را از دریچۀ حکم به درد نخوردن آن به لقایش میسپارد. مراقب این بیعاری ذهنی باید بود و سپس پرسید تاریخ معماری به چه درد میخورد. به نظر من پرسش از تاریخ را میبایست در درون آن پرسید و نه از بیرون. به قول عطار :
پای در راه نه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید کرد
یعنی پرسش از ماهیت تاریخ قطبنمایی و انتقادی درونی است تا آن را به مسیر درست بکشد و نه پرسشی بیرونی که در بودونبودش حرف بزند. حرف کسی که بیرون ایستاده و در باب چیستی تاریخ معماری صحبت میکند پر است از ارزشهای بیرونی و نه ارزشهای درونی تاریخ. باید امتحانش کرد. شاید کسی بگوید، مثل سیگار و تریاک، اگر گرفتارش شدی دیگر فهمیدن بیهودگیاش به چه درد میخورد؟ مگر اینکه برای بقیه بگویی تا تو که هرز رفتی دیگران به راه بطالت نروند و همین تجربۀ تاریخ است.
#تاریخنگاری #تاریخ_معماری #سعید_خاقانی
⭕️
ادامهٔ این مطلب را در وبسایت کوبه یا با کلیک روی Instant View بخوانید:
@koubeh
http://telegra.ph/sk7-02-28
http://koubeh.com/skh10/
Telegraph
تاریخ معماری به چه درد میخورد؟
شاید بهتر بود قبل از آن بپرسیم «تاریخ معماری چیست؟» و «تاریخنگار چه میکند؟»، تا آخر سر بفهیم قرار است چه دردی از ما دوا کند. اما اجازه دهید شیپور این پرسشها را از ته بنوازیم و بپرسیم به چه درد میخورد تا شاید از دریچۀ درد به چیستی تاریخ معماری برسیم. اما…
کوبه
پیشنهادهای #سعید_خاقانی به مخاطبان کوبه #امسال_بخوانیم @Koubeh
📚توضیحات #سعید_خاقانی دربارهٔ انتخابهای نوروزیاش در طرح #امسال_بخوانیم
1️⃣رمان «برج»، نوشتهٔ جی جی بالارد، نشر چشمه
⭕️ رمانی که نقش اولش یک اثر معماری، یعنی یک برج مسکونی است.
2️⃣«در ستایش سایهها»، نوشتهٔ جونيچيرو تانيزاکی، نشر حرفه نویسنده
⭕️ اثری خواندنی که معماری و جهان ژاپنی را در قالب روایتی ادبی ارایه میکند.
3️⃣کتاب «ساختن اجتماع»، نوشتهٔ برایان الیوت، نشر دیباچه
⭕️ پلی است بین مباحث فلسفی (به ویژه نظریهٔ کنش ارتباطی هابرماس) و رویکردهای نوین شهرسازی. بسیار خواندنی است.
4️⃣Cognitive Architecture: Designing for How We Respond to the Built Environment, Ann Sussman and Justin Holander
⭕️ هر چند دیدگاههای محافظهکارانه ٔ آن جای بحث دارد، تحلیلی جالب از دریافت معماری بر اساس علوم شناختی و فلسفهٔ ذهن معاصر ارائه میدهد.
5️⃣Of Serpents and Dragons in Islamic Art: An Iconographical Study, Abbas Daneshvari
⭕️ یک مطالعهٔ آیکونوگرافیک خوب. مطالعهٔ آیکونوگرافیک نقش کمرنگی در مطالعات معماری و هنر ایرانی-اسلامی دارد.
@Koubeh
#امسال_بخوانیم #سعید_خاقانی
1️⃣رمان «برج»، نوشتهٔ جی جی بالارد، نشر چشمه
⭕️ رمانی که نقش اولش یک اثر معماری، یعنی یک برج مسکونی است.
2️⃣«در ستایش سایهها»، نوشتهٔ جونيچيرو تانيزاکی، نشر حرفه نویسنده
⭕️ اثری خواندنی که معماری و جهان ژاپنی را در قالب روایتی ادبی ارایه میکند.
3️⃣کتاب «ساختن اجتماع»، نوشتهٔ برایان الیوت، نشر دیباچه
⭕️ پلی است بین مباحث فلسفی (به ویژه نظریهٔ کنش ارتباطی هابرماس) و رویکردهای نوین شهرسازی. بسیار خواندنی است.
4️⃣Cognitive Architecture: Designing for How We Respond to the Built Environment, Ann Sussman and Justin Holander
⭕️ هر چند دیدگاههای محافظهکارانه ٔ آن جای بحث دارد، تحلیلی جالب از دریافت معماری بر اساس علوم شناختی و فلسفهٔ ذهن معاصر ارائه میدهد.
5️⃣Of Serpents and Dragons in Islamic Art: An Iconographical Study, Abbas Daneshvari
⭕️ یک مطالعهٔ آیکونوگرافیک خوب. مطالعهٔ آیکونوگرافیک نقش کمرنگی در مطالعات معماری و هنر ایرانی-اسلامی دارد.
@Koubeh
#امسال_بخوانیم #سعید_خاقانی
▪️پایان معماری؟
🖋سعید خاقانی | استادیار گروه مرمت و مطالعات معماری دانشگاه تهران
دکتر الهی قمشهای در یکی از داستانهای شیرینش از ماهیفروشی تعریف میکرد که بالای دکهاش زده بود: «در اینجا ماهی تازه عرضه میشود.» اما پس از مدتی «در اینجا» را حذف کرده و نوشته بود: «ماهی تازه عرضه میشود»؛ با این استدلال که اظهر من الشمس است که من اینجا و نه جایی دیگر کالایم را عرضه میکنم. دوباره بعد از مدتی «عرضه می شود» را هم حذف کرده بود؛ چون پیش خودش میگفت همه میدانند من برای فروش و نه از سر علافی اینجا ایستادهام. سپس تازه را هم از «ماهی تازه» حذف کرده بود و فقط زده بود «ماهی». چون ماهیها زنده بودند و کهنگی گزینۀ نامعقولی بود. در آخر «ماهی» را هم حذف کرده بود؛ چون اگر قرار بود کسی تابلو را ببیند، حتماً آدمِ ایستاده بالای سر ماهیها را هم میدید و دیگر لازم به اعلان دوباره نبود. شاید این داستان را بتوان تمثیلی از عاقبت معماری دانست. اگر معماری را «فضایی فرمیافته از طریق مصالح جهت رفع احتیاجات کارکردی خاص» دانست، بهنظر میرسد یکییکی دارد اعلانهای معماری زده میشود تا یک معماریِ بیاعلان بماند.
اگر معماری دارای هستۀ سخت عامی بود که در لایۀ نرم طراحیهای فردی و تفاوتهای فرهنگی متفاوت میشد، انگار دارد خود این هسته کمکم نرم میشود و معماری خاصیتِ جیوهای بیماهیت پیدا میکند. دیوار آزاد «لوکوربوزیه» اولین بیانیه در سختیزدایی از معماری بود؛ اما با اینکه عناصر ساختمانی از وظیفۀ کارکردی خاص خود آزاد شدند، در قالب زیباییشناسی هنوز حضور پررنگی داشتند. از بازی صفحههای داستیلها تا زمختیِ ساختگی بروتالیستها. «میس وندروهه» گامی بزرگتر برداشت و انگار زیبایی او نه تلاش مازادی بر زمینۀ موجود، که خود حضور ساختار عقلانی بود و با حضور پررنگ شیشه، جداره و به تبع آن، فرم کلاسیک، داشت خداحافظی میکرد. برج سیاه سیگرام و عقبههایش که بهطور مثال در برجهای نقرهای مرکز تجارت جهانی مرحوم دیده میشد، درجۀ صفر حضور فرم در معنای زیباییشناختیاش بود. بازی سطحی پستمدرن تلاشی نهچندان خوشفرجام در بازگرداندن صلابت این سطح بر پیکرهای بود که از درون، سختیاش مضمحل میشد. اما معماری از شعار مدرن خود هم کمکم دور میشد که همان تبعیت فرم از کارکرد بود. معماریهای امروز دو زندگی پیدا کردهاند: یکی عمر ساختار اصلی آن و دیگری عمر حضور کارکردهای خاص آنها، که با تغییرات داخلی و پارتیشین و امثالهم، زندگیهای چندبارهای را تجربه میکنند. اول تبعیت فرم از کارکرد بود، سپس انعطافپذیری شد و درآخر پیشبینیناپذیری و عدم تعین. معماری برای چیزی طراحی میشد که نمیدانست. اگر روزی ساختمان ادارۀ فلان طراحی میشد، امروز ساختمانی با امکان ایجاد کارکردهای عمومی طراحی میشود تا بتواند تغییرات گریزناپذیر را در طول عمر ساختمان درونی کند. فرم یک استقلال زیباییشناختی پیدا کرده که بیانیۀ پستمدرنها یعنی «فرم از فرم تبعیت میکند» بهخوبی این وضعیت را انعکاس میدهد. اما انگار این حذف قیودِ انتهایی ندارد و در عصر دیجیتال، معماری اگر هم باشد به بستری برای یک زندگی کوچنشینی، برای بینهایت تغییر بزرگ تبدیل میشود و انسان میپرسد پس در پاسخ به چه موقعیتی طراحی میگردد؟ باغ کتاب تهران جعبهای است شیشهای که فرمی دارد و منظری؛ طبقات و دسترسیهایی که درون آن هر اتفاقی امکانپذیر است. انسان از خود میپرسد آیا روزی نمیرسد که معماری از این قیود زیباییشناسی هم آزاد شود و در خلائی بیمعماری – معماری آنگونه که ما میشناسیم – رها شود؟ آیا این یک آزادی دلوزی بیماهیت است یا پایان معماری؟
#پایان_معماری #آیندۀ_معماری #سعید_خاقانی
⭕️ادامۀ مطلب را در سایت کوبه بخوانید:
http://koubeh.com/skh7/
@Koubeh
🖋سعید خاقانی | استادیار گروه مرمت و مطالعات معماری دانشگاه تهران
دکتر الهی قمشهای در یکی از داستانهای شیرینش از ماهیفروشی تعریف میکرد که بالای دکهاش زده بود: «در اینجا ماهی تازه عرضه میشود.» اما پس از مدتی «در اینجا» را حذف کرده و نوشته بود: «ماهی تازه عرضه میشود»؛ با این استدلال که اظهر من الشمس است که من اینجا و نه جایی دیگر کالایم را عرضه میکنم. دوباره بعد از مدتی «عرضه می شود» را هم حذف کرده بود؛ چون پیش خودش میگفت همه میدانند من برای فروش و نه از سر علافی اینجا ایستادهام. سپس تازه را هم از «ماهی تازه» حذف کرده بود و فقط زده بود «ماهی». چون ماهیها زنده بودند و کهنگی گزینۀ نامعقولی بود. در آخر «ماهی» را هم حذف کرده بود؛ چون اگر قرار بود کسی تابلو را ببیند، حتماً آدمِ ایستاده بالای سر ماهیها را هم میدید و دیگر لازم به اعلان دوباره نبود. شاید این داستان را بتوان تمثیلی از عاقبت معماری دانست. اگر معماری را «فضایی فرمیافته از طریق مصالح جهت رفع احتیاجات کارکردی خاص» دانست، بهنظر میرسد یکییکی دارد اعلانهای معماری زده میشود تا یک معماریِ بیاعلان بماند.
اگر معماری دارای هستۀ سخت عامی بود که در لایۀ نرم طراحیهای فردی و تفاوتهای فرهنگی متفاوت میشد، انگار دارد خود این هسته کمکم نرم میشود و معماری خاصیتِ جیوهای بیماهیت پیدا میکند. دیوار آزاد «لوکوربوزیه» اولین بیانیه در سختیزدایی از معماری بود؛ اما با اینکه عناصر ساختمانی از وظیفۀ کارکردی خاص خود آزاد شدند، در قالب زیباییشناسی هنوز حضور پررنگی داشتند. از بازی صفحههای داستیلها تا زمختیِ ساختگی بروتالیستها. «میس وندروهه» گامی بزرگتر برداشت و انگار زیبایی او نه تلاش مازادی بر زمینۀ موجود، که خود حضور ساختار عقلانی بود و با حضور پررنگ شیشه، جداره و به تبع آن، فرم کلاسیک، داشت خداحافظی میکرد. برج سیاه سیگرام و عقبههایش که بهطور مثال در برجهای نقرهای مرکز تجارت جهانی مرحوم دیده میشد، درجۀ صفر حضور فرم در معنای زیباییشناختیاش بود. بازی سطحی پستمدرن تلاشی نهچندان خوشفرجام در بازگرداندن صلابت این سطح بر پیکرهای بود که از درون، سختیاش مضمحل میشد. اما معماری از شعار مدرن خود هم کمکم دور میشد که همان تبعیت فرم از کارکرد بود. معماریهای امروز دو زندگی پیدا کردهاند: یکی عمر ساختار اصلی آن و دیگری عمر حضور کارکردهای خاص آنها، که با تغییرات داخلی و پارتیشین و امثالهم، زندگیهای چندبارهای را تجربه میکنند. اول تبعیت فرم از کارکرد بود، سپس انعطافپذیری شد و درآخر پیشبینیناپذیری و عدم تعین. معماری برای چیزی طراحی میشد که نمیدانست. اگر روزی ساختمان ادارۀ فلان طراحی میشد، امروز ساختمانی با امکان ایجاد کارکردهای عمومی طراحی میشود تا بتواند تغییرات گریزناپذیر را در طول عمر ساختمان درونی کند. فرم یک استقلال زیباییشناختی پیدا کرده که بیانیۀ پستمدرنها یعنی «فرم از فرم تبعیت میکند» بهخوبی این وضعیت را انعکاس میدهد. اما انگار این حذف قیودِ انتهایی ندارد و در عصر دیجیتال، معماری اگر هم باشد به بستری برای یک زندگی کوچنشینی، برای بینهایت تغییر بزرگ تبدیل میشود و انسان میپرسد پس در پاسخ به چه موقعیتی طراحی میگردد؟ باغ کتاب تهران جعبهای است شیشهای که فرمی دارد و منظری؛ طبقات و دسترسیهایی که درون آن هر اتفاقی امکانپذیر است. انسان از خود میپرسد آیا روزی نمیرسد که معماری از این قیود زیباییشناسی هم آزاد شود و در خلائی بیمعماری – معماری آنگونه که ما میشناسیم – رها شود؟ آیا این یک آزادی دلوزی بیماهیت است یا پایان معماری؟
#پایان_معماری #آیندۀ_معماری #سعید_خاقانی
⭕️ادامۀ مطلب را در سایت کوبه بخوانید:
http://koubeh.com/skh7/
@Koubeh